خاطراتی از مقام معظم رهبری :1:يك روز كه در منزل مقام معظم رهبري در خدمت ايشان بودم بحث ما قدري به طول انجاميد و نزديك مغرب شد. پس از اقامه نماز در محضر ايشان، معظم له رو به من كردند و فرمودند: آقا رحيم! شام را مهمان ما باشيد. بنده در عين حال كه اين را توفيقي مي دانستم، خدمتشان عرض كردم: اسباب زحمت مي شود. مقام معظم رهبري فرمودند: نه! بمانيد هر چه هست با هم مي خوريم. وقتي سفره را پهن كردند و شام را آوردند، ديدم غذاي ايشان و خانواده شان چيزي جز املت ساده نيست. من نيز بر آن سفره مهمان بودم و مقداري از همان غذاي ساده را خوردم.
سردار سرلشكر رحيم صفوي (فرمانده كل سپاه)
>>>>
>>>>
2:
چند روز پس از خواستگاري خانواده بزرگوار حضرت آيت الله خامنه اي از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبري رسيدم. ايشان فرمودند: آقاي دكتر! اگر خدا بخواهد با هم خويشاوند مي شويم . عرض كردم چطور؟ فرمودند: آقا مجتبي و دختر خانم شما ظاهراً يكديگر را پسنديده اند و در گفتگو به نتيجه رسيده اند. حالا نظر شما چيست؟ عرض كردم: آقا اختيار ما هم دست شماست! آقا فرمودند: شما و همسرتان استاد دانشگاه هستيد و زندگي شما با زندگي ما متفاوت است. تمام زندگي ما غير از كتاب هايم، يك وانت لوازم كهنه است. خانه ما هم دو اتاق اندروني دارد و يك اتاق بيروني كه مسئولان مي آيند و با من ديدار مي كنند. من پولي براي خريد خانه ندارم. خانه اي اجاره كرده ايم كه قرار است، در يك طبقه آن آقا مصطفي و در طبقه ديگر آقا مجتبي زندگي كنند. ما زندگي معمولي داريم و شما زندگي خوبي داريد، مثل ما زندگي نكرده ايد. آيا دختر شما حاضر است با اين وجود زندگي كند؟! زيبايي و دقت سخن رهبر معظم انقلاب براي من بسيار جالب بود. موضوع را به دخترم گفتم و او با روي باز استقبال كرد
غلامعلي حداد عادل )نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي)
>>>>
3:
وظيفه خود مي دانم اين مهم را به مردم مسلمان و انقلابي ايران بگويم كه من از وضع منزل حضرت آيت الله خامنه اي مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبري هرگز بيش از يك نوع غذا بر سر سفره نيست. خانواده ايشان روي موكت زندگي مي كنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس و پوسيده زير پاهايم پهن بود كه من از زبري و خشني آن فرش- كه ظاهراًجهيزيه همسر ايشان بود- اذيت مي شدم از آنجا بر خاستم و به موكت پناه بردم
حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني )ره)
>>>>
4:
يك روز سه چهار نفر با يك ماشين آمدند و گفتند: حاج آقا! خودت را آماده كن كه مهمان عزيزي داري! از آنان پرسيدم: چه كسي قرار است بيايد؟ پاسخ شنيدم: رهبر معظم انقلاب. وقتي آقا وارد منزل شدند، شوق ديدار، مرا بهت زده كرده بود. آقا مرا در آغوش كشيدند و صورتم را بوسيدند، بنده نيز دست ايشان را بوسيدم. آقا داخل اتاق شدند و روي زمين نشستند. ابتدا احوال پرسي كردند و از مشكلات سؤال نمودند سپس فرمودند: ‹‹ عكس شهدايتان را بياوريد››. عكس ها را براي حضرت آقا آوردم. ايشان تك تك عكس ها را بوسيدند و آنان را روبروي خود گذاشتند و فرمودند:‹‹ اين شهدا اگر نبودند، ماهم نبوديم. ما هر چه داريم از اين شهدا داريم ››. حدود نيم ساعت در محضر آقا بوديم، وقتي خواستند تشريف ببرند رو به من كردند و فرمودند: ‹‹اجازه مي خواهيم برويم››. من گفتم: آقا! اجازه ما هم دست شماست. ناگهان متوجه شدم كه از ايشان پذيرايي نكرده ايم! ديدار ايشان آنقدر ما را شوكه كرده بود كه يادمان رفته بود، آقا مهمان ما هستند. با خجالت از ايشان عذرخواهي كردم، اما ايشان پس از لبخندي زيبا فرمودند: ‹‹ چه اشكالي دارد؟
آقاي مجيد شجاعي پور(پدر سه شهيد)
><<
5:
در يكي از سفرهاي مقام معظم رهبري به استان مازندران ، آقا وارد منطقه محرومي به نام :
<< ارس ما خوست << شدند. معظم له وقتي براي بازديد به مدرسه اي وارد مي شوند، مشاهده مي كنند كه تمام ميز و صند لي ها نو است آقا احتمال مي دهند اين كارها تشريفاتي است و براي ورود معظم له اين كارها انجام گرفته است. مقام معظم رهبري با تيزبيني و ذكاوتي كه دارند از بچه ها سؤال كردند كه به من بگوييد اين ميز و صند لي ها را چه زماني براي شما آورده اند. يكي از بچه هاي كلاس جواب داد: آقا همين ديروز اين ها را آورده اند. آقا نگاه عتاب آلودي به آن مسؤول انداختند و فرمودند: ضرورت ندارد به خاطر مسؤوليني كه خودشان نسبت به مشكلات واقفند، بخواهيد صحنه سازي كنيد.
