بناهای تاریخی ایران وجهان(جامـــع)

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
در طبقه دوم بقاياي دژي از دوره ماد شنـاسـايي گرديـد كه بـر روي آثـار معمـاري طبقـه
Iii ساخته شده بود . اين دژ به وسيله حصاري خشتي كه داراي برج هاي چهارگوش مي باشد محصور شده است كه در حدود 65 متر از طول آن شناسايي شده است . ديوار اين حصار به عرض متوسط 3 تا 4 متر مي باشد . هر يك از برج هاي اين حصار داراي يك اتاق تقريباً مستطيل مي باشد كه از طريق درگاهي به فضاهاي داخل حصار ارتباط دارند .
در قسمت جنوبي برج غربي ، بقاياي يك اتاق بزرگ و يك آشپزخانه بر جاي مانده كه در داخل آن اجاق و تنور نان پزي شناسايي شده است . در امتداد غربي اين اتاق ، تالار ستون داري به طول 24 متر و عرض 18 متر ساخته شده است كه ديوار حصار در حقيقت ديوار شمالي اين تالار را تشكيل مي دهد . در داخل اين تالار 6 رديف ستون چوبي قرار داشته كه هر رديف شامل 5 ستون بوده است به عبارتي در اين تالار 30 عدد ستون قرار داشته است . از ستون‌ها تنها بخشي از پايه هاي سنگي آن بر جاي مانده است . در قسمت جنوبي اين تالار ، سكوهايي به عنوان نيمكت در سراسر ديوار ساخته شده است و در قسمت شمالي سالن نيز محلي تخت مانند جهت نشستن شخصيت عالي رتبه اي ايجاد شده است . بين رديف هاي اول و دوم ستون ها ، در امتداد در ورودي تالار و مقابل تخت سلطنتي ، محلي براي آتشدان آجري تعبيه شده كه از سطح زمين بالاتر مي باشد . در قسمت شرقي اين تالار ، مجموعه اي از اتاق هاي باريك و مرتبط به هم ساخته شده است . مدارك باستان شناختي نشان داده است كه اين دژ احتمالاً ساختمان كاملي است مركب از اتاق ها ، راهروها و آشپزخانه و انبارك ها بوده كه به وسيله ديـواري مستحـكم و بـرج و بارويي احاده شده است . اين دژ احتمالاً مربوط به يكي از شاهزادگان مادي است كه تـوسط حكـومت مركـزي ، حاكم ايـن ناحيه شـده است . از نظـر معماري ، ساختمان گودين Ii و تالار ستون دار آن از نمونه هاي اوليه تالارهاي ستون دار سنتي است كه بعدها در معماري هخامنشي شبيه به آن به حد كمال و اعتدال زيبايي خود مي رسد .
پس از انجام دو فصل كاوش ، كايلر يانگ اظهار مي كند ، ابتدا تالار ستون دار بزرگ و فضاي مستطيل شكل به سمت شرق ساخته شده است . دومين جايي كه ساخته شده انبار مهمات شمالي بوده است . سپس انبار مهمات جنوبي ساخته شده ، چهارمين مرحله ناحيه مياني جنوبي بوده است ، پنجمين مرحله سراي فئودال بوده است . اتاق شماره 33 و برج ديدباني بزرگ جنوب شرقي ، پس از انبار مهمات جنوبي براي مدتي استفاده مي‌شده است .
علاوه بر آثار معماري از اين طبقه تعداد زيادي قطعات سفالين و سنجاق قفلي به دست آمده است . با توجه به اشياء يافته شده از طبقه Ii اين محوطه تاريخي و آزمايشات كربن 14 ، مي توان تاريخ 103+ 824 قبل از ميلاد را براي ساختمان اين دژ پيشنهاد كرد .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
تپه گنج دره
تپه گنج دره يا چياخزينه در مسير جاده كرمانشاه به هرسين و در نزديكي روستاي قيسوند ، واقع شده است . اين تپه مخروطي حدود 6 متر از سطح زمين هاي اطراف بالاتر است . ضخامت آثار باستاني آن در حدود 8 متر است كه تقريباً 2متر آن زير سطح زمين در اطراف قرار گرفته است .
اين محوطه نخستين بار در سال 1965 ميلادي توسط فيليپ اسميت مورد گمانه زني قرار گرفت و در چهار فصل ديگر طي سالهاي 1967 ، 1969 ، 1971 و 1974 ميلادي اقدام به حفاري آن نمود .
در تپه گنج دره ، 5 طبقه استقراري شناسايي گرديد كه از سطح تپه تا خاك بكر با حروف الفبا نشان داده شده است . در اين ترتيب طبقه A جديدترين و طبقه E قديمي ترين طبقات استقراري گنج دره مي باشند . طبقه A از سطح تپه تا عمق 5/1متري مي باشد كه در اين طبقه تعدادي گور دوره اسلامي متاخر و در زير آن بقايايي از اجاق هاي ساده و ديوارهاي دوره نوسنگي شناسايي گرديد كه با خشت هاي قرمز رنگ چيده شده بودند طبقهb از عمق حدود 2 متري شروع مي شود و تا حدود 3 متري ادامه دارد . در اين طبقه فضاهاي مسكوني شناسايي گرديد و با چينه ساخته شده اند . طبقه C نيز از عمق حدود 30/3 متري شروع تا عمق 90/4 متري ادامه دارد . معماري اين طبقه استقراري نيز چينه اي است .
طبقه D از عمق حدود 5 متري شروع و تا عمق 6 متري ادامه داشت . معماري اين طبقه تركيبي از چينه و خشت مي باشد . طبقه E از عمق حدود 6 متري شروع و تا عمق 7 متري يعني خاك بكر ادامه داشت . از ويژگي هاي اين طبقه شناسايي 30 حفره بوده كه تا عمق 50 سانتي متر در داخل خاك بكر كنده شده اند . اين حفره ها داراي دهانه اي به قطر بين 70 سانت تا 1 متر مي باشند .
از بقاياي طبقه استقراري D ، حدود 144 مترمربع از بافت روستا كاوش شده است . آثار معماري اين طبقه نشان مي دهد كه در اين دوره ساكنان گنج دره در منازلي كه ديوارهاي آنها را با خشت خام مي ساختند به سر مي بردند . خشت ها به شكل مكعب مستطيل هاي كوچكي بودند كه سطح آنها كمي برآمدگي داشته و به نوع « پلانو كانوكس » معروفند . طول اين خشت ها بين 50 تا 95 سانتي متر متغير بود .
خانه هاي اين لايه به طور معمول در جهت جنوب شرقي ، شمال غربي ساخته شده اند . از سنگ براي پي ديوار استفاده نمي شد كف ديوار بعضي از اتاق هاي گنج دره با گل اندود مي كردند . ديوار چيني اتاق ها به صورت هاي مختلف بوده است . گاهي به صورت يك رج درميان از چينه و خشت در ديوارچيني استفاده شده و در بعضي موارد از تخته سنگ در ديوارچيني استفاده كرده اند . در بعضي از ديوارها ، سوراخ هايي تعبيه شده كه با توپي‌هاي گلي مسدود مي شد . در بعضي از منازل انبارك هاي كوچكي تعبيه شده بود . ديوارهاي اين انبارك ها قطعات پيش ساخته گلي بودند كه در آفتاب خشك شده بودند . در گوشه يكي از اين انبارك ها دو جمجمه گوسفند در داخل طاقچه اي شناسايي گرديد .
محلات اين دهكده از خانه هايي تشكيل شده بود كه بدون فاصله در كنار يكديگر بنا شده بودند كه به نظر مي‌رسد راه ورود منازل از پشت بام بوده است . در برخي از خانه ها نيز اتاق هاي دو طبقه اي ساخته شده است . روستاي گنج دره د راين دوره استقراري ( طبقه D ) در اثر يك آتش سوزي بزرگ كاملاً سوخته و براي مدتي محل متروك شده است از جمله يافته هاي ديگر گنج دره تعداد زيادي قطعات سفالين مي باشد كه از طبقهd به بالا شروع مي شود . البته از طبقه E نيز يك قطعه سفال خاكستري به دست آمده است . به نظر مي رسد كه نمونه آن نيز از طبقات ديگر شناسايي شده است . به نظر مي رسد ، ساكنان اوليه گنج دره از سفالگري بي اطلاع بوده اند .
علاوه بر قطعات سفالين تعدادي ابزار سنگي از جمله ، تيغه ، خراشنده ، سنگ مادرهاي مخروطي و ريز تيغه هاي هندسي به دست آمده است . همچنين تعدادي ظروف سنگي ، هاون و دسته هاون ، مشته سنگ ساب ، چكش سنگي ، پيكرك هاي گلي حيوان و انسان ، صفحه هاي مدور گلي ، سوراخ كن هاي استخواني ، درفش و سوزن استخواني ، مهره هاي زينتي از جنس صدف نيز از اين محوطه شناسايي شده است .
از نظر تدفين نيز بقاياي41 اسكلت شناسايي شده كه متعلق به نوزادان تا افراد مسن بودند . بچه ها را در گوشه اتاق ها به صورت جمع شده و يا دراز كش دفن كرده اند و افراد بالغ را به طور كاملاً جمع شده دفن مي كردند . دريك مورد مردي را همراه با گردنبندي با مهره هاي سنگي و صدفي دفن كرده بودند . در كنار بقاياي اسكلت ديگري اثر حصير مشاهده شد كه به نظر مي رسد گاهي از حصير براي پوشش جسد استفاده شده است . در يك مورد نيز يگ گور دسته جمعي شامل يك فرد بالغ ، يك نوجوان و يك كودك به صورت دراز كش با هم در داخل تابوتي گلي دفن شده بودند .
براساس آزمايشات انجام شده طبقات A تا D گنج دره از اواخر هزاره هشتم و احتمالاً اوايل هزاره هفتم قبل از ميلاد آغاز مي شود و تاريخ طبقه استقراري E در بين سال هاي حدود 7500 تا 8500 قبل از ميلاد قرار مي گيرد .

تپه آسياب
اين محوطه تاريخي در 5 كيلو متري شرق كرمانشاه ، مشرف بر رودخانه قره سو واقع شده است. كه توسط بريدود مورد گمانه زني قرار گرفته است. درنتيجه اين گمانه زني بخشي از يك كلبه مسكوني بيضي شكل به قطر 10 متر شناسايي گرديد كه نيمي از آن در داخل زمين حفر شده بود .
در داخل اين كلبه ، بقاياي دو اسكلت شناسايي گرديد كه استخوان هاي آنها با محلول گل اخري پوشانده شده بود . در كنار اين اسكلت ها مقداري بقاياي استخوان نيز بدست آمده است .
از جمله اشياء به دست آمده از اين تپه ، تيغه ها و ريز تيغه هايي است كه بر روي بعضي از تيغه ها آثار درخشندگي ناشي از قطع گياهان ديده مي شود . علاوه بر آن در اين محوطه ، سنگ‌ساب ، مهره هاي سنگي ، قسمتي از دستبند مرمري و قطعاتي از پيكرك هاي گلي نيز به دست آمده است . در ميان پيكرك ها نوعي پيكرك گلي به دست آمد كه به صورت پلاك‌هايي با صورت انساني بودند . بريدوود تاريخ آثار مكشوفه از تپه آسياب را بين 9000 تا 11000 سال پيش مي داند .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
بافت و خانه هاي تاريخي کرمانشاه

خانه معين الكتاب
اين خانه در محله قديمي علاف خانه واقع شده كه راه دسترسي به آن از طريق كوچه توكل و فيض مهدوي ميسر مي باشد . اين خانه از نوع خانه ها درونگرا است كه با عبور از هشتي به حياط بيروني و سپس با گذشتن از راهرويي دراز مي توان وارد حياط
اندروني شد . اين راهرو به طور مستقيم به حياط اندروني منتهي نمي شود بلكه با زاويه اي 90 درجه دو حياط را به هم وصل مي كند و به عبارتي امكان ديد مستقيم از حياط بيروني به حياط اندروني وجود ندارد . اندروني كه بخش اصلي بنا محسوب مي شود به صورت حياط نسبتاً بزرگي به مساحت 154 متر مربع مي باشد . در اين بخش در سه طرف حياط داراي فضاهاي مسكوني است و در ضلع جنوبي كه فاقد اتاق مي باشد به وسيله طاق نماهايي تزئين شده است . در ضلع شمالي حياط ، مهمانخانه بزرگي وجود دارد .
باني و مالك اين خانه ميرزا حسن خان مدني معروف به معين الكتاب مي باشد . ميرزا حسن خان از جمله آزادي خواهان صدر مشروطيت است كه در كرمانشاه وي را بيشتر با نام دبير اعظم مي شناسند .

خانه خواجه باروخ
اين خانه در بخش يهودي نشين محله قديمي فيض آباد واقع شده است و داراي ويژگي هاي يك خانه درونگرا مي باشد . اين خانه از طريق هشتي به حياط بيروني و از آنجا با عبور از دالاني سراسري به حياط اندروني وارد مي شويم . در اطراف حياط اندروني مجموعه اي از اتاق هاي مسكوني قرار گرفته است . در نماي ايوان هاي اين بناي زيبا ، ستون هاي آجري به كار رفته كه داراي سرستون هاي آجري به صورت پله اي و مقرني مي باشد . اين خانه از محدود خانه هاي قاجاريه كرمانشاه است كه داراي حمام است . اين خانه توسط خواجه باروخ كه كي از تجار كليمي كرمانشاه بود در عصر ناصري ساخته شده است . اين خانه امروزه به نام خانه رنده كشي كه آخرين مالك آن مي باشد ، معروف شده است .

خانه خديوي
خانه خديوي در بافت قديمي شهر كرمانشاه در خيابان معلم شرقي (پهلوي سابق) قرار دارد. اين بنا از سمت شمال شرقي به خيابان معلم شرقي و از سمت جنوب شرقي به كوچه 8 متري مشرف است.اين خانه در سال 1316 توسط شخصي به نام خديوي بنا شد كه به اوايل دوره پهلوي برمي‏گردد و تاثير معماري غربي در آن كاملاً مشهود است كه برونگرا بودن آن يك نمونه از اين تاثيرات ميباشد.
مصالح بكار رفته در ساخت اين بنا آجر و سنگ و آهن و چوب مي‏باشد. پلان بنا مستطيل بوده و ساختمان در دو طبقه ساخته شده كه سقف طبقه اول تيرآهن و به صورت طاق ضربي اجرا شده و سقف طبقه دوم تير چوب و تفال است و پوشش بام نيز شيرواني مي‏باشد.
بنا داراي دو ورودي است كه يكي در خيابان معلم شرقي و مستقيماً وارد ساختمان اصلي مي‏شود و ورودي بعدي از سمت كوچه است كه با چند پله به حياط مرتبط مي‏گردد.ورودي سمت خيابان داراي يك فضاي تقسيم نسبتاً وسيع است كه از دو طرف به اتاقهاي مجاور كه در حال حاضر عملكرد تجاري دارند منتهي مي شود و از روبرو به حياط راه دارد و در آكس ورود به حياط راه‏پله دسترسي به طبقه دوم قرار دارد. اين راه‏پله به ايوان طبقه دوم كه با چهار ستون جفتي برپاست و سرستونهاي زيباي آن جلب توجه مي‏كند دسترسي دارد. طبقه دوم داراي يك شاه‏نشين است كه در طرفين آن اتاقهايي قرار دارد. تزيئنات متنوع آجري و طاق‏نماها جلوه خاصي به بنا مي‏‏بخشد تزئينات آجري شامل آجر پيش‏بر و آجرتراش همراه با كاشي‏نگيني مي‏باشد. در قسمت رخ‏بام بنا قسمتي از شيرواني بنا جلو نشسته و كاربندي‏ها و زغره‏هاي كنگره‏مانندي آن را آراسته‏اند. حاشيه ورودي توسط سنگ و به صورت شانه‏مانند و قوسي نيم‏دايره تزئين شده است.
اين بناي مسكوني در سال 82 توسط سازمان ميراث‏فرهنگي تملك و به ثبت آثار ملي رسيده است. چند سال بعد از ساخت بناي اصلي ساختمان جديدي در جنوب غربي حياط الحاق شده بود كه اين بنا در زمان تملك تقريباً تخريب شده بود و چون يك ساختمان الحاقي بود و فاقد هرگونه ارزش معماري و تزئينات وابسته به آن بود تخريب شد و براساس طرح جديد هماهنگ با ساختمان اصلي مجدداً احياء شده و مجموعه در سال 84 كاملاً تعمير و مرمت و هم اينك به عنوان خانه گردشگري مورد بهره‏برداري قرار مي گيرد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
تپه های باستانی کرمانشاه

گنج دره (چيا خزينه)
تپه گنج دره يا «چيا خزينه» در مسير جاده کرمانشاه به هرسين در نزديکي روستاي قيسوند قرار دارد. اين تپه مخروطي شکل حدود شش متر از سطح زمين هاي اطراف بالاتر است.
اين محوطه نخستين بار در سال 1965 م توسط «فيليپ اسميت» مورد گمانه زني قرار گرفت و در چهار فصل ديگر طي سال هاي 1967، 1969، 1971 و 1974 م اقدام به حفاري آن نمود. در تپه گنج دره، پنج طبقه استقراري شناسايي شد که از سطح تپه تا خاک بکر با حروف الفبا نشان داده شده است. طبقه A جديدترين و طبقه E قديمي ترين طبقات استقراري گنج دره است. طبقه A از سطح تپه تا عمق يک و نيم متري است . در اين طبقه، تعدادي گور دوره اسلامي متأخر و در زير آن بقايايي از اجاق هاي ساده و ديوارهاي دوره نو سنگي که با خشت هاي قرمز رنگ چيده شده بودند، شناسايي شد. طبقه B از عمق حدو دو متري شروع و تا عمق حدود سه متري ادامه دارد. در اين طبقه فضاهاي مسکوني که با چينه ساخته شده بودند، شناسايي شد. طبقه Cنيز از عمق حدود 30/3 متري شروع و تا عمق 90/4 متري ادامه دارد. معماري اين طبقه استقراري نيز چينه اي است. طبقه D از عمق حدود پنج متري شروع و تا عمق شش متري ادامه دارد. معماري اين طبقه ترکيبي از چينه و خشت است. طبقه E از عمق حدود شش متري شروع و تا عمق هفت متري يعني خاک بکر ادامه دارد. از ويژگي هاي اين طبقه، شناسايي سي حفره بود که تا عمق پنجاه سانتي متري در داخل خاک بکر کنده شده بودند. اين حفره ها داراي دهانه اي به قطر هفتاد سانتيمتر تا يک متر بودند.
از بقاياي طبقه استقرار D حدود 144 متر مربع از بافت روستا کاوش شده است. آثار معماري اين طبقه نشان مي دهد در اين دوره ساکنان گنج دره در منازلي که ديوارهاي آنها را با خشت خام مي ساختند، به سر مي بردند. خشت ها به شکل مکعب مستطيل هاي کوچکي که سطح آنها کمي بر آمدگي دارد و به نوع «پلانو کانوکس» معروف هستند. طول اين خشت ها بيت پنجاه تا نود و پنج سانتيمتر متغيير است. خانه هاي اين لايه به طور معمول در جهت جنوب شرقي – شمال غربي ساخته شده بود. از سنگ براي پي ديوار استفاده نمي کردند و کف ديوار بعضي از اتاق هاي خانه ها با گل اندود شده بود.
محلات اين دهکده از خانه هايي که بدون فاصله در کنار يک ديگر بنا شده بودند، شکل گرفته بود. به نظر مي رسد راه ورود به آنها از پشت بام بوده است. در برخي از خانه ها نيز اتاق هاي دو طبقه اي ساخته شده بود. روستاي گنج دره در اين دوره استقراري (طبقه D) در اثر يک آتش سوزي بزرگ کاملاً سوخته و براي مدتي متروک شده است. از جمله يافته هاي گنج دره، تعداد زيادي قطعات سفالين است که از طبقه D به بالا شروع مي شود. البته از طبقه E نيز يک قطعه سفال خاکستري به دست آمده است و به نظر مي رسد که نمونه آن نيز از طبقات ديگر شناسايي شده است. ظاهراً ساکنان اوليه گنج دوره از سفال گري به اطلاع بودند.
علاوه بر قطعات سفالين تعدادي از ابزار سنگي از جمله تيغه، خراشنده، سنگ مادرهاي مخروطي و ريز تيغه هاي هندسي نيز به دست آمده است. همچنين تعدادي ظروف سنگي، هاون و دسته هاون، مشته سنگ ساب، چکش سنگي، پيکرک هاي گلي حيوان و انسان، صفحه هاي مدور گلي، سوراخ کن هاي استخواني، درفش و سوزن استخواني، مهره هاي زينتي از جنس صدف نيز در اين محوطه شناسايي شده است.
از نظر تدفين نيز بقاياي چهل و يک اسکلت شناسايي شده که متعلق به نوزادان تا افراد مسن است. بچه ها را در گوشه اتاق ها به صورت جمع شده و يا درازکش و افراد بالغ را به طور کاملاً جمع شده، دفن مي کردند. در يک مورد، مردي را همراه گردن بندي با مهره هاي سنگي و صدفي دفن کرده بودند. در کنار بقاياي اسکلت ديگري، آثاري از حصير مشاهد شد که به نظر مي رسد گاهي از حصير براي پوشش جسد استفاده مي کردند. در يک گور دسته جمعي نيز يک فرد بالغ، يک نوجوان و يک کودک را به هم در داخل تابوت گلي دفن کرده بودند.
بر اساس آزمايشات انجام شده، طبقات A و D گنج دره از اواخر هزاره هشتم و احتمالاً اوايل هزاره هفتم ق.م آغاز مي شود و تاريخ طبقه استقراري E بين سال هاي حدود 7500 تا 8500 ق. م است.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
تپه آسياب
در پنج كيلومتري شرق كرمانشاه مشرف بر رودخانه قره سو .به نظر مي رسد كه ساكنان تپه " آسياب " در توليد غذاي مورد نياز خود دخالت چنداني نداشته اند. اين ساكنان، خانه هاي مدوري داشتند كه قسمتي از آن را در زمين حفر مي كردند.پروفسور بریدود در سال 1339 هجری شمسی کاوشهایی را در این تپه ها انجام داده و آثار بدست آمده را مربوط به هزاره های 9تا7 ق.م. دانسته است.

تپه سراب
در شرق كرمانشاه در زمينهاي زراعي روستاي ده پهن .بقاياي به دست آمده از تپه " سراب " نمايانگر يك زندگي روستايي ابتدايي است كه ساكنان آن فاقد صنعت سفالگري بودند انا به تدريج به اين فن دست يافتند.قدیمی ترین آثاری که در آن تفکر است مذهبی و معنوی انسان پیش از تاریخ جلوه گر است. پیکرکهای انسانی و حیوانی کشف شده از تپه سراب است.
پروفسور بریدود در سال 1339 هجری شمسی کاوشهایی را در این تپه انجام داده و آثار بدست آمده را مربوط به هزاره های 9تا7 ق.م. دانسته است. معروفترین اشیاء بدست آمده از این تپه تیغه های سنگی و پیکرکهای گلی انسان و حیوان است. در بین النهرین آثار مجسمه گلی زنی که نسیته و پاهای خود را دراز کرده ، با نام ونوس تپه سراب از شهرت خاصی برخوردار است. ونوس تپه سراب 5/6 سانتی متر ارتفاع دارد. سینه ورانها بشدت بزرگنمائی شده و از سر و دستها خبری نیست. هنرمندان ماقبل از تاریخ به ندرت به چهره انسان پرداخته اند به همین جهت در پیکرکهای انسانی تپه سراب تکیه بر اندامهای باروری است و سر در آنها محو شده است و یا در مناطقی همچون چشمه علی، سگز آباد، و اسماعیل آباد تصاویر انسانی بسیار محدود و کاملاً انتزاعی بر سفالها نقش بسته و در مقابل گرایش به نقاشی حیوانات و پرندگان بخصوص حیوانات محلی و بومی بسیار زیادتر بوده است.

