روز شمار تاریخ ایران

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار 10 خرداد 1391
116 قمری: شهادت علیبن محمد باقر (ع)
فرهنگ و تاریخ > تاریخ جهان - حضرت اباالحسن علیابنمحمدباقر(ع) در سال113 قمری جهت امر تبلیغ دین مبین اسلام و پاسخگویی به احساسات مذهبی مؤمنان وارد کاشان شدند و بهمدت 3سال به ارشاد مردم ولایتمدار پرداختند .

درخصوص مقام والای آن حضرت روایتهای متعددی نقل شده است که از جمله آن میتوان به حدیث حضرت امامصادق(ع) اشاره کرد که میفرماید: هرکس برادرم حضرت علیابنباقر(ع) را در اردهال زیارت کند مانند کسی است که قبر جدمحسین(ع) را در کربلا زیارت کرده باشد و همچنین حضرت امامرضا(ع) میفرماید؛ «نعمالموضع الاردهال فلزم و تمسک به؛ چه خوب مکانی است اردهال پس به آن التزام و تمسک پیدا کنید». حضرت علیابنمحمدباقر(ع) در سال116 هجری قمری با یارانش به جنگ با کفر زمانه پرداخت و پس از رشادتهای فراوان سرانجام در 27 جمادیالثانی در دره ازناوه با یاران باوفایش به شهادت رسید و سر مبارکش را از تن جدا کرده و برای حاکم جور وقت در شهر قزوین ارسال کردند و بدن مطهرش را در مشهد اردهال به خاک سپردند .

1226 شمسی: انعقاد عهدنامه ارز روم

در زمان سلطنت محمدشاه قاجار، والی بغداد به تحریک بازرگانان بصره که از رونق گرفتن بندر خرمشهر زیان دیده بودند، این بندر را مورد تجاوز قرار داد. در پی آن، دولت ایران نماینده‏ای به عثمانی فرستاد تا جبران خسارات وارده را خواستار شود. دولت عثمانی مدعی شد که بندر خرمشهر جزء خاک عثمانی است و این حادثه را مسئله‏ای داخلی می‏داند. در پی این ادعا، دولت ایران نیز تهدید کرد شهر بغداد را هدف حملات خود قرار خواهد داد اما دولت عثمانی که تمایلی به جنگ با ایران نداشت، نماینده‏اش را به ایران فرستاد و بندر خرمشهر را تخلیه کرد. در این حین بار دیگر کشتاری در کربلا روی داد و در آن ایرانیان مقیم کربلا قتل عام شدند. این حادثه، دولت ایران را بهشدت عصبانی کرد اما با تلاشهای سیاسی، مذاکرات صلح آغاز شد و پس از گذشت 2سال، قرارداد ارز روم در دهم خرداد 1226 شمسی بین ایران و عثمانی امضا شد. به موجب این پیمان، دولت ایران از ادعای خود نسبت به سلیمانیه چشم پوشید و در عوض دولت عثمانی مالکیت ایران بر بندر خرمشهر و حق کشتیرانی در رودخانه شطالعرب را به رسمیت شناخت و مقرر شد که دولت عثمانی از بدرفتاری با زائران و بازرگانان ایرانی پرهیز کند .
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار 11 خرداد
اگر شاه ايران به اندرز امپراتور چين توجه كرده بود
«ليو بانگ» كه به نام «گائو زو» امپراتور چين شده بود در مي سال 198 پيش از ميلاد ايران را به اتحاد با چين دعوت كرد. «گائو زو» در نامه خود كه به اردوان سوم چهارمين شاه ايران از دودمان اشكاني تسليم شد پيش بيني كرده بود كه اگر هم دولت آنتيوكوس سوم در انتاكيه (از جانشينان اسكندر) از ميان برود جايش را دولت ديگري از غرب (روميان) خواهند گرفت و شرق را آسوده نخواهند گذارد مگر اين كه متحد شود. اردوان كه سخت درگير جنگ با آنتوكوس سوم بود به واقعيتي كه گائو زو در نامه اش نوشته بود توجه نكرد و مناسبات ايران و چين در همان سطح سابق باقي ماند. در آن زمان آنتيوكوس سوم كه مردي جاه طلب بود دست به جهانگشايي و توسعه قلمرو زده بود به گونه اي كه دو دولت محلي واقع در آناتولي از روميان استمداد كرده بودند كه خود در صدد تصرف يونان و مقدونيه و همسايه شدن بي واسطه با ايران برآمده بودند و اين استمداد بهانه خوبي به دست روميان تازه به قدرت رسيده داد كه متوجه شرق شوند. گائو زو موسس دودمان «هان» در چين كه بر جاي دودمان شين (چين) نشسته بود از سال 202 تا سال 195 پيش از ميلاد امپراتور چين بود و يكم جون اين سال (2 هزار و 201 سال پيش) درگذشت. «تاريخ» او را مردي با تدبير و دورانديش مورد قضاوت قرارداده است. اگر اردوان سوم به نامه گائو زو توجه كرده بود شايد درگيري 800 ساله ايران و روم صورت نمي گرفت.

