یغما گلرویی...

mahdi271

عضو جدید
به قاریان مغموم ِ گریه ها!

می خواستم شادمانتان کنم!
همیشه به روی رفتارتان خندیدم!
در تمام عکسهای یادگاری لبخند زدم!
اما چه کنم که شعر، حقیقت ِ تلخی بمد!
حقیقت ِ تلخ ِ تزلزل بغض
و تحمل حزن!
نه جایی برای ته مانه تبسم های من داشت،
نه مجالی برای رویش شادی!
من می دانستم که هر حرفی حرف می آورد!
می دانستم که فریاد را نمی شود زمزمه کرد!
حالا سرم را بالا می گیرم و کنار سایه ام می گذرم!
حالا در همین اتاق ِ در بسته،
بر صندلی ِ کوچکم می ایستم
و رو به دیوارها فریاد می زنم:
« - من شاعرم!»
(و این دروغ دلنشینی ست!
که به قدر ِ ارزنی هم شاعر نبوده ام هرگز!)
حالا به هر عابری که در خیابان از کنارم گذشت
کتابی می دهم!
می دانم که دیوانه ام میخوانند!
می دانم که به خطوطو درهم خوابهایم می خندند!
می دانم که کسی مدالی بر سینه ام نخواهد زد!
اما یادتان باشد!
فردا درباره همین دلبستگی های ساده
قضاوت خواهید کرد!
یادتان باشد!?
 

mahdi271

عضو جدید
از خط کشی ِ خیابان بگذر!

دقت کن!
این آخرین قرار ِ میان ِ نگاه من و نیاز توست!
هر سال ِ خدا،
ده روز مانده به شروع تابستان
(همان بیست و یکمین روز ِ آخرین ماه بهرا را می گویم!)
سی دقیقه که از ساعت ِ نه شب گذشت،
به پارک ِ پرت کنار بزرگراه می ایم!
باران که سهل است
آجر هم اگر از ابرها ببارد
آنجا خواهم بود!
نشانی که ناآشنا نیست؟
همان پارک ِ همیشه پرسه را می گویم!
همان تندیس ِ تمیز جارو به دست!
یادت هست؟

شبیه افسانه ها شده ای!
دیگر همه تو را می شناسند!
تو هم مرا از پیراهن روشن آن سالها بشناس!
چه خطوط ِ تاری
که در گذر گریه ها بر چهره ام نشست!
چه رشته های سیاهی
که در انتظار ِ آمدنت سفید شد!
چه زخمهایی که ... بگذریم!
بگذریم! بی بی باران!
مرا از آستین خیس ِ همان پیراهن آشنا بشناس!

خداحافظ!?
 

mahdi271

عضو جدید
سایه ی ستاره

شبا تو تمام شهر دو تا دریچه روشنه
یکی چلچراغ توست ، اون یکی فانوس منه
ما مث دو تا ستاره می درخشیم توی شب
نبض سرخ نفسم تنها واسه تو می زنه

ما دوتا پولک نوریم رو یه ترمه ی سیاه
یه گذر با دو تا فانوس ، یه شبیم با دو تا ماه
نکنه یه شب ستاره ی تو روشن نباشه
نکنه یه وقت من رو جا بذاری تو نیمه راه
نکنه پنجره ت رو یکی ببنده ! نازنین !
نکنه چشمکت رو بدزدن از شب زمین !
بی تو من جایی ندارم تو تموم آسمون !
بی تو من سایه ی یک ستاره ام ! فقط همین

بین این دو تا دریچه یه پل از ترانه هاس
جاده ی روشن بیداری عاشقانه هاس
بین آواز من و دل تو فاصه نیست
تپش ترانه ها رها از این بهانه هاس

این دو تا ستاره سرچشمه ی آواز منن
مث دونه های الماس توی شب برق می زنن
چلچراغ عشق ما هیچ شبی خاموش نمی شه
حتی ما اگه نباشیم این چراغا روشنن

نکنه پنجره ت رو یکی ببنده ! نازنین!
نکنه چشمکت رو بدزدن از شب زمین !
بی تو من جایی ندارم تو تموم آسمون !
بی تو من سایه ی یک ستاره ام ! فقط همین !■
 

mahdi271

عضو جدید
قصه ی کهنه دروغ بود

قصه ی کهنه دروغ بود ، من و ما بچه گی کردیم
که به جای قصه خوندن قصه رو زندگی کردیم
در آرزو رو بستیم ، دلمون به قصه خوش بود
رستم کتاب کهنه ته قصه بچه کش بود
حالا تو قحطی رؤیا اجاق ترانه سرده
کسی رو بخار شیشه دل نقاشی نکرده
سر و تته زدن به دیوار ،‌ برگ آگهی ترحیم
یه نفر نوشته جمعه رو همه روزای تقویم

قصه گو کتابو وا کن ! اسم آخر رو صدا کن !
سایه ی بلند خواب رو از ترانه ها جدا کن !
از سر سط ستاره ، بنویس تا راه چاره !
بنویس که دل برای حرف تازه بی قراره !
آسمون قصه مون رو بنویس با رنگ آبی !
عشق با رنگ ترانه ! شب رو با رنگ خراب !
فصل آخر کتاب رو پر کن از عطر علاقه !
تا دیگه برای ریشه ، تیشه دس نگیره ساقه !

