حسینیه باشگاه مهندسان ایران

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
امشب رو از دست ندید ...

امشب رو از دست ندید ...

جووونای باشگاه ...

امشب رو از دست ندید ...

از خدا بخواید که ...

.
.
.

جوان امام حسیــــن عیله السلام ...

.
.
.

 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
السلام علیک یا حضرت علی اکبر (ع) ...

السلام علیک یا حضرت علی اکبر (ع) ...



.
.
.

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کون و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله
مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم

.
.
.


 
آخرین ویرایش:

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
قدر جوونیتون رو خوب بدونین ...

قدر جوونیتون رو خوب بدونین ...

** لطفــــــا متن و شعر زیر را تا آخر مطالعه کنید **

خالـــــی از لطف نیست ...


.
.
.


خدا بخواد امشب از اون شباست که
خدایی یک عمره دلم می خواست که
دلم رو مرغ آسمونی کنم
امشب با شما جوونی کنم
آهای اونایی که الان جوونید
قدر جوونیتون و خوب بدونید
تیری که در رفت نمیاد به شصتت
آینده ات رو خودت بساز با دستت
بحرفهای عالم بالا گوش کن
بحرفهای من نه به مولا گوش کن
مولا میگه جوون خوبه پیر بشه
زود تر از اونیکه زمینگیر بشه
گفته امیر کل آسمونا
شبیه مزرعه است دل جوونا
هر چی که امروز تو دل جوونه
میزنه از میون دل جوونه
قدر دو تا نعمت حق و بدون
تا سالم هستی و جوون آی ججون
بعضی جوونا تا میرن مدرسه
میگن نگو که عقلمون میرسه
جون دلم دو دو تا چهار تا بس نیست
باختی اگه فکر کنی جز تو کس نیست
سواد خوبه اگه خرد هم باشه
درک و شناخت خوب و بد هم باشه
بزرگ شد یوسف شاخ شمشاد
خدا به یوسف اولش خرد داد
حکمت و علم از طرف خدا شد
جایزه ی یوسف و خوبیاش بود
خدایی که با بنده مهربونه گفته
فقط دشمنتون شیطونه
گول نخوری دشمن دین خدا نیست
عاشقی چشم و ابروی شما نیست
تو دنیامون جوونا جور وا جورند
یه عده ای دنبال راه نورند
یه عده ای جا مونده از قافله
کتاب عمرشون ورق باطله
یه عده ای دنبال عشق یارند
غیر خدا با هیشکی کار ندارند
یه عده ای عشقای رنگی میخوان
از جوونی فقط زرنگی می خوان
یه عده ای زرنگ آسمونند
پیرم بشن تو جوونی میمونن
خوبا رو میگم که دلت شاد بشه
تا خوب بمونی دلت آباد بشه
رهبرمون فرموده این زمونه
که بهترین جوون همین جوونه
بعضیا اون جوونا یادشونه
جوونا نه مردای بی نشونه
اونا که از دریای خون گذشتند
از شیرینی عمرشون گذشتن
اونا که روی حرف یاعلی شون
ایستاده مردن به پای ولیشون
یه صبح تا شب قمقمه اشون پر آب بود
تشنگی شون هم رو حساب کتاب بود
لباسای همدیگه رو می شستن
همه به همدیگه داداش میگفتن
مهر وصیت نامه یک کلام بود
اون یه کلام حمایت از امام بود
امام اگر چه پیر و مهربون بود
برا جوونا مثه یک جوون بود
راستی معلم جوونا کیه؟
عشق امام آسمونا کیه؟
وقتی که روز لطف داور میشه
شاه جوونا علی اکبر میشه
علی اکبر که اومد به دنیا
لیلا اومد برای ام لیلا
دست علی تو دستهای علی
چشم علی به چشمهای علی
قنداقه ی علی رو پای علی
به گوش دل میاد صدای علی
اگه یکی شبیه حیدر بیاد
یکی مثه علی اکبر میاد
آسمون خونه که مهتاب میشه
تو دل ارباب ما قند آب میشه
عموش حسن براش فدایی میشه
صدای عمه لای لایی میشه
یه دلربایی که بیا و ببین
ماهه رو دست گل ام البنین
روزا گذشت و علی قد می کشید
قد و قوارش به عمو می رسید
شیر دل بچه ی شیر عرب
مثله ابالفضل خدای ادب
عشق به دریای خدای جلی
نماز ارباب با اذوون علی
اذذون اکبر رو ملک گوش می کرد
خودش رو جبریئل فراموش می کرد
کاش میدیدیم قد قامت الصلاتو
نماز جماعت فرشته ها رو
اون شبی که حرم تو کربلا بود
امام ما میون خیمه ها بود
هر کی تو حلقه بود دلش جوون بود
حرف نماز با وضو تو خون بود
از دو طرف نشسته پیش مولا
حضرت سقا و جوون لیلا
می گفت علی اکبر اگه حق با ماست
هر کی برات بمیره پیش خداست
تویی که هستی معنی بودنم
فدایی اول فردا منم
فردا که شد به وعده هاش وفا کرد
حق ولایت رو جوون ادا کرد
هر کسی پیرو همین جوونه
هر چی که رهبرش میگه همونه