روزي كه شهرستان انبار (عراق) «پيروزشاپور» نام گرفت
در پي پيروزي بر گورديان سوم امپراتور روم، شاپور يكم شاه ساساني ايران یکم ژوئن سال 243 ميلادي شهر «انبار» واقع در 60 كيلومتري غرب بغداد امروز را به شهر «پيروز شاپور» تغيير نام داد. چندي پس از آن شكست، گورديان به دست افرادش كشته شد و ژنرالهای رومی حاضر در محل، فيليپ را به امپراتوري روم انتخاب کردند كه با شاپور صلح كرد و امتيازات فراوان به او داد. در برخي نوشته ها آمده است كه شاپور یکم «انبار» را پس از عمران و آبادي و انتقال جمعيت بيشتر به آنجا که مركز شهرستان بود، «پيروز شاپور» ناميده بود. توافق بر سر صلح در همين محل حاصل آمده بود. به درستي دانسته نيست كه از چه زماني اين منطقه كه اينك ايالت الانبار (عراق) خوانده مي شود به نام قديمي خود بازگشت داده شده است. (انبار واژه ای فارسی است).
ايالت انبار كه 12 قرن بخشي از قلمرو ايران بود پس از اشغال نظامي عراق توسط آمريكا در دهه يکم قرن 21 تا چند سال به صورت كانون اصلي مقاومت و زد و خورد درآمده بود.
شاپور يكم كه در سال 242 شاه ايرانيان شده بود جنگ با روميان را از پدرش، اردشير، به ارث برده بود. شاپور يكم پس از پيروزي بر گورديان سوم و امضاي قرارداد صلح با فيليپ، عازم شمال خاوري ايران شد و در طول همين سفر بود كه از عقايد «ماني» آگاه گرديد و براي مدتي كوتاه به پشتيباني از او برخاست.
ماجرای زنجیر عدل خسروانوشیروان از زبان «پیتر بنِنسون» ـ اشاره به نظرات بننسون درباره دادگری و حقوق بشر
پیتر بنِنسون Peter Benenson حقوقدان و انساندوست انگلیسی و از موسسان سازمان «جاستیس JUSTICE = دادگری» و «امنستی اینترنشنال Amnesty international» یکم ژوئن 1957 در نطقی در توجیه اجتناب ناپذیر بودن تامین جهانی پنج اصل دادگری ازجمله قانونمداری، رعایت کامل و بدون چون و چرای حقوق بشر، منظما تجدید نظرکردن در آیین دادرسی کیفری و قوانین مربوط و حذف مجازات اعدام و ... مثالی از «تاریخ» آورده و گفته بود: "خسروانوشیروان، شاه ایران در سده ششم میلادی برای اجرای این اصول و شنیدن تظلمّات اتباع، در کاخ خود در تیسفون که هنوز باقی است طناب و زنگی تعبیه کرده بود [زنجیر عدل] تا هرکس که شکایت و نظر اصلاحی دارد و بخواهد آن را با او درمیان بگذارد به میدان مجاور کاخ برود و طناب [زنجیر] را بکشد و زنگ را به صدا درآورد تا او برای شنیدن شکایت و یا ترتیب دادن ملاقات حضوری با آن فرد در بالکن کاخ حضور یابد. خسروانوشیروان یک شاه فیلسوف بود و با تعمیم عدالت در قلمرو خود، تاریخنگاران اورا «دادگر» لقب داده اند. تامین عدالت و حفظ آن نیاز به یک نظارت دائمی بی طرفانه [غیر دولتی] دارد. سیستم تامین عدالت که خسروانوشیروان بنیاد نهاده بود پس از درگذشت او از میان رفت و ظلم جای آن را گرفت و دیدیم که تداوم همین ظلم، به عُمر امپراتوری ایران و سه قرن تنها ابرقدرت جهان ـ پس از 13 قرن پایان داد. چرا؟، زیراکه ایران پس از خسروانوشیروان فاقد یک سازمان نظارتی «جاستیس» بود تا تامین عدالت که او برای ایرانیان برقرارکرده بود ادامه یابد. انسان قرن 20 [سده حیات بننسون] با دریافت اخبار ساعت به ساعت رویدادها و تحولات از رسانه ها و تأمل و تفکّر روی آنها، سریعتر از انسان 14 قرن پیش [سالهای پس از درگذشت خسروانوشیروان] دربرابر بی عدالتی حسّاسیّت و واکنش نشان می دهد که این واکنش ها به سود آرامش جهان و پیشرفت بشر و سعادت او نخواهد بود.".
این اظهارات بنِنسون عینا در رسانه های وقت انتشار یافته بود.
سازمان «جاستیس» در سال 1957 و امنستی اینترنشنال در سال 1961 تاسیس شدند. بنِنسون مدتی دبیر امنستی بود و یک بارهم فاش ساخت که سازمان جاسوسی انگلستان [ام. آی. ـ 6] در آن رخنه کرده است. بنِنسون که 84 سال عمر کرد 25 فوریه 2005 درگذشت. مقاله او «زندانیان فراموش شده» معروف است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار 12 خرداد
زمانی که قبرس بر قلمرو ایران اضافه شد
محاسبات تقویمی نشان می دهد که جزیره 9 هزار کیلومتری قبرس در مدیترانه شرقی در ماه ژوئن سال 545 پیش از میلاد بر قلمرو ایران افزوده شده بود و این زمان در کتابهای تاریخ قرون قدیم مندرج است. این جزیره که از نظر وسعت سومین جزیره مدیترانه بشمار می رود تا مارس 332 پیش از میلاد [ 4 ـ 5 ماه پس از نبرد ایسوس] هنوز در دست ایرانیان بود. نبرد ایسوس که در آن ارتش ایران از اسکندر مقدونی شکست خورد در نوامبر 333 پیش از میلاد روی داده بود. ناحیه ایسوس تا ساحل مدیترانه فاصله زیاد ندارد. در دوران حکومت ایران بر قبرس، نهال و بذر بسیاری از درختان میوه منطقه مدیترانه و نیز حنا (برای تولید رنگ قرمز) از این جزیره به ایران و نهال و بذر چند نوع انگور ایران به آنجا منتقل شد. ایرانیان از معادن مس قبرس استفاده می کردند. قبرس 19 دهه یک پایگاه دریایی ایران در مدیترانه بود. به تحریک آتنی ها و همزمان با سایر ایونی ها قبرسی ها در سال 499 پیش از میلاد برضد امپراتوری ایران دست به شورش زدند که به دست آرتی بیوس Artybius ـ ژنرال ارتش ایران سرکوب شدند. قبرسی ها در سال 344 پیش از میلاد نیز به یک شورش محدود دست زدند که بی نتیجه بود. این بار شاه هخامنشی ایران شورشیان را بخشود. پیش از ایرانیان، مدتی هم آشوریان بر قبرس حکومت کرده بودند. در پی شکست ارتش ایران در نبرد ایسوس از اسکندر، قبرس برای همیشه از ایران جدا شد و پس از درگذشت اسکندر، توسط اسکندریان حاکم بر مصر ازجمله پتولمیس Ptolemies اداره و کاملا یونانیزه Hellenization شد. این جزیره استراتژیک در سال 58 پیش از میلاد به دست رومیان افتاد که از سال 1570 عثمانیان جای آنان را گرفتند و مهاجرت تُرکان به آن جزیره آغاز شد. از سال 1878 انگلیسی ها حاکم بر قبرس شدند و قبرس از سال 1960 استقلال یافت ولی طولی نکشید که تُرکان ساکن شمال این جزیره با حمایت نظامی ترکیه اعلام استقلال کردند و از 1974 این جزیره دارای دو دولت است. تُرکان نزدیک به یک چهارم نفوس این جزیره اروپایی ـ آسیایی یک میلیون و یکصد هزار نفری را تشکیل می دهند. انگلستان هنوز پایگاه نظامی خودرا در این جزیره حفظ کرده است.
اعتراض تاريخي ايران به دولت انگلستان درباره بحرين
خرداد 1331 (دوم ژوئن 1952) وزارت امور خارجه ايران (دولت دكتر مصدق) طي يادداشتي به دولت انگلستان تاكيد كرد كه امضاي هرگونه قرارداد انگلستان با بحرين ايران را، نقض تعهدات و يك دو - رويي محض مي داند.
در اين يادداشت آمده بود كه دولت انگلستان طبق اسناد موجود از زمان شاه عباس به بعد، بارها پذيرفته است كه مجمع الجزاير بحرين گوشه اي از قلمرو ايران است. بنابراين، نبايد با متمردين اين جزاير قرار داد امضاء مي كرد. دولت انگلستان با اين عمل غير قابل قبول، تعهدات خود و موازين بين المللي را نقض كرده و شئون و حيثيت خود را ناديده گرفته است.
نسخه اي از اين يادداشت به سفارت انگلستان در تهران تسليم شده بود.
سه دهه بعد، يكي از موارد جرم امير عباس هويدا كه در بهار سال 1358 به حکم قاضي شرع دادگاه انقلاب اعدام شد؛ گذشتن از حقوق ايران در قبال بحرين بود كه وي در زمان نخست وزيري اش در مجلس حاضر شده بود و بدون كسب نظر ملت ايران در يك رفراندم، از آن صرف نظر كرده بود.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار 10 تیرماه

شکست عرب ها از مازندراني ها ـ اشاره اي به مهاجرت ايرانيان نگران سلطه عرب از ميهن


چند ماه پس از مرگ «حجّاج» حاكم اموي كرمان و فارس كه ماموريت پشتيباني از حمله نظامي به مازندران و تصرف اين منطقه از ايران را داشت كه هنوز به تسخير اعراب در نيامده بود، يزيد ابن مهلب كه از سوي دمشق مامور اين كار شده بود 31 ماه مي سال 714 ميلادي به تنهايي دست به حمله زد كه از مازندراني ها شكست خورد و عقب نشيني كرد. ابن مهلب دو سال بعد دو واحد كوهستاني بر نيروي خود اضافه كرد و از سه نطقه به مازندران حمله برد كه بازهم شكست خورد و با دادن تلفات سنگين عقب نشيني كرد و با اين دو تجربه در صدد جمع آوري نيرو براي حمله نظامي ديگري بود كه در جريان يك توطئه داخلي به قتل رسيد.
مازندراني ها و گيلاني ها بعدا، خود داوطلبانه مسلمان شيعه مذهب شدند و فشار نظامي اعراب در كار نبود. قبلا گروهي از مازندراني هاي نگران سلطه عرب بودند که در دوران ساسانيان افسران ارتش ايران را تامين مي كردند و به اسپهبدان معروف بودند دست به مهاجرت از ايران زده بودند.
خاندان اسپهبدان و گروهي ديگر از ايرانيان پس از انقراض ساسانيان براي اين كه به دست اعراب نيافتند عزم مهاجرت به هند كرده بودند. اين ايرانيان در سال 716 ميلادي به گجرات هند رسيدند و شهر سنجان (سنگان) را در اين منطقه تاسيس كردند (براي اطلاع از جزئيات به كتاب قصه سنجان، چاپ بمبئي مراجعه شود). اين ايرانيان مهاجر، در هند به «پارسيان» معروف شده اند كه پس از گذشت 13 قرن همچنان به ايران و فرهنگ ايراني وفادار مانده اند. اين مهاجران در قرن گذشته به صنعتي شدن و کسب استقلال هند كمك موثر كردند و شوهر بانو اينديرا يك پارسي به نام پيروز گاندي بود كه پسرش راجيو نخست وزير هند شد و بيوه او سونيا هم اكنون رئيس حزب حاكم هند است.
همزمان دسته ديگري از ايرانيان به چين مهاجرت کردند که اين گروه در جامعه چين ذوب شده اند.
ضابطه سال1342 (1963ميلادي) براي تعطيل کردن نشريات کم تيراژ تهران ـ اشاره به تاسيس سنديكاي روزنامه نگاران ايران ـ تلاشهاي برزين، معينيان و همايون