ما روی سایه هامون خط و نشون کشیدیم
با صد تا کفش سربی تا ته شب دویدیم
از قرق سکوت ثانیه ها گذشتیم
آخر قصه اما ، به ابتدا رسیدیم

چرخ و فلک می خواستیم ، فلک نصیبمون شد
ساده ی ساده بودیم ، کلک نصیبمون شد
دنبال یه حقیقت تو اینه ها می گشتیم
اما تو قاب گریه ، ترک نصیبمون شد ■
دوست داشتم این ترانه با صدای فرهاد مهراد خوانده شود اما ● ...
 

mahdi271

عضو جدید
یه دفه بیا به خوابم

دوری اما همکناری ، آخر این انتظاری
توی زمهریر دستام ، نفس گرم بهاری
یه پرنده ،‌ یه امیدی ، مث دفتر سفیدی
خط خورشید چشات رو ، روی مشق شب کشیدی
یه نشونه ، یه چراغی ، در نقره کوب باغی
برای ساحل خلوت ، مث تابستون داغی
مثل دریا پر رازی ، از ترانه بی نیازی
تیله ی آخر عشقی ، برای نجات بازی

تو مث ماه قشنگی تو شب شعرای نابم
من یه لبخند قدیمی رو لب عکس تو قابم
تو مث سیب گلابی ،‌مثه بیداری تو خوابی
عمری چشمام رو بستم ،‌ یه دفه بیا به خوابم

با ستاره همنگاهی ، چهره ی زلال ماه ی
مثل یه حدس درستی سر تردید دو راهی
جرأت دستای آدم ، برای چیدن سیبی
یه دریچه روی دیوار ،‌ یه دلیلی واسه تکرار
هم مث سلام اول ،‌هم مث خدانگهدار
یه پلی واسه رفاقت ، زنگ بیداری ساعت
هر جا باشی مث سایه ، باتوام تا بی نهایت

تو مث ماه قشنگی تو شب شعرای نابم
من یهلبخند قدیمی رو لب عکس تو قابم
تو مث سیب گلابی ، مث بیداری تو خوابی
عمری چشمام رو بستم ، یه دفه بیا به خوابم ■
 

mahdi271

عضو جدید
باغ وحش

تو گلوش شکسته فرید ، خیلی وقته رفته از یاد
شیر باوقار جنگل ، پشت میله های فولاد
روی یالای بلندش ، سایه ی مگش نشسته
نا نداره که بغره شیر پر غرور خسته
خسته از دوری چشمه ، خسته از این قفس تنگ
غربت جنگل ریخته تو دو تا چشم عسل رنگ
نمی دونه چرا اینجا همه میله ها بلندن
آدمای پرهیاهو به سکوت اون می خندن

شیر پیر باغ وحش شهر ما
یه ماهه هیچی نخورده آدما
نعره کن ! شیر قشنگم! چرا بی صدا نشستی ؟
نعره سر کن تا بدونن که هنوز تو زنده هستی !
نکنه غرور جنگل تو دلت نمونده باشه !
نکنه سکوت اینجا صدات رو سوزونده باشه !
یاد این آدما بنداز که تو اون شیر بزرگی !
حریف صد تا پلنگی ، حریف یه گله گرگی !
نعره کن ! شیر قشنگم ! چرا بی صا نشستی ؟
حالا که موقع خواب نیست ، واسه چی چشمات رو بستی ؟

شیر پیر باغ وحش شهر ما
دیگه دق کرده و مرده آدما !■
 

mahdi271

عضو جدید
یه ترانه هس تو قلبم

یه ترانه هس تو قلبم که هنوز نخونده مونده
فکر خوندن یه حرفش همه عمرم رو سوزونده
تا حالا هر چی که داشتم ، سر خوندنش گذاشتم
صد دفه شکستم اما رو ترانه پا نذاشتم
اگه اون ترانه باشه ، هیچ دلی تیره نمی شه
دیگه هیچ نگاه خیسی به افق خیره نمی شه
وقتی اون شعر رو بخونم پرده ها رو می سوزونم
دستا رو به سیب سرخ باغ قصه می رسونم

ای نفس ! تا ته جاده ی صدا حوصله کن !
اون ترانه رو تا فردا با خودت زمزمه کن !

ای ترانه ی مقدس ! مقصد پاک سفر باش !
از تو قلب بی قرارم پر بگیر ! معجزه گر باش !
ببین آغوش امیدم رو به تصویر تو بازه
گوش بده ! حتی خیالت واسه من ترانه سازه
بیا تا قالی کهنه دوباره به گل بشینه
بیا تا چشمای خیسم این شکفتن رو ببینه
بیا تا صدا سکوت کهنه رو نکرده باور
بیا تا این دل خسته نزده بیه سیم آخر

ای نفس ! تا ته جاده ی صدا حوصله کن !
اون ترانه رو تا فردا با خودت زمزمه کن ! ■
 

mahdi271

عضو جدید
نقطه چین

خواننده : امیر کریمی آلبوم : تا همیشه
جون بگیر ای من مرده ! بگو کی حقت رو خورده ؟
بگو کی واژه ی عشق از دل حافظه برده ؟
چه کسی سایه ی سنگی کشیده رو تن مهتاب ؟
من چشام رو جا گذاشتم توی رخوت کدوم خواب ؟
من رو بسپار به ترانه ، به یه آواز ، به یه فریاد
کاری کن قاصدکامون گم نشن تو کوچه ی باد
نذار از صدا بیفتم تو سکوت بی مروت
همیشه یه دنیا حرف پشت نقطه چین وحشت

خسته نشو ! سایه نشین ! تا ته شب حوصله کن !
بغض همین حقیقت واژه به واژخ گریه کن !

