ما دلشدگان خسرو شيرين پناهيم
ما از دو جهان غير تو اي عشق نخواهيم
مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
ما دلشدگان خسرو شيرين پناهيم
ما از دو جهان غير تو اي عشق نخواهيم
ما پریشا تو و زلف تو در دست شمالمرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
ما پریشا تو و زلف تو در دست شمال
ما گرفتار تو و بوی تو همراه نسیم :دی
سلام
. . .
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد ان آشنا کرد
سیلاممممممم
دردی و تبی که برده از تو شکیب
چون از تو جدا گشت مرا گشت نصیب
صد شکر که بر خلاف دیدار رخت
درد تو نصیب جان من شد نه رقیب
. . .
الا يا ايها الساقي ادركاسا و ناولها
كه عشق اسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها
ای چرخ فلک خرابی از کینه توست
بیدادگری شیوه دیرینه توست
تو مپندار كه خاموشي من
هست برهان فراموشي من
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود وزیان این همه نیست
ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
یکی اندر دهان حق زبانست
یکی اندر دهان مرگ دندان
تنم از واسطه دوری دلبر بگداختنیابد مراد آنکه جوینده نیست
که جویندگی عین بالندگی ست
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست ......دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست
ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
تو دلداری چو من دیوونه داریيك چشم من اندر غم دلدار گريست
چشم دگرم حسود بود و نگريست
چون روز وصال امد او را بستم
گفتم نگريستي نبايد نگريست
تو دلداری چو من دیوونه داری
تو مجنونی چو من آواره داری
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما
از بس که آه میکشم ودست می گزم
آتش زدم چو گل به تن ل - خ - ت ل - خ - ت خویش
شبی دیرند و ظلمت را مهیا
چو نابینا در او دو چشم بینا
از حیف و میل، پلهی میزان ما تهی است
از سنگ، ناز گوهر سیراب میکشیم
مستی وقلندری و گمراهی به
یک جرعه می زماه تاماهی به
هر سر موی تو را با زندگی پیوندهاست
با چنین دلبستگی از خود بریدن مشکل است
تا راه قلندری نپویی نشود
رخساره به خون دل نشوی نشود
تو را طپیدن زورق ز بحر غمز کند
چنانک جنبش مردم به روز اعمی را
اکنون که گل سعادت پر باراست
دست تو زجام می چرا بیکار است
تا ورق برگشت، محضرها به خون ما نوشت
چون قلم آن را که با خود یکزبان پنداشتیم
مرا به کشتی باده در افکن ای ساقی
که گفته اند نکویی کن ودر اب انداز
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |