چکیده:
موضوع صیانت قرآن از تحریف، یکی از مهمترین معتقدات امت اسلامی است که همه فرق اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند. این بحث به دلیل حساسیت و نقش تأثیرگذار آن در سایر حوزههای معرفتی و اعتقادات دینی، از جمله مسائلی است که از دیر زمانی برخی با اعلام دشمنی، و عدهای در قالب نقد علمی و ... در صدد برآمدهاند تا به منظور ایجاد تردید در اعتقادات دینی جامعه اسلامی، اصالت قرآن را در اذهان، مورد تردید قرار دهند. پرداختن به این بحث در شرایط کنونی به دلیل سهولت دسترسی مخاطبان به اطلاعات و امکان به اشتراکگذاری دادههای علمی - مخصوصا، با توجه به بحثانگیز بودن این موضوع و طرح شبهات مختلف پیرامون آن - از اهمیت بیشتری برخوردار است.
نوشتار حاضر، پاسخی است به مقالهای که تحت عنوان «تحریف قرآن» نوشته شده است. وی در مقالهی یاد شده، با طرح دو ادعا: یکی عدم وثاقت تاریخی قرآن، دوم نقد ادله تحریفناپذیری قرآن، سعی نموده است مسألهی صیانت قرآن از تحریف را، مورد تردید قراردهد.
باتوجه به اینکه هرکدام از این دو ادعا، مستقلا قابل بررسی است، در این نوشتار، ادعای نخست مقالهی یاد شده، مورد بررسی قرار گرفته و پاسخ آن در دو قسمت تنظیم و ارائه شده است.
در قسمت اول ، با تبیین ضرورت مرز شناسی شبهه و لزوم نگرش علمی به این مقوله، تلاش شده است با تکیه براعجاز درونی و ساختار وحیانی قرآن کریم، به نقد مغالطات مطرح شده در مورد ادعای عدم وقاقت تاریخی قرآن، بپردازد.
در قسمت دوم ، به بررسی سیر تاریخی انتقال متن قرآن، نقش علم تاریخ در اثبات گزارههای تاریخی و بیان مواردی از شواهد و دلائل تاریخی در اثبات وثاقت تاریخی قرآن کریم، پرداخته شده است.
شبهه تحریف
یکی از موضوعاتی که از دیرباز تاکنون برای عدهای مبهم و سؤال برانگیز بوده است، مسألهی تحریفناپذیری قرآن کریم، درطول تاریخ است. با توجه به اینکه پدیدههای تاریخی، نوعاً در گذر زمان، دچار نوسانات و تغییرات شدیدی است، مسألهی تحریفناپذیری و ثبات قرآن در گذر از معبر تاریخ، برای عدهای عجیب و دور از ذهن، تلقی میشود. به همین جهت، در هر دورهای کسانی هستند که در صدد انکار اصل تحریفناپذیری قرآن کریم برآمده و صحت موضوع را مورد شبهه قرار دادهاند. در این رابطه به منظور روشن شدن فضای بحث، توجه به نکاتی حائز اهمیت است:
ضرورت مزرشناسی شبهه
یکی از پیش نیازهای لازم در مقوله «شبهه» و «شبههشناسی»، ضرورت تفکیک و مرزشناسی میان مقوله «شبهه» و «مغالطه» و تفاوتگذاری بین نگرش علمی به یک موضوع با جدالهای غیر علمی است.
«شُبهه»، ماهیتاً دارای خاستگاه علمی است که به صورت سؤال و پرسش برای کشف یک مجهول و رسیدن به حقیقت، مطرح میشود. برخلاف مغالطه که از راه مخلوط کردن حق با باطل، با اهداف غیر علمی، ساماندهی میشود.
