رفع شک و شبهه از آیات قرآن کریم

e_mech

عضو جدید
درود بی کران بر همه ایرانیان

همه جا نوشتن و همه میگن که شک چیز خوبیه، چون انسان باشک به یقین می رسه، ولی من فکر می کنم که شک هنگامی خوب و مفیده که در پی اون تلاش برای رفع شک و رسیدن به یقین انجام بگیره.
مثلا فرض کنیم یکی تو خیابون برگشت به ما گفت: میدونستی پسرت دزده؟ اینجا کار درست چیه؟
1) بزنیم زیر گوش اون یارو، که چرا به پسر ما تهمت می زنی!!
2) به پسرمون شک کنیم و وقتی رفتیم خونه بدون هیچگونه تحقیق و تفکری تنبیهش کنیم!!
3) شک کنیم و قبول کنیم که پسرمون دزده، ولی اهمیتی به این موضوع ندیم!!
4) شک کنیم و بریم تحقیق و تفکر کنیم ببینیم آیا این تهمت صحت داره یا نه؟؟!!

مسلما جواب شما عزیزان گزینه ی چهارمه.
پس بیایم وقتی برای فردی شک و شبه ای در مورد قرآن بوجود میاد، با کمال میل بپذیریم و راجع بهش تحقیق کنیم. نه اینکه با شیوه ای تند جواب اون فرد رو بدیم و از قرآن دورش کنیم، من همیشه برای خودم این شعرو که اگه اشتباه نکنم مولانا سروده، یادآوری می کنم که: تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی

خیلی خلاصه، هدفم از ایجاد این تاپیک این بود که محلی باشه برای ارائه ی شک و شبهه هایی که گاها برای عزیزان در مورد آیات قرآن به وجود میاد. برای خود من چند باری از این شک ها پیش اومده و تا مدتها دنبال جواب مناسب و منطقی بودم، در مورد یه سریشون به جواب رسیدم و یه سریشونم بی جواب موندن.

از همه ی دوستانم که توانایی رفع این شبهات و پاسخ به اونا رو دارن، خواهش می کنم کوتاهی نکنن و با سلاح منطق و عقل ( که هر دو از نعمتهای خداوند هستن) ما رو راهنمایی کنند.
از عزیزانی هم که سوال دارند، میخوام با نهایت ادب و احترام به همدیگه درخواست هاشونو مطرح کنن.

از مدیران محترم سایت هم استدعا دارم با ما همکاری کنند، چون هدف این تاپیک به چالش کشیدن و نفی قرآن نیست، بلکه گذر از مرحله ی شک و رسیدن به مرحله ی ایمان است.

روز و روزگارتون خوش

بدرود
 

e_mech

عضو جدید
برای شروع شکی رو که دو سه روز پیش برام بوجود اومده و هنوزم به جواب نرسیدم مطرح می کنم:

تو سوره ی حمد داریم: ((حمد و ستایش مخصوص پروردگار دو جهان است))

از طرفی تو سوره ی الاسرا، آیه ی 79 داریم: (( و بعضی از شب رابه خواندن قرآن بیدار و متهجد باش، که نماز شب خاص توست، باشد که خدایت تو را به مقام محمود مبعوث گرداند))

شک من: به فرمایش خدا حمد مخصوص پروردگار دو جهانه، ولی تو سوره ی الاسرا می بینیم که خدا فرموده اگر این کارو انجام بدی تو را به مقام محمود(مورد ستایش) مبعوث می کنم. دو گانگی؟

منتظر نظرات شما هستم

سپاس

ایام به کام
 

hosseinassar

مدیر ارشد
برای شروع شکی رو که دو سه روز پیش برام بوجود اومده و هنوزم به جواب نرسیدم مطرح می کنم:

تو سوره ی حمد داریم: ((حمد و ستایش مخصوص پروردگار دو جهان است))

از طرفی تو سوره ی الاسرا، آیه ی 79 داریم: (( و بعضی از شب رابه خواندن قرآن بیدار و متهجد باش، که نماز شب خاص توست، باشد که خدایت تو را به مقام محمود مبعوث گرداند))

شک من: به فرمایش خدا حمد مخصوص پروردگار دو جهانه، ولی تو سوره ی الاسرا می بینیم که خدا فرموده اگر این کارو انجام بدی تو را به مقام محمود(مورد ستایش) مبعوث می کنم. دو گانگی؟

منتظر نظرات شما هستم

سپاس

ایام به کام

من دو گانگی نمی بینم
اینجا منظور محمود یعنی عزیر
همون طوری که پیامبر در بین مسلمان ها عزیز است
این وعده خداست که هر کسی به دستوراتش عمل کنه به این مقام می رسه
 

e_mech

عضو جدید
درود

محمود بر وزن مفعول، یعنی چیزی که مورد فعلی قرار بگیره، که در کلمه محمود اون فعل "حمد" هست. حمدم که یه معنی داره و اون ستایشه. من تا حالا جایی ندیدم که حمد معنی عزیز بده، اگه شما دیدید، لطف کنید، بفرمایید کجا که منم برم و به جواب سوالم برسم. البته نیاز به گفتن نداره، ولی زحمت بکشید منبعی به غیر از ترجمه های قرآن معرفی کنید.

سپاس بی کران

بدرود
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
درود

محمود بر وزن مفعول، یعنی چیزی که مورد فعلی قرار بگیره، که در کلمه محمود اون فعل "حمد" هست. حمدم که یه معنی داره و اون ستایشه. من تا حالا جایی ندیدم که حمد معنی عزیز بده، اگه شما دیدید، لطف کنید، بفرمایید کجا که منم برم و به جواب سوالم برسم. البته نیاز به گفتن نداره، ولی زحمت بکشید منبعی به غیر از ترجمه های قرآن معرفی کنید.

سپاس بی کران

بدرود

ببینید در ان ایه به پیامبر توصیه شده تا با تهجد و عبادت در شب به مقام محمود برسد.
پس در واقع پیامبر بخاطر نزدیک شدن به خدا به ان درجه میرسد.یعنی این یک مقام مستقلی برای پیامبر نیست و بواسطه نزدیکی به خداست.

در تفسیر نمونه در ذیل ایه همین مطلب بیان شده:


اگر به اين نكته توجه كنيم كه الف و لام ((الحمد)) به اصطلاح الف و لام جنس است و در اينجا معنى عموميت را مى بخشد، چنين نتيجه مى گيريم كه هر گونه حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است .
حتى هر انسانى كه سرچشمه خير و بركتى است ، و هر پيامبر و رهبر الهى كه نور هدايت در دلها مى پاشد، هر معلمى كه تعليم مى دهد، هر شخص سخاوتمندى كه بخشش مى كند، و هر طبيبى كه مرهمى بر زخم جانكاهى مى نهد ستايش آنها از ستايش خدا سرچشمه مى گيرد، چرا كه همه اين مواهب در اصل از ناحيه ذات پاك او است ، و يا به تعبير ديگر حمد اينها، حمد خدا، و ستايش اينها ستايشى براى او است .


در ضمن یک ترجمه ای هم که بعضی مفسران از جمله ایت الله جوادی آملی کرده اند این است که لام مال مالکیت است. یعنی ایه را اینطور تفسیر میکنند

لام در الحمد: براى استغراق يا جنس است و مفادش آن است كه هر حمدى از هر حامدى و براى هر محمودى واقع شود، در واقع حمد خداى سبحان است و جز او هيچ كس مالك حمد نيست
و یک تعبیر دیگر را هم گفته اند:
احتمال ديگر در الف و لام آن است كه براى عهد باشد و مراد از حمد معهود، حمد كاملى است كه خداى سبحان از خود دارد.


بنابراین بنظرم تعارضی وجود ندارد
 

e_mech

عضو جدید
قسمت اول پاسختونو فهمیدم و به نظرم قابل قبوله، ولی قسمت دوم رو نفهمیدم(تفسیر آیت الله آملی).

بازم ممنون که وقت گذاشتید و پاسخ دادید.

این جمله رو که نمی دونم کجا خوندم، تقدیم شما می کنم:

حق رو با مردم نسنجید ...مردم رو با حق بسنجید

بدرود
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت اول پاسختونو فهمیدم و به نظرم قابل قبوله، ولی قسمت دوم رو نفهمیدم(تفسیر آیت الله آملی).

بازم ممنون که وقت گذاشتید و پاسخ دادید.

این جمله رو که نمی دونم کجا خوندم، تقدیم شما می کنم:

حق رو با مردم نسنجید ...مردم رو با حق بسنجید

بدرود

در قسمت دوم بنظرم منظورشان این است که خداوند مالک همه حمدهاست.
یک وقت است که ما میگوییم فقط خدا شایسته ستایش است و کس دیگری چنین لیاقتی ندارد یک وقت میگوییم هر حمد و ستایشی که در عالم سر بزند نسبت به هر موجودی مالک ان خداست چون ان موجود هر چه دارد از خدا دارد و مال خودش نبوده.استعدادها و امکانات را خدا به او داده پس این ستایش هم مال خداست.
تقریبا هر دو یک مفهوم را میرساند.
 

e_mech

عضو جدید
من كي باشم كه قبول نداشته باشم

سلام

دوست من، این تاپیک مخصوص شک و شبهه های مربوط به آیات قرآنه، الان می بینم چقدر خوبه که یه تاپیک هم برای پاسخگویی به شبهات دین اسلام ایجاد کنیم و از دوستانی که می تونن کمک کنند دعوت کنیم بیان و کمکمون کنند. زحمتشو خودتون می کشید یا خودم اقدام کنم؟ منتظرم

خدا نگهدار
 

e_mech

عضو جدید
سلام

امروز می خوام شک خودمو در مورد آیه ای بگم که قبلا هم بحث در موردش زیاد شده، ولی متاسفانه به

دلیل شرکت نکردن افراد آگاه در اون بحث ها، بحث بی نتیجه، رها یا قفل شد. از همه ی عزیزانِ خودم تمنا

می کنم اگر دلیل منطقی و بدون تعصب برای رفع این شک دارید، بفرمایید تا من و چند تا مسلمون دیگه رو

آگاه کنید. پیشاپیش از وقتی که می ذارید سپاس گذارم.

