حسینیه باشگاه مهندسان ایران

I am an engineer

عضو جدید
خون حسین و اصحابش کهکشانی است که در آسمان دنیا راه قبله را مینماید اگر نبود خون حسین جوشیدن سرد می شد و دیگر در آفاق جاودانه شب نشانی از نور باقی نمی ماند.
سر مبارک امام عشق بر بالای نی رمزی است بین خدا و عشاق
یعنی این است بهای دیدار....
"آوینی"
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بار خدایا! مرا از اولیاء خود قرار ده!



امام زین العابدین (ع) فرمود:

أَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیآئِكَ; فَإنَّ أَوْلِیَاءَكَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ



ترجمه فارسی:

بار خدایا! مرا از اولیاء خود قرار ده، زیرا دوستان تو هیچ خوف و ترسى

برایشان نیست، و اندوهی در دل ندارند.



ترجمه انگلیسی:

O' Lord! assign me as one of Your lovers, for, certainly, on the

lovers of Allah there is no fear, nor shall they grieve


منبع: بحارالانوار
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لشكر خدا پیروز است!



امام زین العابدین (ع) فرمود:

أَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِكَ فَإنَّ جُنْدَكَ هُمُ الْغالِبُونَ،


ترجمه فارسی:

خدایا مرا از لشكر و سپاه خود قرار ده، زیرا فقط لشكر و سپاه تو پیروز است.


ترجمه انگلیسی:

O' Lord! assign me as one of Your soldiers, because it is sure

that Your troops are totally victorious


منبع: بحارالانوار
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
هفتم محرم ، حضرت علی اصغر علیه السلام ...

.
.
.


بگو كه یك‌شبه مردی شدی برای خودت
و ایستاده‌ای امروز روی پای خودت

نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت

از آسمانیِ گهواره روی خاك بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت

پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربّنای خودت

كه شاید آخر سیر تكامل حَلق‌ات
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت

یكی به جای عمویت كه از تو تشنه‌تر است
یكی به جای رباب و یكی به جای خودت

بده تمام خودت را به نیزه‌ها و بگیر
برای عمه كمی سایه در ازای خودت

و بعد، همسفر كاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن، به انتهای خودت

و در نهایت معراج خویش می‌بینی
كه تازه آخر عرش است، ابتدای خودت

سه روزِ بعد، در افلاك دفن خواهی‌شد
كنار قلب پدر، خاك كربلای خودت



.
.
.
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده
با دست های بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت
بس کن رباب حرمله بیدار می شود
سهمت دوباره خنده انظار می شود
ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود
از روی نیزه راس عزیزت رها شود
یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت نا امید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمی کند
مادر نگفته است و زبان وا نمی کند
بس کن رباب زخم گلو را نشان مده
قنداقه نیست دست خودت را تکان مده
دیگر زیادت این غم سنگین نمی رود
آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود
این گریه ها برای تو اصغر نمی شود
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز

.
.
.


دیدنت در همه ی راه معما شده است
تو کجا نیزه کجا وای چه با ما شده است؟
دیدنت سخت ولی سخت تر از آن این است
باز م حرمله سر گرم تماشا شده است
باورم نیست که بالای سرم می خندی
دل من سوخته تر از دل لیلا شده است
ساربانی که نگین پدرت را دارد
چند روزی است در این قافله پیدا شده است
حجم تیری که علمدار زمین گیرش شد
باورم نیست که در حنجره ات جا شده است
کاش آرام رود قافله تا راه روی
بعد من نوبت لالایی زهرا شده است
کاش ارام رود تا که نیفتی از نی
ولی افسوس سر رأس تو دعوا شده است
نیزه داری که تو را می برد این را می گفت
باز هم زخم گلوی پسرت وا شده است

.
.
.

