رباعی و دو بیتی

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درد تو تا قرار كار است مرا
كارم به نواست كاين قرار است مرا
با عشق تو گر بر سر دار ارندم
ان عهد هنوز پايدار است مرا
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
يار در پرده و ما پرده بر انداخته ايم
از ازل او به چنان ما به چنين ساخته ايم
گر كمان ميكشد اينك به كمين امده ايم
ور كه شمشير زند ما سپر انداخته ايم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گر چه از ياد بداد ان مه نوشاد مرا
ليك يادش نرود از دل ناشاد مرا
سر و جان را همه بر باد دهم از شادي
مژده امدنش گر بدهد باد مرا
 

SASE

عضو جدید
زندگي درك همين امروز است
ظرف ديروز پر از بودن توست
شايد اين خنده كه امروز دريغم كردي
آخرين فرصت همراهي ماست
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در رشته دندان تو ای غیرت مه
دردی اگر از دود دلی گشت سیه

از جوهر حسن تو نشد هیچ تبه
آراسته شد رشته درت به شبه
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای ابر بهار خانه پرورده تست
ای خار درون غنچه خون کرده تست

ای غنچه عروس باغ در پرده تست
این باد صبا این همه آورده تست
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
این عمر نگر چه محنت افزای آمد
وین درد نگر چه پای بر جای آمد

درد از چشم و دل من به تنگ آمده بود
کارش چو به جان رسید در پای آمد
 

صخا

عضو جدید
اي دوست بيا تا غم فردا نخوريم
وين يكدم عمر را غنيمت شمريم
فردا كه ازين دير فنا در گذريم
با هفت هزار سالكان سربسريم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مردان نه بهشت و رنگ و بو می‌خواهند
یا موی خوش و روی نکو می‌خواهند

یاری دارند مثل و مانندش نیست
در دنیی و آخرت هم او می‌خواهند
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بستان رخ تو گلستان آرد بار
وصل تو حیات جاودان آرد بار

بر خاک فکن قطره‌ای از آب دو لعل
تا بوم و بر زمانه جان آرد بار
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گر دست دهد دولت ایام وصال
ور سر برود در سر سودای محال

یک بوسه برین نیمه خالی دهمش
از رویش و یک بوسه بران نیمهٔ خال
 

صخا

عضو جدید
پيش ما سوختگان مسجد و ميخانه يكيست
حرم ودير يكي سبحه و پيمانه يكيست
اين همه جنگ و جدل حاصل كوته نظريست
گر نظر پاك كني كعبه و بتخانه يكيست
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای که بـا سـلسـله موی درازآمــده ای
فـرصـتت بـاد که دیـوانه نـواز آمــده ای

جـز تو کـس راه نـدارد به نهانخانه دل
پـرده بـردار که در پــرده راز آمــده ای
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خیّام

خیّام

یک روز ز بند عالم آزاد نیم
یک دم زدن از وجود خود شاد نیم

شاگردی روزگار کردم بسیار
در کار جهان هنوز استاد نیم
 

mare

عضو جدید
دانی ز چه روست ، توبه نا کردن من
زیرا که حرام نیست ، می خوردن من
بر اهل مجاز است ، به تحقیق حرام
می خوردن اهل راز ، بر گردن من
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خیّام

خیّام

از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامده ست فریاد مکن

بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
 

EVER GREEN

عضو جدید
ای شب شادی همیشه بادی شادا
عمرت به درازی قیامت بادا



در یاد من آتشی از صورت دوست
ای غصه اگر تو زهره داری یادا


-----------------------

مولوی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خیّام

خیّام

ای دیده اگر کور نئی گور ببین

وین عالم پر فتنه و پر شور ببین

شاهان و سران و سروران زیر گلند

روهای چو مه در دهن مور بین


 

EVER GREEN

عضو جدید
عطار

عطار

تا چند من سوخته را رنجانی
تاکی کشیم به تیغ سرگردانی


نه با خودم و نه بیخود از حیرانی
گر هیچ نگویم تو نکو میدانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حافظ

حافظ

گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات

گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات

گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا

شادی همه لطیفه گویان صلوات
 

EVER GREEN

عضو جدید
شیخ بهایی

شیخ بهایی

فرخنده شبی بود که آن دلبر مست
آمد ز پی غارت دل، تیغ به دست

غارت زده‌ام دید و خجل گشت، دمی
با من ز پی رفع خجالت بنشست
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای دوست غم تو سربه سر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مرا

من گریه و سوز دل نمی‌دانستم
استاد تغافل تو آموخت مرا
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز دل نقش جمالت در نشي يار
خيال خط و خالت در نشي يار

مژه سازم به دور ديده پر چين

كه تاونيم در نشي يار


 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شمع ارچه به گریه جانگدازی می‌کرد
گریه زده خندهٔ مجازی می‌کرد

آن شوخ سرش را ببریدند و هنوز
استاده بد و زبان‌درازی می‌کرد
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هرچند که هست عالم از خوبان پر
شیرازی و کازرونی و دشتی و لر

مولای منست آن عربی‌زادهٔ حر
کاخر به دهان حلو می‌گوید مر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سحر بر شاخسار بوستانی
چه خوش می گفت مرغ نغمه خوانی

برآور هر چه اندر سینه داری
سرودی ناله ای آهی فغانی

اقبال لاهوری
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
جز فکر جدا شدن ز دلدارم نیست
این صبر هراسنده ولی یارم نیست

دندان به جگر نهادنی می‌باید
اما چه کنم صبر جگر دارم نیست
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وحشی که همیشه میل ساغر دارد
جز باده کشی چه کار دیگر دارد

پیوسته کدویش ز می ناب پر است
یعنی که مدام باده در سر دارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اول قدم از عشق سر انداختن است
جان باختن است ویا بلا ساختن است
اول اینست وآخرش دانی چیست
خود را از خودی خود بپر داختن است


عراقی
 

EVER GREEN

عضو جدید
خیام

خیام

:gol:

در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست

او را نه بدایت نه نهایت پیداست


کس می نزند دمی در این معنی راست

کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست
 
Similar threads

Similar threads

بالا