و اما آیه ( البته بهتره بگم آیات):

تو آیه ی 50 سوره ی احزاب داریم:

((يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ))

((ای پيامبر ، ما زنانی را که مهرشان را داده ای و آنان را که به عنوان ، غنايم جنگی که خدا به تو ارزانی

داشته است مالک شده ای و دختر عموها و دختر عمه ها و دختر داييها و دختر خاله های تو را که با تو

مهاجرت کرده اند بر تو حلال کرديم ، و نيز زن مؤمنی را که خود را به پيامبر بخشيده باشد، هر گاه پيامبر

بخواهد او را به زنی گيرد اين حکم ويژه توست نه ديگرمؤمنان ما می دانيم در باره زنانشان و کنيزانشان چه

حکمی کرده ايم ، تابرای تو مشکلی پيش نيايد و خدا آمرزنده و مهربان است.))

از طرفی هم تو آیه ی زیر خدا در مورد برابری پیامبر و انسان ها فرموده:

آیه 10 سوره ی کهف: ((قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ ))

((بگو من هم مثل شما بشرى هستم و [لى‏] به من وحى مى‏شود كه خداى شما خدايى يگانه است.))

سوالم اینه که چرا خدا برای پیامبر این همه آزادی در انتخاب همسر مقدر کرده؟ میدونم جوابتون اینه که چون

در راه خدا رنج و زحمت کشیده و .... . می دونید که اخیرا بین جوونا این عقیده بوجود اومده که""چرا دولت داره

به جانبازها و خانواده ی شهدا خدمات بیش از حد( مثل سهمیه تو کنکور و سفر حج بدون نوبت و ...) میده؟؟

اونا هر چقدر هم که زحمت کشیدن، ثوابشونو تو آخرت می برند و.... "" من میگم این دستوری که خدا در

مورد حضرت محمد(ص) فرموده، شده یه الگویی یه دستآویزی برای دولتمردان ما که اگر کسی کار خوبی

انجام داد، ما به طور ناحق بیشتر از حد معین بهش پاداش بدیم. پس عدالت چی میشه؟ به نظر من باید

همه ی انسان اعم از خوب وبد، از خدمات با شرایط یکسانی در جامعه بهره ببرند، اگه کسی خوب یا بد بود

خدا تو اون دنیا به حسابش رسیدگی کنه.

منتظر نظرات و راهنمایی های دوستان هستم.

سپاس

ایام به کام

بدرود
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش بنظرم این رفتار دولتمردان ربطی به این ایه ندارد.
این تصمیم خودشان بوده .
شما این توجیه را کجا خوانده اید ؟ اگر منبعی دارید که کسی از مسئولین چنین اظهار نظری کرده (که ما داریم این سهمیه ها را میدهیم و بر طبق این ایه قران مجازیم) ممنون میشم ادرس بدهید.

اما درباره ایه قل انما انا بشر مثلکم که فرمودیداگر اجازه بدید کمی روی معنای ایه بحث کنیم
شما ان قسمت را در نظر میگیرید که به حیثیت بشری پیامبر اشاره شده اما قسمت دوم که تفاوت را گفته هم خیلی تفاوت بزرگی است.

ایا واقعا پیامبر انسانی مثل ما بوده است؟
بله از لحاظ جسمی اویک بشر بوده
فرشته نبوده خدا نبوده.(مثل ادعای مسیحیها درباره عیسی ع ) اما
از حیث روحی پیامبر خیلی بالا هیستند

پیامبر بخاطر مسئولیتشان باید عصمت داشته باشند وگرنه فرستاده ای که خطا در کارش باشد نمی تواند پیام الهی را درست دریافت وابلاغ کند.

حضرت علی در خطبه قاصعه نهج البلاغه درباره تربیت ویزه پیامبر توضیحی داده اند که بد نیست بخوانیم:

و خـداوند از همان آغاز شيرخوارگى بر آن بزرگوار، سترگ ترين فـرشـتـگـان خـويـش را گـمـارده بـود تـا شـب و روز او را بـه راه فضيلت ها و نيكى هاى اخلاقى جهان ، رهنمون باشند.

این نشان میدهد که ایشان یک روند معمولی را طی نکرده اند.البته این بخاطر هدایت ما بوده..یعنی خداوند برای اینکه یک الگو برای انسانها قرار دهد ایشان را اینگونه تربیت کرده.

شما احکام مربوط به همسران را میبینید. اما پیامبر تفاوتهای دیگری هم داشته اند از جمله اینکه نماز شب برپیامبرواجب است اما بر سایرین خیر.

