ترانه ها و تصنیف ها...

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای به داد من رسیده
تو روزای خود شکستن
ای چراغ مهربونی
تو شبای وحشت من
ای تبلور حقیقت
توی
لحظه های تردید
تو منو از شب گرفتی
تو منو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی
برای من تکیه گاهی
برای من که غریبم
تو رفیقی جون پناهی
ناجی عاطفه ی من
شعرم از تو جون گرفته
رگ خشک بودن من
از تن تو خون گرفته
اگه مدیون تو
باشم
اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره
که منو دادی نشونم
وقتی شب ، شب سفر بود
توی کوچه های وحشت
وقت هر سایه کسی بود
واسه بردنم به ظلمت
وقتی هر ثانیه ی شب
تپش هراس من بود
وقتی زخم خنجر دوست
بهترین لباس
من بود
تو با دست مهربونی
به تنم مرهم کشیدی
برام از روشنی گفتی
پرده ی شبو دریدی
یاور همیشه مؤمن
تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری
برای من شده عادت
ای طلوع اولین دوست
ای رفیق آخر من
به سلامت ، سفرت خوش
ای یگانه یاور من
مقصدت هر جا که باشه
هر جای دنیا که باشی
اونور مرز شقایق
پشت لحظه ها که باشی
خاطرت باشه که قلبت
سپر بلای من بود
تنها دست تو رفیق
دست بی ریای من بود

خواننده : داریوش
شاعر : ایرج جنتی عطائی

این قشنگترین آهنگی تا الان گوش دادم.
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادگاری

سیـــاوش قمیـــشی



چندتا عکس یادگاری
با یه بغضو چندتا نامه
چندتا آهنگ قدیمی
که همه دلخوشیامه
آینه ای که رو به رومه
غرق تو بهت یه تصویر
بارونای پشت شیشه

من و تنهایی و تقدیر

دست من نیست نفسم
از عطر تو کلافه می شه
لحظه ای که حسی از تو
به دلم اضافه می شه
باور نمی شه اما
این تویی که داره می ره
خیره می مونم به چشمات
حتی گریه ام نمی گیره
چشای مونده به راهو
شب تنهایی و ماهو

یه دل بی سرپناهو
من و خونه
ساعت های غرق خوابو
این منه بی تو خرابو
یادت هرگز نمی مونه
نمی مونه نمی مونه

دست من نیست نفسم
از عطر تو کلافه می شه
لحظه ای که حسی از تو
به دلم اضافه می شه
باور نمی شه اما
این تویی که داره می ره
خیره می مونم به چشمات
حتی گریه ام نمی گیره
چشای مونده به راهو
شب تنهایی و ماهو

یه دل بی سرپناهو
من و خونه
ساعت های غرق خوابو
این منه بی تو خرابو
یادت هرگز نمی مونه
نمی مونه نمی مونه

آه ه

نمی مونه یادت نمی مونه
یادت هرگز نمی مونه
نمی مونه نمی مونه
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هیچ تنها و غریبی طاقت غربت چشماتو نداره
هر چی دریا رو زمینه قدر چشمات نمیتونه ، ابر بارونی بیاره
وقتی دلگیری و تنها غربت تموم دنیا
از دریچه ی قشنگ چشم روشنت میباره
نمیتونم غریبه باشم توی آیینه ی چشمات
تو بذار که من بسوزم ، مث شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی توی غربتی که هم رنگ چشاته
همیشه غبار اندوه ، روی گلبرگ لباته
حرفی داری روی لبهات اگه آه سینه سوزه
اگه حرفی از غریبی اگه گرمای تموزه
تو بگو به این شکسته غصه های بی کسی تو
اضطراب و نگرانی ، حرفای دلواپسی تو ، حرفای دلواپسی تو
نمیتونم غریبه باشم توی آیینه ی چشمات
تو بذار که من بسوزم مث شمعی توی شبهات
نمیتونم… نمیتونم… نمیتونم…
ابراهيم حامدي (ابي)
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگه می شه برگرد...پوران

