میمون ها هم آررررررررررررره..!!!!!!!!!!

smooth criminal2

اخراجی موقت
>کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت
>مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد
>متوجه شد که کلاه ها نیست . بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی
>میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
>فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش
>را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت
>و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید... که کلاه
>خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد. میمونها هم کلاهها را
>بطرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
>سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش
>تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد
>چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر
>درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
>او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش
>را برداشت,میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین
>انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند.
>یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری.
>
>
>
>نکته : رقابت سکون ندارد
>
 

neegahin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

Aghrab Khatoon

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عااااااااااااااااااااااااالی بوداااااااااااااااا
در حد تیم ملی...
مرسییییییییی
 

Similar threads

بالا