مشاعرۀ سنّتی

[Roham]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[Roham]

ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم ....؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

 

[liliss85]

مشاعره

مشاعره

می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد
گریه این گریه اگر بگذارد با تو از روز ازل خواهم گفت
فتح معراج غزل کافی نیست باتو از اوج غزل خواهم گفت

 

[Roham]

تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو

 

[sara_hyperactive]

و من
آنقدر صادقم که صداقت را
چون آبهای سرد گوارا
با شوق در پیاله ی مسگون صبح
نوشیدم.

مصدق

 

[alijan]

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

 

[liliss85]

مشاعره

مشاعره

من که با شادی چشمان تو حیران شده ام
ز چه روی این دل جادو شده خندان نکنی
تو بمان ای گل من که گلشن جان منی
من اگر گل نفسم تو عطر گلدان منی

 

[alijan]

یاررب مباد انکه گدا معتبر شود
گر معتبر شود زخدا بیخبرشود

 

[sara_hyperactive]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[alijan]

ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد

 

[sara_hyperactive]

در شب هجران مرا پروانه ی وصلی فرست
ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع

حافظ

 

[alijan]

علی ای همای رحمت تو چه ایتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

 

[sara_hyperactive]

از آن زمان که فتنه ی چشمت به من رسید
ایمن ز شر فتنه ی آخر زمان شدم

حافظ

 

[alijan]

مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
حافظ

 

[sara_hyperactive]

دلم در سینه کوبد سر به دیوار
که این مرگ است و بر در می زند مشت
بیا ای همزبان جاودانی
که امشب وحشت تنهاییم کشت

مشیری

 

[alijan]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

 

[sara_hyperactive]

هیچ نه انگیزه ای، که هیچم، پوچم!
هیچ نه اندیشه ای، که سنگم، چوبم!
همسفر قصه های تلخ غریبم
رهگذر کوچه های تنگ غروبم!

مشیری

 

[alijan]

من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

 

[sara_hyperactive]

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ورنه آدم نبردصرفه ز شیطان رجیم

حافظ

 

[alijan]

میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است

 

[sara_hyperactive]

تبسم را بر لبها جراحبی می کنند
و ترانه را بر دهان
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

شاملو

 

[alijan]

در میان ماه رویان ماه روی من توِیی
گر نترسم از خدا گویم خدای من تویی

 

[sara_hyperactive]

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
حافظ

 

[alijan]

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

 

[sara_hyperactive]

دلا همیشه مزن لاف زلف دلبندان
چو تیره رای شوی کی گشایدت کاری.

 

[alijan]

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[sara_hyperactive]

روزی آید که در پهنه ی دهر
ذی حیاتی به غیر از خدا نیست
اژدها همچنان تشنه کام است
زانکه او تشنه ی جاودانی است!
مشیری

 

[alijan]

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند ادمی

 

[Sima-]

یک لحظه تمام آسمان را
در هاله یی از بلور دیدم
خود را و ترا و زندگی را
در دایره های نور دیدم

 

[pashe_naz2001]

من با تو نگویم که تو پروانه من باش
چون شمع بیا روشنی خانه من باش
در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه من بش


اخوان ثالث