من رو قله های آواز سکوت چله نشستم
لحظه ی شرم حقیقت جای اینه ها شکستم
توی زمهریر قصه از تب یه واژه سوختم
یه دهن بند طلایی برای ترانه دوختم
آخه رسم نفسم نیست اول حنجره مردن
سر پیچ هر ترانه ، تن به لال بازی سپردن
کار همسایه ها اینه ، پا به پایی با زمانه
پشت پا زدن به رویا ، یا خیانت به ترانه

خسته نشو ! سایه نشین ! تا ته شب حوصله کن !
بغض همین حقیقت واژه به واژه گریه کن !■
 

mahdi271

عضو جدید
نقاب

خواننده : سیاوش قمیشی آلبوم : نقاب
هی بازیگر ! گریه نکن ! ما همه مون مثل همیم !
صبحا که از خواب پا می شیم نقاب به صورت می زنیم !
یکی معلم می شه و یکی می شه خونه به دوش !
یکی ترانه ساز می شه ، یکی می شه غزل فروش !
یکی رئیس کارخونه ،‌ یکی یه قاتل شرور !
یکی وکیل ،‌یکی وزیر ، یکی گدا ، یکی سپور !
کهنه نقاب زنده گی تا شب رو صورتای ماس !
گریه های پشت نقاب مثل همیشه بی صداس !

هر کسی هستی یه دفه قد بکش از پشت نقاب !
از رو نوشته حرف نزن ، رهاشو از پیله ی خواب !
نقشه ی یه دریچه رو رو میله ی قفس بکش !
برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش !

کاشکی می شد تو زنده گی ما خودمون باشیم و بس !
تنها برای یک نگاه ، حتی برای یک نفس !
تا کی به جای خود ما نقاب ما حرف بزنه ؟
تا کی سکوت رو رج زدن ، نقش نمایش منه ؟
ای نمایشنامه نویس ! نقش من رو به من بده !
نقش جدال آخر تن به تن رو به من بده !
می خوام همین ترانه رو رو صحنه فریاد بزنم !
نقابم رو پاره کنم ، جای خودم داد بزنم !

هر کسی هستی یه دفه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن ، رها شو از پیله ی خواب
نقشه ی یه دریچه رو رو میله ی قفس بکش
برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش ■
 

mahdi271

عضو جدید
شهر خواب

تشنه ها تو هرم صحرای عطش خواب چشمه ی زلال رو می بینن
اونا که سیبای سرخ رو می خورن ، خواب میوه های کال می بینن
آنتن زنگ زده روی پشت بوم ، خواب پای یه کبوتر می بینه
هر کی بیشتر توی قصه می شکنه ، همیشه خوابای بهتر می بینه
اما من که خواب تو رو دیدم و بس ، خواب تو ای تو هوای هر نفس !
مثل او عقاب پیری که هنوز ، خواب پرواز می بینه تو قفس !
خواب تو یه خواب ناب تازه بود ، رؤیای پاک زلال مخملی
خواب هفت سالگی ستاره ها ، فصل سرسبز کلاس اولی

آخ ! چه ساده همترانه می شدیم تو کلاس بی هراس لحظه ها
آرزوها چه هم اندازه بودن ، دنیا جا می شد میون مشت ما
صدای خنده هامون قد می کشید ،‌وقت گرگم به هوا تو کوچه ها
دستامون دوباره عادل می شدن وقت قسمت شدن کلوچه ها

کاش می شد همیشه بچگی کنیم کاش می شد دوباره همصدا بشیم
خورشید از چهار طرف بتابه و ما ها از سایه هامون جدا بشیم
می دونم نمی شه اما چاره نیست ، وعده گاهمون بازم خواب منه
توی آسمون تنهایی من ،‌ همیشه خورشید رؤیا روشنه

دوس دارم تو شهر خوابم بمونم ، آخه ساده تر می شه ستاره چید !
می شه آواز زلال بودن از سکوت ترد لحظه ها شنید !
اما باز صدای زنگ زنده گی خواب رو از چشمای خسته ام می گیره !
فصل ناتموم کودکی من ، تو دلم مثل یه فانوس می میره !■
 

mahdi271

عضو جدید
با من باش !

خواننده : شادمهر عقیلی آلبوم : آدم و حوا
امشب انگار خون تازه یی تو رگ های منه
یکی از عمق سکوتم داره فریاد می زنه
من رو از جاده نترسون نگو که فاصله مون
صد تا کفش سربی و صد تا عصای آهنه

تو سرم افتاده امشب هوس قدم زدن
رد شدن از دل آتیش تو یه چش به هم زدن
پا به پای سیم گیتار خوندن از گذشته ها
توی هوای روشن پاک ترانه دم زدن

نازنین ! فقط توی همین نفس با من باش !
بگو هستی که برمبه این قفس ، با من باش!
گوش بده نبض ترانه تنها با تو می زنه
بی بی ترانه هام تویی و بس . با من باش !

بیا امشب از حصارهر بهانه رد بشیم
لهجه ی ناب و زلال این شب رو بلد بشیم
ما دو تا رودخونه ییم تو دریا می رسیم به هم .
نکنه طعمه ی دیوارای سرد سد بشیم

ولی انگار که دارم من با خودم حرف می زنم
جز صدای نفسم هیچ صدایی نمی شنوم
نگا کن ! فقط یه سایه پا به پای من میاد
سایه فریاد می زنه : تنها رفیق تو منم !

