نامه اي براي بابام!

h_moraki

عضو جدید
سلام بابا ، نمی دونم الان که این نامه رو می خونی چه حالی داری ، ولی من حالم بد نیست ، یه سری حقایق هست که می خواستم بهت بگم .
راستش یه چند وقتی هست که معتاد شدم ، عملم زیاد سنگین نیست ، فوقش هروئین تزریق می کنم ، راستشو بخوای چند وقتی هم بود که عاشق سوسن شده بودم ولی بهت نگفتم ، من و سوسن خیلی با هم خوبیم ، دختر خوبیه ، اونم معتاده و متاسفانه یکم عملش از من سنگین تره ، ولی خیلی دختر خوبیه ، بنده خدا ایدز هم داره ولی برای من مهم نیست ، من خودشو می خوام . بابا با اجازت ماشین رو هم برداشتم ، راستش سوسن شوهر داشت ، برای اینکه بهش برسم مجبور شدم شوهرشو بکشم ، الانم پلیس دنبالمونه و ما مجبور شدیم با هم فرار کنیم ، ما ماشینو برداشتیم و احتمالاً می ریم به سمت کویر لوت تا اونجا زندگی شاعرانه ای داشته باشیم و بچه هامونو بزرگ کنیم ، راستی یادم رفت بگم پسرمون هم یک ماه دیگه به دنیا می یاد !
می گن بچه ها شیرینن و به زندگی صفا می دن ولی شاید این یکی رو انداختیم چون معلوم نیست که مال منه یا شوهر سوسن ، به هر حال بابا جون ما امیدواریم که همه چی درست شه ، اگه منو دیگه ندیدی منو ببخش
خدا حافظ


بابا ازت معذرت می خوام ، همه این شرو ورهایی که این بالا نوشتم دروغ محضه و خواستم فقط بفهمید که چقدر مشکلات بزرگتری وجود دارن و ما نباید خودمونو با مشکلات کوچیک ناراحت یا عصبانی کنیم
حالا دست کنید تو کشوی جا کفشی یه نامه براتون اومده ، توش نوشته که من مشروط شدم که خیلی اتفاق کوچیک و ساده ای و نباید بابتش نارحت شید!
حالا هم اگه ناراحت نیستید یه ندا بدبد من بیام پایین ، الآن رو پشت بومم و هوا هم خیلی سرده !
 

atish pare

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینو که تا بابائه تا آخر بخونه سکته کرده دیگه نامه اصلیه رو نمیبینه...
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامه پدر به فرزند:
سلام پسر خاک بر سرم. راستش من همون روز اول تولدت دوست داشتم که تو معتاد بشی . وقتی بزرگ شدی و دیدم که اینقدر بچه مثبتی همیشه حالم ازت به هم میخورد . بین داش مشتیهای محل همیشه مورد تمسخر واقع میشدم که چرا اینقدر بچه ات مثبته . این بود که به پیشنهاد یکی از بروبچ محل قرار گذاشتیم که با سوسن خانوم صحبت کنیم که تورو تور کنه. ولی تو از بس خاک بر سر بودی که ارزه تور کردنه یه دختره معتاد عملیه ایدزی رو هم نداشتی. با خودم عهد بسته بودم که اگه با سوسن بپری یه 206 صفر برات بگیرم. دیروز از دانشکده بهم زنگ زدند متوجه شدم که مشروط شدی. اولش که زنگ زدند خوشحال شدم گفتم حد اقلش از دانشگده اخراجت کردند منم میتونم بین لاتهای محل سرمو بلند کنم بگم اها ایــــــــــــــــــنه پسر حاجی. ولی خاک بر سرت که فقط مشروط شدی. الانم که داری این نامه رو میخونی من دارم با کمربندم میام بالا پشت بوم . بدن سرد و کمربند خوردن شاید بتونه حالتو جا بیاره. حالا در واز کن و اولین کمربند نوش جان کن........:D:D
 

h_moraki

عضو جدید
نامه پدر به فرزند:
سلام پسر خاک بر سرم. راستش من همون روز اول تولدت دوست داشتم که تو معتاد بشی . وقتی بزرگ شدی و دیدم که اینقدر بچه مثبتی همیشه حالم ازت به هم میخورد . بین داش مشتیهای محل همیشه مورد تمسخر واقع میشدم که چرا اینقدر بچه ات مثبته . این بود که به پیشنهاد یکی از بروبچ محل قرار گذاشتیم که با سوسن خانوم صحبت کنیم که تورو تور کنه. ولی تو از بس خاک بر سر بودی که ارزه تور کردنه یه دختره معتاد عملیه ایدزی رو هم نداشتی. با خودم عهد بسته بودم که اگه با سوسن بپری یه 206 صفر برات بگیرم. دیروز از دانشکده بهم زنگ زدند متوجه شدم که مشروط شدی. اولش که زنگ زدند خوشحال شدم گفتم حد اقلش از دانشگده اخراجت کردند منم میتونم بین لاتهای محل سرمو بلند کنم بگم اها ایــــــــــــــــــنه پسر حاجی. ولی خاک بر سرت که فقط مشروط شدی. الانم که داری این نامه رو میخونی من دارم با کمربندم میام بالا پشت بوم . بدن سرد و کمربند خوردن شاید بتونه حالتو جا بیاره. حالا در واز کن و اولین کمربند نوش جان کن........:D:D
نامه فرزند در پاسخ به نامه پدر:
آقا جون دوباره سلام. آقا جون تورو خدا منو ببخش هر كاري مي كنم نمي تونم از اين كارايي كه گفتي انجام بدم، خيلي شرمنده كه باعث سرافكندگيت شدم. اما اگه اجازه بدي مي خوام يه قراري باهات بذارم، راستش من 5 ترم ميشه كه عاشق يكي از دختراي كلاسمون هستم اما روم نميشه بهش بگم اگه ميشه به پسر آتقي بگو تا كمكم بكنه و از جانب من بهش بگه منم قول ميدم يه بار كه با جعفر آقا اينا رفتين قهوه خونه منم بيام و باهاتون قليون بكشم، هر چند كه خودتم مي دوني اينكار از مردن هم برام سخت تره، در ضمن قبلشم نبايد بياي اينجا و منو بزني، باشه؟
 
بالا