نکته جالب اینجاست که ما اینجا نمیگوییم چرا تبعیض اما انجا میگوییم.
واقعا چرا این طور است؟


 

e_mech

عضو جدید
سلام عزیزانم

سلام عزیزانم

سلام

1) این که گفتم "اگه از دولتمردان بپرسیم چرا این کارو می کنید میگن به خاطر فلان آیه"، نظر خودم بود. در حقیقت خودمو گذاشتم جای اونا و دیدم اگه یه روزی یکی ازمن یه همچین سوالی بپرسه، جوابم این خواهد بود.

2) ببینید شک من بالاتر از شک در عصمت پیامبره، من شک در الهی بودن اسلام کردم، که اگه این شک برطرف بشه با عصمت پیامبر مشکلی نخواهم داشت.

3) حرف من اینه که چرا خدا برای پیامبر یه همچنین پاداش و امتیاز پست و پیش پا افتاده ای رو قائل شده؟؟
یعنی پیامبری با اون مرتبه و روح بزرگ نیازمند یه همچنین پاداشیه؟؟!! ببینید ما که تو پاکی و عقل و عرفان و ... به گرد پای پیامبرم نمی رسیم، وقتی بهمون میگن دوست داری یه خانوم زیبارو بهت بدیم یا یه جمله و منطق مفید، میگیم جمله و منطق مفید رو بهمون بده، اونوقت چطور نیاز جنسی می تونه تمرکز پیامبری با اون شان و منزلت و اون سطح فکر و روح رو به هم بریزه، که خدا برای جلوگیری از اینکار اطرافیان پیامبرو براش حلال کنه؟

4) لطف می کنید در مورد واجب بودن نماز شب بر پیامبر(ص) آیه ای رو ذکر کنید. ممنون میشم

سپاس از وقتی که برای آگاه کردن ما میذارید

خدا نگهدار همه ی ما باشه

بدرود
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

1) این که گفتم "اگه از دولتمردان بپرسیم چرا این کارو می کنید میگن به خاطر فلان آیه"، نظر خودم بود. در حقیقت خودمو گذاشتم جای اونا و دیدم اگه یه روزی یکی ازمن یه همچین سوالی بپرسه، جوابم این خواهد بود.

2) ببینید شک من بالاتر از شک در عصمت پیامبره، من شک در الهی بودن اسلام کردم، که اگه این شک برطرف بشه با عصمت پیامبر مشکلی نخواهم داشت.

3) حرف من اینه که چرا خدا برای پیامبر یه همچنین پاداش و امتیاز پست و پیش پا افتاده ای رو قائل شده؟؟
یعنی پیامبری با اون مرتبه و روح بزرگ نیازمند یه همچنین پاداشیه؟؟!! ببینید ما که تو پاکی و عقل و عرفان و ... به گرد پای پیامبرم نمی رسیم، وقتی بهمون میگن دوست داری یه خانوم زیبارو بهت بدیم یا یه جمله و منطق مفید، میگیم جمله و منطق مفید رو بهمون بده، اونوقت چطور نیاز جنسی می تونه تمرکز پیامبری با اون شان و منزلت و اون سطح فکر و روح رو به هم بریزه، که خدا برای جلوگیری از اینکار اطرافیان پیامبرو براش حلال کنه؟

4) لطف می کنید در مورد واجب بودن نماز شب بر پیامبر(ص) آیه ای رو ذکر کنید. ممنون میشم

سپاس از وقتی که برای آگاه کردن ما میذارید

خدا نگهدار همه ی ما باشه

بدرود
با سلام

1)درباره این نکته نظرم را قبلا گفتم. این یک امر واضح است که تصمیمات مسئولین مربوط به خودشان است و لزوما این طور نیست که با ایات قران تطبیقی داده باشند .

این نوع امکانات و تسلیهات در تمام کشورها رایج است. و منحصر در رزمندگان نیست. مثلا در کشور خودمان پرسنل و کارمندان وزارت علوم سهمیه ویژه ای برای ورود به دانشگاه دارند. فرزندان استادان دانشگاه هم همین طور.
یا پرسنل فرودگاههای کشور سهمیه سالانه برای رفتن به مسافرت دارند و یک سری پرواز مجانی سالیانه دارند. یا بانکها مزایا و وامهای خاصی برای کارمندانشان در نظر میگیرند که شرایطش برای مردم عادی متفاوت است.
میخواهم بگویم که اگر به دور و بر خودتون نگاه کنید میبینید این طور سهمیه بندیها خیلی جاها هست. اما توی کشور ما فقط یک طیف خاصی مورد اعتراضند.
البته نمیخواهم روی درستی یا نادرستیش نظر بدهم. به هر حال فکر میکنم تا یکجایی بجا بودند و بعضی جاها هم شاید افراط شده باشد.

2) یعنی فقط به خاطر یک ایه در الهی بودن یک دین شک کردید؟ فکر کنم بهتره نگاه صفر و یکی به موضوع نداشته باشیم.

