چهارشنبه سوری شما چجوریه؟؟؟

sepehr2222

اخراجی موقت
من وقتی بچه بودم میرفتم خونه مادر بزرگم ولی الان بیشتر با رفیقامم معمولا میرم لواسون نه شلوغی نه سر و صدا نه یه سری از مشکلات مثل .... خیلیم خوش میگذره بهم در آرامش کامل
 

sezgi

عضو جدید
هر سال با بچه هایی محل سر کوچه نارنجک میترکونیم
پارسال خدا شاهد فقط دو سه تا کپسولی انداختم ولی تا جایی که بود با باتن زدنم
تازه هم کاپشنمو هم شلوار تازه خریده بودم هر دوتاشو وقتی مامورا ریختن سرم پاره شد:cry:
 

NEGARi2

عضو جدید
آتیش بازیو رقص بازیو سربسر هم گذاشتن کلا خیلی‌ خوش میگذره هیچوقتم تلفات نداریم به جز سوراخهایی که فرداش رو لباسمون پیدا می‌کنیم:دی
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
چی باحال
ما معمولا هرجا گیر بیاریم اتیش روشن میکنیم
خرابه
جاده
خونه
فرقی نداره
اسپری خالیم میندازیم تو اتیش صدا میده اینقده باحاله
ترقه و.....
اش ماست و ....درست میکنیم و شایدم خونه کسی چتر شدیم
 

BIGHAM

عضو جدید
کاربر ممتاز
من درسته الان ساکن تبریزم ولی خودم مراغه ایم. یادش به خیر ما رسوم ما هم تقریبا مثل رسومی بود که حامد تعریف می کرد. صفایی داشت چهارشنبه سوری قبل از اینکه چینی ها ترقه رو تو ایران پخش کردند و شد رسم فاجعه. کوچه بن بست با همسایه های 20-30 ساله که از فامیل نزدیکتر بودند. شب تو کوچه آتیش روشن می کردیم همگی جمع می شدیم تو کوچه و صفا. بعد هم قاشق زنی با چادر از فامیل و آشنا . تا برای عید دیدنی که می ریم خونشون سوژه واسه خنده داشته باشیم. آخر شب هم خونه عمو. حیف اون روزها و شب ها که تبدیل شد به شب های فاجعه. و اما رسم قاشق زنی (شال ساللاماق) در آذربایجان قدیم اینطوری بود که چون خونه ها یک طبقه و گلی بود و تو قسمتی از سقف سوراخی برای تهویه هوا (به خاطر آتیش کرسی و منقل) داشت که شال رو از آنجا وارد می کردند. بعدها تا چند سال پیش همونطوری بود که حامد توضیح داد در خونه رو می زدیم یک چادر هم رو سرمون می انداختیم یک سطل یا قابلمه می ذاشتیم جلومون صاحبخونه هم بدون اینکه کنجکاوی کنه که طرف کیه یک کم آجیل یا شیرینی تو ظرف می کذاشت
این هم از شهریار:
بایرامیدی گئجه قوشو اوخوردو
عید بود و پرنده شب می خوند
آداغلی قیز بَی جورابین توخوردو
دختر نامزد کرده جوراب داماد رو می دوخت
هر کس شالین بیر باجادان سوخوردو
هر کسی شالش رو از یک سوراخ تو می فرستاد
آی نه گؤزل قایدادی شال ساللاماق
آی که چه رسم خوبی شال ساللاماق(قاشق زنی)
بَی شالینا بایراملیغین باغلاماق
عیدی رو به شال داماد بستن

شال ایسته دیم من ده ائوده آغلادیم
من هم تو خونه گریه کردم و شال خواستم
بیر شال آلیب تئز بئلیمه باغلادیم
یک شال گرفتم زودی بستم به کمرم
قولام گیله قاشدیم شالی ساللادیم
دویدم خونه غلام اینا و شال رو انداختم
فاطما خالا منه جوراب باغلادی
خاله فاطمه برام جوراب بست(به شال)
خان ننه می یادا سالیب آغلادی
خان ننه(مادربزرگ شهریار) یادش افتاد و گریه کرد.
 