.
.
.


آهای اونایی که الان جووننین
قدر جوونیتون رو خوب بدونین ...



 
آخرین ویرایش:

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
نمایی از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام ...

نمایی از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام ...

.
.
.

یاران ابی عبدالله به شهادت رسیدند و جز خانواده اش كه اولاد علی (ع) اولاد جعفر بن ابیطالب، اولاد عقیل و امام حسن (ع) بودند ، دیگر كسی نمانده بود همگی آنها گرد آمدند و تصمیم به جنگ گرفتند ابتدا فرزند خود امام، حضرت علی اكبر از پدرش اجازه نبرد خواست امام هر كدام از اصحاب كه اذن مبارزه نمی خواستند مقداری طفره می رفتند تا عطش و عشق شهادت آنها در تاریخ ثبت شود و همچنین نمی خواست آنها به شهادت برسند ولی وقتی از فرزندش اذن می خواهد بدون مكث كردن به او اذن می دهد .
راوی می گوید حضرت امام نگاه ناامیدی به او كرد و اشكش سرازیر شد و روی مبارك را به سوی آسمان بلند كرد و فرمود: خدایا گواه این مردم باش. خدایا جوانی به مقابل آنها می رود كه شبیه ترین مردم به پیغمبر می باشد از نظر خلقت، و اخلاق و گفتار و ماهر وقت مشتاق دیدار پیغمبرت می شدیم به روی او نگاه می كردیم بار خدایا بركات زمین را زا این قوم دریغ بدار و میان آنها جدای افكن و آنها را پاره پاره كن ، روش آنها را ناستوده كن ، سپس به عمر سعد فریاد زد از ما چه می خواهی ؟ خداوند نسلت را قطع كند و عملت را نامبارك كند و كسی را بر تو مسلط كند كه در بسترت سرت را ببرد همچنان كه پیوند مرا گسستی و خویشاوندی مرا با پیامبر (ص) مراعات نكردی. و بالاخره نوبت علی اكبر می رسد او در ظهر عاشورا و جلوی پدر به سوی میدان ستیز می رود و از خود شجاعتها نشان می دهد ، علی اكبر بر لشگر حمله ور می شود رجزی چنین می خواند:

انا علی ابن الحسین بن علی – نحن و بیت الله اولی بالنبی - من شبث و شمر ذاك الدنی - و مشر ذالك الدنی – اضربكم بالسیف حتی ینثنی ضرب غلام هاشمی علوی – ولا ازال الیوم احمی عن ابی تالله لا یحكم فینا ابن الدعی

منم علی بن الحسین بن علی – ما به خدا هستیم اولی به نبی – از شبث و شمر همان پست دنی – تا خم شود تیغ ز غم چون زدنی (من آنقدر بر شما شمشیر می زنم تا شمشیر در پیچ و تاب افتد) همچون جوانی هاشمی علوی (آنهم شمشیر زدنی مانند جوان هاشمی علوی) – خود نسپاریم بر آن ابن دعی (پسر زیاد لاف زن گزافگو)

