قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

sajjad.DSA

عضو جدید
عفو فرما

عفو فرما

دلــــــم را کن همی عاشق الهی
دهم جان من شوم با تو صباحی

بـه ســـــــوز دل بگویـم قصه هایت
تو گر خواهی شوم من هم نوایت

پی عشقت بخوانم نغمه هایت
کلام عشق، قرآن و نمازت

در این سجده پیام دل بگویم
همی کفر از دل و دلبر بشویم

که پاک است و منزه این خدایم
گناهم چیست من از او جدایم

دلم را کن همی عاشق خدایا
گناهانم زیاد است عفو فرما
 

Erris

عضو جدید
دلــــــم را کن همی عاشق الهی
دهم جان من شوم با تو صباحی

بـه ســـــــوز دل بگویـم قصه هایت
تو گر خواهی شوم من هم نوایت

پی عشقت بخوانم نغمه هایت
کلام عشق، قرآن و نمازت

در این سجده پیام دل بگویم
همی کفر از دل و دلبر بشویم

که پاک است و منزه این خدایم
گناهم چیست من از او جدایم

دلم را کن همی عاشق خدایا
گناهانم زیاد است عفو فرما
شعر قشنگیست
اما می توانست قشنگ تر هم باشه
الهی با صباحی قافیه ی درستی نیست ولی بعضا این کار را می کنند
نغمه هایت و نمازت هم قافیه نیستند
آوردن "همی" هم در مصرع اول فقط پرکردن وزنه و درغیر آن نیازی بدان نیست
ولی برای شروع خوبه
ببخشید جسارت بنده رو
من شاعر نیستم ولی ایرادات شعرو کم کم می فهمم
امید وارم شعر های بهتری از شما ببینم
 

sajjad.DSA

عضو جدید
شعر قشنگیست
اما می توانست قشنگ تر هم باشه
الهی با صباحی قافیه ی درستی نیست ولی بعضا این کار را می کنند
نغمه هایت و نمازت هم قافیه نیستند
آوردن "همی" هم در مصرع اول فقط پرکردن وزنه و درغیر آن نیازی بدان نیست
ولی برای شروع خوبه
ببخشید جسارت بنده رو
من شاعر نیستم ولی ایرادات شعرو کم کم می فهمم
امید وارم شعر های بهتری از شما ببینم
خیلی ممنون از نظرات مفیدی که در اختیارم قرار دادید
امید وارم با راهنمایی های شما و دیگر عزیزان در آینده بتونم بهتر از این شعر بگم
البته منم شاعر نیستم ولی فکر کنم استعدادشو داشته باشم
 

amator-2

عضو جدید
شب و روزم پر شد از رویای تو
لحظه ای دوری نشاید چهره ی زیبای تو
کاش خود بودی به جای این خیال
کاش من بودم در آن دنیای تو
به!چه زیبا می شود دنیای من
گر تو باشی و من و دنیای تو
عاشقانه می پرستم من تو را
در دلم غم نیست جز سودای تو
از خدا هر لحظه ای خواهم تو را
نیستم من لحظه ای آرام یارم،جان تو
.
.
کاش این درددل من را خدایم بشنود
کاش آن روزی رسد تا من شوم از مال تو.

من خیلی کم فرصت میشه به اینجا سر بزنم اما مایلم نظر دوستان عزیز رو راجع به دلنوشته هام بدونم.
 

sajjad.DSA

عضو جدید
خیال عاشقی در سر ندارم
برای پـــر کشیدن پـــر ندارم

یکی دردی به دل دارم، ندارم
کمی مرحم به روی دل گذارم

یکی دردی که عالم هم بداند
وصــــال یار دردش کم نمایـــد
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم تنها و با تنها مماسم
منم تنها كه خود را مي شناسم
هنوز آن مهربان ناشناسم
كه در شب ها رها چون عطر ياسم
منم تنها و با تنها مماسم
كه از طوفان اهت در هراسم....!

نقد بفرمائيد...
سپاس
 

sajjad.DSA

عضو جدید
منم تنها و با تنها مماسم
منم تنها كه خود را مي شناسم
هنوز آن مهربان ناشناسم
كه در شب ها رها چون عطر ياسم
منم تنها و با تنها مماسم
كه از طوفان اهت در هراسم....!