اگه می شه برگرد...پوران

من آن غریب خسته ام، که منتظر نشسته ام، غرور خود شکسته ام
اگه می شه برگرد، اگه می شه برگرد
دیگه خطا نمی کنم ، تو رو رها نمی کنم، بجز وفا نمی کنم
اگه می شه برگرد، اگه می شه برگرد


به حقیقت قسّمت می دهم، بگو گناه من، چه بوده اشتباه من، فقط تویی پناه من
اگه می شه برگرد، اگه می شه برگرد
به حقیقت قسّمت می دهم ، بگو گناه من، چه بوده اشتباه من، فقط تویی پناه من
اگه می شه برگرد، اگه می شه برگرد


من آن غریب خسته ام، که منتظر نشسته ام، غرور خود شکسته ام
اگه می شه برگرد، اگه می شه برگرد
دیگه خطا نمی کنم، تو رو رها نمی کنم، بجز وفا نمی کنم
اگه می شه برگرد، اگه می شه برگرد
اگه می شه برگرد، اگه می شه برگرد

 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
خاطرات گمشده

آن چشم ها هنوز رهایم نمیکنند
فکری به حال دغدغه هایم نمیکنند
آن چشم های آبیه دریاییت هنوز
از ساحل سکوت رهایم نمیکنند
من دفتری پر از غزلم
ازترانه ام
لب هایت عاشقانه هجایم نمیکنند
آواز گام های غزل ساز تو چرا
از هنهنای کوچه صدایم نمیکنند
من زخمی هزار زبان تغزلم
آن دست های گرم دوایم نمیکند
آن خاطرات گم شده در ذهن بادها
یک لحظه بی تو از تو جدایم نمیکنند
آن چشم ها که عامل ویرانیه منند
یک قطره گریه نیز برایم نمیکنند
آن چشم ها هنوز
رهایم نمیکنند
فکری به حال دغدغه هایم نمیکنند
آن چشم های آبیه دریاییت هنوز
یک قطره گریه نیز برایم نمیکنند


خواننده : فريدون آسرايي
آلبوم : خاطرات گمشده
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
تکیه گاه

سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره گریه ام می گیره


بذار رو سینه ام سرت رو چشم های خیسو ترت رو
بذار تا سیر نگات کنم بو بکشم پیرهنت رو
بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دست بهم
جز تو کسی رو ندارم نزدیک تر از نفس بهم
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره


وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره

امید

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]منم آن موج بي ارام سركش
كه سرگردان به دريايي فريبم
مرا ديگر رفيق و همدمي نيست
به شهر نا بسامان غريبم

باغرور و باشتاب بر سینه نرم آب
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دیوانه مي خزیدم
درغایت خودخواهی-درانبوه سیاهي
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] جزخود نمیشنیدم
خروشان و بسته چشم
باکوله باری از خشم
میرفتم از خشم خود دنیا ویرانه سازم
-در
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دفتر زندگی از خود افسانه سازم
اما زبازي زمان گمراه غافل بودم
در اوج پرواز هواي خواهش دل
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]بودم
در سرنبود اندیشه ای جزفکر ویرانگری
-غافل من از افسانه طوفان و ساحل بودم

موجم ولي خاموش خسته
بادست خود در هم شكسته
اري من آن كوه غرورم
درمانده و از پا نشسته

پیچیده طوفان در
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]وجودم
شد پاره از هم تارو پودم
در لحظه های واپسین پیک اجل امد مرا
افتادم و از پا نشستم
[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]بیداد طوفان انچنان بر سنگ ساحل زد مرا
چون شیشه ای در هم شکستم
گفتم به خود ای موج سر
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]گردان که اخر
بنگر به خود چه بودی و اکنون چه هستی
حاصل چه بود از ان غرور بی دلیلت
اخر به
[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دست صخره ساحل شکستی[/FONT]

موجم ولی خاموش و خسته با دست خود در هم شکسته
اری من آن کوه غرورم درمانده و از پا نشسته

زنده ياد مهستي
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
[URL="http://taranea.parsiblog.com/Posts/19/%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%a8+%d9%88+%d8%a8%d9%8a%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%8a+(%d8%a8%d9%8a%da%98%d9%86+%d9%85%d8%b1%d8%aa%d8%b6%d9%88%d9%8a)/"]خواب و بیداری (بیژن مرتضوی)[/URL]