چغا گاوانه
تپه تاريخي چغاگاوانه با ارتفاع بيست و پنج متر در مرکز شهر اسلام آباد قرار دارد. بخش زيادي از اين تپه به خاطر توسعه شهري از بين رفته و تنها در حدود ده هزار متر مربع آن باقي مانده است. در سال 1936 م، «اريک اشميت» طي بررسي غرب ايران موفق به تهيه عکس هوايي از اين محوطه تاريخي شد.
پس از آن در سال 1346 ش هيأتي از مرکز باستان شناسي ايران اقدام به گمانه زني اين تپه نمود. در نتيجه اين گمانه زني آثاري از دوره مس و سنگ تا عصر آهن شناسايي شد.
در سال 1349 ش هيأتي به سرپرستي محمود کردواني اقدام به کاوش در اين محوطه نمود. با انجام اين کاوش ها، مجموعه بنايي از عصر آهن Ii (حدود 900 – 800 ق. م) شناسايي شد.
اين بنا شامل مجموعه اي از اتاق ها است که احتمالاً بخش شرقي آن محل سکونت حاکم و بخش غربي آن مرکزي براي کارهاي اداري و صنعتي بوده است. در داخل برخي از اتاق ها، کوره هاي سفالگري شناسايي شد. همچنين در داخل يکي از اتاق ها (اتاق شماره پنج) تعدادي لوح گلي با خط ميخي بابلي به دست آمد. برخي از اين لوح ها خام و برخي ديگر حرارت ديده بودند. در پاي ديوار شمالي اين اتاق، سه اجاق در يک رديف قرار داشت. احتمالاً اين اجاق ها براي پختن لوح ها ساخته شده بودند. همچنين در اين اتاق مجسمه سفالين حيواني شبيه گرگ و مجسمه سفالين کوچک ديگري که احتمالاً «الهه کريشا» را نشان مي دهدف به دست آمد. در اتاق هاي شماره شانزده و هفده نيز تعدادي مهر از جنس عقيق، استخوان و سنگ و يک مهر استوانه اي با سه رديف خط ميخي بابلي به دست آمد که بر روي آن نقش زني با لباس چين دار بلند و کلاه مدور حک شده است. اين زن در برابر يکي از خدايان ايستاده و دست هاي خود را به حالت دعا بلند کرده است.
بر روي اين مهر کتيبه اي بدين مضمون نوشته شده است: «سامي تون دختر خدمتگزار خداي اداد». با لايه نگاري که در سال 78-1377 ش توسط کاميار عبدي صورت گرفت. آثاري از دوره هاي نوسنگي جديد و مس و سنگ قديم و عصر آهن تا دوره اشکاني شناسايي شد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقش برجسته ها در کر مانشاه

نقش برجسته هركول
اين نقش برجسته كه در سال 1337 ش به هنگام احداث جاده همدان ـ كرمانشاه شناسايي گرديد ، مرد نيرومند كاملاً عرياني را به صورت لميده بر روي نقش شيري در حال استراحت در زير سايه درختي نشان مي دهد . وي به پهلوي چپ به طور نيم خيز به آرنج تكيه نموده است . در دست چپش پياله اي ديده مي شود كه تا نزديك صورت نگه داشته است . اين شخص دست راستش را روي پاي راست قرار داده و پاي چپش را تكيه گاه پاي ديگرش كرده است .
در پشت سر اين شخصيت ، نقوش و كتيبه اي حجاري شده است . اين نقوش شامل درختي است كه بر شاخه آن كمان دان و تيرداني آويزان است و در كنار درخت گرز مخروطي شكل گره داري نقش شده است . كتيبه به خط يوناني در هفت سطر بر روي لوحي كه نماي آن به شكل معابد يوناني ( سنتوري شكل ) است ، نوشته شده است . مضمون اين كتيبه چنين است : « به سال 164 ماه پانه موي هركول فاتح درخشان به وسيله هياكنيتوس پسر پانتياخوس به سبب نجات كل امن فرمانده كل اين مراسم برپا شد . »
اگر اين سال را مبدأ تاريخ سلوكي يعني 312 ق.م بسنجيم ، سال 148 ق.م به دست مي آيد كه همزمان با مهرداد يكم است .

نقش برجسته بلاش
در دامنه كوه بيستون و در قسمت شمال شرقي نقش برجسته گودرز ، تخته سنگي به شكل چهار ضلعي نامنظم ديده مي شود كه در سه طرف آن نقوشي حجاري شده است . نقش وسطي ، شاه اشكاني را به حالت تمام رخ نشان مي دهد . وي گردنبندي بر گردن و كمربندي به كمر بسته ، لباس او از پائين به بالا تنگ و چسبان مي باشد و شلوار گشادي پوشيده است كه در قسمت مچ پا بسته شده است . اين شخص پياله اي در دست چپ دارد و دست راست را به طرف آتشدان دراز كرده است .
بر روي اين آتشدان ، كتيبه اي به خط پهلوي اشكاني به اين مضمون نقر شده است : « اين پيكره ولخش شاهنشاه پسر ولخش شاهنشاه نوه … » بعلت محو بودن آخر كتيبه مشخص نيست كه اين تصوير متعلق به كدام بلاش است .
در سمت چپ نقش بلاش ، بر ضلع ديگر تخته سنگ ، نقش ديگري ديده مي شود كه حالت آن طوري است كه بيننده تصور مي كند اين شخص در حال گام برداشتن به طرف شخص مياني است . اين شخص داراي لباسي شبيه شاه اشكاني است . وي دست راست را به طرف بالا گرفته و شيء را در دست دارد .
در سمت راست نقش مياني ، سومين نقش حجاري شده است . اين شخص نيز در حال حركت به سوي شخصيت مياني است . او نيز نيم تنه اي كه تا روي زانوهايش ادامه دارد بر تن كرده و كمربندي به كمر بسته است . دست چپ او ديده نمي شود ولي در دست راستش شيء گرفته است .

نقش برجسته آنوباني‌ني
در اين صحنه تصوير آنوباني‌ني پادشاه مقتدر لولوبي به حالت ايستاده در سمت راست حجاري شده است . آنوباني‌ني داراي ريش بلند و صورتي نيم رخ است كه كلاه مدوري بر سر و گردن بندي بر گردن و كمربندي به كمر دارد . لباس او كوتاه و مطبق و كفشهايش از نوع صندل است . در دست راست وي اسلحه و در دست چپش كماني ديده مي شود . در زير پاي آنوباني‌ني دشمن شكست خورده اي حجاري شده است . در مقابل شاه ، تصوير الهه ني‌ني در مقابل شاه ايستاده است . او نيز كلاهي بلند و منگوله دار و پيراهني پشمين كه تا مچ پاي او مي رسد بر تن دارد . الهه ني‌ني تيرداني پر از تير در پشت دارد و با دست راست حلقه سلطنتي را به طرف آنوباني‌ني دراز كرده و در دست چپش سر طنابي است كه با آن طناب ، هشت نفر اسير بسته شده است . از اين هشت اسير دو نفر در قسمت بالاي نقش ، پشت سر الهه ني‌ني ، ديده مي شوند و شش نفر ديگر در صف زيرين قرار دارند . اسيران همگي برهنه اند و دست هايشان از عقب بسته شده است .
در بالاي نقش ، در ميان سر شاه و الهه ني‌ني ، دايره اي نقش شده كه داخل آن ستاره اي چهار پر قرار دارد . در زير پاي الهه و دو اسير پشت سر وي كتيبه اي به زبان اكدي نوشته شده است كه مضمون آن به شرح زير است :
« آنوباني‌ني پادشاه لولوبوم تصوير خويش و تصوير ني‌ني را بر كوه بادير نقش كرد . آنكس كه اين لوح را محو كند به نفرين و لعنت آنو ، آنونوم ، بل ، بليت ، رامان ، ايشتار ، سين و شمش گرفتار باد و نسل او بر باد رواد . »
اين نقش برجسته و كتيبه احتمالاً در 2200 پيش از ميلاد حجاري شده است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقش برجسته مهرداد دوم
در پائين نقش برجسته داريوش يكم ، نقش برجسته اي از زمان مهرداد دوم به يادگار مانده كه متعلق به سال 123 ق.م تا 110 ق.م مي باشد . در اين صحنه در برابر مهرداد دوم چهار نفر از ساتراپ هاي محلي به ترتيب اهميت و جايگاه در پشت سر هم قرار دارند كه نيم رخشان به سوي مهرداد و مهرداد هم نيمي از صورتش به طرف آنهاست و دست راست خود را به حالت احترام بالا برده است .
نفر اول جلو مهرداد ، گودرز يكم ساتراپ ساتراپ ها مي باشد ، مطابق با اسناد بابلي اين شخص در اواخر حكومت مهرداد دوم ، شريك سلطنت او بوده است كه پس از مهرداد جانشين او مي شود .
نام نفر دوم كاملاً محو شده ولي چون براي او لقبي ذكر نشده است ، شايد يكي از شاهزادگان مورثي باشد كه بدون ذكر نمودن لقب نام برده مي شدند . در دست راست اين شخص ، شيء شبيه جام ديده مي شود .
نفر سوم ميترادات است كه لقب او در اين كتيبه « پپيس تومينوس » يعني مورد اعتماد شاه مي باشد . در دست وي تصوير نيكه ( الهه پيروزي ) ديده مي شود كه حلقه روبان داري در دست دارد . نفر چهارم كوفاساتس نام دارد كه فاقد لقب است .
اين نقش برجسته ها در حقيقت واگذاري قدرت از طرف مهرداد به هر يك از اين بزرگان را نشان مي دهد .
متأسفانه قسمت مهم اين نقش برجسته در سده هيجدهم ميلادي خراب شده تا به جاي آن وقفنامه شيخ عليخان زنگنه ، صدراعظم شاه سليمان صفوي كه حاكي از وقف درآمد و عايدات دو دهكده براي مخارج و نگهداري كاروانسراي بيستون مي باشد ، بنويسند . به هر حال مي توان قسمت از بين رفته اين نقش را بازسازي كرد زيرا گرولت يكي از همراهان شاردن ، اين نقش برجسته را در سال 1673 ميلادي طراحي كرده است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقش برجسته و كتيبه داريوش در بيستون
در 30 کيلومتري شرق کرمانشاه و در ارتفاع صد متري بر روي صخره اي داريوش کتيبه مشهور خود را حک کرده است که تا سال 1835 کسي از راز آن آگاه نبود . چشمه بيستون محل اطراق کاروانها در دورانهاي مختلف بوده است براي همين کسان زيادي کتيبه داريوش را ديده اند و شرحي از آن را در سفرنامه ها يا خاطراتشان گفته اند . از قديمي ترين آثار درباره اين نوشته ، گفته هاي ديودورسس سيسيلي است که در قرن اول پيش از ميلاد اين حجاري را به الهه سميراميس و صد نيزه داري که اطرافش را گرفته اند نسبت داده و گفته است بدستور سميراميس در زير نقش برجسته نوشته اي با حروف سرياني نقل کرده اند ديودور با تکيه بر نوشته کتزياس چنين آورده است که صخره مکان مقدسي بوده و به زئوس خداي بزرگ یونانيان تعلق داشته است .
ايزيدور خاراکسي جغرافي نويس باستان درباره راه کاروان رويي که از شرق بابل تا مرزهاي خاوري امپراطوري روم کشيده شده شرحي نوشته و در آن بيستون را باپتانا در ناحيه ، کامبادنا ناميده است و مي نويسد در باپتانا نوشته و تصويري از سميراميس است . و با وجود اختلاف نام بيستون با باپتانا که ايزيدور از آن ياد کرده در يکي بودن آنها کمتر مي توان ترديد داشت چون در کتيبه ، داريوش از ناحيه کامپادنا در سرزمين ماد در محل کتيبه نام برده شده است . ابن حقول آنرا نقش مکتب خانه اي مي داند که معلم براي تنبيه شاگردانش تسمه اي در دست دارد . گاردان جهانگرد فرانسوي در سال 1794 اين نقش را پيکره دوازده حواري مسيح دانست ، و تصوير فروهر را به مسيح نسبت داد . پورتر در سال 1818 حدس زد که اين نقش ها پيکره شلم نصر و دو سردار و ده سبط ( قبيله ) اسرائيل است که به اسارت افتاده اند . خطر صعود از کوه مانع از آن مي شد که کسي به کتيبه نزديک شود . پورتر تا نيمه راه صعود کرد و طرحي از پيکره ها کشيد . او درباره خطر بالا رفتن از کوه مي گويد " هيچ زماني بدون بيم مرگ از آنجا نمي توان بالا رفت " . بالاخره در سال 1835 اولين کسي که اين صخره را در نورديد راولينسون انگليسي بود که از ستون اول متن فارسي باستان نسخه برداري کرد . او افسر انگليسي مأمور تربيت سربازان شاهي در ايران بود ولي به علت اختلافي که بين دولت ايران و انگليس پيش آمده بود راولينسون مجبور شد ايران را ترک کند . اما در سال 1844 بعد از شرکت در جنگ افغانها (جنگ افغانستان ) مجدد به ايران آمد و بقيه متن فارسي باستان را رونويسي کرد و از ترجمه ايلامي آن که سکايي ، مادي و شوشي جديد نيز خوانده شده نسخه برداري کرد . مطالعات وي در سال 1857 مورد توجه انجمن آسيايي پادشاهي لندن واقع گرديد و به اين ترتيب راز کتيبه بيستون گشوده شده . کار راولينسون سبب شد تا اين کتيبه مورد توجه دانشمندان زيادي قرار گيرد از جمله پروفسور ويليام جکسن از دانشگاه کلمبيا که در سال 1903 از آنجا ديدن کرد و مطالعاتي بر روي کتيبه انجام داد که بيشتر تصحيح کار راولينسون بود . در سال 1904 اولين عکسها توسط لينگ و تامپسون براي موزه بريتانيا گرفته شد و مطالعات مفصل تري در ادامه کار راولينسون انجام شد . سپس در سال 49-1948 ژرژکامرون کتيبه را مجدداً و به طور کامل مورد مطالعه قرار داد . کامرون راه کوچکي را که سابقاً براي رسيدن به نقوش و کتيبه ها در سنگ تراشيده بودند پيدا کرد و کتيبه ديگري را که در طرف راست واقع است و تا آن زمان نسخه برداري نشده بود نسخه برداري کرد که معلوم شد ادامه کتيبه ايلامي است ضمناً کامرون يک قالب تهيه کرد که هم اکنون در دانشگاه ميشيگان است . نتيجه مطالعات اين دانشمند در مورد کتيبه بيستون اين بود که داراي سه نوع خط فارسي باستان ، ايلامي نو ، بابلي نو يا اکدي مي باشد و پس از رمزگشايي فارسي باستان فهميده شد که تصاوير به داريوش و دو سردارش و ده شورشگر که در اوايل سلطنت او قيام کرده بودند تعلق دارد و شرح سرکوب اين ياغيان مي باشد
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشخصات ظاهري کتيبه بيستون :
اين کتيبه يکي از معتبرترين و مشهورترين سندهاي تاريخي جهان است . زيرا مهمترين نوشته ميخي زمان هخامنشي است . مجموعاً سطحي که اين کتيبه در برگرفته به طول 5/20 ( بيست متر و پنجاه سانتيمتر ) و عرض 80/7 ( هفت متر و هشتاد سانتيمتر ) مي باشد . براي آسان شدن توضيحات ، کتيبه را در دو بخش مورد بررسي قرار مي دهيم .

بخش اول : نقوش
نقش هاي اين اثر تاريخي بر سطحي به طول 6 متر و عرض يا ارتفاع 3 متر و 20 سانتي متر حجاري شده است و شامل تصوير داريوش و کماندار و نيزه دار شاهي و 10 تن شورشگر است که يک تن در زير پاي داريوش و 9 تن دست بسته در مقابل او قرار دارند و سرهايشان بجز نفر اول بوسيله طنابي بهم وصل شده است و هرکدام لباس مخصوص کشور خود را بر تن دارند که آنها را از ديگري متمايز مي سازد و بر بالاي سر هرکدام نوشته اي است که نام شورشگر و محل شورش را معلوم مي کند . اندازه قد هشت تن از اينان 126 سانتيمتر و آخرين نفر که سکونخا نام دارد با کلاهش 178 سانتيمتر مي باشد . در اين مجموعه شاه با چهره اصلي و با اندازه حقيقي يعني 181 سانتيمتر نشان داده شده ، پاي چپ و کمان او که در دست چپش قرار دارد بر بدن گئوماتا که زير پاي او به حال تضرع افتاده ، نهاده شده و دست راست پادشاه به نشانه پرستش به سوي فروهر بلند شده است . فروهر که نماد اهورامزدا است روبروي پادشاه قرار دارد و حلقه اي در دست چپ گرفته و دست راست خود را مانند پادشاه بلند کرده است اين حرکت ظاهراً علامت دعاي خير است . يک ستاره هشت پر درون دايره بالاي کلاه تقريباً استوانه اي شکل فروهر ديده مي شود که همين نقش هم در تاج کنگره دار زيبايي که بر سر داريوش است ، ديده مي شود . شايد بدين وسيله داريوش اهورائي بودن خود را نشان مي دهد . پشت سر داريوش کماندار و نيزه دار شاهي ايستاده اند . شاه و افسرانش همگي يکنوع لباس بلند پارسي در بر و کفش سه بندي مشابهي به پا دارند . ولي سربندي که بر سر افسران است از لحاظ تزئين با تاج داريوش تفاوت دارد . ريش مستطيل شکل شاه نيز طبق معمول از ريش کوتاه سايرين متمايز است و همين بخش مستطيل ريش ، الحاقي است يعني از تکه سنگ جداگانه اي ساخته شده و سپس با مهارت بسيار به چهره داريوش متصل شده است . در تصاوير فروهر و شاه و دو افسرش ، در هر دو مچ دستبند وجود دارد . اين دقت و ظرافت در تيردان و بند آن و منگوله هاي متصل به نيزه و ريش و سربند افسران شاهي هم بکار رفته است . گئوماتا تنها اسيري است که کفش بندي به پا دارد و بقيه اسيران پابرهنه هستند . بر سطح حجاري شده 11 کتيبه کوچک هست .

بخش دوم : خطوط
موقعيت اين خطوط نسبت به نقوش چنين است . در زير نقش ها خطوط فارسي باستان در 5 ستون به طول 23/9 ( نه متر و بيست و سه سانتيمتر ) و عرض یا ارتفاع 63/3 متر ( سه متر و شصت سانتيمتر ) و 414 سطر قرار دارد .
در دست راست کنار نقوش يک بخش کتيبه ايلامي به طول 60/5 ( پنج متر و شصت سانتيمتر ) و عرض يا ارتفاع 70/3 قرار دارد و بقيه اين کتيبه در سمت چپ در امتداد خطوط فارسي باستان به طول 67/5 و عرض 63/3 متر و کلاً 593 سطر در هشت ستون قرار دارد .
کتيبه اکدي ( بابلي ) در قسمت بالاي کتيبه سمت چپ ايلامي قرار دارد با طول يا ارتفاع چهار متر (4) و عرض از قسمت بالا 52/2 و در قسمت پايين 31/2 اين کتيبه به شکل ذوزنقه مي باشد و در 112 سطر مي باشد .

مجموع خطوط و نقوش برابر با 120 متر مربع است .
- مطالب موجود در کتيبه داريوش :
کوروش در خيال لشکرکشي به مصر بود که کشته شد و پسرش کمبوجيه بر تخت سلطنت نشست و براي تحقق بخشيدن به آرزوي پدر رهسپار مصر شد . اما قبل از عزيمت برادر و رقيب خود برديا را از بيم آنکه مبادا در غياب او به تخت سلطنت بنشيند ، مخفيانه کشت . او با حمله به مصر قلمرو امپراطوري خويش را گسترش داد . از شواهد چنين بر مي آيد که او بر خلاف کوروش براي عقايد ملتها و کساني که تحت سلطه اش بودند ، ارجي قائل نبود و از فرزانگي و درايت پدر بهره چنداني نبرده بود . چنانکه پس از شکست قرطاجنه ( از مستعمرات فينيقي ها ) که علت آن سر باز زدن ناويان ناوگانهاي ايران ( که همه از مردم فينيقيه بودند ) بود . کمبوجيه گذشت و سياست پدر را فراموش کرد و در برابر همه ، مصريان را ريشخند کرد با خنجرش گوساله مقدس مصريان آپبس راکه مي پرستيدند از پاي در آورد و جسدهاي موميايي شده پادشاهان را از گورها بيرون کشيد . معابد را با پليدي آلود و فرمان داد تا بتهايي را که در آنها بودند بسوزانند و اين شامل خارجيها نبود چنانکه در زمان بيماري هاي خود که شايد نوبه هاي صرعي بوده خواهر و همسر خود رکسانا را کشت. پسر خود پراک اسپيس را به تير زد و دوازده تن از بزرگان ايران را زنده بگور کرد .
شايد بدليل جو خفقان و ايجاد حکومت مطلقه بود که ميزان نارضايتي مردم و سران کشور زياد شده بود و دشمناني که در زمان کوروش به علت اقتدار و سياستش ناچار سکوت کرده بودند اکنون با دوگانگي و ضعفي که در حکومت وجود داشت سر به شورش برداشتند . گئومات مغ که از روحانيون دربار بود و از راز کشته شدن برديا نيز اطلاع داشت فرصت را غنيمت شمرد و در غياب کمبوجيه که حدود سه سال در مصر بود ، علم اين قيامها را برافراشت . گئومات از نژاد ماد بود و کشورداري و شاهنشاهي اين نژاد بدست کوروش انقراض يافته بود . گئومات از زمان به تخت نشستن تا زمان سرکوبیش حدود 7 ماه بر ايران حکومت راند . او ماليات سه سال را به مردم بخشيد و در دين اصلاحاتي بوجود آورد ، براي همين معابد موجود را ويران کرد .
بر طبق کتيبه بيستون خبر شورش گئومات که به کمبوجيه رسيد . قصد بازگشت به ايران کرد ولي در بين راه خود را کشت و داريوش که از نوادگان هخامنش و همچنين از سرداران محافظ کمبوجيه بود حکومت را بدست گرفت . ده ياغي که بر کتيبه بيستون حجاري شده اند نشان دهنده ده شورش است که توسط داريوش تا يکسال و نيم – دو سال پس از شاهيش سرکوب شده اند .

کتیبه داریوش در بیستون یبه چنین ترجمه شده:
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
بند 1 – من داريوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه در پارس ، شاه کشورها ، پسر ويشتاسب ، نوه ارشام هخامنشي .
بند 2 - داريوش شاه گويد : پدر من ويشتاسب ، پدر ويشتاسب ارشام ، پدر ارشام آريامن ، پدر آريامن چيش پيش ، پدر چيش پيش هخامنش .
بند 3 - داريوش شاه گويد : بدين جهت ما هخامنشي خوانده مي شويم [ که ] از ديرگاهان اصيل هستيم . از ديرگاهان تخمه ما شاهان بودند .
بند 4 – داريوش شاه گويد: 8 [ تن ] از تخمه من شاه بودند . من نهمين [ هستم ] ما 9 [ تن ] پشت اندر پشت ( در دو شاخه ) شاه هستيم .
بند 5 – داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهي را به من داد .
بند 6 – داريوش شاه گويد : اين [ است ] که از آن من شدند به خواست اهورا مزدا من شاه آنها بودم . پارس ، عيلام ، بابل ، آشور ، عرب ، مودراي ( مصر ) ، اهل دريا ( فينيقيها ) ، سارد ( ليدي ) ، يونان ( يوناني هاي ساکن آسياي صغير ) ، ماد ، ارمنستان ، کپدوکيه ، پرثو ، زرنگ ( سيستان ) ، هرئي و( هرات ) ، باختر ( بلخ ) ، سغد ، گندار ( دره کابل ) سک ( طوايف بين درياچه آرال و درياي مازندران ) ، ثت گوش ( دره رود هيرمند ) ، رخج ( قندهار ) ، مک ( مکران و عمان ) جمعاً 32 کشور .
بند 7 – داريوش شاه گويد : اين [ است ] کشورهايي که از آن من شدند . به خواست اهورامزدا بندگان من بودند . به من باج دادند . آنچه از طرف من به آنها گفته شد ، چه شب ، چه روز همان کرده شد .
بند 8 – داريوش شاه گويد : در اين کشورها مردي که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود اورا سخت کيفر دادم . به خواست اهورا مزدا اين کشورهايي [ است ] که بر قانون من احترام گذاشتند . آن طوري که به آنها از طرف من گفته شد همانطور کرده شد .
بند 9 – داريوش شاه گويد : اهورا مزدا مرا اين پادشاهي داد . اهورا مزدا مرا ياري کرد تا اين شاهي بدست آورم . به ياري اهورا مزدا اين شاهي را دارم .
بند 10 – داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من کرده شد پس از اينکه شاه شدم . کمبوجيه نام پسر کوروش از تخمه ما او اينجا شاه بود . همان کمبوجيه را برادري بود بردي نام هم مادر [ و ] هم پدر با کمبوجيه . پس از آن کمبوجيه آن بردي را بکشت ، به مردم معلوم نشد که بردي کشته شده . پس از آن کمبوجيه رهسپار مصر شد ، مردم نا فرمان شدند . پس از آن دروغ در کشور بسيار شد هم در پارس ، هم در ماد ، هم در ساير کشورها .
بند 11 – داريوش شاه گويد : پس از آن مردي مغ بود گئومات نام . او از پ ئيشي يا وودا ( پي شياووادا ) برخاست . کوهي [ است ] ارکديش ( ارکادري ) نام . چون از آنجا برخاست از ماه وي يخن 1 چهارده روز گذشته بود . او به مردم چنان دروغ گفت [ که ] : من بردي پسر کوروش برادر کمبوجيه هستم . پس از آن مردم همه از کمبوجيه برگشته به سوي او شدند هم پارس ، هم ماد ، هم ساير کشورها . شاهي را براي خود گرفت . از ماه گرم پد 2 9 روز گذشته بود آنگاه شاهي را براي خود گرفت . پس از آن کمبوجيه به دست خود مرد .
بند 12- داريوش شاه گويد : نبود مردي ، نه پارسي ، نه مادي ، نه هيچ کس از تخمه ما که شاهي را گئومات مغ باز ستاند . مردم شديداً از او ميترسيدند که مبادا مردم بسياري را که پيش از آن بردي را شناخته بودند بکشت . بدان جهت مردم را مي کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردي پسر کوروش نيستم . هيچ کس ياراي گفتن چيزي درباره گئومات مغ نداشت تا من رسيدم . پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود . از ماه باگاديش 3 10 روز گذشته بود . آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهايي را که برترين مردان دستيار [ او ] بودند کشتم . دژي سيک ي ووتيش 4 ، نام سرزميني ني ساي نام در ماد آنجا او را کشتم . شاهي را از او ستاندم . به خواست اهورا مزدا من شاه شدم . اهورا مزدا شاهي را به من داد .
بند 14 – داريوش شاه گويد : شاهي را که از تخمه ما برداشته شده بود آن را من برپا کردم . من آن را در جايش استوار نمودم . چنانکه پيش از اين [ بود ] همان طور من کردم . من پرستشگاه هايي را که گئومات مغ ويران کرده بود مرمت نمودم . به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هايي را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم . من مردم را در جايش استوار نمودم ، هم پارس ، هم ماد و ساير کشورها را . چنان که پيش از اين [ بود ] آنچه را گرفته شده [ بود ] برگرداندم . به خواست اهورا مزدا من اين را کردم . من کوشيدم تا خاندان ما را در جايش استوار نمايم چنان که پيش از اين [ بود ] آن طور من کوشيدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگيرد .
بند 15 – داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من کردم پس از آنکه شاه شدم .
بند 16 – داريوش شاه گويد : چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردي آثرين ( آثرينا ) نام پسر او در خوزستان ( اووج ) برخاست . به مردم چنين گفت : من در خوزستان شاه هستم . پس از آن خوزيان نافرمان شدند . به طرف آن آثرين گرويدند . او در خوزستان شاه شد . و مردي بابلي ندئيت ب ئير ( نيدنيتوبل ) نام پسر ائين ئير او در بابل برخاست . چنين مردم را بفريفت [ که ] : من نبوکدرچرپسر نبتون ئيت هستم . پس از آن همه مردم بابلي به طرف آن ندئيت ب ئير گرويدند . بابل نافرمان شد . او شاهي را در بابل گرفت .
بند 17 – داريوش شاه گويد : پس از آن من رهسپار بابل شدم به سوي آن ندئيت ب ئير که خود را نبوکدرچر مي خواند . سپاه ندئيت ب ئير دجله را در دست داشت . آنجا ايستاد . و آب عميق بود . پس از آن من سپاه را بر مشکها قرار دادم . پاره اي بر شتر سوار کردم . براي عده اي اسب تهيه کردم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتيم . آنجا آن سپاه ندئيت ب ئير را بسيار زدم . از ماه اثري يادي ي 5 ، 26 روز گذشته بود .
بند 19 – داريوش شاه گويد : پس از آن من رهسپار بابل شدم . هنوز به بابل نرسيده بودم شهري زازان نام کنار فرات آنجا اين ندئيت ب ئير که خود را نبوکدرچر مي خواند با سپاه بر ضد من به جنگ کردن آمد . پس از آن جنگ کرديم . اهورا مزدا به من ياري ارزاني فرمود . به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئيت ب ئير را بسيار زدم . بقيه به آب انداخته شد . آب آن را برد . از ماه انامک 6 ، 2 روز گذشته بود که چنين جنگ کرديم .

ستون 2
بند 1 – داريوش شاه گويد : پس از آن ندئيت ب ئير با سواران کم گريخت رهسپار بابل شد . پس از آن من رهسپار بابل شدم . به خواست اهورا مزدا هم بابل گرفتم هم ندئيت ب ئير راگرفتم . پس از آن من ندئيت ب ئير را در بابل کشتم .
بند 2 – داريوش شاه گويد : مادامي که من در بابل بودم اين [ است ] کشورهايي که نسبت به من نافرمان شدند . پارس ، خوزستان ، ماد ، آشور ، مصر ، پارت ، مرو ، ثت گوش ، سکاييه .
بند 3 – داريوش شاه گويد : مردي ، مرتي ي نام پسر چين چي خري شهري گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود . او در خوزستان برخاست . به مردم چنين گفت که من ايمنيش شاه در خوزستان هستم .
بند 4 – داريوش شاه گويد : آن وقت من نزديک خوزستان بودم . پس از آن خوزيها از من ترسيدند . مرتي ي را که سرکرده آنان بود گرفتند و او را کشتند .
بند 5 – داريوش شاه گويد : مردي مادي فرورتيش نام در ماد برخاست . چنين به مردم گفت که : من خش ثرئيت از تخمه هوخشتر هستم . پس از آن سپاه ماد که در کاخ او [ بود ] نسبت به من نا فرمان شد به سوي آن فرورتيش رفت ( گرويدند ) او در ماد شاه شد .
بند 6 – داريوش شاه گويد : سپاه پارسي و مادي که تحت فرمان من بود آن کم بود . پس از آن من سپاه فرستادم . ويدرن نام پارسي بنده من او را سرکرده آنان کردم . چنان به آنها گفتم : فرا رويد آن سپاه مادي را که خود را از آن من نمي خواند بزنيد . پس از آن ، آن ويدرن با سپاه روانه شد ، چون به ماد رسيد شهري ماروش نام در ماد آنجا با ماديها جنگ کرد . آن که سرکرده ماديها بود او آن وقت آنجا نبود اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه انامک 27 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت . پس از آن ، سرزميني کمپند نام در ماد آنجا براي من بماند تا من به ماد رسيدم .
بند 7 – داريوش شاه گويد : دادرشي نام ارمني بنده من ، من او را فرستادم به ارمنستان ، چنين به او گفتم : پيش رو [ و ] آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمي خواند بزن . پس از آن دادرشي رهسپار شد . چون به ارمنستان رسيد پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن عليه دادرشي فرارسيدند . دهي زوزهي نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه ثورواهر 7 8 روز گذشته بود چنين جنگ کرده شد .
بند 8 - داريوش شاه گويد : باز دومين بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه دادرشي فرا رسيدند . دژي تيگر نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه ثورواهر 18 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند 9 - داريوش شاه گويد : باز سومين بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه دادرشي فرا رسيدند . دژي اويما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد
از ماه ثائيگرچي 8 ، 9 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . پس از آن دادرشي به خاطر من در ارمنستان ماند تا من به ماد رسيدم .
بند 10 - داريوش شاه گويد : پس از آن واميس نام پارسي بنده من او را فرستادم ارمنستان و چنين به او گفتم : پيش رو [ و ] سپاه نافرمان که خود را از آن من نمي خواند آن را بزن . پس از آن واميس رهسپار شد . چون به ارمنستان رسيد پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن عليه واميس فرا رسيدند . سرزميني ايزلا 9 نام در آشور آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار زد . از ماه انامک 15 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند 11 - داريوش شاه گويد : باز دومين بار نا فرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه واميس فرا رسيدند . سرزميني ااتي يار نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . نزديک پايان ماه ثورواهر آنگاه جنگ ايشان در گرفت . پس از آن واميش براي من ( منتظر من ) در ارمنستان بماند تا من به ماد رسيدم .
بند 12- داريوش شاه گويد : پس از آن من از بابل بدر آمدم . رهسپار ماد شدم چون به ماد رسيدم شهري کوندروش نام در ماد آنجا فرورتيش که خود را شاه در ماد ميخواند با سپاهي به جنگ کردن عليه من آمد پس از آن جنگ کرديم . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه آن فرورتيش را بسيار زدم . از ماه ادوکن ئيش 10 25 روز گذشته بود که چنين جنگ کرده شد .
بند 13 - داريوش شاه گويد : پس از آن ، فرورتيش با سواران کم گريخت . سرزميني ري نام در ماد از آن سو روانه شد . پس از آن من سپاهي دنبال [ او ] فرستادم . فرورتيش گرفته شده به سوي من آورده شد . من هم بيني هم دو گوش هم زبان [ او ] را بريدم . و يک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [ کاخ ] من نگاشته شد . همه او را ديدند . پس از آن او را در همدان دار زدم و مرداني که ياران برجسته [ او ] بودند آنها را در همدان در درون دژ آويزان کردم .
بند 14 - داريوش شاه گويد : مردي چي ثرتخم نام سگارتي او نسبت به من نافرمان شد . چنين به مردم گفت : من شاه در سگارتيه از تخمه هووخشتر هستم . پس از آن من سپاه پارسي و مادي را فرستادم تخمس پاد نام مادي بنده من او را سردار آنان کردم. چنين به ايشان گفتم : پيش رويد سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمي خواند آن را بزنيد . پس از آن تخميس پاد با سپاه رهسپار شد . با چي ثرتخم جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بزد و چي ثرتخم را گرفت . [ و ] به سوي من آورد . پس از آن من هم بيني هم دو گوش [ او ] را بريدم و يک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [کاخ ] من نگاهداشته شد . همه مردم اورا ديدند . پس از آن او را در اربل دار زدم .
بند 15- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در ماد کرده شد .
بند 16- داريوش شاه گويد : پارت و گرگان نسبت به من نافرمان شدند . خودشان را از آن فرورتيش خواندند . ويشتاسپ پدر من او در پارت بود او را مردم رها کردند [ و ] نافرمان شدند . پس از آن ويشتاسپ با سپاهي که پيرو او بود رهسپار شد . شهري ويشپ ازاتي نام در پارت آنجا با پارتيها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه وي يخن 24 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان درگرفت .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
ستون 3 :
بند 1- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاه پارسي را از ري نزد ويشتاسپ فرستادم چون آن سپاه نزد ويشتاسپ رسيد پس از آن ويشتاسپ آن سپاه را گرفت . [ و ] رهسپار شد . شهري پتي گرب نا نام در پارت آنجا با نافرمان جنگ کرد .
اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه گرم پد 1 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند 2- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از آن من شد . اين [ است ] آنچه به وسيله من در پارت کرده شد .
بند 3- داريوش شاه گويد : کشوري مرو نام به من نافرمان شد . مردي فراد نام مروزي اورا سردار کردند . پس از آن من دادرشي نام پارسي بنده من شهربان در باختر نزد او فرستادم . چنين به او گفتم : پيش رو آن سپاهي را که خود را از آن من نميخواند بزن . پس از آن دادرشي با سپاه رهسپار شد . با مروزيها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه آثري يادي ي 23 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند 4- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از من شد . اين [ است ] آنچه به وسيله من در باختر کرده شد .
بند 5- داريوش شاه گويد : مردي وهيزدات نام شهري تاروا نام [در ] سرزميني ي اوتي يا نام در پارس آنجا ساکن بود . او براي بار دوم در پارس برخاست . چنين به مردم گفت : من بردي ي پسر کوروش هستم . پس از آن سپاه پارسي در کاخ [ که ] پيش از اين از انشن [ آمده بود ] آن نسبت به من نافرمان شد . به سوي آن وهيزدات رفت ( گرويد ) او در پارس شاه شد .
بند 6- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاه پارسي و مادي را که تحت فرمان من بودند فرستادم . ارت وردي ي نام پارسي بنده من او را سردار آنان کردم . سپاه ديگر پارسي از عقب من رهسپار ماد شد . پس از آن ارت وردي ي با سپاه رهسپار پارس شد . چون به پارس رسيد شهري رخا نام در پارس در آنجا آن وهيزدات که خود را بردي ي مي خواند با سپاه به جنگ کردن عليه ارتوردي ي آمد . پس از آن جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه وهيزدات را بسيار بزد . از ماه ثورواهر 12 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان درگرفت .
بند 7- داريوش شاه گويد : پس از آن ، آن وهيزدات با سواران کم گريخت . رهسپار پ ئي شي يا اوادا شد . از آنجا سپاهي به دست آورد . از آن پس به جنگ کردن عليه ارت وردي ي آمد . کوهي پرگ نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من وهيزدات را بسيار بزد . از ماه گرم پد 5 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت و آن وهيزدات را گرفتند و مرداني که نزديک ترين پيروان او بودند گرفتند .
بند 8- داريوش شاه گويد : پس از آن ، وهيزدات را و مرداني که پيروان نزديک او بودند [ در ] شهري اووادئيچ ي نام در پارس در آنجا آنها را دار زدم .
بند 9- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در پارس کرده شد .
بند 10- داريوش شاه گويد : آن وهيزدات که خود را بردي ي مي خواند او سپاه رخج فرستاده بود . برعليه وي وان نام پارسي بنده من شهربان رخج و مردي را سردار آنها کرده بود . و چنين به ايشان گفت : پيش رويد وي وان را و آن سپاهي را که خود را از آن داريوش شاه مي خواند بزنيد .
پس از آن ، آن سپاهي که وهيزدات فرستاده بود به جنگ کردن عليه وي وان رهسپار شد . دژي کاپيش کاني نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه انامک 13 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند 11- داريوش شاه گويد : باز از آن پس نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليه وي وان فرا رسيدند . سرزميني گندوتو نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه وي يخن 7 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت .
بند 12- داريوش شاه گويد : پس از آن ، آن مردي که سردار آن سپاه بود که وهيزدات عليه وي وان فرستاده بود با سواران کم گريخت . به راه افتاد . دژي ارشادا نام در رخج از کنار آن برفت . پس از آن وي وان با سپاهي دنبال آنها رهسپار شد . در آنجا او مرداني که نزديک ترين پيروانش بودند گرفت [ و ] کشت .
بند 13- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از آن من شد . اين [ است ] آنچه در رخج به وسيله من کرده شد .
بند 14- داريوش شاه گويد : چون در پارس و ماد بودم باز دومين بار بابليان نسبت به من نافرمان شدند . مردي ارخ نام ارمني پسر هلديت او در بابل برخاست . سرزميني دبال نام در آنجا به مردم دروغ گفت [ که ] من نبوکدرچر پسر نبون هستم . پس از آن بابليان نسبت به من نافرمان شدند . به سوي آن ارخ رفتند ( گرويدند ) . او بابل را گرفت . او در بابل شاه شد .
بند 15- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاهي به بابل فرستادم . ويندفرنا نام پارسي بنده من او را سردار کردم . چنين به آنها گفتم : پيش رويد آن سپاه بابلي را که خود را از آن من نمي خواند بزنيد . پس از آن ويندفرنا با سپاهي رهسپار بابل شد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويندفرنا بابليان را بزد و اسير آورد . از ماه ورکزن 22 روز گذشته بود . آنگاه آن ارخ را که به دروغ خود را نبوکدرچر مي خواند و مرداني که نزديک ترين پيروان او بودند گرفت . فرمان دادم آن ارخ و مرداني که نزديک ترين ياران او بودند در بابل به دار آويخته شدند .

ستون 4
بند 1- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در بابل کرده شد .
بند 2- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه من به خواست اهورا مزدا در همان يک سال پس از آن که شاه شدم کردم . 19 جنگ کردم . به خواست اهورا مزدا من آنها را زدم و 9 شاه گرفتم . يکي گئومات مغ بود . او دروغ گفت چنين گفت : من بردي ي پسر کوروش هستم . او پارس را نافرمان کرد . يکي آثرين نام خوزي . او دروغ گفت چنين گفت : من در خوزستان شاه هستم او خوزستان را نسبت به من نافرمان كرد .
يكي ندئيت ب ئير نام بابلي . او دروغ گفت چنين گفت من نبوکدرچر پسر نبون ئيت هستم او بابل را نافرمان كرد .
يكي مرتي ي نام پارسي . او دروغ گفت چنين گفت: من ايمنيش در خوزستان شاه هستم . او خوزستان را نافرمان كرد .
يكي فرورتيش نام مادي . او دروغ گفت چنين گفت : من خش ثرئيت » از دودمان هوخشتر هستم . او ماد را نافرمان كرد .
يكي چي ثرتخم نام اس گرتي او دروغ گفت چنين گفت : من در اس گرت 12 شاه هستم از دودمان هوخشتر او اس گرت را نافرمان كرد .
يكي فراد نام مروزي . او دروغ گفت چنين گفت : من در مرو شاه هستم . او مرو را نافرمان كرد .
يكي وهيزدات نام پارسي . او دروغ گفت چنين گفت : من بردي ي پسر كوروش هستم . او پارس را نافرمان كرد .
يكي ارخ نام ارمني . او دروغ گفت چنين گفت : من نبوکدرچر پسر نبون ئيت هستم . او بابل را نافرمان كرد .
بند 3- داريوش شاه گويد : اين 9 شاه را من در اين جنگها گرفتم .
بند 4- داريوش شاه گويد : اين [ است ] كشورهايي كه نافرمان شدند . دروغ آنها را نافرمان كرد كه اينها به مردم دروغ گفتند . پس از آن اهورامزدا آنها را بدست من داد .هرطورميل من [ بود ] همانطور با آنها كردم .
بند 5- داريوش شاه گويد : تو كه از اين پس شاه خواهي بود خود را قوياً از دروغ بپاي . اگر چنان فکر كني [ كه ] كشور من در امان باشد مردي كه دروغ زن باشد او را سخت كيفر بده .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
بند 16- داريوش شاه گويد : اگر اين نپشته يا اين پيکرها را ببيني [ و ] تباهشان نسازي و تا هنگامي که ترا توانايي است نگاهشان داري ، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسيار و زندگيت دراز باد و آنچه کني آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد .
بند 17- داريوش شاه گويد : اگر اين نپشته يا اين پيکرها را ببيني [ و ] تباهشان سازي و تا هنگامي که ترا توانايي است نگاهشان نداري اهورا مزدا ترا زننده باد و ترا دودمان مباد و آنچه کني اهورا مزدا آن را براندازد .
بند 18- داريوش شاه گويد : اينها [ هستند ] مرداني که وقتي من گئومات مغ را که خود را بردي ي مي خواند کشتم در آنجا بودند . در آن موقع اين مردان همکاري کردند پيروان من [ بودند ] ويدفرنا پسر وايسپار پارسي ، اوتان نام پسر ثوخر پارسي ، گئوبروو نام پسر مردوني ي پارسي ، ويدرن نام پسر بگابيگ ن پارسي ، بگ بوخش نام پسر داتووهي پارسي ، اردمنيش نام پسر وهاگ پارسي .
بند 19- داريوش شاه گويد : تو که از اين پس شاه خواهي بود دودمان اين مردان را نيک نگهداري کن .
بند 20- داريوش شاه گويد : به خواست اهورا مزدا اين نپشته را من [ به طريق ] ديگر [ نيز ] کردم . بعلاوه به [ زبان ] آريايي بود هم روي لوح هم روي چرم تصنيف شد . اين نپشته به مهر تأييد شد . پيش من هم نوشته هم خوانده شد . پس از آن من اين نپشته را همه جا در ميان کشورها فرستادم مردم پذيرا شدند .

نقش برجسته گودرز
در قسمت شرقي نقش برجسته مهرداد دوم ، بر روي همان صخره نقش گودرز دوم ( 51 ـ 46 م ) همراه با كتيبه اي به خط يوناني حجاري شده است . در اين نقش برجسته صحنه پيروزي گودرز دوم را بر رقيبش مهرداد نشان مي دهد . براساس نوشته‌هاي تاسيت مورخ ارمني ، مهرداد يكي از شاهزادگان پارتي ، كه در دربار كلاوديوس امپراتور روم پرورش يافت به تشويق امپراتور براي تصاحب تاج و تخت به ايران لشكر كشيد ولي مغلوب گودرز دوم شد . شخصيت اصلي اين صحنه ، گودرز مي باشد كه سوار بر اسب ، با نيزه اي بر دشمن حمله كرده و او را از اسب سرنگون كرده است .
در بالاي سر گودرز الهه نيكه در حال پرواز مي باشد و تاج گلي در دست گرفته است . در پشت سرشان يك سوار نيزه به دست خيز برداشته است و در پائين آن سوار ديگري ديده مي شود .
اين نقش برجسته داراي كتيبه اي به خط يوناني مي باشد . مضمون كتيبه به نوشته جكسن چنين است : « مهرداد پارسي … گودرز شاه شاهان پسر گيو »



طاق بستان
محوطه تاريخي طاق بستان در دامنه كوهي به همين نام و در كنار چشمه اي در شمال شرقي حاشيه كنوني شهر كرمانشاه واقع شده است دراين محوطه ، آثاري از دوره ساساني وجود دارد كه شامل سنگ نگاره اردشير دوم و دو ايوان سنگي بنام هاي ايوان كوچك و بزرگ است . ايوان كوچك د رسمت چپ سنگ نگاره ادشير دوم و ايوان بزرگ در سمت راست ايوان كوچك قرار دارد .
سياحان ، مورخين و جغرافي نويسان دوره اسلامي ضمن توصيف سنگ نگاره هاي طاق بستان ، از اين محوطه با نام هاي متفاوتي ياد كرده اند ، بطوريكه ابن فقيه و ابن رسته اين مكان را « شبديز » و ياقوت آن را « قصرشيرين » ناميده است ، همچنين حمدالله مستوفي آنجا را « طاق وسطام » عده اي ديگر آن را « طاق بهستون » ، « طاق بيستون » و « تخت بستان » ناميده اند . اهالي محل نيز محوطه را با نام « طاق وسان » و « طاق بسان » مي شناسند زيرا « سان » در لفظ محلي به معني سنگ است و به اين ترتيب « طاق وسان » يعني طاقي كه در سنگ كنده شده است . امروزه نيز در اكثر محافل ايران شناسي از اين مكان با نام « طاق بستان » ياد مي شود .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
سنگ نگاره اردشير دوم :
در سمت راست ايوان كوچك ، سنگ نگاره اي وجود دارد كه صحنه تاج ستاني اردشير دوم ( 383 – 379 م ) نهمين شاه ساساني را نشان مي دهد . در اين صحنه ، شاه ساساني به حالت ايستاده با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ در مركز صحنه نقش شده كه دست چپ را بر روي قبضه شمشير گذاشته و با دست راست حلقه روبان داري را از اهورا مزدا مي گيرد . شاه ساساني چشماني درشت و ابرواني برجسته دارد . ريش او مجعد و موهاي سرش به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته شده است . وي گوشواره‌‌اي بر گوش و گردنبندي در گردن و دستبندي در مچ دارد . گوشواره او به شكل حلقه مدوري است كه گوي كوچكي به آن آويزان است . گردنبند او نيز شامل يك رديف مهره هاي مرواريدي درشت است .
شاه تاجي برسر دارد كه در قسمت پائين آن به صورت نوار ساده اي است و قسمت بالاي تاج به شكل كوريمبوسي است كه بخشي از موهاي سر به صورت انبوه در آن قرار گرفته و به وسيله دو رشته روبان بسته شده است ، همچنين به تاج شاه در قسمت پشت ، روباني آويخته شده است .
لباس او شامل پيراهن چين داري است كه تا روي زانو ادامه داشته و قسمت پائين آن مدور مي باشد . شلوار نيز بلند و چين دار است كه به وسيله نوار روبان داري به كف پا بسته شده است . كمربند او باريك و به وسيله رديفي از مهره هاي مرواريدي تزئين شده است ، همچنين در قسمت جلو پاپيوني به كمربند آويخته شده است . در قسمت پائين كمربند ، حمايلي جواهر نشان بسته كه شمشيري به آن آويخته است .
در سمت راست شاه ، پيكره اهورا مزدا به حالت ايستاده با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ نقش شده كه دست چپ را به كمر زده و با دست راست حلقه روبان داري را به شاه اهداء مي كند . او داراي صورتي كشيده و ريش بلندي است ، موهاي سرش مجعد و به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته شده است . او نيز گوشواره اي بر گوش و گردنبندي در گردن دارد . تاج اهورا مزدا از نوع تاج هاي كنگره دار است ، به طوريكه پايه تاج به وسيله رديفي از مهره هاي مرواريد تزئين شده و در بالاي تاج نيز بخشي از موهاي سر به صورت انبوه و بدون پوشش رها شده است .
لباس او شامل پيراهن چين داري است كه تا روي زانو ادامه داشته و شلوارش چين دار و شبيه به شلوار شاه مي باشد ، همچنين كمربند او شبيه به كمربند اردشير دوم است .
در سمت چپ اردشير دوم پيكر ايزد مهر با صورت و بدني سه ربعي نقش شده كه بر روي گل نيلوفر بزرگي ايستاده است . متأسفانه جزئيات صورت او آسيب ديده ولي بر اساس آنچه كه باقي مانده ، ريش او كوتاه و مجعد است ، همچنين جزئيات تاج او از بين رفته و تنها روبان هاي آويخته شده در پشت تاج ديده مي شود . بر دو سر اين ايزد هاله اي از نور ديده مي شود ، در دست هاي او دسته اي از شاخ هاي نباتي مخصوص اعمال مذهبي كه برسم ناميده مي شود ، قرار دارد . لباس ايزد مهر شبيه لباس اهورا مزدا است . در زير پاي اهورامزدا و اردشير دوم ، پيكره دشمن شكست خورده اي نقش شده كه متأسفانه بخش زيادي از آن از بين رفته است . جزئيات صورت او آسيب ديده ولي با توجه به آنچه كه باقي مانده ريش او ساده و با خطوط مواج عمودي نشان داده شده است ، همچنين موهاي سر او ساده است . تاج او به شكل سربندي است كه به وسيله سه رديف مهره هاي مرواريدي و پلاك مدوري در مركز تزئين شده است .اين شخص گردن بندي بر گردن دارد كه شامل يك رديف مهره هاي مدور است ، لباس او شامل پيراهن بلندي است كه تا قوزك پا ادامه دارد . اين شخص چكمه هاي ساقه كوتاهي پوشيده و شمشيري بر كمرش بسته است.
درباره هويت واقعي اين شخصيت ، اختلاف نظرهايي وجود دارد برخي از محققين اين پيكره را متعلق به يكي از شاهان شكست خورده كوشان مي دانند ولي امروزه بسياري از محققين آن را به جوليانوس امپراطور روم نسبت مي دهند كه در سال 362 م به دست اردشير دوم كشته شده است . اين تفسير تازه به سرعت راه خويش را در محافل ايران شناسي باز كرده است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
ايوان كوچك :
اين ايوان به صورت فضاي مستطيل شكلي به عرض 96/5 متر ، عمق 80/3 متر و ارتفاع 30/5 متر است . در دوطرف ورودي اين ايوان ، دو جرز چهار گوش به پهناي 9 سانتي متر و بلندي 37/2 متر وجود دارد . بر بالاي اين جرزها اتاقي با قوس نيم دايره اي قرار گرفته كه 10 سانتي متر از سطح داخلي جرزها عقبتر رفته است . ديوار انتهاي اين ايوان به دو بخش تقسيم شده است . در بخش فوقاني ، طاقچه اي به عمق 30 سانتي متر و بلندي 93 /2 متر ايجاد شده است . در داخل اين طاقچه ، پيكره هاي شاهپور سوم و پدرش شاهپور دوم و همراه با كتيبه هايي به خط پهلوي و به زبان فارسي ميانه حجاري كرده اند .
در اين صحنه هر دو شخصيت به حالت ايستاده با صورتي نيم رخ و بدني تمام رخ نقش شده اند . هر دو ،‌دست راست را بر قبضه شمشير و دست چپ را بر قسمت فوقاني غلاف قرار داده اند .
پيكره شاپور دوم ، داراي چشماني درشت ، ابرواني كماني و ريش بلندي است كه انتهاي آن در حلقه اي فرو رفته است . موهاي سر او مجعد و به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته شده است . تاج او از نوع تاج هاي كنگره دار است كه پايه آن به وسيله مهره هاي مرواريدي تزئين شده و در بالاي تاج نيز گوي بزرگي قرار گرفته است . به پشت تاج نيز روبان بلندي آويزان است . شاپور دوم گوشواره اي بر گوش و گردن بندي د رگردن دارد كه شامل يك رديف دانه هاي مرواريد درشت است .
لباس او شامل پيراهن چين داري است كه تا روي زانو ادامه داشته و در قسمت پائين مدور مي‌باشد . به كمر او نيز كمربندي بسته شده كه در قسمت جلو پاپيوني به آن آويخته است ، همچنين شلوار او بلند و چين دار مي باشد .
پيكره شاپور سوم نيز شبيه پيكره پدرش است تنها تفاوت اين پيكره ها در شكل تاج آن ها مي باشد كه متأسفانه جزئيات تاج شاپور سوم آسيب ديده است .
مطابق با نوشته هاي كنار اين پيكره ها ، مي توان هويت واقعي آنها را شناسايي كرد .
سنگ نوشته مربوط به شاپور دوم شامل 9 سطر است كه ترجمه آن چنين است :
« اين پيكري است از بغ مزدا پرست . خدايگان شاپور ، شاهنشاه ايران و انيران كه چهر از يزدان دارد . فرزند بغ مزدا پرست ، خدايگان هرمز ، شاهنشاه ايران و انيران كه چهر از ايزدان دارد ، نوه خدايگان نرسه شاه شاهان »
سنگ نوشته مربوط به شاهپور سوم شامل 13 سطر است كه ترجمه آن چنين است :
« اين پيكري است از بغ مزدا پرست ، خدايگان شاپور ، شاهنشاه ايران و انيران كه چهر از يزدان دارد ، فرزند بغ مزدا پرست خدايگان شاپور ، شاهنشاه ايران و انيران كه چهر از ايزدان دارد ، نوه خدايگان هرمز و شاهنشاه »

ايوان بزرگ :
مهمترين اثر در طاق بستان ، ايوان بزرگ است كه از نظر معماري اطلاعات بيشتري را در اختيار ما قرار مي دهد . اين ايوان به شكل فضاي مستطيلي به عرض 85 /7 متر و عمق 65/7 متر است كه ارتفاع آن 90/11 متر مي باشد . در دو طرف ورودي اين ايوان دو جرز چهار گوش به ارتفاع 27/4 متر ايجاد شده است . پهناي جرز سمت راست 41/1 متر و جرز سمت چپ 46/1 متر است . بر روي اين جرزها ، طاقي با قوس نعل اسبي قرار دارد كه 24 سانتي متر از سطح داخلي جرزها عقب تر رفته و رفي را ايجاد كرده است . ارتفاع اين طاق از كف ايوان تا لبه قوس در قسمت جلو 80/8 متر و در قسمت عقب ايوان 25/9 متر است . قوس طاق نيز در قسمت جلو ايوان بازتر از قوس انتهاي ايوان است ، به طوريكه در قسمت جلو به شكل نيم دايره اي بوده ولي در قسمت عقب به شكل نيم بيضي است . بر روي لبه بام ايوان ، هفت جان پناه چهار پله اي با زاويه قائم وجود دارد كه ارتفاع هر كدام از آنها 129 سانتي متر است . در انتهاي ايوان ، سكويي به طول 40/7 متر و عرض 80 تا 90 سانتي متر و بلندي 17 سانتي متر وجود دارد . بر روي اين سكو و در دوطرف انتهايي اين ايوان ، دو نيم ستون حجاري شده است . اين نيم ستون ها فاقد پايه ستون بوده و مركب از ساقه ستون و سر ستون مي باشند كه در مجموع ارتفاع هركدام از آنها 4 متر و قطر آنها 32 سانتي متر است . ساقه هركدام از اين نيم ستون ها به شكل استوانه اي بوده و به وسيله شيارهاي قاشقي تزئين شده است . سرستون اين نيم ستون ها به شكل هرم مربع القائده معكوسي است كه تقليدي از سرستون هاي بيزانسي است

تزئينات :
د يوارهاي داخلي ايوان بزرگ به دو بخش تقسيم و هر بخش به گونه اي استادانه تزيئن شده است كه هنوزتمام تزئينات آن پابرجا مانده است . در زير به توصيف تزيئنات بخش هاي مختلف اين ايوان مي پردازيم :

نما :
بر روي جرزهاي دو طرف مدخل ورودي ايوان ، درخت تخيلي نقش شده است ؛ همچنين روي قوس اين ايوان به وسيله دو رديف نقوش گياهي تزيئن شده است ؛ رديف پايئن شامل گل هاي سه برگي است كه انتهاي اين گلها به هم وصل شده اند . در مركز قوس ايوان هلالي نقش شده كه به آن دو رشته روبان افراشته شده است . در لچكي هاي ايوان نيز نقش دو الهه بال دار ( نيكه ) ديده مي شود كه هر كدام از اين الهه ها در يك دسته حلقه روبان دار و در دست ديگر ، جامي پر از مرواريد دارند .

انتهاي ايوان :
ديوار انتهاي ايوان به دو بخش تقسيم شده است . بخش بالايي صحنه تاج ستاني شاه ساساني را نشان مي دهد و در بخش پائين نيز سواركاري نقش شده است .
در صحنه تاج ستاني پادشاه ساساني با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ بر روي سكويي ايستاده است . ولي دست چپ را بر روي قبضه شمشير گذاشته و دست راست را به طرف اهورا مزدا دراز كرده است . جزئيات صورت شاه آسيب ديده است ولي با توجه به آنچه كه باقي مانده صورت او فربه ، گونه ها گوشتالو ، چشم ها درشت و ابروها برجسته است . ريش او به وسيله خطوط مواج عمودي نشان داده شده است . موهاي سر او مجعد و به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته . اين شخص گوشواره اي بر گوش و گردنبندي در گردن دارد ؛ گوشواره او به شكل حلقه مدوري است كه گوي كوچكي به آن آويزان است . گردنبند او شامل دو رديف مهره هاي مرواريدي مي باشد كه به مركز آن سه دانه مرواريد درشت آويخته است .
شاه ،‌ تاج كنگره داري بر سر دارد كه پايه آن به وسيله دو رشته مرواريد و پلاك هاي مربع شكل تزئين شده است ؛ در جلو تاج ، هلالي قرار دارد ، بر فراز تاج ، دو بال عقاب وجود دارد كه نوك آنها به طرف داخل خم شده است . در حدفاصل اين دو بال ، ميله عمودي وجود دارد كه بر روي آن هلالي ديده مي شود ؛ در داخل هلال ، نيز گوي بزرگي قرار دارد .
اين شخص پيراهن مرواريد دوزي شده اي پوشيده است . در قسمت بالاتنه ، بر روي پيراهن ، تسمه هايي بسته شده كه شامل سه رديف مهره هاي مرواريدي و پلاك هاي مستطيلي مي باشد .
كمربند او پهن و با چهار رديف دانه هاي مرواريدي تزئين شده است . در قسمت پائين كمربند ، حمايلي جواهر نشان بسته كه شمشيري در جلو به آن آويخته است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
سمت راست شاه ، پيكره اهورا مزدا با صورت و بدني تمام رخ نقش شده كه بر روي سكويي ايستاده است . او دست چپ را بر روي سينه گذاشته و با دست راست حلقه روبان داري را به شاه اهداء مي كند . اهورا مزدا داراي صورتي كشيده ، ريشي بلند و مخروطي است . موهاي سر او مجعد و به صورت انبوه بر روي شانه هايش آويخته است .
اهورا مزدا گوشواره اي بر گوش و گردنبدي بر گردن دارد كه شبيه به گوشواره و گردنبند شاه است .
تاج او كنگره دار است كه پايه آن به وسيله دو رشته مرواريد و پلاك هاي مربع تزئين شده است . موهاي بالاي سر او انبوه و بدون پوشش رها شده است . او نيز پيراهن مرواريد دوزي شده اي بر تن دارد كه به روي آن شنل جلو بازي پوشيده است .
در سمت چپ شاه ، پيكره آناهيتا ، با صورت و بدني تمام رخ نقش شده كه بر روي سكويي ايستاده است . در دست چپ او سبوي آب و در دست راستش حلقه روبان داري ديده مي شود كه به طرف شاه دراز كرده است او داراي صورتي گرد و چانه اي كوتاه است . بخشي از موهاي سر او به صورت گيسوي بافته در دو طرف صورت آويخته است . همچنين بخش ديگري از آن به صورت انبوه بر روي شانه ها آويخته است .
آناهيتا گوشواره اي بر گوش و گردنبندي در گردن دارد . گوشواره او به شكل حلقه مدوري است كه گوي كوچكي به آن آويزان است .
همچنين گردنبند او شامل دو رديف مهره هاي مرواريدي مي باشد . تاج او نيز شامل دو بخش است . اين تاج در قسمت پايه به وسيله دو رشته مهره هاي مرواريدي و پلاك هاي مربع تزئين شده است . در بخش فوقاني تاج نيز به وسيله رديفي از پالمت هاي شش لبه اي رها شده به وسيله يك پاپيون و روباني افراشته بسته شده است . اين شخص پيراهن چين‌دار مرواريد دوزي شده اي بر تن دارد كه بر روي آن شنل جلو باز بلندي پوشيده است . حاشيه اين شنل به وسيله دو رديف مهره هاي مرواريد و قسمت هاي ديگر آن به وسيله گل‌هاي رز تزئين شده است .

نقش سوار كار :
در بخش پائين ديوار انتهاي ايوان ، نقش مرد سواره اي حجاري شده كه حريفي پيش روي ندارد . اين سوار با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ سوار بر اسب قوي هيكلي است . اين شخص كلاه خودي بر سر دارد كه تمام صورت و گردن او را مي پوشاند ؛ به طوري كه فقط چشمان او مشخص است ؛ همچنين بر روي كلاه خود تاجي قرار دارد . بر روي پايه اين تاج ، نواري وجود دارد كه به وسيله دو رديف مهره هاي مرواريدي تزئين شده است . اين نوار در پشت سر به وسيله پاپيوني بسته شده است . همچنين دو رشته روبان افراشته به آن متصل است . حاشيه فوقاني تاج نيز به وسيله شيارهاي عمودي تزئين شده است . در بالاي تاج موهاي سر او به صورت انبوه و بدون پوشش رها شده كه به وسيله يك پاپيون و دو روبان بسته شده است .
اين شخص پيراهن بلندي بر تن دارد كه به وسيله نقش مرغ و ارغن تزئين شده است . بر روي پيراهن زره اي زنجير باف پوشيده كه تا روي زانو ادامه دارد . به دور كمر او كمر بندي بسته شده كه به وسيله طرح هاي دايره اي تزئين شده است . در قسمت پائين كمربند ، حمايلي بسته كه به وسيله طرح هاي هندسي به شكل لوزي و دايره تزئين شده به اين حمايل تيرداني آويخته است .
اين شخص نيزه بلندي در دست دارد و سپر مدوري براي دفاع در پيش رو گرفته است . صورت و سينه اسب به وسيله زره اي تيغه اي پوشيده شده است . بر روي اين زره نيز منگوله هايي آويخته است . همچنين بر روي كپل اسب منگوله اي آويخته است كه بر روي آن نقش انسان سه سر ديده مي شود .
بسياري از مورخين و جغرافي نويسان دوره اسلامي چون ابن فقيه ، ابن رسته ، ابودلف ، مسعودي و ياقوت حموي نقش اين اسب سوار را خسرو پرويز معرفي كرده اند كه سوار بر اسب معروفش شبديز است .

ديوارهاي جانبي ايوان :
ديوارهاي جانبي ايوان بزرگ به وسيله نقوشي تزئين شده كه صحنه شكار شاهي را نشان مي دهد . به طوريكه در ديوار سمت راست ، صحنه شكار گوزن و در ديوار سمت چپ صحنه شكار گراز نقش شده است .

صحنه شكار گوزن :
اين صحنه در قابي به طول 80/5 متر و عرض 90/3 متر حجاري شده است . در اين صحنه فيل باناني در سه رديف ، گوزن ها را از طريق دروازه اي كه در سمت راست حصار تعبيه شده به داخل شكارگاه رم مي دهند . اين گوزن ها به دنبال چند گوزن دست آموز كه روباني در گردن دارند ، در حال فرار مي باشند . در درون شكارگاه شاه سوار بر اسب در سه قسمت نمايش داده شده است . در قسمت بالا ، شاه سوار بر اسب ، آماده براي شكار مي باشد . او شمشيري مرصع به كمر آويخته و كماني بر گردن دارد . در پشت سر او زني ديده مي شود كه چتري در بالاي سر شاه گرفته است . در پشت سر شاه ، سه رديف زن نقش شده است دو رديف اول به حالت احترام ايستاده اند و رديف سوم نيز در حال نواختن آلات موسيقي مي باشند . در مقابل شاه عده اي از رامشگران بر روي سكويي
نشسته اند . برخي از اين رامشگران در حال كف زدن و برخي نيز چنگ مي نوازند . در مقابل اين رامشگران چهار نفر به حالت ايستاده در حال نواختن آلات موسيقي مي باشند . صحنه بعدي ، شاه را در حال شكار نشان مي دهد ، در اين صحنه شاه سوار بر اسبي است كه چهار نعل به دنبال گوزن ها مي تازد . در پشت سر شاه نيز شش اسب سوار در حال تاخت مي باشند . در پائين اين صحنه شاه كمان را بر گردن انداخته كه اين نشان مي‌دهد ، شكار پايان يافته است . در سمت چپ حصار ، چند نفر شتر سوار ، گوزن هاي كشته را حمل مي كنند .

صحنه شكار گراز :
اين صحنه در قابي به طول 70/5 متر و عرض 13/4 متر حجاري شده است . در سمت چپ اين قاب ، 12 فيل در 5 رديف عمودي نقش شده كه بر روي هر كدام از اين فيل‌ها، دو نفر سوار شده است . اين فيل با نان در حال رم دادن گرازها از مخفي گاه باطلاقي خود به درون نيزارها مي باشند . در قسمت بالاي صحنه شكار ، قايق پارويي ديده مي شود كه در داخل آن پنج نفر در حال كف زدن مي باشند ؛ همچنين دو پارو زن در داخل اين قايق وجود دارد . در مركز صحنه ، شاه در داخل قايقي ايستاده كه در اطراف او نوازندگان زن قرار دارند . شاه با تير و كمان در حال تيراندازي به طرف دو گرازي است كه به سوي او جهيده اند . در داخل اين قايق ، چهار نفر قرار دارد . نفر اول و پنجم ، پاروزن هستند و نفر دوم خدمه شاه است كه تيري در دست دارد . نفر چهارم نيز چنگ نوازي است كه در حال نواختن چنگ مي باشد . در اطراف اين قايق ، پرندگان و ماهيان در ميان گياهان آبزي در حركتند . در عقب قايق شاه ، قايق ديگري ديده مي شود كه چهار نوازنده زن ، در حال نواختن چنگ مي باشند . در سمت راست قاب ، صحنه پايان شكار نشان داده شده است ، در اين صحنه شاه در داخل قايقي ايستاده و كماني كه زه آن باز مي‌باشد به نشانه خاتمه شكار در دست چپ گرفته است ، همچنين برخلاف صحنه قبل ، در كمر شاه شمشيري ديده نمي شود . بر دور سر او نيز هاله اي قرار دارد . در عقب اين قايق ، قايق ديگري وجود دارد كه در داخل آن ، زنان نوازنده در حال نواختن چنگ مي‌باشند . در قسمت پائين صحنه پنج فيل سوار ، در حال جمع آوري گرازهاي شكار شده ، نقش شده است . اين عمل جمع آوري گرازها ، به وسيله خرطوم فيل صورت مي گيرد و خدمه فيل ها با گرزهايي كه در دست دارند ضربه آخر را بر گرازها وارد مي كنند . در داخل قاب ، در قسمت بالا ، گرازهاي شكار شده بر روي فيل ها نشان داده شده و در قسمت پائين ، گرازها از روي فيل ها بر زمين گذاشته شده و خدمه ها در حال قطعه قطعه كردن آنها مي باشند .

تاريخ گذاري :
در مورد زمان ساخت اين ايوان در ميان محققين سه ديدگاه وجود دارد . ديدگاه اول توسط اردمن( Erdmann ) مطرح شده است به نظر او ، اين ايوان در زمان پيروز يكم ( 459 ـ 448 م ) ساخته شده است .
ديدگاه دوم توسط هرتسفلد ( Herzfeld ) ارائه شده است ؛ او اظهار مي كند كه اين ايوان در زمان خسرو دوم ( 628 ـ 590 م ) ساخته شده است .
ديدگاه سوم ، توسط فن گال ( von.Gall ) مطرح شده ، او معتقد است اين ايوان همراه با نقوش ديوار انتهاي آن ، در زمان پيروز يكم ساخته شده است ولي صحنه هاي شكار شاهي در ديوارهاي جانبي ايوان متعلق به زمان خسرو دوم مي باشد . امروزه در محافل ايران شناسي ديدگاه دوم يعني نظر هرتسفلد طرفداران بيشتري دارد .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
سنگ نگاره دوره قاجار :
در بخش فوقاني ديوار سمت چپ ايوان بزرگ ، سنگ نگاره اي از دوره قاجاريه همراه با كتيبه اي به خط نستعليق حجاري شده است . در اين سنگ نگاره محمد علي ميرزا دولت شاه بر روي تختي نشسته است . وي صورتي فربه و ريش بلند دارد . سبيل او تاب داده شده و تا آن سوي گونه ها ادامه دارد تاج او از نوع تاج ها كنگره دار و شبيه تاج پدرش فتحعليشاه است . لباس او شامل پيراهن چين دار قرمز رنگي است كه تا قوزك پا ادامه دارد . وي كمربندي به كمر بسته و در قسمت پائين آن حمايلي قرار دارد . به حمايل او شمشير و خنجري آويخته شده است .
در كنار او شعري از بسمل شاعر كرمانشاهي در مدح او نگاشته شده است . مطابق با اين نوشته محمد علي ميرزا كوه طاق بستان را با كوه طور و جمال دولتشاه را با جمال حضرت موسي تشبيه كرده ، وي همچنين خسرو پرويز را دربان خود معرفي كرده است .
درسمت راست او امامقلي ميرزا معروف به عمادالدوله به حالت ايستاده ، با صورتي سه ربعي و بدني تمام رخ نقش شده است . وي داراي ريش كوتاه سياه رنگي است و تاج جواهر نشاني بر سر دارد . لباس او شامل پيراهن گشاد بلندي است كه متأسفانه رنگ آن از بين رفته . وي نيز خنجري در كمر بسته و شمشيري در غلاف به سمت چپ آويخته است .
در سمت چپ محمدعلي ميرزا ، پسر ديگرش محمدحسين ميرزا نقش شده است . متأسفانه جزئيات صورت وي از بين رفته است . تاج او از نوع تاج هاي كنگره دار است ، لباس او شامل پيراهن سبز رنگ بلندي است . وي نيز شمشيري در غلاف به حمايلش بسته است .
در جلو محمدعلي ميرزا ، آقاغني به حالت ايستاده با صورت و بدني تمام رخ نقش شده است تاج او مخروطي است وي لباس بلند قرمز رنگي پوشيده است و به حمايلش خنجري آويزان است .
درسمت چپ سنگ نگاره ، كتيبه اي به خط نستعليق نوشته شده است ، اين كتيبه به صورت وقف نامه اي است كه مضمون آن حاكي از نحوه درآمد سه دانگ از مزارع كبود خاني است كه بايستي جهت عزاداري براي امام حسين (ع) در ماه عاشورا و و ساير عزا هزينه مي‌شد .
طبق كتيبه اين سنگ نگاره در سال 1237 ه.ق به دستور آقاغني خواجه باشي محمدعلي ميرزا و توسط ميرزا جعفر سنگ تراش حجاري شده است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
طاق گرا در کرمانشاه
بناي طاق گرا در گردنه پاتاق بر سر راه كرمانشاه به سرپل ذهاب و در كنار راه باستاني سنگفرشي بنا شده كه فلات ايران را به بين النهرين ارتباط مي داده است . به علت تغيير مسير ، اين راه و بناي تاق گرا اكنون در شيب هاي پائين جاده آسفالته قرار گرفته است .
از نظر معماري ، بناي تاق‌گرا ، فضاي ايوان مانندي است كه تماماً از سنگ ساخته شده است .
اين بناي مستطيل شكل به ابعاد 86/4*70/7 متر است كه ورودي آن به طرف جنوب و مشرف بر جاده سنگفرش باستاني است . از لحاظ ساختاري ، اين بنا به وسيله بلوك هاي سنگي ساخته شده است كه به صورت مكعب مستطيل تراشيده شده اند . مصالح داخلي ديوارها نيز از لاشه سنگ و ملاط گچ است .
ديوارهاي جناحين اين بنا تا حدودي بلندتر ساخته شده اند تا بتوانند سقف تاق را كاملاً مسطح نمايند . ارتفاع كف بنا از سطح زمين 20/1 متر و ارتفاع از كف تا لبه قوس 92/5 متر و از لبه قوس تا زير گيلويي اول 20/1 متر است . همچنين بلندي افريز اول 60 سانتي متر است كه برروي آن يك رديف بلوك سنگي ساده به بلندي 45 سانتي متر قرار گرفته است . بر روي اين بخش ، سنگ هاي تزئيني افريز دوم قرار دارد . همچنين در بالاترين بخش بر روي لبه بام بنا ، يك رديف كنگره به ارتفاع 92 سانتي متر قرار گرفته است . بنابراين ارتفاع بنا از سطح زمين تا بالاترين نقطه 7/11 متر است ، همچنين عرض دهانه طاق 10/4 متر و عمق آن 10/3 متر مي باشد . ديوارهاي داخلي اين بنا به وسيله نقوش هندسي حجاري شده است .
در مورد زمان ساخت اين بنا اختلاف نظرهايي وجود دارد برخي آن را به دوره اشكاني و برخي ديگر آن را به دوره ساساني نسبت داده اند . همچنين براي اين بنا ، كاركردهاي متفاوتي چون يادگار احداث راه كاروانرو ، توقفگاه موكب شاهي ، اريكه سلطنتي ، پاسگاه مرزي و يا بناي يادبودي از يك پيروزي ذكر شده است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
بناهاي حكومتي کرمانشاه

بناي بيستون
اين بنا در شمال كاروانسراي صفوي بيستون ، و در روبروي فرهاد تراش ، در زير جاده قديمي همدان ، كرمانشاه واقع شده است . بناي مورد بحث كه در جهت شرقي ـ غربي ساخته شده داراي پلاني تقريباً مستطيل شكل بوده و از دو بخش تشكيل شده است . بخش شرقي به ابعاد 80*85 متر مي باشد كه ديوارهاي پيرامون آن به عرض 40/2 متر است . ورودي اين بنا در ضلع شرقي مي باشد . بخش غربي نيز به ابعاد 55*44 متر است كه از طريق يك ورودي به بخش شرقي مرتبط مي شود . اين بخش در حقيقت حياط خلوت مجموعه را شكل مي دهد .
نماي روكار ديوارهاي بنا به وسيله بلوك هاي سنگي تراشيده ، ساخته شده ولي قسمت داخلي ديوارها با لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته است . در ديوارهاي بيروني اين بنا به فواصل معين ، پشت بندي هاي مستطيل شكلي به طول متوسط 10/3 متر ايجاد شده است . بر روي برخي از بلوك هاي سنگي بنا ، علائم حجاران ساساني نقش شده است .
كاوش هاي باستان شناختي نشان داده است كه اين بنا هرگز در دوره ساساني تكميل نشده و به صورت نيمه كار رها شده است زيرا تنها ديوارهاي پيراموني بنا ساخته شده است . ولي مورخين اشاره مي كنند كه خسرو پرويز قصد داشته كه اين كاخ را تكميل كند
ولي هرگز موفق به تكميل آن نشده است . در دوره ايلخاني با ساختن 64 اتاق در داخل بنا ، از آن به عنوان كاروانسرا استفاده نموده اند .

كاخ خسرو (عمارت خسرو)
در حاشيه شمالي شهر كنوني قصرشيرين و در نزديكي آتشكده چهار قابي ، ويرانه‌هاي قصر خسرو پرويز ديده مي شود كه امروزه به صورت تلي از خاك در آمده است . اين بنا بر روي مصطبه اي به ارتفاع 8 متر ايجاد شده است . اين بنا در جهت شرقي ـ غربي به ابعاد 98*285 متر ساخته شده كه راه ورود به داخل بنا از طريق پلكان دو طرفه اي بوده است . در قسمت شرقي بنا ، تالار ستون مستطيل شكلي وجود دارد كه سقف آن به وسيله طاق هاي آجري پوشش داده شده است . در پشت تالار ، اتاق گنبد دار بزرگي ساخته شده كه راه ورود به آن از طريق درگاهي است كه در قسمت غربي تالار ايجاد شده است . در دو طرف شمال و جنوب اتاق گنبد دار ، اتاق هاي مستطيل شكلي وجود دارد كه از طريق اتاق گنبد دار قابل دسترسي بوده اند . همچنين در پشت اتاق گنبد دار ، حياطي مربع شكل با رواق ستون دار قرار دارد كه ابعاد آن 27*27 متر مي باشد . دور اطراف اين حياط ستون دار را اتاق هاي متعددي فرا گرفته است . در قسمت غربي حياط نيز ايواني ساخته شده است كه از طريق درگاهي به حياط ديگر كاخ منتهي مي شود . در اطراف اين حياط‌ها نيز مجموعه اتاق ها و اصطبل ها قرار گرفته است .
در قسمت شمالي تراس ، چندين خانه به صورت يك مجموعه وجود دارد . اسكار رويتر اظهار مي كند خانه هايي كه در قسمت مركزي عمارت قرار دارند احتمالاً حرم پادشاه را شكل مي دهند و خانه هاي واقع در بيرون ساختمان مكاني براي پذيرائي ميهمانان بوده است .
در مورد اين كاخ ، مورخين و جغرافي نويسان ايراني و عرب هر كدام مطالبي نوشته‌اند ، اكثر اينها اظهار مي كنند كه اين كاخ توسط خسرو پرويز در ميان باغ وسيعي ساخته شده كه حيوانات وحشي با كمال آزادي در اين مكان مي زيسته اند و آب فراواني از رودخانه الوند در جدولي مرتفع به اين باغ وارد مي گشته است . با قوت اين كاخ را جزء عجايب جهان به شمار آورده كه در سال 628 ميلادي توسط هراكليوس ويران شده است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
گوردخمه ها در کرمانشاه

گوردخمه ها دربند صحنه
دخمه هاي دربند در بدنه كوه شوق علي واقع در شمال شهر صحنه و سمت راست آب دربند حجاري شده است . اين گوردخمه ها در بين اهالي محل به قبر كيكاوس ، فرهاد تراش و گور شيرين و فرهاد معروف مي باشد . در ارتفاعي كه بيش از 50 متر از سطح رودخانه فاصله دارد محلي به طول 5/14 متر و ارتفاع 11 متر تراشيده اند و در آن دخمه بزرگتر را ساخته اند كه درگاه آن روبه جنوب است . در جلو گوردخمه فضاي ايوان مانندي به ابعاد 75/1*85/5 متر و به ارتفاع 4 متر ايجاد كرده اند كه در جلو اين ايوان صفه‌اي به عرض 2 متر در صخره تراشيده اند . در دو طرف ايوان دو ستون سنگي وجود داشته كه متأسفانه تنها پايه و بخشي از ساقه آن بر جاي مانده است . بر اساس بخش هاي باقيمانده ، پايه ستون ها به شكل زنگوله برگشته مي باشند . قطر اين پايه ها 55 سانتي متر
است . بدنه اين پايه ستون ها داراي شيارهايي است كه شبيه پايه ستون هاي دوره هخامنشي مي‌باشد .
در نماي بالاي ورودي آرامگاه تصوير خورشيد بال داري حجاري شده است .
در اين گوردخمه بعد از ايوان ستون دار ، ورودي دخمه به عرض 32/1 متر و ارتفاع 70/1 متر قرار دارد كه به اتاقي به ابعاد 20/3*3 متر و ارتفاع 45/2 متر منتهي مي شود . در هر يك از اضلاع شرقي و غربي اين اتاق سكويي به ابعاد 5/1*30/2 متر و ارتفاع 50 سانتي متر ايجاد شده است . بر روي هر يك از اين سكوها قبري به طول 15/2 متر و عرض 82 سانتي متر كنده شده است .
در ميان دو سكو ، مدخل مستطيل شكلي به ابعاد 145/1*90/1 متر وجود دارد كه به اتاق زيرين مرتبط مي شود . در داخل اين اتاق ، قبري به ابعاد 32/1*42/2 متر در داخل سنگ كنده شده است . در كنار اين قبر نيز سكويي به عرض 52 سانت و ارتفاع 50 سانتي متر وجود دارد .
در ديوار شمالي اين اتاق ، دو تاقچه كوچك جهت قرار دادن نذورات و هدايا كنده شده است.
با توجه به شكل پايه ستون ، نوع تراش و سقف اتاق زيرين به نظر مي رسد كه اين گوردخمه نيز متعلق به دوره هخامنشي باشد .
به فاصله 100 متري از گوردخمه بزرگ ، گوردخمه ديگري وجود دارد كه جهت آن به طرف شرق مي باشد . مدخل ورودي اين دخمه به طول 25/1 متر و بلندي 80 سانتي متر مي باشد . اتاق گوردخمه به طول 5/2 متر ، عمق 65/1 متر و ارتفاع آن از كف تا بلندترين نقطه 10/1 متر است .
با توجه به اينكه نوع تراش اين گوردخمه شبيه گوردخمه بزرگتر مي باشد بنابراين اين دو دخمه همزمان با هم مي باشند .

گوردخمه برناج
اين گوردخمه در 14 كيلومتري شمال غربي شهر بيستون در روستاي برناج واقع شده است . اطراف اين گوردخمه نيز قابي تراشيده شده است . از نظر پلان اين گوردخمه داراي پلاني مربع شكل است كه طول هر ضلع آن 95 سانتي متر مي باشد . همچنين ارتفاع اتاقك اين گوردخمه از كف تا سقف آن 95 سانتي متر است .

گور دخمه بيستون
در سینه کوه بیستون، پشت مجسمه هرکول به فاصله حدود صد متری سنگ بلاش ، گور دخمۀ بیستون که کوچکترین گور دخمه استان کرمانشاه است قرار دارد . دهانه آن که به سمت شرق است در پایین یک متر و در بالا 85 سانتیمتر است وارتفاع آن 70 سانت وعمق 58 سانت است و می توان گفت ساخت آن کامل نشده است.

گوردخمه هاي اسحاق وند
اين گوردخمه ها در 25 كيلومتري جنوب غربي هرسين ، در شمال شرقي روستاي ده نو واقع شده اند . نام اين گوردخمه ها برگرفته از روستايي به نام اسحاق وند مي باشد كه در شمال اين گوردخمه ها قرار گرفته است . در ميان اهالي محل گوردخمه هاي مورد بحث به فرهاد تاش معروف اند .
اين مجموعه شامل سه گوردخمه مي باشد كه گوردخمه سمت راست بالاتر از دو گوردخمه ديگر قرار گرفته است . گوردخمه سمت چپ به شكل تاقچه اي به عمق 85 سانتي متر و عرض 10/2 متر است . گوردخمه وسطي به عمق 75/1 متر و عرض 63/1 سانتي متر مي‌باشد . گوردخمه سمت راست نيز به عرض 10/2 متر است . اطراف هر يك از اين گوردخمه‌ها قاب بندي شده است .
در بخش فوقاني گوردخمه وسطي تصوير مردي به حالت تمام قد به ارتفاع 87/1 متر و با چهره اي نيم رخ حجاري شده است . اين شخصيت لباس چين دار بلندي پوشيده است . وي دست هاي خود را به حالت نيايش در جلو صورت قرار داده است . در مقابل او مشعلي به ارتفاع 83 سانتي متر قرار دارد . پس از آن نيز آتشداني به ارتفاع 94 سانتي متر مشاهده مي شود . در پشت اين آتشدان ، شخصيتي به ارتفاع 80 سانتي متر حجاري شده كه دست‌هايش را بلند كرده و از پشت شيء را گرفته است .
زماني اين گوردخمه ها را به دوره ماد نسبت مي دادند ولي امروزه در مورد زمان ساخت آنها اختلاف نظرهايي وجود دارد . بطوريكه هرتسفلد آنها را به دوره هخامنشي نسبت داده و معتقد است كه گوردخمه وسطي قبر گئومات مغ مي باشد . اگر چه عده اي ديگر نيز اين گوردخمه را متعلق به دوره هخامنش مي دانند ولي در انتساب آن را به گئومات مغ بي پايه و اساس مي دانند . در پژوهش هاي اخير نيز اين گوردخمه ها را به دوره سلوكي نسبت داده اند كه در زمان اشكانيان نقش آتشدان و پيكره شخصيتي كه هر دو دست هايش را بلند كرده و از پشت شيء را گرفته حجاري شده است .

گوردخمه برد عاشقان
اين گوردخمه در روستاي مله ديزگه از توابع دهستان ذهاب در دامنه كوهي به فاصله 2 كيلومتري از روستا قرار گرفته است . اين گوردخمه نيز همانند گوردخمه سان رستم در داخل قلعه سنگ بزرگي به شكل مكعب مستطيل به طول 40/5 متر و عرض 40/4 متر و به ارتفاع 50/2 متر ايجاد شده است . اين گوردخمه نيز داراي اتاقي است كه در داخل سنگ كنده شده است . اين اتاق به طول 46/1 و عرض 05/1 سانتي متر مي باشد .
اگر چه زماني اين گوردخمه را نيز همانند ساير گوردخمه به دوره ماد نسبت مي دانند ولي امروزه آن را متعلق به دوره ساساني مي دانند .

گوردخمه ديره
اين گوردخمه در فاصله 24 كيلومتري جاده سرپل ذهاب به طرف ديره در نزديكي روستاي گلين قرار دارد . اهالي روستا اين گوردخمه را به نام فراي كن يا تاق فرهاد يا اتاق فرهاد مي شناسند . گوردخمه مورد بحث به طول 50/6 متر ، عمق 20/3 متر و ارتفاع 15/2 متر مي باشد . در انتهاي دخمه دو پله به طول 35/1 متر ايجاد شده است . همچنين در ديوار جنوبي اين دخمه صفحه اي به ابعاد 34/1*60/1 متر جهت ايجاد نقشي تراشيده شده است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
گوردخمه دكان داود
اين گوردخمه در سه كيلومتري جنوب شرقي سرپل ذهاب در ابتداي جاده انزل واقع شده كه در ميان اهالي محل به كل داوود و دكان داوود شهرت يافته است و از مكان هايي است كه نزد طوايف اهل حق متبرك بوده كه در بعضي از اوقات سال در آنجا جهت انجام مراسم مذهبي اجتماع مي كنند . اين مقبره همانند گوردخمه بزرگ دربند صحنه ، داراي ايواني در جلو مي‌باشد كه طول آن در جلو 60/9 متر و در قسمت عقب 32/7 متر مي باشد . عرض آن 95/1 متر و ارتفاع آن نيز 60/2 متر است . اطراف ايوان به وسيله قاب هايي تزئين شده است . در دو طرف ورودي مقبره بقاياي دو ستون ديده مي شود كه بدنه ستون‌ها به مرور زمان از بين رفته و تنها پايه ها و سرستون ها باقي مانده است . پايه ستون ها مربع شكل مي باشند . در ديوار عقبي اين ايوان ورودي به عرض 1 متر و ارتفاع 5/1 متر وجود دارد كه به اتاقي به طول 83/2 متر ، عرض 31/2 متر و ارتفاع 18/2 متر منتهي مي شود . در بدنه ديوارهاي اين اتاق 5 تاقچه جهت قرار دادن نذورات كنده شده است . همچنين در نيمه سمت چپ كف اتاق ، قبري بيضي شكل به عمق 70 سانتي متر كنده شده است . سقف اين اتاق داراي تاقي هلالي است ولي سقف ايوان جلو اتاق ، مسطح مي‌باشد .
در فاصله 8 متري زير اين گوردخمه ، قاب مستطيل شكلي بر روي يك قابي قديمي تر تراشيده شده است . در داخل قاب جديد شخصيتي به حالت تمام قد با صورتي نيم رخ حجاري شده است . اين شخص لباس بلندي برتن و كلاه لبه داري بر سر گذاشته كه قسمت پشت گردن و گوش هاي او را پوشانده است . همچنين در يك دست او برسمي ديده مي‌شود و دست ديگر را به حالت نيايش به طرف بالا نگه داشته است . زماني نيز تصور مي شد كه اين گوردخمه و نقش برجسته حجاري شده در زير آن متعلق به دوره ماد باشد ولي در پژوهش هاي اخير مشخص گرديد اين گوردخمه متعلق به دوره هخامنشي است و احتمالاً نقش برجسته حجاري شده در زير آن نيز مربوط به دوره سلوكي باشد .

گوردخمه روانسر
در داخل شهر روانسر و در جوار گورستان محل ، گوردخمه اي به طرف شرق و ارتفاع 35 متري از سطح قبرستان در سينه كوه كنده شده است . قسمت تسطيح شده شامل يك ديوار عمودي به عرض 3 متر و ارتفاعي در حدود 30/2 متر است . بخش فوقاني اين فضاي ايوان مانند به عمق 10 سانتي متر و در قسمت تحتاني در حدود 81 سانتي متر مي‌باشد . در ديوار انتهايي اين ايوان ، قابي مستطيل شكل به عمق 20 سانتي متر ايجاد شده كه در حقيقت قاب ورودي گوردخمه محسوب مي شود . اين ورودي به ابعاد 70*92 سانتي‌متر است كه به اتاقكي تقريباً مربع شكل منتهي مي شود . با توجه به سوراخ هايي كه در دو طرف ورودي ايجاد شده به نظر مي رسد كه اين گوردخمه داراي درگاهي بوده است.
اتاق اين گوردخمه به طول 43/2 متر و عرض 2 متر و ارتفاع 64/1 متر مي باشد . كف اين اتاق فاقد هرگونه پستي و بلندي بوده و سقف آن مسطح است و در چهار جهتي كه به ديوار ختم مي شود با ديوار به شكل قوس هايي نا منظم ارتباط پيدا كرده ، بطوريكه به سقف حالتي قوسي شكل داده است .
در سمت راست مدخل ورودي دخمه ، نقوشي حجاري شده است . وضعيت نامناسب نقش برجسته امكان هر گونه توصيف قابل ذكري را نمي دهد اما با دقت زياد مي تون چهار تصوير در روي سطح تسطيح شده تشخيص داد .

