.
.
.
.
.
.
.
.
به جای ذبح اسماعیل اگر حکم خدا این بود
که ابراهیم قربانی نماید هاجر خود را
چه شوهرها که می کردند قربان همسر خود را!
بدون شرح از من
جواب از شما
حالا هی بفرمائید که زنها نمیتونن انیشتین بشن.
سلام .چون تخصص شما روانشناسیه می پرسم
یه سوالی دارم اگه ابراهیم هم عصر ما یود و زنش زنگ میزد به یک بیمارستان روانی و میگفت بدادم برسید شوهرم چند شبه خواب میبینه بچه شو می کشه صبح پاشده چاقو شو ور داشته بچه رو هم ور داشته بره سر کوه بکشه
در اینگونه موارد حاد بیمارستان وظیفه ش چیه و با اون ادم چیکار میکنن اصولا اسم این بیماری چی هست
ایا ما هم می تونیم در اینگونه موارد مثل انبیا عمل کنیم مگر نه اینکه انها الگوی ما هستن؟
سلام .
ظاهرآ شما اون داستان ابراهیم رو قبولش کردی نه؟
و اما در مورد سئوال شما:
اونجا که اون اتفاق افتاده ظاهرآ خود اسماعیل هم راضی شده و با رضایت و به اتفاق هم رفتن بالای کوه.
در سئوال شما این بخش قضیه روشن نشده . اگه مثه اون قضیه باشه که کسی خبر دار نمیشه . اما اگه برعکسش اتفاق بیفته پدر رو قاتل مینامند و بقیه ماجرا.
اصولآ این اتفاق بشکل های دیگه همین الان در جامعه رخ میده. پدر دخترش رو میفروشه. یا بزور در سن کودکی زنش میده و یا پسر های کوچولو رو وادار میکنند که برای بابا ها شون مواد بفروشند و هزار ویک نوع بدبختی برای فرزندان این آب و خاک که آب از آب تکون نمیخوره و کسی هم خبردار نمیشه. اینها هم یه جور ذبح اسماعیله داداش من.
روان پریشیمن معلومه که قبولش نکردم من چیزی رو قبول دارم که منطقی باشه
حالا فقط سوالم اینه که اسم این بیماری چیه که طرف خواب ببینه بعد یه همچین کاری بکنه
سلام .
ظاهرآ شما اون داستان ابراهیم رو قبولش کردی نه؟
و اما در مورد سئوال شما:
اونجا که اون اتفاق افتاده ظاهرآ خود اسماعیل هم راضی شده و با رضایت و به اتفاق هم رفتن بالای کوه.
در سئوال شما این بخش قضیه روشن نشده . اگه مثه اون قضیه باشه که کسی خبر دار نمیشه . اما اگه برعکسش اتفاق بیفته پدر رو قاتل مینامند و بقیه ماجرا.
اصولآ این اتفاق بشکل های دیگه همین الان در جامعه رخ میده. پدر دخترش رو میفروشه. یا بزور در سن کودکی زنش میده و یا پسر های کوچولو رو وادار میکنند که برای بابا ها شون مواد بفروشند و هزار ویک نوع بدبختی برای فرزندان این آب و خاک که آب از آب تکون نمیخوره و کسی هم خبردار نمیشه. اینها هم یه جور ذبح اسماعیله داداش من.
البته تو داستان مورد نظر ایشان اسماعیل رو نکشتند. گوسفند رو کشتند. دلیلش هم این بود که چاقو تبدیل به تخته شدو نبرید.هر بچه کوچکی به پدر اعتماد داره ایا رضایت بچه صغیر از جرم پدر کم میکنه؟
این حرفا چیچیه
کشتن یه بچه بی دفاع که امتحان نشد
میخوای من یه امتحان میزارم هیچ پیغمبری از توش سربلند بیرون نیاد
مثلا الان یه پیغمبر بیار بهش بگو مشکل اقتصادی دنیا رو حل کن اینم بشه امتحان الهی ببینم سر بلند میاد بیرون یا سر کوتاه
اینکه برو یه بچه بی دفاعو بکش که امتحان نشد پس همه این عربای جاهلیت که دختراشونو زنده به گور می کردن میشن قهرمان الهی
حالا تو سال 2010 ببین چند نفر قربونی میدن تحت لوای همین داستان
یعنی ابراهیم پیامبر اعظم مبدا 3 دین یهود و مسیحیت و اسلام روان پریش بوده؟؟؟؟؟؟
البته تو داستان مورد نظر ایشان اسماعیل رو نکشتند. گوسفند رو کشتند. دلیلش هم این بود که چاقو تبدیل به تخته شدو نبرید.
