کوروش و داریوش پيشگامان حقوق بشر

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاريخ جهان مملو از جنگ‌هايي است كه آرزوهاي ملل ضعيف را براي يك زندگي آرام بر باد دادند و صلح و آرامش را در دوران مختلف از بشر گرفتند. جنگ‌هايي كه بعد از گذشت هزاران سال، هنوز نام متجاوزان آن در سرزمين‌هاي مورد تهاجم به بدي ياد مي‌شود و هيچ ملتي ستمي را كه بر او روا داشته شده از ياد نمي‌برد، چرا كه در واقع حقوق انساني او سلب شده و نتوانسته است به آنچه كه حق مسلم و خدادادي او بوده برسد اما هنوز بسياري از ملت‌هايي كه كشورشان توسط كوروش هخامنشي، شاه ايران تصرف شد، آن دوره را جزو آرام‌ترين دوران تاريخ خود مي‌دانند. ايرانيان را به اين واسطه جزو پيشگامان حقوق بشر در تاريخ مي‌شناسند.
برخي كوروش را منادي صلح و آزادي مي‌دانند. سازمان ملل متحد، منشور او را به عنوان يكي از عالي‌ترين فرامين حكومتي جهان بر ديوار تالارهاي معروفش نصب كرده تا همواره در مقابل چشم نمايندگان ملل متحد باشد. شيوه حكومت‌داري كوروش از چند جهت قابل تامل و بررسي است.
1ـ اين‌كه شيوه‌هاي رفتاري او در صحنه سياسي بين‌المللي جهان قديم، نمونه‌اي كامل از يك ديپلماسي موفق بود كه با اتكا به شرايط زماني و مكاني، تحليل‌هاي دقيقي ارائه مي‌كرد. كوروش در عين اقتدار، نيك مي‌دانست قدرت نظامي هميشگي و جاوداني نيست و آنچه مردم يك سرزمين را به متابعتي قلبي و دائمي وامي‌دارد، احترام به عقايد آنان، برخوردي از سر مهر و بدون تبعيض است. بر همين مبنا او هنگام ورود به هر سرزميني كه فتح مي‌شد، خود را نماينده خداي بزرگي معرفي مي‌كرد كه مردم آن سرزمين به آن معتقد بودند. او مراسم پادشاهي خود را در بابل به سبك بابليان و در معبد مردوك انجام داد. او با شناخت كاملي كه از اختلاف كاهنان مذهبي با نبونيد پادشاه بابل داشت، ‌در اول قدم، خداياني كه نبونيد از شهرهاي مختلف به بابل آورده بود، به معابدشان بازگرداند. معابد خراب آنها را از نو بنا و تعمير و خود را نه پادشاه كه نماينده مردوك براي رهايي مردم معرفي كرد. او به جنگ قدرت با كاهنان نپرداخت و قدرت آنان را تقليل نداد. او، خود را نماينده خداي يهوه معرفي كرد كه براي رهايي اقوام از اسارت، اقدام به تصرف بابل كرده است. اين گفته با اتكا به حرف‌هاي اشعيا پيامبر بود كه به مردم وعده داد: «... بيدار باشيد خداوند بزرگ با دستي نيرومند خواهد رسيد و بازوي او به نام او حكومت خواهد كرد....» «خداوند چنين مي‌گويد: من از كوروش گفت‌وگو مي‌كنم؛ او چوپان من است و مجري اراده من خواهد بود. خداوند با برگزيده خود كوروش چنين سخن مي‌گويد و دست او را براي بر زمين كوبيدن ملل مي‌گيرد.
كوروش هيچ‌گاه درصدد تحميل اعتقادات خود برملل مغلوب برنيامد و آنها را در اتخاذ شيوه‌هاي مناسب و دلخواهشان آزاد گذارد.
او اقوام و پيروان اديان ديگر را براي عبادت و اجراي مناسب و مراسم ديني خود آزاد و اموالي كه از آنان به غارت رفته بود به آنان بازگرداند.
 
آخرین ویرایش:

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي صحبت از اقتدار كوروش مي‌شود، بايد دانست كه او تربيت شده سرزميني بود كه فرهنگ دروغ، ريا و بدعهدي در آن راهي نداشت و در عين جنگاوري، مردم متعهد به عهد و پيمان بودند.
