فارس را دوست داریم اما!!!

turk

عضو جدید
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سخن اول[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ساوالان ائل اوغلو
[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از همان كودكي از اينكه بايد فارسي را با لهجه تهراني حرف مي زدم اذيت مي شدم.در ذهن كودكانه ام با خودم مي گفتم من كه فارسي را درست حرف مي زنم،پس چرا اينقدر مسخره مي شوم.چه فرقي دارد كه من "ق" را با لهجه تهراني بگويم يا با لهجه تركي؟[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بزرگتر كه شدم فهميدم لهجه اي كه من با آن فارسي حرف مي زنم، تهراني ها و فارس ها را به ياد خر مي اندازد!در حالي كه فارسي زبان خود من نبود و همين كه من مي توانستم آن را به خوبي حرف بزنم خيلي بود،اما آنها از من انتظار داشتند كه لهجه ام هم مثل خودشان باشد و اين خواسته اي بي مورد بود.هرجا كه مي توانستند لهجه و ترك بودنم را مسخره مي كردند و ترك بودن را نوعي كمبود براي من به حساب مي آوردند. در نظر آنان من بايد به خاطر ترك بودنم سر افكنده مي بودم و آنان به خاطر فارس بودنشان سرفراز.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اشتبهات كوچك يا بزرگ من را كه مي توانست از هر انساني با هر زبان و هر نژادي سر بزند، نه به حساب جايز الخطا بودنم بلكه به حساب ترك بودن و در عمق ذهنشان به حساب خر بودنم مي گذاشتند.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]طبيعي بود با اين فشاري كه روي من بود، اعتماد به نفسم بسيار كم شود و نوعي بيزاري از خودم پيدا كنم. سعي مي كردم كه فارسي را با لهجه حرف نزنم و به نوعي ترك بودنم ار پنهان كنم تا از زير بار اين همه فشار بيرون بيايم.اما هر چه فكر مي كردم دليلي منطقي براي اين فشار پيدا نمي كردم. چرا من فقط به خاطر اينكه ترك بودم بايد تحقير مي شدم؟ من كه ياد گرفته بودم انسانها را حتي به خاطر عيب هايشان مسخره نكنم، چرا بايد به خاطر ترك بودن كه عيب هم نبود مسخره مي شدم؟ اين تضاد من را مجاب كرد تا به جاي پاك كردن صورت مسئله و انكار ترك بودنم، آن را ريشه يابي كنم.نتيجه كه به آن رسيدم اين بود: مشكل از ترك بودنم نبود، چرا كه من ترك بودم و ترك بودن يعني انسان بودن همانگونه كه فارس بودن يعني انسان بودن. خدا خواسته بود كه من ترك به دنيا بيايم ودر قانون هيچ دين و كشوري حتي ايران ترك بودن جرم نبود. مشكل از تفكري بود كه من ترك را انسان حساب نمي كرد و خودش را فقط به اين دليل كه فارس بود از من بالاتر مي دانست. گروهي كه خود را بالاتر از خدا مي دانستند، انسانيتي را كه خدا به من داده بود را مستقيم و غير مستقيم نفي مي كردند. مستقيم با خر ناميدنم غير مستقيم با تضييع اوليه ترين حقوق انسانيم.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با اين وضع آيا من بايد ترك بودنم را نفي مي كردم يا با آن تفكر غلط مبارزه مي كردم؟ عقلم مي گفت كه بايد گناه كار را مجازات كرد.ترك بودن كه گناه نبود.پس بايد اين تفكرغلط كه مقصر اصلي بود از ميان برداشته مي شد. اينگونه بود كه راه مبارزه با آن تفكر غلط را برگزيدم.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حال ازشما مي پرسم: آيا بايد تركي را مقصر دانست و آن را با بي توجهي مجازات كرد يا با كساني به مبارزه برخاست كه بدليل افكار نژاد پرستانه و غير انسانيشان من و تو را فقط به خاطر ترك بودنمان انسان نمي دانند؟كساني كه اين حق را براي خود قائل مي شوند كه فرهنگمان و زبانمان را كه نشانه هستي و هويتمان است شايسته از بين رفتن بدانند.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قضاوت را به وجدانت كه مطمئنم هنوز بيدار است واگذار مي كنم.[/FONT]
 

turk

عضو جدید
هر زبانی طبیعت خودش را دارد.
مثلا یه فرانسوی بهnationalمیگه:ناسیونال و یه انگلیسی میگه (نشنال) گوش ما به هر دو عادت کرده!
یه هلندی به goodmorningمیگه:گودموغینگ!
حرف ک در لهجه ی ترکی اذری بعضا خ تلفظ میشه ودر ترکی استانبولی خ نداریم...
 

turk

عضو جدید
فرهنگ و ادبیات غنی ترکی

خاقانی شروانی و نظامی گنجوی و شهریار و صائب و شمس تبریزی ...که نیازی به معرفی نیست!

قاضی ضریر:

مصطفی ضریر فرزند یوسف از بزرگترین شعرای آذری قرن چهاردهم میلادی است.در ارزروم به دنیا آمد و چون کور مادر زاد بود لقب ضریر انتخاب کرد.او با استعداد و حافظه فوق العاده ای که داشت زبان و معارف اسلامی را در حد عالی فرا گرفت و قاضی شهر شد.به سبب اشعارش،غیر از آسیای صغیر، در سوریه و مصر نیز شهرت به هم رساند.در 1377 (779هجری) به مصر رفت و در دربار ترکان مملوک به حضور ملک منصور علی راه یافت و مدتی مقرب و مونس سلطان بود و به خواست وی سیرت نبی را به ترکی ترجمه کرد.این اثر به شعر و نثر است و در مقدمه آن چنین مینویسد:
بو کتاب کیم رسولون سیرتی کتاب دیر،عرب دیلیندن تورک دیلینه نه سبب دن ترجمه اولدو غونی بیلدورور.ضریر آییدور:اول ییل ایچینده کیم رسولون هجرتینه یدی یوز یئتمیش دوقوز اولمیشیدی ضریره مصر سفری روزی اولدی.چون مصر شهرونه گلدی دیله گی اول ایدی کیم مصر ملکینه یئتیشه،ملوک حضرتینه یول بولا،یا سلطانلار صحبتینه لایق اولا...مسکن ضریر فقیر حقیر ،اول سعادتلو ملکون صحبتینه،سوز سویله مک سببدن یول بولدی.کلمات برکاتیندان اول حضرته تقرب حاصل اولدی.زیرا گوز سوز کیشی نون اگرچه گوزی یوخدور و گورکی اوکسوکدور،اما حافظه قاتی اولور.سوزی کونلونده جمع ائیله مگه قوتی اولور.ضریر سوز سؤیله ییجک داتلو سؤیلردی قوتلو،معرفتلو سؤیلردی.نظم و نثر سؤیله مکده عبارتی خوبدی،خلایق آنون سؤزینی دینله مگه عظیم رغبت ائدرلردی.بیش ییل اول پادشاهون حضرتینده ضریر،هر گئجه مجلس ائیله دی.
ترجمه:
این کتاب که کتاب سیرت رسول است سبب ترجمه ی آنرا از عربی به ترکی بیان میکند،ضریر میگوید:در سالی که از هجرت رسول 779 گذشته بود سفر مصر نصیب ضریر شد.وقتی به مصر آمد میخواست به حضور شاه مصر برسد و لایق صحبت سلاطین باشد.وقتی به مصر آمد میخواست به حضور شاه مصر برسد و لایق صحبت سلاطین باشد.ضریر مسکین ،فقیر حقیر،به سبب سخن گفتن به صحبت آن پادشاه سعادتمند راه یافت و از برکات کلمات به آنحضرت تقرب حاصل نمود زیرا آدم نابینا اگرچه کور است و بینائی کم دارد ولی حافظه اش قوی است و میتواند کلمات را به خاطر بسپارد.ضریر وقتی سخن میگفت سخنانش شیرین و قوی و با معرفت بود.عبارت او در نظم و نثر خوب بود.مردم برای شنیدن سخنان او رغبت عظیم نشان میدادند.ضریر پنج سال در خدمت آن پادشاه هر شب مجلس داشت.
سپس از زبان پادشاه چنین میگوید:
گل ای گؤز سوز، منه بیر سیره سؤیله
کیم آندا صورت و هم سیرت اولسون
هم آندا علم آنیلسون عدل انیلسون
ایچینده معنی و معرفت اولسون
بیزه اگلنجه اولسون دینله مکده
یوره گوموزه داخی قوت اولسون
ترجمه:بیا ای نابینا سیره ای برای من بگو/که در آن هم صورت و هم سیرت باشد/در آن از علم و عدل یادی به میان آید/در آن معنی و معرفت باشد/در مواقع گوش دادن سرگرمی باشد/و برای دلهایمان هم قوت باشد.
ضریر سیرت نبی را در سال 1388(=790 هجری قمری) تمام کرد ولی در این موقع ملک منصور مرده بود.ضریر بعدا به حلب رفت و در آنجا تاریخ فتوح الشام را به نام امیر چولپان نایب الحکومۀ حلب،از عربی به ترکی ترجمه نمود.
اولین اثر ضریر منظومه مثنوی قصه یوسف است که با وزن فاعلاتن،فاعلاتن،فاعلات در 2120 بیت سروده است و در بین قطعات مثنوی غزلهایی به چشم میخورد.مثلا از زبان زلیخا چنین آمده:
بودور اول عشقیله کونلوم اگله ین
جانوم ایچینده کی سلطانوم بنوم
بودور اول کونلو مو یغما ائیله ین
جانوم اولسون اونا قربانوم بنوم
بودور اول سلطان خوبان جهان
کیم بنه گوستردی سبحانوم بنوم
ترجمه:
این است آنکه با عشقش دلم خوش است/در جانم سلطان من است/این است آنکه دل مرا یغما کرده/جان به قربان او باد/این است آن سلطان خوبان جهان/که خداوند سبحان به من نشان داد.
بعد به مثنوی ادامه میدهد:
قصد قیلدی پنجره دن کند وزین
کیم سالایدی یوسف آردینا اوزین
تُوردی یئریندن نگار آشفته وار
کندوزین قیماق دیلردی آشکار
تایالاردو تدیلر اول دم دلبری
عاشق اولانلاردان اولور دل بری
ترجمه:
قصد کرد که خودش را از پنجره /به دنبال یوسف بیاندازد/نگار آشفته احوال از جای برخاست/و آشکارا قصد جان خود میکرد/دایه ها در آن دم دلبر را گرفتند/میدانید که عاشقان از دل بری هستند(دل از دست داده اند)
در قسمت آخر، داستان ازدواج یوسف و زلیخا بدینسان شرح داده شده:
دوز دولر گردک ایچون کؤشک و سرای
رقصه گلدی ارقامویوخسول وبای
هر یانا دان دوز دیلر رقص سماع
هم زلیخا-یوسف ائده اجتماع
ترجمه:
برای (حجله عروس) قصر و سرای ساختند/همه مردان از فقیر و غنی به رقص درآمدند/در هر طرف رقص سماع برپا ساختند/تا یوسف و زلیخا اجتماع کنند.
در آخر منظومه تاریخ نگارش آن 768 هجری بیان شده است.
مهمترین اثر ضریر سیرت نبی است و همانگونه که گفته شد از قسمتهای منثور و منظوم تشکیل شده و نثر آن ساده و طبیعی است.کلمات آن از زبان مردم گرفته شده و بهترین نمونه نثر ترکی آذری در قرن چهاردهم است.زیباترین قسمت منظوم درباره مولود نبی است که بزودی در آسیای صغیر و بالکان و در میان ترکان رواج یافته و برای نوشتن "مولودها" سر مشق قرار گرفته است.
هیچیک از سه اثر ضریر هنوز چاپ نشده و نسخه های خطی آن در کتابخانه دانشگاه استانبول موجود است .در اشعار و نثر ضریر هم کلماتی مانند :
اوش(حالا،اینک) ،کندو (خود)،گرده ک(حجله عروس)،قوتلو (مبارک)، آییدور (میگوید)،قاتی (قوی)، و غیره دیده میشود که در ترکی معاصر متروک است.
همچنین به لغاتی برمیخوریم که با تغییرات فونه تیک تلفظ آنها تغییر یافته است.مثلا ییل(سال)،یوره گ(دل)،اول(او)،توردی(برخاست و ایستاد)،داتلو(شیرین و با مزه)دوتدیلر(گرفتند)،قامو(همه) که امروزه به ترتیب"ایل،اوره ک،او،دوردی،دادلی،توتدولار و هامی" گفته میشود.
 