حالا گوسفند رو با کدام چاقو کشتند بماند.
از این اتفاقات هر روز در تمام دنیا رخ میده. البته بیشترش در کشور های جهان سومی اتفاق می افته. دلیل اکثر این رفتار ها هم نداری و فقر اندیشه هست. مردم اگر فراموش بشوند , همین اتفاقات بیشتر میشن. ضعف سیستم آموزش و پرورش عامل اصلی سقوط اخلاقی جامعه هست. یعنی ما چیزی برای فخر فروختن نداریم. همش گند میزنیم. انسان هم که فراموش شد پاره تنش را ذبح میکنه .یه بابای روان پریشی تو برازجان سر بچه دختر 5 ساله خودشو بریده بود من فیلمشو دیدم
خون ریخته بود کف اتاق وضع وحشتناکی بچه مظلوم کامل سرش از بدنش جدا شده بود
به خدا تا یه هفته اعصاب نداشتم
عوض گله ندارهحالا چرا هاجررو؟
چرا ساره رو قربانی نمیکرد
حال کردی پارادوکس رو؟
دمت گرم گل پسر
از این اتفاقات هر روز در تمام دنیا رخ میده. البته بیشترش در کشور های جهان سومی اتفاق می افته. دلیل اکثر این رفتار ها هم نداری و فقر اندیشه هست. مردم اگر فراموش بشوند , همین اتفاقات بیشتر میشن. ضعف سیستم آموزش و پرورش عامل اصلی سقوط اخلاقی جامعه هست. یعنی ما چیزی برای فخر فروختن نداریم. همش گند میزنیم. انسان هم که فراموش شد پاره تنش را ذبح میکنه .
یک نکته دیگر هم اینست که متاسفانه در جامعه ما جایی برای روانشناس و روانکاو تعریف نشده و در مواقعی هم بسیار بد تعریف شده. لذا انسان بدون روانشناس یعنی یک کشتی بدون ناخدا . نتیجه ش هم معلومه.
حمید جان جالب بود افرین. نظرمنم همینه.
حالا اگه فرض شما درست باشه اون قضیه شتر حضرت داود بود یا کی بود که از کوه بدر اومد رو چیکارش کنیم؟اینا همشون که مثل همند.خدا وکیلی من تو کار این اقای ابراهیم موندم که همه ازمایشاش نامردی بوده یکیش همین که هاجر و اسماعیلو گذاشته وسط بیابون و رفته من نمیدونم یعنی چی؟ تست نامردی میداده؟
به من خدا بگه اینکارو بکن حاضرم بمیرم این کارو نکنم یه جو مردونگی داشته باشی زن تازه فارغ شده و بچه چند روزه رو نمیزاری وسط بیابون اون اقای ابراهیم هم خیلی امتحان خوب میده بیاد بره المپیاد ریاضی امتحان بده والا سختر از گذاشتن زن و بچه تو بیابونه یا سر بچه صغیر و بریدن
اینا یا امتحان روان پریشی بوده یا تست نامردی
اخه اگه هر کی اینکار رو بکنه هرجی نیست مسئله اینه که این داستانا حالت مقدس پیدا کرده قراره ما اینا رو الگو قرار بدیم
من حرفم اینه یا این کارا درسته یا غلط
اگه غلطه هرکی بکنه غلطه اگه هم درسته باید هر کی میکنه درست باشه
واسه اینکه ساره پیامبر بود اما هاجر نهحالا چرا هاجررو؟
چرا ساره رو قربانی نمیکرد
حال کردی پارادوکس رو؟
دمت گرم گل پسر
حالا اگه فرض شما درست باشه اون قضیه شتر حضرت داود بود یا کی بود که از کوه بدر اومد رو چیکارش کنیم؟اینا همشون که مثل همند.