اميرمسعود برزين در اجراي آيين نامه دولت وقت که بر پايه و استنتاج از قانون مطبوعات تدوين شده بود، از خردادماه سال 1342 (آخرين روز ماه مه 1963) در شهر تهران، روزنامه هايي که کمتر از 5 هزار نسخه فروش داشتند تعطيل شدند. طبق اين آيين نامه، به انتشار هفته نامه ها و مجله هاي کمتر از 3 هزار تيراژ نيز پايان داده شد. اين آيين نامه «تيراژ» را نسخه هاي به فروش رسيده تعيين کرده بود نه نسخه هاي به چاپ رسيده؛ درست به صورتي که در استاندارد جهاني تعيين شده است. جمعيت تهران اينک (دهه نخست سده 21) بيش از شش برابر آن سال است؛ لذا طبق اين معيار نبايد روزنامه کمتر از 30 هزار تيراژ و مجله زير 18 هزار «نسخه فروش» داشته باشد، حال آنكه گفته شده است كه شمار فروش برخي از چهل روزنامه فعلي تهران (سال 2008) كمتر از اين معيار است. تهران داراي 13 روزنامه يوميه ورزشي است (مي دانيم كه آيت الله خميني پس از بازگشت به وطن در سال 1979 انتقاد كرده بود كه رسانه ها در نظام پيشين به جاي گزارش هاي مربوط به نفت و چگونگي هزينه كردن درآمدهاي نفتي، آن همه درباره فوتبال مي نوشتند و اذهان را از مسائل اصلي كشور منحرف مي ساختند). به اظهار اصحاب نظر، در ميان ناشران روزنامه هاي يوميه فعلي تهران «روزنامه نگار حرفه اي (داراي تجربه و تحصيلات كافي در اين رشته و بدون داشتن پيشه و اشتغال ديگر)» ديده نمي شود و دارندگان پروانه هاي آنها اصطلاحا «خودي» هستند و به نوعي از سوبسيدهاي دولتي برخوردار مي شوند.
در پي اجراي آيين نامه فوق الذكر، دفعتاً شمار روزنامه هاي شهر تهران سال 1342 (1363 ميلادي) به ده روزنامه يوميه کاهش يافت از جمله دو روزنامه به زبان انگليسي، يک روزنامه به زبان فرانسه و يک روزنامه به زبان عربي. شمار هفته نامه ها نيز به شش عنوان از جمله يک هفته نامه طنز و يک هفته نامه به زبان ارمني تقليل يافته بود. مجله هاي تهران هم به 15 مجله هفتگي، چهار ماهنامه عمومي و 23 مجله تخصصي محدود شده بود که مجله کودکان، بانوان و ورزشي هم در اين رديف بودند.
اين آيين نامه در پي انتشار مطالب يک ميزگرد ژورناليستي مرکب از حقوقدانان تدوين شده بود. حقوقدانان در اين ميزگرد گفته بودند که طبق قانون، آگهي هاي دولتي مثلاً مزايده و مناقصه ها و اعلان هاي قانوني (از قبيل احضاريه هاي دادگاهها و انحصار وراثت) بايد در جرايد کثيرالانتشار چاپ شود و انتشار آنها در روزنامه هاي کم تيراژ، ناقض قانون است.
ناشران روزنامه هاي کم تيراژ قبلاً به تصميم دولت که در نيمه اول فروردين 1342 (اوايل آوريل 1963) گرفته شده بود اعتراض، و استدلال کرده بودند که بستن روزنامه ها ـ با هرتيراژ ـ عملي مغاير اصل «آزادي بيان و انديشه» است که پاسخ داده شده بود هرکس بخواهد نظري بدهد مي تواند آن را بنويسد و به روزنامه هاي موجود و راديو ـ تلويزيون بدهد و يا به صورت آگهي، كتاب و اوراق ديگر به چاپ برساند و طبق تعاريف روزنامه نگاري؛ روزنامه کم تيراژ نشريه اي است خصوصي (شخصي) نه عمومي. به علاوه، ديده شده است که ناشران برخي از اين نشريات کم تيراژ در ادارات دولتي اعمال نفوذ مي کنند و ....
برزين در جواني


تصميم دولت در آن زمان (فروردين 1342)، وضعيت را مخصوصا بر كاركنان تحريريه هاي کيهان و اطلاعات سخت کرد زيرا مديران اين دو روزنامه که بازار کار را محدودتر از سابق ديدند باهم قرار گذاشتند که در صورت اخراج يک خبرنگار، مترجم و يا نويسنده از يک روزنامه، روزنامه ديگر اورا نپذيرد!. اين امر سبب شد که روزنامه نگاران بر تقويت سنديکا پافشاري کنند. در 24 آبان ماه 1341 (نوامبر 1962) اين سنديکا پس از تاسيس و عضوگيري، مجمع عمومي تشکيل داده و اين مجمع در نشست بزرگ خود در تالار مدرسه فيروزكوهي، «مسعود برزين» روزنامه نگار قديمي و يک دوره مديرعامل سازمان راديو و تلويزيون ايران را به سمت نخستين دبير انتخاب کرده و روزنامه نگاران امنيت شغلي يافته بودند. برزين (امير مسعود) كه به عنوان يك ناسيوناليست ايراني شهرت جهاني داشته است در عين حال مدير دوره هاي بازآموزي روزنامه نگاري دانشگاه تهران (آموزش ضمن كار ـ شبانه) بود. وي كه اينك (در سال 1387) 89 ساله است كار روزنامه نگاري را پيش از شهريور 1320 آغاز كرده بود كه پس از انقلاب 1357 خانه نشين شده است.
داريوش همايون


در آبان 1341، نخستين مجمع عمومي سنديکاي روزنامه نگاران ايران داريوش همايون، ذبيح الله منصوري، لعبت والا، ويکتوريا بهرامي، پرويز آزادي، اسماعيل يگانگي، سيامك پورزند، اسماعيل رايين و هوشنگ پورشريعني را به عضويت هيات مديره و «ر. اعتمادي» تنها روزنامه نگار اينوستيگيتيو تاريخ ژورناليسم ايران را به سمت بازرس هيات مديره برگزيده بود.
در جريان نخستين انتخابات سنديكاي روزنامه نگاران ايران كه گفته شده است تا آن زمان واقعي ترين انتخابات در تاريخ ايران بود «داريوش همايون» روزنامه نگار ناسيوناليست ديگر و مفسر وقت اخبار بين المللي در روزنامه اطلاعات چند راي كمتر از اميرمسعود برزين كسب كرده بود. «همايون» در انتخابات دو سال بعد، دبير سنديكا شد. پس از تشكيل سنديكا، ناشر روزنامه اطلاعات نسبت به داريوش همايون و اسماعيل يگانگي كه در ايجاد سنديكا فعاليت شديد داشتند بي مهر شده بود كه هر دو از اين روزنامه رفتند و داريوش همايون بعدا با كمك چند روزنامه نگار ناسيوناليست ديگر از جمله دكتر مهدي بهره مند (كه او نيز از كار در روزنامه اطلاعات كناره گيري كرده بود) روزنامه آيندگان را تاسيس و غلامحسين صالحيار را با اينكه يك ژورناليست چپگرا (كمونيست سابق) بود به سردبيري آن انتخاب كردند. براي مدتي هم صالحيار نيز طرف بي مهري ناشر روزنامه اطلاعات قرار گرفته بود.
ر. اعتمادي


به اين ترتيب، سنديكاي پرقدرت روزنامه نگاران ايران كه چراغ عمر آن برغم بي مهري نظام تازه هنوز كاملا خاموش نشده است توسط ناسيوناليست ها (راست و چپ؛ همايون راست ـ برزين و اعتمادي از مصدقي ها) پاگرفت كه بعدا روزنامه نگاران چپگرا در آن به قدرت رسيدند و عملا قدرت را در آن به دست گرفتند. اين سنديكا كه با حمايت نصرت الله معينان وزير وقت فرهنگ و ارشاد (اطلاعات و جهانگردي سابق) تاسيس شده بود تا به اعتلاي ژورناليسم ايران كمك كند و حامي حقوق حرفه اي روزنامه نگاران در برابر ناشران مطبوعات باشد، همان سنديکايي است که در سال انقلاب (1357) اعلام اعتصاب کرد و کشور به مدت 62 روز مطبوعات نداشت و صداي دولت وقت به گوش نرسيد. در اين دوره كنترل سنديكا در دست روزنامه نگاران چپگرا (عمدتا كمونيست سابق) بود و ....
محمد بلوري (با تجربه بيش از نيم قرن روزنامه نگاري) آخرين رئيس هيات مديره سنديكاست كه با كمك محمد حيدري (حيدرعلي)، ايوب كلانتري و ديگران مانع فروپاشي كامل آن شده اند. شمار اعضاي قديمي سنديكا كه هنوز در رسانه هاي ايران به فعاليت ادامه مي دهند از تعداد انگشتان دست تجاوز نمي كند. اعضاي همين سنديكا در دهه 1370 به ايجاد روزنامه هاي همشهري و ايران كمك بسيار كردند. باقيمانده اين روزنامه نگاران اينك (سال 1387 = 2008) عمدتا در روزنامه اعتماد (كه گفته شده است تنها روزنامه حرفه اي تهران ـ پس از بسته شدن شرق و هم ميهن است) بكار ادامه مي دهند.
برزين در دهه 1330 و در جريان مصاحبه نهرو رهبر وقت هند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار 11تیر
... و به اين سان يك اشتباه دودمان غزنويان را بر باد داد
يك ماه پس از اين كه مسعود غزنوي برادرش محمد را كور كرد تا بدون داشتن رقيب و با خاطري آسوده برجاي پدر (محمود غزنوي) بنشيند، در قلمرو غزنويان ـ ايران خاوري آن زمان (افغانستان و پاكستان كنوني) ـ ميان مردم دو دستگي بروز كرد كه در دراز مدت به تضعيف حكومت غزنويان و پايان كار آنان انجاميد.
«مسعود» اول ژوئيه سال 1030 ميلادي برادرش محمد را كور كرده بود. سلطان محمود غزنوي ـ از تركان غز ـ پيش از اين واقعه در گذشته بود و با اين كه پيش از مرگ، مسعود را به جانشيني خود انتخاب كرده بود، مسعود براي اين كه بدون دغدغه حكومت كند برادر را كور كرده بود. غزنويان، به ويژه سلطان محمود با اين كه زبان آباء - اجدادي شان تركي بود به فرهنگ ايراني و ادب پارسي جذب شده و در اين زمينه کمک فراوان کرده بودند. گسترش دين اسلام در شبه قاره هند ( بعد از فتوحات اوليه اعرابي که در قرن هفتم ميلادي ايران را متصرف شده بودند)،عمدتا در زمان حكومت محمود غزنوي صورت گرفت كه نتيجه اش ايجاد كشور پاكستان در نيمه قرن گذشته، 9 قرن پس از درگذشت سلطان محمود بوده است.
روي گردان شدن مردم از مسعود پس از كوركردن برادرش، ده سال بعد باعث شكست ارتش مسعود از سلجوقيان ـ دسته ديگري از تركان مهاجر ـ شد که قبلا وارد منطقه فرارود شده بودند. سلجوقيان با اجازه غزنويان به نقاط جنوبي تر كوچ كرده بودند. پس از شكست مسعود و عقب نشيني او به غزنه، مردم ناراضي، او را كشتند و برادر كورش محمد را شاه كردند، ولي نابينابودن محمد و افتادن امور در دست افرادي كه به شايستگي برخي از ايشان ترديد بود باعث تضعيف هر چه بيشتر غزنويان و پايان تدريجي كار آنان شد.

نشست اديبان براي نوسازي نثر نويسي، ترجمه و روزنامه نگاري ايران


دهخدا

دوم ژوئيه سال 1946 نشست اديبان و نويسندگان ايران كه از 25 ژوئن (چهارم تير ماه 1325 خورشيدي) براي نوسازي روزنامه نگاري، ترجمه و نثرنويسي و اظهار نظر درباره شعر تشكيل شده بود با صدور قطعنامه (توصيه نامه) اي پايان يافت كه تا سالها الگوي نويسندگي بود.
بهار



بهار

در جلسات هفت گانه اين نشست (كنگره) اديبان و
نويسندگان از جمله دهخدا، بهار، حكمت، فروزانفر و علي شايگان شركت داشتند و روش هاي روزنامه نگاري و نثر نويسي اروپايي در اين جلسات بررسي شد و سبكهايي براي ترجمه از زبانهاي ديگر مورد موافقت قرار گرفت که رعايت انها به مترجمان توصيه شد.
نوسازي واقعي روزنامه نگاري ايران از سال 1335 و تاسيس نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري در ايران و دعوت دو استاد روزنامه نگاري از آمريكا از جمله دكتر ويلسون رئيس وقت گروه روزنامه نگاري دانشگاه يوتا و سپس ايجاد دوره هاي خبرنويسي و اديت در دانشگاه تهران براي روزنامه نگاران شاغل و تدريس استادان و روزنامه نگاران معروف جهان در آنجا آغاز شد.
شايگان



شايگان

پيش از سال 1335، روزنامه نگاري ايران مطابق استاندارد جهاني نبود و قواعد و
اصول معيني را دنبال نمي كرد و چون مطالب ساده، روان، روشن و كامل نوشته نمي شد عادت و اعتياد به روزنامه خواني در طبقه باسواد ايراني به وجود نيامده و روزنامه از نيازمندي هاي زندگي روزمره نشده بود.

زمانی که هزینه دیدار 21 روزه يک ايراني از آمریکا و انگلستان دو هزار دلار بود!
در سال انقلاب (سال 1357 هجری =2537 شاهنشاهی= 1978میلادی) هم روزنامه های تهران پُر از اعلان بنگاههای توریستی بود. تا یک سال پس از انقلاب نیز ایرانیان برای سفر به بسیاری از کشورها ازجمله کشورهای اروپایی نیاز به ویزای ورود نداشتند. گرفتن ویزای چهارساله آمریکا هم بسیار آسان بود. هنگام ورود به آلمان، گذرنامه ایرانیان را حتی مُهر نمی زدند. دلار آمریکا تا چند ماه پس از انقلاب همچنان هفت تومان بود [اینک 1200 تومان و 171 برابر آن زمان]. در صفحه 22 شماره هشتم تیرماه 1357 روزنامه اطلاعات (29 ژوئن 1978) آگهی «پرس توریست» منتشر که در آن هزینه کامل یک دیدار 21 روزه (پرواز، هتل و غذا) در تابستان از آمریکا و انگلستان شامل شهرهای لندن، واشنگتن، نیویورک، سانفرانسیسکو، لس آنجلس و لاس وگاس 14 هزار و 250 تومان (دو هزار دلار) تعیین شده بود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار 12 تير


نخستين توطئه آتني ها بر ضد ايران در مصر
سوم ژوئيه سال 460 پيش از ميلاد، آتني ها كه چشم طمع به ثروت مصر دوخته بودند ناوگاني را روانه اين كشور كردند تا مصريان را بر ضد ايرانيان بشورانند. ايران نيروي قابل ملاحظه اي در مصر مستقر كرده بود و همين نيروي عظيم مانع پيروز شدن توطئه آتني ها شد.
آتني ها چهار سال بعد( 454 پيش از ميلاد ) و سپس در سال 425 پيش از ميلاد دو بار ديگر با همان هدف به مصر رخنه کردند و هر دوبار به دليل احضار برخي نيروهاي ايراني به خاک اصلي وطن تا حدي موفق به تحريک مصريان و شورش آنان شدند که هر دوبار اين شورش ها سرکوب شد و بار آخر آتني از سوي ايران به مصر ممنوع الورود شدند.
در دوران هخامنشيان، مصر 120 سال وچند ماه يكي از استانهاي ايران بشمار مي رفت.