نقد بفرمائيد...
سپاس

خوب بود
در حدی نیستم که بتونم نقدی براش بنویسم
ولی واقعا خوب و با احساس گفته شده بود
 

javaza

عضو جدید
خدا،کجاست؟

خدا،کجاست؟

درود.

خدا،همین جاست...

از همان زمان کودکی
سوالی بود مرا همیشگی
خدا کیست؟چیست؟
مکان او در کدام پشت بام خانه ای ست؟
کمی بزرگتر شدم
سوال من ولی،همان سوال کودکی
که خانه خدا کجاست؟
کعبه است خانه اش؟
یا که نه ، در خفاست؟
بزرگتر و بزرگتر شدم
ولی سوال من، مانده بود بی جواب
پرستو بشدم...
همه جا رفتم
که سرانجام،بیافتم آن خانه کجاست.
آدرسش اینجاست
کوچه تنهایی ها
خانه ای ست رنگی
پلاکش بی رنگ است
دربش آبیست
امابوستانش،همگی مشکیست
اسم آن خانه غم است
دیوارش از جنس سکوت
که همه آینه کاری بودند
به تماشا بنشستم
که به ناگه،خدا را دیدم
با آغوشی باز
بگریستم من آنجا
که چرا تا حالا،خانه غم هایم را سر نزدم.

Javaza

بدرود.
 

نسیم-سحر

عضو جدید
sayeh.jpg

سایه بر دیوار



هر شب این سایه ی که رخت ازخویش بر می گیرد

تنها و بی آواز

تا در تنی یا تختی بپیچد

دکور یست پر راز

بر دیوار سرد این اتاق

با دستانش که گاه تا طاق آسمان است

و گاه صلیبی ست بی هیچ میخ

لبخندیش نیست

و بر قلبش دو واژه حک نشده

از بوسه هایی که از دور دست او را دنبال می کنند

نسیم 3 اسفند 89
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/misc/pencil.png
 
آخرین ویرایش:

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
رباعی

عریانم و رخت دین در آتش زده ام

آتش به خرافه و بساطش زده ام

افروخته تر شعله ی شب سوزان باد

ایندم که به دل نقش سیاوش زده ام


نسیم- 6 اسفند 89


سلام نسیم عزیز!
رباعی بس زیبایی سرودید، مسلح با صنعت تلمیح
سرودن اشعاری از این دست مطالعه و آگاهی زیاد می طلبد و از این حیث اشعار تان همیشه ستودنی اند
ترکیب خرافه و بساطش هم جدید و جالبه و پر مفهوم
دست گلتان درد نکند
باز هم خواهیم خواندتان
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
این هم غزلی دیگر تقدیم همه ی عزیزان!

زندگی خستگی و خواب شده امروزه
نقش ما نقشه ی بر آب شده امروزه
لابه لا حافظه ی شهر پرِ خرده دل است
چقَدَر دلشکنی باب شده امروزه
شیشه ی عمر من و ما که رود دست به دست...
حافظا! جام می ناب شده امروزه
بوعلی بی رمق و بوته ی سحر آمیزش
علف هرزه ی مرداب شده امروزه
مهر خشکش زده از چهره ی درقابِ زمین
ماه هم میوه ی کمیاب شده امروزه
و در این بین غزل رودی و مصرع مصرع
حس طغیانگرِ سیلاب شده امروزه
 

نسیم-سحر

عضو جدید
سلام نسیم عزیز!
رباعی بس زیبایی سرودید، مسلح با صنعت تلمیح
سرودن اشعاری از این دست مطالعه و آگاهی زیاد می طلبد و از این حیث اشعار تان همیشه ستودنی اند
ترکیب خرافه و بساطش هم جدید و جالبه و پر مفهوم
دست گلتان درد نکند
باز هم خواهیم خواندتان

اکرام عزیز!
سپاسگزارم از محبتتان.
مثل همیشه لطف دارید و شرمنده ام می فرمایید!
پایدار باشید
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
بوی انسان عزیز است که بر آتش دان
باز بالا شده دود دل مان امروزه
کوره ای گرم شده از عطش مام زمین
که زمانست به فکر کفنی هر روزه
باغ بی برگ همان یار که رخت اویزش
دار احساس غم آلود شب امروزه !
بانگ ما زمزمه ی مرگ همه دنیا شد
و کسی نیست که فریاد کند دریوزه :
دست بر دار از این در وطن خویش غریب
دست بردار دلم ...پشت سرم می سوزه !
 

mohsen_sayalati

عضو جدید
سلام به همه

سلام بچه ها من یه شعر گفتم خواستم اینجا بذارم و از نظراتتون استفاده کنم



****یاد تو****
دل زده ام ازین سرا ز بی مهری ها...
که خسته و نالان ز غصه وغم ها...
شب وروز و رنج تنهایی...
باز هم آغاز روزهای بی انتها...
رنج بودن میان آدمها...
در آرزوی بودن کنار انسانها...
فرق بودن آدمی تابه انسانها...
شایدهست از زمین تا به آسمانها...
رنج حرفهاونگفتن ها...
گفتن وشنیدن ونفهمیدن ها...
بغض هاوفرو بردن ها...
تلخی تحمل نیشخندها...
ودر آخر صبر بر تمام سختی ها...
به شهد شیرین با تو بودن ها...
مرور لحظه های خوب لبخندها...
و تمام ثانیه های کنار هم بودن ها...
روزهای پر ز مهربانی تو...
شب های پر زیاد تو بودن ها...
حس آرامش......
حس عشق.....
حس بودن تو و پر کشییدن ها..
حس لمس تمام خوبی ها ...
با تو بودن در انتهای رویاها **​
 

نسیم-سحر

عضو جدید
سفر در شب

کاش بودی
کاش می شد با نگاهی خنده ای
یا با کلامی
آتش تلخی که می سوزد مرا حتی
برای لحظه ای شاید که بنشانی
...
کاش می شد در همان رویای خوب کودکی مان مانده بودیم
کاش با هم راه ماهی های کوچک را
میان موج و طوفانهای دریا رفته بودیم
بگو با من
چرا دنیای ما اینگونه پر از نفرت و ننگ است؟
چرا نبض جهان دردستهای مرگ و نیرنگ است؟
برای ما که در شب آمدیم
بی ماه و حتی یک ستاره
جز نگاه مادری
کآنروز خورشید جهان افروز می پنداشتیم
اما جهان شب بود و ما در شب
به آوای دلی
در عمق کابوسی چنین
تا انتهای راه را رفتیم
بی خورشید
بی فردا
به عمری با دو چشم باز
ما در آرزوی نور مهری بوسه ای عشقی
و یا قلبی که در سودای انسان ها طپد
در سردی شب
کوره ره ها را سفر کردیم
و با یک کوله بار از آرزو
در هر دیاری مهر را آواز دادیم و از این ویرانه بگذشتیم
...
جهان شب بود
و ما در شب
ولی ایکاش می بودی
که با لبخند خود یا با کلامی
اتش تلخی که می سوزد مرا
حتی برای لحظه ای شاید که بنشانی

نسیم
بیست و پنجم فروردین نود
 

چاووش

عضو جدید
چگونه با تو بگويم كه از تو سر شارم
بيا به ديدن من بيش از اين نيازارم

تو لطف كردي و تا حال پيش من بودي
بيا و پر كن از احساس آخرين بارم

بيا نترس مبادا نگاه من خواب است
براي ديدن تو تا به صبح بيدارم

و لحظه لحظه تمام بدون بودن هات
تمام لحظه مرا ميدهند آزارم

تمام ذهن من از هر چه بود خالي شد
پر از خيال تو گرديد كل افكارم

نگاه عقربه ها روي ساعتم خشكيد
ز بس كه منتظر لحظه هاي ديدارم

بگو كه بعد اين همه مدت هم آيا من
درون كلبه قلبت هنوز جا دارم؟

بيا و پاك كن از چشم اشكهايم را
كه رنج دوري تو كرده است غمبارم

من از لبان تو تنها دو (واژه) ميخواهم
كه با كرشمه بگويي كه دوستت دارم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام چاووش عزیز و گرامی!
غزلی است موزون و زیبا، تبریک می گم
فقط این مصرع قدری اشکال وزنی دارد که با کمی تجدید نظر عالی می شود
بگو كه بعد اين همه مدت هم آيا من
 

نسیم-سحر

عضو جدید
با درود
من هم با اکرام عزیز موافقم
مصرعی شبیه به مثلا مصرع پایین بگذارید تا مشکل وزن حل شود
موفق باشید

ز بعد اين همه مدت بگو که آیا من...
 