computer-engi

عضو جدید
فارسها(افغانی ها + تاجیکها) شایسته تحقیرند یا ما؟

یک نقل قول :
سفیر سابق ترکیه در ایران در TRT :
در 8 سال سفیری در ایران ویروس آنتی ترک را در تمام مسئولین ایران مشاهده کردم !
مجری : چرا؟
سفیر : به علت مسائل تاریخی , وقتی آنها تاریخ خود را مطالعه می کنند با حکومت چند هزار ساله ترکها(سلجوقیان-غزنویا-قاجارها-صفویان) مواجه می شوند از این بابت که در کشوری که اکثریت فارس است ترکها چنین جایگاه تاریخی دارند احساس حقارت می کنند!
 
آخرین ویرایش:

turk

عضو جدید
فرهنگ و ادبیات غنی ترکی


داستان احمد حرامی:
این منظومه شرح داستانی است که قبلا در میان مردم رایج بوده است. زبان منظومه ساده و یاد آور دده قور قود است. برای نمونه چند بیت از اول و آخر داستان نقل مینماییم:

ابتدای داستان:
بو داستانی بو گون بنیاد ائده لوم
حقین قدرتلرین بیز یاد ائده لوم
گلین ای معنی بحرین سیرائده نلر
بو دریا گوهریندن خیر ائدنلر
معانی ده قیلی ایکی بیچنلر
دیلیندن دائما گوهر سچنلر
گلین باری بو گون صحبت قیلا لوم
معانی کانی نین دورون بولا لوم
نه دیلوم وار آنی شرح ایله یم بن
نه بیلوم وار کی شرحین سویله یم بن
آنون دیل ذکرینی ائتمک گره کدور
آنون دوغرو یولون گئتمک گره کدور
یوزوم قارا، سوزوم قیصا، سوچوم بول
بئلوم اگری، یولوم دوغرو، بویوم صول

ترجمه:
این داستان را امروز بنیاد کنیم/قدرتهای الهی را یاد کنیم/ بیایید ای سیر کنندگان دریای معنی/ ای خیر کنندگان از گوهر دریای معنی/ آنان که در معانی مو را دو نیمه میکنند/ و از زبانشان دائم گوهر میبارد / بیایید امروز صحبت کنیم/ معدن در معانی را بیابیم / نه زبانی دارم که قادر به شرح آن باشد/ نه دانشی که شرح آن بگویم/ باید ذکر زبان او را گفت/ راه درست او را باید رفت/ رویم سیاه و سخنم کوتاه و گناهم زیاد است/ کمرم خمیده و راهم راست و داستانم چپ است

آخر داستان:
گل افروز آنی گوردی اولدی هم شاد
چو دشمن اؤلدی غمدن اولدی آزاد
بویوردی تئز نقاره لر ورولدو
خبر اولدی چو شهرین خلقی گلدی
سئوینیب جمله سی شادان اولورلار
یوز اوروبان حقین شکرون قیلور لار
اوخاد یکدیلر اول دشمن باشینی
صون اوجی نولدی گور آنین ایشینی
یاووز صا نولاری باشینا گلدی
نه کیم صانوردی خلقه ، کندی بولدی

ترجمه:
گل افروز او را دید و شاد شد/ وقتی دشمن مرد از غم آزاد شد/ دستور داد زود نقاره را بکوبند/ وقتی خبر دادند اهل شهر آمدند/ همه خوشحال و شاداب شدند/ رو به سوی خدا آوردند و شکر گزاردند/ سر دشمن را به تیر زدند/آخر کار او را ببین که چه شد/ هر چه بد اندیشیده بود به سرش آمد/ هر چه برای مردم می اندیشید به سر خودش آمد.
 

turk

عضو جدید
ببین فرهنگ ما ترک ها اینه که هیچ کسی رو تحقیر نمی کنیم.مهمان نواز هستیم و غیرت نزد ماست...
 

turk

عضو جدید
یاشاسین;)

[FONT=&quot]با زبان فارسی می توان با دو كشور افغانستان و تاجیكستان ارتباط برقرار كرد و با زبان تركی می توان با كشورهای تركیه، آذربایجان، تركمنستان، ازبكستان، قزاقستان، قرقیزستان، قبرس، جمهوری های خودمختاری چون تاتارستان، باشقیرستان، چوواشستان، خاكاس، تووا، آلتای، تركستان شرقی و غیره ارتباط برقرار كرد.[/FONT]
 
آخرین ویرایش:

turk

عضو جدید
قاضی برهان الدین

قاضی برهان الدین در قرن 14 میلادی در اناطولی شرقی (سیواس) قاضی و امیر بود و در جنگ با اق قویونلوها کشته شد(1344-1398) قاضی از قبیله سالور بود و به سه زبان عربی و فارسی و ترکی شعر میگفت.دیوان ترکی وی در ترکیه و آذربایجان چاپ شده و شامل 1500 غزل،20 رباعی و 119 تُویوق است.
ُتویوق دوبیتی شبیه رباعی است و به وزن عروضی فاعلاتن فاعلاتن فاعلن.مضامین آن بیشتر فلسفی و عرفانی است.این نوع شعر ترکی را اولین بار قاضی برهان الدین سروده است.ُتویوق 11 هجائی است و به قوشمای ترکی نزدیک است .زبان شعر قاضی برهان الدین ترکی آذربایجانی است و از اینجهت در تاریخ ادبیات ترک جزو شعرای آذری قرار میگیرد.اشعارش از دو منبع الهام میگرفت یکی فولکلور خلق ترک و دیگری ادبیات فارسی و عربی.برای نمونه یک تویوق از این شاعر نقل میشود:

گل اول اولا بلبلو نو گؤز لیه
شاه اول اولا بیر قولو نو گؤزلیه
خوب آنا دئیه م کی همدم ایچنده
بلبلو نون غلغلو نو گؤزلیه

ترجمه:
گل آن است که در فکر بلبلش باشد/شاه آنست که در فکر غلامش باشد/خوب به کسی گویم که در میان همدمان/در فکر جوشش بلبلش باشد.

