گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا نمی دانم که میداند
ولی اینقدر می دانم تو می دانی
خداوندا از این دلهای سرد و بی روح
چه می دانیم
ولی انقدر می دانم تو می دانی
خداوندا شده دنیا سراسر تیره و ظلمت
خداوندا شده گلخونه دلها
زرد و پژمرده
خداوندا گرفتاریم
گرفتاریم در این شبهای ظلمانی
کسی جز تو نمی داند
خداوندا تویی تنها فریاد رس
خداوندا تویی امید این دلها
خداوندا تویی قادر
توی حاکم
مدد را از تو میخواهیم

خداوندا
مدد کن بر مددجویان
 
  • Like
واکنش ها: 1408

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز

به راستى كه خدا، جز بدانچه خودش را وصف كرده، وصف نشود.

كجا وصف شود آن كه حواس از دركش عاجز است، و تصورّات به كُنه او پى نبرند، و در ديده ها نگنجد؟

او با همه نزديكى اش دور است و با همه دورى اش نزديك.

كيفيّت و چگونگى را پديد كرده، بدون اين كه خود كيفيّت و چگونگى داشته باشد. مكان را آفريده بدون اين كه خود مكانى داشته باشد.

او از چگونگى و مكان بر كنار است.

يكتاى يكتاست، شكوهش بزرگ و نام هايش پاكيزه است.



امام علی النقی الهادی (علیه السلام )
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پروردگارا تو زندگی را برای من خواستی...

حال تنهایم،با تمام وجود فریاد میزنم مرا در این تنهایی رها مکن!

یاریم کن تا چشمهای همیشه بارانیم را به شبنم روی گلها ببخشم.

تا در طلوع صبحی که می آید با رقص پروانه ها و عطر افشانیه گلها با عشق سخن بگویم...

و در زیر گیسوان پریشان بید مجنون باغ بگویم:

عشق زیباترین بهانه برای زندگی ست.

و شب را با چشمک ستاره های عشق پیوند زنم تا در طلوعی دیگر تنها نباشم.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدايا ، اگر نردباني شده ام تا ستاره هاي كوچك آرزوهايم را به آسمان برسانم ياريم كن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

الهی ، داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند و نه قلم یارد به تحریر رساند ; الحمدلله که دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است .

الهی ، اگر بخواهم شرمسارم ، و اگر نخواهم گرفتار !

الهی ، نه خاموش میتوان بود و نه گویا ; در خاموشی چه کنیم ، در گفتن چه گوییم ؟

الهی ، از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر .

الهی ، سخن در عفو و رحمتت نیست ، گیرم که تو بخشایی ام ، من از شرمندگی چه کنم ; تو خود آگاهی که از استغفار شرم دارم .

الهی ، یقینم را زیاد گردان و اضطرابم را به اطمینان مبدل کن و آنی را کهدر آخر خواهی کنی در اول کن که شفاعت آخرین از آن ارحم الراحمین است .

الهی ، کامم را به حلاوت تلاوت کلامت شیرین بدار .


(الهی نامه آیة الله حسن زاده آملی )

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار
آن طرف ، حیاط خانه خداست
به امید آنکه شاید در آن خانه باز شود
و آن وقت هی درمی زنم ، درمی زنم ، درمی زنم ، ومی گویم
دلم افتاده توی حیاط شما ، دلم را پس بدهید
آنقدر دلم را پرت میکنم ، تا دیگر دلم را پس ندهند
تا آن در را باز کنند و بگویند
بیا خودت دلت را بردار و برو
آن وقت داخل می شوم و دیگر برنمی گردم
من این بازی را ادامه می دهم...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زیبد که ز درگاهت نومید نگردد باز

آن کس که به امّیدی بر خاک درت افتد
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام...
باور کن!!!
ببین دست هایم به سویت دراز اند...
هنوز هم نمی خواهی کمکم کنی؟؟؟
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خيلي وقته كه دستام رو روبه درگاهت بلند كردم. نمي دونم چرا دستم رو نمي گيري و كمكم نمي كني .فكر كنم دعا كردنم مشكل داره همه مي گن تو همه دعاها رو مي شنوي و اجابت مي كني.مگه من چقدر گناه كردم كه اينقدر تنهام گذاشتي؟خدايا ديگه دستامو پايين مي آرم. ديگه منم مي گم راضي ام به رضاي تو. ديگه هيچي نمي گم و هيچي نمي خوام.همه اش با تو.
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
می بخشم کسانی را که هرچه خواستند با من ، با دلم و با احساسم کردند…

و مرا در دور دست خودم تنها گذاشتند

و من امروز به پایان خودم نزدیکم،

پروردگارا به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند…. .
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا ! دستهایم خالی است و دلم غرق در آرزوها،
یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا کن یا
دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا !


مگر نه‌اينکه من نيز چون تو تنهايم


پس مرا درياب


و به سوي خويش بازگردان ،


دستان مهربانت را بگشا


که سخت نيازمند آرامش آغوشت هستم ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا فاصله ات تا من خودت گفتی که کوتاهه

از اینجا که من ایستادم چه قد تا آسمون راهه

من از تکرار بیزارم از این لبخند پژمرده

از این احساس یاسی که تو رو از خاطرم برده

چرا گریه ام نمی گیره مگه قلب من از سنگه

خدایا من کجا میرم کجای جاده دلتنگه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
به نام تو شروع می کنم ای مهربانم !

ای تنها آرامش جان و روح خسته ام ... !

خدای من !

مرا با سخت ترین و غیر قابل تحمل ترین ها...آزمودی....و دیدی !

دیدی که چطور تو را در تمامی این لحظات تلخ صدا می کردم....

خدای مهر و عشق !...

شکیبایی را خوب به من آموختی ! و اکنون این منم که فریاد میزنم !

هر چه از تو میرسد نیکوست !

و تویی که در هر حال ناب ترین ها و بهترین ها را به من هدیه میدهی .

تو را قسم به قدرت بی حد و کرانت مرا کمک کن

و مگذار که در ... آنچه برای من مشکل است و برای تو سهل ... درمانده شوم ...

خدای من ! تو را سپاس برای هر آنچه که به من عطا کردی.

.
 

"Dezire"

عضو جدید
کاربر ممتاز
دارم ازت دور میشم...داره بیشتر میشه فاصله ها....بیشر بیشتر و بیشتر...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بارالها!

در پیشگاه تو ایستاده‌ام،

و دست‌هایم را به سوى تو بلند كرده‌ام،

آگاهم كه در بندگى‌ات كوتاهى نموده و در فرمانبرى‌ات سستى كرده‌ام،

اگر راه حیا را مى‌پیمودم از خواستن و دعا كردن مى‌ترسیدم ...

ولى … پروردگارم!

آن گاه كه شنیدم گناهكاران را به درگاهت فرا مى‌خوانى،

و آنان را به بخشش نیكو و ثواب وعده مى‌دهى،

براى پیروى ندایت آمدم،

و به مهربانى‌هاى مهربان‌ترین مهربانان پناه آوردم.

و به وسیله پیامبرت كه او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشیدى،

و به وسیله برترین زن،

و به فرزندانش، كه پیشوایان و جانشینان اویند،

و به تمامى فرشتگانى كه به وسیله اینان به تو روى مى‌كنند، و در شفاعت نزدتو، آنان را كه خاصان درگاه تواند، وسیله قرار مى‌دهند، به تو روى مى‌آورم.

پس بر ایشان درود فرست،

و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار،

و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،

پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى‌شود قرار دادم

اگر با این همه، خواسته‌ام را رد كنى، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى‌گردد،

همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،

و آقایى كه از بنده‌اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى‌زند .

واى بر من اگر رحمت گسترده‌ات مرا فرانگیرد،

اگر مرا از درگاهت برانى، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟

اما... اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهایمشادمان گردانى، چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده، و دوستدارد آن را به انجام رساند، و مولایى را مانى كه لغزش بنده‌اش را نادیدهانگاشته و به او رحم كرده است.

در این حالت نمى‌دانم كدام نعمتت را شكر گزارم؟

آیا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته‌هایم را بر من مى‌بخشایى؟

یا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت مى‌افزایى؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پروردگارا!

خواسته‌ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است كه:

گناهان گذشته‌ام را بیامرزى،

و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى،

و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاك‌ها خفته‌اند، ببخشى .

تنهایى‌شان را با انوار احسانت از بین ببر،

و وحشتشان را با نشانه‌هاى بخششت به انس بدل كن،

و به نیكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،

و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن،

تا به لطف و مرحمتت از خطرات قیامت در امان باشند،

به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،

و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار كن،

تا مشمول شادمانى گذشته و آینده شویم.


آقایم!

اگر در كارهایم چیزى سراغ دارى كه مقامشان را بالا مى‌برد و بر اكرامشان مى‌افزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،

و مرا در رحمت با آنان شریك كن،

و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان كه مرا در كودكى تربیت كردند.


منبع:سایت امام رضا علیه السلام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهی از شعله های آن

مرا رهایی دهی، همان بهتر که در آن شعله ها مرا بسوزانی

و اگر از آن سو به تو روی می آورم که مرا به بهشت فراخوانی و در آن جای دهی ؛ درهای بهشت را برویم بسته نگهدار ،

ولی اگر برای خاطر تو به سویت می آیم

خدایم!

