بيستم آبان ماه
ابراهيم علىمعصومى
فرمانده گردان کمیل لشکر27محمدرسول الله(ص)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
سال 1337در روستای "شاهجرین" از روستاهای شهرستان رزن در استان همدان و در خانوادهای متدین چشم به جهان گشود. پدر و مادرش او را پیش از مدرسه به مکتب فرستادند تا قرآن و علوم اسلامی را فرا گیرد. با توانایی و زکاوت فراوان توانست در امتحانات اول و دوم دبستان همزمان شرکت کرده و با نمرات عالی، به کلاس سوم راه یابد .اودر چهار سال تحصیل، تا پایه دوم راهنمایی را با موفقیت به پایان رساند اما به دلیل مشکلات اقتصادی و دوری راه ازروستای شاهجرین تا اولین مدرسه ی راهنمایی از ادامه تحصیل بازماند و در جستجوی کار روانه تهران شد.
او درتهران در یک کارگاه خیاطی مشغول به کار شد. از آنجایی که اعتقادات مذهبی در سراسر وجود ش ریشه ای داشت، بارسیدن به سن نوجوانی به انقلاب اسلامی و مردمی امام خمینی پیوست واز مبارزان این نهضت الهی شد.
او در پخش اعلامیهها و پیام های امام تلاش می کردو از هر فرصتی برای افشای ماهیت رژیم ستمگرپهلوی ، بهره میبرد.
اوعلاقه فراوانی به کار و تلاش درجهت توسعه ی مکتب اسلام و انقلاب اسلامی داشت, با پیروزی انقلاب اسلامی، در 22بهمن 1359 وتاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در همدان درآمد.
باشروع جنگ تحمیلی به منطقه سر پل ذهاب رفت.مدتی بعدبه همدان برگشت ویکسال در سپاه این شهر به فعالیت پرداخت.بعداز آن به تهران منتقل شد و در پادگان ولیعصر (عج) مشغول خدمت شد. پس از حضور در پادگان ولیعصر(عج) به صورت داوطلبانه، در جبهههای کردستان حضور یافت و در محور مریوان به مقابله با دشمن پرداخت. بعد از آن مدتی مسئولیت حفاظت از بیت امام، به او واگذار شد.ا و در پایان این مأموریت به جبهه ی جنوب رفت ودر عملیات فتح المبین حماسه آفرید.
بعدازآن به لبنان رفت تا با آموزش نظامی به مسلمانان این کشور در مقابله با اشغالگران صهیونیست کمک کند.
بعد از آن به ایران بازگشت و به عنوان فرمانده گردان در لشکر27محمدرسول الله (ص) مشغول خدمت شد. ابراهیم در حالیکه فرماندهی گردان کمیل را بر عهده داشت در عملیات والفجر 4 که در منطقه پنجوین انجام شد مردانه جنگید و با پایان ماموریت زمینی اش آسمانی شد.
در این عملیات درحالیکه او پیشا پیش نیروهای گردان کمیل به قلب نیروهای دشمن زده بود وشکست بزرگی را بر آنها وارد ساخته بود,با اصابت گلوله توپ 106 در تاریخ 17/8/1362، در سن 25 سالگی، به شهادت رسید.آرامگاه او در بهشت زهرای تهران ، قطعه29 ردیف9،شماره 1 است.از او سه فرزند به یادگار ماند.
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهید
خدايا تو شاهد باش ,من بنده ذليل وضعيف هيچ چيز از خودم ندارم و همه از توست. با چشم باز و با رضايت خودم براى رضاى تو به جبهه آمدهام تا به نداى غريبى «هل من ناصرا ينصرنى» امام حسين (ع) كه بعد از قرنها از گلوی حسين زمان و رهبر كبير انقلاب (خمينى كبير محبوبترين فرد قرن) كه فقط براى پياده كردن دين اسلام در جهان به گوش مىرسد،لبيك گفته و تا آخرين قطره خونم در راه خدا با دشمنان اسلام مبارزه كنم ,تا شايد تو از من راضى باشى و تا توانسته باشم در پيشگاهت از بندگان آبرومندت باشم. خداوندا، اگر گناهان من بزرگ است عفو و بخشش تو بزرگتر از گناه من است. خدايا براى بهشت و جهنمت به جبهه نيامدهام ,فقط براى اينكه انجام وظيفه كنم و تورا ستايش كنم تا راضى شوى،به سويت آمدهام. پس مولا جان, توفيق بده از اين موقعيت كه نعمت بىپايان خود را بر ما منت نهادهاى و بر سر ما ريختهاى از آزمايش و امتحان پيروز به در آيم.
اى دوستداران امام زمان،بىعشق خمينى نتوان عاشق مهدى شد.
اى رهبر عزيزم اگر من نتوانستم سرباز خوبى باشم اميدوارم بچههايم و برادرانم سربازان خوبى در خدمت به اسلام و فرمانت باشند و اميدوارم به كورى چشم دشمنانت از خون هر شهيدى چندين سرباز به قشونت اضافه شود و عمرهاى ما همه براى لحظههاى عمرت ،افزون گردد تا خداوند شما را تا ظهور حضرت مهدى (عج) و برافراشته شدن پرچم اسلام در سراسر دنيا در پناه خودش نگهدارد.
خدايا همه ما را از قشون خودت قرار بده زيرا كه قشون تو پيروزند و همه ما را از حزب خودت قرار بده كه حزب تو رستگارند و ما را از دوستان خود قرار بده زيرا كه دوستان تو نه مىهراسند و نه اندوهگين مي شوند.
اى برادران و خواهران و اى ياران باوفاى امام زمان (عج) اميدوارم كه انشاءالله دنياى ابدى آخرترا به اين دو روز زودگذر دنيا نفروشيم و با اطاعت ازخدا و رسول و ائمه كه نور هدايت بشر از جانب خدا هستند و اطاعت از رهبرى آگاهانه حسين زمان كه پيروزى ما فقط در گروى عمل كردن مو به موى دستور ايشان است؛ بتوانيم انشاءالله در آخرت در صف محمد و آلش قرار بگيريم و از شفاعت آنان كه آبرومندان پيشگاه خداوند هستند محروم نشويم و بگوئيم يا رسول الله يا اميرالمومنين اگر حسينت را در كربلا تنها گذاشتند و زن و بچههايش را اسير كردند،على اصغرش را در بغلش به خون غلطاندند،مسلمش را در كوفه سنگ زدند و آتش به سرش ريختند اما ما امتت هم پس از قرنها كه صداى حسينت به گوشمان رسيد ,در راه حسينت خونها داديم. على اصغر داديم, بچههاى ما شهيد شدند, خانههاى ما ويران شد, زن و بچههاى ما اسير شدند و شب و روز بر سر ما آتش ريختند .به اميد اينكه در پيشگاه خدا شفيع ما باشيد و خدا از ما راضى باشد. اما يا رسول الله ما هيچكس را نداريم آقا جان ,ما هم مثل حسينت غريب هستيم, دنيا به ما هجوم آورده است, از شما مي خواهيم كه از خدا بخواهى هر چه زودتر امام زمان (عج) را به يارى ما بفرستد تا انتقام حسينت گرفته شود, همان حسينى كه تمام خانوادههاى شهداء و ملت مظلوم ايران،و تمام رزمندگان آرزوى زيارتش را مىكشند و تمام راههاى جبهه را كه نگاه مىكنى نوشتهاند: تا كربلا راهى نيست. خدايا كى مي شود اين راه تمام شود؟
بر مشامم مىرسد هر لحظه بوى كربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوى كربلا
اما اى دشمنان اسلام و اى منافقين بدانيد ما مبارزه را از امام حسين (ع) ياد گرفتهايم. تمام مصيبتها را كه در پيش مصيبت او هيچ است مىكشيم و تا آخرين نفس با شما مىجنگيم ولى تن به ذلت نمىدهيم و اين را هم بدانيد روزى انشاءالله خواهد رسيد كه اين قطره خونهاى ما به سيل تبديل مي شود و آن كاخهاى فرعونى شما را متزلزل خواهد كرد, پس منتظر باشيد تا وعده عذاب الهى به شما برسد مگر اينكه توبه كرده و به اسلام پناه آوريد.