نازنین ! فقط توی همین نفس با من باش !
بگو هستی که برمبه این قفس ، با من باش !
گوش بده نبض ترانه تنها با تو می زنه
بی بی ترانه هام تویی و بس ، با من باش ! ■
 

mahdi271

عضو جدید
پرنده بی پرنده

خواننده : رضا یزدانی آابوم : کپ نکنین !
اونور این شب کلک ، من و ترانه تک به تک
خونه می ساختیم روی باد ، دریا می ریختیم تو الک
مسافرای کاغذی ، رد شده بودن از غبار
تو قصه باقی مونده بود ، شیهه ی اسب بی سوار
گفته بودن صد تا کلید برای ما جا می ذارن
مزرعه های گندم رو برای فردا می ذارن
فردا رسید و خوشه یی تو دست ما باقی نموند
سقف ستاره ها شکست ، رو سرمون طاقی نموند
با کلیدای زنگ زده ، قفلای بسته وا نشد
سکه ی دلسپردگی ، تو جوب ما پیدا نشد

تو سفره مون همیشه سین ستاره کم بود
همیشه تا رسیدن فاصله یک قدم بود

کسی به ما نشون نداد که انتهای خط کجاست ؟
آهای درختای انار ! دیکته ی بی غلط کجاست ؟
چرا تو آسمونمون پرنده گوشه گیر شده ؟
چرا نمی رسیم به هم ؟ چرا همیشه دیر شده ؟
تو دفتر ***که مون چن تا ترانه خالیه ؟
چن تا ترانه قصه ی ممتد بی خیالیه ؟
چن تا صدای بد صدا سکوت رو فریاد می زنه ؟
زغال شام آخر رو دستای کی باد می زنه ؟
تو غیبت حنجره ها ترانه سازیمون چیه ؟
یکی به من جواب بده ، آخر بازیمون چیه ؟

تو بازی کلاغ پر ، هیشکی نشد برنده
قصه ی ما همین بود : پرنده بی پرنده ! ■
 

mahdi271

عضو جدید
چهار راه

بی بی چراغ قرمز ! دختر بچه به پشت !
دود اسفند تو رو ترس کدوم ستاره کشت ؟
فالای حافظ ت رو باد کدوم بهانه برد ؟
سیب سرخت رو کدوم سایه ی سر بریده خورد ؟
گل یخ شاخه یی چنده ؟ گل بی برگ بهار !
چشمای خیست رو بستی به کدوم جاده ی تار ؟
برو اسفندت رو دود کن سر چار راه شلوغ !‌
تا شاید وا بشن این چشمای کور بی فروغ !
چشم آدمایی که حتی یه خوابم ندیدن
فکر بچه هایی نیستم که تو کارتن خوابیدن
اونا که از اول هستی به ماتم می شینن
وقت بارون زیر پل خواب یه کرسی می بینن

اسفند دونه دونه ، گریه نکن شبونه
شهر قشنگ رؤیا ، مقصد قصه مونه

آخرش یکی میاد گل هات رو یکجا می خره
تو رو ترک اسب نور به شهر رؤیا می بره
اون جا که آدماش رو نمی شه با سکه خرید
می شه با بال صدا تا اوج قله ها پرید
اون جا هیچکس نمی خوابه زیر سقف سرد پل
در جعبه های جادو وا می شه به نام گل
اون جا فال عاشقا یه فال سبز و روشنه
هر یه قرص نون جو سهم هزار تا دهنه
برو اسفندت رو دود کن سر چارراه شلوغ
تا شاید وا بشن این چشمای کور بی فروغ

اسفند دونه دونه ،‌گریه نکن شبونه
شهر قشنگ رؤیا . مقصد قصه مونه ■
 

mahdi271

عضو جدید
آفتابی

خواننده : شهرام فرشید آلبوم : قشنگ روزگار من .
راهی نمونده ، نازنین ! باید به دریا بزنیم !
باید از این خواب بلند ، یه پل به رؤیا بزنیم !
راهی نمونده نازنین ! راه ستاره سد شده !
تو امتجان سادگی ، قلب من و تو رد شده !
راهص نمونده باید از بغض ترانه بگذریم !
غصه نخوره ! ما دو تا از سایه ها آفتابی تریم !
راهی نمونده ، رفتنت آخر قصه ی منه !
اما چراغ یاد تو ، تو شب قصه روشنه !

خاتون خط خورده ی من ! نبض غزل رو زنده کن !
دوباره تو بازی دل ، بغض من رو برنده کن !
خاتون خط خورده ی من! اوج صدای من کجاست ؟
حرف پاک اسم تو ،‌کجای این ترانه هاس ؟
با هم کلید نقره رو تو کوچه پیدا می کنیم !
واژه ی زندگی رو با ترانه معنا می کنیم !
خاطره های خفته رو دوباره بیدار می کنیم
عشق رو تو هر ترانه یی صد دفه تکرار میکنیم !

