چرا تهران زندگی می کنم ولی دوستی ندارم چون تمام دوران تحصیل و زمان دانشگام شاهین شهر بودم ولی خونمون اینجا بود الانم اینجا یرم سر کار و اکثر همکارمم پیرن یا کارگرند واسه همین دوستی ندارم بخوام با دوستام باشم باید برم شاهین شهر. گرفتی؟
سلام
فقط مي تونم بهتون پيشنهاد بدم، به عنوان كسي كه هرازگاهي همين مسئله براش پيش مياد، بقيه اش دستت خودت و همت خودته
يه ذره عميق و صادقانه فكر كن
اصلا واسه خودت وقت بذار كه خودت و آرمانها و دوست داشتني هات رو پيدا كني
وقتش رو داري؟
يه ايميل بده كه راحتتر حرف بزنيم
راستشو بخواین چند روزه حوصله ندارم نمیرم سر کار. فکر میکنم خیلی مسخرست از صبح می ری سر کار تا شب اخر هفته هم تعطیلی اخرش چی ؟روزا تکراری تکراری و تکراری به نظر شما چکار کنم؟
آره تا دلت بخواد. همین الآنشم زیاد از نفس کشیدنم خوشحال نیستم .
من مدتهاست گوشه گیر شدم . اصلا دلم نمی خواد برم بیرون. همه چیز بی معنا شده. هدفی وجود نداره. یا حداقل هدف واقعی وجود نداره.
تفریحی هم نیست. خولاصه اینکه فقط تو نیستی عزیز من. همه ی جوانان این مملکت اینطوری هستند.
دقیقا مثل منی. زندگیم شده خوندن کتاب, فیلم دیدن, موسیقی و خوردن و خوابیدن. شادی رو نمی تونم پیدا کنم.
گاهی وقتا فکر میکنم وجود ما به چه دردی میخوره ؟ این غذایی که من میخورم اصلا حق من هست ؟ ما چه فایده ی داریم ؟
صبح تا شب تو خونه. نه تفریحی نه دوستی و نه هدفی. به هر سمتی میرم یه کوه جلوم سبر میشه. من هیچ وقت کوه نورد خوبی نبودم.
بیشتر شب ها آرزو میکنم که فردا بیدار نشم. در صورتی که هم سن و سالهای من که در ایران نیستند تمام زندگیشون شادی و تفریح هست.