بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
آن دم که با تو ام

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
می‌ریزد آبشار غزل از زبان من
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی‌ رسد به بلندآسمان من
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بنگر طلوع خنده‌ی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خوانده‌ای به گوش من این، مهربان من
[/FONT]
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گيرم اندوه تو خواب است ونگاه تو خيال
پس دلم منتظر کيست عزيز اين همه سال
پس دلم منتظر کيست که من بي خبرم
که من از آتش اندوه خودم شعله ورم
ماه يک پنجره وا شد به خيالم که تويي
همه جا شور به پا شد به خيالم که تويي
باز هم دختر همسايه هماني که تو نيست
باز هم چشم من و او که نمي دانم کيست
باز هم چلچله آغاز شد از سمت بهار
کوچه يک عالمه آواز شد از سمت بهار
پيرهن پاره گل جمله تبسم شده است
يوسف کيست که در خنده ي او گم شده است
اين چه رازي است که در چشم تو بايد گم شد
بايد انگشت نماي تو و اين مردم شد
به گمانم دل من باز شقايق شده اي
کار از کار گذشته است تو عاشق شده اي
يال کوب عطش است اين که کنون مي آيد
اين که با اسب گل از سمت جنون مي آيد
بي تو بي تو چه زمستاني ام ايلاتي من
چقدر سردم وباراني ام ايلاتي من
تو کجايي ومن ساده ي درويش کجا؟
تو کجايي ومن بي خبر از خويش کجا؟
دل خزانسوز بهاري است بهاري است که نيست
روز وشب منتظر اسب و سواري است که نيست
در دلم اين عطش کيست خدا مي داند
عاشقم دست خودم نيست خدا مي داند
عاشق چشم تو هستيم و زما بي خبري
خوش به حالت که هنوز از همه جا بي خبري ...
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تشنه اما صبور ؛ در نگاهی تر از دورشدن ها ،[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]رهایت می کنم!!..[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]رهایت می کنم چون تو پرنده ای! [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]رهایت می کنم تا بروی...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] تا برسی...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] تا نــور...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]رهایت می کنم که پـــــر بزنی! [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و من ، [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] تشنه اما صبور ، [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] بی تو امـــا در خیــــال تــــو،[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] تا سر چشمه می دوم![/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تمام راه خــیالت با من هست.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] تو با من هستی اما نیستی...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من تشنه ام و بودن تو سراب است.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] خیـــال است.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] امـــا ، [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] زیبـــاست.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زیبـــاست ؛ [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چون خیـــال تــوست...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] چون شــبیه تــوست...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]می دوم سراب تا سراب ...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] می دوم سراب تا چشمه ...[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به چشمه که می رسم ،[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چشم در چشم آب ، [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] خیـــره خیـــره تمــاشــایش می کنم.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شگفتا! [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] من بر سر چشمه ام و تصـــویر تـــو در آب است!!...[/FONT]
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
گفتي كه من از طايفه سنگدلانم به خدا نه
يا عاشق اين هستم و يا عاشق آنم به خدا نه
هر جا كه تو رفتي و به هر كس كه رسيدي
گفتي كه من از قوم جدايي طلبانم به خدا نه
چون اهل سكوتم نه اهل هياهو
تو تشنه تعريفي و من بسته دهانم
پنهان شده در زير سكوتم هيجانم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچ آییـنه دگر آهــن نشد
هیــچ نانی گنـدم خرمـن نشد
هیچ انگـوری دگر غوره نشد
هیـچ میـوه پخته باکوره نشد
پختـه گرد و از تغیـّر دور شو
رو چو برهـان محقق نور شو
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
یادش بخیر

مشق دهقان فداکارم را
می نوشتم اما
در هوایی دلگیر
زیر بیدی مجنون
ماه فروردین بود
...
دفترم خورد ورق
و نگاهم افتاد
به خطوطی در هم
...
شعر باز باران بود
ناگهان صاعقه ای
...
و سپس باران زد
*

دفترم را بستم
*
زیر باران شادی
بازی و خنده و شور
رقص هر تکه ابر
و سپس تابش نور
*
آسمان رنگین گشت
از کمانی زیبا
من ز خود پرسیدم
دفتر مشقم ! آه!
*
من فراموشم شد
خاطرات کبری
و چه تصمیمی داشت
*
دفتری خیس ز باران دیدم
باز هم خندیدم
...

و نمی دانستم
...
صبح فردای کلاس
تا معلم آمد
جای برخیز و به پا
روزگاری هم هست
که به خود خواهم گفت
خاطراتت بر جا....

