کافرنامه

emajid16

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, new york, times, serif][/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]خدايا کفر نمي‌گويم،
پريشانم،
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]چه مي‌خواهي‌ تو از جانم؟!
مرا بي ‌آنکه خود خواهم اسير زندگي ‌کردي.
[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا!
اگر روزي ‌ز عرش خود به زير آيي
لباس فقر پوشي
غرورت را براي ‌تکه ناني
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]‌به زير پاي‌ نامردان بياندازي‌
و شب آهسته و خسته
تهي‌ دست و زبان بسته
به سوي ‌خانه باز آيي
زمين و آسمان را کفر مي‌گويي
نمي‌گويي؟!
[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا!
اگر در روز گرما خيز تابستان
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]تنت بر سايه‌ي ‌ديوار بگشايي
لبت بر کاسه‌ي‌ مسي‌ قير اندود بگذاري
و قدري آن طرف‌تر
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]عمارت‌هاي ‌مرمرين بيني‌
و اعصابت براي‌ سکه‌اي‌ اين‌سو و آن‌سو در روان باشد
زمين و آسمان را کفر مي‌گويي
نمي‌گويي؟!
[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا!
اگر روزي‌ بشر گردي‌
ز حال بندگانت با خبر گردي‌
پشيمان مي‌شوي‌ از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت.
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا تو مسئولي.[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن
در اين دنيا چه دشوار است،
چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
[/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]دکتر علی شریعتی[/FONT]​
 

dzzv_13

مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
مدیر تالار
قشنگ بود
میتونه قشنگ باشه
میتونه قشنگ تر باشه
میتونه خیلی قشنگ تر باشه
و ...
و میتونه عالی باشه
اگر بعد از این همه می گفتی..
میگفتی که ای خدا شکرت که قدرت تفکر به من دادی تا فکر کنم و مانند نادانها نباشم
میگفتی که ای خدا شکرت که قدرت صبر به من دادی تا در راهت ثابت کنم بندگیم را

و چه زیبا تر میشه اگر از قدرت فکرت و صبرت در رسیدن به کمال تلاش کنی

 

Rtin

عضو جدید

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خدايا کفر نمي‌گويم،
پريشانم،
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]چه مي‌خواهي‌ تو از جانم؟!
مرا بي ‌آنکه خود خواهم اسير زندگي ‌کردي.
[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا!
اگر روزي ‌ز عرش خود به زير آيي
لباس فقر پوشي
غرورت را براي ‌تکه ناني
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]‌به زير پاي‌ نامردان بياندازي‌
و شب آهسته و خسته
تهي‌ دست و زبان بسته
به سوي ‌خانه باز آيي
زمين و آسمان را کفر مي‌گويي
نمي‌گويي؟!
[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا!
اگر در روز گرما خيز تابستان
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]تنت بر سايه‌ي ‌ديوار بگشايي
لبت بر کاسه‌ي‌ مسي‌ قير اندود بگذاري
و قدري آن طرف‌تر
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]عمارت‌هاي ‌مرمرين بيني‌
و اعصابت براي‌ سکه‌اي‌ اين‌سو و آن‌سو در روان باشد
زمين و آسمان را کفر مي‌گويي
نمي‌گويي؟!
[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا!
اگر روزي‌ بشر گردي‌
ز حال بندگانت با خبر گردي‌
پشيمان مي‌شوي‌ از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت.
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا تو مسئولي.[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]خداوندا تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن
در اين دنيا چه دشوار است،
چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
[/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]دکتر علی شریعتی[/FONT]​

این مطلب واسه دکتر شریعتی نیست
لطفا اول مطمئن بشین بعد تاپیک بزنید
 
بالا