راهنمایی و مطالعه گروهی کارشناسی ناپیوسته معماری

وضعیت
موضوع بسته شده است.

okami2

عضو جدید
درسته من آلزایمر دارم ولی بچه ها دروغ نمیگن
کجا بودی تا حالا؟
ما اینجا غیبت غیر موجه نداریم
من خودم روزی صدبار میام خداحافظی میکنم ولی بازم میام تاپیک
ولی تو غیر موجه رفتی؟؟؟؟
به به چشم همگی روشن!
زود تند سریع کجاها بودی؟
(کلک خوش گذشت؟جای ماهم خالی کردیییی؟؟؟
)

درگیرم . خرج خونواده میدم :D
نیگا 2 تا سالن داشتم فوتبال
یدونه وقت آرایشگاه
چندتا نهار شام صبحونه
یدونه استقلال پیروزی بود با احتساب روحیه بده بعد باخت
خب موجه میشه دیگه :cry:
 

faegheh_ar

عضو جدید
حيف...برادر دادآفريدم دس تنهاس.... مازيار الان باشگاشم رفته..كلي قوي شده.اگه بود به كارمون ميومد..!!!!
 

nafise001

عضو جدید
حيف...برادر دادآفريدم دس تنهاس.... مازيار الان باشگاشم رفته..كلي قوي شده.اگه بود به كارمون ميومد..!!!!
خواهر فائقه ما باید برادر امیر و برادر مازیار را نیز اشد مجازات کنیم.
تا الان این 2 تن کجان؟
داداگاه رسمی است.
 
برادر ما در تنبیه برادر اکامی موندیم به دلیل نامحرم بودن جایز نیست ما در بندش کنیم لذا از شما خواهشمندیم دست و پای این برادر را با طناب منظور بفرمائید.

عزیز دل در جهاد نگرانی برای محرم و نا محرمی نیست. خود اعمال قانون کن حتما هم ببرش پارکینگ..........
 

nafise001

عضو جدید
عزیز دل در جهاد نگرانی برای محرم و نا محرمی نیست. خود اعمال قانون کن حتما هم ببرش پارکینگ..........
برادر دادآفرید بنده به دلیل سکن بودن در قم چنین اجازه ای ندارم.
اصلا بچه ها دستکش دستتون کنید.:biggrin:
 
داستان سگ

داستان سگ

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید .کاغذ را گرفت.روی کاغذ نوشته بود" لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین" . ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت .سگ هم کیسه راگرفت و رفت .
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتاد .
سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید . با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد.قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد .قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند .
اتوبوس آمد, سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت .صبر کرد تا اتوبوس بعدی آمد دوباره شماره آنرا چک کرد اتوبوس درست بود سوار شد.قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.
اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود وسگ منظره بیرون را تماشا می کرد .پس از چند خیابان سگ روی پنجه باند شد و زنگ اتوبوس را زد .اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد.قصاب هم به دنبالش.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید .گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید .اینکار را بازم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد.
سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.
مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد.قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد :چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا بحال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گقت:تو به این میگی باهوش ؟این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه !!!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا