خدا؟ انسان موجودی دارای فکر و عمل است این دو عامل همچون قوانینی مکمل به یاری هم شتافته و زندگی را برای انسان به ارمغان میاورند حال اگر یک کدام از ان ها درست عمل نکند چه بلا یا اشکالی ممکن است برای انسان بوجود اید؟ ابراهیم وقتی افول ماه و ... را دید خدایی جاودان خواست و عبادت ان ها را ترک کرد انسان همیشه بر اثر نیازهایش در زندگی خود را نیازمند یک خدا کسی که در مواقع مشکلات به یاریش بشتابد مببیند و دنبالش میگردد حال چه مجازی و چه در روبه روی خود اگر ما در هزاران سال پیش میزیستیم اکنون بر حسب موقعیت زمانی و مکانی دارای خدایی بودیم شاید حتی در روبه روی خود خدایی که خود ساخته بودیمش و خود نیز ان را پرستش می کردیم اگر چنین خدایی هم داشتیم و به او معتقد بودیم کارهایمان پیش میرفت منظور من نوع اعتقاد است اگر انسان شی یا شخص و یا.... را معبود و مرجع پرستش خود قرار دهد حال هرچه میخواهد باشد یک نوع احساسی نسبت به ان پیدا میکند مخصوصا اگر رفع حاجتی نیز از خدای خود دیده باشد مثلا به داستانی توجه کنید که در کتاب سینوهه خونده بودم: در ان زمان به دلیل موقعیت سیاسی فرعون مردم و کاهنان را مجبور به ترک خدایی کرد که مردمانش سالیان سال ان را پرستیده و یک نوع اعتقاد قلبی بدان داشتند عده ای از کاهنان معبد بت خدای ترک شده از سوی فرعون را به سیاهچاله زیرزمینی برده و در ازای دریافت سکه یا هرچیز ارزشمند دیگری مردمانی که خواهان دیدار با خدایشان بودند را به پیش مجسمه برده و خود سینوهه گفته بود با کمال تعجب انسان هایی را دیدم که ما بین مرگ و زندگی بودند(با توجه به اینکه وی خود پزشکی عالی قدر بوده قابل درک است که شدت مریضی را حس کند)و وقتی خدای خود را دیدند با نشاط عجیبی شروع به تکاپو نموده و حتی مرد افلیجی که تنها امیدش خدایش بوده با دیدن مجسمه توانایی های گذشته اش را پیدا کرده بوده(به زبان امروزی ما گرفتن نوعی شفا) منظور من از بیان این داستان مختصر تایید این روایت نیست بلکه به صحبت قبلیم که اشاره به تلقین و باور های قلبی انسان ها دارم تاکید میکنم همین یا مثلا در جایی دیگر که دختران و پسران جوان رقص مخصوص گاوبازی را فرامیگرفته تا به جایی که درون غاری بوده بعد از ماهر شدن در این ضمن به دیدار خدایشان بروند و بعد مشخص شده ان خدا نیمه گاو و انسان نبوده ماری عظیم الجثه که مدتی مرده بوده و بوی تعفنش درون سرسرای غار پیچیده و جوانان وقتی این موجود زنده بوده غذای ان و بعد از مرگش به دست کاهنان معابد در همان جا کشته میشدند البته اغراق در این داستان ها زیاد است و ان هم به دلیل اینکه گذرزمان و برخی از مسایل تملق را درون واقعیات جای داده است این ها هم همه دسترنج مسیله ایست که تاحال هم ادامه داشته است یعنی هرگاه خدایان و مذاهب با سیاست کاری و فکر مردم را به طرف خود کشانده انواع سواستفاده ها هم نیز بوسیله افراد دست اندر کار در امور مهم بوجود میاید که هدف کلی ان ها پیدا کردن منسب و در نهایت مال بوده است همه ما بدترین جنایت را با خود هروز در ون کیف پولمان جابجا میکنین بله شاید یک اسکناس که درون کیف ماست از اول روزی که چاپ شد و حال درون دست ماست خون ها به پایش ریخته شده تهمت ها به افراد زده شده و..... هر وسیله ای میتواند خوب یا بد باشد بسته به اینکه چه نوع استفاده هایی از ان شود و این به فکر ادمش بستگی دارد خوب از بحث تاحدی فاصله گرفتیم بر میگردیم به موضوع اصلی برخی از سوالات هست که ابرازشان موجب یا ایمان و یا کفر میشود تا بحال فکر کرده اید که هدف ز افرینش چه بود اگر از یک بعد بگوییم خدا بینیاز بود و به بنده احتیاجی نداشت از بعد دیگر بگوییم انسان محتاج بود که غیر قابل درک است وقتی انسانی نبوده پس قبل از افرینش احتیاج و نیازی نیست وجود داشته است شاید اصلا بحث سر نیاز و احتیاج نیست پس مسیله را چگونه باید عنوان کرد هنوز نمیدانیم ولی روزی خواهد رسید که دلیلش را میفهمیم شاید یکی از خود ما دلیلش را اشکار سازد هیچ چیز معلوم نیست من الان نمیدونم اگر در اتاقم رو باز کنم پشت اون در چه چیزی هست ایا قرار اتفاقی برای من بیفته یا نه میرم و به کارام میرسم؟ من هیجان این نوع زندگی رو دوست دارم همین که ما نمیدومیم فردا پی در انتظارمون ر زندگی رو جالب کرده و همینطور هم گاهی اوقات سخت و طاقت فرسا و به همین دلیلاست که من استخاره کردن رو دوست ندارم به نظر من وقتی انسان چیزی به نام مغز در کالبدش هست نیازی به این کار نیست مگر اینکه خودش رو قبول نداشته باشه این افراد اکثرا در زندگیشون موفق نیستند و یا دنبال زندگی عادی میگردن و به حساب خودشون دنبال دردسر نمیگردن این ادما البته اگه بشه اسمشون رو ادم گذاشت هرچقدرم خدا رو پرستش کنن و دنبال استخاره باشن همون خدا هم قبولشون نداره البته استخاره بعضی اوقات شاید لازم باشه ولی من منظورم مداومت این کار هست انسان موجودیه که دارای دو بعد روح و جسم جالبی این دو عنصر اینه که از هردوی این ها میشه به خالق رسید با روح از لحاظ معنوی و عرفانی تا فراسو رفت که باید کل زندگیت رو فدای این کار کنی و از لحاظ جسمی با قدرت تفکر که زاییده مغز و عوامل وابسته به اون با درک پدیده های اطراف و یافتن علت ها و معلول ها به خالق رسید شما نگاه کنید ایا هیچ انسانی هست که با دیدن خود فضا البته عکس هایی از اون فقط با دیدن تعدادی عکس مجذوب نشده باشه من که به شخص ادم هایی که از حیث سلیقه با هم فرق میکنند رو در این یک مورد مشابه دیدم حالا فکر کنید همین انسان ها از نزدیک شاهد زیبایی های فضا و طبیعت اون باشند این یک غریضه که در همه انسان ها هست و نمیتونیم انکارش کنیم و دیگه اینکه وقتی این همه زیبایی و خلقت و موجودات زنده از همه مهمتر نظم و قوانینی که طی بررسی های علمی بهشون رسیدیم ایناها چه طوری بوجود اومدن میدونید که انتروپی در ماده یا هر چیز دیگه ای از بی نظمی درون اون خبر میده و در ترمودینامیک هم گسترش بینظمی در انتروپی هست ببینید اگر از استارت عالم بخوایم شروع کنیم این انتروپی وجود داشته این همه ذره و ماده و نیرو بر اثر یک انفجار به هم تبدیل شدن در اون موقع اجرام و نیروها در نوسان بودند و واحد نبودن که حالا بخوایم راجعبهشون قانون بزاریم چون مدام به هم تبدیل میشدند طی فرایند های شیمیایی یا فیزیکی خوب این یعنی بی نظمی ولی اخر این بی نظمی چی شد؟ عالمی که ما الان درونش زندگی میکنیم وحتی راه رفتن ها هم مشمول قوانین علمی میشه این خیلی جالب ولی ایا الانم همینطوره؟ اگه به زندگی عادی و شاید به نظر بی قانون خودمون نگاه کنیم بعد هر جنگی در هر جایی بالاخره در اخر صلح شده یا مثلا اگر یک انسان اولیه رو در نظر بگیریم اصلا اولیه نه یک بچه 12 ساله در 100سال پیش و بچه 12 ساله که در زمان حال داره زندگی میکنه اصلا با هم قابل مقایسه نیستند چه از لحاظ فکر و حتی جسم میبینید که گسترش در همه جا هست در انبساط عالم و... حتی همین انسان همه چیز در حال تغییر ولی تمام این تغییرات حالا تو هر پدیده یا.... رو به صعود و گسترش نه رو به افول و تنزل ولی البته از اونجایی که استثنا همه جا هست ما در تاریخ با شواهدی که بدست اوردیم میتونیم قدرت فکری و سیاسی گذشتگانمون رو ببینیم مثل زمان هخامنشیان با وجود ادم های بزرگی مثل کوروش .داریوش و....... که صعود ما اون زمان بوده ولی الان اینطور نیست و یا پیشرفت های پزشکی مصریا که با قدرت جراحی های بالا بینایی موقت با یک سوزن تنها به فرد نابینا میدادن یا .............. شوروی پیشین با وجود اون همه قدرت نظامی و نیروهایی که بدون هیچ خطایی کار خودشون رو انجام میدادن ولی الان چی بعد از جنگ سرد و فروپاشی این سلطه عظیم و به نظر من زیبا الان دیگه اون موقعیت رو نداره ولی بجای همه اینا امریکا که قدمتش شاید بع 500سال هم نرسه قدرت جهان رو به دست گرفته با سیاست هایی که داره همینطور انگلستان البته وقتی فکر میکنم میبینم این دولت(انگلیس)هیجا به چشمم نخورده که افول جدی داشته باشه شاید من ندیده باشم ولی من فکر میکنم دلیل خیلی محکمی که هست در مورده این کشور سیاستی که داره مثلا شما ببینید اگر حکومتی رو بخواد عوض کنه همیشه از مردمان خود اون کشور برای انجام امور میزاره بدون هیچ نوع دخالت ظاهری این برای شما اشنا نیست؟ این سیاست مربوط به افریدگار هم هست همیشه بین هر قومی از خود اون گروه و قوم پیامبر میفرستاد نویسنده:خودم