مشاعرۀ سنّتی

[lo30]

در اين فكرم كه خواهي ماند با من مهربان يا نه؟

به من كم مي كني لطفي كه داري اين زمان يا نه؟

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی بنوازد آشنارا

 

[mina.eror]

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایی بنوازد آشنارا

ای ترک آتش رخ بیار آن آب آتش فام را

وین جامهٔ نیلی ز من بستان و در ده جام را

 

[lo30]

اگر ان ترک شیرازی بدست ارد دل مارا

به خال هندویش بخشم سمرقند وبخارا را

 

[kazem2011]

اگر ان ترک شیرازی بدست ارد دل مارا

به خال هندویش بخشم سمرقند وبخارا را

آخر از راه دل و ديده سر آرد بيرون
نيش آن خار که از دست تو در پاي من است

 

[mina.eror]

آخر از راه دل و ديده سر آرد بيرون
نيش آن خار که از دست تو در پاي من است

تاراج کرد دین و دل از دست عاشقان
سلطان نگر که مایهٔ مشتی گدا ببرد

 

[lo30]

آخر از راه دل و ديده سر آرد بيرون
نيش آن خار که از دست تو در پاي من است

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب وشمع به افسانه بسوخت

 

[mina.eror]

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب وشمع به افسانه بسوخت

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

 

[kazem2011]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

جان بی علم بی نوا باشد
مرغ بی پر نه بر هوا باشد

 

[mina.eror]

جان بی علم بی نوا باشد
مرغ بی پر نه بر هوا باشد

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت

عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

 

[lo30]

جان بی علم بی نوا باشد
مرغ بی پر نه بر هوا باشد

دورم بصورت از در دولتسرای تو

لیکن به جان ودل زمقیمان حضرتم

 

[kazem2011]

دورم بصورت از در دولتسرای تو

لیکن به جان ودل زمقیمان حضرتم

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو

 

[ni_rosa_ce]

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو

وفای شمع را نازم که بعد از سوختن هردم

به سر خاکستری در ماتم پروانه میریزد

. . .

 

[kazem2011]

وفای شمع را نازم که بعد از سوختن هردم

به سر خاکستری در ماتم پروانه میریزد

. . .

دردم از دیدار توست
دل فقط بیمار توست
شادیو عشق امید
هدیه چسمان توست

 

[ni_rosa_ce]

دردم از دیدار توست
دل فقط بیمار توست
شادیو عشق امید
هدیه چسمان توست

ترا ز آینه حال دلم شود روشن

اگر به حسرت من سوی خود نگاه کنی

...

 

[nasim_shsh]

یک بار دگر قبول کن بندگیم ................. رحم آر بدین عجز و پراکندگی ام

گر بار دگر زمن خلافی بینی ................. فریاد مرس به هیچ در ماندگی ام

 

[ni_rosa_ce]

یک بار دگر قبول کن بندگیم ................. رحم آر بدین عجز و پراکندگی ام

گر بار دگر زمن خلافی بینی ................. فریاد مرس به هیچ در ماندگی ام

مردمان در من و حیرانی من حیرانند

من در آنکس که ترا بیند و حیران نشود

. . .

 

[عطار]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

 

[ni_rosa_ce]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

بگریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت

. . .

 

[nasim_shsh]

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی ! ................. دلا. کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد ؟

 

[nasim_shsh]

تو خانقاه و خـرابات در میانه مبین ................ خدا گواه که هرجا که هست با اویم

 

[ni_rosa_ce]

شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی ! ................. دلا. کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد ؟

دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم

هنوز وقت نیامد که بگذری ز گناهم ؟

. . .

 

[عطار]

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

بگریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت

. . .

تا رفتنت ببینم و گفتنت بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم....

 

[ni_rosa_ce]

تا رفتنت ببینم و گفتنت بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم....

من دوست ندارم که تو را دوست ندارم

تو شرم نداری که ز من شرم نداری ؟

. . .

 

[عطار]

دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم

هنوز وقت نیامد که بگذری ز گناهم ؟

. . .

میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است..

 

[عطار]

من دوست ندارم که تو را دوست ندارم

تو شرم نداری که ز من شرم نداری ؟

. . .

یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هوشیارش کند....

 

[nasim_shsh]

تا در ره عشق آشنای تو شــدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلی وش مــن به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تــــو شدم

 

[naghmeirani]

میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است..

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج

سزد اگر همه دلبران دهندت باج

 

[عطار]

تا در ره عشق آشنای تو شــدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلی وش مــن به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تــــو شدم

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

 

[عطار]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج

سزد اگر همه دلبران دهندت باج

جام می و خون دل هریک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد...

 

[z.19.P]

یک بار دگر قبول کن بندگیم ................. رحم آر بدین عجز و پراکندگی ام

گر بار دگر زمن خلافی بینی ................. فریاد مرس به هیچ در ماندگی ام

ما دلشدگان خسرو شيرين پناهيم

ما از دو جهان غير تو اي عشق نخواهيم