مشاعرۀ سنّتی

[miss eli]

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
دمی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد

 

[خیال شیشه ای]

دامنی ، تا که بر آن ریزم اشک
آه ، ای آنکه غم عشقت نیست
می برم بر تو و بر قلبت رشک

به زمین می زنی و می شکنی
عاقبت شیشه ی امیدی را
سخت مغروری و می سازی سرد
در دلی ، آتش جاویدی را

 

[RZGH]

دامنی ، تا که بر آن ریزم اشک
آه ، ای آنکه غم عشقت نیست
می برم بر تو و بر قلبت رشک

به زمین می زنی و می شکنی
عاقبت شیشه ی امیدی را
سخت مغروری و می سازی سرد
در دلی ، آتش جاویدی را

اه وفریادکه ازچشم حسودمه چرخ
درلحدماه کمان ابروی من منزل کرد

 

[shayesteh-namvar]

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد

دره در دره سر شانۀ جنگل خورشيد

مي رود مي رود از خانۀ جنگل خورشيد​

سيل در همهمۀ رود به خود مي پيچد

دره يك لحظه نياسود به خود مي پيچد​

پشت پامير ز سنگيني اندوه شكست

غم بزرگ است گمانم كمر كوه شكست​

 

[miss eli]

شب خوش!

 

[shayesteh-namvar]

شب بخیر

 

[m4material]

سلـــــــــــــــــــــــــــــام

در دل مذار نیز که رخ بر رخش نهی
کو سر دل بداند و دلدار نازکست

سلــــــــــــــــــام، خوبيد ان شاءاله؟
ببخشيد، ديشب زود رفتم، نشد جواب سلامتونو بدم

تا نگردي آشنا زين پرده رمزي نشنوي
گوش نامحرم نباشدجاي پيغام سروش

 

[jh1348]

سلــــــــــــــــــام، خوبيد ان شاءاله؟
ببخشيد، ديشب زود رفتم، نشد جواب سلامتونو بدم

تا نگردي آشنا زين پرده رمزي نشنوي
گوش نامحرم نباشدجاي پيغام سروش

شـراب تـلـخ می‌خـواهـم کـه مـرد افـکـن بـُوَد زورش
کـه تـا یکـدم بـیــاسـایـم ز دنـیـا و شـر و شــــورش

 

[*جیگر طلا*]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟/چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟/آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت/آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد.
حافظ

 

[seabride]

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟/چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟/آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت/آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد.
حافظ

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

 

[*جیگر طلا*]

شه نمی‌شد گر‌در این گمگشته کشتی ناخدای/ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود
پروین اعتصامی

 

[*جیگر طلا*]

در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت/در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود
پروین اعتصامی

 

[seabride]

شه نمی‌شد گر‌در این گمگشته کشتی ناخدای/ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود
پروین اعتصامی

در جستجوي اهل دلي عمر ما گذشت
جان در هواي گوهر ناياب داده ايم

 

[anise b]

در جستجوي اهل دلي عمر ما گذشت
جان در هواي گوهر ناياب داده ايم

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست

 

[mani24]

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست

تو بمان و دگران ، واي به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجويند کران ، تا به کران
مي روم تا که به صاحب نظري باز رسم
محرم ما نبود ديده کوته نظران
دل چون آيينه اهل صفا مي شکنند
که ز خود بي خبرند اين زخدا بي خبران
دل من دار که در زلف شکن درشکنت
يادگاريست ز سر حلقه شوريده سران
...شهريارا غم آوارگي و دربدري
شورها در دلم انگيخته چون نو سفران

 

[mani24]

در عدالتخانه انصاف زن شاهد نداشت/در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود
پروین اعتصامی

در بحبوحه خنده به غم فکر کنيم
بد نيست اگرخانه ما سيماني است
به خشت و گل و نفوذ نم فکر کنيم
هر وقت زيادمان دلي ميشکند
بد نيست که يک لحظه به کم فکر کنيم
من عاشق و تو هر که در اين عصر غريب
بد نيست اگر کمي به هم فکر کنيم

 

[YAALIASGHAR]

ماه گردون در فلک ماه زمین در نینوا
هر دو تابانند اما این کجا و آن کجا؟

 

[shayesteh-namvar]

در بحبوحه خنده به غم فکر کنيم
بد نيست اگرخانه ما سيماني است
به خشت و گل و نفوذ نم فکر کنيم
هر وقت زيادمان دلي ميشکند
بد نيست که يک لحظه به کم فکر کنيم
من عاشق و تو هر که در اين عصر غريب
بد نيست اگر کمي به هم فکر کنيم

درود و دوصد بدرود
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

 

[خیال شیشه ای]

درود و دوصد بدرود
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

من نمیدانم؟؟!....
تو در بطن کدام ثانیه بودنم ایستاده ایی ؟؟
که خیالت هر شب
خواب این واژه را مغشوش میکند
من نمیدانم ؟!....
خاطره ی خنده های تو
در کدام نقطه از دلتنگی چشم های من
جا خشک کرده است
که دستانم از فاصله دستانت می ترسد

 

[anise b]

در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری زکجا میبینم

 

[MOΣIN]

در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری زکجا میبینم

منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

 

[anise b]

منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
اعتراف میکنم که اینو از بابام پرسیدم

 

[MOΣIN]

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
اعتراف میکنم که اینو از بابام پرسیدم

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[anise b]

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
می زخمخانه بجوش و می باید خواست

 

[MOΣIN]

روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
می زخمخانه بجوش و می باید خواست

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

 

[anise b]

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دونیم افتادست

 

[MOΣIN]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دونیم افتادست

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش...که دست دادش و ياري ناتواني داد

 

[anise b]

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش...که دست دادش و ياري ناتواني داد

دارم امید عاطفتی از جانب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

 

[MOΣIN]

دارم امید عاطفتی از جانب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

تو کز سراي طبيعت نمي روي بيرون..............کجا به کوي طريقت گذر تواني کرد

 

[*نيروانا*]

تو کز سراي طبيعت نمي روي بيرون..............کجا به کوي طريقت گذر تواني کرد

دلتنگم وبا هيچكسم ميل سخن نيست
كس در همه آفاق به دلتنگي من نيست