مرا از خودت مران .


تو گرانبهاترین دارایی من در این دنیا هستی ، بگذار تا ابد در کنارت لانه کنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا! دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها
یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان، یا دلم را از آرزوهای دست
نیافتنی خالی کن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می نویسم برای دلهای شکسته
می نویسم برای صداهای لرزان
اشکهای پنهان
خداوندا چرا رسم روزگار اینگونه است
چرا قصه شمع و پروانه پایان ندارد
چرا سوختن و ساختن برای هم ساخته شده اند
چرا در کنار ذره ای لبخند کوهی از غم و غصه نمایان است
نمی دانم چرا دل ما آنقدر وسعت ندارد
که غم و اندوه روزگار را در خود حبس کند
و از میان بردارد
خداوندا این ندانستنها و این سوالها مرا سخت آزرده کرده

فریادی نیز دیگر نمانده تا برآورم
تا شاید کسی به فریاد رسم شود

تنها پناهم تویی
تویی که فریاد بی صدا را نیز میشنوی

پس به فریاد ما برس
که جز تو فریاد رسی نیست
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آرامش چیست ؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به اینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظه هایت سر شار از بوی خدا . . .

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با این همه

تقصیر من نبود

که با این همه...

با این همه امید قبولی

در امتحان سادهْ تو رد شدم

اصلاً نه تو ، نه من!

تقصیر هیچ کس نیست

از خوبی تو بود

که من

بد شدم!
 

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهی به مستان میخانه‌ات

بعقل آفرینان دیوانه‌ات


به دردی کش لجهٔ کبریا

که آمد به شأنش فرود انّما


به درّی که عرش است او را صدف

به ساقی کوثر، به شاه نجف


به نور دل صبح خیزان عشق

ز شادی به انده گریزان عشق


به رندان سر مست آگاه دل

که هرگز نرفتند جز راه دل


به انده‌پرستان بی پا و سر

به شادی فروشان بی شور و شر


کزان خوبرو، چشم بد دور باد

غلط دور گفتم که خود کور باد


به مستان افتاده در پای خم

به مخمور با مرگ با اشتلم


بشام غریبان، به جام صبوح

کز ایشانست شام و سحر را فتوح


که خاکم گل از آب انگور کن

سرا پای من آتش طور کن


خدا را بجان خراباتیان

کزین تهمت هستیم وارهان


به میخانهٔ وحدتم راه ده

دل زنده و جان آگاه ده


که از کثرت خلق تنگ آمدم

به هر جا شدم سر به سنگ آمدم


بیا ساقیا می بگردش در آر

که دلگیرم از گردش روزگار


مئی ده که چون ریزیش در سبو

بر ‌آرد سبو از دل آواز هو ...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا
مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن
تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم
آنجا که تقصیر وگناه است ببخشایم
آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم
آنجا که خطاست راستی را هدیه کنم
آنجا که شک است ایمان بدهم
آنجا که نومید است امید شوم
آنجا که ظلمت است چراغی برافروزم
آنجا که غم است شادی به پا کنم
خداوندا
باشد که بیشتر تسلی دهم تا تسلی یابم
در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
در پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن
زیرا با دادن است که می گیریم
با فراموشی خویشتن است که خویشتن را می یابیم
با بخشیدن است که بخشوده می شویم
وبا مردن است که زنده می شویم
 

مهرانه م

عضو جدید
خدای من!

خواندمت، پاسخم گفتی؛
از تو خواستم، عطایم کردی؛
به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛
به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛
به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛

خدایا!
از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان نکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز .
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.

خدای من!
چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیه‌گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش،
آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده….
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

همه جا هستي من از همه جا بي خبرم

زير باران،

روي يک شاخه گل سرخ،

در کنار غم و اندوه دلي،

يا ميان خوشي و بي دردي

همه جا هستي و من از همه جا بي خبرم

در کنار غزلي از حافظ ،

در ميان گريه،

در پس نوميدي

همه جا هستي من از همه جا بي خبرم

در کنار همه ي باورها،

يا ميان هرچه ناباوري و ترديد است،

پس يک خاطره تلخ

بعد اندوه جدايي،

بعد دلبستن و بگسستن و دلگير شدن

همه جا هستي و من از همه جا بي خبرم

تو خودت اصل حضوري،درک من محدود است

همه جا هستي و من از همه جا بي خبرم

ياري ام کن بتوانم روي نوميدي ياًس،

روي اين بي خبري

خط بطلان بکشم

و

مدد هاي تو را،از دل و جان احساس کنم
 

"Dezire"

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا میتتونم برگه مو بدم؟
میدونم هنوز وقت دارم ولی...
دیگه خسته شدم
 
بالا