علی اكبر، چندین بار حمله كرد و جمع بسیاری را كشت بطوریكه مردم از بسیاری كشتگان خودشان به خروش آمدند در روایتی با تشنگی ای كه داشت صد و بیست نفر از آنان را كشت سپس نزد پدر برگشت در حالیكه زخم بسیاری برداشته بود عرض كرد ای پدر العطش قد قَتَلنی و ثقل الحدید اجهدنی، نهل الی شربه من الماء سبیلُ اتقوی بها .

شیخ مفید می گوید زینب (س) در این هنگام از سرا پرده خیمه شتابان بیرون آمد و فریاد زد یا
اخیاه و ابن اخیاه ای برادر وای پسر برادر!! و آمد تا خود را روی پیكر علی اكبر انداخت حسین سر خواهر را بلند كرد و او را به خیمه برگرداند و به جوانان بنی هاشم فرمود برادر خود را بردارید به خیمه ببرید.
حضرت علی اكبر بسیاری از سپاه دشمن را كشت ، ضربتها خورد، در حالیكه دهانش خشك است از میدان بر می گردد از پدر تمنایی می كند پدر جان تشنگی مرا دارد می كشد و سنگینی این سلاح توانم را گرفته آیا جرعه آبی است بنوشم تا نیرو بگیرم و به دشمنان بتازم
راوی می گوید فبكی الحسین و قال و اغوثاه یا بنی ، قاتل قلیلاً فما اسرع ما تلقی جدك مخمدا فیسقیك بكاسه الا و فی شربته لا تظما بعدها ابداً امام گریست و اینچنین به فرزندش پاسخ داد: ای پسر جان اندكی جنگ كن امیدوارم به همین زودی جدت پیامبر را دیدار كنی و از دستش سیراب شوی كه دیگر هرگز تشنه نشوی . همینطور روایت شده یا بنی هات لسانك فاخذ بلسانه فمصد و دفع الیه خاتمه و قال امسكو فی فیك و ارجع الی قتال عندك ، فانی ارجوالك لا تمسی حتی یسقیك جدك بكاسه الا و فی شربه لا تظما بعدها ابدا ای فرزندم زبانت را بیرون آور سپس زبان علی اكبر را در دهان مبارك خود گذاشت و آن را مكید و انگشتر خویش را به او داد و فرمود آن را در دهان خود بگذار و برای جنگ با دشمن برگرد عده ای گفتند امام ، زبان علی اكبر را در كام گرفت تا به او بنماید كه كام او از كام فرزندش خشك تر است و با این حالت، همدردی با فرزندش بكند.
عده ای گفته اند كه در این دم آخر منظور امام این بود كه او را به حقایقی آگاه كند كه درجات معنوی او را ارتقاء دهد و تمام علوم را به او آموخت چنانچه پیامبر در آخرین لحظات عمر شریفشان علی را در بستر خود خواست و زبان در كام او نهاد و به او حقایقی آموخت كه هزار هزار باب علم بود .
حضرت علی اكبر دوباره به میدان برگشت و جنگید تا كشتگان را به 200 نفر رساند مردم كوفه از كشتن او خودداری می كردند مره بن منقذ عبدی لیثی حضرت علی اكبر را دید و گفت گناه عرب بر گردن من باشد اگر علی اكبر با این همه كشتار از من بگذرد، داغش را به دل مادرش می گذارم . حضرت علی اكبر با شمشیر می تاخت و حمله می كرد تا آنكه مره بن منقذ راه را بر او بست و نیزه ای به او زد و حضرت را از پای در آورد راوی می گوید احتواه الناس فقطعوه باسیافهم سپاه اطراف او را گرفت و با شمشیرهایشان آنقدر به آن جوان زدند تا قطعه قطعه گشت چون جان به گلویش رسید فریاد زد ای پدر جان خداحافظ این جدم رسول الله است كه تو را سلام می رساند و می فرماید شتاب كن و نزد ما بیا كه جامی هم برای شما در دست دارد سپس فریادی زد و به شهادت رسید