به همین جهت، به نظر میرسد اولین گام در این رابطه، ضرورت نگرش علمی به مقوله «شبهه» است. بدین منظور لازم است در اینجا نکاتی هرچند گذرا، در مورد ماهیت، خاستگاه، آثار و انگیزههای طرح شبهه، و توجه به رویکردهای مطرح در این باب، مورد توجه قرار گیرد تا زمینه برای فهم موضوع هموار و مرز میان شبهه و غیر شبهه، مشخص گردد:
الف) ماهیت: کلمه «شُبهه» در لغت به معنای: هممثل بودن و همگون بودن دو شئ، از لحاظ شکلی و یا از حیث معنا و مفهوم است.[1] به گونهای که این شدت همگونی، موجب خلط میان دو چیز و پنداشتن یکی به جای دیگری گردد.[2] به اشکالات باطل، از آن جهت «شبهه» گفته میشود که چنان شبیه به حق است که تشخیص حق از باطل دشوار است.[3]
بر این اساس، پدیده «شبهه» ماهیتاً یک امرطبیعی است و آنچه از کاربرد این واژه مد نظر است، همگونی تردید برانگیزی است که در مواردی میان دو چیز مشاهده میشود. این همگونی و همخوانی، تشخیص حقیقت و فهم موضوع را دشوار مینماید.
ب) خاستگاه: پدیده «شبهه»، دارای خاستگاهی علمی است که به منظور زدودن ابهام و تردید، به وجود میآید. از این لحاظ نباید نسبت به مقولهی «شبهه» با نگاه منفی نگرست؛ زیرا اگر چنانچه شبهه در مسیر طبیعی خود قرار گیرد، نه تنها ذاتاً امری مذموم نیست، بلکه در مواردی ضروری و دارای آثار فوقالعاده سازنده و ثمربخش است. مهم این است که طرح شبهه، با هدف رفع ابهام و گشودن روزنههای آگاهی، صورت پذیرد. تا زمانی که مرز میان «شبهه» با مفاهیمی چون: جَهد، عِناد، تعصب، غرضورزی، ستیزهجوئی و ... مشخص نگردد، در فضای مِهآلود و مغالطهآمیز جَدل، غالباً مخاطبین جویای حقیقت، از دستیابی به مطلوب باز میماند.
در مسائل علمی و اعتقادی - که محل گفتگوی ما است - عامل پیدایش «شبهه»، نوعاً پندارهای برخاسته از مغالطات توهمآمیزی است که از همگونی و شباهت میان واقع و خیال، در ذهن پدید میآید. این شباهت و همگونی، موجب حیرت، سردرگمی و ناتوانی شخص از تشخیص حقیقت امر میگردد و احیانا انسان را به قضاوت و رفتار اشتباه، وا میدارد.
ج) آثار و پیامدها: از نظر آثار و پیامدها نیز، پدیده «شبهه» حالت متغیر دارد و تابع نوع کاربرد این مقوله است و به تناسب اهداف مورد نظر در آن، ممکن است گاهی فوقالعاده مخرب و زیانبار باشد. اما گاهی ممکن است دارای آثار سازنده باشد. چنانکه در مسائل علمی، غالبا شبهه و تشکیک، منشأ خیرات و برکات و جوشش و توسعه علمی بوده است.
د) اهداف: نکته مهم در شناخت «شبهه»، توجه به آثار و پیامدهای شبهه است. آنچه در مسائل مورد «شبهه» میباید به عنوان حلقه مفقوده مورد پیگیری قرار گیرد، رفع جهل و تردید نسبت به موضوع مورد ابهام است. بنا براین، طبیعت قضیه اقتضا میکند که هدف از طرح شبهه، میباید فهم موضوع و کشف حقیقت باشد نه غرضورزی و یا تعصبات و لجاجتهای جاهلانه. همان چیزی که در کلام حکیمانه امیر المؤمنین(ع) به عنوان فهم و فقاهت - که شیوهی فرزانگی است - مطرح شده است. ایشان فرمودند:
از این رو، آنچه در بحث از شبههشناسی و طرح شبهه، اهمیت دارد نحوه نگاه ما نسبت به مسائل شبهه برانگیز است؛ زیرا هر نوع نگرش مثبت و یا منفی در این عرصه، آثار و پیامدهای خاص خود را خواهند داشت.
اگر سوال و شبهه، در مدار طبیعی خود، با هدف افزایش فهم و رفع جهل و ابهام صورت گیرد، اثر روشنگرانه و هدایتبخشی را به همراه خواهند داشت. به همین جهت در ذیل کلام امیر المؤمنین(ع)، از این نوع رویکرد، به عنوان یک رویّهی عالمانه توصیف شده است. اما اگر چنانچه پرداختن به شبهه، با رویکرد غیر علمی و با هدف تعنُّت، عِناد و ستیزهجوئی ابراز گردد، طبیعی است که این جدال بیحاصل، جز افزودن بر ابهامات و تشدید جهل و تاریکی، هیچ رهآورد دیگری نخواهند داشت.
