مشاعرۀ سنّتی

[میهن مشرقی]

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشنای داشتیم

[FONT=&quot]می نویسم باران!می نویسم سرما! می نویسم غم و اندوه و نفس! می نویسم احساس تا بدانی دل من بی تو گلم میمیرد و بدان دل سرد است و کمی بارانی" غم سراسر دل من پر کردست"کاش اینجا بودی...[/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT]

 

[جواد111]

می نویسم باران!می نویسم سرما! می نویسم غم و اندوه و نفس! می نویسم احساس تا بدانی دل من بی تو گلم میمیرد و بدان دل سرد است و کمی بارانی" غم سراسر دل من پر کردست"کاش اینجا بودی...

یام نمیاد ...
یه جمله یا یه حرف تازم نمیاد
یا کرده یاد او یادم یا به هوایش یار داده زلف بر بادم
یا خدا یادش مینداز ازدلم یا که به یادش بینداز یک شبم

 

[میهن مشرقی]

یام نمیاد ...
یه جمله یا یه حرف تازم نمیاد
یا کرده یاد او یادم یا به هوایش یار داده زلف بر بادم
یا خدا یادش مینداز ازدلم یا که به یادش بینداز یک شبم

من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید

قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید.........

 

[جواد111]

من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید

قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید.........

دردا و حسرتا که عنانم از دست رفت
دستم نمیرسد که بکیرم عنان دوست
.
.
.
دوست عزیز ما بریم بخوابیم
شبتون خوش...

 

[oraman]

من این ترانه را
بیش از هر ترانه ای دوست می دارم
نه برای آوای زیبا و واژه های زیبایش
تنها برای آن که
در نخستین دیدار و
در اوان عشق
آوای آن
در گوش شیدای ما نشست.

 

[میهن مشرقی]

دردا و حسرتا که عنانم از دست رفت
دستم نمیرسد که بکیرم عنان دوست
.
.
.
دوست عزیز ما بریم بخوابیم
شبتون خوش...

تو را من چشم در راهم
شباهنگام که میگیرند شاخه ها رنگ سیاهی....

 

[MOΣIN]

تو را من چشم در راهم
شباهنگام که میگیرند شاخه ها رنگ سیاهی....

يا رب اين اينه حسن چه جوهر دارد....كه در او اه مرا قوت تاثير نبود

 

[taraneh_de]

در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من با یاد من بیگانه ای
در بر آیینه میماند به جای
تار مویی ، نقش دستی ، شانه ای

 

[MOΣIN]

در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من با یاد من بیگانه ای
در بر آیینه میماند به جای
تار مویی ، نقش دستی ، شانه ای

يك كنيزك ديد شه بر شاهراه...شد غلام ان كنيزك جان شاه
مرغ جانش در قفس چون مي تپيد...داد مال وان كنيزك راخريد

 

[taraneh_de]

دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد

 

[MOΣIN]

دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد

دلم به حلقه زلفش به جان خريد اشوب...چه سود ديد ندانم كه اين تجارت كرد

 

[fa_arch]

دلم به حلقه زلفش به جان خريد اشوب...چه سود ديد ندانم كه اين تجارت كرد

در آنجا بر فراز قله کوه
دو پایم خسته از رنج دویدن
به خود گفتم که در این اوج دیگر
صدایم را خدا خواهد شنیدن....

 

[جواد111]

در آنجا بر فراز قله کوه
دو پایم خسته از رنج دویدن
به خود گفتم که در این اوج دیگر
صدایم را خدا خواهد شنیدن....