پدر و مادر عزيزم, اميدوارم حق بزرگى كه بر گردنم داريد حلال كنيد و حقتان را از خداوند متعال بگيريد. رحمت خدا بر تمام شما پدران و مادران كه مهمترين ثمره عمرتان را در راه خدا مىدهيد و براى خدا صبر مىكنيد و خواهيد كرد. از شما تقاضامندم اگر سعادت شهادت نصيب من گرديد خوشحال باشيد و خدا را هم شكر كنيد که شما جزو خانوادههاى شهداء (يعنى از ياوران امام زمان «عج») شديد و از اين انقلاب سهمى داريد, خوشحال باشيد تا دشمن گريه كند و گريه نكنيد تا دشمن خوشحال باشد. اگر هم دلتان گرفت و خواستيد گريه كنيد فقط براى مصيبت امام حسين (ع) كه از همه مصيبتها بالاتر است گريه كنيد ،براى همه خانوادههاى شهداء گريه كنيد براى يتيمى طفلان امام حسين (ع) و آن طفلان شهيدانى كه بابا ندارند گريه كنيد،بدانيد تنها پسر شما نيست كه شهيد شده, جوانان رفتند و خواهند رفت و بالاخره براى هر كسى يك اجل حتمى است پس چه خوب است از اين فرصت استفاده كنيم و در راه خدا با آبرو از دنيا برويم و سعى كنيد آخرين شهيد از شماها نباشم و برادران ديگرم را براى يارى اسلام و اعزام به جبههها آماده كنيد چون اين دشمنان قسمخورده به اين آسانى از ما و اسلام دست نخواهند كشيد.خواهش ديگرى از شما دارم چيزى كه در راه خدا مي دهيد عوضش را از خدا بخواهيد نه از بندگان خدا،هيچگونه انتظارى از شهادت من از ملت و مسئولين نداشته باشيد و اين را يك وظيفه در راه خدا بدانيد تا اجر شما در پيش خدا محفوظ بماند.
اميدوارم خداوند به شما پدر و مادرم و همه خانوادههاى شهدا اجر آخرت بدهد و با محمد و آلش محشور كند, انشاءالله. توشه سفرتان را قبلا بفرستيد كه بعد از شما كسى نخواهد آورد.
همسرى كه من از او راضى هستم و خدا هم انشاءالله راضى باشد.
من،شما همسرم را تنها گذاشتم و اذيت كردم چون خودت مىدانى همه اينها در راه خدا بود. اميدوارم در راه رضاى خدا حلالم كنى و مثل حضرت زينب (س) الگوى زنان عالم و قهرمان كربلا صبر كنى و با تربيت صحيح بچههايم در راه خدا سنگر مرا پر كنى و راهم را ادامه دهى،ميدانم برايت سخت است اما تنها براى تو نيست, براى رضاى خدا صبر كن و انشاءالله بىمزد نمىمانى و شما را هم وصيت مىكنم به تقوا،تقوائى كه شما را از دشمن داخلى خود نجات بدهد و به صراط مستقيم هدايت كند. پس همسرم, سنگرت را محكم نگهدار تا دشمن در آن نفوذ نكند .تو بايد براى بچههايم مادر و الگو باشى اما اگر من در خانه ناراحتى كردم و آنطور كه مىبايست حقت را ادا كنم نكردهام، اميدوارم ببخشى چون من نمىخواستم ،اگر بوده اين نفس من بوده كه من اسيرش بودم،اميدوارم كه انشاءالله اينطور نباشد.