نگاهی به دستورات دینمان بیندازید. ببینید چند درصدش را قبول دارید و روی چند درصدش شک دارید و قانع نشده اید. باور کنید خودتان اگر خوب بررسی کنید میبینید مواردی که برای ما شبهه ایجاد میکنند خیلی کمتر از یقینهایمان هست. اکثر دستورات دین و ایات قران کاملا عقلی هستندو ادم خودش میتونه به این نتیجه برسه که راه درست همینه.
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
3) خوب حالا بریم سر ایه مورد بحث

ببینید تمامی قسمتهای این ایه احکام مشترکند بین مسلمانان و پیامبر به جز یک مورد .
این که شما میفرمایید خداوند تمام اطرافیان پیامبر را براو حلال کرد تا او راحت باشد را من در تفاسیر اصلا ندیده ام در تاریخ هم چنین چیزی نخوانده ام . اینرا از کجا میگویید؟جایی خوانده یا شنیده اید یا از ظاهر اینرا برداشت میکنید؟

ایه میگوید که برای پیامبر حلال است که با دختر عموها و دختر عمه ها و دختر داييها و دختر خاله های خود ازدواج کند این برای همه مسلمین حلال است و نه فقط برای پیامبر. حلال کردیم یعنی اجازه دارد که با انها ازدواج کند.

فقط یک تفاوت وجود دارد و ان در مورد زن مسلمانی است که خودش را به پیامبر بدون مهر ببخشد. در اسلام هیچ مردی حق ندارد که بدون مهریه با زنی ازدواج کند.

حالا داستان این حکم چه بوده؟

بعضی از تاریخ نویسان نقل کرده اند که مواردی پیش می امده که زنی خدمت حضرت میرسیده و ابراز تمایل میکرده که با پیامبر ازدواج کند. از جمله در بعضى از روايات آمده است هنگامى كه ((خوله )) خود را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بخشيد صداى اعتراض ((عايشه )) بلند شد و گفت : ما بال النساء يبذلن انفسهن بلا مهر؟!: ((چرا بعضى از زنان بدون مهر خود را در اختيار ازدواج مى گذارند))؟! و در اين هنگام آيه فوق نازل شد.

خوب ایه تکلیف پیامبر را مشخص کرده که با چنین درخواستی چگونه برخورد کند.
البته بعضی مفسرین میگویند که پیامبر هرگز از این اجازه استفاده نکرد منتها شرعا مجاز بود.
حالا فلسفه اش چه بوده؟
اخر ایه یک اشاره کوچکی شده: تا حرجی برای تو نباشد.
پیامبر مسئولیتهای سنگینی داشته و همین تفاوت در احکام را ایجاد کرده. اکثر ازدواجهای پیامبر جنبه سیاسی دارد. چون در عرب جاهلی رسم بوده که از خویشاوند خود حمایت میکردند پیامبر با ایجاد این پیوندها برای اسلام حامی ایجاد کرده اند. یعنی ان قبیله از پیامبر به عنوان خویشاوند حمایت میکردند.در یک مورد هم پیامبر موظف شده برای از بین بردن یک سنت جاهلی با زینب که قبلا همسر فرزندخوانده اش بوده ازدواج کند.

اینکه شما میفرمایید اجازه داشتن پیامبر جنبه جایزه دارد این طور نیست. میدانید چرا؟

چون در همین سوره در ایات بعدی به پیامبر دستور داده میشود دیگر همسری اختیار نکند!!!
این ایه را دیده اید؟

لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا


  • بعد از اين زنان ، هيچ زنی بر تو حلال نيست و نيز زنی به جای ايشان ، اختيار کردن ، هر چند تو رااز زيبايی او خوش آيد ، مگرآنچه به غنيمت به دست تو افتد و خدا مراقب هر چيزی است
این هم باز یک ایه ای است که حکم پیامبر با سایرین فرق دارد. (اما این دفعه ظاهرا به نفع مسلمانان:redface: ) بقیه مسلمانان این محدودیت را ندارند. انها محدودیتی در تعداد زنان عقدیشان ندارند.

اما این ایه ناگهان به پیامبر دستور میدهد که دیگر حق ندارد با زنی ازدواج کند! حالا چرا؟
باز هم بخاطر موقعیت خاصش.

داستان از این قرار بوده که
پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از ناحيه افراد و قبائل مختلف تحت فشار بود كه از آنها همسر بگيرد، و هر يك از قبائل مسلمان افتخار مى كردند كه زنى از آنها به همسرى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در آيد، حتى چنانكه گذشت بعضى از زنان بدون هيچگونه مهريه ، حاضر بودند خود را به عنوان ((هبه )) در اختيار آن حضرت بگذارند و بى هيچ قيد و شرط با او ازدواج كنند.

البته پيوند زناشوئى با اين قبائل و اقوام تا حدى براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اهداف اجتماعى و سياسى او مشكل گشا بود، ولى طبيعى است اگر از حد بگذرد، خود مشكل آفرين مى شود، و هر قوم و قبيله اى چنين انتظارى را دارد، و اگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بخواهد به انتظارات آنها پاسخ گويد و زنانى را هر چند به صورت عقد، و نه به صورت عروسى ، در اختيار خود گيرد، دردسرهاى فراوانى ايجاد مى شود.

لذا خداوند حكيم با يك قانون محكم جلو اين كار را گرفت و او را از هر گونه ازدواج مجدد و يا تبديل زنان موجود نهى كرد. در اين وسط شايد افرادى بودند كه براى رسيدن به مقصود خود به اين بهانه متوسل مى شدند كه همسران تو غالبا بيوه هستند، و در ميان آنها زنان مسنى يافت مى شوند كه هيچ بهره اى از جمال ندارند، شايسته است كه با زنى صاحب جمال ازدواج كنى ، قرآن مخصوصا روى اين مساله نيز تكيه و تاكيد مى كند كه حتى اگر زنان صاحب جمالى نيز باشند حق ازدواج با آنها نخواهى داشت .

همین ایه به نظرم میتواند ما را به این نتیجه برساند که داستان, داستان پاداش و... غیره نبوده.
بلکه پیامبر بنابر شرایطی که برای شان پیش می امده در زمانی ناچار بودند به یک سری ازدواجها و بعد از یک مدتی هم نهی شده اند.

اتفاقا بحث نماز شب هم همین است. پیامبر به خاطر سختی بار رسالت موظف شده نماز شب بخواند تا وسعت روحی پیدا کند
(چون در سوره مزمل می فرماید:

پاره ای از شب به جز اندکی از آن را بر خیز و زنده بدار(2).
یا نصف آن را و یا کمی کمتر از نصف را(3).
و یا اندکی بر نصف بیفزا و قرآن را شمرده شمرده بخوان(4).
آماده باش که به زودی کلامی سنگین بر تو نازل می کنیم(5).
(کلامی که قبلا باید خود را برای تحملش آماده کرده باشی)و بهترین وسیله برای صفای نفس وسخن با حضور قلب گفتن هنگام شب است که خدا آن را پدید آورده(6).
چون تو در روز دوندگی و مشاغل بسیار داری(7).)


ایه وجوب ان هم :

وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا

بعضی مفسران عبارت نافله لک را به معنای تکلیف اضافی برای پیامبر گرفته اند.البته این مورد اختلاف است. اما سیره پیامبر و اولیا نشان داده که نه تنها پیامبر بلکه سایر اولیا هم مقید بودند به نماز شب تا جاییکه حضرت زینب در شب عاشورا پس از ان همه مصیبت نماز شبش را نشسته خوانده و ترک نکرده.خوانده.

منتظر نظراتتان هستم.:smile::gol:




 

e_mech

عضو جدید
QUOTE=salizadeniri;3257702]]

ایه میگوید که برای پیامبر حلال است که با دختر عموها و دختر عمه ها و دختر داييها و دختر خاله های خود ازدواج کند این برای همه مسلمین حلال است و نه فقط برای پیامبر. حلال کردیم یعنی اجازه دارد که با انها ازدواج کند.

فقط یک تفاوت وجود دارد و ان در مورد زن مسلمانی است که خودش را به پیامبر بدون مهر ببخشد. در اسلام هیچ مردی حق ندارد که بدون مهریه با زنی ازدواج کند.
[/[/QUOTE

روزتون خوش

ببینید من فکر نمی کنم "" حلال کردیم"" به معنای صدور اجازه ی ازدواج باشه، چون مرد و زن معمولا بعد از ازدواج بر هم حلال میشن. تازه خدا جاهای دیگه هم ازدواج با دختر عمه و ... رو مجاز دونسته، چه لزومی داره تو این آیه و به این صورت که ""میدانیم برای دیگر مسلمانان چه حکم کرده ایم، این حکم ویژه توست"" دوباره این موضوعو بیان کنه؟حلال یکیه، اگه خدا اینجا از کلمه احللنا استفاده کرده، منظورش روشنه:"" میتونید بدون خوندن صیغه ی محرمیت( نمیدونم املاشو درست نوشتم یا نه) به هم محرم باشید"".

خیلی ازتون سپاسگذارم

بدرود
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
QUOTE=salizadeniri;3257702]]

ایه میگوید که برای پیامبر حلال است که با دختر عموها و دختر عمه ها و دختر داييها و دختر خاله های خود ازدواج کند این برای همه مسلمین حلال است و نه فقط برای پیامبر. حلال کردیم یعنی اجازه دارد که با انها ازدواج کند.

فقط یک تفاوت وجود دارد و ان در مورد زن مسلمانی است که خودش را به پیامبر بدون مهر ببخشد. در اسلام هیچ مردی حق ندارد که بدون مهریه با زنی ازدواج کند.
[/[/QUOTE

روزتون خوش

ببینید من فکر نمی کنم "" حلال کردیم"" به معنای صدور اجازه ی ازدواج باشه، چون مرد و زن معمولا بعد از ازدواج بر هم حلال میشن. تازه خدا جاهای دیگه هم ازدواج با دختر عمه و ... رو مجاز دونسته، چه لزومی داره تو این آیه و به این صورت که ""میدانیم برای دیگر مسلمانان چه حکم کرده ایم، این حکم ویژه توست"" دوباره این موضوعو بیان کنه؟حلال یکیه، اگه خدا اینجا از کلمه احللنا استفاده کرده، منظورش روشنه:"" میتونید بدون خوندن صیغه ی محرمیت( نمیدونم املاشو درست نوشتم یا نه) به هم محرم باشید"".