منبع:سیری در لهجه های ترکی
 

turk

عضو جدید
نثر تركي اذربايجاني در قرن ۱۳ ميلادی

نمونه نثر تركي اذربايجاني در اين قرن صحاح العجم هندو شاه نخجواني است.هندو شاه ابن سنجر ملقب به فخر الدين،در اواخر قرن ۱۳ و اوايل قرن ۱۴ ميزيسته و در ۱۳۳۰ (=۷۹۰ ه)در گذشته است.اين نويسنده دانشمند شاعري توانا و ادب شناس معروف زمان خود بود و در چهار زبان تركي و فارسي و پهلوي تبحر داشت.متاسفانه ديوان اشعار او كه به فارسي سروده در دست نيست ولي در صحاح الفرس كه بوسيله پدرش، هندو شاه شمس الدين تاليف شده نمونه هايي از انها امده است.صحاح العجم را محققين مدتها با صحاح الفرس يكي ميدانستند. و فقط در كتاب كشف المظنون كه در قرن ۱۷ توسط دانشمند مشهور ترك كاتب چلبي توشته شده است اشاره اي به ان شده بود.يگانه نسخه خطي صحاح العجم در كتابخانه براتيسلاوي چكسلواكي توسط مرحوم پروفسور حسن زرينه زاده ديده شده است.كتاب صحاح العجم با خط نستعليق پروفسور غلامحسين بيگدلي نوشته شده و از طرف ستاد انقلاب فرهنگي مركز نشر دانشگاهي چاپ شده است.(۱۳۶۱)
صحاح العجم كتاب لغتي است چهار زبانه كه اساسا براي تعليم زبان فارسي به تركان اذربايجان نوشته شده است.كتاب داراي يك مقدمه ومتن ان ۳ قسمت است،مقدمه به عربي نوشته شده و در آن چنين امده است:اغلب كتابهاي لغت به عربي و فارسي نوشته شده در صورتيكه اكثريت كساني كه به اين لغات توجه و علاقه دارند ملتهاي غير عرب و فارس هستند.از اينجهت من اين اثر را بر مبناي صحاح العربيه اسماعيل جوهري ترتيب دادم و آن را صحاح العجم ناميدم تا مردمان غير عرب از آن استفاده كنند.
متاسفانه ۳/۱ قسمت لغوي آن يعني از حروف (س) تا (ل) مفقود شده است.صحاح العجم نسبت به لغاتهاي فارسي ماقبل خود غني ترين لغت فاسي، و از نظر لغات تركي اذربايجاني هم گنجينه با ارزشي است.از نظر نثر تركي اذربايجاني ، قديميترين نمونه ادبي و از نظر بررسي تاريخي اين زبان بسيار با ارزش است.براي نمونه چند سطر از قسمت دستوري آن نقل ميشود:
بيل گيل كيم مصادر عربي نئجه كيم اصل دور اوندان صادر اولور اسما و افعال انجلين مصادر پارسي اصل دور اوندان منشعب اولور قالان اوزان و امثال و غيره.اول مصادر پارسي ايكي دورلودور.اما بيري متعدي دور.اول ايكي دن هر بيريسي يا مفرد دور يا جمع دور.بو مجموعه دن هر بيريسي يا مثبت دور يا منفي دور.مصادر لازمين مثالي كه هم مفرد و هم مثبت دور دانستن و غيرها.مصادر منفي نين مثالي ندانستن و غيرها.مصادر لازمين كيم هم جمع هم مثبت اولا دانستنها منفي اولانين مثالي ندانستنها،مصادر متعدي نين مثالي كيم هم مفرد هم مثبت اولا بخشائيدن منفي اولانين مثالي نبخشائيدن.مصادر متعدي نين مثالي كيم جمع هم مثبت اولا بخشائيدنها،منفي اولانين مثالي نبخشائيدنها.
ترجمه:بدان كه همچنانكه مصادر عربي اصل اند و از انها اسما و افعال صادر ميشوند،مصادر پارسي هم همانطور اصلند و از انها باقي اوزان و امثال و غيره منشعب ميشوند.آن مصادر پارسي دو نوع اند يكي لازم و يكي متعدي.اط آن دو،هركدام يا هم مفرد است و يا جمع.از اين مجموعه هر يك مثبت است يا منفي.مثال مصادر لازم كه هم مفرد است و هم مثبت است،(دانستن) و غيرها.مثال مصادر منفي (ندانستن) و غيرها.مثال مصادر لازم كه هم جمع وهم مثبت باشد،(دانستنها) مثال منفي (ندانستنها)مثال مصادر متعدي كه هم مفرد باشد و هم مثبت باشد(بخشائيدن) مثال مصادر متعدي كه هم جمع و هم مثبت باشد(بخشائيدنها) مثال منفي (نبخشائيدنها).
كتاب لغت ديگري به نام صحاح العجم كه گويا غير از لغت نعمت اله باشد از طرف پروفسور بيگدلي از كتابخانه اكادمي علوم شهر غازان بدست امده و تحت بررسي قرار گرفته است.در صحاح العجم (جديد)در حدود ۱۱ هزار لغت موجود است و به نظر ميرسد مربوط به دو سه قرن بعد از لغت نخجواني باشد.نسخه خطي اين لغت فارسي-تركي نيز از طرف پروفسور بيگدلي به خط نستعليق نوشته شده و چاپ شده است.(۱۳۶۶)
منبع:سيري در لهجه هاي تركي
 

turk

عضو جدید
نصير باکويی:

اين شاعر در اواخر قرن ۱۳ و اوايل قرن ۱۴ ميلادي در باكو بوده و با غازان خان و سلطان محمد الجاتيو معاصر بوده است.اولجاتيو بعد از انكه به جاي برادر به تخت نشست به باكو رفت و اهالي ان را از بعضي مالياتها معاف و اباداني كرد.نصير باكويي به اين مناسبت مخمس زير را سرود كه از نظر نمونه زبان تركي اذربايجاني نقل ميشود:
زار كؤنلوم! تانرينا قيلغيل ثنا ايمان ايلن
بولدو رؤونق دين و ايمان طاعت-ى سوبحان ايلن
طاعت-ى سوبحان بيزه فرض اولدو جسم و جان ايلن
شوكر اولا شول حاققا كيم بىمونتها ائحسان ايلن
سرفراز ائتدي بيزي اولجايتو تك سولطان ايلن

ترك ائديب شيرك و چليني٫ گلدي تانرينغا طرف
دين-ى ايسلامي قبول ائيله دي اول خير الخلف
يئنگي ايسلام بولدو٫ وئردي دين-ى ايسلامغا شرف
اولدو كينه اوخونا ايسلامين اعداسي هدف
ياندي نئيران-ى حسدده آتش-ى سوزان ايلن

شفقت-ي عدل ايله آچقاي مولك-ى ايسلامغا ليوا
بولدو قوووت دؤولت و دين-ى موسلمان برملا
لوطفونو هر بير مكاندا ائيله دي بذل و عطا
بيزه ده فئيضيني شاميل قيلغان اول خان-ى سخا
هيممتين گلتوردو ايظهارا سر و سامان ايلن

شهريميز نففاته آدين گرچه آلغاي خلق آرا
شيمدي زرخاني بولوپ بولغاي قاموسوندان روا
پرتوو-ي مئهر-ى جلادان وئردي باكويا جلا
گئتدي ظولمت٫ بولدو رؤوشن دين و دؤولت موطلقا
سايه-يى عدل-ى شهنشه مولكو دربان ايلن
پادشاه-ى كيشور-ى مئهر و عدالت برقرار
كيشور-ى بيچارگانا لوطفونه قيلغاى گوذار
تيغ-ى نوصرتين موخاليف سددينه چكدي حيصار
ائيله دي مغلوب اولان اعدا يئريني فرق-ى دار
باطيلي باطيل٫ حاقي حاق ائيله دي قورآن ايلن
سلطنت تختينه يئتگج عقل و تدبير ائيله دى
آيه-يى عدلى بيانا چكدى٫ تقرير ائيله دى
طرح-ى مئعمارى تؤكوب ويرانى تعمير ائيله دى
هيممت-ى شاهانه سى هر يئرده تكثير ائيله دى
خانه لر آباد قيلدى امر ايلن٫ فرمان ايلن

ايسم-ى پاكىدير خودابنده٫ اؤزو هم بنده دير
كؤوكب-ى ايقبالي عالي٫ طاليعي فرخونده دير
شؤوكتيندن هر قيه دوشمنلري شرمنده دير
بؤيله بير عالي هيمم سولطان-ى عاديل قاندادير؟
هر زمان مشغول بولسون مولكده عومران ايلن

تيغ-ى عالمگير ايله فتحيني مورداد ائيله دي
قاندا موشريك بولديسا ايسلاما مونقاد ائيله دي
روح-ى آبغون خاني ياد-ى خئير ايله شاد ائيله دي
الحق اول شاه-ى جهان شاهلار آرا آد ائيله دي
فتح-ى بي آرام ايلن٫ هم لوطف-ى بي پايان ايلن

بايراق-ى ايسلامي اعلا قيلماغا آماده دير
داد ائدر كيم داد قيلسا٫ دادا چون ديلداده دير
بي نصيب اولماز او كس كيم پايينا اوفتاده دير
آفرين اول شاها كيم حققا هولاكوزاده دير
زرده حاتم٫ زوردا همتاىدور خاقان ايلن

مؤحترم بولغاي مساجيد هم زييارتگاهلار
پايمال اولغاي قامو بوتخانالار٫ گومراهلار
آچيليب خالقين اوزونه باغلي قالقان راهلار
فخر ائلر بو شاه ايله الحق گدالار٫ شاهلار
حؤكمونو جاري قيلير ايران ايلن٫ توران ايلن

نامينا كيشورگوشاليق يازدي ازلدن دبير
حيفظ ائده ظل-ى عينايتده خوداوند-ى قدير
شهريميز بير آسوماندير٫ شاهيميز ماه-ى مونير
شول هونر ماهينى ائيلر مدح٫ باكويى نصير
هر زمان چيني كؤنولدن طبع-ى دورر افشان ايلن
ترجمه:
اي دل زار من خدايت را با ايمان سپاس دار/دين و ايمان با اطاعت سبحاني رونق يافت/طاعت سبحان از جان و دل بر ما واجب شد/شكر و سپاس خداوندي را كه با نهايت احسان/ما را به وجود اولجاتيو سر افراز كرد/شرك و ساغر را ترك نموده بسوي خداوند امد/دين اسلام را آن خير الخلف پذيرفت/تازه به اسلام گرويد به اسلام مشرف شد/دشمنان اسلام هدف تير كينه قرار گرفتند/ و در جهنم حسد به اتش كينه سوختند/از عدل و شفقت در ملك اسلام لوايي بر افراشت/قوت دولت و دين مسلمان اشكار شد/از لطف خود در هر جا بذل و عطا نمود/ان خان سخا فيض خود را شامل ما هم نمود/اظهار همت او به ما سر و سامان داد/اگرچه نام شهر ما نفاته بود در نزد خلق/اكنون از ديگر شهرها فراتر رفته و زر خاني خان زر گرديده/از پرتو مهر جلا باكو جلا يافت/ظلمت بر رفت دين و دولت بروشنايي مطلق رسيد/تيغ نصرتش به سد مخالف حصاري كشيد/جاي دشمنان مغلوب را در بالاي دار قرار داد/با قران حق را حق و باطل را باطل نمود/اسم پاكش خدا بنده و خودش هم بنده است/كوكب اقبالش عالي و طالعش فرخنده است/از شوكت او دشمنانش شرمنده اند/چنين پادشاه با همت عالي در كجا ديده شده/كه هر زمان مشغول عمران و آبادي در ملك است/در مرداد با تيغ عالمگيرش فتح نمود/
هر جا مشرك بود بانقياد اسلام در اورد/با ياد خير روح ابغون خان را شاد كرد/الحق آن شاه جهان در ميان شاهان نام اور شد/با فتح بي ارام و لطف بي پايان خود/براي اعتلاي پرچم اسلام اماده است/هر كه داد بخواهد دادش را ميدهد چون دلداده داد است/كسيكه به پاي او بيافتد بي نصيب نميماند/آ فرين بر آن شاهيشكه الحق هلاكو زاده است/در زر همتاي حاتم و در زور همتاي خاقان است/مساجد و زيارتگاهها را محترم ساخت/همه بتخانه ها و گمراهان پاي مال شدند/راههايي كه بروي مردم بسته بود باز شد/الحق با اين پادشاه گداها و شاهان افتخار ميكنند/حكمش را در ايران و توران جاري ميسازد/ديروز از روز ازل بنام او كشور گشايي را نوشت/خداوند توانا در سايه عنايت خود او را حفظ كند/شهر ما اسماني است و شاه ما ماه منير/نصير باكويي آن شاه هنر را مدح ميكند/هر زمان از ته دل با طبع در افشان/
در اين شعر علاوه بر انكه كلمات كتاب دده قورقود مانند شول(او) بولدي(شد) قمو(همه) قنده (كجا) بكار رفته است لغات و ويژگيهاي گرامري تركي شرقي هم بيشتر جلب توجه ميكند مانند:اسلامغا آچكاي آلغاي بولغاي و يئنكي.علت اين امر مهاجرت تركان شرقي (اويغور) با مغولها به اذربايجان و اميزش لهجه انان با لهجه هاي اغوز -قبچاق براي تشكيل زبان تركي اذربايجاني است.
منبع:سيري در لهجه هاي تركی
نسخه کامل شعر از آقای مهران بهاری دريافت شد.
به منظور حفظ نظم و پيوستگي مطالب مربوط به ادبيات ترك ٫ بخش ترانه هاي تركي من بعد در وبلاگ جداگانه ای به نام kral بحث خواهد شد.
 