هنوزم نبض غزل نبض قدمهای منه !
هنوزم قلب ترانه توی سینه م می زنه !
نازنین ! خسته نشو ! تو اینه می رسیم به هم .
تپش ترانه ها فاصله ها رو می شکنه ! ■

برای اطلاع یک دوست فراموشکار :
« ... و در این جا سایه ها آفتابی ترند »
بخشی از شعر بیشه سروده ی آمازاوتاچیرو شاعر ژاپنی در سال !930 .
 

mahdi271

عضو جدید
پل عابر پیاده

روی جدول شکسته ، یه پسر بچه نشسته
گلای سرخ گرفته توی انگشتای خسته
تو چشاش ستاره مرده ، سه روزه هیچی نخورده
سر رسیدن بهار روکسی یادش نیاورده
« - آقایون ! خانوما ! گل !
سهم منم از آدما ! گل !»
آدما تو فکر عیدن ، فکر یه ماهی سفیدن
اونا از تو ماشیناشون ، هیچ صدایی نشنیدن
دیگه شب از راه رسیده ،‌غنچه ی غروب رو چیده
از پسر بچه ی خسته هیچ کسی گل نخریده
پل عابر پیاده تنها جای امن خوابه
رو لب اون پسر اما یه سوال بی جوابه :
« ای خدا چرا نمی شه این گلا یه لقمه نون شه ؟
جای خواب من تو ابرا ، روی بام آسمون شه ؟ »
پسرک ! موقع خوابه ، وقت یه رؤیای نابه !
فردا که بیدارشی از خواب ، عیدی تو یه جوابه !
صب شده اونور شیشه ،‌پسرک بیدار نمی شه
انگاری تموم عمرش توی خواب بوده همیشه
گلا پژمرده و پرپر ، روی پل ریخته کنارش
خیره موندن به خیابون اون چشای بی قرارش
هنوزم رو پل خوابیده ، با چشای باز تو بارون
تو مرخصی عیده ، پاسبون این خیابون ... ■
 

mahdi271

عضو جدید
می دونم

خواننده : حمید حامی آلبوم: حامی
می دونم که یک نفر هست زیر این گنبد سنگی
که میاد رو آسمونم می کشه یه قوس رنگی
اون که از تبار دریا ، اون که از نسل ستاره س
وقتی باشه هر دقیقه یه تولد دوباره س
اون که اینه ی اتاقم از حضورش بی نصیبه
توی اینه من نشستم اما من با من غریبه

فرصتی نمونده ای عشق ! این صدا صدای مرگه
آخرین فصل جوانه ، فصل جون دادن برگه
از تو قصه ها طلوع کن تا غروب من بمیره
زیر خاکستر سردم ، شعله ی تو جون بگیره

یکی باید اینجا باشه که من رو بدزده از من
با من از خودم خودی تر ، بین تن باشه و پیرهن
یکی باید این جا باشد که شب رو کم کنه از روز
روز تازه یی بیاره جای این روز غزلسوز
یکی باید اینجا باشه ، اونی که مثل کسی نیست
وقت سر دادن آواز مثل اون همنفسی نیست

فرصتی نمونده ای عشق ! این صدا صدای مرگه
آخرین فصل جوانه ، فصل جون دادن برگه
از تو قصه ها طلوع کن تا غروب من بمیره
زیر خاکستر سردم ، شعله ی تو جون بگیره ■
 

mahdi271

عضو جدید
نمایش

خواننده : رضا یزدانی آلبوم : کپ نکنین!
آدما ! بگین بدونم ، چرا عمر شب بلنده ؟
چرا خورشید در نور رو روی باغچه مون می بنده ؟
سیب باغ قصه کال ، بازیگر روی پرده لال
تو سکوت این نمایش نمره ی ترانه چنده ؟

آدما ! به جای دیدن ، ما فقط تخمه شکستیم !
چشمامون رو واگذاشتیم ، در مغزامون رو بستیم !
قهرمان قصه ، خسته ، داد کشید با لب بسته !
« آدمی مونده تو قصه ؟ » ما نگفتیم که : «‌ما هستیم »

آدما تو این نمایش ، نقش ما فقط نگاهه !
سوزن ریز حقیقت میون انبار کاهه !
کوره راه بی ستاره ، راه به هیچ جایی نداره ،
ما نمی رسیم به مقصد ،‌ دیگه این آخر راهه !

آدما ! شاید یه روزی ، آخر یه فیلم تازه ،
برسیم بالای تقویم ، اونجا که روزا درازه !
آسمون اونجا صافه ، دشنه هاش توی غلافه
اونجا قهرمان فیلمم ، مث ما ترانه سازه !

کپ نکنین اگه قرق با یه پشه شکسته شه !
اگه یه وقت میون فیلم ، پرده ی صحنه بسته شه !
کپ نکنین ! اگه به عشق ، یه نمره ردی بدن !
جایزه ی نوبل رو به پزشک احمدی بدن ■
 

mahdi271

عضو جدید
ستاره

خواننده : شادمهر عقیلی آلبوم : آدم و حوا
دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه
دوباره این دل دیوونه واسه ت دلتنگه
وقت از تو خوندن ستاره ی ترانه ها!
اسم تو برای من قشنگترین آهنگه

بی تو یک پرنده ی اسیر بی پروازم
با تو اما می رسم به قله ی آوازم
اگه تا آخر این ترانه با من باشی ،
واسه تو سقفی از آهنگ و صدا می سازم

با یه چشمک دوباره من رو زنده کن ستاره
نذار از نفس بیفتم ، تویی تنها راه چاره
ای ستاره ! ای ستاره ! بی تو شب نوری نداره
این ترانه تا همیشه تو رو یاد من میاره

توی که عشقم رو از نگاه من می خونی
تویی که تو تپش ترانه هام پنهونی
تویی که همنفس همیشه ی آوازی
تویی که آخر قصه ی من رو می دونی

اگه کوچه ی صدام یه کوچه ی باریکه
اگه خونم بی چراغ چشم تو تاریکه
می دونم آخر قصه می رسی به داد من
لحظه ی یکی شدن تو اینه ها نزدیکه

با یه چشمک دوباره من رو زنده کن ستاره
نذار از نفس بیفتم ، تویی تنها راه چاره
ای ستاره ! ای ستاره ! بی تو شب نوری نداره
این ترانه تا همیشه تو رو یاد من میاره ■
 

mahdi271

عضو جدید
جمعه بازار

پنجره بی چراغه ، رئ آنتنا کلاغه
هنوز تو شهر قصه ، بازار دشنه داغه
بارون ریشه ریشه مش می زنه به شیشه
میگه نگاه خورشید مال منه همیشه
خورشید گیس بریده پاشنه شو ور کشیده
قیچی تیز بارون موی طلاشو چیده
شاپرکی که سوخته ، چشم رو به شعله دوخته
شاعر نون نخورده ، ترانه ش رو فروخته
از سر پل تا توپخونه ، نبض غزل هراسونه
تو گردش عقربه ها ،‌ لحظه کشی فراوونه
ترانه ها دروغن ، شعله ها بی فروغن
هنوزتو جمعه بازار قصابیا شلوغن
گریه نکن ! ستاره ! قد می کشم دوباره
پشت سر ترانه گریه شگون نداره
ترانه ! دس نگه دار ! گوش داره موش دیوار
چراغ این تقاطع همیشه سرخه انگار
خورشید مو طلایی ! کجایی ! ای! کجایی ؟
بزن به سیم آواز ! تویی که خوش صدایی!
از سر پل تا توپخونه ، نبض غزل هراسونه
تو گردش عقربه ها ، لحظه کشی فراوونه ■

توضیح : از سر پل تاتوپخونه ،‌ پسته ی خندون ارزونه ...
از ترانه های هامیانه ی تهران قدیم !
 

mahdi271

عضو جدید
ترانه ی سکوت

خواننده : حمید حامی آلبوم : حامی
خالی ام ! خالی از آواز ، خالی از جرأت پرواز
ای غزل ترین ترانه ! من رو از ازل بیاغاز
من رو پر کن از ستاره ، از یه فریاد دوباره
از یه آهنگ قدیمی که خریداری نداره
من رو پر کن از پرستو ، از شب نگاه آهو
از تو خاکستر دریا ، زنده شو ! ترانه بانو !
با تو بادبادک رؤیا توی پنجه ها ی باده
بی تو حتی یه چراغم از سر کوچه زیاده

ترانه ی سکوتم رو تنها تو می شنوی عزیز !
عطر زلال تنت رو رو تن لحظه هام بریز !

بگو از شب تا خروسخون فاصله چن تا ستاره س ؟
بگو کی لحظه ی ناب اون تولد دوباره س؟
بگو تا سفره ی هف سین چن تایخبندون سرده ؟
لگو چشمای ترانه چن تا بغض رو گریه کرده ؟
بگو با منی که نبض روزگار رو دس بگیرم
بگو تا از این زمونه خنده هام رو پس بگیرم
بگو هستی که بمونم ، پشت زندگی نمیرم
تو که قصه تو قصه نباشی ،‌ از تموم قصه سیرم
ترانه ی سکوتم رو تنها تو می شنوی عزیز!
عطر زلال تنت رو رو تن لحظه هام بریز ! ■
 

mahdi271

عضو جدید
کباب چرب پایتخت

کبک بودیم و کلاغ شدیم ، خورشید بودیم و چراغ شدیم
جنگل بی خصار بودیم ، حالا یه دونه باغ شدیم
چشمامون رو بسته بودیم یه سفره ی بزرگ شهر
دست که به سفره رفت ولی با یه ملافه داغ شدیم

گندمای مزرعه مون خوشه های طلایی داشت
دستای ما تو دل خاک نهال سادگی می کاشت
آب زلال چشمه مون شیر ستاره بود ولی
قصه ی چاه آب شهر فکرا رو راحت نمی ذاشت

مش رمضون ! دیدی تو شهر رو گرده ی ما زین زدن ؟
دیدی که پهلوونا رو با یه کلک زمین زدن ؟
غول سیاه وسوسه غیرت ما رو خورده بود
کباب چرب پایتخت گوشت الاغ مرده بود

چشمه بودیم سراب شدیم ، بره بودیم کباب شدیم
ستاره بودیم توی شب اما یهو شهاب شدیم
تو غربت آهن دود کوه غرورمون شکست
کوپن فروش خسته ی میدون انقلاب شدیم

دیدی چه ساده گم شدن آرزوهامون توی باد ؟
آخ ! چی می شه که نون ده باز توی سفره مون بیاد ؟
اما نه پای رفتن رو نه روی برگشتنی هست
زندگیمون همین شده ، خنده کم و گریه زیاد

مش رمضون ! دیدی تو شهر رو گرده ی ما زین زدن ؟
دیدی که پهلوونا رو با یه کلک زمین زدن ؟
غول سیاه وسوسه غیرت ما رو خورده بود
کباب چرب پایتخت گوشت الاغ مرده بود ■
 

mahdi271

عضو جدید
رمان

خواننده : حمید طالب زاده آلبوم : ندای عاشقانه
تو کتاب قصه ی ما ، این رمان عاشقانه
سهم تو تمام من بود ، سهم من اوج ترانه
آخرین فصل کتاب رو کسی باورش نمی شه
خودتم فکر نمی کردی که بری واسه همیشه
آخر فصه چه بد بود ، یه سفر به خیر ساده
من انتظار ممتد ، تو و بی مرزی جاده
وقت معراج ترانه تو واسه م قوت بالی
حالا تو هق هق گریه م جای شونه ی تو خالی