 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
اولین روز است بی گهواره میگردی علی
یک شبه مادر برای خود شدی مردی علی
آخرین باری که بستم بند این قنداق را
در دلم افتاد دیگر برنمی گردی علی
بیشتر شرمنده می سازی پدر را گریه کن
بس کن این لبخند اشکم را در آوردی علی
زانویت را جمع کردی بس که پیچیدی به تیر
دست ها را جمع کردی بس که پر دردی علی
باز کن از ساقه این تیر انگشتان خود
نیست هم بازی تو ، بیچاره ام کردی علی
بی تعادل هستی و ماتم چگونه با سرت
حجم تیر حرمله را تاب آوردی علی
میزنی لبخند پیدا می شود سرهای تیر
عاقبت دندان شیری هم در آوردی علی​
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
سلام جلسه کامل چهارم محرم ۱۳۹۰ با نوای کربلائی حمیدرضا علیمی را میتوانید به صورت صوتی و تصویری دریافت کنید. (لینک غیر مستقیم)

روضه حضرت حر و عبدالله علیهم السلام(حمید علیمی)

آخه این درسته تک و تنها و بی پناهه(حمید علیمی) تک**

جا موندم از برادرم تنها شدم و دلگیرم(حمید علیمی) شور

شرمندتم دل بچه هاتو لرزوندم(حمید علیمی) شور** حتما دانلودش کنید!



فایل تصویری با فرمت (3gp):


شرمندتم دل بچه هاتو لرزوندم(حمید علیمی) شور** حتما دانلودش کنید!
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام جلسه کامل چهارم محرم ۱۳۹۰ با نوای کربلائی حمیدرضا علیمی را میتوانید به صورت صوتی و تصویری دریافت کنید. (لینک غیر مستقیم)

روضه حضرت حر و عبدالله علیهم السلام(حمید علیمی)

آخه این درسته تک و تنها و بی پناهه(حمید علیمی) تک**

جا موندم از برادرم تنها شدم و دلگیرم(حمید علیمی) شور

شرمندتم دل بچه هاتو لرزوندم(حمید علیمی) شور** حتما دانلودش کنید!



فایل تصویری با فرمت (3gp):


شرمندتم دل بچه هاتو لرزوندم(حمید علیمی) شور** حتما دانلودش کنید!
مرسی بابته این تاپیکه عالی و زحمتاتون.. ایشالا امام حسین همیشه همراهتون باشه تو زندگی:smile:
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
شور سینه زنی ...

.
.
.





....





.....


 

zahra_216

عضو جدید
کاربر ممتاز
معجزه هر جاییی ممکنه اتفاق بیوفته ...........
خوندنش خالی از لطف نیس.........


و امـروز بـرف می باریـد ...



سرما بیداد می کند و من یک دانشجوی ساده با پالتویی رنگ رو رفته، در یکی از بهترین شهرهای اروپا، دارم تند و تند راه میروم تا به کلاس برسم. نوک بینی ام سرخ شده و اشکی گرم که محصول سوز ژانویه است تمام صورتم را می پیماید و با آب بینی ام مخلوط میشود. دستمالی در یکی از جیب ها پیدا می کنم و اشک و مخلفاتش را پاک می کنم و خود را به آغوش گرمای کلاس میسپارم.

استاد تند و تند حرف میزند، اما ذهن من جای دیگری است.
برف شروع میشود، آنرا از پنجره کلاس می بینم و خاطرات مرا میبرد به سالهای دور کودکی ...

وقتی صبح سر را از لحاف بیرون آورده و اول به پنجره نگاه میکردیم و چه ذوقی داشت وقتی میدیدی تمام زمین و آسمان سفیدپوش است و این یعنی مدرسه بی مدرسه ... پس خودت را به خواب شیرین صبحگاهی میهمان میکردی و مواظب بودی انگشتان پاهایت بیرون از لحاف نماند که یخ بکند ... خاطرات مرا به برف بازی با دستکش های کاموایی میبرد که اول سبک بودند و هرچه میگذشت خیس تر میشدند و سنگین تر ... یاد لبو های داغ و قرمز که مادر می پخت و از آن بخار بلند میشد و حالا دختری تنها و بی پول و بی پناه که در یک سوییت دوازده متری زندگی میکند و با کمک هزینه 300یوری دانشگاه باید زندگی کند و درس بخواند ...


این ماه اوضاع جیبم افتضاح است. البته همیشه افتضاح است اما این ماه بدتر، راستش یک هزینه پیش بینی نشده بیشتر از نصف ماهیانه ام را بلعید و این وضع را بوجود آورد، آن هم وقتی که نصف اولیه اش را خرج کرده بودم و این یعنی تا آخرماه هیچ پولی در کار نبود. نمی دانم برای شما هم پیش آمده یا نه، که پس اندازی نداشته باشید و فقط به درآمدتان که زیاد هم نیست متکی باشید.