turk

عضو جدید
..ادامه متن قبلی
Başarılı insan kış uykusuna yatamaz. Yürürken o da bir vefasızlık bataklığına rastlar. Çamurlara bulanır, ama yürür. Karşısına kocaman bir ihanet nehri çıkar. Islanmak pahasına nehre dalar. Bir hendek çıkar karşısına trafik kazası gibi; korkmaz, vazgeçip geri dönmez, üzerinden atlar. Nisan yağmurlarında ıslanır; buzlu Aralık gecelerinde üşür. Sırtında paltosu olmasa da, aşınan ayakkabilarindan giren çamur suları kemiklerini titretse de, yürür
يک انسان موفق به خواب زمستانی نميرود.در حاليکه راه ميرود او هم با يک مرداب بی وفا مواجه ميشود.در گل ها الوده ميشود٫ اما راه ميرود.در جلويش يک نهر بزرگ پر اهانت پيدا ميشود.به قيمت خيس شدن به نهر فرو ميرود.مثل يک جريان ترافيک در مقابلش يک خندق پيدا ميشود٫ نمی ترسد٫ صرف نظر نمی کند و عقب نشينی نميکند.از رويش پرش ميکند.با باران های ماه اوريل خيس ميشود.در بين شبهای يخی سرما ميخورد.اگر در پشتش هم پالتويی نباشد ٫ در حاليکه در کفش های فرسوده اش اب گل الود وارد می شود٫ و به موجب ان استخوانهايش (از شدت سرما) بلرزد هم ٫به را رفتن ادامه ميدهد.​
Bir karıncanın nasıl çalıştığını seyrettinız mı? Kendisinden beş kat büyük, ölü bir sineğı taşimaya karar veren karıncayı. Hedefi ormanları böceklerden temizlemektir karıncanın. On defa, yüz defa, bin defa dener. Inanilmazi başarır karınca. Yarim saat sonra kocaman sineğı metrelerce öteye taşıdığını görürsünüz. Karınca, cüssesine göre oranlansa göre Naim Süleymanoğlu’ndan daha güçlü çikacaktir. Bahanesi yoktur onun. Hiçbir özürü yoktur. Ya başaracaktır ya da başari yolunda ölecektir. Sonunda bir karınca ailesi yaz boyu çalişır, bir mevsimde 5 milyondan fazla ölü böceğı yer altina indirır ve böylece bize tertemiz ormanlar bırakırlar. Eğer karıncalar insanlar gibi bahaneler bulsalardi, ormanlar mezbelelere dönerdi. Ayaklarınızın altinda, yemyeşil otların kalbi okşayan kokusunu değil, böcek leşlerinin ürküntüsünü yaşardınız​
به يک مورچه که چگونه تلاش ميکند نگريسته ايد؟ مورچه ای که تصميم به حمل يک مگس مرده ای ميگيرد که از خودش ۵ بار بزرگتر است.هدفش تميز کردن جنگل ها از حشرات هست.۱۰ دفعه٫ ۱۰۰ دفعه٫ ۱۰۰۰ دفعه٫ سعی ميکند.به طرز غير قابل باوری موفق ميشود.نيم ساعت بعد حشره بزرگ را چندين متر در سمت ديگر مشاهده خواهيد کرد. مورچه٫ به خاطر جثه اش به خاطر اندازه اش از نائم سليمان اوغلو بسيار قوی تر است.بهانه ای ندارد.هيچ عذری ندارد.يا موفق ميشود يا در راه موفقيت خواهد مرد.سرانجام خانواده مورچه ای در تمام طول تابستان کار ميکنند٫ در يک فصل ۵ ميليون حشره مرده را در زير زمين جای ميدهند و بدين ترتيب به ما جنگل های تر تميزی تحويل ميدهند.اگر مورچه ها هم به مانند انسانها بهانه ها می اوردند٫ جنگل ها پر از توده های زباله می بود. بوی چمن های سر سبزی که در زير کفش هايتان و توسط انها نوازش ميشوند٫ وجود نمی داشت و در عوض در بيزاری و نفرت از لاشه های حشرات زندگی ميکرديد.​
Bir fırtına kopar. Yuvalari darmadağın olur karıncaların. Onların pek çogu şu akıntılarına kapılıp sürüklenirler. Ama sürüklenirken bile mücadeleye devam ederler. Bir ot bulsalar ona tutunurlar. Bir taşa rasgelseler ona sarılırlar. Yağmur biter, yarim saat sonra o küçücük varlıkların inanilmaz bir hızla eski yuvalarina bu defa başka bir toprak yüzeyinden kapı açtiklarını görürsünüz
طوفانی روی ميدهد.اشيانه مورچه ها در هم ريخته ميشود.بيشترين کاری که در برابر اين جريان از خود نشان ميدهند (اين است که) محدود شده در هم ­ميپيچند.اما حتی در حاليکه در هم می پيچند باز به مجادله ادامه ميدهند.اگر يک علف بيابند ان را ميگيرند. اگر به يک سنگ برسند ان را در اغوش ميگيرند.باران تمام ميشود٫ نيم ساعت بعد با ان متعلقات کوچکشان در يک سرعت و بلافاصله از اشيانه قديمی شان اين دفعه در روی خاک ديگری دری که هميشه باز هست را خواهيد ديد.​
Kaderin karıncaların karşısına çikardığı zorluklar bizim karşimiza çikardığı zorluklardan küçük değildir.Her yağmurda evleri başlarina yıkılan karıncalar vazgeçmezken biz hangi deprem yüzünden vazgeçecegiz?Yükselmek istiyorsak,bunu başarmak bizim elimizde.Alçaklara inmeyi de biz başarırız.Hem de ne maharetle​
سختی هايی که روزگار در مقابل مورچه ها قرار ميدهد نسبت به سختی هايی که در مقابل ما قرار ميدهد کوچک نيستند.(اگر) مورچه ها در هر ريزش باران در حاليکه خانه هايشان خراب ميشود (از زندگی کردن) صرف نظر نمی کنند ما بواسطه کدام زلزله صرف نظر کنيم؟(اگر)ترقی ميخواهيم موفقيت ان در دست ماست.سوار شدن بر فرومايگی ها هم در توان ماست.انهم با چه مهارتی...​
Büyük insanların hiçbir bahanesi yoktur. Bahanenin "var" olduğu yerde başarı "yok" olmaya mahkumdur. Hiç kimse bahaneyle birlikte yükselmeye devam edemez. Çünkü bahane bulduğumuz anda teslim oluruz. Bahane varsa mücadele yoktur. Bahane bulursaniz en küçük başarılarınızı bile yok edebilirsınız​
انسانهای بزرگ هيچ بهانه ای ندارند.جايی که بهانه وجود داشته باشد موفقيت به نابودی محکوم است.هيچ کسی با بهانه به ادامه پيشرفت و ترقی نائل نخواهد شد.چون که در لحظه يافتن بهانه تسليم خواهيم شد.با وجود بهانه مجادله ای نخواهد بود.با يافتن بهانه کوچکترين موفقيت هايتان را هم نابود ميکنيد.​
Cesaretle üzerine gittiğınız korku, korku içinde sizden kaçacaktir. Kendisinden kaçtığınız cesaret, cesaretle üzerinize korku salacaktir. Hendeklerin üzerinden atlayamayan develer dağlari zapt eden komutanların bineğı olarak ün salmamıştır. Yüksekten korkan uçamaz, kılıçtan korkan galip gelemez. Ölmekten korkan yaşayamaz. Hastalığa göğüs geremeyen sağlığın huzurunu yaşayamaz. şimdi dağlarda yuva yapan kartallar bir zamanlar oraya "uçma" zahmetine katlanmişlardi.Yükseklere çikmak için en azindan taşlarin üzerinde yürümeye mahkumuz​
ترسی که با جسارت بيرون رانده شود از درون از وجود شما فرار خواهد کرد.کسی که جسارت از وجودش فرار کرده باشد٫با جسارت در شما ترس بر خواهد انگيخت.فرماندهان سوار بر شترها در حالی که کوهها را به تصرف در می اوردند و از خندق ها ميجهيدند بيجهت مشهور نشده اند.شخصی که از بلندی بترسد پرواز نخواهد کرد.کسی که از شمشير بهراسد پيروز نخواهد شد.کسی که از مرگ بترسد زندگی نخواهد کرد.کسی که مريض نشود در سلامتی زندگی نخواهد کرد.عقابهايی که اکنون در کوهها مشغول ساختن اشيانه هستند ٫ زمانی برای رسيدن به ان زحمت پرواز را متحمل شده اند.برای انکه به بلندی ها برسيم٫حداقل به راه رفتن در روی سنگ محکوم هستيم.​
Başarılı olmak için, yoğun çalişmaktan ziyade az da olsa sürekli çalişmaya ihtiyacımız var. Ilerlemek yavaş da olsa sürekli yürümekle mümkündür. Dinlenme dışında ara vermek durmaktir