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرکن پیاله را
کاین جام آتشین، دیریست ره به حال خرابم نمی‌برد
این جامها که در پی هم می‌شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می‌رباید و آبم نمی‌برد

من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بی‌کران عالم پندار رفته‌ام
تا دشت پرستاره اندیشه‌های گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره‌های گریزپا
تا شهر یادها
دیگر شراب هم، جز تا کنار بستر خوابم نمی‌برد

هان ای عقاب عشق
از اوج قله‌های مه‌آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم‌انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد، ان بی‌ستاره‌ام که عقابم نمی برد

در راه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می‌کشم از دل که: آب ... آب
دیگر فریب هم به سرابم نمی‌برد
پرکن پیاله را...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
به امیدی که تو خوانی

آن سوی ستاره من انسانی را می خواهم

انسانی که مرا بگزیند

انسانی که من او را بگزینم

انسانی که به دست های من نگاه کند

انسانی که به دست هایش نگاه کنم

انسانی در کنار من

تا به دست های انسان ها نگاه کنیم

انسانی در کنارم ، آیینه ای در کنارم

تا در او بخندم، تا در او بگریم ...

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
کار فرهاد برآوردن ميل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه در آويختن است
رمز شيريني اين قصه کجاست؟
که نه تنها شيرين، بي‌نهايت زيباست...
آن که آموخت به ما درس محبت مي‌خواست:
جان چراغان کني از عشق کسي
به اميدش ببري رنج بسي...
تب و تابي بودت هر نفسي...
به وصالي برسي يا نرسي
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]با تو هستم ای قلم! [/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]با تو ای همراه و ای همزاد من ... [/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]سرنوشت هر دومان حیران بازی های زشت سرنوشت [/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شعرهایم را نوشتی دستخوش![/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟[/FONT]​
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]در این شبــهای بـــارانی[/FONT]


[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می آیـــــی[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]به احســــاست قســــــم یــــک شب[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]دلم می میرد از حسرت[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]و من آهسته می گویم :[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـی آیــــی .....[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

هر وقت گلی را بو کردی

هرگز نگاهش نکن،


چون اگر نگاهت را


به خاطر بسپارد،


به شوق دوباره دیدنت


پر پر میشود...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]می رسد روزی که فریاد وفا را سر کنی

می رسد روزی که احساس مرا باور کنی



می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خود

خاطرات رفته ام را مو به مو از بر کنی



می رسد روزی که از من تنها ماند یادگار

نامه هایی را که با دریای اشکت تر کنی



می رسد روزی که در مسیر بی کسی

بوته های وحشی گل را ز غم پرپر کنی



می رسد روزی که صبرت سر شود در پای من

آن زمان احساس امروز مرا باور کنی
[/FONT]
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای
پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم

گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی
گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم

گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی
جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری
شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هشيار کسی بايد کز عشق بپرهيزد
وين طبع که من دارم با عقل نياميزد

آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای يکی ريزد

گر سيل عقاب آيد، شوريده نينديشد
ور تير بلا بارد، ديوانه نپرهيزد

آخر نه منم تنها در باديه سودا
عشق لب شيرينت بس شور برانگيزد

........................

......................


 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
منتظِر نِشَستم و...باز هم نیامدی!
دل به کَس نبستم و...باز هم نیامدی!

از غُرور و سردیَت بی وفاترینِ من!
در خودم شکستم و...باز هم نیامدی!
این همه حدیث و حرف پشتِ سر گذاشتم،
با تو عهد بستم و...باز هم نیامدی!
اشک و آه و غصه شد سهمِ من از عشقِ تو
از همه گُسستم و...باز هم نیامدی!
بی تو شب نشینی و بغضِ مانده در گلو
کار داده دستم و...باز هم نیامدی!
سنگ شد دلت ولی قلبِ سنگیِ تو را
باز می پرستم و...باز هم نیامدی...
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
ره نمي جويم به سوي شهر روز

بيگمان در قعر گوري خفته ام

گوهر ي دارم ولي آن را زبيم

در دل مردابها بنهفته ام

ميروم ....اما نمي پرسم ز خويش

ره كجا....؟منزل ....كجا؟مقصود چيست؟

بوسه مي بخشم ولي خود غافلم

كاين دل ديوانه را معبود كيست
 

iman.mpr

عضو جدید
ساکت و تنها
چون کتابی در مسیر باد
می خورد هر دم ورق اما
هیچ کس او را نمی خواند
برگ ها را می دهد بر باد
می رود از یاد
هیچ چیز از او نمی ماند
بادبان کشتی او در مسیر باد
مقصدش هر جا که بادا باد!
بادبان را ناخدا باد است
لیک او را
هم خدا
هم ناخدا
باد است!


قیصر امین پور
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
باز هم می نالی امشب ؟
- من ننالم پس که نالد ؟
- ناله ات امشب دگر چیست ؟
- ناله ام از داغ دیشب ؟
- دیشب اما ناله کردی !
- ناله از دیشب آن شب
- پس تو هر شب ناله می کن !
- ناله تنها مرحم من
- من ننالم پس که نالد ؟
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
نفرین خدا بر من اگر باز بسوزم
پروانه صفت در دل آتشکده ی عشق
نفرین خدا بر من اگر قصه بگویم
از این دل دیوانه ی سودا زده ی عشق
*
نفرین خدا بر من اگر چشم سیاهم
در مردمک خویش کشد نقش تو را باز
نفرین خدا بر من اگر باز به شبها
با این دل سودا زده ی خویش کنم راز
*
نفرین خدا بر من اگر رو به تو آرم
گر رشته ی جان بگسلد از حسرت دوری
نفرین خدا بر من اگر با تو دوباره
گویم سخنی زینهمه اندوه و صبوری
*
نفرین خدا بر من اگر نام تو گویم
نفرین خدا بر من اگر راه تو پویم
نفرین خدا بر من اگر از دل رسوا
نام تو و یاد تو و مهر تو نشویم
(هما میر افشار)
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان کمی کم لطفن
اسم شاعر مادر مرده فراموش نشه ؟؟؟؟؟؟:razz::razz::razz::razz:
 

nazanin_mz

عضو جدید
به دلایلی این بیت شعر حافظ :(وقتی تو فال میاد کلی حال میده)
سایه ی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز پس از مردن آدم برفی
شد آب تمام تن آدم برفی
امروز دوباره کودکی را دیدم
سرگرم به جان دادن آدم برفی
او دکمه چشمهای زیبایش را
میدوخت به پیراهن آدم برفی
او شال نداشت ..... نه.......ولی دستش را
انداخته بر گردن آدم برفی
خورشید طلوع کرد کودک برداشت
آهسته سر از دامن آدم برفی
هی برف به آفتاب میزد....... میگفت
: برگرد..... برو ..... دشمن آدم برفی


بی نام
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
نفرین خدا بر من اگر باز بسوزم
پروانه صفت در دل آتشکده ی عشق
نفرین خدا بر من اگر قصه بگویم
از این دل دیوانه ی سودا زده ی عشق
*
نفرین خدا بر من اگر چشم سیاهم
در مردمک خویش کشد نقش تو را باز
نفرین خدا بر من اگر باز به شبها
با این دل سودا زده ی خویش کنم راز
*
نفرین خدا بر من اگر رو به تو آرم
گر رشته ی جان بگسلد از حسرت دوری
نفرین خدا بر من اگر با تو دوباره
گویم سخنی زینهمه اندوه و صبوری
*
نفرین خدا بر من اگر نام تو گویم
نفرین خدا بر من اگر راه تو پویم
نفرین خدا بر من اگر از دل رسوا
نام تو و یاد تو و مهر تو نشویم
(هما میر افشار)



دوباره با تو شکفتم چه اشتباه بزرگی
و از دلم به تو گفتم چه اشتباه بزرگی
مرا به جرم صداقت دوباره باز شکستی
و من که هیچ نگفتم چه اشتباه بزرگی



فرزانه سلیمانی
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
بی حرف وبی صدا از عشق می سرود

آن چشم دلربا چشم مرا گرفت

با نور و زندگی هم ساز بود ولی

آن نرگس سیاه روز مرا گرفت

__________________
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
الهی به مستان میخانه ات
به عقل آفرینان دیوانه ات

به مستان افتاده در پای خم
به رندان پیمانه پیمای خم

که خاکم گل از آب انگور کن
هوسهای من آتش طور کن

الهی به آنان که در تو گمند
نهان از دل و دیده مردمند

به خم خانه وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده

 

گزیزه

عضو جدید
به دریا بنگرم دریا تو بینم http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
به هرجا بنگرم کوه و در و دشتhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
نشان از قامت رعنا تو بینم http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/heart.gif
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفرنکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
فانوس تنهایی بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم ادبیات 28440

Similar threads

بالا