نسیم-سحر

عضو جدید
چشم تو

سنگ نگه شیشه دل دل به فدای چشم تو
کشته و زنده من از آن حال و هوای چشم تو

تیر نگاه در کمین بود و دلم صد آفرین
خون دلم کنون چکد ز زخمه های چشم تو

عشق توبوده از ازل در سر سودایی من
چون ننهم سر به ره تیر قضای چشم تو

آه چو من نمی شوم سرمه بر آن چشم سیه
کاش که بوسه می زدم به سرمه سای چشم تو

دوای درد عاشقان وصال دوست گر بود
دوا نمی رسد چرا به مبتلای چشم تو


مست نمی شود "نسیم " جز ز شراب عشق تو
ساغر او پر کنم از می به صفای چشم تو

نسیم
پنجم اردیبهشت هزار و سیصد و نود
 
آخرین ویرایش:

mahdi_apr

عضو جدید
آسمان رنگ دل تار من است
دل من بسته به دیوار غم است
خنجری خواهم که این دل وا کنم
بی شک آن خنجر بر این دل مرهم است
 

fer23

عضو جدید
غروب رفتنت

غروب رفتنت

اين ترانه رو به عزيزي تقديم مي كنم كه جبر جغرافيا باعث شده دير بهش برسم
.
كاش هميشه بهاري ب ا ش ه
.
[FONT=&quot]غروبه رفتنت اغاز مرگه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]نمي تونه دلم اروم بگيره[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]نميشه دور باشي از من اما[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]جهانم عطر دلتنگي نگيره[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]نميشه شب بشه اما حريمه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]شب از روي تو مهتابي نباشه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]كي ميتونه به چيزي كه رسيده[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]بگه چيزي نبوده و جدا شه ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]من از دوريت مي ترسم عزيزم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]داره احساسمون از دست ميره[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]دلم ميخواد هنوزم بي بهونه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]كنارم باشيو بارون بگيره[/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]من از دوريت مي ترسم عزيزم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]خيالت از سرم افتادني نيست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]به تو وابسته تر ميشم [/FONT][FONT=&quot]هنوزم[/FONT]​
[FONT=&quot]هواي تو از اينجا رفتني نيست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot]دلم ميخواد منو از من بگيري[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]ببيني بي تو چيزي واسه بودن[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]نميمونه ، نذار روزاي بي تو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​
[FONT=&quot]از اينكه هست هم تاريك تر شن[/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot][/FONT]
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم تو

سنگ نگه شیشه دل دل به فدای چشم تو
کشته و زنده من از آن حال و هوای چشم تو

تیر نگاه در کمین بود و دلم صد آفرین
خون دلم کنون چکد ز زخمه های چشم تو

عشق توبوده از ازل در سر سودایی من
چون ننهم سر به ره تیر قضای چشم تو

آه چو من نمی شوم سرمه بر آن چشم سیه
کاش که بوسه می زدم به سرمه سای چشم تو

دوای درد عاشقان وصال دوست گر بود
دوا نمی رسد چرا به مبتلای چشم تو

مست نمی شود "نسیم " جز ز شراب عشق تو
ساغر او پر کنم از می به صفای چشم تو

نسیم
پنجم اردیبهشت هزار و سیصد و نود


سلام نسیم عزیز!
غزل تان مثل همیشه قشنگ بود و موزون... باز هم با ترکیب های کهن در قالب جدید ترش....
از خواندنش لذت بردم....
تنها موردی که قدری جای بحث دارد این است که از اختیارات شاعری در پر کردن وزن زیاد استفاده شده است...به این معنی که کسی برای بار اول این شعر را ببیند نمی تواند روانش بخواند و باید چند بار دورخیز کند تا در قالب وزن به افتد البته استفاده از اختیارات شاعری اشکالی ندارد ولی وقتی این مسئله بیشتر از حد معمول باشد کیفیت کار را کاهش می دهد....
ولی در کل کار های شما قوی اند.. این بیت خیلی زیبا بود...