امام بر بالین فرزندش رسید و صورت خود را بر صورت فرزندش گذاشت حمید بن مسلم می گوید روز عاشورا از امام حسین شنیدم كه می فرمود ای پسر جان! خدا بكشد آن گروهی كه تو را كشتند و در برابر خدا ایستادند و در شكستن حرمت پیامبر، بی باكی كردند در اینجا بود كه اشك در دیدگان امام حلقه زد و فرمود ای علی اكبر بعد از تو اف بر این دنیا در كتاب روضه الصفا نقل شده است امام بر بالین حضرت با صدای بلند گریست به طوریكه تا آن زمان صدای گریه او را به این بلندی كسی نشنیده بود

شیخ مفید می گوید زینب (س) در این هنگام از سرا پرده خیمه شتابان بیرون آمد و فریاد زد یا اخیاه و ابن اخیاه ای برادر وای پسر برادر!! و آمد تا خود را روی پیكر علی اكبر انداخت حسین سر خواهر را بلند كرد و او را به خیمه برگرداند و به جوانان بنی هاشم فرمود برادر خود را بردارید به خیمه ببرید.


 

tina1390

عضو جدید
ای سرو بوستان ايستادگی! ای زيباترين گل باغ حسين (ع)! ای جوان رعنا و رشيد حسين
(ع) ای علی (ع) را يادگار! ای علی اکبر! گلستانی از زيباترين گل های فداکاری! و
دريايی از آبی عطوفت را دل دل خود، جمع داشتی، لوح عاشورا، در انتظارِ قلم شمشير تو
نشسته تا خاطره دلير مردی های بدر و حنين را بر آن نقش نمايی و تمثال قدم های رسول
خدا (ص) را بر پهنه کربلا حک کنی.
 

Taßa§om

عضو جدید
کاربر ممتاز


.
.
.

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می آمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد
یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را
آمده باز هم از جا بکند خیبر را
آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کون و مکان می چرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت:لاحول ولاقوه الابالله
مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری
زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم

.
.
.





خیلی زیبا بود...خیــــلی


یارب زحالم آگهی كز تن روانم میرود
مانند گل از گل ستان اكبر ، جوانم میرود
یارب گواهی كاین زمان شد جانب میدان روان
شبه رخ ختم رسل سرو روانم میرود
ای شبه خیر المرسلین ،مهلاً‌ كه از داغت یقین
تا آسمان هفتمین آه و فغانم میرود
رفتی تو ای بابا برو ،‌بنگر كه از داغت چسان
صبر و قرار و طاقت و تاب و توانم میرود
یارب تو می باشی گواه كاكنون به سوی این سپاه
با سینه پر سوز و آه ،‌آرام جانم میرود
 

نيما 5

اخراجی موقت
سلام جلسه کامل چهارم محرم ۱۳۹۰ با نوای کربلائی حمیدرضا علیمی را میتوانید به صورت صوتی و تصویری دریافت کنید. (لینک غیر مستقیم)

روضه حضرت حر و عبدالله علیهم السلام(حمید علیمی)

آخه این درسته تک و تنها و بی پناهه(حمید علیمی) تک**

جا موندم از برادرم تنها شدم و دلگیرم(حمید علیمی) شور

شرمندتم دل بچه هاتو لرزوندم(حمید علیمی) شور** حتما دانلودش کنید!



فایل تصویری با فرمت (3gp):


شرمندتم دل بچه هاتو لرزوندم(حمید علیمی) شور** حتما دانلودش کنید!

