غزل دلتنگی از قیصر امین پور
هـر چند که دلـتنگ تر از تنـگ بلـورم
بـا کـوه غـمت سنگ تر از سنگ صبـورم
انـدو ه مـن انبوه تر از دامـن الـوند
بشکوه تر از کــوه دمـاوند غـرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مـویی ز سر مـوی تـو دورم
ای عشق به شوق تو گذرمی کنم ازخویش
 
تو قـاف قرا ر من و من عین عـبورم
بـگذار به بـالای بلند تو ببالم
کـز تیره ی نیـلوفرم و تشنه ی نـورم
			
			هـر چند که دلـتنگ تر از تنـگ بلـورم
بـا کـوه غـمت سنگ تر از سنگ صبـورم
انـدو ه مـن انبوه تر از دامـن الـوند
بشکوه تر از کــوه دمـاوند غـرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مـویی ز سر مـوی تـو دورم
ای عشق به شوق تو گذرمی کنم ازخویش
تو قـاف قرا ر من و من عین عـبورم
بـگذار به بـالای بلند تو ببالم
کـز تیره ی نیـلوفرم و تشنه ی نـورم
 
				 
 
		 
 
		 
 
		 
 
		 
 
		 
 
		 
 
		
 
 
		 
 
		 
 
 
		 وز که همه به دنبال چشم زیبا هستند تو به دنبال نگاه زیبا باش...!
وز که همه به دنبال چشم زیبا هستند تو به دنبال نگاه زیبا باش...!