تمدن اقوام امریکایی

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
مقدمه
شناختن و شناساندن ميراث به‏جا مانده از گذشتگان يكي از راه‏هاي گفتگو و هم‏انديشي ملتها و اقوام و ملل مختلف است. موزه جهان‏نما يكي از معدود موزه‏هاي ايران است كه گنجينه‏هاي با ارزش از فرهنگ و تمدن آمريكاي پيش از كلمب را در خود جاي داده است . شايد هيچگاه به طور دقيق به چگونگي پيدايش تمدن‏هاي بومي سرزمين پهناور آمريكا كه از نواحي منجمد شمالي تا اقيانوس جنوبي گسترده است نتوان پي برد. كريستف كلمب بوميان آمريكا را از نژاد مغول مي‏دانست و به عقيده برخي از دانشمندان، مهاجرت اين اقوام در حدود 15000 سال پيش از راه تنگه برينگ از آسيا به اين سرزمين صورت گرفته است. با توجه به شواهد و مدارك موجود چنين به نظر مي‏رسد كه بوميان آمريكا از نظر تمدن پيشرفت نماياني داشته‏اند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمدن «مايا»
ماياها در حدود 2500 سال قبل از ميلاد از شمال آمريكا به سوي مكزيك جنوبي و آمريكاي مركزي روي آوردند، حوالي هزاره يكم پيش از ميلاد تيره‏هايي از آنها پايه‏هاي تمدن اين سرزمين را در نواحي يوكتان، هندوراس و ارتفاعات گواتمالا بنيان نهادند. اين قوم فرهنگ شكارگري را كه بي ترديد با خود به همراه آورده بودند رها كرده و فرهنگ يكجانشيني و كشاورزي را گسترش دادند و اين آغازي شد براي ايجاد تمدن شهرنشيني، تـمـدني كه نخـستيـن تمـدن نـيمكره باختري قبل از عصر مسيحيت به شمار مي‏رود.
ماياها در زمينه هنر، پيشرفت نماياني داشتند. وجود ويرانه‏هاي شهرهاي سنگي ماياها, گواه پيشرفت خارق‏العاده فرهنگ آنهاست. ماياها گذشته از اين آثار هنري، ظرف‏هاي سفالين و پارچه‏هاي عالي نيز توليد مي‏كردند. آنها رياضيات و نجوم را بخوبي مي‏دانستند و خط هيروگليف آنان بسيار پيشرفته بود. به طور كلي تاريخ ماياها به سه دوره پيش از كلاسيك، كلاسيك و تاريخي تقسيم مي‏شود و مهمترين آن عصر كلاسيك است كه از سال‏هاي 300 تا 900م. در اوج خود بوده و پس از آن دوره‏هاي نزولي را طي كرده و در واقع در عصر حمله اسپانيايي‏ها تمدني مرده محسوب مي‏شده است
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمدن «اينكا»
امپراطوري اينكا در سواحل اقيانوس آرام در آمريكاي جنوبي، اكوادور، پرو و بوليوي گسترده بود. آنها در صنعت همانند ماياها پيشرفته بودند و از بعضي جهات نيز برتري داشتند. آثار چشمگير فرهنگي ـ هنري اينكاها تقريباً همزمان با دوره ماياهاست. آنها به مس مقداري قلع مي‏افزودند و با آن ابزارهايي مي‏ساختند كه برخي از آنها را با طلا و نقره تزئين مي‏كردند و با ساخت آلياژي كه به آن «تومباگا» مي‏گفتند ابزارهاي بي همتايي مي‏ساختند. اينكاها در زمينه سفالگري نيز بسيار پيشرفته بودند و بدون استفاده از چرخ كوزه‏گري، كوزه‏هايي عالي مي‏ساختند. امپراطوري اينكا از سال 1400م. تا كشورگشايي اسپانيايي‏ها در مرحله اوج خود بود.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمدن «آزتك»
آزتك ها مردماني نيرومند بودند كه بر اساس اسطوره‏ها از «ازتلان» به جنوب مكزيك آمده بودند و پايتخت خويش را «تنوچيتيلان» مي‏ناميدند. پس از حمله اسپانيايي‏ها اين شهر ويران گشت و اكنون شهر «مكزيكو» بر ويرانه‏هاي آن قرار دارد. مذهب آزتك‏ها اختلاطي از اديان بيگانه و عناصر آنها بوده است كه در آن قرباني كردن انسان امري بديهي بوده و براي ادامه زندگي خدايانشان لازم مي‏دانستند. و شايد بتوان با اطمينان گفت كه همين اعتقاد راسخ آنها باعث انحطاط اين تمدن شد. سرانجام در 13 اوت 1521 ميلادي با پيروزي اسپانيايي‏ها تمدن بزرگ آزتك نيز از ميان رفت