سلام دوست عزيز
واقعا دستت درد نكند
اجرت با امام حسين ع
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می چکد خون از لب و این چهره ی نیلی پدر

می خورم از هر طرف یک ضربه ی سیلی پدر

با دو پای کوچکم بر خار و خس آواره ام

می زند هر لحظه دستی روی گوش پاره ام

روی نیزه دیدنت با من نمی دانی چه کرد!
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
باقلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
گفتمش تصویری از لیلا و مجنون را بکش
عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید
گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیابان بلا تصویری از سقا کشید
گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم
گریه کرد آهی کشیدو زینب کبری کشید

یا لثارات الحسین...
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
باقلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
گفتمش تصویری از لیلا و مجنون را بکش
عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید
گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیابان بلا تصویری از سقا کشید
گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم
گریه کرد آهی کشیدو زینب کبری کشید
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون در همه عمر داشتم حب على



آمد به سرم چهارده نور جلى



گفتم که شفیع من کدامین شماست



کردند اشارت به حسین بن على . . .



سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند



غافل از واقعه روز حسابت نکند



ای که دم می زنی از عشق حسین بن علی



آنچنان باش که ارباب جوابت نکند . . .
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماه محرم خیلی به پسرا حسودیم میشه

دلم می خواد تو مراسم سینه زنی شرکت کنم

دلم می خواد تو دسته های عزاداری طبل بزنم زنجیر بزنم ...

خوش به حالتون :cry:

قدر این فرصت ها رو بدونید
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
[h=6]ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!

ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی قدّاره بندان و جلادان همچنان به گوش تاریخ می رسانی . ای زینب! با ما سخن بگو .

مگو که بر شما چه گذشت ؟ مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟ مگو که خداوند آنروز عزیزترین و پرشکوه ترین ارزش ها و عظمت هایی را که آفریده است یکجا در ساحل فرات و بر روی ریگز...ارهای تفتیده بیابان طف چگونه به نمایش آورد و بر فرشتگانش عرضه کرد تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده کنند.

آری زینب! مگو که در آنجا بر شما چه رفت، مگو که دشمنانتان چه کردند و دوستانتان چه کردند .
آری ای پیامبر انقلاب حسین! ما می دانیم. ما همه را شنیده ایم .
ای زینب
نگو که در آن بیابان تفتیده بر شما چه گذشت. ببین که بر ما چه میگذرد.
[/h]
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
عطشان ترین و خسته ترین رودها ،فرات
واگو هر آنچـــه در دل تنگ است، یا فرات
زان ظهر آتش و عطش و خون سخن بگو
هستم به درد و داغ دلت آشنا، فرات
ای ردّ دردهـــــای زلال، اشک ماندگار
بر چهره ی بلا زده ی کربلا، فرات
از بسکه اشک ریخته شد در حکایتت
آب از سرت گذشت دگـــــر بینوا فرات
دستت به دست ماه منیری رسیده بود
دستی که شد ز قامت آن مه جدا، فرات
دیدی فرود ضربت شمشیر کینه را
بر دست غیرت خلف مرتضی ،فرات
روحت به مشک بود و به دریا رسیده بود
سد شد مسیر و ریختی آخر کجا، فرات
دیدی شکسته کشتی آل نبی و بعد
گشتی محیط محنت و بحر بلا فرات؟
دیدم من آنچه را که ندیدی ز داغ دوست
داغی که زد شرر به دل خیمه ها، فرات
آن صید دست و پا زده در خون حسین بود
من شاهد تلاطم خون خدا فرات
تابیدم و ز تاب من آن دشت تف گرفت
از تشنگان دشت نکردم حیا، فرات
خورشید خون گریست و مکثی غریب کرد
پهنای سرخی اش ز افق بود تا فرات
دلمویه های غربت او ناتمام ماند
خورشید رفت و دهشت شب بود با فرات...
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
ماه محرم خیلی به پسرا حسودیم میشه

دلم می خواد تو مراسم سینه زنی شرکت کنم

دلم می خواد تو دسته های عزاداری طبل بزنم زنجیر بزنم ...

خوش به حالتون :cry:

قدر این فرصت ها رو بدونید


.
.
.

( عزاداری زنان بنی هاشم پس از واقعا عاشورا ... )

حضرت زینب سلام الله علیها همواره در عزای برادر و شهدای کربلا می‌گریست و هیچگاه اشک چشمش خشک نشد.
هرگاه به فرزند برادرش، حضرت زین العابدین علیه السلام، نگاه می‌کرد، داغش تازه می شد و اندوهش زیاد می‌شد و همواره همین گونه بود تا پس از دو سال دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست.