راستش این خیلی ترسناک است هرچند باز جای شکرش باقی است که اینجا هم بیمه درمانی دارید و هم سرپناه ولو کوچک ... و این یعنی خیالتان از بیماری و بی خانمانی راحت است اما خب برای بقیه چیزها باید خرج کنید و وقتی مثل این ماه یک خرج ناخواسته داشته باشید اوضاعتان کمی بهم میریزد. ناگهان انگار گرما، مغز منجمد شده ام را بکار اندازد یاد یک دوست افتادم. البته نه برای پول قرض کردن که از اینکار نفرت دارم بلکه برای کار. یلدا یک دوست بود که شرایطش تقریبا مثل خودم بود با این فرق که او اجازه کار داشت و من نه ...

میدانستم قبلا پرستار بچه بوده پس سراغش رفتم که به قهوه ای میهمانم کرد و یکساعت تمام از کارکردن غیرقانونی ترساندم که البته راست هم می گفت ... برای چند ساعت کار در هفته که آنهم شاید گیر بیاید یا نه، نمی ارزید همه چیز را بخطر بیاندازم. یک آن در آن بار کذایی احساس کردم بدبخت ترین آدم روی زمینم. یلدا سیگارش را خاموش کرد و بلندشد که برود به شوخی یا جدی گفت: این شبا سفارت شام میدن، محرمه ... تو هم یه جوری خودتو بنداز اونجا و خداحافظی کرد و رفت ...


سفارت ایران سالها پیش خانه ای بزرگ در یکی از مناطق اعیان نشین پاریس خرید و آنجا را تبدیل به حسینیه کرد و مراسم مذهبی را آنجا برگزار میکرد ...

راستش آنشب نرفتم اما شب دوم یخچال خالی و شکم گرسنه و داشتن کارت مترو وسوسه ام کرد به رفتن ... که رفتم. رفتم در حالیکه از اینکارم دلخور بودم، نه بخاطر مسایل سیاسی و نه حتی بخاطر مسایل مذهبی ... که از خودم بدم می آمد که فقط برای شام خوردن جایی بروم ... اما زندگی خیلی وقت ها آدم را به کارهایی وامیدارد که بسا دوست ندارد اما ناچار به انجام آنست ... و من ناچار بودم.

دو تا مترو عوض کردم و یک ربع پیاده رفتم تا بالاخره رسیدم. در تمام طول راه صدبار خواستم برگردم که برنگشتم. وقتی رسیدم چراغ ها را خاموش کرده بودند و یکی داشت روضه میخواند. کورمال یک جایی نزدیک ورودی پیدا کردم و نشستم، نمی دانم چرا، اما گریه امانم نداد، دلیل زیادی برای گریه کردن داشتم اما سابقه نداشت تا حالا که در جایی جز تنهایی خودم گریه کرده باشم. اما آنشب همه چیز فرق داشت چراغ ها که روشن شد دیدم سرو شکل من میان آن تیپ از آدمها خیلی انگشت نما بود. داشتم از خجالت می مردم، حس میکردم همه میدانند من برای چی آنجا هستم.

سفره انداختند و همه مشغول خوردن بودند اما نمی دانم چرا، هرکاری کردم نمی توانستم با خودم کنار بیایم که آن غذا را بخورم. حس میکردم این غذا سهم من نیست، دوباره گریه ام گرفته بود پس بدون اینکه توجه کسی را جلب کنم آرام پا شدم و بیرون رفتم. هرچند گرسنه بودم اما شاد بودم. انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته شده بود.

سرم را رو به آسمان گرفتم و به او لبخندی زدم و راه مترو را در پیش گرفتم. دیگر سردم نبود، گونه هایم را به برف سپردم و سعی کردم خود را در خاطرات کودکی غرق کنم ...

نزدیکی های ایستگاه مترو یک ماشین در خیابان ایستاد و بوق زد و اشاره کرد. متعجب و ترسان در پیاده رو ایستادم که دوباره بوق زد. یک خانم پیاده شد و بسمتم آمد و گفت: شما غذاتون رو جا گذاشتید ... گفتم نه مرسی. این غذا مال من نبود ... گفت: چرا این غذای شماست ... فقط مال شما ! من میدونم و پلاستیکی را بدستم داد و گفت: میخوای برسونمت گفتم: نه ممنون با مترو میرم و با دست بسمت ایستگاه اشاره کردم.

