احمدمتوسليان در زمستان سال ۱۳۵۸ از طرف شهيد بروجردى ماموريت يافت كه ضمنپاكسازى جاده پاوه- كرمانشاه حلقه محاصره اى را كه ضدانقلاب بر گرد شهرپاوه كشيده بود درهم بشكند. تا آن زمان تمامى راه هاى مواصلاتى منتهى بهپاوه - خصوصا جاده پاوه- كرمانشاه تا حوالى كرمانشاه- تحت كنترل كاملعناصر مسلح ضدانقلاب قرار داشت و تردد نيروهاى خودى در اين منطقه، عمدتااز طريق هوا، توسط هلى كوپترهاى شينوك و توفورتين يگان هوانيروز ارتشجمهورى اسلامى انجام مى گرفت. هرچند، همين تردد محدود هوايى نيز با توجهبه تسليح ضدانقلابيون به توپ هاى قدرتمند ضدهوايى ۲۳ ميليمترى توسط حكامبعث عراق، همواره در معرض خطر قرار داشت و جز در حد ضرورت صورت نمى گرفت.
قبول ريسك تردد در جاده ها نيز در واقع به مثابه دست زدن به اقدامىانتحارى تلقى مى شد. در آن برهه، افرادى كه به هر نحو منتسب به نظامجمهورى اسلامى بودند - حتى كردهاى بومى- نمى توانستند از جاده هاى منطقهتردد كنند. عناصر مسلح پست هاى ثابت و سيار ايست و بازرسى دموكرات ها وگروهك هاى چپ و راست موتلفه آنان، به احدى از اين گونه مسافران رحم نمىكردند. چنين افرادى اگر به محض دستگيرى تيرباران نمى شدند حداقل خطرى كهآنان را تهديد مى كرد اسارت و گروگان گرفتن ايشان توسط تجزيه طلبان بود.از ديگر سو، وضعيت شهر پاوه نيز فوق العاده وخيم بود.
پاوهاز معدود شهرهاى كردنشين بود كه مردم آن دوشادوش يكديگر با چنگ و دندان دربرابر نيروهاى تا بن دندان مسلح ضدانقلاب جنگيده و از اشغال شهر توسط آنانجلوگيرى كرده بودند.
ضدانقلاب كه از مقاومت سرسختانه مردم پاوه سرسام گرفته بود طى اقدامىرذيلانه ضمن استقرار چندين قبضه تفنگ ۱۰۶ و خمپاره انداز با كاليبرهاىمختلف بر ارتفاعات مشرف به شهر، خانه ها، مدارس، مساجد، معابر عمومى و نيزمحوطه ساختمان سپاه پاوه را با آتش كور و پرحجم خود بى وقفه مى كوبيد.همين خمپاره باران شهر باعث شد تا مردم به پاوه شهر خمپاره ها! لقب بدهند.يكى از نيروهاى سپاه پاوه از آن روزها مى گويد: ... در آن زمان، ما حدود۱۵ - ۱۰ نفر بچه هاى سپاه، كل نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى در شهر محاصرهشده پاوه بوديم. اوايل زمستان سال ،۵۸ يك گروه بيست نفرى اعزامى، به شكلىمعجزه آسا حلقه محاصره شهر را پشت سر گذاشته و افراد آن به جمع ما اضافهشدند. آنها به محض ورود گفتند: قرار است پاوه را از محاصره آزاد كنيم.پرسيديم: حالا فرمانده شما كيست؟ چه وقت و چطور مى خواهد اين كار را بكند؟گفتند: اسم او برادر احمد است. قرار شده شخصا براى پاكسازى پاوه بيايد و...
قبول ريسك تردد در جاده ها نيز در واقع به مثابه دست زدن به اقدامىانتحارى تلقى مى شد. در آن برهه، افرادى كه به هر نحو منتسب به نظامجمهورى اسلامى بودند - حتى كردهاى بومى- نمى توانستند از جاده هاى منطقهتردد كنند. عناصر مسلح پست هاى ثابت و سيار ايست و بازرسى دموكرات ها وگروهك هاى چپ و راست موتلفه آنان، به احدى از اين گونه مسافران رحم نمىكردند. چنين افرادى اگر به محض دستگيرى تيرباران نمى شدند حداقل خطرى كهآنان را تهديد مى كرد اسارت و گروگان گرفتن ايشان توسط تجزيه طلبان بود.از ديگر سو، وضعيت شهر پاوه نيز فوق العاده وخيم بود.
پاوهاز معدود شهرهاى كردنشين بود كه مردم آن دوشادوش يكديگر با چنگ و دندان دربرابر نيروهاى تا بن دندان مسلح ضدانقلاب جنگيده و از اشغال شهر توسط آنانجلوگيرى كرده بودند.
ضدانقلاب كه از مقاومت سرسختانه مردم پاوه سرسام گرفته بود طى اقدامىرذيلانه ضمن استقرار چندين قبضه تفنگ ۱۰۶ و خمپاره انداز با كاليبرهاىمختلف بر ارتفاعات مشرف به شهر، خانه ها، مدارس، مساجد، معابر عمومى و نيزمحوطه ساختمان سپاه پاوه را با آتش كور و پرحجم خود بى وقفه مى كوبيد.همين خمپاره باران شهر باعث شد تا مردم به پاوه شهر خمپاره ها! لقب بدهند.يكى از نيروهاى سپاه پاوه از آن روزها مى گويد: ... در آن زمان، ما حدود۱۵ - ۱۰ نفر بچه هاى سپاه، كل نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى در شهر محاصرهشده پاوه بوديم. اوايل زمستان سال ،۵۸ يك گروه بيست نفرى اعزامى، به شكلىمعجزه آسا حلقه محاصره شهر را پشت سر گذاشته و افراد آن به جمع ما اضافهشدند. آنها به محض ورود گفتند: قرار است پاوه را از محاصره آزاد كنيم.پرسيديم: حالا فرمانده شما كيست؟ چه وقت و چطور مى خواهد اين كار را بكند؟گفتند: اسم او برادر احمد است. قرار شده شخصا براى پاكسازى پاوه بيايد و...