ام البنین، مادر حضرت ابوالفضل العباس و سه فرزند دیگر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نیز تا زنده بود کنار قبری صوری که خود در بقیع ساخته بود می‌رفت و با اشعاری جانگداز نوحه‌سرایی می‌کرد؛ به طوری که هر کس او را می‌دید به گریه می‌افتاد.
رباب، همسر حضرت امام حسین علیه السلام، نیز پس از وقایع عاشورا همین گونه بود. او هرگز ازدواج نکرد و تا زنده بود گریست. زندگانی او بیش از یک سال پس از عاشورا به طول نینجامید.

پس از عاشورا همه‌ی زن‌های بنی هاشم لباس‌های سیاه بر تن کردند. به دستور امام سجاد علیه السلام برای آنها غذای عزاداران می‌پختند و تا پنج سال بعد از شهادت امام حسین علیه السلام هیچیک از زنان هاشمی، سرمه به چشم نکشیدند و موی خود را حنا نبستند. در آشپزخانه‌ی خانه‌ی هیچ‌یک از آنان غذایی پخته نشد تا زمانی که عبیدالله بن زیاد پس از 5 سال کشته شد. وقتی سر او را برای حضرت سجاد آوردند، آن‌گاه زنان بنی هاشم از عزا درآمدند.


 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
ماه محرم خیلی به پسرا حسودیم میشه

دلم می خواد تو مراسم سینه زنی شرکت کنم

دلم می خواد تو دسته های عزاداری طبل بزنم زنجیر بزنم ...

خوش به حالتون :cry:

قدر این فرصت ها رو بدونید

.
.
.

اسمش رو حسودی نزارید ...

باور کنید همین اندازه که ناراحتید که چرا نمیتونید مثل پسرها عزاداری کنید خودش کلی ارزش داره ...

روایات زیادی هست که بیان میکنه این موضوع رو ...

و شماهم قدرش رو بدونید ...

.
.
.

هرچند امروزه خیلی از این عزاداری بخاطر خود امام حسین و هدفش نیست ... !!

اما شما با اعمال و رفتارتون هرچند خیلی ساده و کم میتونید ده ها برابر از سینه زنی و ... ثواب ببرید ...

.
.
.

هدف امام حسین چی بود ... ؟!

امــــــر به معــــروف و نهــــی از منکــــــر ....



التماس دعا ...
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
تــــــاســـــوعــــــــا ...

تــــــاســـــوعــــــــا ...

تاسوعا

قمر بنی هاشم ...

.
.
.

یار و برادر امام حسین علیه السلام ...


.
.
.

 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
السلام علیک یا اباالفضل العباس ...

السلام علیک یا اباالفضل العباس ...


.
.
.

کاش می گشتم فدای دست تو
تا نمی دیدم عزای دست تو
خیمه های ظهر عاشورا هنوز
تکیه دارد بر عصای دست تو
از درخت سبزِ باغ ِ مصطفی
تا فتاده شاخه های دست تو
اشک می ریزد ز چشم اهل دل
در عزای غم فزای دست تو
یک چمن گلهای سرخ نینوا
سبز می گردد به پای دست تو
در شگفتم از تو ای دست خدا
چیست آیا خون بهای دست تو؟

.
.
.

 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
علمدار نیامد ...

علمدار نیامد ...


.
.
.


ای اهـــــل حـــــرم میــــر عـــــــلمدار نیــــــامد ...

سقـــــــای حسین سید ســــــــالار نیـــــامد ...

.
.
.


 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
السلام علیک یا قمر بنی هاشم ...

السلام علیک یا قمر بنی هاشم ...


.
.
.


