نوشته های ماندگار

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر کردم باید خودکشی کنم. وقتی که دانستی به تمامی تباه شده ای وقتی که دانستی انسان ِ بی گذشته و بی آینده یی، وقتی دانستی که از هر حرکتی میترسی و از سکون هم میترسی مرگ نعمتی ست. ... . اما خودم را بکشم که چه؟ این هم شد راه حل؟ اگر من بمیرم چه چیز تغییر میکند؟....
مگر پاک ماندن و گندیدن در تضاد با هم نیستند؟ چطور شد که وجود من جمع اضداد شد؟ مگر سالم ماندن و کپک زدن مانند یک و منهای یک در دو نقطه ی مقابل هم قرار ندارند؟ پس چطور شد که من یک و منهای یک شدم؟ من کپک زده ام.
(تضاد های درونی،از داستان مردی در غربت،نادر ابـــــراهیمی)
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسانیت را دوست می دارم، اما از خودم در شگفتم. هرچه بیشتر انسانیت را در مفهوم عام دوست می دارم، انسان را در مفهوم خاص، یعنی مجزا، به صورت فردی کمتر دوست می دارم. ... به تجربه می دانم که نمی توانم روی هم دو روز با کسی در یک اتاق سر کنم. همین که کسی نزدیکم باشد، منش او حرمتم را به هم می زند و آزادیم را محدود می کند. طی 24 ساعت حتی از بهترین آدم ها هم زده می شوم: از یکی به این دلیل که دیر دست از غذا می کشد ، از دیگری به این دلیل که سرماخوردگی دارد و مرتب فین می کند. نسبت به آدم ها در همان لحظه ای که نزدیکم می آیند، کینه دار می شوم. اما همیشه پیش امده است که هر چه بیشتر از آدم ها به طور فردی بیزار می شوم، عشقم به انسانیت شعله ور تر می شود.

« داستایفسکی _ برادران کارامازوف »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگــــــــــــــر لازم است آنچه زیبــــــــــــــا نیست زشــــــــــــــت باشد؟...!

... عشق است که روح بیگانگی را از ما می گیرد و از روح دوستی و مهر سرشارمان می سازد. اوست که موجب آمیزش و حشر و نشر می شود. اوست که ناظر جشن ها و رقص ها و نذرهاست. اوست که خوشخویی می بخشد و ترشرویی را می زداید. موهبتش موهبت نیک خواهی است نه کین خواهی و بدخواهی. او را رامش و نرمخویی است، مهر عظیم است. خردمندان را... به تامل و خدایان را به شگفتی وا می دارد. آن که از او محروم است می طلبدش، و ان که از نعمت درک او برخوردار است چون گنجی عزیزش می دارد...!

ضیافت (رساله در شرح عشق)/ افلاطون/ مترجم: کاظم فیروزمند
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها یک نیرو است که قدرت واقعی دارد و آن نیروی محبت است. آدمی که عشق می ورزد، دنبال قدرت ...نمی رود و بنابراین صاحب قدرت، اوست. من فقط یک آرزو برای وطنم دارم، زمانی برسد که سیاهپوست و سفیدپوست هیچکدام در پی قدرت و ثروت نباشند، بلکه فقط صلاح مملکت خود را بخواهند و دست به دست هم بدهند و برای چنین هدفی کار کنند....!

بنال وطن / آلن پیتون / مترجم: سیمین دانشور
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
طبق آخرین فرمولی که من کشف کرده ام بین تعداد دروغ هایی که انسان می شنود و تعداد دروغ هایی که می گوید یک رابطه مستقیمی وجود دارد...!

سرخی تو ازمن / سپیده شاملو
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیش از این بارها گفته بودم:که التماس شکوه زندگی را فرو می ریزد
تمنا بودن را بیرنگ می کند
و آچه از از استغاثه ای به جا می ماند ندامت است!

بار دیگر شهری که دوست می داشتم-نادر ابراهمی
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچ کس نمی تواند پی ببرد. هیچ کس باور نخواهد کرد،به کسی که دستش از همه جا کوتاه بشود می گویند:برو سرت را بگذار بمیر.
اما وقتی که مرگ هم آدم را نمی خواهد، وقتی که مرگ هم پشتش را به آدم می کند،مرگی که نمی آید و نمی خواهد بیاید...!