برای موفق شدن ٫ به کار سنگين ٫ زياد يا کم ولی به صورت مداوم احتياج داريم.پيشرفت اگر کند هم باشد (با اينحال) با گام های مداوم هم ممکن خواهد شد.به غير از استراحت٫ انقطاع (بی مورد) بايستی متوقف شود.​
Herkes gibi yetenekli olabileceğimize inanacağiz. Hiçbir engel tanımayacağız. Bizi durdurmak isteyen her şeyle amansiz şekilde mücadele edeceğız. Sığınacağımız hiç bir bahane olamaz. Mazeret hiçbir başarısizlığı gizleyemez. Başkalarını kandirmak zorunda değiliz. Kendimizi kandirmak ise bize hiçbir şey kazandirmaz​
مثل هر کسی بايد به قادر بودنمان باور داشته باشيم.هيچ مانعی را نمی شناسيم.بی امان با هر چيزی که بخواهد ما را متوقف کند ٫ به مجادله خواهيم پرداخت.در پناهگاهمان هيچ بهانه ای نبايد باشد.معذرت هيچ عدم موفقيتی را پنهان نميکند.در پی فريب دادن ديگران نيستيم. با فريفتن خودمان هم هيچ چيزی بدست نمی اوريم.​
 

turk

عضو جدید
  • متن ادبی ترکی استانبولی
Bahane bulanlar, uyuşturucu kullananlar gibi dertlerini unutmaya değil; başlarını toprağa gizleyen devekuşlar gibi kendilerini kandirmaya çalisiyorlar

بهانه جويان٫مانند استفاده کنندگان از مواد مخدر که برای فراموش کردن درد هايشان دست به اين عمل ميزنند عمل نميکنند.به مانند شتر مرغهايی که سرشان را در خاک پنهان ميکنند٫ به خود فريبی دست ميزنند.

Bahanelerden Kurtulmak
Başarılı insan her türlü engele rağmen çalismaya devam edendir. Ilerlemenin durdurulduğu yer, engellerin bahaneye dönüştüğü yerdir

برای خلاصی از بهانه ها٫ يک انسان موفق علی رغم تمام موانع بايستی به کار و کوشش ادامه دهد.محل توقف پيشرفت و توسعه ٫ جايی است که موانع به بهانه ها مبدل ميشوند.

Bir insanin kendisine yapabileceği en büyük kötülük karşilaştiği zorluklara teslim olmasıdır. Dünya kar ve tipi ile karşilaşmak zorunda kalmadığı bir kış yaşamamıştır. Hayat engellerle doludur ve kim olursa olsun, tüm insanlar bir gün mutlaka o engellerle yüzleşeceklerdır. Zengin veya fakir, meşhur veya unutulmuş bir insan olsun herkes, hayat yolunda ayni geçit vermez dağlarla yüzleşecektir

بزرگترين بدی که يک انسان ميتواند در حق خود کند همان تسليم شدن در برابر زورهايی است که در جلوی رويش قرار ميگيرند است. دنيايی که در ان زمستانی بدون برف و بوران باشد٫ وجود نداشته است.زندگی پر از موانع است.و هر انسانی هر که ميخواهد باشد يک روزی بايد با اين موانع روبرو شود.ثروتمند يا فقير٫ مشهور يا گمنام ٫در راه زندگی با کوههايی که هيچ گذارگاهی نميدهند روبرو خواهد شد.

Baziları hayatın dağlariyla erken yaşlarda yüzleşirler. Onlar erken yaşlarinda yukarilara baktiklarinda zengin ailelerin çocuklarinin kendilerini geçtiklerini düşünür, kaderlerinin kendilerine adaletsiz davrandiğını sanirlar. Ama yillar geçer; çiktikları zirveden aşağiya bakarlar. Bir zamanlar çok yukarida gördükleri insanlarin küçük tepeleri bile aşamayişlarina hayret ederler

بعضی ها در سنين پايين با چنين کوههايی روبرو ميشوند.انها با ان سن کم در طبقات بالا به بچه های هم سن و سال خودشان که خانواده های ثروتمندی دارند نگاه ميکنند٫و به رفتار غير عادلانه روزگار در مورد خودشان می انديشند.اما سالها ميگذرد ژ از قله هايی که حال بدان رسيده اند به پايين نگاه ميکنند.و از ديدن انسانهايی که در تپه های کوچک که در حکم مراحل پايين تر هستند در حاليکه روزگاری همين افراد را در در مراحل بالا ميديدند بسيار متحير ميشوند.

Başarının gerektırdığı ücreti ödemekten korktuğumuzda harika bahaneler buluruz: "Ben yapamadim, çünkü çok hakli nedenlerim vardi. Eğer bana firsat verilseydi neler yapacaktim. Ne büyük işleri başaracaktim.".Eziz, Size firsat verilmedi mi? Karincanın başardığını bile başaramayan insanlar vardir. Hiçbir karincaya bizden fazla firsat verilmemiştir. Kaderi yanliş anliyoruz çoğu zaman. Kim yapmak isterse yapar. Bir kere hayata atildiktan sonra, kendilerinin koyduklari dışında insanların hiçbir asilmaz engelleri yoktur. Bizi sadece biz durduruyoruz

از اينکه بابت موفق شدن بايد اجرت زيادی پرداخت کنيم ميترسيم و (به همين خاطر) بهانه های عالی مياوريم.من انجام ندادم چون که فلان علت موجود بود.اگر به من فرصت داده ميشد٫ چه ها که نميکردم.چه توان کارهای بزرگی داشتم.عزيز !به شما فرصت داده نشد؟به اندازه يک مورچه موفق ٫ انسانهای ناموفق وجود دارد.به هيچ مورچه ای بيش از ما فرصت داده نشده است.خيلی وقتها روزگار را اشتباه درک ميکنيم.هر کسی که بخواهد انجام خواهد داد.بعد از اينکه به وسط زندگی انداخته شديم به غير از موانعی که خودمان برای خودمان فراهم ميکنيم هيچ مانع ديگری از طرف انسانهای ديگر برای ما فراهم نميشود.ما خودمان فقط مسبب توقف و رکود خودمان هستيم.

Çevremizdeki insanlarin nasıl kendilerini engellediklerine bakın. Kendilerine engel olmakla kalmiyorlar, başkalarina da engel oluyorlar. Bir insana, hayırlı bir işe kalkıştığında "yapamazsın" demek, ona yapilabilecek en kötü telkindır. Düşmanın yapmadığı bu telkinı bizim için hayırlı olacağını sanarak çogu zaman çocukluğumuzda ailelerimiz bize karşi yapmıştır

به انسانهای پيرامونمان که برای خود مانع ايجاد کرده اند بنگريد.از مانع تراشی برای خود دست بر نمی دارند٫ برای ديگران هم مانع ميشوند. به يک انسان در سعی و کوشش در يک کار پرخير {قادر نخواهی بود}گفتن٫ به او بدترين تلقين را کردن است.در حاليکه دشمنانمان اين کار را نکرده اند متاسفانه بعضی از والدين با تصور اينکه نيت خيری دارند خيلی وقتها با همين تلقين از دوران کودکی در مقابل ما ايستاده اند.

Eğer başarılı olmak istiyorsanız tüm başarılı insanlarin ortak özelliklerini kazanmalısınız. Işte en önemli özellik: Başarılı insanlar her zamanda, her ortamda, her şartta çalişabilmeyi başaran insanlardir. Siradan insanlar, sadece moralleri yerinde olduğunda, canları istedığınde çalişabilirler. Hasta iken çalişabilir misiniz? Herkesin sizi eleştırdığı, size hakaret yağdırdığı bir ortamda doğrularınızı savunmaya devam edebilir mısınız؟

اگر ميخواهيد انسان موفقی شويد٫ بايد تمام ويژگی های مشترک انسانهای موفق را کسب کنيد.به خصوص مهمترين ويژگی (در اين نکته نهفته است که) انسانهای موفق در هر زمان٫ هر مکان٫ هر شرطی ٫ با فوت وفن امور اشنايند.اين گونه انسانها ٫فقط با يک روحيه خوب ٫به هر اندازه ای که بخواهند کار ميکنند.ايا در حاليکه خسته هستيد قادر به کار کردن هستيد؟در حاليکه همه در حال سرزنش کردن شما هستند٫ و يا در حالتی که مدام تحقير ميشويد ٫ قادر به ادامه دفاع از حقوقتان خواهيد بود؟

Hayat bir yolculuktur.Adım adım, saniye saniye yaşiyoruz bu yolculuğu. Bu yolculuğun, gözlerimizin kapatılmadığı bir gecesi, üzerimize Güneşin doğdurulmadığı bir sabahi yoktur. Hayat yolculuğu, dünya yolculuğuna benzer. Uzun sürecekse güzergahinda çukuru, daği, vadisi, denizi olmayan bir yolculuk yoktur. Uzun yollara düştüğünüzde, Güneş her zaman semanızda bulunmaz. Nice işsız gecelerin altindan geçmek zorunda kalırsınız. Karla, tipiyle, yağmurla, çamurla, depremle, firtinayla boğuşmaya mecbur olursunuz. Yer yüzünde aci çekmeden yaşamiş bir insan gösterilemez. Teknik şehirlerimizi geliştiriyor, ama başarı dünyasi hala ayni fırtınalar dünyasıdır

زندگی يک مسافرت هست.قدم به قدم٫ ثانيه به ثانيه در اين مسافرت زندگی ميکنيم.در اين مسافرت٫ شبی که در ان بتوان چشمها را بسته و روزی که بتوان شفاف بودن طبيعی خورشيد را حس کرد٫ وجود ندارد. مسافرت زندگی به مسافرت دنيا ميماند.هر چقدر طولانی تر باشد در گذرگاهش٫ مسافرتی که در ان چاله٫ کوه٫ دره ٫دريايی نباشد٫وجود ندارد.خورشيد هميشه در راههای طولانی که در ان مشغول سما هستيد پيدا نميشود.چندين بار مجبور به گذراندن شبهای عاطل ميشويد.مجبور به نزاع با برف و تگرگ و وباران و گل و زلزله ميشويد.در روی زمين نميتوان انسانی را نشان داد که سختی و مشکلی در زندگی نداشته باشد.شهرهای مدرن توسعه پيدا ميکنند اما دنيای موفق امروز هنوز همان دنيای طوفان هاست.