ادعای تحریف قرآن، شبهه یا مغالطه؟
با توجه به آنچه اشاره گردید، ادعای تحریف قرآن، از جمله ادعاهائی است که نوعاً با نگرش مغالطهآمیز مطرح میشود. از این رو آنچه در طرح و بررسی این موضوع اهمیت دارد، لزوم نگرش علمی و اجتناب از انگیزههای جدلی غیر علمی است؛ زیرا مسأله تحریفناپذیری قرآن- همانند دیگر مباحث نظری و اعتقادی - میتواند با دو رویکرد، مورد ارزیابی قرار گیرد؛ یکی رویکرد هدفمند علمی، دوم رویکرد خصومتآمیز جدلی که در اصطلاح روایات، از این رویکرد اول به عنوان رویکرد «تفَقُّهی» نام برده و از رویکرد دوم به رویکرد «تعَنُّتی»، تعبیر نموده است.
رویکرد اول، رویکرد فقاهتی و تعلیمی است که باهدف کنکاش حقیقت، رفع ابهام و تعمیق فهم موضوع، به طرح و بررسی امکان تحریف و یا تحریفناپذیری قرآن میپردازند. همان رویهای که نوعاً در میان مفسران اسلامی و اندیشمندان علوم قرآنی دیده میشود.
بسیاری از ابهامات و شبهات بدوی، در خصوص مصونیت قرآن از تحریف، ناشی از عدم درک فرایند وحیانی بودن قرآن کریم و بیاطلاعی نسبت به خصوصیات این کتاب الهی و عوامل صیانت بخشی است که موجب جاودانگی آن شده است. این عدم آگاهی کافی، برای عدهای این استبعاد ذهنی را پدید میآورد که با توجه به اینکه پدیدههای تاریخی نوعاً در معرض تغییر و تحولاند، چگونه ممکن است قرآن با وجود عوامل و انگیزههای تحریف، از هر گونه تغییر و تحریفی به دور مانده باشد؟
اینگونه ابهام و تردید، صرفاً یک استبعاد ذهنی است که از ترکیب مغالطهآمیز مقدمات یک یا چند قضیه، پدید آمده است. لذا با تصحیح مبادی تصوری موضوع، این ذهنیت - در صورت صداقت و انصاف - تبدیل به اذعان، اعتراف و ایمان خواهند شد.
رویکرد دوم، رویکرد انکارگرایانه و عنادآمیزی است که با هدف فتنهانگیزی و تخریب اعتقادات دینی صورت میگیرد.
این رویکرد، اخیرا از سوی طیفی از افراد مغرض و یا مزدور، با اشکال پیچیدهتری در قالب مقالات انتقادی، گفتمانهای روشنفکر مأبانهی اینترنتی و ادبیات به ظاهر علمی و فریبنده، با هدف جریانسازیِ گفتمانهای ضد دینی و تخریب مبانی اعتقادی مسلمانان، سازماندهی میشود. این طیف، شامل افراد و گروههای عقدهای و دینستیزی هستند که با حمایت و هماهنگی دشمنان، در راستای اهداف ضد دینی قدرتهای استعماری، قلمفرسائی مینمایند تا زمینههای بسط تفکر سکولار و لائیک را در جوامع اسلامی، هموار سازند.
این عناصر، نوعاً دانشآموختگان و دست پروردگان مستشرقان به اصطلاح نواندیشیاند که بنمایههای فکری آنان، صرفا برآگاهیهای حسی و انکار باورهای غیبی و آموزههای دینی استوار است. عجیب اینکه این الهامات خدایان روشنفکری! چنان عدهای عناصر ضعیفالنفس را در خود فرو بردهاند که با تأسی به آموزگاران لائیک خود، حتی بدیهیترین مفاهیم معرفتی را نیز مورد تردید و انکار قرار میدهند و بازخوردِ آموختههای سکولاریستی خود را، در قالب تحلیل و نقد آموزههای دینی! برای مخاطبان خود، به عنوان کشف علمی جلوه میدهند تا جهالت و غفلت را به نام عقلانیت وانمود کنند و متاع عقل و ایمان مردم را بربایند.
نکته قابل تأمل دیگر اینکه، طرح و ترویج اینگونه شبهات و حمله به مقدسات دینی، گرچه در قالب نقد علمی، تحلیل پدیدههای تاریخی و امثال آن ارائه میگردد، اما نباید فراموش کرد که همواره در ورای این لفافهها، اهداف پنهان سیاسی تعقیب میشود. با دقت درگفتهها و دادههای فکری آنان، انگیزههای پنهان سیاسی این طیف از دینستیزان، به خوبی نمانان میگردد.
گاه در ضمن گفتهها، توصیهها و نوشتههای خود، این عُقده سیاسی را ابراز مینمایند و صریحا اعلام میکنند که: غرض اصلی آنان از چالش با دین و آموزههای دینی، تعقیب یک هدف سیاسی؛ یعنی مقابله با حکومت اسلامگرای جمهوری اسلامی و براندازی آن است.[5] معلوم میشود که دِقِّ دل اصلی آنان، تضاد سیاسی با تفکر اسلامخواهی و پدیده انقلاب اسلامی است. انقلاب و نظام مبتنی بر آموزههای اصیل قرآنی و دینی که با اقتدار، عزت و درخشش روزافزون آن در جهان، دشمنان کوردل، همه آرزوهای شیطانی خود را بر باد رفته میبینند و برای مقابله با مبانی فکری و سلوک دینی این تحول بزرگ، از هیچگونه ترفندی دریغ نمیورزند.
به همین جهت، آنان برای دستیابی به اهداف شوم سیاسی خویش، پیکار و ستیز با تفکر دینی و ارزشهای الهی را مهمترین وجهه همت خود قرار داده و هیچگاه با اندیشه دینی سرسازش نشان نمیدهند.
این رویکرد تاریکاندیشانهی جریانهای ضد دینی، ناشی از تمایلات مطلقگرایانه نفسانی آنان است. همان چیزی که قرآن کریم از آن به انگیزههای هواپرستانه و فجورطلبانه، یاد نموده است.
این آیه شریفه با تحلیل و کالبدشکافی طبیعت انسان، مهمترین انگیزهی گریز از محدویتها و رهائیطلبی انسان را، فجورخواهی وی ذکر میکند، به گونهای که اگر این گرایشهای فجورطلب و تمامیتخواهِ نفسانی انسان، با نیروی تعقل و تقوی، تعدیل و مهار نشود، فجورطلبیِ افسارگسیخته او، هیچگونه محدودیت و خط قرمزی را برنمیتابد.
بنا براین، در نگرش به جریان حق و باطل، انکار حقیقت، الزاماً از روی جهل به حقیقت نیست، بلکه گاهی از روی علم و آگاهی با انگیزههای نفسانی صورت میگیرد. همان گونه که فرعونیان در تقابل با معجزات و براهین قطعی حضرت موسی(ع)، این رویکرد را در پیش گرفتند.
از این رو، باید توجه داشت که در بسیاری از موارد، آنچه به عنوان شبهه و نقد گزارههای دینی مطرح میشود، نه از روی ابهامزدائی، بلکه باهدف حقستیزی فرعونمنشانه، ارائه میگردد تا آنچه را خود به حقانیت آن اذعان دارند، انکار نمایند.
با این توضیح، هم اکنون به طرح و بررسی یکی از مقالات ارائه شده در نفی صیانت قرآن از تحریف، میپردازیم.
مقاله «تحریف قرآن»، ادعاها و مغالطات
درمقالهای تحت عنوان «تحریف قرآن»، تلاش شده است موضوع صیانت قرآن از تحریف، مورد نقد و انکار قرار گیرد.
نویسنده این مقاله، با طرح دو ادعا، در صدد اثبات دیدگاه تحریف برآمده است. ابتدا با طرح عدم امکان اثبات وثاقت تاریخی قرآن، مدعی شده است که دلائل کافی برای اثبات وثاقت تاریخی متن قرآن، وجود ندارد. سپس با نگاه انتقادی به دلایل عدم تحریف قرآن، مدعی نارسائی دلائل اقامهشده برای تحریفناپذیری قرآن شده و به نقد آن دلائل پرداخته است.