سردار باقر زاده- مسؤول كميته جستجوي مفقودين {تهران}
سردار سرلشكر رحيم صفوي (فرمانده كل سپاه)
>>>>
>>>>
2:
چند روز پس از خواستگاري خانواده بزرگوار حضرت آيت الله خامنه اي از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبري رسيدم. ايشان فرمودند: آقاي دكتر! اگر خدا بخواهد با هم خويشاوند مي شويم . عرض كردم چطور؟ فرمودند: آقا مجتبي و دختر خانم شما ظاهراً يكديگر را پسنديده اند و در گفتگو به نتيجه رسيده اند. حالا نظر شما چيست؟ عرض كردم: آقا اختيار ما هم دست شماست! آقا فرمودند: شما و همسرتان استاد دانشگاه هستيد و زندگي شما با زندگي ما متفاوت است. تمام زندگي ما غير از كتاب هايم، يك وانت لوازم كهنه است. خانه ما هم دو اتاق اندروني دارد و يك اتاق بيروني كه مسئولان مي آيند و با من ديدار مي كنند. من پولي براي خريد خانه ندارم. خانه اي اجاره كرده ايم كه قرار است، در يك طبقه آن آقا مصطفي و در طبقه ديگر آقا مجتبي زندگي كنند. ما زندگي معمولي داريم و شما زندگي خوبي داريد، مثل ما زندگي نكرده ايد. آيا دختر شما حاضر است با اين وجود زندگي كند؟! زيبايي و دقت سخن رهبر معظم انقلاب براي من بسيار جالب بود. موضوع را به دخترم گفتم و او با روي باز استقبال كرد
غلامعلي حداد عادل )نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي)
>>>>
3:
وظيفه خود مي دانم اين مهم را به مردم مسلمان و انقلابي ايران بگويم كه من از وضع منزل حضرت آيت الله خامنه اي مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبري هرگز بيش از يك نوع غذا بر سر سفره نيست. خانواده ايشان روي موكت زندگي مي كنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس و پوسيده زير پاهايم پهن بود كه من از زبري و خشني آن فرش- كه ظاهراًجهيزيه همسر ايشان بود- اذيت مي شدم از آنجا بر خاستم و به موكت پناه بردم
حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني )ره)
>>>>
4:
يك روز سه چهار نفر با يك ماشين آمدند و گفتند: حاج آقا! خودت را آماده كن كه مهمان عزيزي داري! از آنان پرسيدم: چه كسي قرار است بيايد؟ پاسخ شنيدم: رهبر معظم انقلاب. وقتي آقا وارد منزل شدند، شوق ديدار، مرا بهت زده كرده بود. آقا مرا در آغوش كشيدند و صورتم را بوسيدند، بنده نيز دست ايشان را بوسيدم. آقا داخل اتاق شدند و روي زمين نشستند. ابتدا احوال پرسي كردند و از مشكلات سؤال نمودند سپس فرمودند: ‹‹ عكس شهدايتان را بياوريد››. عكس ها را براي حضرت آقا آوردم. ايشان تك تك عكس ها را بوسيدند و آنان را روبروي خود گذاشتند و فرمودند:‹‹ اين شهدا اگر نبودند، ماهم نبوديم. ما هر چه داريم از اين شهدا داريم ››. حدود نيم ساعت در محضر آقا بوديم، وقتي خواستند تشريف ببرند رو به من كردند و فرمودند: ‹‹اجازه مي خواهيم برويم››. من گفتم: آقا! اجازه ما هم دست شماست. ناگهان متوجه شدم كه از ايشان پذيرايي نكرده ايم! ديدار ايشان آنقدر ما را شوكه كرده بود كه يادمان رفته بود، آقا مهمان ما هستند. با خجالت از ايشان عذرخواهي كردم، اما ايشان پس از لبخندي زيبا فرمودند: ‹‹ چه اشكالي دارد؟
آقاي مجيد شجاعي پور(پدر سه شهيد)
><<
5:
در يكي از سفرهاي مقام معظم رهبري به استان مازندران ، آقا وارد منطقه محرومي به نام :
<< ارس ما خوست << شدند. معظم له وقتي براي بازديد به مدرسه اي وارد مي شوند، مشاهده مي كنند كه تمام ميز و صند لي ها نو است آقا احتمال مي دهند اين كارها تشريفاتي است و براي ورود معظم له اين كارها انجام گرفته است. مقام معظم رهبري با تيزبيني و ذكاوتي كه دارند از بچه ها سؤال كردند كه به من بگوييد اين ميز و صند لي ها را چه زماني براي شما آورده اند. يكي از بچه هاي كلاس جواب داد: آقا همين ديروز اين ها را آورده اند. آقا نگاه عتاب آلودي به آن مسؤول انداختند و فرمودند: ضرورت ندارد به خاطر مسؤوليني كه خودشان نسبت به مشكلات واقفند، بخواهيد صحنه سازي كنيد.
سردار باقر زاده- مسؤول كميته جستجوي مفقودين {تهران}