میون خواب و بیداری

تو رو می دیدم انگاری

به من گفتی نشو عاشق

که عشق داره گرفتاری

گذاشتی سر روی شونه ام

به من گفتی نمی دونم

چگونه میشه عاشق شد

تو این دنیای بیزاری



نشو عاشق

نباش عاشق

نگو حتی دوستم داری

ولی بی عشق چه خواهی کرد

ولی بی عشق چه خواهی کرد



منی که قصه عشقمو با تو زندگی دیدم

هوای قلبمو با تو هوای بندگی دیدم

نپرسیدم

نترسیدم

منی که عاشقت بودم

چرا گفتی که خواب عشقمو رو سادگی دیدم

چرا عاشق ترین بودم تو رو عاشق نمی دیدم

عجب خواب پریشونی تو رویای تو می دیدم

که حتی آرزو کردم تو رو هرگز نمی دیدم
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضرت عشق


زائران دست خدا همراهشان من همين اينجا عبادت مي کنم
من همين اينجا توي چشمان تو حضرت عشق رو زيارت مي کنم

حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست
سرعقل آمده هر بنده که ديوانه توست
دل من اگرکه از عشق نصيبي دارد
حضرت عشق به من لطف عجيبي دارد
بگذاريد بگذاريد که بيمار بماند اين دل
با تب عشق دلم حال غريبي دارد
با تب عشق دلم حال غريبي دارد

لحظه ميميرد ومن آخر سر ميپوسم
عشق اي ناجي من دست تورا ميبوسم
بي وجود تو سعادت نشود حاصل من
تا نفس هست تواي عشق بمان دردل من
تا نفس هست تواي عشق بمان دردل من

لحظه ميميرد ومن آخر سر ميپوسم
عشق اي ناجي من دست تورا ميبوسم
بي وجود تو سعادت نشود حاصل من
تا نفس هست تواي عشق بمان دردل من
تا نفس هست تواي عشق بمان دردل من
حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست
سرعقل آمده هر بنده که ديوانه توست
حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست
سرعقل آمده هر بنده که ديوانه توست


امید


 

Azarnush

عضو جدید

چه آغازی

چه انجامی

چه باید بود و باید شد

در این گرداب وحشت زا

چه امیدی چه پیغامی

کدامین قصه ی شیرین برای کودک فردا

زمین از غصه می میرد پر از باد زمستانی

شعور شعر ناپیدا در این مرداب انسانی

همه جا سایه ی وحشت همه جا چکمه ی قدرت

گلوی هر قناری رابریدند از سر نفرت

به جای شستن گلها به باغ سبز انسانی

شکفته بوته ی آتش نشسته جغد ویرانی

چه آغازی

چه انجامی

چه باید بود و باید شد

در این گرداب وحشت زا

که می گوید که می گوید

جهانی اینچنین زیبا جهانی اینچنین رسوا

کجا شایسته ی رویاست

چه آغازی

چه انجامی

چه امیدی

چه پیغامی

سوالی مانده بر رگ ها

که می پرسم من از دنیا

به تکرار غم نیما

کجای این شب تیره

بیاویزم بیاویزم

قبای ژنده ی خود را

قبای ژنده ی خود را

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
ای نازنین، ای نازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صدچهره‌ها در آینه افتاده چین
از تندباد حادثه گفتی که جان در برده‌ایم
اما چهجان دربردنی دیریست که در خود مرده‌ایم

ای نازنین، ای نازنین در آینه ما راببین
از شرم این صدچهره‌ها در آینه افتاده چین

اینجا به جز درد و دروغهمخانه‌ای با ما نبود
در غربت من مثل من هرگز کسی تنها نبود
عشق و شعور واعتقاد کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست بر نارفیقان شرم باد
هجرتسرابی بود و بس خوابی که تعبیری نداشت
هر کس که روزی یار بود اینجا مرا تنهاگذاشت
اینجا مرا تنها گذاشت