ادامه دارد....
 

turk

عضو جدید
کتاب دده قورقود:



کتاب دده قورقود که از شاهکارهای ادبی-فولکوریک جهانی است،از یک مقدمه و 12 داستان تشکیل شده است.داستانها به نثر و نظم نوشته شده است و در خلال آنها انواع مختلف آثار ادبی شفاهی مانند بایاتی،نغمه،ضرب المثل و حتی مرثیه دیده میشود.اثری حماسی است و هر کدام از داستانها درباره دلاوریها و ماجراهای دل انگیز یکی از قهرمانها ساخته شده است.معهذا هر 12 داستان با یکدیگر نیز ارتباط دارند.در این داستانها جسارت و مردانگی و قهرمانیها و عادات و معیشت و عقاید ترکان اغوز شرح داده شده و وطن خواهی و مهمان دوستی و محبت مادر و فرزند و حرمت زنان و خصلتهای انسانی ستوده شده است.داستانها از قسمتهای منثور و منظوم تشکیل شده و نثر داستانها ساده و به زبان مردم است.اشعار داستانها در حدود دو هزار بیت است و سی در صد کتاب را تشکیل میدهد.این اشعار را اوزانها (شعرای خلق که امروز به آنها عاشیق میگویند)سروده و همراه ساز آنها (قوپوز) با آهنگهای آذری خوانده میشود.دو قسمت نثر و شعر داستانها به دنبال یکدیگر میایند.این داستانها مانند آئینه ای تمام نما فرهنگ عامیانه یا فولکلور این اقوام را در طول تاریخ نشان میدهد.
مقدمه کتاب بعدا و به قلم گردآورنده داستانها نوشته شده و نثر آن با متن داستانها متفاوت است.نویسنده کتاب و تاریخ آن معلوم نیست.ظاهرا کتاب در نیمه دوم قرن 15 تدوین شده است،ولی تاریخ و وقایع داستانها قدیم تر است.خود اینجناب با در نظر گرفتن تحقیقات دانشمندان به این نتیجه رسیده ام که این داستانها در آذربایجان و شرق آناطولی و با الهام از وقایع تاریخی ساخته شده است.منتها ریشه آنها تا آسیای میانه میرسد.از نظر خصوصیات زبانی مربوط به زمانی است که هنوز ترکی آذربایجانی از ترکی آناطولی جدا نشده بود.یعنی،همانطور که در مقدمه کتاب ذکر شده به لهجه اغوز نوشته شده است(کتاب دده قورقود علی السان طایفۀ اغوزان)معهذا بیشتر ویژگیهای ترکی آذری در مرحله تشکیل
را در خود حفظ کرده است.اسامی جاهائیکه بعنوان محل وقوع حوادث و داستانها آمده (گنجه،بزدعه،قلعه الینجه،گویجه گولی یا دریاچه گویجه،درشام و دربند) مربوط به آذربایجان است ولی از شهرهای شرقی آناطولی (طرابزون،بایبورد و ماردین) هم بنام شهرهای همسایه کافر یاد شده که میتواند درباره تاریخ وقوع حوادث نیز اطلاعات تقریبی بما بدهد.با این ترتیب این وقایع مربوط به زمانی است که هنوز این شهرها از طرف ترکان سلجوقی (اغوزها) فتح نشده و سکنه شان بدین اسلام درنیامده بودند،یعنی قرن 12 میلادی و یاقبل از آن.به نظر پروفسور و.و.بارتولد مستشرق معروف روسی که عمری را در تحقیق دده قورقود گذرانیده و همچنین پروفسور م.ارگین استاد ادبیات ترکی دانشگاه استانبول ،حوادث اصلی داستانها در آذربایجان رخ داده است.
از این اثر دو نسخه خطی یکی در کتابخانه درسدن آلمان و دیگری در کتابخانه واتیکان موجود است.نسخه واتیکان بعدا پیداشده و ناقص است.هر دونسخه به حروف عربی نوشته شده است.کتاب دده قورقود به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شده است.در ترکیه و جمهوری آذربایجان هم عین کتاب و هم به حروف لاتین و سیریلیک به دفعات چاپ شده و مورد بررسی علمی دانشمندان اروپایی (دیتس و فیشر) و روسی (بارتولد) و ترکیه(اورخان شائق،محرم ارگین) و آذربایجان (حمید اراسلی،دمیرچی زاده،جمشیدوف)قرار گرفته است.
در ایران سهند(ب.قراچورلو)شاعر فقید آذربایجان داستانها را به شعر سروده و قسمت اول آن را علی رغم ممنوعیت رژیم پهلوی در دوجلد بنام سازیمین سوزو (سخن ساز من)چاپ کرده است.بعد از انقلاب کتاب دده قورقود با املاء امروزی از طرف م.ع.فرزانه چاپ شده و در مجله وارلیق نیز اینجناب دو مقاله درباره دده قورقود نوشته ام.(دکتر جواد هیئت، ادبیات شفاهی خلق اذربایجان،وارلیق،تابستان 1360)
ترجمه فارسی دده قورقود نیز از ترجمه های انگلیسی و امریکایی به نامهای بابا قورقود و حماسه دده قورقود چاپ شده است(بابا قورقود ،جفریل ویس،ترجمه فریبا عزب دفتری و محمد حریری اکبری،نشر ابن سینا،تبریز 1355) و (انار،حماسه ددهقورقود ، ترجمه ابراهیم دارابی ،نشر نوپا،تهران،1355)
دده قورقود که این کتاب به نام اوست و در همه داستانها حاضر بوده و در اخر هر داستان وارد صحنه میشود و داستان را با سخنان نغز و پند آمیز خود به پایان میرساند یکی از اوزان ها و در عین حال ریش سفید و دانا و مصلحت اندیش قبیله اغوز است.
دیتس ، دانشمند آلمانی ، ترجمه داستان تپه گوز (هیولای یک چشم)را به آلمانی منتشر ساخته و آن را با اودیسه هومر مقایسه کرده و نظر داده است که هومر در سرودن اودیسه از این داستان کهن که بعدها در بخشی از کتاب دده قورقود جای گرفته بهره جسته یا دست کم از مضمون آن باخبر بوده است.در داستانهای دده قورقود زنان منزلتی بالا و همطراز با مردان دارند.در این داستانها خانواده تک زوجی(مونوگام) است و یکی از راه و رسم انتخاب همسر هماورد بودن دختر و پسر در اسب سواری و تیر اندازی و و شمشیر زنی و کشتی و جنگاوری است.
از نظر دستوری دده قورقود در حدود 90 درصد با زبان معاصر آذری مطابقت مینماید.در ضمایر و قیود و حروف ربط در طول هشتصد سال سیر تکاملی ،بعضی تغییرات پدید آمده است،بعضیها متروک و بعضیها هم هنوز عینا بکار میرود.مثلا "بن" به "من" ،"قانقو" به "هانگی"، قاچان به "هاچان"،"اول" و "شول" به "او"(اغلب این واژه ها تا اواخر قرن 18 نیز در آثار شعرا بکار میرفت.) "بیرله" به "ایله"، "کیبی" به "کیمی" و "آوه ت"تبدیل به بلی (عربی) شده است.
از نظر لغوی نیز کما وبیش تفاوتهایی با زبان معاصر در آن دیده میشود.لغات خارجی هم بسیار کم دارد مثلا در تمام کتاب 350 کلمه عربی و 136 کلمه فارسی هست که اغلب اصطلاحهای مذهبی و جنگی است.کلمات ترکی یا عینا در زبان امروزی بکار میرود ،یا تغییراتی در آنها رخ داده، و یا اینکه بکلی متروک شده اند.
در دده قورقود کلمات مترادف زیاد، و اغلب با هم بکار رفته است.در بعضی جاها کلمات مترادف هر دو ترکی ولی مربوط به لهجه های مختلف است.مانند"ائت،قیل=بکن"و"دئه،سؤیله،آییت،دگیل=بگو""اسن،ساغ=سالم"،"قیزیل،آلتون=طلا"و"گئتمک،وارماق=رفتن"و"ییگیت،آلپ،جلاسون،آره ن،اؤوره ن=قهرمان"،"یاقشی،یاخشی،ائیو،ییک=خوب"و"توی،دوگون=عروسی" و نظایر اینها.در برخی موارد یکی از کلمات مترادف ترکی و دیگری عربی یا فارسی است که با هم بکار رفته اند مانند:آغیر و عزیز،یازی و یابان،اوچماق و بهشت،ایاق و صراحی ،ساواش و جنگ ،تانری و الله، و نظایر اینها.
این قبیل کلمات نشان میدهد که اولا زبان دده قورقود زبان خالص قبیله اغوز نیست بلکه امیخته ای از زبانهای قبایل اغوز و قبچاق و ترکان شرقی است،یعنی زبان ترکی آذری در مرحله تشکیل است و بکار بردن کلمات عربی و فارسی با کلمات مترادف ترکی نشانگر آن است که در این دوره کلمات عربی و فارسی تازه وارد زبان مردم شده و هنوز برای همه قابل فهم نبوده و لذا همراه با کلمات هم معنای ترکی بکار رفته است.این قبیل کلمات که بیشتر از راه نفوذ دولتی و مذهبی و عرفان و ادبیات وارد ترکی شده بعد از مدتها جای کلمات ترکی را گرفته و در دوره های بعدی مستقلا بکار رفته است.
از :دکتر جواد هیئت،سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی،نشر پیکان
 

Hotspur_1985

عضو جدید
کاربر ممتاز
میگم شما چرا خودت به تنهایی تو تاپیک خودت پست میزنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!
استارت تاپیکت جالب بود ولی بقیه اش رو نخوندم.
 

computer-engi

عضو جدید
میگم شما چرا خودت به تنهایی تو تاپیک خودت پست میزنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!
استارت تاپیکت جالب بود ولی بقیه اش رو نخوندم.