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمدن «موچيكا» و «ويكوس»
تمدن‏هاي كوچك ديگري نيز در ميان فرهنگ‏هاي ساحلي دوره كلاسيك به وجود آمدند كه پس از مدتي به سبب برتري فرهنگ‏هاي بزرگ و تازه شكل گرفته به فراموشي سپرده شدند. دو فرهنگ پر قدرت «موچيكا» و «ويكوس» از مشهورترين فرهنگ‏هاي اين دوران به شمار مي‏رفتند. آثار به‏جا مانده از برخي از اين تمدنها گوياي پيشرفت غني‏ترين هنرها در ميان اين اقوام است. ظاهراً فرهنگ «موچيكا» مدت كوتاهي پس از آغاز سال ميلادي، در حوالي «چيكاما» پديد آمد و با فرهنگ‏هاي «سالينار»، «ويرو» و به ويژه «ويكوس» مصادف شد. اين تمدنها در سرزميني به وسعت 300 كيلومتر در سده‏هاي سوم تا پنجم ميلادي به اوج خود رسيدند. كشف فرهنگ «ويكوس» را بايد به غارتگران گورها نسبت داد و اشياي به‏دست آمده منسوب به اين فرهنگ جملگي در منطقه «پيورا» و همچنين «آسواي» واقع در فلات دور دست شمال «اكوادور» و هم چنين از منطقه‏اي به نام «لامبايكه» در جنوب پرو يافت شده‏اند. كثرت آثار هنري و بخصوص سفالينه‏هاي پيكرپردازي شده و فلز كاري‏هاي ممتاز از طلا، باستان‏شاسان پرويي را بر آن داشت تا بر طبق معيارهاي سبك شناختي اين سفالينه‏ها را طبقه‏بندي كنند. اما ارتباط نزديك بين اين يافته‏ها با اشياء به‏دست آمده از تمدن‏هاي هم عصر اين فرهنگ و شباهت‏هاي بسيار زياد آنها، چنين تقسيم‏بندي اي را غيرممكن ساخته است. براساس نظريه «دانيل» : حاملان تمدن موچيكا به سطح بالايي از مدنيت رسيده بودند به طوري‏ كه حاملان فرهنگ ويكوس را تابع خود كرده و با ايجاد شيوه‏هاي جديد در ارائه صنايع دستي و كالاهاي سفالين توانستند بيش از صد سال اين شيوه را به پيش برند. در واقع كالاهاي سفالين، صيقل خورده و مزين با آرايه‏هاي زيبا و ظريف، جايگزين سفالينه‏هاي تقريباً زمخت و خشني شد كه داراي ويژگي‏هاي بدوي بودند. شايد يكي از دلايل فراواني آثار به دست آمده از اين تمدنها هداياي بي‏شماري باشد كه پرويي‏هاي شمالي در مقابر مردگان خويش مي‏گذاشتند. به جز كوزه‏هاي ته پهن با گردن‏هاي ركابي، بطريها و سبوهايي به شكل انسان و حيوان، قسمت اعظم توليدات آنها متشكل از اشياي مصرفي بوده كه در خانه‏ها مورد استفاده قرار مي‏گرفت و بعضاً كاربرد ديني داشتند و يا مختص تشريفات و تدفين بودند، برخي از اين آثار نيز جنبه آئيني داشتند مانند سوت‏هاي هشداردهنده‏اي كه در مراسم خاص مورد استفاده قرار مي‏گرفتند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
سفالگران، گل را با مواد مختلف نازك شونده، مانند ماسه، گرد كوارتز و صدف دريايي مخلوط كرده و سپـس بـا دسـت شـكل مي‏دادند. آنها بدون چرخ سفالگري اين ظروف را مي‏ساختند. در نخستين سده‏هاي دوره مياني سفالگران براي ساختن شكل ظرف از قالب‏هاي دو قسمتي استفاده مي‏كردند و در پايان با دست آن را صاف كرده و صيقل مي‏دادند. پس از آماده شدن ظروف قطعات را در زير نور خورشيد خشك كرده و سپس در كوره‏هاي زيرزميني كه به شكل گودال در زمين حفر شده بـودنـد، مي‏پختند. و گاهي نيز در تپه‏هايي كه بدين منظور آماده كرده بودند و پر از هيزم و مواد سوختي بود مي‏گذاشتند و براي اينكه سفال رنگ تيره‏اي به خود بگيرد مقداري از دود حاصل از سوخت هيزمها را وارد كوره مي‏كردند.