خیلی ازتون سپاسگذارم

بدرود

به این ایات نگاه کنید :سوره مائده ایه
الْيَوْمَ
أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿5﴾


امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده و طعام كسانى كه اهل كتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان و زنان پاكدامن از كسانى كه پيش از شما كتاب [آسمانى] به آنان داده شده به شرط آنكه مهرهايشان را به ايشان بدهيد در حالى كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست‏خود بگيريد و هر كس در ايمان خود شك كند قطعا عملش تباه شده و در آخرت از زيانكاران است (5)

ایا معنای این ایه این است که تمام زنان پاکدامن مسلمان و زنان پاکدامن اهل کتاب بر همه مردان مسلمان حلالند؟:eek:
باان برداشت شما اینجا باید از حلال شدن چنین نتیجه ای را گرفت. اما می بینید که غیر منطقی و غلط است. پس همان طور که قبلا هم گفتیم منظور این است که شما اجازه دارید با این دسته از زنان ازدواج کنید .توجه کنید که اینجا هم از واژه حلال کردن استفاده شده.

ان قسمتی که گفته
این حکم ویژه توست مربوط به حکم زنی است که خود را بدون مهر به پیامبر هبه کند.
 

e_mech

عضو جدید
به این ایات نگاه کنید :سوره مائده ایه
الْيَوْمَ
أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿5﴾


امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده و طعام كسانى كه اهل كتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان و زنان پاكدامن از كسانى كه پيش از شما كتاب [آسمانى] به آنان داده شده به شرط آنكه مهرهايشان را به ايشان بدهيد در حالى كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست‏خود بگيريد و هر كس در ايمان خود شك كند قطعا عملش تباه شده و در آخرت از زيانكاران است (5)

ایا معنای این ایه این است که تمام زنان پاکدامن مسلمان و زنان پاکدامن اهل کتاب بر همه مردان مسلمان حلالند؟:eek:
باان برداشت شما اینجا باید از حلال شدن چنین نتیجه ای را گرفت. اما می بینید که غیر منطقی و غلط است. پس همان طور که قبلا هم گفتیم منظور این است که شما اجازه دارید با این دسته از زنان ازدواج کنید .توجه کنید که اینجا هم از واژه حلال کردن استفاده شده.

ان قسمتی که گفته
این حکم ویژه توست مربوط به حکم زنی است که خود را بدون مهر به پیامبر هبه کند.

دستتون درد نکنه که وقت میذارید و اینقدر سریع جوابم رو میدید.

با قرمز کردن عبارت " احل لکم" و " المحصنات من المومنات و ...." منظورتون اینه که فعل " احل" میتونه به عنوان فعل در عبارت " المحصنات من المومنات و ..." نیز در نظر گرفته بشه؟ ولی به نظر میاد که اینطور نباشه، چون تو جمله های دوم و سوم: " و طعام ...حل لکم و طعامکم حل لهم" از یه فعل دیگه استفاده شده. یک فعل میتونه برای چند تا عبارت پشت سر هم و بدون فاصله مورد استفاده قرار بگیره( اینو از خودم گفتما، منبع نداره) ولی میبینیم که اینجا دو جمله بین این دو عبارت فاصله افتاده. البته چون تو جمله ی چهارم هیچ فعلی دیده نمیشه مجبوریم بر گردیم به این فعل، ولی میخوام ببینم شما دلیل قانع کننده تری دارید؟

میدونم، الان میگید عجب ایرادای بنی اسرائیلی ای میگیره ها:weirdsmiley::w00::w06:

ولی میخوام هیچ نقطه ی تاریک و مشکوکی:question: تو ذهنمون باقی نمونه

بازم شرمنده:w27:

بدرود:gol::gol:
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستتون درد نکنه که وقت میذارید و اینقدر سریع جوابم رو میدید.

با قرمز کردن عبارت " احل لکم" و " المحصنات من المومنات و ...." منظورتون اینه که فعل " احل" میتونه به عنوان فعل در عبارت " المحصنات من المومنات و ..." نیز در نظر گرفته بشه؟ ولی به نظر میاد که اینطور نباشه، چون تو جمله های دوم و سوم: " و طعام ...حل لکم و طعامکم حل لهم" از یه فعل دیگه استفاده شده. یک فعل میتونه برای چند تا عبارت پشت سر هم و بدون فاصله مورد استفاده قرار بگیره( اینو از خودم گفتما، منبع نداره) ولی میبینیم که اینجا دو جمله بین این دو عبارت فاصله افتاده. البته چون تو جمله ی چهارم هیچ فعلی دیده نمیشه مجبوریم بر گردیم به این فعل، ولی میخوام ببینم شما دلیل قانع کننده تری دارید؟