صادق هدایت / زنده به گور
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی
تو حتی لب به سخن نگوشده ای
ومن به پایان آنچه خواهی گفت رسیده ام

ازنامه جبران خلیل جبران
کتاب دلواپس شادمانی تو هستم
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوند نخست عشق را به ما هدیه می کند
آنگاه معشوقی را به ما وام می دهد
تا عشق را با او بیازماییم و پرورش دهیم
و چون میوهء عشق رسیده و شیرین شد
آن معشوق که مایه ء رشد عشق بود به راه خود می رود
... و عشق را تنها می گذارد

عشق و عاشق و معشوق / آلفرد تنیسن
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیمین : پدرت اصلا میفهمه که تو پسرشی
نادر : اون نمیدونه من پسرشم ، ولی من که میدونم اون پدرمه
(دیالوگ پیمان معادی درجدایی نادر از سیمین_کارگردان: اصغر فرهادی)
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
هانا، صدای مرا می شنوی؟ هرجا هستی نگاه کن هانا:

ابرها به حرکت در می آیند؛ خورشید می درخشد. ما از تاریکی به روشنایی می رویم. ما به جهانی نو وارد می شویم. دنیایی مهربان تر، جایی که انسان ها بر فراز نفرت خود، حرص خود و ددمنشی خود قرار می گیرند.

نگاه کن هانا:

به روح انسان بال داده شده است و بالاخره او پرواز را آغاز می کند. به سوی رنگین کمان پرواز می کند. به سوی نور امید، به سوی آینده، آینده باشکوه متعلق به توست، به من و همه ما. نگاه کن هانا، نگاه کن.
(سخنرانی چارلی چاپلین در فیلم دیکتاتور بزرگ)
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها آسان تر می میرند ...خیلی آسان ...

هنوز ریشه ندوانده اند ,یا نگرفته اند ...هنوز غریزه ی صیانت از خود را ندارند .ما عادت ها

ی رقت انگیزی پیدا می کنیم ...
...
به عقب برگرد ,برای مردن دوباره بچه شو ...

یونسکو :پاره یادداشت ها
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه که بودم، سرنوشت هيچکدام از شخصيت‌هاي تاريخ مقدس به نظرم دردناک‌تر از

سرنوشت نوح نمي‌آمد، به خاطر توفان که او را چهل روز در کشتي‌اش زنداني کرده بود.

بعدها، اغلب بيمار بودم، و روزهاي درازي را من نيز در «کشتي» مي‌ماندم. آنگاه بود که
...
دريافتم نوح نتوانسته بود هيچگاه دنيا را به آن خوبي که از کشتي ببيند، هر چند که تنگ

و بسته بود و زمين در تاريکي فرو رفته ...

مارسل پروست : درجستجوی زمان از دست رفته
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]
[/h][h=6] روباه گفت: -انسان‌ها اين حقيقت را فراموش کرده‌اند اما تو نبايد فراموشش کنی. تو تا زنده‌ای نسبت به چيزی که اهلی کرده‌ای مسئولی. تو مسئول گُلِتی...
شهريار کوچولو برای آن که يادش بماند تکرار کرد: -من مسئول گُلمَم

-ارزش گل تو به قدرِ عمری است که به پاش صرف کرده‌ای...

شازده کوچولو
سنت اگزوپری
[/h]
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی کسی که دوستش داری، کسی که در زندگی‌ات نقشی داشته، می‌رود، می‌میرد و دیگر نیست، همه‌چیز دگرگون می‌شود؛ چه بخواهی و چه نخواهی. آن‌چه به جا می‌ماند، کتاب‌ها هستند و نامه‌ها و عکس‌ها. یادها و اندوهی چاره‌ناپذیر و گاهی هم در گوشه‌ای، خیابانی، کسی را اشتباهی به جای او که مرده می‌گیری و به دنبالش می‌دوی...!