رنگ‏آميزي و تزئين روي سفالينه‏ها
دو روش براي رنگ‏آميزي سفالينه‏ها به كار مي‏رفت، سفالگران گاهي ظروف را قبل از پخت در داخل رنگ فرو مي‏بردند و بدينسان ظرفي با رنگ يكدست پديد مي‏آمد. اما اغلب آنها بعضي از قسمت‏هاي ظرف را مي‏پوشاندند و در داخل كوره قرار مي‏دادند، بدين ترتيب دود موجود در كوره در بسته با اين قسمتها تماس حاصل نكرده و از طرفي بعضي از قسمتها كه رنگ سفيد داشته در اثر پخت ثابت مي‏شد و به اين ترتيب آنها به سه رنگ مطلوب دست مي‏يافتند. بعضي از سفالينه‏ها نيز بعد از پختن با چندين رنگ با مناظري از آدمها، حـيـوانـات و گـياهان نقاشي مي‏شد و گاهي لايه دقيقي از كائولين روي آنها مي‏ماليدند و به اين ترتيب سفال مانند چـينـي به نظر مي‏رسيد. عموماً رنگ‏هاي به كار رفته بر روي اين سفالينه‏ها آجري يا قهوه‏اي ـ نخودي ـ قرمز ـ فيلي ـ سفيد كرم ـ خاكستري ـ نارنجي ـ و به ندرت ظروفي به رنگ سياه و براق هستند و تزئينات روي ظروف به غير از قسمت‏هاي تزئيني پيكرپردازي شده، نقوش به روش فشاري يا منقور حك شده‏اند و در بعضي از ظروف نيز آرايه‏ها با خطوط تيره بر سطح بدنه كشيده شده‏اند
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشكال بدنه اصلي ظروف
با بررسي ظروف ركاب‏دار كه در مجموعه آثار موزه جهان‏نما بيشترين تعداد را به خود اختصاص داده‏اند مي‏توان توسعه و تحول شكل ركاب را در 5 مرحله مورد توجه قرارداد: مرحله اول و دوم: حجيم و فشرده كه كاملاً زمخت به نظر مي‏رسد. مرحله سوم: ركاب ساده‏تر و باريكتر مي‏شود، در حالي كه گردن عمودي كمي پهن‏تر شده است. مرحله چهارم: گردن در مركز قرار گرفته، بلندتر مي‏شود و ركاب مدورتر مي‏گردد. مرحله پنجم: ركاب و گردن عمودي بلندتر از بدنه اصلي آوند شده و آرايه‏ها ظريف‏تر و غني‏تر به نظر مي‏رسد. همانطوري كه قبلاً اشاره گرديد، همزيستي تمدن‏هاي موچيكا و ويكوس و سير تحولي ساخت ظروف سفالين در اين مراحل به
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
وضوح به چشم مي‏خورد. به دليل تنوع و تعدد فراوان اين ظروف در زير به چند نمونه از آنها اشاره مي‏گردد: 1ـ ظروف ركاب‏دار به شكل حيوان، مانند: گربه، پرنده، قورباغه، جغد، آهو، مرغابي، خوك، مار، لاما (حيواني كه در ارتفاعات زندگي مي‏كند.) 2ـ ظروف به شكل سر انسان: اين ظروف اصطلاحاً «رخديس» ناميده مي‏شوند. 3ـ بطري‏هاي سوت‏زن ركاب‏دار با دو بدنه و گاهي به شكل حيوان. 4ـ ظروف به شكل خانه، گاهي با دو بدنه كه به وسيله پل به هم متصل شده‏اند. 5 ـ ظروف تركيبي از انسان و حيوان. 6 ـ ظروف آوندي ساده, با لوله و دسته به شكل ركاب. در نخستين نمونه‏هاي به دست آمده از اين سفالينه‏ها، مجسمه‏ها و تنديس‏هايي مربوط به پادشاهان و كاهنان ديده مي‏شود كه نماينده آرزوي بزرگان و اشراف است كه مي‏خواسته‏اند بدين صورت تصوير خويش را جاودان سازند. در ميان اين مجسمه‏ها بت‏هايي از خدايان و الهه‏ها نيز به دست آمده است. از جمله مجسمه «آي ـ آپائك» به معني سازنده كه بزرگترين ايزد اين قوم است و نماد حاصلخيزي و فراواني است، كه در دنياي گياهان و حيوانات حكومت مي‏كند، همچنين پيكره‏اي سفالين كه سرش نيمي انسان و نيمي گربه‏سان است، پوششي بر سر دارد كه به شكل نيمه ماه است و يك مار بزرگ دو سر نيز به دور كمرش پيچيده است كه با حالتي فاتحانه از جنگ‏هايي كه عليه ديگران راه انداخته بيرون مي‏آيد و به او بيش از ديگران پيش‏كشي تقديم شده است. از ديگر خدايان «ايتسامنا» كه ايزد آسمان، دانش و هنر بوده را نيز مي‏توان نام برد.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
