[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سخن اول[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ساوالان ائل اوغلو
[/FONT]
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از همان كودكي از اينكه بايد فارسي را با لهجه تهراني حرف مي زدم اذيت مي شدم.در ذهن كودكانه ام با خودم مي گفتم من كه فارسي را درست حرف مي زنم،پس چرا اينقدر مسخره مي شوم.چه فرقي دارد كه من "ق" را با لهجه تهراني بگويم يا با لهجه تركي؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بزرگتر كه شدم فهميدم لهجه اي كه من با آن فارسي حرف مي زنم، تهراني ها و فارس ها را به ياد خر مي اندازد!در حالي كه فارسي زبان خود من نبود و همين كه من مي توانستم آن را به خوبي حرف بزنم خيلي بود،اما آنها از من انتظار داشتند كه لهجه ام هم مثل خودشان باشد و اين خواسته اي بي مورد بود.هرجا كه مي توانستند لهجه و ترك بودنم را مسخره مي كردند و ترك بودن را نوعي كمبود براي من به حساب مي آوردند. در نظر آنان من بايد به خاطر ترك بودنم سر افكنده مي بودم و آنان به خاطر فارس بودنشان سرفراز.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اشتبهات كوچك يا بزرگ من را كه مي توانست از هر انساني با هر زبان و هر نژادي سر بزند، نه به حساب جايز الخطا بودنم بلكه به حساب ترك بودن و در عمق ذهنشان به حساب خر بودنم مي گذاشتند.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]طبيعي بود با اين فشاري كه روي من بود، اعتماد به نفسم بسيار كم شود و نوعي بيزاري از خودم پيدا كنم. سعي مي كردم كه فارسي را با لهجه حرف نزنم و به نوعي ترك بودنم ار پنهان كنم تا از زير بار اين همه فشار بيرون بيايم.اما هر چه فكر مي كردم دليلي منطقي براي اين فشار پيدا نمي كردم. چرا من فقط به خاطر اينكه ترك بودم بايد تحقير مي شدم؟ من كه ياد گرفته بودم انسانها را حتي به خاطر عيب هايشان مسخره نكنم، چرا بايد به خاطر ترك بودن كه عيب هم نبود مسخره مي شدم؟ اين تضاد من را مجاب كرد تا به جاي پاك كردن صورت مسئله و انكار ترك بودنم، آن را ريشه يابي كنم.نتيجه كه به آن رسيدم اين بود: مشكل از ترك بودنم نبود، چرا كه من ترك بودم و ترك بودن يعني انسان بودن همانگونه كه فارس بودن يعني انسان بودن. خدا خواسته بود كه من ترك به دنيا بيايم ودر قانون هيچ دين و كشوري حتي ايران ترك بودن جرم نبود. مشكل از تفكري بود كه من ترك را انسان حساب نمي كرد و خودش را فقط به اين دليل كه فارس بود از من بالاتر مي دانست. گروهي كه خود را بالاتر از خدا مي دانستند، انسانيتي را كه خدا به من داده بود را مستقيم و غير مستقيم نفي مي كردند. مستقيم با خر ناميدنم غير مستقيم با تضييع اوليه ترين حقوق انسانيم.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با اين وضع آيا من بايد ترك بودنم را نفي مي كردم يا با آن تفكر غلط مبارزه مي كردم؟ عقلم مي گفت كه بايد گناه كار را مجازات كرد.ترك بودن كه گناه نبود.پس بايد اين تفكرغلط كه مقصر اصلي بود از ميان برداشته مي شد. اينگونه بود كه راه مبارزه با آن تفكر غلط را برگزيدم.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حال ازشما مي پرسم: آيا بايد تركي را مقصر دانست و آن را با بي توجهي مجازات كرد يا با كساني به مبارزه برخاست كه بدليل افكار نژاد پرستانه و غير انسانيشان من و تو را فقط به خاطر ترك بودنمان انسان نمي دانند؟كساني كه اين حق را براي خود قائل مي شوند كه فرهنگمان و زبانمان را كه نشانه هستي و هويتمان است شايسته از بين رفتن بدانند.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]قضاوت را به وجدانت كه مطمئنم هنوز بيدار است واگذار مي كنم.[/FONT]