یودیت هرمان / آلیس
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
و هر چه دقيق‌تر كه توانستم در خود نگريستم تا سپيده دميد.
و ديدم كه تنها «خسي» است و به «ميقات» آمده است و نه «كسي» و به «ميعادي». و
ديدم كه «وقت» ‌ابديت است، يعني اقيانوس زمان.
و «ميقات» در هر لحظه‌اي. و هر جا.

و زني كفش‌ها را زير بغل زده بود و عين گم شده‌اي در بياباني، ناله‌كنان ميدويد. و
انگار نه انگار كه اينها آدميانند و كمكي از دستشان برمي‌آيد.

-------------------------
پیش از آفتاب که برمی خیزی انگار پیش از خلقت برخاسته ای...

خسی در میقات_جلال آل احمد
 
آخرین ویرایش:

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
به شماره هر دلی، دوست داشتنی است. و دل ها هرچه شگفت ترند، عشق نیز در آن شگفت انگیزتر است.
(دکتر شریعتی/ از کتاب اسلام شناسی)
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند بهشت و جهنم
زندگیِ مرا جبران خواهد کرد!

( سالهاست که مرده ام - حسین پناهی - هم پاله گی ها )
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
این را فهمیده‌ام که بیشتر ماهی‌ها، موقع پیری شکایت می‌کنند که زندگیشان را بی‌خودی تلف کرده‌اند. دایم نفرین و ناله می‌کنند که زندگیشان را بی‌خودی تلف کرده‌اند. دایم ناله و نفرین می‌کنند و از همه چیز شکایت دارند.
من می‌خواهم بدانم که، راستی راستی، زندگی یعنی اینکه تو یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ، یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا می‌شود زندگی کرد؟

ماهی سیاه کوچولو - صمد بهرنگی
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادرم قادر بود
راویِ داستان‌هایی باشد
که آدم را از خوردن نان
بی‌نیاز می‌کند

------------حسین پناهی، دفتر هفتم - نمی‌دانم‌ها------------------
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب خدا که فقط مطعلق به ادم های خوب نیست
خدا خدای ادم های بد هم هست
و فقط خود خداست که بین ادم هایش فرقی نمیگذارد
در واقع خداوند end ـه بخشش end ـه چشم پوشی و end ـه رفاقت است
رفیق خوب و با مرام همه چیزش رو پای رفاقت میدهد ...

اگر ادمها مرام داشته باشند هیچ وقت دزدی نمیکنند اما بعضا ادمها تک خوری میکنند و این بد روزگار است
بایستی ما فکری به حال اهلی شدن ادمها بکنیم و این تنها راه رسیدن به خداست و بسیار هم مهم است!

من قصد نصیحت ندارم چرا که فایده ای ندارد و به زور هم نمیشود کسی را .. .بزارید من با این شعر صحبتم رو تموم کنم

تن ادمیت شریف است به جان ادمیت
نه همین لباس زیبا نشان ادمیت!

پرستو پرویزی
مارمولک
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمان آدم‌ها را دگرگون می‌کند اما تصویری را که از ایشان داریم ثابت نگه می‌دارد. هیچ چیزی دردناک‌تر از این تضاد میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست...

در جستجوی زمان از دست رفته
مارسل پروست
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
Benjamin: یه چیزی رو همیشه یادت باشه، هیچ دختری ارزش اینو نداره که بخاطرش بیخیال دوستات بشی، چون آخرش تنها چیزی که برات می مونه رفاقته!
David: پس چرا خودت بخاطر اشلی به همه پشت کردی؟
Benjamin: ببین معمولا آدمایی بت میگن سیگار نکش که خودشون 20 ساله سیگار می کشن... امیدوارم منظورمو گرفته باشی!
درضمن، دیگه هیچوقت راجع به اشلی از من سوال نکن، فهمیدی؟!...

--
T C C o B B
 

raha

مدیر بازنشسته
...بالای کوه چیزی بیشتر یا کمتر از پایین کوه نیست. در حقیقت ما با خودمان جابه جا می شویم. ما درون خودمان جا به جا می شویم. در آن سر دنیا و آن سر حیاط به یک اندازه شگفتی وجود دارد...

همه گرفتارند - کریستین بوبن
 

Similar threads

بالا