خاطره هات رو نگه دار ! ای مسافر ! به سلامت !
یکی اینجا چش به راته حتی تا روز قیامت

فکر من نباش! ستاره ! قدم اخر رو بردار !
خودت رو مثل یه آواز توی حنجره م نگه دار !
زندگی همینه ، خاتون ! هر رفیق یه نردبونه
جای من خاک زمینه ، جای تو تو آسمونه
تو نموندی اما اسمت تا ابد قله نشینه
تقصیر تو نیست عزیزم ! رسم روزگار همینه
خطای سفید جاده می گن از تو دورم اما
وقتی چشمام رو می بندم می بینم که با همیم ما

خاطره هات رو نگه دار! ای مسافر ! به سلامت !
یکی اینجا چش براته حتی تا روز قیامت ■
 

mahdi271

عضو جدید
برای عبرت اینه

پینوشه ! گرگ فراری ! توی خورجینت چی داری ؟
چن تا گور دسته جمعی ؟ چن تا اعدام بهاری ؟
پینوشه ! گرگ فراری ! چن تا ناخون رو کشیدی ؟
چن هزار تا بچه کشتی ؟ چن تا جون کندن رو دیدی ؟
پای جوخه های مرگت ، چن تا چشم بسته مرده ؟
خاک سرخ چن تا باغچه ، مهر چکمه هات رو خورده ؟
بگو چن تا گل سرخ ، با چشای بسته چیدی ؟
واسه هر مدال سربی چن تا عشق رو سر بریدی ؟
ویکتور خارا بدون دست باز داره گیتار می زنه
هنوز تو چله ی سکوت ، شمع ترانه روشنه

می دونم گرگ درونت هنوزم تشنه ی خونه
توی یخبندون چشمات هنوزم برق جنونه
دیگه فرصتی نمونده ، لحظه ی مردن گرگه
برای فرار آخر ، چکمه هات واسه ت بزرگه

پینوشه ! گرگ فراری ! دنیا اندازه ی سیبه
هر جا باشی واسه مردم یه غریبه یی ، غریبه
پینوشه ! اسم تو امروز دیگه هم معنی درده
واسه لرزیدن دستات هیچ کسی گریه نکرده
بگو با این همه نفرین چه طوری دووم آوردی ؟
می دونم تو هر دقیقه صد هزار مرتبه مردی
پینوشه ! گرگ فراری ! آخر قصه همینه
اوج فواره ی قدرت دوباره خاک زمینه
برای عبرت اینه ، شاه پوشالی زیاده
خوشه ی غرش توفان ، حاصل کاشتن باده
یادمون باشه همیشه پل کهنه بی عبوره
اونور سکه ی ظلمت عکس نازنین نوره ■
 

mahdi271

عضو جدید
بادبادک ها

دیشبم مثل همیشه شب دلشکستگی بود
همدم دل شکسته خاطرات بچکگی بود

یادمه رو پشت بوما بادبادک هوا می کردیم
اگه ابرا می رسیدن خورشید رو صدا می کردیم
نخای بادبادکامون تو هوا گره می خورن
ما رو از رو پشت بوما تا کنار هم می بردن
دلامون چه مهربون بود ، زیر پامون آسمون بود
قلک سفال خالی ، گنج پاک قصه مون بود

من هنوزم یادمه ، اما تو یادت نمیاد
روزی که بادبادکا گم می شدن تو دست باد
من رو بادبادک نوشتم که همیشه با توام
تو نوشتی که دلم همیشه پرواز رو می خواد

دیدی سرنوشت بددل لبامون رو بی صدا کرد
دست بی ترحم باد ، بادبادک ها رو جدا کرد
روزا مثل باد گذشتن ، بادبادک ها برنگشتن
دنبال هم توی ابرا گشتن و گشتن و گشتن
اما افسوس و صد افسوس ، آسمون تموم نمی شه
بادبادک ها جا می مونم اونور ابرا همیشه

من هنوزم یادمه ، اما تو یادت نمیاد
روزث که بادبادکا گم می شدن تو دست باد
من رو بادبادک نوشتم که همیشه با توام
تو نوشتی که دلم همیشه پرواز رو می خواد ■
 

mahdi271

عضو جدید
خسته شدم !

خواننده : سیاوش قمیشی آلبوم : نقاب
خسته شدم بسکه دلم دنبال یه بهونه گشت
بسکه ترانه خوندم و برگ زمونه برنگشت
بازم کلاغ قصه ها رفت و به خونه ش نرسید
یکه سوار عاشق رو هیشکی تو اینه ها ندید

حادثیه ی عزیز من ! تنها تو موندنی شدی
بین همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی
دستای سردم رو بگیر ! سقف ما دیوار نداره
یه روز تو قحطی غزل ، دنیا ما رو کم میاره

من آخرین رهگذرم تو این خیابون بلند
دیر اومدم که زود برم ،‌ دل به صدای من نبند
یه روز توی برق چشات خورشید رو پیدا می کنم
ای شب تار سوت و کور ! به آرزوی من نخند

حادثه ی عزیز من ! تنها تو موندنی شدی
بین همه ترانه هام تنها تو خوندنی شدی
دستای سردم رو بگیر ! سقف ما دیوار نداره
یه روز تو قحطی غزل، دنیا ما رو کم میاره ■
 

mahdi271

عضو جدید
سهم ما

تو شهر قصه هیچ کسی من رو برای من نخواست
هیشکی لباس فکرش رو رنگ صدای من نخواست
دغدغه ی آدمکا دغدغه های من نبود
جز تو کسی منتظر صدای پای من نبود