ناسيوناليسم ايراني عامل اقتدار ساسانيان


تصوير اردشير ساساني بر سكه او

سوم ژوئيه سال 324 ميلادي، كنستانتين امپراتور روم كه براي سركوبي رقيبان رومي خود به بيزانتيوم Byzantium لشكر كشيده بود تصميم گرفت در اينجا و نه چندان دور از محل شهر «تروا» شهري به نام خود بسازد تا به امپراتوري ايران نزديك باشد و اخبار مربوط به تحركات ساسانيان را سريعتر دريافت كند و تصميمات مربوط به خنثي كردن اين تحركات در شهر تازه ساز كه يكي از دو پايتخت روم [پايتخت شرقي] خواهد بود گرفته شود.
وي پس از نابود ساختن «لي سينيوس Licinius» رقيب خود و هوادارانش، 25 ژوئيه سال بعد (325 ميلادي) دستور ساختن قسطنطنيه (شهر كنستانتين - استانبول امروز) را صادر كرد كه پس از تجزيه امپراتوري روم به صورت پايتخت روم شرقي باقي ماند. شهر قسطنطنيه (Constantinople) در 11 ماه مه سال 330 ميلادي آماده بهره برداري شد. اين شهر كه موقعيت منحصر به فردي دارد در نقطه مرزي دو قاره آسيا و اروپا واقع شده و ناظر بر تنگه بسفر (Bosforus، محل تلاقي درياي سياه و درياي اژه) و يكي از مراكز تصميم گيري هاي مهم جهاني بوده است.
اقدام كنستانتين به ساختن اين شهر باعث تشديد معارضات دو ابرقدرت زمان - ايران و روم - شد كه تا سال 628 ميلادي ادامه يافت وسرانجام هر دو امپراتوري را تضعيف و به عمرشان پايان داد.
«نورويچ» در تاليف خود «بيزانتيوم» در اين زمينه نوشته است: در طول هشت قرن( دوران اشکانيان و ساسانيان )، امپراتوري غول آساي ايران تهديد عمده براي امپراتوري روم بود. ايران از گرجستان تا غرب فرات و شرق رود سند تا فلات پامير (مرز شرقي تاجيكستان) وسعت داشت و اين دو امپراتوري بدون وقفه بر سر سوريه و فلسطين و شمال غربي آسياي صغير و گهگاه ارمنستان در حال جنگ و جدال بودند و در اين جنگها كه تا سال 628 ميلادي ادامه داشت پيروزي باايرانيان بود که ناسيوناليسم ايراني به دولت ساسانيان اقتدار ويژه داده بود. روميان در آغاز ظهور اين ناسيوناليسم، آن را دست كم گرفته بودند كه شكست هاي نظامي شان از اردشير پاپكان و پسرش شاپور آنان را متوجه «واقعيت امر» كرد. در سايه همين ناسيوناليسم توفنده بود که ايران چند بار ابر قدرت اول جهان شده بود.

قتل مازيار به دست خليفه عباسي
ورخان اروپايي كه در باره بپاخيزي ايرانيان برضد خلفاي اموي و عباسي تحقيق كرده اند وقوع قتل «مازيار» حكمران وقت مازندران (تبرستان ــ تپورستان) به دست المعتصم خليفه عباسي را سوم ژوئيه سال 839 ميلادي نوشته اند. مازيار از خاندان اسپهبدان مازندران پسر قارن و قارن پسر ونداد هرمز و ونداد نوه سوخرا بود. مازيار در آمل بر اثر خيانت برادرش «كوهيار» كه فريب عوامل خليفه را خورده بود دستگير و به سامرا (سامره) منتقل و به المعتصم تحويل داده شده بود كه پس از شكنجه بسيار كشته شد. جسد مازيار که زير شکنجه کشته شده بود در همان محلي که جسد بابک خرمدين بر دار شده بود به دار کشيده شد.
خليفه قبلا از راه ريا و نيرنگ حكومت مازيار بر مازندران را تاييد كرده بود. المعتصم دو استقلال طلب معروف ديگر ايران - بابک و افشين - را به همين ترتيب نابود کرد. تاريخ بپاخيزي ايرانيان از جالبترين و قهرمانانه ترین فصول تاريخ عمومي است كه بپاخيزي ويتنامي ها در قرن 20 را مي توان در رديف آن قرار داد.

شمسی: درگذشت صاحبالغدیر

فرهنگ و تاریخ > تاریخ جهان - تلاش بیوقفه علامه امینی در دوران زندگیاش باعث ضعف جسمانی ایشان شد که منجر به بیماری و زمینگیر شدنشان در 2سال آخر عمر شد.

خستگیها و تحمل رنجهای علامه امینی در راه اعتلای دین اسلام و مذهب تشیع و تحصیل و تدریس معارف اهل بیت(ع) در ظهر روز جمعه 12تیرماه 1349شمسی به پایان رسید و صاحب الغدیر، آن پیر فرزانه و پرمایه، پس از 68 سال تلاش و کوشش، به دیدار یار شتافت تا از دست صاحب غدیر و از چشمه زلال کوثر بیاشامد و غبار خستگی را از تن بزداید. او رفت اما الغدیر وی چراغ خانه دلهای با صفا و مشعل هدایت امت تا طلوع خورشید ولایت شد. پس از انتقال پیکر مطهر علامه امینی به عراق، در شهرهای بغداد، کاظمین، کربلا و نجف نیز پیکر علامه با شکوه فراوانی تشییع شد و پس از طواف دادن پیکر بر گرد آستان مقدس علوی، به وصیت خودشان، در حجرهای از کتابخانه امیرالمومنین علی(ع) که خود بنیانگذار آن بود به خاک سپرده شد.

1367شمسی: حمله جنونآمیز آمریکاییها به هواپیمای مسافربری

در دوازدهم تیرماه سال 1367شمسی، هواپیمای مسافری ایرباس ایران که از بندرعباس عازم دبی بود، بر فراز آبهای خلیجفارس و در نزدیکی جزیره «هنگام» مورد هجوم جنونآمیز و عمدی نیروهای تجاوزگر و جنایتپیشه شیطان بزرگ قرار گرفت. این هواپیما حامل 298مسافر و خدمه بود که تمامی آنها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال با وقوع این جنایت فجیع به شهادت رسیدند. در میان سرنشینان هواپیما 66کودک زیر 13سال و 53زن بودند. ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران از سوی جنایتکاران آمریکایی، در حقیقت یکی دیگر از مراحل رویارویی استکبار جهانی با جمهوری اسلامی ایران برای تقویت متجاوزان عراقی در جبهههای جنگ بود. پس از سقوط این هواپیما، مقامات آمریکایی برای توجیه این جنایت نابخشودنی، دلایل ضد و نقیضی عنوان کردند و کوشیدند این اقدام خصمانه را یک اشتباه قلمداد کنند.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار13تیر