عشق توبوده از ازل در سر سودایی من
چون ننهم سر به ره تیر قضای چشم تو
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
آسمان رنگ دل تار من است
دل من بسته به دیوار غم است
خنجری خواهم که این دل وا کنم
بی شک آن خنجر بر این دل مرهم است

سلام دوست عزیز!
رباعی تان موضوعش خوب است ولی اشکال وزن و قافیه دارد...
در بیت اول وزن صحیح است اما قافیه از (َ ن است) به (َم است) تغیر یافته است... مصرع سوم و چهارم به لحاظ وزنی مشکل دارند...اما قافیه ی مصرع چهارم و دوم صحیح است....
به این ترتیب یا باید قافیه ی مصرع اول را تصحیح کنید و یا مصرع دوم و چهام را....که هر سه با هم هم آهنگ باشند...
 

arad23

عضو جدید
الا ای آنکه از من می نویسی
فقط از درد و رنجم می نویسی
بیا نزدیک این دل شو ببینی
که من تنها نیم تنها تو هستی
 

mahdi_apr

عضو جدید
سلام دوست عزیز!
رباعی تان موضوعش خوب است ولی اشکال وزن و قافیه دارد...
در بیت اول وزن صحیح است اما قافیه از (َ ن است) به (َم است) تغیر یافته است... مصرع سوم و چهارم به لحاظ وزنی مشکل دارند...اما قافیه ی مصرع چهارم و دوم صحیح است....
به این ترتیب یا باید قافیه ی مصرع اول را تصحیح کنید و یا مصرع دوم و چهام را....که هر سه با هم هم آهنگ باشند...
خیلی ممنون از راهنمایی شما
یه کتاب معرفی کنید این مطالب و یاد بگیرم ممنون میشم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی ممنون از راهنمایی شما
یه کتاب معرفی کنید این مطالب و یاد بگیرم ممنون میشم

خواهش می کنم
در مورد وزن در شعر و چگونگی توازن شعر کلاسیک چندی پیش سیاوش عزیز که حضورش در باشگاه همیشه کار ساز و موثر بود تاپیکی ایجاد کرده بود با نام کارگاه شعر.... که لینکش را برای
تان می گذارم...
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/204466-کارگاه-شعر-تجربی-و-آموزش

اگر این درس ها را به دقت دنبال کنید مفید خواهد بود... ولی کتاب هم چشم در صورتی که کتاب مفیدی یافتم به شما اطلاع خواهم داد
 

"Amir masoud"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعرواره های خودم...(1)

شعرواره های خودم...(1)

گوشه ای از شعرواره های خودم را اینجا میذارم...امیدوارم دوست داشته باشین.... ممنون

:gol::gol::gol:


لب بگشای... سخن جاری کن... الهه وجودم سراپا گوش است... و تنها به تو مینگرد... وجودت را احساس میکند.... هستی! میدانم!

میروم تا چیز ها ثابت کنم....با نبودم حرف ها ساکت کنم... این چنین رفتن ز بهرم ساده بود...مانده بودم! تا دلی را در وجودم حک کنم.


آن طرف را بنگر! کودکی میبنی! پای در کفش نهادست کنون...مادرش در پی اوست... میدود خنده کنان... خوش به حالش...افسوس....

بی خبر باید رفت... به لبه جوی نشست... آب را باید دید.... غبطه ای باید خورد... آب نیز بی خبر میگذرد....


و من از دور به تو مینگرم... و تو از پیش کنارم گذری و قدمی و نگهی و ... در دلت خالی از آن عشق تهی و هوسی و... و من نیز چنین! و تو میمانی و یک حس غریب... و تو از ما که گذشتی...چه سری ز ما نوشتی...



 
بالا