گلکم ! حرف دلم رو کسی غیر تو نفهمید
کسی راه شهر عشق رو از ستاره ها نپرسید
دست تو چتر صدا رو رو سر ترانه وا کرد
بغض تو عطر غزل رو رو سکوت واژه پاشید

تخته سیاه روزگار جا واسه نقاشی نداشت
سهم ما از زندگی رو بیرون قصه جا گذاشت
کبوتر سفید عشق از روی بوم ما پرید
دستای بی صدای ما به سیب جادو نرسید
گلکم ! حرف دلم رو کسی غیر تو نفهمید
کسی راه شهر عشق رو از ستاره ها نپرسید
دست تو چتر صدا رو رو سر ترانه وا کرد
بغض تو عطر غزل رو رو سکوت واژه پاشید ■
 

mahdi271

عضو جدید
فاصله

خواننده : سیاوش قمیشی آلبوم : نقاب
فاصله یه حرف ساده س ، بین دیدن و ندیدن
بگو صرفه با کدومه ، شنیدن یا نشنیدن ؟

ما می خاستیم از درختا کاغذ و قلم بسازیم
بنویسیم تا بمونیم پشت سایه جون نبازیم
اینه ها اونجا نبودن تا ببینیم که چه زشتیم
رو درخت با نوک خنجر « زنده باد درخت » نوشتیم
زنگ خوش صدای تفریح واسه مون زنگ خطر شد
همه چوبای جنگل ، دسته ی تیغ تبر شد
کسی معنی خطوط روی کنده رو نفهمید
از صدای اره برقی شونه ی درختا لرزید

فاصله یه حرف ساده س ، بین دیدن و ندیدن
بگو صرفه با کدومه ، شنیدن یا نشنیدن ؟

اگه حرفم رو شنیدی جنگل رو نده به پاییز
کاری کن درخت باغچه تن نده به خنجر تیز
با جوانه ها یکی شو ! قد بکش ! نگو که سخته !
جنگل تازه به پا کن ! هر یه آدم یه درخته !

فاصله یه حرف ساده س ، بین دیدن و ندیدن
بگو صرفه با کدومه ، شنیدن یا نشنیدن ؟■
 

mahdi271

عضو جدید
زخم یادگار جنگ

به یاد از دست شدگان جبهه ی جنوب
ددین تمام دنیا تو یه عکس یادگاری
اونجا که برای گریه ،‌یه ترانه کم میاری
اونجا که نبض سرودن ، نبض خاطرات دور
تو نموندی تا ببینی ، لحظه هام چه سوت و کور
داداشی ! توی نگاهت اون همه ستاره داشتی
ولی ما رو تک و تنها تو سیاهی جا گذاشتی
تو طنین هر ترانه تو کنارمی همیشه
اما جای خالی تو با ترانه پر نمی شه

دل رو زدی به شعله ها تو هرم خاکستر و دود
جنگ بزرگ قصه مون کبریت بی خطر نبود
سوختی رو از سوختن تو گنبد فیروزه شکست
سفره ی هف سین بهار از خونه مون بارش رو بست

زخمی کدوم خزونی ؟ ای گل گلوله خورده !
که توی شب نگاهت ، این همه ستاره مرده
زخمی کدوم خزونی ؟ ای مسافر جنوبی !
برای من تا همیشه تو طلوع هر غروبی
هنوزم ساحل کارون ، پر پوکه ی فشنگه
تو جنوب رو تن نخلا ، زخم یادگار جنگه
تو میون دود و ترکش فکر یه دریچه بودی
غزل آخر عشق رو اونور ابرا سرودی

دل رو زدی به شعله ها تو هرم خاکستر و دود
جنگ بزرگ قصه مون کبریت بی خطر نبود
سوختنی و از سوختن تو گنبد فیروزه شکست
سفره ی هف سین بهار از خونه مون بارش رو بست ■
 

mahdi271

عضو جدید
عطش شکن

خواننده : امیرکرمی آلبوم : تا همیشه
لاجرعه ی عطش شکن ! روانه شو در تن من !
ریشه ی من فدای تو ! تیشه بزن ! تیشه بزن !
عطش عطش دویده ام ، بی تو به من رسیده ام !
بر تن سایه های شب ،‌ خط و نشان کشیده ام
خسته ام از حجم قفس ، خسته ام از حبس نفس!
حنجره ی سبز مرا ،‌عطر ترانه ی تو بس !

قاصدک قله نشین ! سیب ترانه را بچین !
عاشق پرشکسته را ، رها کن از خاک زمین

طلوع هر غروب من ! بغض همیشه خوب من !
قفل قفس را بگشا ! کلید نقره کوب من !

حادثه های دم به دم ، از عطشم نکرده کم !
شعر من و نیاز تو ،‌جوهر سرخ این قلم !
معجزه کن ! ساحره سوز ! خوب همیشه و هنوز !
سکه ی صد ستاره را ، به جامه ی غزل بدوز !
در تن من شعله بزن ! دل دل پاک ما شدن
از آخرین بیت صدا ، برس به ابتدای من
وحشت سایه های بد ، راه تو را نکرده شد
قدم قدم روانه شو ! تویی بلدترین بلد !
طلوع هر غروب من ! بغض همیشه خوب من
 
بالا