سازمان حكومتي كوروش بدين جهت مقتدرانه عمل مي‌كرد كه دستگاه سياسي حكومت بر اطلاعات دقيقي كه از سازمان بازرسي و خبرچينان مي‌گرفت، اشراف كاملي بر اوضاع كشور و احوال مردم داشت. آنها حتي از نظريات مردم در دورافتاده‌ترين مناطق تحت فرمان آگاهي داشتند. آگاهي كه سريعا توسط خبرچينان با پيك‌هايي دقيق و سريع كه در سراسر كشور ايجاد شده بود، اخبار را به دربار مي‌رساندند.
سازمان اطلاعاتي او با ناراضيان كشورهاي دشمن ارتباطي دقيق داشتند و از علل عدم رضايت آنان آگاه بودند. مواردي كه به كوروش كمك مي‌كرد تا در وقت ورود بداند با چه كسي طرف است، ملت مغلوب چه مي‌خواهد و او بايد چه بگويد تا آنان را راضي، آرام و تابع نگه دارد.
در برابر حاكمان و پادشاهاني كه در مقابلش جنگيدند رفتار جوانمردانه‌اي را اتخاذ كرد چرا كه به وجود يك دشمن كمتر اعتقاد داشت. نماينده مخصوص او كه لقب چشم پادشاه را داشت به بازرسي ايالات امپراتوري مي‌پرداخت تا طرز اداره امور كشور را در محل مشاهده كند و به او گزارش بدهد.
كوروش افراد عالي‌مقام دربار و سپاهش را گرامي مي‌داشت و به همين علت وفاداري دائمي آنها را به عنوان پشتوانه‌هايي همراه داشت. او امپراتوري را هويت بخشيد كه 2 قرن تمام بر نيمي از جهان حكومت كرد.
كوروش به عنوان يك ايراني شريف، الگويي براي صلح و صفايي است كه بعد از او توسط كمتر حكومتگري گرامي داشته شد.
يكي ديگر از شاهان هخامنشي، داريوش بود. از مهم‌ترين اقدامات او ايجاد سازمان قضايي كارآمدي بود كه در نوع خود در برقراري دادگري و فراهم آمدن شرايط عدالتخواهي در آن دوره موفق بود. او براي انجام اين مهم از دادرسان ويژه مسائل دشوار حقوقي ياري مي‌جست. او قانون اساسي كشور را بر مبناي بردباري ديني و رعايت حقوق اقليت‌هاي مذهبي تدوين كرده بود و در نگارش اين قانون، آداب ورسوم وسنت‌ها و قوانين و مقرارت ملل مغلوب را تا جايي كه به كيان امپراتوري هخامنشي لطمه نمي‌زد، لحاظ كرده بود. او براي اجراي هر چه بهتر قانون اساسي، شورايي متشكل از دادرسان خانواده شاهنشاهي و موبدان را مسؤول نظارت بر اجراي قانون قرار داده بود. اين شورا، گزارش‌هايي را كه ازشهربانان و ايالت‌هاي امپراتوري اخذ مي‌كرد به اطلاع پادشاه مي‌رسانيد. به اين ترتيب راه بر هر گونه اعمال تبعيض نژادي مذهبي، بسته مي‌شد و كليه ملل مغلوب با وجود تفاوت‌هاي نژادي، مذهبي، زباني و... كه با هم داشتند، تحت لواي امپراتوري هخامنشي، در صلح و صفا به سر مي‌بردند و اين مرهون سياست تبعيض‌زدايي حكمرانان وقت بوده است. قرن‌ها بعد است كه در اعلاميه حقوق بشر، چنين حقي براي انسان‌ها به رسميت شناخته شده‌است.
در ماده دوم اين اعلاميه آمده است:‹‹ هر كس مي‌تواند بدون هيچ گونه تمايز، مخصوصا از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگر و همچنين مليت، وضع اجتماعي، ثروت، ولادت يا هر موقعيت ديگر از تمام حقوق وكليه آزادي‌هايي كه در اعلاميه حاضر ذكر شده‌است، بهره‌مند گردد. به علاوه هيچ تبعيضي به عمل نخواهد آمد كه مبتني بر وضع سياسي، اداري، قضايي يا بين‌الملل كشور يا سرزميني باشد كه شخص به آن تعلق دارد. خواه اين كشور، مستقل، تحت قيمومت يا غير خودمختار بوده يا حاكميت آن به شكلي محدود شده باشد.
در عصر هخامنشي، حق پناهندگي افراد به كشورها، مراعات مي‌شد. ماجراي پناهندگي «تميستوكل» سردار بزرگ يوناني به دربار اردشير هخامنشي نمونه‌اي از اعمال اصل رعايت حق پناهندگي اتباع كشورهاي بيگانه است كه درماده 14 اعلاميه جهاني حقوق بشر برآن تأكيد شده است:
«هر كس حق دارد در برابر تعقيب، پناهندگي جست وجو كند و دركشورهاي ديگر، پناه اختيار كند.»