آخرین ویرایش:

اارکیده

عضو جدید
حالا فهمیدم منظورتون از قاشق زنی چیه
یادش بخیر ما هم از این کارا میکردیم
از پشت بوم یه کیسه به حیاط خونه همسایه اویزون می کردیم برامون اجیل می زاشت
یادش بخیر:cry:
 

elaheh_

عضو جدید
قاشق زنیو الان تازه شنیدم.چه کار جالبی
ما جوونای فامیل جم میشیم میریم باغ.اونجام که آتیش روشن میکنیم.دیگه آبشاری پروانه ای شکلاتیو.... از این جور چیزا میزنیم.آخرشم با همون قیافه های از جنگ برگشتمون میریم شام:biggrin:
البته این وسط باید رقص پسرا روهم تحمل کنیم:confused::biggrin::biggrin:
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
قاشق زنیو الان تازه شنیدم.چه کار جالبی
ما جوونای فامیل جم میشیم میریم باغ.اونجام که آتیش روشن میکنیم.دیگه آبشاری پروانه ای شکلاتیو.... از این جور چیزا میزنیم.آخرشم با همون قیافه های از جنگ برگشتمون میریم شام:biggrin:
البته این وسط باید رقص پسرا روهم تحمل کنیم:confused::biggrin::biggrin:

امسال پسراتونو بفرستین قاشق زنی
خودتون تنهایی برقصین
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
3 سال پيش موهاي دختر خالم سوخت
اينقد گريه كرد حال هممونو گرفت

چند سال پیش بابام یدونه دینامیت روشن کرد داد دست شوهر عمم بهش گفت موشک سوتیه
اون بنده خداهم منتظر بود موشک شلیک بشه یهو دینامیت تو دستش ترکید.کف دستش جر خورد ولی به بابام هیچی نگفت بنده خدا
 

merlin-mina

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند سال پیش بابام یدونه دینامیت روشن کرد داد دست شوهر عمم بهش گفت موشک سوتیه
اون بنده خداهم منتظر بود موشک شلیک بشه یهو دینامیت تو دستش ترکید.کف دستش جر خورد ولی به بابام هیچی نگفت بنده خدا

:surprised:عجب بابايي:surprised:
دمشون گرم:D
ولي ما از ترس مامان جرات حمل هيچ گونه مواد منفجره!نداريم
دريغ از يه دونه سيگارت!!!
فقط بزن بكوب و آتيش بازي
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی میدونه چه بلایی سر دارت ها اومد.یادمه خیلی خفن بود و یکم خطرناک بود.
ولی بعد از امدن سیگارت منقرض شد

دارت خیلی باحال بود
ولی یه وسیله باحالتر داشتیم که اسمش میخ بود
تو یه لوله مواد منفجره و سنگ میریختیم(تقریبا همون مواد نارنجک) بعد یه میخ طویله هم میزاشتیم سرش و پرت میکردیم
خداییش خیلی خطرناک بود
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
:surprised:عجب بابايي:surprised:
دمشون گرم:D
ولي ما از ترس مامان جرات حمل هيچ گونه مواد منفجره!نداريم
دريغ از يه دونه سيگارت!!!
فقط بزن بكوب و آتيش بازي

ترقه واسه بچگیها خییلی خوب بود ولی الان بیشتر بخاطر خواهرزاده و برادرزادم اینکاررو میکنم
خودم بیشتر عاشق جمع شدن خانوادم دور هم هستم چون تقریبا پخش شدیم و کمتر پیش میاد همه یجا باشن
 

elaheh_

عضو جدید
3 سال پيش موهاي دختر خالم سوخت
اينقد گريه كرد حال هممونو گرفت
مام پارسال یه چن تا آبشاری روشن کردیم گذاشتیم بین آجرای دیوار که هیجانش بیشتر شه همه از ترسشون فرار کردن اونجام باغ چاله چوله زیاد داشت پای دخترخالم پیچ خورد:)
با همون وضعیت باز رفتیم شام کلا از شام 4شنبه سوری نمیگذریم:d
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه چهارشنبه سوری سنتی و خوبی دارید..
من که از ترسم پامو بیرون نمیذارم..
همش تو خونم...
 