موضوع صیانت قرآن از تحریف، یکی از مهمترین معتقدات امت اسلامی است که همه فرق اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند. این بحث به دلیل حساسیت و نقش تأثیرگذار آن در سایر حوزههای معرفتی و اعتقادات دینی، از جمله مسائلی است که از دیر زمانی برخی با اعلام دشمنی، و عدهای در قالب نقد علمی و ... در صدد برآمدهاند تا به منظور ایجاد تردید در اعتقادات دینی جامعه اسلامی، اصالت قرآن را در اذهان، مورد تردید قرار دهند. پرداختن به این بحث در شرایط کنونی به دلیل سهولت دسترسی مخاطبان به اطلاعات و امکان به اشتراکگذاری دادههای علمی - مخصوصا، با توجه به بحثانگیز بودن این موضوع و طرح شبهات مختلف پیرامون آن - از اهمیت بیشتری برخوردار است.
نوشتار حاضر، پاسخی است به مقالهای که تحت عنوان «تحریف قرآن» نوشته شده است. وی در مقالهی یاد شده، با طرح دو ادعا: یکی عدم وثاقت تاریخی قرآن، دوم نقد ادله تحریفناپذیری قرآن، سعی نموده است مسألهی صیانت قرآن از تحریف را، مورد تردید قراردهد.
باتوجه به اینکه هرکدام از این دو ادعا، مستقلا قابل بررسی است، در این نوشتار، ادعای نخست مقالهی یاد شده، مورد بررسی قرار گرفته و پاسخ آن در دو قسمت تنظیم و ارائه شده است.
در قسمت اول ، با تبیین ضرورت مرز شناسی شبهه و لزوم نگرش علمی به این مقوله، تلاش شده است با تکیه براعجاز درونی و ساختار وحیانی قرآن کریم، به نقد مغالطات مطرح شده در مورد ادعای عدم وقاقت تاریخی قرآن، بپردازد.
در قسمت دوم ، به بررسی سیر تاریخی انتقال متن قرآن، نقش علم تاریخ در اثبات گزارههای تاریخی و بیان مواردی از شواهد و دلائل تاریخی در اثبات وثاقت تاریخی قرآن کریم، پرداخته شده است.
شبهه تحریف
یکی از موضوعاتی که از دیرباز تاکنون برای عدهای مبهم و سؤال برانگیز بوده است، مسألهی تحریفناپذیری قرآن کریم، درطول تاریخ است. با توجه به اینکه پدیدههای تاریخی، نوعاً در گذر زمان، دچار نوسانات و تغییرات شدیدی است، مسألهی تحریفناپذیری و ثبات قرآن در گذر از معبر تاریخ، برای عدهای عجیب و دور از ذهن، تلقی میشود. به همین جهت، در هر دورهای کسانی هستند که در صدد انکار اصل تحریفناپذیری قرآن کریم برآمده و صحت موضوع را مورد شبهه قرار دادهاند. در این رابطه به منظور روشن شدن فضای بحث، توجه به نکاتی حائز اهمیت است:
ضرورت مزرشناسی شبهه
یکی از پیش نیازهای لازم در مقوله «شبهه» و «شبههشناسی»، ضرورت تفکیک و مرزشناسی میان مقوله «شبهه» و «مغالطه» و تفاوتگذاری بین نگرش علمی به یک موضوع با جدالهای غیر علمی است.
«شُبهه»، ماهیتاً دارای خاستگاه علمی است که به صورت سؤال و پرسش برای کشف یک مجهول و رسیدن به حقیقت، مطرح میشود. برخلاف مغالطه که از راه مخلوط کردن حق با باطل، با اهداف غیر علمی، ساماندهی میشود.