ای نازنین، ای نازنین در آینه ما راببین
از شرم این صدچهره‌ها در آینه افتاده چین

من با تو گریه کرده‌ام درسوگ همراهان خویش
آنان که عاشق مانده‌اند در خانه بر پیمان خویش
ای مثل من درخود اسیر لیلای من با من بمیر
تنها به یُمن مرگ ما این قصه می‌ماند بهجا
هجرت سرابی بود و بس خوابی که تعبیری نداشت
هر کس که روزی یار بود اینجامرا تنها گذاشت
اینجا مرا تنها گذاشت

ای نازنین، ای نازنین در آینه ما راببین
از شرم این صدچهره‌ها در آینه افتاده چین
ای مثل من در خود اسیر لیلایمن با من بمیر
تنها به یُمن مرگ ما این قصه می‌ماند به جا

ای نازنین، اینازنین در آینه ما را ببین
از شرم این صدچهره‌ها در آینه افتادهچین
 

Azarnush

عضو جدید

ای خدا من به کسی کاری ندارم
ولی زخم از همه خوردن شده کارم
از غریب و کسی که وصله ی جونه
پشت پا خوردن و مردن شده کارم
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
باعث رنج و فریبم نمی شد
بعضی ها قید همه چی رو زدن
بعضی ها اسیر اقبال بدن
اون بالا نشستی گوش کن ای خدا
چه عذابیه به دنیا اومدن
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد
باعث رنج و فریبم نمی شد
آخه هوشیاری غم بزرگیه
کاشکی هوشیاری نصیبم نمیشد
هر کجا پا میذارم هر جا که میرم
پیشه چشمام میبینم حلقه ی داری
ای خدا من خودمم هیچ نمیدونم
چرا هر گل پیش چشمام میشه خاری
کاشکی هوشیاری نصیبم نمیشد
باعث رنج و فریبم نمی شد
آخه هوشیاری غم بزرگیه
کاشکی هوشیاری نصیبم نمیشد
مرگ تدریجی شده هستی برام
نقش خنده دیگه مرده رو لبام
ای خدا هر کسی از راه میرسه
میکنه چاه دو رنگی پیش پام
کاشکی هوشیاری نصیبم نمیشد
باعث رنج و فریبم نمیشد
آخه هوشیاری غم بزرگیه
کاشکی هوشیاری نصیبم نمیشد
 

Azarnush

عضو جدید
عصر ما عصر فریبه
عصر اسمای غریبه
عصر پژمردن گلدون
چترای سیاه تو بارون
شهر ما سرش شلوغه
وعده هاش همه دروغه
آسموناش پر دوده
قلب عاشقاش کبوده
کاش تو قحطی شقایق
بشینیم تو یه قایق
بزنیم دل و به دریا
من و تو تنهای تنها
خونه هامون پر نرده
پشت هر پنجره پرده
قفسا پر پرنده
لبای بدون خنده
چشما خونه ی سواله
مهربون شدن محاله
نه برای عشق میلی
نه کسی به فکر لیلی
کاش تو قحطی شقایق
بشینیم تو یه قایق
بزنیم دل و به دریا
من و تو تنهای تنها
اونقده میریم که ساحل
از من و تو بشه غافل
قایق و با هم میرونیم
اونجا تا ابد می مونیم
جایی که نه آسمونش نه صدای مردمونش
نه غمش نه جنب و جوشش
نه گلای گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست
مثل اینجا آهنی نیست
پس ببین یادت بمونه
کسی هم اینو ندونه
زنده بودیم اگه فردا
وعده ی ما لب دریا
زنده بودیم اگه فردا
وعده ی ما لب دریا
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
بگو كي بود تو رو به گريه انداخت
كي بود كه از بعغضت ترانه مي ساخت
كي بود كه بي وقفه تو رو نفهميد
كي بهتر از تو رنگارو مي شناخت
بگو كي بود رنگ صداتو دزديد
كي بود كي بود ترانه هات و دزديد
كي بود كه از سايه تو مي ترسيد
از كوچه ها صداي پاتو دزديد
كي بود كي بود من نبودم من كه دروغ زن نبودم
شايد بايد مي پرسيدم پيشتر از اين ميفهميدم
شايد بايد مي فهميدم اسير ناباوريم
آفتابي شو من يكي خاكستريم
آفتابي شو كه سرده سرده سردمه
بايد به جنگ من برم اين آخرين نبردمه
من از تو ام من نه منم بايد طلسمو بشكنم
بايد به سيم عاشقي به سيم آخر بزنم
گريه نكن اي من من به وقت جنگ تن بهخ تن
چيزي نمونده به سحر به ساعت تازه شدن

 

Azarnush

عضو جدید
گل بارون زده


گل بارون زده ی من ... گل یاس نازنینم
میشکنم پژمرده میشم
نذار اشکات رو ببینم
تا همیشه تو رو داشتن ... داشتن تمام دنیاست
از تو و اسم تو گفتن ... بهترین همه حرفاست
با تو ... باتو اگه باشم وحشت از مردن ندارم
لحظه هام پر میشه از تو وقت غم خوردن ندارم
ای غزلواره ی دلتنگ که همه تنت کلامه
هنوز هم با گل گونت شرم اولین سلامه
ای تو جاری توی شعرم مثل عشق و خون و حسرت
دفتر شعر من از تو سبد خاطره هامه
ای گل شکسه ساقه گل پرپر
که به یاد هجرت پرنده هایی
توی یاس مبهم چشمات میبینم
که به فکر یک سفر به انتهایی
سر به زیر دلشکسته نازنینم
اگه سادست واسه تو گذشتن از من
مرثیه سر کن برای رفتن من
آخه مرگه واسه من از تو گذشتن
با تو با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم
لحظه هام پر میشه از تو وقت غم خوردن ندارم
گل بارون زده ی من اگه دلتنگم و خسته
اگه کوچیدن طوفان ساقه ی منم شکسته
میتونم خستگی هات رو از تن پاکت بگیرم
میتونم برای خوبیت واسه سادگیت بمیرم
 

Azarnush

عضو جدید
عروسک


عروسک قصه ی من گهواره ی خوابت کجاست
قصر قشنگ کاغذی پولک آفتابت کجاست
بال و پر نقره ای کفتر عشقم رو کی بست
آینه طوطی من رو سنگ کدوم کینه شکست
عروسک قصه من زخم شکسته با تنت
بمیرم ای شکسته دل چه بی صداست شکستنت
صدای عشق من و تو که تلخ و گریه آوره
تو این سکوت قصه ای شاید صدای آخره
بعد از من و تو عاشقی شاید به قصه ها بره
شاید با مرگ من و تو عاشقی از دنیا بره
عروسک قصه ی من سوختنه من ساختنمه
تو این قمار بی غرور بردن من باختنمه
عروسک قصه ی من شکستنت فاله منه
این سایه ی همیشگی مرگه که دنبال منه
عروسک قصه ی من زخم شکسته با تنت
بمیرم ای شکسته دل چه بی صداست شکستنت
جغدهای عاشق رو ببین از پل آبی می گذرن
عروسک قلبشون رو به جشن بوسه می برن
اما برای عشق ما اون لحظه ی آبی کجاست
عروسک قصه ی من پس شب آفتابی کجاست
عروسک قصه ی من زخم شکسته با تنت
بمیرم ای شکسته دل چه بی صداست شکستنت
 

Azarnush

عضو جدید
ضیافت های عاشق را
خوشا بخشش
خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن دریا
چه دریایی میان ماست
خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل
خوشا فریاد زیر آب
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن
خوشا از عاشقی مردن
اگر خوابم اگر بیدار
اگر مستم اگر هوشیار
مرا یارای بودن نیست
تو یاری کن مرا ای بار
تو ای خاتون خواب من
من تن خسته را دریاب
مرا همخانه کن تا صبح
نوازش کن مرا تا خواب
همیشه خواب تو دیدن دلیل بودن من بود
چراغ راه بیداری اگر بود از تو روشن بود
ضیافت های عاشق را
خوشا بخشش
خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن دریا
نه از دور و نه از نزدیک
تو از خواب آمدی ای عشق
خوشا خودسوزی عاشق
مرا آتش زدی ای عشق
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن
خوشا از عاشقی مردن
 

Azarnush

عضو جدید

تو غربتی که سرده تمام روز و شب هاش
غریبه از من و ما ... عشق من عاشقم باش

عشق من عاشقم باش که تن به شب نبازم
با غربت من بساز تا با خودم بسازم

عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش

تو خواب عاشق ها رو تعبیر تازه کردی
کهنه حدیث عشق رو تفسیر تازه کردی

گفتی که از تو گفتن یعنی نفس کشیدن
از خود گذشتن من یعنی به تو رسیدن

قلبم رو عادت بده به عاشقانه مردن
از عشق زنده بودن از عشق جون سپردن

وقتی که هق هق عشق زجه ی احتیاجه
سر جنون سلامت که بهترین علاجه

عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش

عشق من عاشقم باش... اگر چه مهلتی نیست
برای با تو بودن اگر چه فرصتی نیست

عشق من عاشقم باش نذار بیفتم از پا
بمون با من که بی تو نمی رسم به فردا

عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش
 

Azarnush

عضو جدید

خسته و در به در شهر غمم
شبم از هر چی شبه سیاه تره
زندگی زندون سرد کینه هاست
رو دلم زخم هزارتا خنجره
چی میشد اون دستای کوچیک و گرم
رو سرم دست نوازش می کشید
بستر تنهایی و سرد من رو
بوسه ی گرمی به آتیش می کشید
چی میشد تو خونه ی کوچیک من
غنچه های گل غم وا نمیشد
چی میشد هیچکسی تنها نمی ذاشت
جز خدا هیچکسی تنها نمی شد
من هنوز در به در شهر غمم
شبم از هر چی شبه سیاه تره
زندگی زندون سرد کینه هاست
رو دلم زخم هزار تا خنجره
 

Azarnush

عضو جدید
تنگه غروبه
خورشید اسیره
می ترسم امشب
خوابم نگیره
سیاهیه شب
چشماش رو وا کرد
ستاره ی من تو رو صدا کرد
باز مثل هرشب
از دیده پنهون
یه مرد عاشق
با چشم گریون
آواز می خونه از پشت دیوار
کی خوابه امشب
کی مونده بیدار
چرا شب ما سحر نمیشه
گل ستاره پرپر نمیشه
تو شهر خورشید یه قصر نوره
راه من و تو امشب چه دوره
تنگه غروبه
خورشید اسیره
می ترسم امشب
خوابم نگیره
سیاهی شب چشماش رو وا کرد
ستاره ی من تو رو صدا کرد
باز مثل هر شب
از دیده پنهون
یه مرد عاشق
با چشم گریون
آواز میخونه از پشت دیوار
کی خوابه امشب
کی مونده بیدار
چرا شب ما سحر نمیشه
گل ستاره پرپر نمیشه
تو شهر خورشید
یه قصر نوره
راه من و تو امشب چه دوره
راه من و تو امشب چه دوره
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديوار

یه دیواره، یه دیواره
که یه عمر آزگاره
اونورش همیشه بنبست
اینورش هیچی نداره

یه طرف همه سیاه و
یه طرف همه سفیدیم
این طرف ریشه نداریم
اون طرف ریشه بریدیم

اگه از دیوار خونه
چشممون جدا نمی شد
یه درخت پیر انجیر
همه چیز ما نمی شد

بسکه زندگی نکردیم
وحشت از مردن نداریم
ساعتو جلو کشیدن
وقت غم خوردن نداریم

برای اون یه وجب خاک
همه دنیامونو دادیم
ما برای بوی گندم
خیلی چیزامونو دادیم

هیشکی یادمون نداده
خنده هامونو ببینیم
این فقط درد وطن نیست
ما تو غربتم همینیم

اینور و اونور دیوار
درد ما هنوز همونه
آی شقایق ما جماعت
دردمون از خودمونه

تو همه خاطره هامون
حق دشمن مرده باده
حتی راه دشمنی رو
هیشکی یادمون نداده

یه دیواره، یه دیواره
که یه عمر آزگاره
اونورش همیشه بن بست
اینورش هیچی نداره

از عذاب این قبیله
هممون خون از هم بریدیم
حسّ همخونی نداریم
چون قبیلمونو دیدیم

ما که تو زمزمه هامون
هی به داد هم رسیدیم
یکی یادمون بیاره
کی به داد هم رسیدیم

تو هجوم این همه حرف
هر جوابی یه سقوطه
تو بگو هرچی که میخوای
من که سنگرم، سکوته



ترانه سرا : روزبه بمانی

آهنگساز : فرزاد فتحی

تنظیم کننده :فرزاد فتحی

خواننده : داریوش و فرامرز اصلانی

دانلود


 
آخرین ویرایش:

aminvo

عضو جدید
نام ترانه: شکنجه گر
ترانه سرا: روزبه بمانی
آهنگ ساز: علیرضا افکاری
خواننده: داریوش


رو به تو سجده می کنم
دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردمت
مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم
نماز من نماز نیست

مرا به بند می کشی
از این رهاترم کنی

زخم نمی زنی به من
که مبتلاترم کنی

از همه توبه می کنم
بلکه تو باورم کنی

قلب من از صدای تو
چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من
کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی
عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی
شکنجه اشتباه نیست

قلب من از صدای تو
چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من
کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی
عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی
شکنجه اشتباه نیست
 

parisa.66

عضو جدید
تو نمی دونی چقدر دلم واسه تو تنگه من نمی دونم چرا دلت یه تیکه سنگه
تو تو رفتی با کسی به من نمیرسیو من بگو چیکار کنم این همه بیکسیمو
منو ببخش که بهونه گیرم اگه هنوز واست می میرم
منو ببخش اگه هنوز می خوام بت برسم
اگه هنوز واست دلواپسم اگه می گم به فکرم باش یکم من تنهام
تا می گم دوست دارم یکی بهم می گه هیس من گمونم هیچکسی به فکر درد من نیس
تو تو رفتی با کسی به من نمیرسیو من بگو چیکار کنم این همه بیکسیمو
منو ببخش که بونه گیرم اگه هنوز واست می میرم
منو ببخش اگه هنوز می خوام بت برسم
اگه هنوز واست دلواپسم اگه می گم به فکرم باش یکم من تنهام

این آهنگو رضا شیری خونده دوستش داشتم گذاشتم ببخشید اگه سایر عواملش رو نمیشناسم
 

aminvo

عضو جدید
خواننده: شکیلا
نام ترانه: رمیده
متاسفانه از دیگر عوامل این موزیک اطلاعاتی موجود نمی باشد.


نمیدانم چه میخواهم خدایا ،
به دنبال چه میگردم شب و روز

چه میجوید نگاه خسته ی من ،
چه افسرده است این قلب پر سوز ،
چه افسرده است این قلب پر سوز


ز جمع آشنایان میگریزم ،
به کنجی میخزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگی ها ،
به بیمار دل خود میدهم گوش،
به بیمار دل خود میدهم گوش

گریزانم از این مردم که با من ،
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت ،
به دامانم دوصد پیرایه بستند

از این مردم که تا شعرم شنیدند ،
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آندم که در خلوت نشستند ،
مرا دیوانه ای بدنام گفتند
مرا دیوانه ای بدنام گفتند ،
مرا دیوانه ای بدنام گفتند

گریزانم از این مردم که با من ،
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت ،
به دامانم دوصد پیرایه بستند

یا خدااا آااااااااااه

دل من ای دل دیوانه ی من ،
که میسوزی از ای بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد ،
خدا را بس کن این دیوانگی ها


گریزانم از این مردم که با من ،
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت ،
به دامانم دوصد پیرایه بستند

به دامانم دوصد پیرایه بستند
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازي

تمام سال من بی تو
پر از سوز زمستونه
صدای خنده رو هیچکس
نمیشنوه از این خونه
تو رفتی و نگاه من
یه دریا درد و غم داره
یکی انگار توی سینم
گل یأس داره میکاره
بی تو قلب جهنم هم
مثل خونه واسم سرده
با اون حالی که تو رفتی
محاله بازی برگرده

دارم یخ میزنم بی تو
تا فرصت هست آخه برگرد
تو این سرمای تنهایی
نمیشه حفظ ظاهر کرد
جای خالیه تو داره
همه دنیامو می گیره
بی تو آسون ترین کارا
واسم سخت و نفس گیره

بی تو هم صحبت شبهام
همین چهار دونه دیواره
بی تو این سقف هم سقف نیست
ازش دلتنگی میباره