1 ـ روشن تر از همه شكل تقريبي يك متوازي الاضلاع است كه رديف هاي موازي آن را به 13 قسمت تقسم مي كند و از وسط تصوير به شكل مورب تا قسمت راست پائين نقش ادامه مي يابد .
2 ـ در حد فاصل تصوير متوازي الاضلاع و در ورودي بخش از نيم رخ يك شخص كه شيء را به صورت عمودي در دست نگه داشته به چشم مي خورد .
3 ـ سومين نقش در بالاي متوازي الاضلاع و درست در وسط كادر قرار گرفته است . كه تصوير انسان بالداري مي باشد كه پشت به در ورودي مقبره ايستاده است .
4 ـ دو صفحه مدور سمت راست نقش بالدار را مي توان به عنوان چهارمين تصوير محسوب كرد .
با توجه به نقوش حجاري شده در نماي اين گوردخمه مي توان آن را به دوره هخامنشي نسبت داد .

گوردخمه رستم
روستاي چنار وسط

گوردخمه شمس آباد
اين گوردخمه در 19 كيلومتري گوردخمه هاي اسحاق وند بين روستا شمس آباد و سرخه ده در كنار چپ رودخانه گاماسياب قرار گرفته است . اين گوردخمه نيز همانند گوردخمه هاي اسحاق وند به صورت تاقچه اي است كه اطراف آن را قاب هايي تراشيده شده است . گوردخمه مورد بحث به عرض 2 و عمق 75/1 متر است . ورودي اين گوردخمه به عرض 10/1 متر و ارتفاع دهانه آن 85 سانتي متر مي باشد . ارتفاع كف گوردخمه تا بلندترين نقطه سقف 20/1 متر مي باشد . از نظر گاهنگاري زماني ساخت اين گوردخمه را نيز متعلق به دوره ماد مي دانستند ولي امروزه آن را به دوره هخامنشي نسبت مي دهند .

گوردخمه سان رستم
اين گوردخمه در 64 كيلومتري جنوب كرمانشاه و به فاصله 10 كيلومتري روستاي بوژان در حاشيه رودخانه جزمان در منطقه جلالوند واقع شده است . گوردخمه مورد بحث به صورت اتاقي است كه در داخل قطعه سنگ بزرگي كنده شده است . اين قطعه سنگ به ابعاد 5/7*6 متر و ارتفاع 5 متر مي باشد . اتاق گوردخمه داراي ورودي به عرض 75 سانتي متر ، عمق 60 سانتي متر و ارتفاع 40/1 متر است . سقف ورودي به وسيله شيارهايي تزئين شده است . اتاق گوردخمه نيز داراي سقفي تقريباً قوسي شكل مي باشد . اين اتاق به طول 20/3 متر و عرض 7 متر و ارتفاع 2 مي باشد . كف اتاق در حدود 20 سانتي متر پائين تر از كف در ورودي است . متأسفانه دلايل محكمي براي تاريخ گذاري اين گوردخمه وجود ندارد معهذا برخي از محققين آن را به دوره ساساني نسبت داده اند .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
كاروانسراها در کرمانشاه

کاروانسراي ايلخاني (بيستون )
اين كاروانسرا بر روي بقايايي از يك بناي سنگي دوره ساساني ساخته شده است كه به كاخ خسرو معروف مي باشد . به اين ترتيب كه ايلخانيان با الحاق ديوارهايي به ديوارهاي محيطي بناي ساساني ، كاروانسرا را احداث كرده اند .
اين كاروانسرا به ابعاد 80 * 85 متر است كه با لاشه سنگ و آجر به همراه ملاط گچ ساخته شده است . درگاه ورودي كاروانسرا در جبهه شرقي بنا قرار دارد . اين درگاه ورودي به حياط مركزي منتهي مي شود . در اطراف حياط نيز مجموعه اي از اتاق ها و ديوارهاي مستطيل شكل قرار دارد . به اين ترتيب كه در سه ضلع شرقي ، شمالي و جنوبي ، رديفي از ايوان ها و اتاق ها قرار گرفته است و به عبارتي ترتيب قرار گرفتن اتاق ها به اين صورت بوده كه در كنار هر ايوان دو اتاق ساخته شده است ولي در ضلع غربي در جلو هر يك از اتاق ها ، ايوان كوچكي وجود دارد .
ديوارهاي اين كاروانسرا تا قسمت پاكار قوسي به وسيله لاشه سنگ و از پاكار تا تيزه قوسي با آجر چيده شده است . در داخل حياط مركزي اين كاروانسرا ، مسجد كوچكي ساخته شده است . در كنار اين مسجد نيز سكويي با پلان مربع احداث شده كه در هر گوشه آن پشتبند مستطيل شكلي قرار دارد . در مركز اين سكو نيز فضاي مدور توخالي ايجاد شده است . متأسفانه كاربرد اين سكو تا كنون مشخص نشده است .

كاروانسراي ماهيدشت
اين كاروانسرا نيز در داخل شهر ماهيدشت واقع شده است ، اين كاروانسرا نيز به نام كاروانسراي شاه عباسي معروف است و همانند كاروانسراهاي دوره صفويه به سبك چهار ايواني ساخته شده است . اين بنا به ابعاد 65 *65 متر مي باشد .
ورودي آن نيز در قسمت جنوبي بنا است دو سكوي دراز و بلند در طول اين ورودي قرار دارد . گوشه هاي بيروني اين كاروانسرا به صورت مدور مي باشد . در هر طرف ورودي كاروانسرا دو فضاي ايوان مانند دو طبقه قرار دارد . همچنين در نماي جنوبي كاروانسرا نيز در هر طرف ورودي چهار طاق نما با طاق جناغي ساخته شده است . پس از ورودي ، هشتي گنبد داري قرار دارد كه به حياط كاروانسرا منتهي مي شود . در اطراف حياط نيز مجموعه اي از اتاق ها جهت استراحت كاروانيان ساخته شده و در پشت اين اتاق نيز اصطبل هاي سراسري احداث شده است كه در داخل اين اصطبل ها همانند ساير كاروانسراها ، سكوهايي جهت باراندازي وجود دارد .
اين كاروانسرا همزمان با كاروانسراي بيستون به دستور شاه عباس اول صفوي احداث شده است و طبق كتيبه بنا در زمان ناصرالدين شاه نيز تعمير گرديده است .

كاروانسراي شاه عباسي
38 كيلومتري شمال شرقي اسلام آباد
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
كاروانسراي صفوي بيستون
كاروانسراي بيستون در 30 كيلومتري شمال شرقي كرمانشاه و در محل روستاي بيستون كهنه ، واقع شده است . اين كاروانسرا كه به كاروانسراي شاه عباسي نيز معروف است . همانند بسياري از كاروانسراهاي صفوي به سبك چهار ايواني بنا گرديده است . اين بنا به طول 60/83 متر و عرض 50/74 متر است . در چهار گوشه اين بنا ، برج هايي قرار دارد كه برج هاي ضلعي غربي مدور و برج هاي ضلع شرقي هشت ضلعي است . ديوار محيطي اين كاروانسرا در قسمت داخل و بيرون تا كف طاق نماها به وسيله سنگ هاي تراشيده ، و از كف طاق نماها به بالا با آجرهايي به ابعاد5*25*25 سانتي متر ساخته شده است . دروازه ورودي اين كاروانسرا به عرض 50/3 متر در ضلع جنوبي است . در هر طرف اين دروازه هفت طاق نما قرار دارد . پس از دروازه ، فضايي سرپوشيده با طاق جناغي وجود دارد كه در طرفين آن دو ايوان با طاق هلالي است . در ابتداي اين ايوان ها ، راه پله اي ساخته شده كه به پشت بام بنا مرتبط مي باشد . اين فضاي سرپوشيده به يك فضاي هشت ضلعي با طاق گنبدي منتهي مي شود . در طرفين اين فضاي هشت ضلعي ، دو ايوان وجود دارد كه هر يك از اين ايوان ها داراي سه درگاه مي باشد .از اين فضاي گنبددار مي توان وارد حياط كاروانسرا شد . در هر يك از اضلاع كاروانسرا ، شش اتاق چهار ضلعي است . جلو هر يك از اتاق ها ، ايواني است كه سطح آنها سنگ فرش است . در چهار كنج حياط نيز چهار ايوان شش ضلعي قرار دارد .
مقابل درگاه ورودي كاروانسرا ، در ضلع ديگر ، شاه نشين ساخته شده است . شاه نشين اتاق بزرگي است كه جلو آن ، ايوان بزرگي شبيه ايوان هاي شرقي و غربي كاروانسرا قرار دارد.
در پشت اتاق هاي كاروانسرا ، اصطبل هاي درازي ساخته شده است . در هر يك از اين اصطبل ها ، تعدادي سكو جهت انداختن بار و استراحت كاروانيان وجود دارد .
اين كاروانسرا به دستور شاه عباس اول صفوي ساخته شده است . با توجه به كتيبه اي كه از شاه سليمان صفوي ( 1105 ـ1077 ه . ق ) باقي مانده است به نظر مي رسد بناي اين كاروانسرا در زمان پادشاهي شاه سليمان و صدارت شيخ عليخان زنگنه خاتمه يافته است . همچنين در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار و صدارت ميرزا‌آقاخان نوري توسط حاجي جعفرخان معمارباشي اصفهاني تعمير شده است .

كاروانسراي قصرشيرين
اين كاروانسرا در داخل شهر قصرشيرين قرار دارد كه متأسفانه در اثر حملات عرلق آسيب زيادي ديده و تنها قسمت ورودي آن باقي مانده است ولي در سال هاي اخير ميراث فرهنگي اقدام به بازسازي آن نموده است . اين كاروانسرا نيز از نظر پلان تا حدودي شبيه كاروانسراهاي صفوي بيستون و ماهيدشت مي باشد بطوريكه داراي ورودي طاق داري درضلع جنوبي بناست كه در هر طرف ورودي سكويي دراز ايجاد شده است . پس از ورودي ، هشتي گنبد داري قرار دارد كه از طريق آن مي توان وارد حياط مركزي شد .
در چهار طرف اين حياط ، ايوانهاي بزرگي با طاق جناغي قرار دارد . همچنين در اطراف ضلع حياط مركزي تعدادي اتاق ساخته شده است در جلو هريك از اين اتاق ها ايوان كوچكي و در پشت اتاق ها ، اصطبل هاي درازي احداث شده است .
اين كاروانسرا به وسيله لاشه سنگ و آجر ساخته شده است . حتي در برخي از قسمت‌هاي آن از جمله ورودي ، از آجرهاي بناهاي ساساني نيز استفاده كرده اند .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
نيايشگاه ها در کرمانشاه

چهارتاقي آتشكده ميل ميل گه
چهارتاقي نويافته "ميل ميله گه" يكي از آتشكده هاي دوره ساساني در روستاي سياه سياه ميله گه باباخان از توابع دهستان حومه جنوبي بخش مرکزي شهرستان اسلام آباد غرب است و به فاصله 100 متري شرق روستاي مذکور و بر فراز پشته اي کم ارتفاع از سنگ هاي ماسه اي، مشرف به زمين هاي كشاورزي پست اطراف ساخته شده است و همانند بسياري از آتشكده هاي آن زمان با مصالح لاشه سنگ و ملات گچ ساخته شده است. اين چهارتاقي كه هسته اصلي باقيمانده از بناي بزرگتري است، متشكل از چهار جرز سنگي در ابعاد مختلف مي باشد كه پيرامون آن را راهرو طوافي احاطه كرده است.در داخل اين آتشكده سكويي جهت قرار گرفتن آتشدان(آدوشت) وتعدادي پايه گچي وسنگي قرار دارد كه در نوع خود منحصر به فرد مي باشند. بررسي اين عناصر، مطالعه معماري مذهبي دوره ساساني به ويژه آتشكده هاي ايراني را وارد ديدگاه جديدي مي كند. مطالعه اين آتشكده به دليل دارا بودن ارزش هاي معماري و عناصر به كار رفته در داخل آن به بسياري از ابهامات و خلاء هاي موجود درباره معماري مذهبي دوره ساساني به ويژه مراسم نيايش آتش پاسخ می دهد.
اين چهار تاقي همانند ساير چهارتاقي هاي هم عصر خود از چهار پايه مکعب مستطيل جدا از هم تشکيل شده است.اگر چه از سقف بنا هيچ اثري باقي نمانده اما مي توان بر مبناي چهارتاقي هاي مشابه چنين تصور كرد که در زمان خود تاق هايي از دو سو پايه ها را به يکديگر مرتبط کرده و گنبدي مدور اجزاء اين مجموعه را به هم پيوند می داده است.

آتشكده چهارقاپي
چهار قاپو يا چهار قاپي به معني چهار در ، از جمله آتشكده هاي زمان ساساني در شهر مرزي قصرشيرين است . اين آتشكده از نوع آتشكده هايي است كه داراي دالان طواف بوده ولي متأسفانه در اثر مرور زمان رواق آن فرو ريخته است ولي با اين وجود در برخي از قسمت ها آثاري از آن ديده مي شود . اين آتشكده عبارت است از اتاقي مربع شكل به ابعاد 25*25 متر كه داراي سقفي گنبدي شكل به قطر 16 متر بوده ولي متأسفانه اكنون اثري از آن باقي نمانده است و تنها بقاياي گوشواره ها در چهار گوشه آن ديده مي شود . اين اتاق مربع شكل داراي چهار درگاه ورودي است كه به رواق اطراف فضاي مركزي منتهي مي شوند . در اطراف اين بنا مجموعه اتاق ها و فضاهايي وجود دارد كه بخش هايي از آنها در نتيجه كاوش هاي باستان شناختي سال هاي اخير شناسايي شده است . اين بنا با استفاده از مصالح محلي از قبيل لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته شده است . البته گنبد بنا آجري بوده است .
اگرچه اكثر باستان شناسان اين بنا را آتشكده اي از زمان خسرو پرويز پادشاه ساساني مي دانند ولي برخي نيز آن را كاخي از همان زمان مي دانند.

نيايش گاه مادي
در زير کتيبه و نقش برجسته داريوش اول در بيستون، بقاياي يک بناي سنگي ديده مي شود. اين بنا صفه اي به بلندي يک و نيم متر است و به صورت خشکه چين با سنگ هاي نتراشيده، ساخته شده است. بر روي اين صفه، راهرويي به عرض يک و نيم متر و درازاي هفت متر وجود دارد که بنا را به دو بخش تقسيم مي کند. در انتهاي اين راهرو، ارتفاع به ابعاد 5/3×5/6 متر قرار دارد. دو طرف پهناي اتاق را شکاف کوه و انتهاي آن را ديواري به عرض يک و نيم متر و طول پنج و نيم متر مسدود مي نمايد. در کاوش هاي باستان شناختي اين بنا، قطعه سفال هايي به دست آمد که با سفالينه هاي مادي شناسايي شده از «گودين تپه» کنگاور و «نوشيجان» ملاير قابل مقايسه است. کاوشگران اين بنا را نيايشگاهي از دوره ماد مي دانند.

نيايشگاه مادي بيستون
در زير كتيبه و نقش برجسته داريوش يكم در بيستون ، بقايايي از يك بناي سنگي وجود دارد كه در سال 1346 توسط هيئت هاي آلماني مورد كاوش قرار گرفته است . اين بنا به صورت صفه اي است به بلندي 5/1 متر كه به وسيله سنگ ها نتراشيده و به صورت خشكه چين چيده شده است . بر روي اين صفه ، راهرويي به عرض 5/1 متر و درازاي 7 متر وجود دارد كه بنا را به دو بخش تقسيم كرده است . در انتهاي اين راهرو ، اتاقي به ابعاد 5/6*5/3 متر وجود دارد . دو طرف پهناي اتاق را شكاف كوه و انتهاي آن را ديواري به عرض 5/1 متر و طول 5/5 متر مسدود مي نمايد .
در كاوش هاي باستان شناختي تعدادي قطعه سفال از اين بنا به دست آمده كه قابل ملاحظه با سفالينه هاي مادي شناسايي شده از گودين تپه كنگاور و نوشيجان ملاير مي باشد . هيئت آلماني اظهار مي كند اين بنا نيايشگاهي از دوره ماد است .

معبد آناهيتا
بناي معروف به معبد آناهيتا در مركز شهر كنگاور بر سر راه همدان به كرمانشاه واقع شده است .
اين بنا بر روي تپه طبيعي با حداكثر ارتفاع 32 متر نسبت به سطح زمين هاي اطراف ساخته شده است . نقشه بناي كنگاور چهار ضلعي و به ابعاد 209*224 متر مي باشد كه هر ضلع آن به شكل صفه اي به قطر 18 متر است . اين صفه ها با لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته شده اند كه نماي بيروني آن ها به وسيله سنگ هاي بزرگ تراشيده شده اي به صورت خشكه چين پوشش داده شده و گاهي براي اتصال برخي از بلوك ها ، از بست هاي آهني و سربي استفاده كرده اند .
در قسمت جنوبي بنا ، پلكان دو طرفه اي به درازاي 154 متر وجود دارد كه هر دوتا پنج پله در يك بلوك سنگي ايجاد شده است . در وضع موجود تعداد سنگ پله ها در پلكان شرقي 26 پله و د رپلكان غربي 21 پله مي باشد ولي با توجه به ارتفاع ديوار كه 20/8 متر از آن باقي مانده به طور يقين تعداد پله ها بيشتر از اين بوده است . در بخش شمال شرقي بنا نيز دو رديف موازي سنگ هاي تراشيده بكار رفته كه بر وجود ورودي به عرض 2 متر در اين بخش از بنا دلالت دارد . در مركز بنا ، صفه اي با جهت شرقي ، غربي ساخته شده كه 93
متر درازا و 30/9 متر پهنا و بين 3 تا 5 متر ارتفاع دارد . اين صفه با لاشه سنگ هاي بزرگ كه حداقل يكي از سطوح آن صاف بوده ساخته شده است و نماي آن با ملاط گچ پوشيده شده كه جز در برخي از سطوح پائين ديوار نشاني از آن نمانده است .
بر روي صفه هاي چهارگانه اين بنا به جز فاصله بين دو رشته پلكان جنوبي ، يك رديف ستون قرار گرفته است . اين ستون ها كوتاه و قطورند . بلندي هر ستون كه شامل پايه ، ساقه و سرستون مي باشند 54/3 متر و قطر هر يك از ساقه ستون ها كه استوانه اي شكل مي باشند 144 سانتي متر است .
در مورد كاركرد اين بنا در ميان محققين اختلاف نظرهايي وجود دارد . بطوريكه عده اي از نويسندگان اين بنا را معبدي براي الهه آناهيتا دانسته اند . آناهيتا ايزد بانوي ، آب هاي روان ، زيبايي ، فراواني و بركت در دوران پيش از اسلام بوده است .
ولي برخي ديگر از محققين به تبعيت از نوشته هاي مورخين ايراني و عرب سده سوم هجري به بعد كاركرد اين بنا را كاخي ناتمام براي خسروپرويز معرفي كرده اند . از نظر زمان ساخت نيز عده اي اين بنا را به اواخر سده سوم و آغاز سده دوم پپيش از ميلاد نسبت داده اند ، عده ديگر آن را به سده يكم پيش از ميلاد و سيف الله كامبخش فرد كاوشگر بنا ، آن را به سه دوره هخامنشي ، اشكاني و ساساني نسبت مي دهد ولي مسعود آذرنوش كاوشگر ديگر بنا آن را كاخ ناتمامي از خسروپرويز در اواخر دوره ساساني مي داند .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
پل ها در کرمانشاه

پل نوژي وران
اين پل در اراضي روستاي نوژي وران ( نجوبران ) و بر سر راه بيستون به سنقر ساخته شده كه بناي اصلي آن منسوب به دوره صفوي است .
اين پل آجري به طول 50 متر و عرض 10/4 متر است كه داراي سه پايه سنگي و دو دهانه مي‌باشد . دهانه شمالي به عرض 5/3 متر است كه ارتفاع آن از كف رودخانه تا تيزه قوس 80/2 متر است . دهانه جنوبي نيز به عرض 70/3 و ارتفاع آن 20/3 متر است . طاق چشمه جنوبي پل چندين بار فرو ريخته و تعمير شده است به طوري كه در نتيجه آخرين تعميرات ،
اين طاق را با تير آهن و آجر به صورت مسطح پوشش داده اند . پايه هاي پل نيز سنگي و از سه بخش تشكيل شده ، بخش مياني كه تقريباً‌ بيضي شكل است و آبشكن هاي مدور كه در دو طرف آن شكل گرفته اند ، با توجه به شكل كنوني آبشكن ها و عدم چفت و بست آن با بدنه پل ، به نظر مي رسد كه ساختمان آنها بعدها به بناي پل الحاق شده باشد . اين پايه ها به وسيله لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته شده اند .
بر روي هر يك از پايه ها ، پشتبندهاي مدور آجري ساخته شده كه تا سطح پل بالا آمدند . عرض جان پناه پل نيز در حدود 30 سانتي متر مي باشد . اين جان پناه در قسمت پايه ها به طبيعت از شكل پشتبندها به صورت مدور است .

پل ماهيدشت
اين پل در داخل شهر ماهيدشت ، بر سر راه كرمانشاه به اسلام آباد و بر روي رودخانه دائمي مِرگ ساخته شده است .
بر اساس قسمت هاي قابل رويت اين پل به طول 50 متر و عرض 10/6 متر مي باشد كه با جهت شمالي جنوبي ساخته شده است . پايه هاي اين پل نيز به وسيله لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته شده و روكار آن با سنگ هاي مكعب مستطيل تراشيده چيده شده است . اين پل داراي دو پايه سنگي است . هر يك از پايه ها از سه بخش تشكيل شده ، بخش مياني كه بخشي از يك مكعب مستطيل به طول 10/6 متر مي باشد و در دو جهت آن ، آبشكن هاي چند ضلعي ( بخشي از شش ضلعي ) ساخته شده است .
پل ماهيدشت داراي سه دهانه مي باشد كه دهانه مياني ، دهانه اصلي محسوب مي شود . اين دهانه به عرض 70/6 متر مي باشد كه داراي طاق جناغي است . ارتفاع اين دهانه از كف رودخانه تا تيزه قوس 80/7 متر مي باشد . در دو طرف دهانه مياني ، دو دهانه كوچكتر ايجاد شده كه كف آنها بلندتر از كف رودخانه مي باشد . هر يك از اين دهانه به عرض 2 متر و به ارتفاع 5/2 متر مي باشد كه داراي طاق جناغي مي باشند .
بر روي پايه هاي سنگي اين پل ، پشتبندهاي سه ضلعي از آجر ساخته شده كه تا سطح گذرگاه پل بالا آمده اند .
اين پل كه اكنون محلي براي تردد اهالي شهر ماهيدشت مي باشد ، در گذشته محل تردد كاروانياني بوده كه به كاروانسراي ماهيدشت ، تردد مي كردند . اگر چه كتيبه‌اي وجود ندارد تا زمان ساخت اين پل را مشخص كند ولي از آنجائيكه به فاصله كمي از كاروانسرا ساخته شده ، احتمالاً در ارتباط با كاروانسرا و همزمان با آن است .

پل ميان راهان
اين پل در جنوب دهكده ميان راهان ، بر سر راه بيستون به سنقر بر روي رودخانه دينور آب ساخته شده است . بناي اصلي اين پل منسوب به دوره صفوي است .
اين پل به طول 30/47 متر و عرض 85/4 متر است كه با جهت شمالي ـ جنوبي ساخته شده است . پل ميان راهان شامل سه دهانه و چهار پايه مي باشد . پايه هاي پل نيز از سه بخش مياني و آبشكن هاي مثلثي در دو طرف آن شكل گرفته اند . اين پايه ها به وسيله لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته شده اند ولي روكار آنها به وسيله سنگ هاي بزرگ نتراشيده چيده شده است . طول هر ساق اين آبشكن ها 35/3 متر است . در بين دهانه هاي پل تنها دهانه شمالي آن دست نخورده بود ولي دهانه ديگر به علت فشار زيادي كه به مرور به آنها وارد
شده ، تخريب و سپس تعمير شده اند . همين تعميرات باعث گرديده كه طاق ها از شكل اصلي خود خارج شوند .
بلندي دهانه شمالي از سنگ فرش كف رودخانه 10/3 متر و دهانه جنوبي 95/3 متر است . عرض دهانه شمالي 70/4 متر ، دهانه مياني 05/8 متر و دهانه جنوبي 7 متر است . در نماي شمالي و جنوبي پل بر روي هر يك از آبشكن ها ، پشتبندهاي آجري به شكل پنج ضلعي قرار دارد كه تا سطح پل بالا آمده اند .
متأسفانه جان پناه اين پل تخريب شده ولي بر اساس شواهد بر جاي مانده به نظر مي رسد عرض اين جان پناه در حدود 50 سانتي متر بوده است .
پل بيستون
پل بيستون در حاشيه شرقي شهر بيستون و بر روي رودخانه دينور آب واقع شده است . اين پل به نام هاي پل كهنه ، پل شاه عباسي ، پل صفوي ، پل نادر آباد و دينور آب معروف است . بر اساس بخش هاي قابل رويت ، اين پل به طول 144 متر و عرض 60/7 متر مي باشد كه با جهت شرقي ـ غربي ساخته شده است . پايه هاي اين پل به صورت شش ضلعي مي باشد كه قسمت داخلي پايه ها به وسيله قلوه و لاشه سنگ به همراه ملاط گچ ساخته شده است ولي روكار آن از سنگ هاي تراشيده مي باشد كه با كمال دقت تراشيده و بر روي هم قرار داده شده است . اين سنگ چيني داراي بندهاي عمودي و افقي باريكي هستند كه ظاهراً بين سنگ ها لايه نازكي از ملاط قرار داده شده است . بر روي برخي از اين سنگ ها علائم سنگ تراشان ساساني به اشكال مختلف نقش شده است .
اين پل داراي چهار دهانه است كه به ترتيب دو دهانه آن كوچك و دو دهانه بزرگ مي‌باشد.
دهانه اول به عرض 10/5 متر و بلندي آن از كف رودخانه تا تيزي طاق ، 6 متر است . دهانه دوم به عرض 15/5 متر و بلندي آن از كف رودخانه تا تيزه طاق 30/6 متر است . دهانه سوم كه بزرگترين دهانه اين پل است به عرض 11 متر و بلندي 9 متر است و بالاخره دهانه چهارم به عرض 11 متر مي باشد كه بلندي آن از كف رودخانه تا تيزي طاق 9 متر است .
طاق تمام دهانه ها به جز دهانه سوم از نوع طاق هاي جناغي است ولي دهانه سوم داراي طاقي از نوع طاق هاي هلوچين كند مي باشد . فرم اين نوع طاق ، بيضي نزديك به دايره است ولي در نظر به صورت دايره جلوه مي كند .
در نماي شمالي و جنوبي پل بر روي هر يك از آبشكن ها ، پشتبندي مثلثي شكل و بر روي پايه پنجم ، پشتبندهاي مدوري ساخته شده است. پشتبندهاي مثلثي تا سطح پل بالا آمده‌اند. احداث اين پشتبندها بر روي پايه ها ، موجب وسعت دادن به پايه قوسي بوده كه نقش اساسي جهت رفع رانش حاصل از قوس ها داشته است .
متأسفانه جان پناه اين پل تخريب شده ولي بر اثر شواهد بر جاي مانده به نظر مي رسد عرض اين جان پناه در حدود 90 سانتي متر بوده است . گذرگاه پل نيز با شيبي تند از كنار چپ رودخانه آغاز شده و تا روي پايه سوم ادامه مي يابد . از پايه سوم تا تيزي طاق دهانه چهارم تقريباً مسطح است و از تيزه طاق دهانه چهارم تا كناره سمت راست رودخانه دينور آب با شيبي ملايم ادامه پيدا مي كند . گذرگاه پل به وسيله قلوه سنگ هاي رودخانه‌اي و ملاط گچ سنگ فرش شده است .
شواهد و مدارك باستان شناختي نشان مي دهد پايه هاي سنگي اين پل در دوره ساساني ساخته شده و در آن دوره هرگز موفق به تكميل آن نشده اند . در دوره حسنويه كه يكي از سلسله هاي محلي كرد است اقدام به تكميل پل مي نمايند از اين دوره تنها طاق هاي دهانه اول و دوم و همچنين پشتبندهاي مدور آن باقي مانده است پس از حسنويه ها در دوره ايلخاني دهانه چهارم پل كه بزرگترين دهانه است . به همراه پشتبندهاي مثلثي بازسازي مي‌شود و در دوره صفويه نيز اقدام به بازسازي نماي پل مي نمايند . همچنين طاق سوم اين پل در زمان پهلوي ساخته مي شود .
متأسفانه در سال هاي پيش جهت عبور و مرور وسايل نقليه از روي پل ، اداره راه و ترابري به منظور حفاظت بيشتر ، اقدام به احداث طاق بتوني به صورت مثلثي در زير دهانه شمالي پل نمود ولي در سال هاي اخير براي حفاظت از پل و سهولت تردد وسايل نقليه ، پل بتوني جديدي در زير دست پل ميان راهان ايجاد شده است و ميراث فرهنگي نيز اقدام به برداشتن طاق بتوني دهانه شمالي پل صفوي و باز سازي بخش هاي تخريب شده نمود .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
پل كوچه
اين پل در هفت كيلومتري شرق كنگاور ، در مسير جاده كنگاور به تويسركان ، در روستاي كوچه واقع شده است . پل كوچه بر روي رودخانه خرم رود به جهت شمال شرقي ، جنوب غربي احداث شده است .
اين پل به طول 80/68 متر و عرض 5 متر مي باشد كه شامل شش پايه سنگي است كه چهار پايه مركزي آن هر يك به عرض 10/3 متر است .
پايه هاي اين پل از دو بخش تشكيل شده است . بخش اول پايه به صورت مكعب مستطيل است و بخش دوم شامل آبشكن مثلث شكل مي باشد . پايه هاي اين پل بر خلاف ساير پل‌هاي استان ، تنها در يك طرف پايه ( قسمت شمالي ) داراي آبشكن است . اين پايه ها در قسمت داخل به وسيله لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته شده ولي نماي آن با سنگ هاي نسبتاً بزرگ نتراشيده به ابعاد مختلف چيده شده است .
اين پل داراي چهار دهانه نامساوي است . دهانه اول به عرض 60/4 متر دهانه دوم 80/4 متر ، دهانه سوم 90/4 متر ، دهانه چهارم 70/4 متر و دهانه پنجم 50/4 متر است . ارتفاع هر يك از اين دهانه از كف رودخانه تا تيزه قوس در وضع موجود در حدود 10/2 متر مي‌باشد .
طاق تمام اين دهانه از نوع طاق هاي جناغي است ولي دهانه پنجم كه در گذشته فرو ريخته بود به هنگام بازسازي آن بدون توجه به فرم اوليه ، به جاي استفاده از آجر و ملاط گچ از سنگ لاشه استفاده كرده و همچنين در جريان بازسازي اطاق اين دهانه در نماي جنوبي به صورت هلالي در آمده است .
جان پناه هاي پل آجري است . عرض هر يك از جان پناه ها 41 سانتي متر و بلندي آن از سطح گذرگاه پل 56 سانتي متر است . بر روي جان پناه ها يك رج آجر هره چيني شده است .
به طور كلي آجرهاي به كار رفته در اين پل به ابعاد 5*21*21 و 60*20*20 سانتي متر مي‌باشد .
متأسفانه كتيبه اي بر روي بنا وجود ندارد تا زمان دقيق ساخت آن را مشخص نمايد ولي با توجه به ساختار معماري آن و مقايسه با پل هاي صفوي ، به نظر مي رسد كه اين پل نيز در دوره صفويه ساخته شده باشد .

پل قوزيوند
اين پل در5/3 كيلومتري شمال شرقي شهر بيستون و در مسير جاده آسفالته صحنه به كرمانشاه واقع گرديده است . اين پل كه به نام هاي قوزيوند و اتحاديه معروف است در جهت شرقي ، غربي بر روي رودخانه زرداب ساخته شده است . پل قوزيوند به طول 30/18 متر مي باشد كه شامل سه پايه و دو دهانه است . پايه هاي پل از سه بخش مياني و آبشكن هاي مثلثي در دو طرف آن شكل گرفته اند . اين پايه ها به وسيله لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته شده اند ولي روكار آنها به وسيله سنگ ها پلاك به ابعاد متوسط بين 21*30*30 و 15*43*43 سانتي متر چيده شده است .
از پايه اول تنها نماي غربي آن ديده مي شود و قسمت هاي ديگري آن به وسيله انباشت خاك پوشيده شده است . بخش مياني اين پايه به طول 40/7 متر است و طول هر ضلع آبشكن آن 50/2 متر است . بخش پائين اين پايه به وسيله سنگ هاي تراشيده دوره ساساني ساخته شده است . در نماي جنوبي اين پايه ، بخش هايي از آبشكن ضلع جنوبي دوره ساساني قابل رويت است كه بر روي آن با اندكي عقب نشيني ، آبشكن دوره پهلوي ايجاد شده است . پايه دوم نيز همانند پايه اول در دو مرحله ساخته شده است . در دوره ساساني ، بخش مياني پايه به طول 40/7 متر بوده و طول هر ضلع آبشكن ها 60/2 متر است .اين پايه نيز به وسيله سنگ هاي تراشيده ساخته شده است . از اين پايه تنها يك رديف از سنگ هاي آن قابل رويت است . در قسمت هر يك از بلوك هاي سنگي اين پايه سوراخي ايجاد شده كه از آن به منظور اتصال سنگ ها استفاده شده است به اين صورت كه در داخل اين سوراخ ها ماده مذابي ريخته و سپس بلوك هاي سنگي رديف بالايي را بر روي آنها قرار مي دادند . نمونه اين گونه اتصال ها در پل ساساني خسرو دوم كه بر روي رودخانه گاماسياب در بيستون احداث شده ، مشاهده مي شود . در دوره پهلوي بر روي پايه ساساني ، پايه اي به ابعاد كوچكتر ايجاد كرده اند . طول بخش مياني اين پايه 15/6 متر و عرض آن 70/2 متر است . آبشكن شمالي آن به صورت مثلثي است كه هر ضلع آن به طول 78/1 متر است ولي آبشكن جنوبي آن به صورت نيم دايره اي است كه قطر آن 35/1 متر است . بر روي اين آبشكن ، آب پرهايي ايجاد شده است . پايه سوم نيز همانند پايه اول بلافاصله بر روي سنگ هاي دوره ساساني احداث شده است . بخش هايي از اين پايه به وسيله خاك پوشيده شده است . بخش مياني اين پايه به طول 40/7 متر است . كه در نماي شمالي و جنوبي آن آبشكن هاي مثلث شكلي ايجاد شده است . از سنگ هاي پايه ساساني دو رديف قابل رويت است . برروي پايه ساساني پايه پهلوي ايجاد شده كه شامل چهار رديف سنگ هاي پلاك است . در قسمت فوقاني آبشكن شمالي ، بخش هايي از آب پرها باقي مانده است .
طاق هاي هر دو دهانه از نوع طاق هاي هلو چين كفته است كه ارتفاع هريك از آنها از بستر رودخانه تا تيزه قوس 45/5 متر است ، آجرهاي بكاررفته در اين طاق ها به ابعاد 7*24*24*5*24*24 و 5*27*27 سانتي متر است . متأسفانه جان پناه اين پل تخريب شده و تنها اثري از آن باقي مانده است . بر اساس شواهد برجاي مانده به نظر مي رسد كه عرض جان پناه هاي اين پل 70 سانتي متر بوده است .
گذرگاه پل با شيبي ملايم از كناره راست رودخانه آغاز شده و تا روي پايه دوم ادامه يافته است . از پايه دوم نيز تا كناره سمت چپ با شيب ملايمي ادامه دارد . سطح روي پل به وسيله قلوه سنگ هاي رودخانه اي و ملاط گچ پوشيده شده است .
در نماي جنوبي پل ، قوس طاق ها ، اندكي از سطح ديوار جلو آمده است . در حد فاصل اين قوس ها و نماي ديوار يك رديف آجر تراش خورده به صورت دايره اي اطراف قوس را احاطه كرده است . در دو طرف هر طاق تزيئناتي ايجاد شده است . اين تزيئنات به صورت ستون نماهاي شش ضلعي است كه هم سطح تيزه طاق شروع شده و احتمالاً تا روي ديوار جان پناه ها ادامه داشته است ولي متأسفانه بخش فوقاني اين ستون نماها از بين رفته است. تعداد اين ستون نماها چهار عدد است . نماي شمالي پل تخريب شده ولي به نظر مي رسد كه از هر جهت شبيه نماي جنوبي باشد .
در حدفاصل دو دهانه ، حفره مربع شكلي وجود دارد كه از نماي شمالي شروع و تا نماي جنوبي ادامه دارد . از اين حفره به عنوان ناوداني استفاده شده تا آب هاي سطح روي پل را به بيرون هدايت كند . ناودان سنگي نماي جنوبي پل هنوز برجاي مانده است .
در حدفاصل طاق دهانه ها ، كتيبه سنگي به ارتفاع 62 سانتي متر در قسمت فوقاني ناودان شمالي وجود دارد .
متن كتيبه حاكي از زمان ساخت اين پل است كه در سال 1305 توسط اداره فوائد عامه كرمانشاه ساخته شده است .
شواهد باستان شناختي نشان داده است پايه هاي سنگي اين پل در اواخر دوره ساساني ساخته شده ولي هرگز به اتمام نرسيده است تا اينكه مطابق با متن كتيبه در دوره پهلوي اول اقدام به تكميل پل مي نمايد .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
پل تاريخي كوچه
اين يل در روستاي كوچه 7 كيلومتري شرق كنگاور در مسير كنگاور ـ تويسركان بر روي رودخانه خرم رود ساخته شده كه تاريخ ساخت آن را به دوره سلطنت شاه عباس صفوي نسبت مي دهند . نوع مصالح بكار رفته در اين يل لاشه سنگ ، قلوه سنگ و در يايه ها داراي آجر هايي به ابعاد 5×21×21 سانتي متر مي باشد كه در نماي يابه ها ، بدنه وتاقها فاقد تزپينات است .

پل خسرو بيستون
اين پل در 2 كيلومتري جنوب غربي شهر بيستون و بر سر راه قديمي كه از بيستون به تخت شيرين و سرماج مي رود ، بر روي رودخانه گاماسياب ساخته شده است . پل خسرو به طول 80/152 متر و عرض 20/7 متر مي باشد كه شامل 9 پايه و 10 دهانه است . عرض هر يك از پايه ها 20/7 متر و طول آنها 30/14 متر است هر يك از دهانه ها نيز 80/8 متر عرض دارد . از نظر پلان هر كدام از پايه به صورت شش ضلعي مي باشند كه از سه بخش تشكيل شده اند . قست مياني كه مستطيل شكل است و در دو طرف آن ، دو آبشكن مثلث شكل كه قاعده آن با قطر پايه يكي است قرار دارد . پايه ها با مصالح لاشه سنگ ، ملاط گچ و سنگ هاي تراشيده چيده شده اند به اين ترتيب كه لاشه سنگ ها را در ملاط گچ غوطه ور كرده و سپس روكار ديوار را با بلوك سنگي تراشيده ، چيده اند . بر روي برخي از اين بلوك ها علائم سنگ تراشان ساساني به اشكال مختلفي نقش شده است . اين بلوك‌هاي سنگي مكعب مستطيل به وسيله بست هاي آهني متصل هستند . اين بست ها به
عرض 5/4 سانتي متر و طول بين 20 تا 28 سانتي متر مي باشند كه هر كدام از آنها دو سنگ را به هم متصل مي كند .
پايه هاي پل بر روي بستر سنگ فرش شده رودخانه بالا آمده اند . اين بستر سنگي به صورت سكوي سراسري است كه مانع شستن كف رودخانه شده و در عين حال ارتفاع سطح آب را تنظيم مي كند .
از طاق چشمه ها و گذرگاه پل آثاري بر جاي نمانده است ولي در سال هاي اخير بر روي پايه هاي سنگي اين پل ، پلي فلزي به پهناي بيش از يك متر ، براي تردد افراد محلي ايجاد كرده اند .
پل ساساني خسرو در مسير جاده اي از دوره ساساني قرار داشته كه بقاياي آن در دوطرف پل به طول چند كيلومتر ديده مي شود . پهناي جاده 7 متر است كه با قلوه سنگ وملاط فرش شده است .