 
آخرین ویرایش:

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
رعايت حقوق اجتماعي افراد، يكي ديگر از نمونه‌هاي تضميني حقوق فطري انسان‌ها و توجه به حقوق بشر در اين دوران است. در اسناد به‌دست آمده از تخت جمشيد در لوح‌هاي معروف به الواح گنجينه، پرداخت مزد كارگران كه در املاك شاهنشاهي كار مي‌كرده‌اند، ذكر شده است وحتي براي كارگران، تسيهلات ويژه‌اي مانند مرخصي زايمان وجود داشته داشتند و حتي برخي مشاغل مانند كارگاه‌هاي خياطي، زنان سرگروه كارگران مرد و زن بوده‌اند. قرن‌ها بعد است كه در ماده 23 اعلاميه جهاني حقوق بشر، بر شرايط منصفانه و رضايت‌بخش براي كار و رفع تبعيض افراد در اخذ اجرت مساوي در مقابل كار برابر، تأكيد شده است.
در زمان اشكانيان نيز بر حق اساسي مردم در تعيين سرنوشت سياسي و اجتماعي‌شان، توجه مي‌شده است. در اين زمان، 2 مجلس شورا وجود داشته است كه يكي شامل شاهزادگان بود و ديگري از گردهم‌ آمدن بزرگان قوم و مغان تشكيل مي‌شد. مجلس موسسان كه حاصل جلسات مشترك اين دو مجلس بود، وظيفه عزل و نصب پادشاه را به عهده داشت. انتخاب حكام ولايات و سرداران نظامي بر عهده مجلس شاهزادگان بود. بنابراين حكومت اشكاني مبتني بر تمركززدايي بود و بر مشاركت مردم در اداره امور كشور تأكيد داشت. اين امر در ماده 21 اعلاميه جهاني حقوق بشر نيز ذكر شده است. اين ماده، بر مشاركت مردم در اداره امور كشور به طور مستقيم يا از طريق نمايندگان منتخب تأكيد كرده است. همچنين اصل تساوي حقوق زوجين كه در ماده 16 اعلاميه جهاني بشرتصريح شده، در عصر اشكاني مراعات مي‌شده است در اين دوره زن و مرد حق طلاق داشتند و در صورتي كه زن از افكار همسر خود ناخشنود بود و پاكدامني خود را ثابت مي‌كرد، مي‌توانست از مرد طلاق بگيرد. براي مرد نيز تنها در صورتي كه زن نازا بود يا فاقد بكارت اخلاقي بود و يا به جادوگري مي‌پرداخت، حق طلاق منظور مي‌شد.
در دوران ساسانيان نيز زن و مرد، به‌طور مساوي از حقوق اجتماعي و سياسي برخوردار بوده‌اند. در اين دوره، زنان نيز مانند مردان حق آموزش و پرورش، انجام مراسم ديني و مذهبي و حتي داوري و قضاوت را عهده‌دار بوده‌اند. حق طلاق براي آنها وجود داشت. در اين دوره، حق فعاليت‌هاي اقتصادي و سياسي كه بيشتر زنان جهان تا چندين سال پيش از آن محروم بوده‌اند، منظور مي‌شد و در امور سياسي برخي زنان به مقامات بالاي سياسي دست يافتند. در زمينه علوم مذهبي نيز زناني وجود داشتند كه در آيين زردشت، حتي از مردان نيز متبحرتر بودند.
در اين دوره، كودكان نيز حقوق مخصوصي داشتند. اطفال 7 تا 8 سال مسووليت جزايي نداشتند و از 8 سال تا 16 ساله به مجازات تأديبي مي‌رسيدند.
احترام به كرامت انسان‌ها و حقوق نخستين آنان نظير آزادي دين، تابعيت، مليت، بيان، احترام به حقوق زنان، تساوي جنسيتي و ممنوعيت‌برده‌داري كه در اعلاميه‌ جهاني حقوق بشر به آنها اشاره شده، همه در ايران ‌باستان مورد حمايت بوده‌اند.
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردم در ایران باستان از چه حقوق پیشرفته ای برخوردار بودند..........