اصلاحات اداري داريوش بزرگ و قراردادن مصر به عنوان يك ايالت ايران



داريوش بزرگ پدر ناسيوناليسم ايراني

4 جولاي سال 489 پيش از ميلاد داريوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ايراني بودن هر كار تعصب مي ورزيد و پيدايش ناسيوناليسم نيرومند ايراني را به او نسبت مي دهند تصميم گرفت كه قلمرو ايران به 30 ايالت تقسيم شود و هر ايالت را ساتراپي (كه واژه اي مادي است) ناميد (قانون، ايالت هاي فعلي ايران «استان» خوانده است كه اختصاص به ايالت ايران دارد و نمي توان ايالت كشور ديگر را «استان» ترجمه كرد). داريوش شرح اين ساتراپي ها را در سنگنبشته داده است كه باقي مانده است و تاريخنگاران جهان آن را «سند مالكيت ايران = ديد» خوانده اند (هيچ كشوري در جهان چنين سندي را ندارد). مصر يكي از ساتراپي هاي ايران آن زمان بود كه داريوش توجه خاصي به آبادكردن آن داشت. داريوش در همين روز دستور داد كه با تاسيس پستخانه ارتباط مردم اين ايالتها با هم تامين شود و داد و ستد با پول انجام گيرد (سكه هايي كه ضرب كرده بود و در جهان به «داريك» معروف شده اند). داريوش همچنين دستور داد که ميان شهرهاي شوش و سارد (نزديك مديترانه) يك شاهراه ارابه رو ساخته شود (اين راه به طول 2700 كيلومتر كشف شده است كه در بسياري از قسمتهايش، نوعي اسفالته بود) و ... . داريوش سه سال بعد درگذشت و استخوانهاي او، پس از دخمه گذاري، در گوري در «نقش رستم» كه از قبل آماده كرده بود دفن شد.
به نوشته ي «كارول ميسليويك Karol Mysliwiec» باستان شناس در كتاب تاريك و روشن هاي مصر باستان The Twilight of Ancient Egypt، انتشارات دانشگاه كرنل (آمريكا)، صفحات 135 تا 191؛ ايرانيان از سال 525 تا 404 پيش از ميلاد (تقريبا 121 سال) بر مصر حكومت كردند و در تاريخ مصر سلسله بيست و هفتم خوانده مي شوند، ولي روش مديريت و فرهنگ ايراني سه قرن در آن كشور باقي بود. كارول نوشته است:
«با وجود برچيده شدن حكومت ايرانيان بر مصر در سال 404 پيش از ميلاد، يهوديان مصري تا دهها سال پس از آن هم خود را از اتباع امپراتوري ايران مي دانستند. مصر توسط كامبوزيا (كامبيز) دوم پسر كوروش بزرگ تصرف شده بود. وي شرق ليبي و شمال سودان را هم برخاك مصر اضافه كرده بود و مصر را كه سالها به دو بخش عليا و سفلي تقسيم شده بود و داراي دو حكومت جدا از هم بود به صورت يك كشور واحد درآورده و شهر «ممفيس» را پايتخت مصر واحد قرار داده بود».
مولف كتاب كه خود در اكتشافات باستان شناسي مصر نقش داشته و يك باستان شناس معروف است ادعاي مورخان يوناني را كه نوشته اند «كامبيز» گاو مقدس مصريان «آپيس Apis» را گردن زد قويا رد مي كند و مي گويد كه اين دروغ ناشي از دشمني و حسادت يونانيان نسبت به ايران، تنها ابر قدرت آن زمان، بوده است كه مي خواستند ايرانيان را به وحشي گري متهم كنند. اكتشافات اخير ثابت كرده است كه گاو مقدس مصريان پس از مردن آن حيوان در سال ششم فرمانروايي ايرانيان؛ به دستور كامبيز با تشريفات رسمي در داخل تابوت دفن شده و اين تابوت با نوشته هاي روي آن، اينك در دست است.
از خصوصيات امپراتوري هخامنشي ايران اين بود كه به آئين هاي ملل تحت سلطه خود كاري نداشت. كامبيز (در سنگنبشته هاي ايران تلفظ آن كمبوجيااست) تنها دستور داده بود كه مصريان بايد كفش برپا كنند و به جاي لنگ (به ضم لام) شلوار بلند بپوشند. ايرانيان آن زمان - زن و مرد - شلوار مي پوشيدند و شلوارهاي آنان بي شباهت به شلوارهاي بلوچها و كردهاي امروز نبود. كامبيز طبق سندي كه اينك در موزه واتيكان است دريا سالار مصري Udjahorresnet را به عنوان مشاور ويژه خود برگزيده بود. شاه ايران با اين كه يكتاپرست بود و فقط به «اهورا مزدا» ايمان داشت مصريان را از عبادت خدايان متعدد خود باز نداشت و آيين زرتشت را به آنان تحميل نكرد.
مولف سپس به ديدار داريوش اول از مصر پرداخته و نوشته است: برخلاف كامبيز، داريوش اجازه نداد كه مصريان او را «فرعون» بخوانند. وي مصر را به صورت يك ساتراپي ايران درآورد ـ همين عنواني كه امروز ايالات ايران به آن ناميده مي شوند: Ostan استان. داريوش بود كه دستور داد تاريخ مصر از آغاز كار تا زمان او جمع آوري و تدوين شود. او دستور داد كه از آن پس دستورهاي دولتي و ضوابط، علاوه بر خط ميخي به خط هيروگليف مصري هم نوشته شوند كه نمونه هاي متعددي از آن، از جمله در آپادانا باقي مانده است. داريوش براي سهولت رفت و آمد ميان ايران و مصر دستور داد كه ميان درياي سرخ و رود نيل آبراهي بسازند كه آثار آن و كتيبه مربوط به اتمام اين آبراه كه صدها سال داير بود و بر اثر توفان شن پر شده است به دست آمده و موجود است. در طول اين كانال تخته سنگهاي تراشيده شده به دست آمده كه در آنها تاريخ اتمام هر قطعه از آبراه حك شده است و اين سنگها در دست است. در يك سنگنبشته آمده است كه روز افتتاح آبراه، قطاري مركب از 26 كشتي از آن عبور كردند و اين نوشته به چهار زبان و دو خط است (ميخي و هيروگليف). از همين دوران اثري به دست آمده كه عبارت است از مخلوطي از علامت ايران (بالهاي باز شده مرغ با سرانسان و كلاه پارسي) و علائم قديم مصر عليا و مصر سفلي كه نشانه وحدت مصر واحد با امپراتوري ايران است. لوح داريوش به مناسبت پايان آبراه «درياي سرخ - نيل» در قرن 20 به دست آمده است. وي در سنگنبشته هايش خود را داريوش پسر ويشتاسپ هخامنش (ويشتاسپ در فارسي امروز به گشتاسپ تبديل شده است) خوانده كه از همان زمان احترام عميق به پدر و بكار رفتن نام او پس از نام فرد در جهان رواج يافته است. معبدي كه داريوش در مصر ساخت، هنوز تقريبا به طور كامل درمنطقه واحه El-Kharga موجود است.
داريوش كوشش قابل ملاحظه براي ترويج آيين زرتشت در ميان مصريان نكرد و اين امر مويد اين فرضيه است كه ايرانيان آيين زرتشت را ويژه آريائي ها (آرين ها) و شايسته آنان مي دانستند، نه همه نژادها. نام بيشتر فرمانداران ايراني مصر كه به آنجا فرستاده مي شدند همراه با واژه آرين بود. براي مثال: آرياندس Aryandes. در ستوني كه در كاخ آپادانا (شوش) به دست آمده روي شنل لباس مجسمه اي كه سر و گردن آن ناپديد است نيز نوشته هايي به خط ميخي و هيروگليف (مصري) است و اين نشانه ارتباط استوار دو سرزمين است. يكي از فرمانداران ايراني مصر «آرشام» نام داشت.
مولف در اين فصول به تحريك سياسي مصريان توسط يونانيان و دوبار نافرماني آنان پرداخته كه هر دو شورش با خشونت تمام توسط نيروهاي اعزامي از جنوب ايران (فارس و كرمان) سركوب شده است. مصر پس از سلطه ايران تا نيمه قرن 20 استقلال كامل به دست نياورد. پس از ايرانيان، مقدوني ها سپس رومي ها، آنگاه اعراب مسلمان و سوري ها و پس از آنها هم عثماني و انگلستان بر مصر تسلط داشتند. يك بار هم ناپلئون آنجا را گرفت. ايرانيان اواخر دوران ساسانيان (پادشاهي خسروپرويز) يك بار ديگر مصر را به تصرف خود درآورده بودند.





دو روي يك سكه داريك ( سكه هاي زرين داريوش بزرگ كه پس از 25 قرن باقي مانده اند)

اتمام كار ساختن بند امير در فارس
مطابق اسناد متعدد، كار ساختن «بند امير» در چهارم جولاي سال ۹۷۹ ميلادى كاملاً به پايان رسيد. عضدالدوله ديلمى (فناخسرو) از دودمان بوئيان ايران اين بند (سد) را بر روى رود «كر Kor» در استان فارس - نزديك شيراز - ساخته است.
عضدالدوله كه مانند ساير بوئيان يك ميهندوست تمام عيار ايرانى بود، در تاريخ به آبادسازى و عمران معروفيت ويژه دارد. وى در سال ۹۸۳ ميلادى درگذشت.

سازش لندن و مسکو بر ضد تماميت تاريخي ايران ـ نتايج آن
بيست سال پيش از امضاى قرارداد تقسيم ايران به دو منطقه نفوذ (ميان انگلستان و روسيه) در سن پترزبورگ كه مورخان متفق القول از آن به عنوان شرم آورترين معاهده قرن ۲۰ ياد كرده اند، انگلستان و روسيه چهارم جولای ۱۸۸۷ در زمينه سرنوشت خراسان بزرگتر و ایران خاوری به توافق رسيدند كه اين توافق نيز بر ضد تماميت تاريخى ايران بود. طبق اين توافق، انگلستان سلطه روسيه بر منطقه «فرارود ـ امروزه شامل سه کشور و قسمت هایی از دو کشور دیگر» را برسميت شناخت و روسيه نفوذ انگلستان را بر مابقی آن (ایران خاوری شامل خراسان شرقی، زابلستان، سیستان و ... = افغانستان امروز). به اين ترتيب، خراسان بزرگ (که امپراتوری های اسلامی ازجمله عباسیان ـ با اینکه خراسان پاسدار زبان پارسی و تمدن و فرهنگ ایرانی بود ـ از تقسیم آن خودداری کرده بودند) به سه بخش تقسیم شد که بخش غربی آن ـ آن هم به دلیل حسّاسیت ایرانیان شیعه نسبت به شهر مشهد برای دولت تهران باقی ماند و ايران رسما و عملا تا حدّ امروز كوچكتر شد!. آن قسمت از خراسان که در شمال آمودریا (جیحون) بود سهم روسیه و جنوب این قسمت در کنترل خوانین پشتون تحت نفوذ انگلستان قرارگرفت (تاجیکها تمایل بیشتری نسبت به دولت تهران داشته اند). هرات حاکم نشین خراسان در طول قرون در منطقه نفوذ لندن واقع شد. در کتابهاي تاريخ و جغرافياي دوران امپراتوري اسلامي و تا قرن نوزدهم؛ نيشابو، بلخ، بخارا، مرو، سمرقند و ... شهرهاي بزرگ خراسان بشمارآورده شده اند. انگلیسی ها به زادگاه رستم زال و کیانیان با آن همه تاریخچه و داستان نیز اعتنا نکردند و از پیکر ایران (پرشیا) جدا ساختند. دولت لندن در سه دهه نخست قرن نوزدهم با واسطه گری میان ایران و روسیه که دو جنگ طولانی و پرتلفات با هم داشتند کمک کرده بود که قفقاز (اینک شامل سه کشور و چند منطقه خودمختار دیگر) به روسیه داده شود. رقابت هاى استعمارى انگلستان و روسيه در قرون ۱۹ دو دهه اول قرن 20 دشوارى هاى متعدد براى ايران و ایرانیان به بار آورده است که فصلی طولانی از تاریخ عمومی را تشکیل می دهد ـ فصلی که ادامه دارد. طمع دولت لندن به منطقه خلیج فارس و بین النهرین (مزوپتومیا) از قرن شانزدهم و سپس مداخله و استعمار آنها در قرن 19 و پس از جنگ جهانی اول و نیز تقسیم بلوچستان با دوز و کلک، مسائل دنباله دار دیگری برای ایران بوجودآورده است که به تدریج مشکل جهانی شده اند. در دهه یکم قرن 21 مناطق پیرامونی جداشده از ایران به صورت کانون چند بحران جهانی و جنگ و جدال درآمده اند.
سرزمين كليدي افغانستان نيز به خاطر موقع جغرافيايي خود در رنج و گرفتاري است. مشكلات جاري افغانستان از سوم ژوئيه 1979 شدت گرفته است كه در اين روز جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا دستورالعمل محرمانه كمك همه جانبه را به مخالفان دولت كمونيست كابل كه دست نشانده مسكو بود امضاء كرد و .... گفته شده است كه همين دستور العمل سرانجام به پيدايش طالبان و القاعده انجاميد و ....


