مشاعرۀ سنّتی

[jh1348]

مهتاب به نور دامن شب بشکافت

می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت


خوش باش و میندیش که مهتاب بسی

اندر سر خاک یک به یک خواهد تافت

تونیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد

 

[jh1348]

در غیبتم از رشک شنیدم شب و روزت

باشد شب طاعون زده ای روز تباهی

یا زلبت طلب کنم قیمت خون خویشتن
یا به واگذارم این جسم به خون تپیده را

 

[naghmeh raha]

تونیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد

در جوانی حاصل عمرم به نادانی گذشت
انچه باقی بود آنهم در پشیمانی گذشت

 

[b65241]

تونیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد

دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش

بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش


قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را

گرد در امید تو چند به سر دوانمش

 

[مرتضی ساعی]

یا زلبت طلب کنم قیمت خون خویشتن
یا به واگذارم این جسم به خون تپیده را

ای دوست بر و دست به دامان خدا زن
جز او نبود ما و تورا پشت و پناهی

 

[jh1348]

در جوانی حاصل عمرم به نادانی گذشت
انچه باقی بود آنهم در پشیمانی گذشت

تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی ازاین طرفه تر برانگیزد

 

[jh1348]

ای دوست بر و دست به دامان خدا زن
جز او نبود ما و تورا پشت و پناهی

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 

[jh1348]

دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش

بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش


قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را

گرد در امید تو چند به سر دوانمش

شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گرراهزن توباشی صد کاروان توان زد

 

[naghmeh raha]

شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گرراهزن توباشی صد کاروان توان زد

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

 

[jh1348]

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

درره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هرکسی برحسب فکر گمانی دارد

 

[b65241]

شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گرراهزن توباشی صد کاروان توان زد

دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی

بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی


گر خون دل خوری فرح افزای می‌خوری

ور قصد جان کنی طرب انگیز می‌کنی

 

[jh1348]

دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی

بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی


گر خون دل خوری فرح افزای می‌خوری

ور قصد جان کنی طرب انگیز می‌کنی

یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش للّه که روم من زپی یار دگر

 

[naghmeh raha]

دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی

بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی


گر خون دل خوری فرح افزای می‌خوری

ور قصد جان کنی طرب انگیز می‌کنی

یه روز از دلای مرده رد میشم
یه روز عاشق شدنو بلد میشم

(نغمه رها)

 

[jh1348]

یه روز از دلای مرده رد میشم
یه روز عاشق شدنو بلد میشم

(نغمه رها)

معرفت نیست درین قوم ،خدا راسببی
تابرم گوهر خود را بخریدار دگر

 

[b65241]

یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش للّه که روم من زپی یار دگر

روی تو خوش می‌نماید آینه ما

کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا


چون می روشن در آبگینه صافی

خوی جمیل از جمال روی تو پیدا

 

[jh1348]

روی تو خوش می‌نماید آینه ما

کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا


چون می روشن در آبگینه صافی

خوی جمیل از جمال روی تو پیدا

ازدست غیبت توشکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی ،نبود لذّت حضور


و شب خوش

 

[b65241]

یه روز از دلای مرده رد میشم
یه روز عاشق شدنو بلد میشم

(نغمه رها)

من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود

سر نه چیزست که شایسته پای تو بود


خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر

وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود

 

[naghmeh raha]

روی تو خوش می‌نماید آینه ما

کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا


چون می روشن در آبگینه صافی

خوی جمیل از جمال روی تو پیدا

[FONT=&quot]آسمون و اون گل های پراکندش[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گل های یخی از ریشه آکندش[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خبر میدن از تو و از حرف های تو[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بغض کردن روز و شب و اشک های تو

(نغمه رها)

بچه ها من تشکرام پر شده ، ببخشید اگه نمی تونم از پست ها تشکر کنم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]

 

[b65241]

[FONT=&quot]آسمون و اون گل های پراکندش[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گل های یخی از ریشه آکندش[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خبر میدن از تو و از حرف های تو[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بغض کردن روز و شب و اشک های تو

(نغمه رها)

بچه ها من تشکرام پر شده ، ببخشید اگه نمی تونم از پست ها تشکر کنم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]

وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من

تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من


ناله زیر و زار من زارترست هر زمان

بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من

 

[naghmeh raha]

وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من

تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من


ناله زیر و زار من زارترست هر زمان

بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من

[FONT=&quot]ناودونی خونه ی ما با عطر یاست پر شده [/FONT]
[FONT=&quot]هیچی نگو ، حرفی نزن[/FONT]
[FONT=&quot]دلم از خود بی خود شده[/FONT]
​

(نغمه رها)

 

[b65241]

[FONT=&quot]ناودونی خونه ی ما با عطر یاست پر شده [/FONT]
[FONT=&quot]هیچی نگو ، حرفی نزن[/FONT]
[FONT=&quot]دلم از خود بی خود شده[/FONT]
​

(نغمه رها)

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی

الا بر آن که دارد با دلبری وصالی


دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید

چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی

 

[naghmeh raha]

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی

الا بر آن که دارد با دلبری وصالی


دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید

چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت

 

[خیال شیشه ای]

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت

تنهایی رو به زندگیم تحمیل کردی

عاشق شدن و با دلم تمرین کردی

 

[naghmeh raha]

تنهایی رو به زندگیم تحمیل کردی

عاشق شدن و با دلم تمرین کردی

یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد

 

[مرتضی ساعی]

یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد

درین سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده سر نمیزند

 

[خیال شیشه ای]

درین سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده سر نمیزند

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

 

[tracer]

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

یک خریدار نرفته است که آید صنما//به خریداری حسن تو خریداری دگر

 

[خیال شیشه ای]

یک خریدار نرفته است که آید صنما//به خریداری حسن تو خریداری دگر

روزهای خوشمان را امشب

تو اگر خوش بودی

از درون صفحه ی کهنه ی ذهنت بردار

منِ امروز پر از تلخی هاست

لاشه ام را امشب

از سر خاطره هایت بردار

 

[meddler]

روزهای خوشمان را امشب

تو اگر خوش بودی

از درون صفحه ی کهنه ی ذهنت بردار

منِ امروز پر از تلخی هاست

لاشه ام را امشب

از سر خاطره هایت بردار

سلام

رنگین کمان بسته ی آن چشمهای تو
اوضاع را در عالم بالا به هم زده
چشم تو ... توی خلقت خود دست برده است
اشک تو رودهای جهان را به هم زده

 

[خیال شیشه ای]

سلام

رنگین کمان بسته ی آن چشمهای تو
اوضاع را در عالم بالا به هم زده
چشم تو ... توی خلقت خود دست برده است
اشک تو رودهای جهان را به هم زده

سلااااااااااااااااااام


هر بار ترحم بود اینبار نمیذارم

با عشق برو وقتی با عشق نمیمونی

مردونه تمومش کن وقتی که نمیتونی

تو میری میمونی این معنی رفتن نیست

اینبار تمومش کن تا وسوسه با من نیست

باید یه نفر از ما از خاطره ها رد شه