بررسي نقوش روي بدنه ظروف
نقوش روي اين سفالينه‏ها تماماً با دست شكل داده شده‏اند، طرح‏هاي رئاليستي و طبيعت‏گرايانه روي اين ظروف تصوير كاملي از فرهنگ اين قوم را بازگو مي‏كند. تجزيه و تحليل نقوش و توصيف هنري آنها موضوعات قابل توجهي را مطرح مي‏كند. در برخي از اين نقوش وقايع روزمره مردم ساكن در اين منطقه به تصوير كشيده شده است. حالات پرتره‏ها به طرز شگفت‏انگيزي واقع‏گرايانه به نظر مي‏رسد كه بيانگر حالات خنده و گريه، غم و شادي، پيري و ... مي‏باشد. پوشاك نيز به طرز ساده و دلپذيري نشان داده شده است. تسلط انسان بر اسباب و وسايلي كه به كمك آنها مي‏تواند مفهوم و مراسم اعتقادي و اجتماعي را بيان كند موجب مي‏شود تا آنها را در اشكال مختلف و متنوع عرضه نمايد ضمناً در اين ظروف توجه به مركز ثقل كاملاً هنرمندانه است كه در كنار ديگر موارد ياد شده در مجموع يك اثر هنري موفق را پديد آورده است. موضوعات نقوش اين سفالينه‏ها را مي‏توان به چند دسته تقسيم كرد: 1- تصاوير رئاليستي (طبيعت‏گرايانه)، با مضاميني از گياه و حيوانات و... 2- تصاوير مربوط به صحنه‏هاي رزم، بيانگر سلاح و لباس جنگجويان، روش‏هاي شكنجه، حالات اسرا در برابر فاتحان و... 3- تصاوير مربوط به صحنه‏هاي بزم و پايكوبي و رقص، نمايانگر زندگي بهتر پس از مرگ و آلات موسيقي شبيه فلوت، ساز دهني، طبل و... 4- تصاوير مربوط به صحنه‏هاي شكار و ماهيگيري، لباس با شكوه شكارچي در اين صحنه‏ها بيانگر اينست كه شكار، ورزش ويژه اشراف و بزرگان بوده و تصاوير مربوط به صيد ماهي نشان مي‏دهد ماهيگيري با قلاب و تور انجام مي‏شده است. 5- تصاويري از موجودات افسانه‏اي از قبيل، هيولا، اژدها، ديو، و... 6- تصاويري از اسطوره‏ها، باورها و اعتقادات ديني و... در آخر اين‏طور به نظر مي‏رسد كه درك ما از زيبايي و هنر آمريكاي قرون وسطي همچنان ناشناخته است و همچنان اين آثار به طرز رازآفريني باقي مانده‏اند، و بايد اين واقعيت را پذيرفت كه آنچه كه امروز براي ما معيار زيبايي محسوب مي‏گردد، براي اشراف آن دوران (پادشاهان و كاهنان) بلكه دستاويزي بوده تا بدان وسيله بتوانند نظر مردم را به خود جلب كرده و پايه‏هاي قدرتشان را مستحكم‏تر سازند.
 

MOJTABA 77

عضو جدید
کاربر ممتاز
منابع
1- دانيل لاواله ولوئيس گ ـ لومبرراس، اقوام سرزمين آند ـ از فرهنگ آغازين تا اينكا ـ ترجمه : مهران كندري ـ تهران، 1377.
2- كندري، مهران ـ فرهنگ و تمدن آمريكاي جنوبي ـ پيش از كلمب ـ تهران، 1371.
3- كندري، مهران ـ فرهنگ و تمدن آمريكاي ميانه ـ پيش از كلمب ـ تهران،1369.
4- گاردنر، هلن. هنر در گذر زمان، ترجمه: محمد تقي فرامرزي، انتشارات آگاه، تهران،1365.
5- لوكاس، هنري. تاريخ تمدن، از نوزايي تا سده ما. ترجمه: عبدالحسين آذرنگ، تهران، جلد دوم.
6- تحقيقات ميداني نگارنده: تحقيق و پژوهش بر روي مجموعه آثار سفالين آمريكاي لاتين موجود در مجموعه فرهنگي ـ تاريخي نياوران و مجموعه فرهنگي ـ تاريخي سعدآباد.
 

Similar threads

بالا