202 قمری: قتل فضل بنسهل
فضلبن سهل، مردی دوراندیش، کاردان و دانشمند بود و از آغاز رشد مامونعباسی در خراسان، در کنار وی از تربیتکنندگان و راهنمایان اصلی او بود.

وی در نبرد سنگین میان سپاهیان مامون و امین مدیریت جنگی سپاهیان مامون را برعهده داشت و آن را با پیروزی به پایان برد و بدین جهت از سوی مامون به «ذوالریاستین» ملقب شد. فضلبنسهل، در فراخوانی امامرضا(ع) به خراسان و پذیرش ولایتعهدی مامون عباسی نقش داشت. پس از آنکه مامون عباسی بر تمام ابعاد حکومتی استیلا یافت، تصمیم گرفت از شهر «مرو» به «بغداد» برود. در آغاز فضلبنسهل را ناجوانمردانه به قتل رساند و سپس در طوس، امامرضا(ع) را غریبانه به شهادت رسانید و بدین طریق، دو عنصر اصلی حکومت و خلافت خویش را از سر راه برداشت و با خیالی آسوده به سوی عراق رفت. در وقایع الایام، تاریخ قتل فضل را دوم شعبان سال 202 قمری ذکر کردهاند.

1350شمسی: درگذشت مولف فرهنگ معین

دکتر محمدمعین در 9اردیبهشت سال 1297 در شهر رشت به دنیا آمد. او تحصیلات دبستانی دوره ششساله ابتدایی را ظرف 2سال به پایان رساند و دوره اول متوسطه را با رتبه یک و دوره دوم متوسطه را در رشته ادبی در دبیرستان دارالفنون تهران به پایان رساند. دکتر معین صاحب تالیفات، مقالات و ترجمههای بسیاری است که مشهورترین آن فرهنگ معین است. محمدمعین در 9آذر سال 1345 پس از بازگشت از ترکیه، در دفتر گروه زبان و ادبیات فارسی دچار بیهوشی موقت شد. وی را جهت معالجه بیشتر به کشور کانادا منتقل کردند. ولی چون بهبودی در وضعیت او مشاهده نشد، به ایران بازگردانده شد. دکتر محمدمعین در روز 13تیرماه 1350درگذشت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار 14 تیر

پایان جنگ کاپادوکیه و پیروزی ارتش ایران
چهارم جولای 232 میلادی جنگ 16 روزه ارتش امپراتوری ایران با ارتش روم در کاپادوکیه (تركيه امروز و گوشه ای از ساتراپی سوم ایران، طبق تقسیم بندی داریوش بزگ) با پیروزی قاطع ایران پایان یافت و «سه وروس» امپراتور روم پس از این شکست به اروپا بازگشت. در طول جنگ که از هجدهم جون آغاز شده بود، فرماندهي ارتش ايران را اردشير پاپكان موسس دودمان ساسانیان شخصا برعهده داشت. بیرون راندن رومیان از مشرق زمین (شرق مدیترانه) یکی از هدفهای اردشیر پاپکان بود.

روزي كه قباد ساساني دستور نوسازي شهر دربند قفقاز را پس از اخراج خزرها صادر کرد
قباد يكم، شاه ساساني ايران، پس از عقب راندن خزرها به آن سوي رود ولگا و بازگرداندن نظم و آرامش به قفقاز شمالي، در ژوئيه سال 527 ميلادي (طبق محاسبه تقويم نگاران، پنجم ژوئيه) دستور بازسازي شهر دربند (واقع در داغستان امروز و تلفظ كنوني: دربنت) را صادر و بودجه لازم را اختصاص داد. قباد خسروانوشيروان وليعهد خود را به عنوان ناظر بر اين نوسازي تعيين كرد. خسرو در دوران پادشاهي خود هم بر استحكامات اين شهر افزود و آن را آبادتر كرد. داريوش بزرگ و شاپور يكم (پسر اردشير پاپكان) در سنگنبشته هاي خود، مناطق ايراني قفقاز را ذكر كرده اند. شهر دربند ميان درياي مازندران و كوههاي قفقاز در تنگه اي به عرض سه كيلومتر قرار گرفته و پادگان ایرانی آن قرن ها مانع ورود اقوام مهاجر (آوارها، خزرها و ...) به قلمرو ايران و روم مي شد و امپراتوري روم بابت اين عمل، هرساله به ايران مقداري طلا مي داد. منطقه داغستان كه اينك يك ايالت (جمهوري خودمختار) فدراسيون روسيه است در طول حكومت ساسانيان، علاوه بر حكمران غير نظامي يك مرزبان (ژنرالي با درجه اسپهبد) داشت كه عملا مقام برتر منطقه بود. مرزبانان قفقاز پس از حمله عرب، بمانند مرزبانان «فرارود» سازمانهاي خود را منحل نكردند بلكه مستقلا و يا با كمك حكمرانان ايراني محل تا زمان صفويه بكار ادامه دادند. ايستادگي آنان در سال 728 ميلادي در برابر حمله عرب كه قصد ورود به داغستان امروز را داشتند مشهور است و گور مقتولان اين ايستادگي كه به «چهل قهرمان» معروفند هنوز مورد احترام است.
قباد يكم در دوران حكومت خود سه بار خزرها را شكست داد: در سالهاي 489، 522 و 527 ميلادي. شهر دربند (اينك داراي 100 تا 105 هزار جمعيت) در جريان نوسازي دهه سوم قرن ششم ميلادي داراي ديوارهايي به ارتفاع 20 متر و 30 برج دفاعي شد كه اين برجها عمدتا در باروي شمالي شهر ساخته شدند زيرا كه شهر از قسمت جنوبي آن امن بود و تجاوزگر وجود نداشت. كالانكايك Kalankatuk(كاگانكاتواتسيMovses Kagankatvasi ) مورخ بزرگ ارمني قرون وسطا (تحصيلكرده آتن، اسكندريه، رم و قسطنطنيه) در كتاب خود «آلوانكAluank» شهر دربند و ايالت هاي ايراني Arran ارّان (آذربايجان و داغستان امروز)، ايبريا (گرجستان و آبخازياي امروز) و سرزمين خودمختار ارمنستان را دقيقا شرح داده است و همچنین آلبانیا. («آلبانيا» به معناي كوهستاني واژه اي لاتين است كه روميان بخشي از قفقاز را خطاب مي كردند). «استرابو» قبلا در كتاب خود به شرح منطقه ايراني قفقاز پرداخته بود (اين منطقه پس از 24 قرن، در جنگهاي سه دهه اول قرن نوزدهم روسیه و ایران، از ايران گرفته شد).