nayyeri1982

عضو جدید
جشن پوريم


( طبق نوشته سايت فارسي زبان اسرائيل- ايران « 23 اسفند ماه هرسال، يهودي هاي ايران و جهان در چهاردهمين روز از ماه عبري « آذار » ، هم زمان با چهارشنبه سوري و در آستانه نوروز ، جشن بزرگ پوريم را که جشن آزادي نيز ناميده مي شود ، برگزار مي کنند البته جشن پوريم به صورت متغير بيشتر در ماه اسفند و گاهي در ماه فروردين برگزار مي شود. » هر سال جشن پوريم يا هامان سوزي در اطراف و اکناف جهان توسط يهوديان برگزار مي شود . مجسمه اي به عنوان هامان ايراني درست مي کنند و گردنش را مي زنند و او را مي سوزانند تا درس عبرتي باشد براي تمام دشمنان يهوديان.
 

nayyeri1982

عضو جدید
جشن پوريم


( طبق نوشته سايت فارسي زبان اسرائيل- ايران « 23 اسفند ماه هرسال، يهودي هاي ايران و جهان در چهاردهمين روز از ماه عبري « آذار » ، هم زمان با چهارشنبه سوري و در آستانه نوروز ، جشن بزرگ پوريم را که جشن آزادي نيز ناميده مي شود ، برگزار مي کنند البته جشن پوريم به صورت متغير بيشتر در ماه اسفند و گاهي در ماه فروردين برگزار مي شود. » هر سال جشن پوريم يا هامان سوزي در اطراف و اکناف جهان توسط يهوديان برگزار مي شود . مجسمه اي به عنوان هامان ايراني درست مي کنند و گردنش را مي زنند و او را مي سوزانند تا درس عبرتي باشد براي تمام دشمنان يهوديان.
...
 

Goonay

عضو جدید
رسم و رسوم چهارشنبه سوری تو شهر ما زیاد بوده.اما حالا هیچکدوم نیست.
مثلا یکی ...
قورشاق سالما _آویزان کردن شال.
بچه ها و بزرگا هر کی که میخواسته یه شال ور میداشته میرفته رو پشت بام خونه ها و از سوراخ پشت بام آویزون میکردن تو خونه و عیدی میخواستن.صاحب خونه هم بدون اینکه بدونه اون کیه یه سیب سکه یا .... میبسته به شال.
گاهی اون که شال انداخته اینا رو قبول نمیکرده و میفرستاده دوباره پایین.میفهمیدن که طرف دخترشونو میخواد.
دایییم میگفت رفته بود رو بام خونه عموش.
زن عموش واسش خرت و پرت بسته از اون طرف هم دختر عموهاش اومدن بالا ببینن کیه؟
چون هوا تاریک بوده اینو نشناختن اینم اونارو ترسونده در رفته....
خلاصه....
اما حالا....
چهارشنبه سوری همه اعضای خانواده لباس نو میپوشن ترجیحا رنگ ها ی شاد.
هر کس تو خونه خودش شام میخوره.
شام همه هم ماهی دودی با برنج کته که به جای آب شیر میریزن (سوتدی پلو)که خیلی خوش مزه میشه.
بعدش هر کس تو خونه خودش آتییش بازی و .... اینکارارو میکنه.
البته ما میریم تو کوچمون.....
که یه بار هم از این بمب های دایره کنارم تروکوندن شیشه داشت توش صورتم رو زخم کرد.هنوزم جاش مونده.
بعد اینکارا میریم خونه مامانبزرگ.
اونجا حیاطش خیلی گندس.از اول تا آخر حیاط آتیش روشن میکنیم.
میپریم میرقصیم بمب میندازیم رو هم.
تا نزدیک های صبح اونجاییم.آخرشم جوک و....
خلاصه کلی خوش میگذره.
جای همه شما خالی
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خو تواضع واسه چی.آدم اگه خودشو قبول نداشته باشه دیگران قبولش نمیکنن

ببخشید این جمله شما صحیح نیست.
آدم اگه خودشو دوست نداشته باشه دیگران هم نمیتونن اونو دوست داشته باشن. این درسته.
قبول نداشتن خود یه جور مشکل روانی است که خیلی هم خطرناکه.
 

Similar threads

بالا