همسر،بچههايم ،پدرم ،مادرم،برادران و خواهرانم:همه شما را دوست دارم اما خدايم را از همه شماها كه تمام هستى از اوست و به سوى اوست بيشتر دوست دارم و اميدوارم شماها هم خدا را از همه چيز بيشتر دوست داشته باشيد تا انشاءالله توفيق ملاقات همديگر را داشته باشيم.
اما چند پيام يادگارى براى بچههايم:«زهير جان و ياسر » عزيزانم بدانيد راهى را كه انتخاب كردهام فكر ميكنم بهترين راه باشد. همه چيز امانتی است پيش ما و بايد در راه خدا و براى رضاى خدا داداین امانتها را پس داد. بچههاى عزيزم اميدوارم دينتان اسلام،كتابتان قرآن،امت محمد(ص) ،شيعه على (ع) پيرو واقعى خمينى و از سربازان واقعى اسلام،مثل زهير و ياسر تاريخ باشيد, انشاءالله .
عزيزانم ،اميد اسلام به شما نونهالان است،اگر ما در محيط فاسد بوديم،آلوده شديم (كه شايد خداوند به بركت اين انقلاب ما را ببخشد) شما سعى كنيد از اول خودتان را براى اسلام بسازيد و فقط اطاعت از ولايتفقيه كنيد تا رستگار شويد و نمازتان را حتما اول وقت بخوانيد, اگر نمازتان درست باشد همه چيز شما درست خواهد شد،اما وصيت مىكنم ،به جاى من از پدر و مادرم و از مادرتان حرف گوش كنيد و تا مي توانيد درس بخوانيد, درسى كه شما را به خدمت اسلام بخواند. اميدوارم همين طورى كه الان تازه زبان باز مىكنيد و شعارهاى اسلامى ميدهيد انشاءالله روزى برسد كه به آن عمل كنيد و بتوانيد اين وصيتنامه را بخوانيد و يادى هم از ما بكنيد .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
همه شما را به خداوند متعال مىسپارم و با آرزوى پيروزى لشكريان اسلام در سراسر جهان.روز سه شنبه: 28/10/61 در سنگر اسلام ,ابراهيم علىمعصومى
سال 1337در روستای "شاهجرین" از روستاهای شهرستان رزن در استان همدان و در خانوادهای متدین چشم به جهان گشود. پدر و مادرش او را پیش از مدرسه به مکتب فرستادند تا قرآن و علوم اسلامی را فرا گیرد. با توانایی و زکاوت فراوان توانست در امتحانات اول و دوم دبستان همزمان شرکت کرده و با نمرات عالی، به کلاس سوم راه یابد .اودر چهار سال تحصیل، تا پایه دوم راهنمایی را با موفقیت به پایان رساند اما به دلیل مشکلات اقتصادی و دوری راه ازروستای شاهجرین تا اولین مدرسه ی راهنمایی از ادامه تحصیل بازماند و در جستجوی کار روانه تهران شد.
او درتهران در یک کارگاه خیاطی مشغول به کار شد. از آنجایی که اعتقادات مذهبی در سراسر وجود ش ریشه ای داشت، بارسیدن به سن نوجوانی به انقلاب اسلامی و مردمی امام خمینی پیوست واز مبارزان این نهضت الهی شد.
او در پخش اعلامیهها و پیام های امام تلاش می کردو از هر فرصتی برای افشای ماهیت رژیم ستمگرپهلوی ، بهره میبرد.
اوعلاقه فراوانی به کار و تلاش درجهت توسعه ی مکتب اسلام و انقلاب اسلامی داشت, با پیروزی انقلاب اسلامی، در 22بهمن 1359 وتاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در همدان درآمد.
باشروع جنگ تحمیلی به منطقه سر پل ذهاب رفت.مدتی بعدبه همدان برگشت ویکسال در سپاه این شهر به فعالیت پرداخت.بعداز آن به تهران منتقل شد و در پادگان ولیعصر (عج) مشغول خدمت شد. پس از حضور در پادگان ولیعصر(عج) به صورت داوطلبانه، در جبهههای کردستان حضور یافت و در محور مریوان به مقابله با دشمن پرداخت. بعد از آن مدتی مسئولیت حفاظت از بیت امام، به او واگذار شد.ا و در پایان این مأموریت به جبهه ی جنوب رفت ودر عملیات فتح المبین حماسه آفرید.