منظره شهر دربند از زاويه ديوار قديمي آن

... و بالاخره دادگاه لاهه برضد ايران راي داد - ريشه بي اعتمادي ايرانيان نسبت به سازمانهاي جهاني

برغم حضور دكتر مصدق نخست وزير وقت در جلسه دادگاه بين المللي لاهه و مدافعات بعدي وكيل بلژيكي ايران، پنجم ژوئيه 1951 دادگاه لاهه به سود شاكي پرونده (دولت انگلستان) و بر ضد ايران راي داد!. ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا از حزب دمكرات براي حل مسئله از طريق تراضي طرفين، ده روز بعد اورل هريمن ديپلمات آمريكايي را براي مذاكره با دكتر مصدق به تهران فرستاد كه نخست وزير وقت، ملي شدن صنعت نفت ايران را عملي پايان يافته اعلام كرد و حاضر به سازش نشد، تهديد انگلستان كه مسئله را در شوراي امنيت مطرح خواهد كرد دست کم گرفت و بعدا نيز مناسبات ايران با انگلستان را قطع كرد.
اقدام دادگاه بين المللي لاهه به جهانيان و به ويژه استعمارزدگان ثابت کرد که سازمانها و انجمن هاي بين المللي «دست ساخت» قدرت ها (سلطه جویان) هستند و حرف شنو آنها و ... و اين احساس به تدريج تقويت شده است. روزنامه های وقت تهران در واکنش خود، تشکیلات لاهه را «نادادگاه»، «دادگاه کشک»، «تشکیلات بله قربان گو» و ... خوانده و به اصطلاح؛ پنبه اش را زده بودند بگونه ای که هنوز در اذهان باقی مانده است و ایرانیان به سازمانهای بین المللی که عمدتا پس از هرجنگ از سوی فاتحان بوجود آمده اند اعتماد و اعتنا ندارند.

سال 4 قمری: ولادت امامحسین(ع) و روز پاسدار

فرهنگ و تاریخ > تاریخ جهان - در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت، دومین فرزند برومند حضرتعلی(ع) و فاطمه(س) در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود.

چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام(ص) رسید، به خانه حضرت علی(ع) و فاطمه(س) آمد و اسما را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچهای سپید پیچید و خدمت رسولاکرم(ص) برد. آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت. سلمان فارسی میگوید: دیدم که رسولخدا(ص) حسین(ع) را بر زانوی خویش نهاده او را میبوسید و میفرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که 9 نفرند و خاتم ایشان، قائم ایشان (امامزمان(عج)) است. به پاس جانفشانی پاسداران اسلام این روز فرخنده به نام روز پاسدار نامگذاری شده است.

808شمسی: درگذشت غیاثالدین جمشید کاشانی

جمشیدبنمسعودبنطبیب کاشانی ملقب به غیاثالدین که در غرب به الکاشی مشهور است ریاضیدان برجسته و ستارهشناس و محاسبی ماهر و زبردست بود که آلات رصدی دقیقی اختراع کرد و تا پایان عمرش فعالیت علمی داشت. در دوران فعالیت علمیاش به تألیف کتابهای متعددی در زمینه ریاضیات و نجوم پرداخت. مهمترین این آثار عبارتاند از: زیج خاقانی، مفتاحالحساب، رساله محیطیه و رساله وتر و جیب. غیاثالدین جمشید کاشانی هرچند فیزیکدان بود، ولی علاقه اصلیاش متوجه ریاضیات و اخترشناسی بود. او پس از دوره طولانی سرگردانی، سرانجام در سایه حمایت سلطان الغبیگ که خود دانشمند بزرگی بود، موقعیت شغلی مطمئنی در سمرقند به دست آورد. غیاثالدین جمشیدکاشانی، زبردستترین حسابدان و آخرین ریاضیدان برجسته دوره اسلامی و از بزرگترین مفاخر تاریخ ایران به شمار میآید. وی سرانجام صبح روز چهارشنبه 14تیر سال808شمسی درگذشت. از زندگی و سرگذشت غیاثالدین جمشیدکاشانی تاکنون 2 فیلم و سریال ساخته شده است.

1335شمسی: اولین خط اتوبوسرانی در تهران

با افزایش تقاضای مسافر جهت جابهجایی با سرویسهای عمومی خصوصا اتوبوسها و محدودیت در افزایش تعداد اتوبوس، بالانس ناوگان و حجم مسافر تا حد زیادی ناموزون شد. این موضوع به مرور زمان باعث نارضایتی شهروندان شد. بالاخره در سال1331 جهت ساماندهی وضعیت ناوگان اتوبوسرانی، قانون تاسیس شرکت واحد اتوبوسرانی با سرمایه 300میلیون ریال تصویب شد. سازماندهی و افزایش ناوگان بعد از تصویب توسط شرکت واحد شروع شد. بعد از مدتی اتوبوسهای قدیمی از سطح شهر جمعآوری و جایگزین آن اتوبوسهای جدید و همشکل شد. اولین خط اتوبوسرانی تهران در 14تیرماه سال1335 با 80 دستگاه اتوبوس در مسیر بازار تا میدان امامحسین(ع) در حضور نمایندگان مجلس شورای ملی وقت و تعدادی از وزرا افتتاح شد.

1361 شمسی: ربودهشدن دیپلماتهای ایرانی

در چهاردهم تیرماه سال 1361شمسی، چند دیپلمات و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در بیروت، در 40کیلومتری شمال این شهر در حالی که عازم محل کار خود در سفارت ایران بودند، توسط نیروهای حزب فالانژ لبنان ربوده شدند. در آن زمان، ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرده بود و حزب فالانژ، همکاری نزدیکی با این رژیم اشغالگر داشت. ابتدا گفته شد که سیدمحسن موسوی، کاردار جمهوری اسلامی ایران در بیروت و همراهانش کشته شدهاند اما شواهد و مدارک موجود، حاکی از آن است که آنها در اسارت رژیم صهیونیستی هستند. با وجود اقدامات متعدد جمهوری اسلامی، برای آزادسازی دیپلماتها و اتباع خود از چنگال رژیم صهیونیستی، این رژیم هنوز تن به این کار نداده است. حاج احمد متوسلیان، تقی رستگارمقدم و کاظم اخوان، سید محسن موسوی را همراهی میکردند.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگار15تیر
57 سال حکومت ايرانيان بر يمن



سکه ايران با تصوير خسروانوشيروان

يمن از نيمه اول جولاي در سال 571 ميلادي پس از اخراج حبشي ها از آن سرزمين در قلمرو ايران قرار گرفت. مورخان عثماني آغاز حكومت ايرانيان بر يمن را سال 575 ذكر كرده اند.
بزرگان يمن بسال 570 ميلادي از خسروانوشيروان، شاه ساساني ايران، خواسته بودند كه لشكري بفرستد و حبشي ها را بيرون راند. سپاه اعزامي ايران كه به فرماندهي «وهرز» ژنرال ديلمي با كشتي از راه خليج فارس به يمن فرستاده شده بود حبشي ها را بيرون راند. حكومت ايرانيان بر يمن 57 سال بعد در 628 ميلادي، پس از مرگ (قتل) خسرو پرويز و گسترش اسلام در جزيرة العرب پايان يافت.

26 قمری: ولادت قمربنیهاشم (ع) و روز جانباز

26 قمری: ولادت قمربنیهاشم (ع) و روز جانباز
فرهنگ و تاریخ > تاریخ جهان - وقتی که روز قیامت برپا میشود، پیامبراکرم(ص) به امیرالمومنین علی(ع) میفرماید: به دخترم زهرا(س) بگو برای شفاعت و نجات امت چه داری؟

علی(ع) پیام پیامبر را به حضرت فاطمه(س) ابلاغ میکند. ایشان در پاسخ میفرماید: ای امیرمومنان! دو دست بریده پسرم، عباس برای ما در مورد مقام شفاعت کافی است. زمین مدینه، با نگاه خورشید، روشنایی میگرفت و تابش طلایی آفتاب چهارمین روز شعبان سال 26هجری را نوری دیگر میبخشید. دلهای شیفتگان امیرالمومنین علی(ع)، لبریز از شور و عشق بود و چهره علاقهمندان اهل بیت را شبنم شادی فراگرفته بود و برای دیدار نورسیده مولای خویش، بر یکدیگر پیشی میگرفتند. «ماه» تازه در مدینه طلوع کرده بود. شور و هلهله، خانه علی(ع) و فاطمه کلابیه را فراگرفته بود. امالبنین، قنداقه عزیز خود را تقدیم علی(ع) کرد. قمربنیهاشم زاده شد. جانبازان مفتخرند که روز ولادت حماسهساز کربلا به پاس دلاوری آنان به نام روز جانباز نامگذاری شده است.
 

Similar threads

بالا