پل كهنه كرمانشاه
اين پل در حاشيه شرقي شهر كرمانشاه ، نزديك روستاي مراد آباد ، بر روي رودخانه قره‌سو احداث شده است . از اين پل در گذشته عابرين مستقيماً به دروازه شهر كه « دروازه اصفهان » ناميده مي شد ، وارد مي شدند . بر اساس بخش هاي قابل رويت ، اين پل به طول 186 متر و عرض 9 متر مي باشد كه با جهت شرقي ـ غربي ساخته شده است . پايه هاي اين پل به صورت شش ضلعي مي باشد كه قسمت داخلي آنها با لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته شده ولي روكار آنها با بلوك هاي سنگي مكعب مستطيل تراشيده چيده شده است . هر يك از پايه هاي اين پل به عرض 50/3 متر مي باشد . در جلو پايه‌ها در جهت مخالف جريان آب ، آبشكن‌هاي مثلث شكلي با سنگ‌هاي تراشيده ، ساخته شده است .
همچنين در كناره هاي پل ، سيل برگردان هايي با سنگ هاي تراشيده ايجاد كرده اند .
پل كهنه داراي شش دهانه مي باشد . هر يك از اين دهانه داراي طاق هاي جناغي هستند كه با آجر ساخته شده اند . ارتفاع متوسط هر يك از طاق ها از كف رودخانه تا تيزه طاق در حدود 40/4 متر است .
در نماي شمالي و جنوبي پل بر روي هر يك از آبشكن ها ، پشتبندهاي آجري وجود دارد كه تا سطح پل بالا آمده اند پشتبندهاي نماي شمالي نيم دايره اي ولي پشتبندهاي نماي جنوبي ، مثلثي مي باشند در حد فاصل پشتبندها و بر روي هر يك از پايه سنگي ، دهليزي به طول 9 متر ايجاد شده است كه داراي طاق جناغي است . حضور اين دهليزها و پشتبندهاي مدور دو طرف ورودي آنها ، پل كهنه قره‌سو را به صورت يكي از زيباترين پل‌هاي دوره صفوي در آورده است .
به نظر مي رسد كه پايه هاي سنگي اين پل متعلق به دوره ساساني است و با توجه به آجرهايي از دوره سلجوقي كه در اطراف پل پراكنده است ؛ اين پل در دوره سلجوقي تعمير گرديده و همچنين در دوره صفويه به شكل كنوني بازسازي شده است .
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مجموعه ارگ، حافظه تاریخی تهران قدیم
مجموعه تاريخي ارگ تهران، ده هزارمين اثر ثبت شده در فهرست آثار تاريخي كشور است که حافظه نيرومندي از گذشته تاريخي تهران محسوب مي شود. بر اساس شواهد تاريخي افغان ها پس از تصرف تهران در سمت شمال اين محوطه پلي ساختند كه در مقابل آن دروازه اي احداث شد كه آن را ارگ ناميدند. در زمان آغا محمد خان قاجار، ارگ تقريباً در شمال تهران قديم قرار داشت و يك طرف آن به حصار شهر و طرف ديگرش متصل به شهر بود اما در سال هاي بعد و با توسعه شهر تهران و ايجاد خيابان هاي جديد، ارگ در نقطه مركزي تهران قرار گرفت.
ارگ تهران و بعضي از ساختمان هاي داخل آن يادگار دوره صفويه است. محدوده اين محله در انطباق با بافت فعلي شهر تهران از شمال به ميدان و خيابان امام خميني (ره)، از شرق به خيابان ناصر خسرو، از غرب به خيابان خيام و از جنوب به خيابان پانزده خرداد محدود مي شود. طول اين محله از شمال به جنوب حدود ۹۰۰ متر و از غرب به شرق نزديك ۵۰۰ متر است كه وسعتي حدود ۴۵ هكتار را در بر مي گيرد.
ارگ ، اين محله قديمي پايتخت، در گذشته اي نه چندان دور وسعت محدودي داشت. پيش از اين و در سال هايي نه چندان دور حدود ارگ تهران از شرق به محله عودلاجان، از جنوب به محله بازار و سنگلج، از غرب به محله سنگلج و از شمال به اراضي بيرون شهر محدود مي شد. در حقيقت وسعت اين محدوده از ابتداي شكل گيري، تا سال ۱۲۸۵ هجري قمري كه ميدان توپخانه جديد در اراضي شمالي تهران قديم شكل گرفت، ثابت ماند و در اين سال به واسطه ايجاد ميدان توپخانه جديد و احداث خيابان شرقي _ غربي باغ شاه، اراضي محله ارگ در ضلع شمالي گسترش يافت و منطبق بر خيابان و ميدان امام خميني فعلي شد. اين محدوده هم اكنون حدود ۴۵ هكتار وسعت دارد.
نخستين تغييراتي كه به واسطه شهرنشيني و توسعه شهري در محدوده ارگ تهران آغاز شد به نيمه دوم قرن سيزدهم هجري قمري باز مي گردد. نخستين طرح سامان دهي بافت شهري تهران در اين محدوده، با پر كردن خندق هاي اطراف آن و احداث خيابان هاي جديد آغاز شد و به تدريج سبك هاي جديد معماري در كاخ هاي اطراف ارگ رونق پيدا كرد و اين محل كه يادگار دوره صفويه است، تغيير شكل يافت. محله ارگ تهران حافظه تاريخي قوي براي ثبت رويدادهاي گذشته ايران بوده است.
بر اساس مستندات تاريخي، دارالفنون نخستين مدرسه علوم جديد، در اين محل تاسيس و نخستين پارك عمومي تهران نيز در اين محدوده ساخته شد.
شمس العماره كه زماني مرتفع ترين ساختمان تهران بود، در محله ارگ استوار شد و نخستين موزه عمومي تهران و نيز تكيه دولت مهم ترين بناي مذهبي شهر نيز در اين محدوده استقرار يافت. بر همين اساس ارگ تهران مهم ترين محله تهران قديم محسوب مي شد كه مجموعه اي از دستگاه ها و ارگان هاي مهم دولتي را در خود جاي داده بود. امروزه اما از خيل خاطرات گذشته ارگ تهران، جز چند عكس، چند نام و تعداد محدودي ساختمان كه در مجموعه كاخ گلستان قرار گرفته، ردي باقي نمانده است.
بر اساس شواهد و مدارك تاريخي موجود، ارگ تهران نيز همانند ساير قلعه هاي شهري داراي تاسيسات دفاعي جداگانه اي بوده است، لبه هاي حصار و برج هاي اطراف ارگ تهران از معماري ويژه اي برخوردار بود و چنانچه از عكس هاي تاريخي بر مي آيد، لبه هاي حصار از خشت خام ساخته و كنگره دار بوده است. بخش هايي از نماي برج نيز با آجرهاي نقش دار تزيين شده بود. احتمالاً اين نوع آرايش سطوح را بايد به تغييرات متعدد ارگ كه عمدتاً در دوره ناصرالدين شاه و در چند مرحله صورت گرفت، نسبت داد. در فاصله حصار و خندق، خاكريزي قرار داشت كه در محل برج ها به حداقل عرض خود مي رسيد. عرض اين خاكريز از قطر ديوار بيشتر بود. پس از پر كردن خندق اطراف ارگ، محل خندق و خاكريز به خيابان هاي جديد (ناصريه و جليل آباد و جبه خانه) اختصاص يافت اما آن طور كه از مدارك و مستندات تاريخي برمي آيد، محل برج و باروي ارگ در زمره اراضي سلطنتي محسوب مي شده و شاه اين بخش اراضي را به نزديكان خود بخشيده است. به نحوي كه در اسناد مالكيت مربوط به املاك، حد فاصل مابين كاخ گلستان و خيابان ناصر خسرو امروزي چگونگي خريداري و تملك اين اراضي به روشني مشخص است.
بسياري از مالكيت هاي خصوصي موجود در لبه هاي ارگ در كنار خيابان هاي ناصر خسرو، ۱۵ خرداد و خيام به واسطه فروش جاي حصار ارگ از سوي خانواده سلطنتي است. در يكي از اين مدارك آمده است: «در زمان سلطنت محمد علي شاه اراضي پشت ديوار ارگ سلطنتي براي آن كه ديوار گلي آن، به منظره زيبايي تبديل شود به معرض فروش گذارده شده كه خريداران پس از ابتياع، مغازه و دكاكين بسازند.»
اين اراضي كه از در اندرون تا جنب در شمس العماره امتداد داشت، به خانم معزز السلطنه و ملكه جهان و اميربهادر فروخته شد، چيزي نگذشت كه هر يك از خريداران مشغول ساخت ساختمان شدند. در اين هنگام كسي به نام منشورالسلطنه، به عدليه عرض حال داد كه اين اراضي را مظفرالدين شاه به او واگذار كرده و بخشيده است. اين عرض حال در آن موقع موجب تعجب همه شد.
ارگ تهران به رغم اهميت و موقعيت ويژه اي كه داشته داراي راه هاي ارتباطي متعددي نبوده است. در ابتدا و تا پيش از پايتخت شدن شهر تهران راه هاي ورود و خروج به ارگ منحصر به دو دروازه بوده است. يكي از اين دروازه ها در سمت شمالي ارگ قرار داشته كه ارتباط ارگ را با خارج شهر برقرار مي كرد و به دروازه دولت شهرت داشت. دروازه ديگري كه در سمت جنوب ارگ قرار گرفته بود، از سوي مردم نقاره خانه خوانده مي شد و اين دو دروازه تنها راه هاي اصلي ورود و خروج از ارگ تهران محسوب مي شدند. غير از اين دو راه ارتباطي اصلي، راه هاي ارتباطي فرعي ديگري كه تاريخ شكل گيري آنها را به دوران نزديك تري بايد نسبت داد، وجود داشتند كه عامل ارتباط ارگ با عرصه هاي هم جوار آن بودند.
يكي از اين راه ها در بخش شرقي ارگ در محل تقاطع فعلي خيابان ناصرخسرو و خيابان صور اسرافيل قرار داشت كه اين راه معبري باريك با دروازه اي كوچك بود كه ارتباط شهر به ارگ را از طريق محله عودلاجان برقرار مي كرد.
آن طور كه از گفته ها، تصاوير و نقشه هاي تاريخي بر مي آيد ظاهراً سر در عمارت شمس العماره از داخل خيابان ناصريه (۱۳۰۵ ه.ق) را بايد ظاهراً چهارمين راه ارتباطي با عرصه هاي پيرامون تصور كرد. اين راه ارتباطي، رابطه مجموعه كاخ هاي سلطنتي و بافت مسكوني جنوب ارگ و تكيه دولت از داخل ارگ را با محله موسوم به حياط شاهي و با بازار مروي و بازار كنار خندق در خارج از ارگ برقرار مي كرد.
علاوه بر اين چهار راه كه راه هاي نفوذ ارگ به اطراف بود، به نظر مي رسد راه هاي ديگري نيز به تدريج بر اين تعداد افزوده شده باشد. وجود راهي به بيرون در قسمت جنوبي ارگ در انتهاي كوچه تكيه دولت و راه ديگري در سمت غرب در انتهاي خيابان در اندرون تا پيش از دهه ۱۲۸۰ ه.ق نيز احتمال دارد اما آنچه از نقشه ها مشخص است اين راه ها نيز ارتباط ارگ را با عرصه پيرامون در اين زمان (۱۳۰۹ ه.ق) برقرار مي كرده اند. بنابراين مي توان تصور كرد كه پس از طرح هاي شهرسازي دهه ۱۲۸۰ ه.ق تاسيسات دفاعي ارگ بيشتر متوجه كاخ هاي سلطنتي مي شده است.
حالا ديگر از اين همه قدمت و تاريخ در محدوده ارگ تهران چيزي باقي نمانده و تنها آثار پا بر جا از مجموعه تاريخي ارگ تهران، عمارت راديو، كاخ دادگستري، قسمت اصلي كاخ دارايي، سر در قورخانه، ساختمان دارالفنون، ساختمان كلانتري ارگ، بانك ملي شعبه بازار، مسجد ارگ و ساختمان سابق وزارت كشور است. اين ساختمان ها هر چند در فهرست آثار ملي كشور به ثبت رسيده و از جمله ميراث فرهنگي حفاظت شده تهران محسوب مي شوند، اما هويت گذشته تهران قديم رنگ باخته و حال و هواي ارگ قديم تهران دگرگون شده است و به نظر مي رسد تنها احياي اين محدوده تاريخي به شكل گذشته آن مي تواند بخشي از فضاهاي هويت بخش پايتخت را دوباره زنده كند.
رگ تهران زمان ناصرالدين‌شاه، شامل محوطه‌اى بود که امروزه محدودهٔ بين ضلع جنوبى ميدان امام خمينى و قسمتى از خيابان امام خميني، بخشى از خيابان ۱۵ خرداد تا چهارراه گلوبندک، خيابان ناصرخسرو و خيابان خيام از گلوبندک تا خيابان امام خمينى را در بر مى‌گيرد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
ميدان ارگ
اين ميدان وسيع که از دوره زنديه به جاى مانده بود، در زمان فتحعلى‌شاه، ارگ نام گرفت. اين ميدان را سپس ميدان شاه، ميدان توپخانه و باغ گلشن ناميدند و امروزه آن را به نام ميدان ۱۵ خرداد مى‌شناسند. در اطراف ارگ خيابان‌هايى نيز وجود داشت که مهم‌ترين آنها خيابان ناصريه (خيابان ناصرخسرو) به عنوان اولين خيابان تهران، خيابان جباخانه (خيابان بوذر جمهري-پانزده خرداد)، خيابان جليل‌آباد (خيابان خيام)، ميدان توپخانه (امام خميني) و خيابان مريضخانه (خيابان امام خميني) بود.

توپ مرواريد
سال‌ها پيش در ميدان ارگ تهران، در محل حوض ميدان يک توپ کهنه با لوله‌هاى ضخيم و دو چرخ بسيار بزرگ وجود داشت که به آن توپ مرواريد مى‌گفتند. روى لولهٔ توپ شعرهايى از فتحعلى‌خان صبا، ملک‌الشعراى دربار فتحعلى‌شاه قاجار حک شده بود. اين توپ قديمى در حال حاضر در محل سابق باشگاه افسران که امروزه بخشى از وزارت امور خارجه را در بر مى‌گيرد. در خيابان سى‌تير نگه‌دارى مى‌شود.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
آثار ساساني عشق‌آباد (چال‌طرخان)
تاريخ كهن ري و سير پيشرفت تمدن در اين خطه نياز به بحثي گسترده دارد كه در اين مختصر، مجال آن نيست منظور از نوشتن اين مقاله كوتاه مكان‌يابي يكي از آثار با ارزش باستاني ري است كه تاكنون با وجود كاملا مشخص بودن محل آن در معرفي مكان آثار اشتباهي وجود داشته است كه اين خطا در تحقيقات بعدي كه با استناد به گزارش حفار صورت گرفته اثر گذاشته است. ري از دوران پيش از تاريخ و در تمامي دوران تاريخي و اسلامي تا به امروز در صحنه تاريخ و فرهنگ ايران حضور داشته است و حفاري‌هاي باستان‌شناسي از تمامي اين دوران‌ها مدارك مستدلي را ارايه داده است، در اين مقاله صرفنظر از دوران پيش از تاريخ و اوايل دوران تاريخي صرفا از دوره ساساني به طور مختصر بحث خواهد شد.
اردشير اول بنيانگذار سلسله ساساني در سال (223 ميلادي) با شكست دادن اردوان پنجم حكومت ساساني را براساس وحدت مذهبي و ستايش اهورامزدا پايه‌گذاري كرد، در اين دوره آتشكده‌هاي مهمي در نقاط مختلف ايران با تفكر خاصي ساخته شدند كه هر كدام به طبقه‌اي خاص اختصاص داشته‌اند. از اين دوره آثار قابل توجهي در ري بر جاي مانده است كه زينت‌بخش موزه‌هاي داخل و خارج از كشور مي‌باشند از جمله اين آثار گچ‌بري‌هاي بسيار زيبايي است كه از محوطه باستاني عشق‌آباد به دست آمده و آن را به اشتباه از آثار چال‌طرخان يا (چال‌طرخان عشق‌آباد) معرفي كرده‌اند، اين انتساب غلط كه هيچ ارتباطي از نقطه‌نظر معرفي مكان كشف با مكان واقعي آنها ندارد در جايگاه معرفي آنها در موزه ملي ايران به تبع گزارش حفار تكرار شده است. لذا ضمن ارايه توضيح كوتاهي از آثار برجاي مانده در محوطه باستاني عشق‌آباد به منظور سهولت در دستيابي به اين محوطه باستاني و با ارزش فرهنگي و تاريخي ضمن توضيح موقعيت روستاهاي مورد نظر مكان دقيق آن را مشخص مي‌نمايد.

روستاي چال‌طرخان (چال تلخان):
ده جزو دهستان قلعه نو بخش كهريزك شهرستان ري مي‌باشد كه در 51 درجه و 28 دقيقه طول و 35 درجه و 30 دقيقه عرض جغرافيايي و در ارتفاع 983 متر از سطح دريا واقع شده و در حدود چهار كيلومتري جنوب غرب قلعه نو خالصه قرار گرفته است، در محدوده روستا دو تپه از اواخر دوره تاريخي و اواسط دوره اسلامي به نام‌هاي تپه شغالي و تپه موشي وجود داشته‌اند كه متاسفانه تپه شغالي را تسطيح كرده‌اند.

روستاي عشق‌آباد:
ده جزو دهستان قلعه نو، بخش كهريزك شهرستان ري مي‌باشد كه در 51 درجه و 30 دقيقه طول و 35 درجه و 27 دقيقه عرض جغرافيايي و در ارتفاع 935 متري از سطح دريا واقع شده است. عشق‌آباد در حدود يازده كيلومتري جنوب قلعه‌نو و حدود چهارده كيلومتري جنوب شرق ري قرار دارد، نام عشق‌آباد با توجه به وجود آثار قلعه عشق‌آباد كه از اواسط دوره تاريخي تا اوايل دوره اسلامي قدمت دارد احتمالا اشك‌آباد بوده كه تبديل به عشق‌آباد شده است كه اين نام نيز مي‌تواند ريشه در دوره تاريخي داشته باشد.
با توجه به موقعيت مكاني دو روستاي چال‌طرخان (چال تلخان) و عشق‌آباد كه در حدود 5/4 كيلومتر با هم فاصله دارند و در ميان اين دو روستا و نزديك‌تر به روستاي عشق‌آباد، روستاي نظرآباد قرار گفته است حفار مي‌توانسته به منظور سهولت در مكان‌يابي از نام نظرآباد و عشق‌آباد و يا روستاي حميدآباد در حدود 5/1 كيلومتري شرق عشق‌آباد كه در نزديك‌ترين فاصله نسبت به دو روستاي ديگر (نظرآباد و چال‌طرخان) به عشق‌آباد قرار دارد استفاده نمايد كه در اين صورت يافتن محل آثار با اشكال كمتري مواجه مي‌شده است.
محققان و علاقه‌مندان به مطالعه آثار دوره ساساني كه فقط در كتاب‌ها با نام چال‌طرخان آشنا شده و گچ‌بري‌هاي معرفي شده به نام چال‌طرخان را در موزه ملي ايران مشاهده كرده‌اند در يافتن محل كشف آثار هميشه دچار مشكل بوده‌اند، لذا در اين مقاله وضعيت فعلي آثار عشق‌آباد توضيح داده مي‌شود.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
قلعه (تپه) عشق‌آباد:
تپه يا قلعه عشق‌آباد به وسعت حدود 80×80 متر و به ارتفاع حدود 12 متر از سطح دشت مي‌باشد كه به صورت قلعه‌اي با چهار برج با خشت‌هاي 10×40×40 و 10×20×20 سانتي‌متر روي مصطبه‌اي خشتي قرار گرفته است. پنهاي باروها در پايين به سه متر مي‌رسد كه در قسمت‌هايي از خشت‌هاي 15×50×50 سانتي‌متري نيز استفاده شده است، محوطه داخلي قلعه در بالا به كلي درهم ريخته و برج‌ها و باروها نيز در بيشتر قسمت‌ها تخريب شده‌اند. قلعه عشق‌آباد در دوره اسلامي نيز مورد استفاده قرار گرفته است كه آثار اين دوره را به صورت خشت‌هاي 7×21×21 سانتي‌متر در بخش شرقي قلعه مي‌توان مشاهده كرد.
در سطح قلعه (تپه) عشق‌آباد، به تعداد انگشت شمار سفال‌هاي بدون لعاب ساده آجري و نخودي و سفال‌هاي لعابدار به رنگ‌هاي سبز و آبي اوايل دوره اسلامي پراكنده مي‌باشند. قلعه عشق‌آباد را مي‌توان با آثار مشابه ديگر در محدوده شهر ري نظير قلعه طالب‌آباد و قلعه كامين (قلعه سرخ) حكيم‌آباد كه از نظر مصالح و سبك معماري نزديك به هم مي‌باشند در ارتباط دانست. در حدود يكصدمتري شمال قلعه عشق‌‌آباد آثار معماري به صورت حصاري از خشت‌هاي 10×40×40 سانتي‌متري بر جاي مانده كه تالاري ستون دار به وسعت در حدود 20×30 متر را محصور كرده است، در طول تالار آثار سه ستون آجري در يك رديف كه با آجرهاي 7×30×30 سانتي‌متري و ملات ساروج با پي از سنگ لاشه به فاصله 10 متر از هم ساخته شده‌اند بر جاي مانده است، قطر دايره ستون‌ها 210 سانتي‌متر بوده و آجرها به صورت نره‌چين روي دو رگ آجر خفته‌چين در پيرامون دايره كار شده‌اند سطح دايره نيز با آجر فرش شده است. عكس‌هاي هوايي بر جاي مانده از عمليات پاكسازي و پلان حفاري، ستون‌ها را در دو رديف سه تايي نشان مي‌دهند كه در مجموع، اين تالار داراي شش ستون كامل بوده كه احتمالا مجددا در زير خاك مدفون شده‌اند. در گزارش حفاري به وجود گچ بري‌هايي روي ديوارهاي دور تالار اشاره شده است كه امروزه هيچ اثري از آنها بر جاي نمانده است.
در بخش شمال غربي تالار آثار با ارزشي از خشت به صورت مجموعه اتاق‌هايي بر جاي مانده كه از خاك انباشته شده است، اما با توجه به نقشه‌هاي كاوش اين بخش نيز داراي تالاري سراسري در جهت شرقي، غربي بوده است.
متاسفانه در اثر مرور زمان و عدم توجه به اين آثار محوطه باستاني عشق‌آباد را مجددا خاك زمان پوشانده است ولي اين بار آنچه كه سال‌ها در دل خاك امين با نيمه جاني از گذشته به سلامت مانده بود با سر بر آوردن از دل خاك به كمك باستان شناسان همچون بسياري از محوطه‌هاي ديگر باستاني به نابودي كشانده شده است.
در بين اهالي عشق‌آباد و روستاييان اطراف، اين باور وجود دارد كه محوطه عشق‌آباد يك معبد زرتشتي بسيار مقدس بوده است كه اين باور نمي‌‌تواند از حقيقت به دور باشد. در اين مقاله لازم مي‌داند قسمتي از متن گزارش بررسي محوطه‌هاي باستاني شهر ري در خصوص محوطه باستاني عشق‌آباد را تكرار نمايد.

محوطه باستاني عشق‌آباد:
بسياري از محققان و علاقه‌مندان به آثار باستاني اگر قصد تحقيق در مورد آثار به دست آمده از محلي معروف به چال‌تلخان را داشته باشند شايد با تحقيقات محلي نتوانند به راحتي به محل آثار موردنظر خود دسترسي پيدا كنند. علت اين امر از اشتباه بزرگي ناشي مي‌شود كه در معرفي محل آثار از زمان حفاري اشميت تاكنون توسط حفار و ديگر محققاني كه بدون كنجكاوي آثار عظيم روستاي عشق‌آباد را به تبعيت از گزارش حفار به نام چال طرخان معرفي كرده‌اند، مي‌باشد. محلي كه اشميت در تابستان سال 1315 شمسي (1936) به نام چال طرخان كه نام محلي و اصيل آن به نام چال‌تلخان است معرفي مي‌كند و آثار دوره ساساني به دست آمده را به نام آن روستا مي‌شناساند. در حدود پنج كيلومتري شمال محل اصلي آثار يعني روستاي عشق‌آباد قرار دارد كه هيچ ارتباطي ميان اين دو منطقه وجود ندارد. در محدوده چال‌تلخان فقط دو تپه به نام‌هاي تپه شغالي و تپه موشي وجود داشته‌اند كه تپه شغالي را در چند سال اخير تسطيح كرده‌اند و اساسا اهالي چال‌تلخان از وجود آثار منسوب به روستاي خود به غير از دو تپه فوق‌الذكر در محدوده چال‌تلخان بي اطلاع مي‌باشند. در حد فاصل ميان روستاي چال‌تلخان و عشق‌آباد يا (اشك آباد) روستاي نظرآباد قرار گرفته است كه حفار مي‌توانسته با استفاده از نام اين روستا محل آثار را نزديك به آن معرفي نمايد. تپه يا قلعه عشق‌آباد در محدوده روستاي عشق‌آباد قرار گرفته و از گذشته دور نيز هيچ گاه اين محل جزو چال‌تلخان محسوب نمي‌‌شده است و حتي اهالي چال‌تلخان نيز با اين آثار بنام روستاي خود بيگانه بوده و مي‌باشند. كهنسالان عشق‌آباد از اين آثار به عنوان آتشكده و معبد نام مي‌برند و نسل حاضر نيز اين محل را با همين عنوان مي‌شناسند و هيچ ارتباطي ميان عشق‌آباد و چال‌تلخان قائل نيستند. در نقشه‌ها و تصاوير مورد استفاده در كتاب چال‌تلخان تالار ستون‌داري با شش ستون آجري در دو رديف سه تايي نشان داده شده است كه با ديوارهايي خشتي محصور شده است. ستون‌ها و ديوارها با پوششي از گچ با نقوش قالب زده تزيين شده بودند، از آن آثار امروزه فقط دو ستون كه در حال تخريب مي‌باشند بر جاي مانده‌اند و ديوارهاي خشتي نيز نسبت به زمان حفاري صدمه بسيار ديده‌اند.
همان طوري كه اشاره شد، معرفي محل اين اثر باارزش از ابتدا اشتباه بوده و محققان بعدي نيز بدون توجه به اين اشتباه و به تبعيت از گزارش حفار (اشميت) در معرفي اين محل اين اشتباه را تكرار كرده‌اند به گونه اي كه آثار به دست آمده از عشق‌آباد، حتي در فرهنگ‌ها نيز به نام چال‌تلخان يا چال طرخان معرفي شده‌اند.
محوطه باستاني عشق‌آباد در تاريخ (30/3/1315) مطابق با هشتم ژوئن 1936 به شماره (255) در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است. در پرونده ثبتي مشخصات بنا را چنين نوشته‌اند:
(مشخصات بنا: سطح زميني به شعاع سيصدمتر كه مركز آن وسط تپه بزرگي معروف به چال‌تلخان باشد.)
با توجه به اينكه حتي در معرفي نام تپه نيز اشتباه شده است، لذا به منظور پيشگيري از اشتباه آيندگان موارد زير پيشنهاد مي‌گردد:
1- جهت رفع اين خطا ضروري است كه پرونده مطالعاتي محوطه باستاني عشق‌آباد تهيه و نسبت به تعيين عرصه و پيشنهاد حريم تپه عشق‌آباد تحت عنوان محوطه باستاني عشق‌آباد اقدام گردد و نام ثبتي اثر از چال‌تلخان به عشق‌آباد اصلاح گردد.
2- پس از انجام پيشنهاد فوق به مديريت موزه ملي ايران پيشنهاد شود تا نسبت به اصلاح زيرنويس آثار مكشوفه منسوب به چال‌تلخان به نام واقعي آن (عشق‌آباد) اقدام نمايند.
در محدوده شهرستان ري آثار بسيار با ارزشي از ديدگاه تاريخي و فرهنگي و به خصوص گردشگري وجود دارد كه بسيار ناشناس مانده و در حال تخريب مي‌باشند. اما محوطه باستاني عشق‌آباد از جمله آثاري است كه روي آن مطالعه شد، اما به حال خود رها شده است. با تمامي تخريب‌ها و آسيب‌هاي وارده بر محوطه عشق‌آباد مي‌توان با توجه به آثار باقي مانده از ديوارها با كمترين هزينه ممكن ضمن پاكسازي محوطه نسبت به مرمت و احيا بسياري از بخش‌هاي آن اقدام نموده و اين محوطه با ارزش باستاني را در معرض ديد و مطالعه قرار داد.
محوطه باستاني عشق‌آباد در صورت مرمت و محصور شدن به علت همجواري با مجموعه باستاني تپه ميل مي‌تواند از ديدگاه گردشگري بسيار مورد توجه قرار گيرد
 
بالا