بعدازآن به لبنان رفت تا با آموزش نظامی به مسلمانان این کشور در مقابله با اشغالگران صهیونیست کمک کند.
بعد از آن به ایران بازگشت و به عنوان فرمانده گردان در لشکر27محمدرسول الله (ص) مشغول خدمت شد. ابراهیم در حالیکه فرماندهی گردان کمیل را بر عهده داشت در عملیات والفجر 4 که در منطقه پنجوین انجام شد مردانه جنگید و با پایان ماموریت زمینی اش آسمانی شد.
در این عملیات درحالیکه او پیشا پیش نیروهای گردان کمیل به قلب نیروهای دشمن زده بود وشکست بزرگی را بر آنها وارد ساخته بود,با اصابت گلوله توپ 106 در تاریخ 17/8/1362، در سن 25 سالگی، به شهادت رسید.آرامگاه او در بهشت زهرای تهران ، قطعه29 ردیف9،شماره 1 است.از او سه فرزند به یادگار ماند.
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهید
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
خدايا تو شاهد باش ,من بنده ذليل وضعيف هيچ چيز از خودم ندارم و همه از توست. با چشم باز و با رضايت خودم براى رضاى تو به جبهه آمدهام تا به نداى غريبى «هل من ناصرا ينصرنى» امام حسين (ع) كه بعد از قرنها از گلوی حسين زمان و رهبر كبير انقلاب (خمينى كبير محبوبترين فرد قرن) كه فقط براى پياده كردن دين اسلام در جهان به گوش مىرسد،لبيك گفته و تا آخرين قطره خونم در راه خدا با دشمنان اسلام مبارزه كنم ,تا شايد تو از من راضى باشى و تا توانسته باشم در پيشگاهت از بندگان آبرومندت باشم. خداوندا، اگر گناهان من بزرگ است عفو و بخشش تو بزرگتر از گناه من است. خدايا براى بهشت و جهنمت به جبهه نيامدهام ,فقط براى اينكه انجام وظيفه كنم و تورا ستايش كنم تا راضى شوى،به سويت آمدهام. پس مولا جان, توفيق بده از اين موقعيت كه نعمت بىپايان خود را بر ما منت نهادهاى و بر سر ما ريختهاى از آزمايش و امتحان پيروز به در آيم.
اى دوستداران امام زمان،بىعشق خمينى نتوان عاشق مهدى شد.
اى رهبر عزيزم اگر من نتوانستم سرباز خوبى باشم اميدوارم بچههايم و برادرانم سربازان خوبى در خدمت به اسلام و فرمانت باشند و اميدوارم به كورى چشم دشمنانت از خون هر شهيدى چندين سرباز به قشونت اضافه شود و عمرهاى ما همه براى لحظههاى عمرت ،افزون گردد تا خداوند شما را تا ظهور حضرت مهدى (عج) و برافراشته شدن پرچم اسلام در سراسر دنيا در پناه خودش نگهدارد.
خدايا همه ما را از قشون خودت قرار بده زيرا كه قشون تو پيروزند و همه ما را از حزب خودت قرار بده كه حزب تو رستگارند و ما را از دوستان خود قرار بده زيرا كه دوستان تو نه مىهراسند و نه اندوهگين مي شوند.
اى برادران و خواهران و اى ياران باوفاى امام زمان (عج) اميدوارم كه انشاءالله دنياى ابدى آخرترا به اين دو روز زودگذر دنيا نفروشيم و با اطاعت ازخدا و رسول و ائمه كه نور هدايت بشر از جانب خدا هستند و اطاعت از رهبرى آگاهانه حسين زمان كه پيروزى ما فقط در گروى عمل كردن مو به موى دستور ايشان است؛ بتوانيم انشاءالله در آخرت در صف محمد و آلش قرار بگيريم و از شفاعت آنان كه آبرومندان پيشگاه خداوند هستند محروم نشويم و بگوئيم يا رسول الله يا اميرالمومنين اگر حسينت را در كربلا تنها گذاشتند و زن و بچههايش را اسير كردند،على اصغرش را در بغلش به خون غلطاندند،مسلمش را در كوفه سنگ زدند و آتش به سرش ريختند اما ما امتت هم پس از قرنها كه صداى حسينت به گوشمان رسيد ,در راه حسينت خونها داديم. على اصغر داديم, بچههاى ما شهيد شدند, خانههاى ما ويران شد, زن و بچههاى ما اسير شدند و شب و روز بر سر ما آتش ريختند .به اميد اينكه در پيشگاه خدا شفيع ما باشيد و خدا از ما راضى باشد. اما يا رسول الله ما هيچكس را نداريم آقا جان ,ما هم مثل حسينت غريب هستيم, دنيا به ما هجوم آورده است, از شما مي خواهيم كه از خدا بخواهى هر چه زودتر امام زمان (عج) را به يارى ما بفرستد تا انتقام حسينت گرفته شود, همان حسينى كه تمام خانوادههاى شهداء و ملت مظلوم ايران،و تمام رزمندگان آرزوى زيارتش را مىكشند و تمام راههاى جبهه را كه نگاه مىكنى نوشتهاند: تا كربلا راهى نيست. خدايا كى مي شود اين راه تمام شود؟
بر مشامم مىرسد هر لحظه بوى كربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوى كربلا
اما اى دشمنان اسلام و اى منافقين بدانيد ما مبارزه را از امام حسين (ع) ياد گرفتهايم. تمام مصيبتها را كه در پيش مصيبت او هيچ است مىكشيم و تا آخرين نفس با شما مىجنگيم ولى تن به ذلت نمىدهيم و اين را هم بدانيد روزى انشاءالله خواهد رسيد كه اين قطره خونهاى ما به سيل تبديل مي شود و آن كاخهاى فرعونى شما را متزلزل خواهد كرد, پس منتظر باشيد تا وعده عذاب الهى به شما برسد مگر اينكه توبه كرده و به اسلام پناه آوريد.
پدر و مادر عزيزم, اميدوارم حق بزرگى كه بر گردنم داريد حلال كنيد و حقتان را از خداوند متعال بگيريد. رحمت خدا بر تمام شما پدران و مادران كه مهمترين ثمره عمرتان را در راه خدا مىدهيد و براى خدا صبر مىكنيد و خواهيد كرد. از شما تقاضامندم اگر سعادت شهادت نصيب من گرديد خوشحال باشيد و خدا را هم شكر كنيد که شما جزو خانوادههاى شهداء (يعنى از ياوران امام زمان «عج») شديد و از اين انقلاب سهمى داريد, خوشحال باشيد تا دشمن گريه كند و گريه نكنيد تا دشمن خوشحال باشد. اگر هم دلتان گرفت و خواستيد گريه كنيد فقط براى مصيبت امام حسين (ع) كه از همه مصيبتها بالاتر است گريه كنيد ،براى همه خانوادههاى شهداء گريه كنيد براى يتيمى طفلان امام حسين (ع) و آن طفلان شهيدانى كه بابا ندارند گريه كنيد،بدانيد تنها پسر شما نيست كه شهيد شده, جوانان رفتند و خواهند رفت و بالاخره براى هر كسى يك اجل حتمى است پس چه خوب است از اين فرصت استفاده كنيم و در راه خدا با آبرو از دنيا برويم و سعى كنيد آخرين شهيد از شماها نباشم و برادران ديگرم را براى يارى اسلام و اعزام به جبههها آماده كنيد چون اين دشمنان قسمخورده به اين آسانى از ما و اسلام دست نخواهند كشيد.خواهش ديگرى از شما دارم چيزى كه در راه خدا مي دهيد عوضش را از خدا بخواهيد نه از بندگان خدا،هيچگونه انتظارى از شهادت من از ملت و مسئولين نداشته باشيد و اين را يك وظيفه در راه خدا بدانيد تا اجر شما در پيش خدا محفوظ بماند.
اميدوارم خداوند به شما پدر و مادرم و همه خانوادههاى شهدا اجر آخرت بدهد و با محمد و آلش محشور كند, انشاءالله. توشه سفرتان را قبلا بفرستيد كه بعد از شما كسى نخواهد آورد.
همسرى كه من از او راضى هستم و خدا هم انشاءالله راضى باشد.
من،شما همسرم را تنها گذاشتم و اذيت كردم چون خودت مىدانى همه اينها در راه خدا بود. اميدوارم در راه رضاى خدا حلالم كنى و مثل حضرت زينب (س) الگوى زنان عالم و قهرمان كربلا صبر كنى و با تربيت صحيح بچههايم در راه خدا سنگر مرا پر كنى و راهم را ادامه دهى،ميدانم برايت سخت است اما تنها براى تو نيست, براى رضاى خدا صبر كن و انشاءالله بىمزد نمىمانى و شما را هم وصيت مىكنم به تقوا،تقوائى كه شما را از دشمن داخلى خود نجات بدهد و به صراط مستقيم هدايت كند. پس همسرم, سنگرت را محكم نگهدار تا دشمن در آن نفوذ نكند .تو بايد براى بچههايم مادر و الگو باشى اما اگر من در خانه ناراحتى كردم و آنطور كه مىبايست حقت را ادا كنم نكردهام، اميدوارم ببخشى چون من نمىخواستم ،اگر بوده اين نفس من بوده كه من اسيرش بودم،اميدوارم كه انشاءالله اينطور نباشد.
همسر،بچههايم ،پدرم ،مادرم،برادران و خواهرانم:همه شما را دوست دارم اما خدايم را از همه شماها كه تمام هستى از اوست و به سوى اوست بيشتر دوست دارم و اميدوارم شماها هم خدا را از همه چيز بيشتر دوست داشته باشيد تا انشاءالله توفيق ملاقات همديگر را داشته باشيم.
اما چند پيام يادگارى براى بچههايم:«زهير جان و ياسر » عزيزانم بدانيد راهى را كه انتخاب كردهام فكر ميكنم بهترين راه باشد. همه چيز امانتی است پيش ما و بايد در راه خدا و براى رضاى خدا داداین امانتها را پس داد. بچههاى عزيزم اميدوارم دينتان اسلام،كتابتان قرآن،امت محمد(ص) ،شيعه على (ع) پيرو واقعى خمينى و از سربازان واقعى اسلام،مثل زهير و ياسر تاريخ باشيد, انشاءالله .
عزيزانم ،اميد اسلام به شما نونهالان است،اگر ما در محيط فاسد بوديم،آلوده شديم (كه شايد خداوند به بركت اين انقلاب ما را ببخشد) شما سعى كنيد از اول خودتان را براى اسلام بسازيد و فقط اطاعت از ولايتفقيه كنيد تا رستگار شويد و نمازتان را حتما اول وقت بخوانيد, اگر نمازتان درست باشد همه چيز شما درست خواهد شد،اما وصيت مىكنم ،به جاى من از پدر و مادرم و از مادرتان حرف گوش كنيد و تا مي توانيد درس بخوانيد, درسى كه شما را به خدمت اسلام بخواند. اميدوارم همين طورى كه الان تازه زبان باز مىكنيد و شعارهاى اسلامى ميدهيد انشاءالله روزى برسد كه به آن عمل كنيد و بتوانيد اين وصيتنامه را بخوانيد و يادى هم از ما بكنيد .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
همه شما را به خداوند متعال مىسپارم و با آرزوى پيروزى لشكريان اسلام در سراسر جهان.روز سه شنبه: 28/10/61 در سنگر اسلام ,ابراهيم علىمعصومى