آقا ما هم پست زدیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فارسها(افغانی ها + تاجیکها) شایسته تحقیرند یا ما؟

یک نقل قول :
سفیر سابق ترکیه در ایران در TRT :
در 8 سال سفیری در ایران ویروس آنتی ترک را در تمام مسئولین ایران مشاهده کردم !
مجری : چرا؟
سفیر : به علت مسائل تاریخی , وقتی آنها تاریخ خود را مطالعه می کنند با حکومت چند هزار ساله ترکها(سلجوقیان-غزنویا-قاجارها-صفویان) مواجه می شوند از این بابت که در کشوری که اکثریت فارس است ترکها چنین جایگاه تاریخی دارند احساس حقارت می کنند!
 

turk

عضو جدید
کسی لایق تحقیر نیست.در فرهنگ ما نیست!
در استارت تاپیک هم بنده احوالات کودکیم را نوشتم.و حالا باید ریشه یابی کرد که چرا این طوری هست؟
70%ایران دوزبانه هستند با فرهنگ غنی و اصیل...
 

turk

عضو جدید
فعليت قوم هابيانگر پيشينه هايشان...


لباس هر شخص نشانه ي شخصيتش است.
زبان نشانه ي هويت است.
شاخه هاي فرهنگي از جمله موسيقي و رقص و اداب و رسوم هر قومي بيانگر پيشينه و پشتوانه ي فرهنگي اش است.
پس پيشينه بيانگر فعليت هر قوم است



مي توان گفت كه اگر چند كشور هم با يك زبان مشترك
(هر چند با لهجه هاي متفاوت) تكلم كنند,ريشه در يك قوميت دارند و هويتي يكسان دارند.


مثال:
با زبان فارسی می توان با دو كشور افغانستان و تاجیكستان ارتباط برقرار كرد و با زبان تركی می توان با كشورهای تركیه، آذربایجان، تركمنستان، ازبكستان، قزاقستان، قرقیزستان، قبرس، جمهوری های خودمختاری چون تاتارستان، باشقیرستان، چوواشستان، خاكاس، تووا، آلتای، تركستان شرقی و غیره ارتباط برقرار كرد.

 

turk

عضو جدید
-ايا مي دانيد تركي با هر لهجه اي اذري يا استانبولي جزو با قاعده ترين زبانهاست؟
-ايا به شاه رقص مجالس(تركي اذري) با قاعده و اصول كه هر حركت در ان پيامي دارد دقت كرديد؟
-غيرت نزد كيست؟

ترک آن بود کز بيم او، ده از خراج ايمن شود......... ترک آن نباشد کز طمع سيلي هم قوتسوز خورد
يک حمله و يک حمله؛ کامد شب تاريکي............ ترکي کن و جستي کن، نه نرمي و تاجيکي! (مولانا)
-قبر مولانا كجاست؟مولانا مريد شمس تبريزي نبود؟

-غيرت ترك در ورزش ايران و تركيه كاملا مشهود است.الانه تيم ملي ايران توفيقي دارد؟!!ايا تيم سال 1998تكرار خواهد شد؟
-زن از ترك ميگيرن چون پايبند به زندگي و خانه داري و وفاداريست.ايا اين ها نشات گرفته از پشتوانه فرهنگي نيست؟
-ايا لباس و قهوه و كباب ترك شهرت جهاني دارد؟
-ايا ادم تك زبانه ميتونه در مورد دوتا زبان نظر بده؟دنياي تك زبانه وسيعه يا دو زبانه؟
-ايا در هنگام نصب اكثر نرم افزارها و در شروع كار به زبانهايي كه ارائه ميشه توجه كرده ايد؟
-ايا ميدانيد مبناي پايه ي فونوتيكي ويندوز i ü ö...چيست؟
 

dalin

عضو جدید
کاربر ممتاز
فارسها(افغانی ها + تاجیکها) شایسته تحقیرند یا ما؟

یک نقل قول :
سفیر سابق ترکیه در ایران در TRT :
در 8 سال سفیری در ایران ویروس آنتی ترک را در تمام مسئولین ایران مشاهده کردم !
مجری : چرا؟
سفیر : به علت مسائل تاریخی , وقتی آنها تاریخ خود را مطالعه می کنند با حکومت چند هزار ساله ترکها(سلجوقیان-غزنویا-قاجارها-صفویان) مواجه می شوند از این بابت که در کشوری که اکثریت فارس است ترکها چنین جایگاه تاریخی دارند احساس حقارت می کنند!


البته این طور برآورد کردن قدرت ترک ها خیلی مسخره هست چرا که قاجاریه بدترین پادشاهان را داشته و آبروی ایران و ایرانی را برده است و هر چه پادشاهان قبلی ساختند بر باد داد
نکته ای که مهمه اینه :
در کشور ما که شاید چنین مسایلی بین ترک ها ، فارس ها ، لرها و .... باشد ( البته در بین اندیشمندان و کسانی که انسانیت را ملاک قرار می دهند وجود ندارد ) به دلیل وجود دست هایی هست که همیشه خواسته اند تفرقه بین ایرانیان باشد .
 

mina jojo

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سخن اول[/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ساوالان ائل اوغلو [/FONT]




[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از همان كودكي از اينكه بايد فارسي را با لهجه تهراني حرف مي زدم اذيت مي شدم.در ذهن كودكانه ام با خودم مي گفتم من كه فارسي را درست حرف مي زنم،پس چرا اينقدر مسخره مي شوم.چه فرقي دارد كه من "ق" را با لهجه تهراني بگويم يا با لهجه تركي؟[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بزرگتر كه شدم فهميدم لهجه اي كه من با آن فارسي حرف مي زنم، تهراني ها و فارس ها را به ياد خر مي اندازد!در حالي كه فارسي زبان خود من نبود و همين كه من مي توانستم آن را به خوبي حرف بزنم خيلي بود،اما آنها از من انتظار داشتند كه لهجه ام هم مثل خودشان باشد و اين خواسته اي بي مورد بود.هرجا كه مي توانستند لهجه و ترك بودنم را مسخره مي كردند و ترك بودن را نوعي كمبود براي من به حساب مي آوردند. در نظر آنان من بايد به خاطر ترك بودنم سر افكنده مي بودم و آنان به خاطر فارس بودنشان سرفراز.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اشتبهات كوچك يا بزرگ من را كه مي توانست از هر انساني با هر زبان و هر نژادي سر بزند، نه به حساب جايز الخطا بودنم بلكه به حساب ترك بودن و در عمق ذهنشان به حساب خر بودنم مي گذاشتند.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]طبيعي بود با اين فشاري كه روي من بود، اعتماد به نفسم بسيار كم شود و نوعي بيزاري از خودم پيدا كنم. سعي مي كردم كه فارسي را با لهجه حرف نزنم و به نوعي ترك بودنم ار پنهان كنم تا از زير بار اين همه فشار بيرون بيايم.اما هر چه فكر مي كردم دليلي منطقي براي اين فشار پيدا نمي كردم. چرا من فقط به خاطر اينكه ترك بودم بايد تحقير مي شدم؟ من كه ياد گرفته بودم انسانها را حتي به خاطر عيب هايشان مسخره نكنم، چرا بايد به خاطر ترك بودن كه عيب هم نبود مسخره مي شدم؟ اين تضاد من را مجاب كرد تا به جاي پاك كردن صورت مسئله و انكار ترك بودنم، آن را ريشه يابي كنم.نتيجه كه به آن رسيدم اين بود: مشكل از ترك بودنم نبود، چرا كه من ترك بودم و ترك بودن يعني انسان بودن همانگونه كه فارس بودن يعني انسان بودن. خدا خواسته بود كه من ترك به دنيا بيايم ودر قانون هيچ دين و كشوري حتي ايران ترك بودن جرم نبود. مشكل از تفكري بود كه من ترك را انسان حساب نمي كرد و خودش را فقط به اين دليل كه فارس بود از من بالاتر مي دانست. گروهي كه خود را بالاتر از خدا مي دانستند، انسانيتي را كه خدا به من داده بود را مستقيم و غير مستقيم نفي مي كردند. مستقيم با خر ناميدنم غير مستقيم با تضييع اوليه ترين حقوق انسانيم.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با اين وضع آيا من بايد ترك بودنم را نفي مي كردم يا با آن تفكر غلط مبارزه مي كردم؟ عقلم مي گفت كه بايد گناه كار را مجازات كرد.ترك بودن كه گناه نبود.پس بايد اين تفكرغلط كه مقصر اصلي بود از ميان برداشته مي شد. اينگونه بود كه راه مبارزه با آن تفكر غلط را برگزيدم.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حال ازشما مي پرسم: آيا بايد تركي را مقصر دانست و آن را با بي توجهي مجازات كرد يا با كساني به مبارزه برخاست كه بدليل افكار نژاد پرستانه و غير انسانيشان من و تو را فقط به خاطر ترك بودنمان انسان نمي دانند؟كساني كه اين حق را براي خود قائل مي شوند كه فرهنگمان و زبانمان را كه نشانه هستي و هويتمان است شايسته از بين رفتن بدانند.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قضاوت را به وجدانت كه مطمئنم هنوز بيدار است واگذار مي كنم.[/FONT]
من فقط اینو خوندم اما عالی بود کسی هم که دیکرانو مسخرا میکنه کمبود داره
عیب از شما نیست از دیگرانه
من خودمم لهجه ترکی متوجه نمیشم و به نظرک حتی لهجشم سخته و یه زبونه کاملا مستقله;)
 
  • Like
واکنش ها: turk

turk

عضو جدید
شما بر فرض مثال فوتبال هر مملكت عرب زباني رو تماشا كني در ان وقت تلف كني و نامردي و شيطنت رو قطعا خواهي ديد.دي ان اي هم يكي نباشد هويت و زبان يكيست.
مي توني غيرت رو در فوتبال و ورزش ترك ببيني چه در ايران و چه در اذربايجان و تركيه كه اين غيرت رو نتنها شما ديديد بلكه كل دنيا ديد!حسين رضا زاده و علي دايي و فوتبال تركيه كه غيرت رو به رخ جهانيان كشيدند.
كاش به سادگي مي شد از غناي موسيقي و رقص كه بيانگر خيلي از چيزهاست گذشت!
اذربايجان مهد موسيقي با 14شاخه ي مختلف موسيقي كه به سرزمين هزار ترانه معروف است.رقص و اثار فرهنگي بسيار غني.

شما رقص انادولو تركيه و لزگي اذربايجان رو شايد ديده يا نديده باشيد ولي شهرت جهاني دارد.

