غزل دلتنگی از قیصر امین پور
هـر چند که دلـتنگ تر از تنـگ بلـورم
بـا کـوه غـمت سنگ تر از سنگ صبـورم
انـدو ه مـن انبوه تر از دامـن الـوند
بشکوه تر از کــوه دمـاوند غـرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مـویی ز سر مـوی تـو دورم
ای عشق به شوق تو گذرمی کنم ازخویش
تو قـاف قرا ر من و من عین عـبورم
بـگذار به بـالای بلند تو ببالم
کـز تیره ی نیـلوفرم و تشنه ی نـورم
هـر چند که دلـتنگ تر از تنـگ بلـورم
بـا کـوه غـمت سنگ تر از سنگ صبـورم
انـدو ه مـن انبوه تر از دامـن الـوند
بشکوه تر از کــوه دمـاوند غـرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مـویی ز سر مـوی تـو دورم
ای عشق به شوق تو گذرمی کنم ازخویش
تو قـاف قرا ر من و من عین عـبورم
بـگذار به بـالای بلند تو ببالم
کـز تیره ی نیـلوفرم و تشنه ی نـورم