آبی نبود اگر که تو دریا نمی شدی
مشکی نبود اگر که تو سقا نمی شدی
حالا که مثل نور شدی و قمر شدی
ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمی شدی
این تیر با نگاه نظر می زند تورا
حالا نمی شد این همه زیبا نمی شدی؟
می خواستی که تیر نگیرد تن تورا
کاری نداشت،خوش قدو بالا نمی شدی
تو جمع خیمه بودی و تقسیم کردنت
ورنه در این مزار کمت جا نمی شدی

پیش قد حسین ،تمامت شکسته بود
تقصیر تو نبود اگر پا نمی شدی ...

.
.
.


[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]​
 

SaDaF7

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا اینروزا بیشتر از اینکه دلمون با تو باشه ظاهرمون با توئه آقا ! پشت شیشه ماشینمون با رنگ قرمز نوشتیم یا حسین قربون لب تشنه ات برم ! دورو برش هم رنگ قرمز پاشیدیم که دل بیشتر کباب بشه که یعنی اره … اینا خونه ! زنگ موبایلمون از ابوالفضل و چشمای قشنگش میگه ! لباس سیاه پوشیدیم … محاسن رو بلند کردیم … یه عده چفیه انداختن دور گردنشون ؛ یه عده شال سبز انداختن ! بدن ها بوی گلاب میده ! تسبیح به دست گرفتیم ! اقا کیف میکنی از این ظاهر قشنگ و بچه مسلمونیمون ؟ …. صب تا شب رادیو تلویزیون و پخش ماشینامون همه هی میگن مظلوم حسین … حسین جان !


میدونی آقا … این کارا شده کار هر ساله ما ! هر سال سینه میزنیم … اشک میریزیم … نوحه میخونیم … داد میزنیم ! هی قربون صدقه ات میریم … هی زار میزنیم …هی غش میکنیم … هی ضعف میکنیم ! هی تو سرمون میزنیم … هی دیوونه میشیم ! هی از علی اکبر میگیم.. از علی اصغر میگیم… از لب تشنه … از تیر حرمله … از قنداق خونی … از سر بریده ! از خیمه های سوخته ! از شام غریبان ! از اه یتیمان ! … بازم بگم اقا ؟


آقا معذرت ! اما راستش دل خیلی از ماها با تو نیست ! خیلی از ماها حسینی نیستیم الکی هی میگیم حسین …حسین ! این حسین حسین گفتنمون … این تو سرو سینه زدنمون دوزار نمی ارزه ! اقا جون اگه ادم حسینی باشه مگه ریا میکنه …؟ مگه گرونفروشی میکنه …؟ مگه حق بچه یتیم رو میخوره ؟ مگه وعده سر خرمن میده ؟ مگه دروغ میگه ؟ مگه دنبال ناموس مردم راه میفته ؟ مگه مردم ازاری میکنه ؟ مگه مال بیت المال رو چپو میکنه ؟ مگه حق رو ناحق میکنه ؟ مگه دین رو به دنیا میفروشه ؟ مگه ربا خواری میکنه ؟ دِ نمیکنه دیگه اقا !


اقا شرمنده خیلی از ماها دلمون رو نتونستیم راست و حسینی کنیم افتادیم به جون ظاهرمون … اقا خیلی از ما نتونستیم مسلمون باشیم شدیم مسلمون نما … فقط ظاهرمون قشنگه ! اینو گفتم که نگی نگفتی ! نگی میخواستیم گولت بزنیم ! کارمون خرابه اقا ! خودمون میدونیمُ بس !





 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز

.
.
.



و این بحر طویل است...
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پس علم کرد قد سرو دل آرا، به سرش تاج زمِغفِر که زدی طعنه به قیصر، به تنش کرده زره چشمه ی او تنگتر از چشم حسودان بد اختر، به کمر بست یکی تیغ مهندس به میان سرو، دو پیکر، به سردوش یک اسپر به مثل گنبد مینا، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.

[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]* * *[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
پس ز اصطبل برون کرد، یکی توسن صرصر تک و ، فرخ رخ و طاووس دم و یال پر انبوه به پیکر چو یکی کوه، خط و خال چو آهو، که از شیهه ی او گوش فلک کر شد و رفتی به ثریا. شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.