-عرب ها نيز ادماي شهوت ران و خوشگذراني هستند كه نمود ان در رقص بي محتوا و ***ي اين اقوام متبلور شده!شما هيچ قاعده و اصول را در رقص عربي غير از چرخش كمر نخواهيد ديد!تنها طعمه اي كه انسان را جذب ميكند نبودن پوشش در نوع لباس زنان است.اگر رقاص لباسش پولك نداشته باشد و پوشيده باشد و از همه مهمتر زن نباشد هيچ كس به تماشاي رقص عربي نخواهد پرداخت!!

ايا در خطه ي اذربايجان چنين چيزايي هست؟
حيا و حرمت و احترام وغيرت نزد كيست؟ايا اين ها همه مسائلي است كيفي؟
دقيقا همين ارزش هاي فرهنگي اذربايجان در رقص با وقار اذري نيز متبلور مي شود و نمود پيدا ميكند.

ايا دنياي ترك(چه اذربايجاني و چه تركيه و غيره)پيشرفته تر و شناخته شده تر است يا ديگر اقوام منطقه؟
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
فارسها(افغانی ها + تاجیکها) شایسته تحقیرند یا ما؟

یک نقل قول :
سفیر سابق ترکیه در ایران در TRT :
در 8 سال سفیری در ایران ویروس آنتی ترک را در تمام مسئولین ایران مشاهده کردم !
مجری : چرا؟
سفیر : به علت مسائل تاریخی , وقتی آنها تاریخ خود را مطالعه می کنند با حکومت چند هزار ساله ترکها(سلجوقیان-غزنویا-قاجارها-صفویان) مواجه می شوند از این بابت که در کشوری که اکثریت فارس است ترکها چنین جایگاه تاریخی دارند احساس حقارت می کنند!
هیچکس شایسته تحقیر نیست.
از غنای ادب و فرهنگ ترکها همین بس , که با وجود اینکه گاهآ از سوی بعضی ها تحقیر میشوند , باز هم جواب آنها را نمیدهند و متانت خود را حفظ میکنند. با توجه به قدرت زبان ترکی اگر ترکها بخواهند کنار اسم دیگر زبانها پسوند بچسبانند , آنچنان کاری میکنند که این پسوند تا دنیا دنیاست از اسمشان پاک نشود. اما میبینید که این کار را نمیکنند و شخصیت و وقار ترک بودنشان را حفظ میکنند که همین کار نشاندهنده غنای فرهنگ و اصالت ترکهاست.
کسانی که به انسان توهین میکنند , خودشان انسان نیستند.
همه آفرینندگان خدا شایسته احترامند.
 
آخرین ویرایش:

turk

عضو جدید
هیچکس شایسته تحقیر نیست.
از غنای ادب و فرهنگ ترکها همین بس , که با وجود اینکه گاهآ از سوی بعضی ها تحقیر میشوند , باز هم جواب آنها را نمیدهند و متانت خود را حفظ میکنند. با توجه به قدرت زبان ترکی اگر ترکها بخواهند کنار اسم دیگر زبانها پسوند بچسبانند , آنچنان کاری میکنند که این پسوند تا دنیا دنیاست از اسمشان پاک نشود. اما میبینید که این کار را نمیکنند و شخصیت و وقار ترک بودنشان را حفظ میکنند که همین کار نشاندهنده غنای فرهنگ و اصالت ترکهاست.
کسانی که به انسان توهین میکنند , خودشان انسان نیستند.
همه آفرینندگان خدا شایسته احترامند. __________________

قرمز نمی نوشتی خوبتر می شد!من با متانت و البته جسارتا!سیاه نوشتمش:gol:
 

turk

عضو جدید
يك كلمه تركي به عنوان زيباترين كلمه جهان شناخته شد!
رادیو دویچه وله گزارش داد: انستیتوی روابط خارجی آلمان در
ماه اوت کلمه ترکی "یاکاموز" را به عنوان "زیباترین کلمه جهان در سال
۲۰۰۷" معرفی کرد. واژههای "هولو" و "ولنگتو" دوم و سوم شدند. روز ۲۷
اکتبر از برندگان در برلین تقدیر میشود. تابستان
امسال مسابقهای با عنوان "زیباترین کلمه در جهان" توسط انستیتوی روابط
خارجی آلمان در اشتوتگارت برگزارشد. هیئت داوران از بین حدود ۲۵۰۰ کلمه
ارسال شده، کلمهی "یاکاموز" (Yakamoz)، به معنای "انعکاس ماه در آب" را
انتخاب کرد.
در این مسابقه نزدیک به ۶۰ کشور شرکت داشتند.
کلمات آلمانی در این مسابقه عبارت بودند از:
"فرنوه"(Fernweh)، "کویچفیدل" (Quietschfidel) و
"هایلبوتشنیتشن"(Heilbuttschnitt che n) که معنای آنها به این ترتیب
است: "دلتنگی برای سفر به دوردست"، "آدم سرحال و شلوغ" و "نانی که در آن
تکههای ماهی وجود دارد".
کلمه چینی "هولو"(hulu) به معنای "خر و پف کردن" و"ولنگتو"
(volongoto)، که در زبان آفریقایی لوگاندا به معنی "بینظم" است، به ترتیب
در جایگاه دوم و سوم قرار گرفتند.
این مسابقه که به مناسبت "سال علوم انسانی" برگزار شد، در روز ۳۱ آگوست به پایان رسید.

"کلمه" و "ناکلمه"ی سال
در آلمان هر ساله "کلمهی سال" و "ناکلمهی سال" هم انتخاب
میشوند. کلمهی سال ۲۰۰۶ "فان مایله" (Fanmeile) است که به جایی میگویند
که در آن طرفداران ورزش برای دیدن یک مسابقه جمع میشوند و از طریق گزارش
تلویزیونی، مسابقه را میبینند.
"ناکلمهی سال" ۲۰۰۶ "اخراج اختیاری از کشور" (freiwillige
Ausreise) است. این واژه در مورد اخراج پناهجویانی به کار میرود که باید
کشور آلمان را ترک کنند و چارهای ندارند جز این که با آن موافقت کنند
 

computer-engi

عضو جدید
البته این طور برآورد کردن قدرت ترک ها خیلی مسخره هست چرا که قاجاریه بدترین پادشاهان را داشته و آبروی ایران و ایرانی را برده است و هر چه پادشاهان قبلی ساختند بر باد داد
نکته ای که مهمه اینه :
در کشور ما که شاید چنین مسایلی بین ترک ها ، فارس ها ، لرها و .... باشد ( البته در بین اندیشمندان و کسانی که انسانیت را ملاک قرار می دهند وجود ندارد ) به دلیل وجود دست هایی هست که همیشه خواسته اند تفرقه بین ایرانیان باشد .

هرچه از دست دادند باز ترکها جمع کرده بودند!
بقیه رو چرا نمی گی!
که شیعه رو از صفویان دارید!
و قاجارها در آن برهه قویترین گروه بودند!
 

turk

عضو جدید
کسی لایق تحقیر نیست.در فرهنگ ما نیست!
در استارت تاپیک هم بنده احوالات کودکیم را نوشتم.و حالا باید ریشه یابی کرد که چرا این طوری هست؟
70%ایران دوزبانه هستند با فرهنگ غنی و اصیل...

البته این طور برآورد کردن قدرت ترک ها خیلی مسخره هست چرا که قاجاریه بدترین پادشاهان را داشته و آبروی ایران و ایرانی را برده است و هر چه پادشاهان قبلی ساختند بر باد داد
نکته ای که مهمه اینه :
در کشور ما که شاید چنین مسایلی بین ترک ها ، فارس ها ، لرها و .... باشد ( البته در بین اندیشمندان و کسانی که انسانیت را ملاک قرار می دهند وجود ندارد ) به دلیل وجود دست هایی هست که همیشه خواسته اند تفرقه بین ایرانیان باشد .

ببینید بنده وقتی کتابهای ادبیات و تاریخ را که به زبان ترکی چاپ و در یونسکو ثبت شده اند را مطالعه میکنم چیزی کاملا متناقز میبینم!تاریخ ایران همیشه به خاطر رشادت های ترک درخشان بوده و هست.و در عین حال چیز بدی هم در مورد فارس نیست.
فکر نمی کنید که تاریخ را نباید تک زبانه و رفرنسای تک دیدگاهه بررسی کرد؟
بنده کتابهای موجود در ترکیه و اذربایجان را مطالعه کردم و به فرهنگ و دنیای هر دو یعنی ایران و ترک اشنایی دارم و میتونم تفاوتها رو ببی نم!
اینو میدونم که تاریخ هم به نفع فارس نوشته شده!!مثل خیلی از چیز های دیگر که در جامعه می بینیم!
شما هم باید دو زبان بلد باشید تا بتونید مراجع دو قوم متفاوت رو مطالعه کنید و احساسات و تعصب رو کنار بذارید و بعد میان ان دو قضاوت کنید!;)
 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هرچه از دست دادند باز ترکها جمع کرده بودند!
بقیه رو چرا نمی گی!
که شیعه رو از صفویان دارید!
و قاجارها در آن برهه قویترین گروه بودند!

من وقتی نوشته ی turk رو خوندم واقعا لذت بردم.به شخصیت قابل احترامش پی بردم . البته از یه ترک بیشتر از همین هم انتظار نمیره.من خودم هر ترکی رو دیدم همینطور قابل احترام بوده.
خودم به عنوان یه تاجیک هیچ وقت با هیچ ترکی مشکلی نداشتم.
اما موندم بی شخصیتی شما رو (computer-eng) چجوری توجیه کنم.واقعا متاسفم.همه جا چه تو تاپیکای سیاسی چه تو گفتگوی آزاد هر وقت چیزی ازتون خوندم بیشتر به شخصیتتون پی بردم.

شما بهتره از صفویه دفاعی نکنید.خیانتی که صفویان به ایران و اسلام کردن بی نظیر بوده.

پیشنهاد میکنم کتاب شیعه ی علوی و شیعه ی صفوی از دکتر شریعتی رو بخونید.
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای کسی که نابیناست شیشه و الماس فرقی براش نداره ......زیاد سخت نگیر منیم جان یولداشیم......
 
  • Like
واکنش ها: turk
بالا