یک دانشمند اروپایی که اسمش یادم رفت.یک تحلیل برعکسی ارائه داده.
میگفت که تو بیشتر جا ها رسم بوده که مردم بچه هاشون را قربونی میکردند.برای خدایشون.
یعنی جز مذهبشون بود.
ابراهیم هم مجبور بوده اینکار را بکنه.
ابراهیم فکر کرده که این چه دین مسخره ای هست که من دارم.
رفت یک خالی جور کرد.شب که رفت بچشو بکشه.مردم دیدند بچشو نکشت و جاش یک گوسفند را کشت.
مردم دورش را گرفتند و گفتند چرا اینکار راکردی.اخوند های اون زمانم شاکی شده بود
اخوند ها خیلی عصبانی شدند و گفتند ای ملعون بی دین چرا دستور خدایت را انجام ندادی.
این هم اومد اومد این خالی را بست که اقا خدایی هست و این داستان از خودش ساخت.
از نظر عقلی هم هر انسانی دوست نداره که بچشو بکشه و به جای ان یک گوسفند را بکشه.
مردم دیدن سود ابراهیم بیشتر هست.رفتند دنبال ابراهیم افتادند و ابراهیم را کردند رئیسشون.
از اونجا بود که ادیان ابراهیمی بوجود امد.
بعد اینم که حاجی شدن و برگشتن. خیلی هاشون بدتر هم میشن. دروغ گوئیهاشون بیشتر میشه , نامردی میکنن , حق مردم رو میخورن و هزار و یک فسق رنگ و وارنگ. من هنوزم شک میکنم که نکنه چیزایی هستند که ما هنوز بهمون نگفته باشن؟من شخصا به خدای مهربان اعتقاد دارم نه خدای سادیسمی خدای من اصلا خوشش نمیاد کسی کسی رو بکشه
یه وقته برا رفع گشنگی یه گوسفند میکشیم خوب
ولی میدونی روز عید قربون برای اینکه خدا خوشش بیاد چند تا حیوون کشته میشن و لاشه هاشون میگنده تو عربستان
حالا مثلا برا خدا چه فرقی کرد؟
من نمیدونم ابراهیم واقعا این کارا رو کرده یا نه ولی یه کارشو قبول دارم اونم بت شکنی شو الانم دارم بت میشکنم بت خرافات
هر كس رو با اون چيزي كه بهش دلبستگي وتعلق خاطر داره آزمايش ميكنند,اينكه آدم المپياد رياضي شركت كنه يا مشكلات اقتصادي مارو حل كنه يك امتحان نمي شه.خدا وکیلی من تو کار این اقای ابراهیم موندم که همه ازمایشاش نامردی بوده یکیش همین که هاجر و اسماعیلو گذاشته وسط بیابون و رفته من نمیدونم یعنی چی؟ تست نامردی میداده؟
به من خدا بگه اینکارو بکن حاضرم بمیرم این کارو نکنم یه جو مردونگی داشته باشی زن تازه فارغ شده و بچه چند روزه رو نمیزاری وسط بیابون اون اقای ابراهیم هم خیلی امتحان خوب میده بیاد بره المپیاد ریاضی امتحان بده والا سختر از گذاشتن زن و بچه تو بیابونه یا سر بچه صغیر و بریدن
اینا یا امتحان روان پریشی بوده یا تست نامردی
اخه اگه هر کی اینکار رو بکنه هرجی نیست مسئله اینه که این داستانا حالت مقدس پیدا کرده قراره ما اینا رو الگو قرار بدیم
من حرفم اینه یا این کارا درسته یا غلط
اگه غلطه هرکی بکنه غلطه اگه هم درسته باید هر کی میکنه درست باشه