نه....حال نشستن پای نتو ندارم....حالو حوصله میخواد.....برفک دو ماه دیگر:
"فعلا زیاد وقت نمی کنم از پاش بلند شم."
نه شمسی.....خدا نکنه....
گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی
- شروع کننده موضوع Nimitzo
- تاریخ شروع
نه شمسی.....خدا نکنه....
mut
عضو جدید
سلام.....بعد شبها اومدم اینجا.....کسی نیست جواب سلاممو بده؟؟؟
سلام سلام خوش اومدین ...
mut
عضو جدید
سلام....
بقیه کوشن
نمیدونم ...
سلام.....بعد شبها اومدم اینجا.....کسی نیست جواب سلاممو بده؟؟؟
سلام به دوستای عزیز
شبتون زیبا
سلامسلام به دوستای عزیز
شبتون زیبا
mut
عضو جدید
سلام به دوستای عزیز
شبتون زیبا
شبتون زیبا !!!!! چه جملات احساساتی ای !!!
سلام خانوم مهندس ... شب شما هم پر ستاره ...
ما همه آفتابگردانيم
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گل آفتابگردان رو به نور مي‌چرخد و آدمي رو به خدا. ما همه آفتابگردانيم. اگر آفتابگردان به خاك خيره شود و به تيرگي، ديگر آفتابگردان نيست. آفتابگردان كاشف معدن صبح است و با سياهي نسبت ندارد. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اينها را گل آفتابگردان به من گفت و من تماشايش مي‌كردم كه خورشيد كوچكي بود در زمين و هر گلبرگش شعله‌اي بود و دايره‌اي داغ در دلش مي‌سوخت.
آفتابگردان به من گفت: وقتي دهقان بذر آفتابگردان را مي‌كارد، مطمئن است كه او خورشيد را پيدا خواهد كرد.
آفتابگردان هيچ وقت چيزي را با خورشيد اشتباه نمي‌گيرد؛ اما انسان همه چيز را با خدا اشتباه مي‌گيرد.
آفتابگردان راهش را بلد است و كارش را مي‌داند. او جز دوست داشتن آفتاب و فهميدن خورشيد، كاري ندارد. او همه زندگي‌اش را وقف نور مي‌كند، در نور به دنيا مي‌آيد و در نور مي‌ميرد. نور مي‌خورد و نور مي‌زايد.
دلخوشي آفتابگردان تنها آفتاب است. آفتابگردان با آفتاب آميخته است و انسان با خدا. بدون آفتاب، آفتابگردان مي‌ميرد؛ بدون خدا، انسان.
آفتابگردان گفت: روزي كه آفتابگردان به آفتاب بپيوندد، ديگر آفتابگرداني نخواهد ماند و روزي كه تو به خدا برسي، ديگر «تويي» نمي‌ماند. و گفت من فاصله‌هايم را با نور پر مي‌كنم، تو فاصله‌ها را چگونه پُر مي‌كني؟ آفتابگردان اين را گفت و خاموش شد.
گفت‌وگوي من و آفتابگردان ناتمام ماند. زيرا كه او در آفتاب غرق شده بود.
جلو رفتم بوييدمش، بوي خورشيد مي‌داد. تب داشت و عاشق بود. خداحافظي كردم، داشتم مي‌رفتم كه نسيمي رد شد و گفت: نام آفتابگردان همه را به ياد آفتاب مي‌اندازد، نام انسان آيا كسي را به ياد خدا خواهد انداخت؟
آن وقت بود كه شرمنده از خدا رو به آفتاب گريستم...
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گل آفتابگردان رو به نور مي‌چرخد و آدمي رو به خدا. ما همه آفتابگردانيم. اگر آفتابگردان به خاك خيره شود و به تيرگي، ديگر آفتابگردان نيست. آفتابگردان كاشف معدن صبح است و با سياهي نسبت ندارد. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اينها را گل آفتابگردان به من گفت و من تماشايش مي‌كردم كه خورشيد كوچكي بود در زمين و هر گلبرگش شعله‌اي بود و دايره‌اي داغ در دلش مي‌سوخت.
آفتابگردان به من گفت: وقتي دهقان بذر آفتابگردان را مي‌كارد، مطمئن است كه او خورشيد را پيدا خواهد كرد.
آفتابگردان هيچ وقت چيزي را با خورشيد اشتباه نمي‌گيرد؛ اما انسان همه چيز را با خدا اشتباه مي‌گيرد.
آفتابگردان راهش را بلد است و كارش را مي‌داند. او جز دوست داشتن آفتاب و فهميدن خورشيد، كاري ندارد. او همه زندگي‌اش را وقف نور مي‌كند، در نور به دنيا مي‌آيد و در نور مي‌ميرد. نور مي‌خورد و نور مي‌زايد.
دلخوشي آفتابگردان تنها آفتاب است. آفتابگردان با آفتاب آميخته است و انسان با خدا. بدون آفتاب، آفتابگردان مي‌ميرد؛ بدون خدا، انسان.
آفتابگردان گفت: روزي كه آفتابگردان به آفتاب بپيوندد، ديگر آفتابگرداني نخواهد ماند و روزي كه تو به خدا برسي، ديگر «تويي» نمي‌ماند. و گفت من فاصله‌هايم را با نور پر مي‌كنم، تو فاصله‌ها را چگونه پُر مي‌كني؟ آفتابگردان اين را گفت و خاموش شد.
گفت‌وگوي من و آفتابگردان ناتمام ماند. زيرا كه او در آفتاب غرق شده بود.
جلو رفتم بوييدمش، بوي خورشيد مي‌داد. تب داشت و عاشق بود. خداحافظي كردم، داشتم مي‌رفتم كه نسيمي رد شد و گفت: نام آفتابگردان همه را به ياد آفتاب مي‌اندازد، نام انسان آيا كسي را به ياد خدا خواهد انداخت؟
آن وقت بود كه شرمنده از خدا رو به آفتاب گريستم...
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عرفان نظرآهاري[/FONT]
بچه ها
شکلکت واسه یه سایته آشناس :دی ( چشمک )
اره...از اونور کش رفتم....اینجا قحطی شکلکه....
mut
عضو جدید
چه جمع گرمیه واقعا.....
واقعا .....
.gif)
mut
عضو جدید
طبق معمول شبتون به خیر...
mut
عضو جدید
خب شما که هستید چرا ساکتید؟...50 سالی بود نیمده بودم اینجا....الانم که اومدم......
چی بگم ؟؟؟؟؟ شما بفرمایین ...
mut
عضو جدید
هیچی .... یعنی طبق معمول زینب خانوم کار دارن و طبق معمول من گفتم شب به خیر ....
مگه قرار بود معنی دیگه ای بده !!!!!
mut
عضو جدید
من؟
هزار تا پست زدم از اون وقت که اومدم....هی فرمودم....
گفتم که من آرومم !!!! خیلی هم کم حرف !!! (اگه زینب خانوم بود این جمله رو هم کاندید بهترین دروغ سال میکرد !!!)
mut
عضو جدید
خب میخواین یه تبری چیزی بیارین دعوا کنیم یا مثلا یه بیت بدین مشاعره بزنیم !!!
Similar threads
Similar threads
-
-
اتاق اندیشه و بحث و نتیجه گیری علمی برای پیشرفت مهندسین مواد!!!- شروع شده توسط Hamid_MadNess
- پاسخ ها: 65
-
-
-