اون خانم گفت: پس حتما برو خونه و غذات رو بخور. این غذا فقط مال توست ... و سوار ماشین شد و رفت.


نگاهی درون پلاستیک کردم و دیدم یک ظرف یکبارمصرف و یک پاکت درونش بود درون پاکت یک اسکناس پانصد یورویی بنفش و یک کاغذ بود که معلوم بود خیلی تند نوشته شده: "سالها پیش وقتی من هم نتوانستم غذایی را که فکر میکردم حق من نیست را بخورم، یک مرد، ظرفی غذا و سه هزار فرانک پول بمن بخشید. پولی که زندگی یک دختر تنها در دیار غربت را نجات میداد. آن مرد از من خواست هر زمان که توانستم این پول را به یکی مثل آنروز خودم ببخشم و اینگونه قرضش را ادا کنم. پس تو به هیچ وجه به من مقروض نیستی" ...


پی نوشت: طبق گفته ی راوی این ماجرا؛ این داستان برای من در سال 2003 اتفاق افتاده بود. نمی خواهم اسم معجزه را روی این اتفاق بگذارم اما این عجیب ترین و در عین حال زیباترین اتفاق زندگی من تا امروز بوده است و امروز من اون قرض را به یکی مثل آنروزهای خودم ادا کردم. چون امروز هم برف می بارید و خاطرات اون روز عجیب برفی رو برای من تداعی می کرد ...

 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
دگر چراغ به بزم شبانه لازم نيست...



مرا كه دانه اشك است دانه لازم نيست
به ناله انس گرفتم ، ترانه لازم نيست

ز اشـك ديـده به خـاك خـرابـه بنـوشتـم
به طفل خانه به دوش،آشيانه لازم نيست

نشان آبله و سنگ و كعب نى كافى است
دگـر به لالـه رويـم نشـانـه لازم نيسـت

به سنگ قبر من بى گناه بنويسيد
اسير سلسله را تازيانه لازم نيست

عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم
بزن مرا كه يتيم ، بهانه لازم نيست

مرا ز ملك جهان گوشه خرابه بس است
به بلبلى كه اسير است لانه لازم نيست

محبتـت خجلـم كـرده ، عمـه دسـت بـدار
براى زلف به خون شسته ، شانه لازم نيست

به كودكى كه چراغ شبش سر پدر است
دگر چـراغ به بـزم شبـانه لازم نيسـت


 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلایل حضور خانوادگی سیدالشهدا در کربلا
حل مشکل اساسی امت اسلام و آن جراحی بزرگ، در کوتاه مدت فوری جوابگو نبود ولی در میان مدت و بلند مدت به نتیجه می رسید به این بستگی داشت که این حادثه در اوج قساوت دشمن و مظلومیت حضرت و یارانش رخ دهد.
رئیس جامعة المصطفی العالمیه با ذکر نکاتی پیرامون دلایل حضور خانوادگی امام حسین(ع) در کربلا،‌ تأکید کرد:‌ واقعه عاشورا مهندسی آسمانی بود، اگر واقعه به این شکل رخ نمی‌داد تأثیر آن نیز بدین شکل نبود.
حجت الاسلام علیرضا اعرافی رئیس جامعة المصطفی العالمیه در گفتگو با خبرنگار مهر، در پاسخ به این سؤال که چرا امام حسین(ع) با علم به عاقبت قیام خویش به سمت کربلا حرکت کردند، گفت: امام حسین(ع) بعد از تجربه جنگ صفین و عهدنامه امام حسن(ع) به این نتیجه رسیده بودند که کل تمدن اسلامی و فرهنگ اسلام با حکومت یزید به نقطه ای رسیده که تمام هویت و پیام و تفکر اسلامی و معارف پیامبر(ص) و جریان اهل بیت در خطر جدی است.
وی افزود: ضمن اینکه امام می دانستند حل فوری و ظاهری این مشکل به سادگی میسر نیست لذا با توجه به این دو نکته ایشان به یک روش حماسی جدیدی که در کوتاه مدت موجب بیداری جامعه اسلامی شود دست زدند که همانا قیام عاشورا بود تا با این اقدام نقشه اساسی که در بلند مدت حیات اسلام را تهدید می کرد تغییر کند.

رئیس جامعة المصطفی العالمیه در مورد علت اینکه امام حسین(ع) با وجود علم به وقایع عاشورا، اهل بیت خویش را به کربلا برد نیز گفت: حل مشکل اساسی امت اسلام و آن جراحی بزرگ، در کوتاه مدت فوری جوابگو نبود ولی در میان مدت و بلند مدت به نتیجه می رسید به این بستگی داشت که این حادثه در اوج قساوت دشمن و مظلومیت حضرت و یارانش رخ دهد.

وی تأکید کرد: یعنی در شکل دیگر نمی توانست این حادثه در طول تاریخ تأثیرگذار باشد، همراه بردن زن و فرزند و ماندن در یک بیابان همراه آنچه که در واقعه عاشورای 61 اتفاق افتاد بر اساس یک مهندسی آسمانی و تحلیل بسیار دقیق بود که بتوانند به آن اهداف بلند خود برسند و اگر واقعه این طور کامل تنظیم نمی شد تأثیر آن بدین شکل نبود.

حجت الاسلام اعرافی در مورد علت اینکه امام حسین(ع) در موسوم حج، برای حج واجب در مکه نماند و به سمت کربلا حرکت کرد نیز گفت: گرچه به لحاظ ظاهری به دلیل آن دعوت کوفیان وظیفه امام تشکیل حکومت است اما عمق مسئله معلوم بود که با تجارب پیشین این دعوت به جایی نمی رسد اما حرکت امام(ع) از مکه به سمت کوفه در حقیقت یک اتمام حجت بود و خروج امام از مکه به این دلیل بود که آن شهادتی که باید اتفاق می افتاد به گونه ای باشد که بتواند جامعه را تکان دهد و پشت دشمنان را که نقشه های خطرناکی داشتند بر زمین بزند.
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
امر به معروف و نهى از منكر در نهضت حسینی!



امام حسین (ع) فرمود:

إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی محمد (ص(

أرید أن آمر بالمعروف وانهى عن المنكر


ترجمه فارسی:

من براى اصلاح در امت جدّم حضرت محمد (ص) قیام كردم

می خواهم امر به معروف و نهى از منكر نمایم


ترجمه انگلیسی:

I only came seeking reform in the nation of my grandfather

Muhammad I mean to enjoin good and forbid evil


منبع: كتاب حماسه حسینی

از استاد شهید آیت الله مطهری ره
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حب الحسین رشته تحصیلی شماست
دانشرای عشق وجنون شهر كربلاست
در رشته حسین شناسی موفقید
موضوع بحث سینه زدن پای روضه هاست
تا روز حشر مدركتان را نمیدهند
برگ قبولی همه در پوشه خداست
پایین كارنامه هر كس نوشته است
این مهر سرخ مهر شهنشاه كربلاست
محشر كنار درب جنان داد می زنند
مردم ندیده اند كه آقای ما كجاست
ناگاه جبرییل به ناله صدا می زند
آقایتان حسین همان مرد سر جداست
برای شادی روح تمام عاشقان حسین كه نقاب بر خاك كشیده اند صلوات
 

شادی خانوم

عضو جدید
سلام دوستان
امیدوارم دلتون پر از خدا باشه
این تاپیکو زدم که هر کی تو محرم درد دلی داره و میخواد حرفی بزنه بیاد اینجا
ایشالله که این تاپیک فقط مخصوص محرم نباشه
و همیشه باشه
یاعلی
سبز ترین باشید
تنهایی:gol:


تاریخ پست اول: 2008/12/20

امروز : 2011/12/3

چه خیر ماندگاری ...

:gol:
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
دانلود مداحی ...

دانلود مداحی ...

جلسه عزاداری شب هفتم محرم 1390 ( شب حضرت علی اصغر علیه السلام )

با مداحی حاج محمود کریمی بصورت صوتی آماده دریافت می باشد ...

دریافت فایلهای صوتی:



دریافت کل فایلها بصورت فشرده :

دریافت کل فایلها (کلیک کنید)



 
بالا