تمام سال من بی تو
پر از سوز زمستونه
صدای خنده رو هیچکس
نمی شنوه از این خونه
تو رفتی و نگاه من
یه دریا درد و غم داره
یکی انگار توی سینم
گل یأس داره میکاره
بی تو قلب جهنم هم
مثل خونه واسم سرده
با اون حالی که تو رفتی
محاله بازی برگرده

دارم یخ میزنم بی تو
تا فرصت هست آخه برگرد
تو این سرمای تنهایی
نمیشه حفظ ظاهر کرد
جای خالیه تو داره
همه دنیامو می گیره
بی تو آسون ترین کارا
واسم سخت و نفس گیره

خواننده : سياوش قميشي
ترانه سرا : محسن شيرعلي
تنظیم : Kc Bondar

دانلود
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
نام ترانه :بدبین
آلبوم: حس تنهایی
خواننده : ابی


ازین جایی که من هستم,تمومِ شهر معلومه
کنارم خیلی ها هستن,دلم پیشِ تو آرومه

به من بدبین نشو هرگز,بگو چی بوده تقصیرم
بجز آرامش و حسی,که از صدات میگیرم

بدبین شدی چرا؟باور نمیکنی
تنهایی منو,کمتر نمیکنی

طوفان نشو منو,یک قاصدک نکن
من عاشقِ توئم,یک لحظه شک نکن

اگه دلتنگ باشی تو,مثلِ بارون شروع میشم
که با هر قطره ی اشکت,منم که زیر و رو میشم

همیشه ساده رنجیدی,همیشه سخت بخشیدی
تو رو میبخشم این لحظه,شاید بازم منو دیدی

بدبین شدی چرا؟باور نمیکنی
تنهایی منو کمتر نمیکنی
طوفان نشو منو,یک قاصدک نکن
من عاشق توئم,یک لحظه شک نکن
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به من نگاه کن واسه یه لحظه
نگات به صد تا آسمون میارزه
من از خدامه که بکشم نازتو
تا بشنوم یه لحظه آوازتو

من از خدامه پیش تو بمونم
جواب حرفاتو خودم بخونم
من از خدامه بمونم دیوونت
سر بذارم رو شهر امن شونت

من از خدامه بمونی کنارم
من که بجز تو کسی و ندارم
من از خدامه که نباشه دوری
فقط دلم میخواد بگی چجوری

من از خدامه که یه روز دعامون


بره تو آسمون پیش خدامون
به عشق اونکه بعد اونهمه درد
خدا یه بار نگاهیم به ما کرد

به من نگاه کن واسه یه لحظه
نگات به صد تا آسمون میارزه
من از خدامه بکشم نازتو
تا بشنوم یه لحظه آوازتو

من از خدامه پیش تو بمونم
جواب حرفاتو خودم بخونم
من از خدامه بمونم دیوونت
سر بذارم رو شهر امن شونت





از خدا خواسته
آهنگساز: شادمهر عقیلی
خواننده: مهستی
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
نيستي

نیستی دارم دق می کنم نیستی دارم می پوسم
عکساتو من یکی یکی بر می دارم میبوسم
پیرهن یادگاریتو هر شب دارم بو می کنم
برای برگشتن تو به آسمون رو می کنم

از خدا میخوام دوباره تورو ببینم رو به روم
قسم به اشک حسرتم فقط همینه آرزوم
یه عالمه گل میارم همه رو پرپر می کنم
هر شب دارم همینجوری با تنهایی سر می کنم

تموم اشکام هدیه ی نبودنت کنار من
نمیدونی چی میگذره به قلب بی قرار من
وای که چقدر سخته برام ثانیه ها بدون تو
دلم می خواد باز ببینم چشمای مهربونتو

نیستی دارم دق می کنم نیستی دارم می پوسم
عکساتو من دونه دونه بر می دارم میبوسم
یه عالمه گل میارم همه رو پرپر می کنم
هر شب دارم همینجوری با تنهایی سر می کنم


:cry:
ترانه نيستي
آلبوم نيستي
خواننده مهدي مقدم
تنظيم سعيد سام

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
k.m.r.c شعر ها و ترانه های محلی اشعار و صنايع شعری 44

Similar threads

بالا