[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پس بیاویخت بدوش دگر خویش، یکی مشک چو مشکی که بدی خشک تر از لعل لب ماه مدینه، گل گلزار سکینه، به فغان گفت که یا بنت اخا، ناله مکن، ضجّه مزن، ز آنکه عموی تو نمرده روم الحال کنم بهر تو من آب مهیا، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]* * *[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پور حیدر چو یکی مرغ سبک روح، مکان کرد روی عرشه ی زین، روح الامین، گفت که ای احسنت از آن مادر فرزانه، که آورد چو تو شیر دل و ناموری را که دو زانوش گذشتی ز سرو گوش فرس یکسره هی هی به تکاور زدی همچون علی عالی اعلی، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]* * *[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پس به تعجیل سوی شط فرات آمده، مانند سکندر، زپی آب حیات آمده، آن شیر غضنفر، نظری کرد بر آن آب، که چون اشکم ماهی بزدی موج بفرمود که ای آب، عجب موج زنی، لیک نداری خبر از تشنگی عترت طاها، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]* * *[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پس به تکبیر بزد نعره، همان شیر به جولان شد و در صحنه ی میدان شد و پاشید زهم لشکر کفار، یکی گفت که ای قوم گریزید که این است ابوالغزه، تُهَمتَن، لقبش ماه بنی هاشم و باشد پسر حیدر صفدر، شده منسوب به سقا، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]* * *[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از چه ای آب، عجب می روی، اما خبرت نیست، سکینه، گل گلزار مدینه، رخ مهش بفسرده، زعطش غش بنموده، آخر ای آب تویی مهریه فاطمه اما پسرش شد ز تو محروم، همان سید مظلوم، الهی که گل آلود شوی، تا به ابد (شوقی) غمدیده از این غم شده دیوانه و شیدا، شه باوفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتی ابوالفضل.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

.
.
.


[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]*شعر از شوقی اصفهانی*[/FONT]​


 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
دانلود مداحی پنجم محرم 1390 - حضرت قاسم علیه السلام

دانلود مداحی پنجم محرم 1390 - حضرت قاسم علیه السلام

.
.
.

جلسه کامل پنجم محرم ۱۳۹۰ با نوای کربلائی حمیدرضا علیمی را میتوانید به صورت صوتی
و تصویری دریافت کنید. (لینک غیر مستقیم)

رجز خوانی حضرت قاسم علیه السلام(حمید علیمی) روضه*

به بابام قول دادم که یه روز برا تو فدا شم(حمید علیمی) تک*

نگاهم روضه خونده دل تو رو سوزونده(حمید علیمی) شور

ما در حریم تو همه مستیم یا حسین(حمید علیمی) شور

هر زمانی غنچه ی لب میگشود(حمید علیمی) سنگین

منی که مستمو میخونم از غمت(حمید علیمی) شور** حتما دانلودش کنید!

من که خونین جگرم قاسم ابن الحسنم(حمید علیمی) سنگین


فایل تصویری با فرمت (3gp):

منی که مستمو میخونم از غمت(حمید علیمی) شور** حتما دانلودش کنید!


 

Taßa§om

عضو جدید
کاربر ممتاز
این آبها که ریخت ، فدای سرت که ریخت
اصلا فدای امّ بنین مادرت، که ریخت
گفته خدا دو بال برایت بیاورند
در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت
اثبات شد به من که تو سقای عالمی
بر خاک ، قطره قطره ی چشم ترت که ریخت
طفلان از اینکه مشک به دست تو داده اند
شرمنده اند ، بازوی آب آورت که ریخت
گفتم خدا به خیر کند قامت تو را
این قومِ غیض کرده به روی سرت که ریخت
وقت نزول این بدن نا مرتّبت
مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت
معلوم شد عمود شتابش زیاد بود
بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت
امّا هنوز دست تو را بوسه می زنم
این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت

علی اکبر لطیفیان

 

Taßa§om

عضو جدید
کاربر ممتاز
نماز آیات بخوانید...
مـــاه را در علقمه گرفته اند..!






http://faghrehonar.persiangig.com/small/imam hossein gonbad01__faghr-e-honar.blogfa.com_small.jpg
 
بالا