احترام به كرامت انسان‌ها و حقوق نخستين آنان نظير آزادي دين، تابعيت، مليت، بيان، احترام به حقوق زنان، تساوي جنسيتي و ممنوعيت‌برده‌داري كه در اعلاميه‌ جهاني حقوق بشر به آنها اشاره شده، همه در ايران ‌باستان مورد حمايت بوده‌اند.
كوروش در عين اقتدار، نيك مي‌دانست قدرت نظامي هميشگي و جاوداني نيست و آنچه مردم يك سرزمين را به متابعتي قلبي و دائمي وامي‌دارد، احترام به عقايد آنان، برخوردي از سر مهر و بدون تبعيض است
كوروش هيچ‌گاه درصدد تحميل اعتقادات خود برملل مغلوب برنيامد و آنها را در اتخاذ شيوه‌هاي مناسب و دلخواهشان آزاد گذارد.
او اقوام و پيروان اديان ديگر را براي عبادت و اجراي مناسب و مراسم ديني خود آزاد و اموالي كه از آنان به غارت رفته بود به آنان بازگرداند.
در برابر حاكمان و پادشاهاني كه در مقابلش جنگيدند رفتار جوانمردانه‌اي را اتخاذ كرد
داریوش او قانون اساسي كشور را بر مبناي بردباري ديني و رعايت حقوق اقليت‌هاي مذهبي تدوين كرده بود و در نگارش اين قانون، آداب ورسوم وسنت‌ها و قوانين و مقرارت ملل مغلوب را تا جايي كه به كيان امپراتوري هخامنشي لطمه نمي‌زد، لحاظ كرده بود.
در عصر هخامنشي، حق پناهندگي افراد به كشورها، مراعات مي‌شد. ماجراي پناهندگي «تميستوكل» سردار بزرگ يوناني به دربار اردشير هخامنشي نمونه‌اي از اعمال اصل رعايت حق پناهندگي اتباع كشورهاي بيگانه است
رعايت حقوق اجتماعي افراد، يكي ديگر از نمونه‌هاي تضميني حقوق فطري انسان‌ها و توجه به حقوق بشر در اين دوران است. در اسناد به‌دست آمده از تخت جمشيد در لوح‌هاي معروف به الواح گنجينه، پرداخت مزد كارگران كه در املاك شاهنشاهي كار مي‌كرده‌اند، ذكر شده است وحتي براي كارگران، تسيهلات ويژه‌اي مانند مرخصي زايمان وجود داشته داشتند و حتي برخي مشاغل مانند كارگاه‌هاي خياطي، زنان سرگروه كارگران مرد و زن بوده‌اند. قرن‌ها بعد است كه در ماده 23 اعلاميه جهاني حقوق بشر، بر شرايط منصفانه و رضايت‌بخش براي كار و رفع تبعيض افراد در اخذ اجرت مساوي در مقابل كار برابر، تأكيد شده است.
بنابراين حكومت اشكاني مبتني بر تمركززدايي بود و بر مشاركت مردم در اداره امور كشور تأكيد داشت.
در اين دوره زن و مرد حق طلاق داشتند و در صورتي كه زن از افكار همسر خود ناخشنود بود و پاكدامني خود را ثابت مي‌كرد، مي‌توانست از مرد طلاق بگيرد. براي مرد نيز تنها در صورتي كه زن نازا بود يا فاقد بكارت اخلاقي بود و يا به جادوگري مي‌پرداخت، حق طلاق منظور مي‌شد.
در دوران ساسانيان نيز زن و مرد، به‌طور مساوي از حقوق اجتماعي و سياسي برخوردار بوده‌اند. در اين دوره، زنان نيز مانند مردان حق آموزش و پرورش، انجام مراسم ديني و مذهبي و حتي داوري و قضاوت را عهده‌دار بوده‌اند. حق طلاق براي آنها وجود داشت. در اين دوره، حق فعاليت‌هاي اقتصادي و سياسي كه بيشتر زنان جهان تا چندين سال پيش از آن محروم بوده‌اند، منظور مي‌شد و در امور سياسي برخي زنان به مقامات بالاي سياسي دست يافتند. در زمينه علوم مذهبي نيز زناني وجود داشتند كه در آيين زردشت، حتي از مردان نيز متبحرتر بودند.
در اين دوره، كودكان نيز حقوق مخصوصي داشتند. اطفال 7 تا 8 سال مسووليت جزايي نداشتند و از 8 سال تا 16 ساله به مجازات تأديبي مي‌رسيدند.
آبا با این توصیفات به ایرانی بودن خود افتخار نمی کنید؟؟؟

 
بالا