اینباکست پره نمیشه جوابتو بدم

)ایدی داری
خدا بخیر کنه منو اسمبلی انداخت نامرد
حسینیون دپرسو میشناسی؟
بهترین استاد حق گو
اینم برا شفیع
همه چیز در مورد
شفیع او در شهر بندر لنگه درگیلان در سال 1347 دیده به جهان گشود.
نام پدر او را هنوز هیچکس نمی داند.
وی در 1 سالگی توانست حرف زدن را از مادر زیرکش بیاموزد.
شفیع در 2 سالگی توانست راه برود.
نزدیکان او می گویند ما مانده ایم که چگونه شفیع هم می توانست راه برود و هم می توانست به خوبی صحبت کند.
مادر او می گوید شفیع من از هوش و استعداد سرشاری بهره مند بود.
وی عاشق دوچرخه بود و به همین دلیل پدرش که معلوم نبود چه کسی بود برایش یک دوچرخه ی 250 تومنی خرید .
وی هنگامی که چشمانش به دوچرخه افتاد اشکش همانند باران به زمین می ریخت و از تهه دلش فریاد زد خدایا من لایق این همه محبت نبودم و به رقص وپایکوبیه رشتی افتاد.
او در سن 4 سالگی توانست برنامه ی اینکه یک نامی را از ورودی بگیرد و همان را در خروجی چاپ کند را نوشت.
او در سن 6 سالگی به مهد کودکی به نام پدران وپسران رفت.این مهدکودک را پدران همان پسران اداره می کردند و به دلیل اینکه معلوم نبود چه کسی پدر چه کسی است و چه کسی پسر چه کسی هست به همین دلیل این یکی از برترین مدارس دنیا محسوب می شود.
او در سن 7 سالگی به کلاس اول رفت و تا کلاس ششم در آنجا درس خواند
او در 10 سالگی برنامه ی اینکه یک نامی را از ورودی بگیرد و همان را در خروجی چاپ کند را با اسفاده از ماکرو نوشت.
او در 13 سالگی به تهران آمد و تا اول نظری در تهران درس خواند.
او می خواست انتخاب رشته کند که مادر بزرگ خود را از دست داد و همین موضوع در انتخاب او بسیار تاثیر داشت و او رشته ی کامپیوتر را برگزید.
او مدرک دیپلم خود را اخذ کرد و در همین موقع بود که 8 سال دفاع مقدس شروع شد و او در خط مقدم جبهه و روی مینها به هم رزمی هایش اسمبلی درس می داد
روی دماغ او 6 گلوله اصابت کرده.
یکبار هم رزمی هایش او را به شوخی به زیر تانک انداختند و او با کمی آسیب روی دست چپ و پای راستش جان سالم بدر برد.
و از همان موقع بود که حسین فهمیده به زیر تانک رفت و او در وصیتنامه خود از شفیع به عنوان بهترین دوست خود نام برد.
جنگ تمام شد و او برای گرفتن مدرک لیسانس به دانشگاه هاروارد امریکا رفت و شاگر اول همانجا شد.
او مدرک دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا گرفت.
او برای خدمت به کشورش به ایران بازگشت و در دبیرستان جواد موفقیان در چهار راه یافت آباد مشغول معلمی
شد.
لازم به ذکر است او برنامه پرچم ایران را هم با استفاده از ماکرو هم بون استفاده از ماکرو نوشت.
او در سن 67 سالگی از طرف دانشگاه آزاد اسلامی اسلامشهر برای تحصیل در آنجا دعوت نامه دریافت و به دانشگاه نه نگفت.
وی از غذای کله ماهی خوشش می آید.
از رنگ قرمز بدش می آید و شایعه شده او استقلالی است.
او با نادر احمد زاده مربی ملوان رفیق صمیمی است و جای پدر اوست.
او با مرحوم سیروس قایقران در تیم فوتبال ایران در سال 1998 فرانسه همبازی بود و گل او به آمریکا را همه به یاد داریم.
او گل صعود ایران به جام جهانی را به استرالیا زد.