میدونم، الان میگید عجب ایرادای بنی اسرائیلی ای میگیره ها:weirdsmiley::w00::w06:

ولی میخوام هیچ نقطه ی تاریک و مشکوکی:question: تو ذهنمون باقی نمونه

بازم شرمنده:w27:

بدرود:gol::gol:

راستش سوالتان برمیگردد به دانستن کمی دستور زبان .باید دستور زبان بدانید تا خیالتان راحت شود.
اما نکته ای که گفتید درست است. چون بین جملات حرف عطف "و" داریم حذف به قرینه لفظی صورت گرفته و ان فعل مال این جمله هم است.
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif](تعریف حذف به قرینه لفظی : هرگاه دو جمله دارای یک فعل مثل هم باشند می توانیم یکی از فعلها را حذف کنیم . این عمل در مورد سایر اجزای جمله نیزامکان دارد .[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مثال :[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]او انسانی است شایسته[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] است[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] و باوقار ( است . ))[/FONT]

میتوانید از یک استاد زبان عربی هم سوال کنید.
البته من فکر میکنم شک بایددارای مبنایی باشد.الان شما چرا به این مطلب واضح که در زبان فارسی هم وجود دارد و خودتان هم ان را بلدید ,شک دارید؟
میتوانید به ترجمه های مختلف مراجعه کنید و این شک را برطرف کنید.
خواهید دید که همه جا همین طور ترجمه شده و فعل ان جمله هم همان "حلال کردن " است.
خیلی وسواس به خرج دادن هم خوب نیست. :w24:



 

fk_invisible

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقل قول از جناب تکنوکرات:
من قران رو کامل خوندم قابل توجه .............. 30امتیاز خیلی بزرگ چرا 1سوره الانفال8 امتیاز حق تقسیم غنایم به دلخواه پبامبر2دادن یک پنجم غنایم به پیامبر 3صاحب اجازه همه بودن سوره 24نور 4 سزاوارتر از همه بودن سوره احزاب ایه33 5 امتیاز همسران مانند مادران مومنان است!!!!!! خواستی ادامه بدم
 

fk_invisible

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون وقت زیادی ندارم امشب شاید نرسم تمام این چهار پنج مورد را جواب بدهم ولی شما در روز های آینده برای ادامه ی صحبت تشریف بیاورید .
سوره ی انفال
گفته شده حق غنایم برای پیامبر است . قل الانفال لله و الرسول .
بر اساس سوره انفال، غنایم جنگی از مصادیق انفال و از ثروت­های عمومی است. این اموال باید در اختیار حكومت اسلامی قرار گیرد تا عدالت اقتصادی و توزیع عادلانه آن در میان مسلمانان امكان‌پذیر شود. به همین دلیل، پیامبر(ص) پس از هر جنگ، غنایم را در جایی گرد می­آوردو مأمورانی برای شمارش و پخش آن تعیین، و استفاده‌كنندگان از آن را مشخص می‌كردو افراد را از گرفتن غنایم قبل از تقسیم باز می­داشت و بر متخلفان سخت می­گرفت.
معیارهای كلی تقسیم غنایم چنین بود كه تمامی آن پنج قسمتو بدین­گونه توزیع می­شد كه سهم نخست به نیازمندی­های كلی؛ همچون خرید ابزار جنگی اعم از توشه، سلاح، ساز و برگ، لباس و نیز یتیمان،‌ مسكینان و در راه ماندگان اختصاص می­یافت( برای استفاده شخص پیامبر نبود). چهار سهم باقی­مانده نیز میان جنگجویان تقسیم می­شد. آنان مسلمانانی بودند كه در جنگ شركت جسته و به قصد جنگ، وارد نبرد شده بودند. این افراد، چه می­جنگیدند و چه نمی­جنگیدند، سهم می­بردند؛ اما میزان سهم افراد به نسبت شایستگی آنان متفاوت بود؛ مثلا جنگجوی سواره، سه سهم (دو سهم برای اسب و یك سهم برای خودش) می‌برد و جنگجوی پیاده، یك سهم داشت؛زیرا نگهداری اسب (تغذیه آن و آماده­سازی برای جنگ) هزینه­ها و زحمت‌های ویژه­ای داشت. زنان و كودكان ممیز نیز در صورت حضور در جنگ، مقداری كمتر از یك سهم كامل و بر اساس میزان فعالیت و تلاششان - كه فرمانده كل، آن را تعیین می‌كرد - بهره دریافت می­كردند

خب پیامبر که رهبر آن جامعه اسلامی تازه تاسیس بود ، اگر نقسیم غنایم را به عهده نگیرد ، پس چه کسی باید این کار را انجام بدهد؟ مثلا بگویند هر کس هرچه گیر آورد بردارد و برود ؟ آن طوری بی نظم و ترتیب خوب بود؟ یا اینکه هرکس مطابق با هزینه ای که برای جنگ گذاشته و تلاشی که برای جنگ کرده غنیمت ببرد؟

از سایت پزوهشکده باقرالعلوم
 

Similar threads

بالا