نه می خام ستانم نه زه کس وام ستانم
نه دم و دام ستانم هله ای بخت جوانم

 

[الهام3]

من غصه خوردن بی تو را دوست دارم ,
من غرق شدن با تو درخیال سبزه زاران را دوست دارم ,
من با تو نفس کشیدن و دمیدن هوای عشق را دوست دارم ,
باتو بی خبر شدن از همه دنیا را دوست دارم ,
من نمیدانم کیم یا که چیم یا به کجا خواهم رفت ,
باورم اینست همین , که من نگاهت را دوست دارم ,
تو اگر بشنوی این قلب چه ها می گوید ,
نه نمیخواهد همین بی خبری را دوست دارم ,
تو مرا می فهمی من تورا می خواهم و همین ساده ترین قصه یک انسان است .
تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی , تا ابد در دل من خواهی ماند

 

[جواد111]

من غصه خوردن بی تو را دوست دارم ,
من غرق شدن با تو درخیال سبزه زاران را دوست دارم ,
من با تو نفس کشیدن و دمیدن هوای عشق را دوست دارم ,
باتو بی خبر شدن از همه دنیا را دوست دارم ,
من نمیدانم کیم یا که چیم یا به کجا خواهم رفت ,
باورم اینست همین , که من نگاهت را دوست دارم ,
تو اگر بشنوی این قلب چه ها می گوید ,
نه نمیخواهد همین بی خبری را دوست دارم ,
تو مرا می فهمی من تورا می خواهم و همین ساده ترین قصه یک انسان است .
تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی , تا ابد در دل من خواهی ماند

در این هوای بی کسی کسی بدر نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
یکی زشب گرفتگان چراغی بر نمیکند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمیزند....

 

[taraneh_de]

در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود زمن میدانی
در گردش خویش اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی

 

[MOΣIN]

در گوش دلم گفت فلک پنهانی
حکمی که قضا بود زمن میدانی
در گردش خویش اگر مرا دست بدی
خود را برهاندمی ز سرگردانی

يا رب به كه شايد گفت اين نكته كه در عالم....رخساره به كس ننمود آن شاهد هر جايي

 

[taraneh_de]

یک قطره آب بود با دریا شد
یک ذره خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندر این عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

 

[MOΣIN]

یک قطره آب بود با دریا شد
یک ذره خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندر این عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

در مذهب ما باده حلال است وليكن....بي روي تو اي سرو گل اندام حرام است

 

[taraneh_de]

تو رودکی را ای ماهرو کنون بینی
بدان زمانه ندیدی که این چنینان بود

 

[MOΣIN]

تو رودکی را ای ماهرو کنون بینی
بدان زمانه ندیدی که این چنینان بود

در مجلس ما عطر مياميز كه ما را.....هر لحظه زگيسوي تو خوش بوي مشام است

 

[taraneh_de]

تو گفتی آسمان دریاست از سبزی و بر رویش
به پرواز اندر آوردست ناگه بچگان عنقا

 

[MOΣIN]

ای صبح شب نشينان جانم بطاقت آمد
از بسکه دير آمد شام روزه داران

 

[A R M A N]

تو گفتی آسمان دریاست از سبزی و بر رویش
به پرواز اندر آوردست ناگه بچگان عنقا

الا یا ایها الساقی ادر کاسان و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

 

[MOΣIN]

الا یا ایها الساقی ادر کاسان و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

اي نسيم سحر ارامگه يار كجاست...منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست

 

[taraneh_de]

تا غبار سر کویت نشوم ننشینم
وگرم خود همه بر باد هوا باید رفت

 

[MOΣIN]

تا غبار سر کویت نشوم ننشینم
وگرم خود همه بر باد هوا باید رفت

تيمار غريبان اثر ذكر جميل است...جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيست

 

[taraneh_de]

تو خود را گمان برده ای پرخرد
انائی که پر شد دگر چون برد؟

 

[MOΣIN]

تو خود را گمان برده ای پرخرد
انائی که پر شد دگر چون برد؟

دايم گل اين بستان شاداب نمي‌ماند

درياب ضعيفان را در وقت توانايي

 

[taraneh_de]

یکی نماند کنون زان همه ، بسود و بریخت
چه نحس بود همانا که نحس کیوان بود