به همین جهت، به نظر میرسد اولین گام در این رابطه، ضرورت نگرش علمی به مقوله «شبهه» است. بدین منظور لازم است در اینجا نکاتی هرچند گذرا، در مورد ماهیت، خاستگاه، آثار و انگیزههای طرح شبهه، و توجه به رویکردهای مطرح در این باب، مورد توجه قرار گیرد تا زمینه برای فهم موضوع هموار و مرز میان شبهه و غیر شبهه، مشخص گردد:
الف) ماهیت: کلمه «شُبهه» در لغت به معنای: هممثل بودن و همگون بودن دو شئ، از لحاظ شکلی و یا از حیث معنا و مفهوم است.[1] به گونهای که این شدت همگونی، موجب خلط میان دو چیز و پنداشتن یکی به جای دیگری گردد.[2] به اشکالات باطل، از آن جهت «شبهه» گفته میشود که چنان شبیه به حق است که تشخیص حق از باطل دشوار است.[3]
بر این اساس، پدیده «شبهه» ماهیتاً یک امرطبیعی است و آنچه از کاربرد این واژه مد نظر است، همگونی تردید برانگیزی است که در مواردی میان دو چیز مشاهده میشود. این همگونی و همخوانی، تشخیص حقیقت و فهم موضوع را دشوار مینماید.
ب) خاستگاه: پدیده «شبهه»، دارای خاستگاهی علمی است که به منظور زدودن ابهام و تردید، به وجود میآید. از این لحاظ نباید نسبت به مقولهی «شبهه» با نگاه منفی نگرست؛ زیرا اگر چنانچه شبهه در مسیر طبیعی خود قرار گیرد، نه تنها ذاتاً امری مذموم نیست، بلکه در مواردی ضروری و دارای آثار فوقالعاده سازنده و ثمربخش است. مهم این است که طرح شبهه، با هدف رفع ابهام و گشودن روزنههای آگاهی، صورت پذیرد. تا زمانی که مرز میان «شبهه» با مفاهیمی چون: جَهد، عِناد، تعصب، غرضورزی، ستیزهجوئی و ... مشخص نگردد، در فضای مِهآلود و مغالطهآمیز جَدل، غالباً مخاطبین جویای حقیقت، از دستیابی به مطلوب باز میماند.
در مسائل علمی و اعتقادی - که محل گفتگوی ما است - عامل پیدایش «شبهه»، نوعاً پندارهای برخاسته از مغالطات توهمآمیزی است که از همگونی و شباهت میان واقع و خیال، در ذهن پدید میآید. این شباهت و همگونی، موجب حیرت، سردرگمی و ناتوانی شخص از تشخیص حقیقت امر میگردد و احیانا انسان را به قضاوت و رفتار اشتباه، وا میدارد.
ج) آثار و پیامدها: از نظر آثار و پیامدها نیز، پدیده «شبهه» حالت متغیر دارد و تابع نوع کاربرد این مقوله است و به تناسب اهداف مورد نظر در آن، ممکن است گاهی فوقالعاده مخرب و زیانبار باشد. اما گاهی ممکن است دارای آثار سازنده باشد. چنانکه در مسائل علمی، غالبا شبهه و تشکیک، منشأ خیرات و برکات و جوشش و توسعه علمی بوده است.
د) اهداف: نکته مهم در شناخت «شبهه»، توجه به آثار و پیامدهای شبهه است. آنچه در مسائل مورد «شبهه» میباید به عنوان حلقه مفقوده مورد پیگیری قرار گیرد، رفع جهل و تردید نسبت به موضوع مورد ابهام است. بنا براین، طبیعت قضیه اقتضا میکند که هدف از طرح شبهه، میباید فهم موضوع و کشف حقیقت باشد نه غرضورزی و یا تعصبات و لجاجتهای جاهلانه. همان چیزی که در کلام حکیمانه امیر المؤمنین(ع) به عنوان فهم و فقاهت - که شیوهی فرزانگی است - مطرح شده است. ایشان فرمودند:
«سَلْ تفقُّهاً ولاتسْأَلْ تَعَنُّتاً فإن الْجاهل المتعَلِّم شبيهٌ بالعالم».[4]
پرسشگری تان از روی طلب فهم باشد نه بهانهجوئی، همانا که آدم ناآگاه جویای آگاهی، همانند دانایان است.
از این رو، آنچه در بحث از شبههشناسی و طرح شبهه، اهمیت دارد نحوه نگاه ما نسبت به مسائل شبهه برانگیز است؛ زیرا هر نوع نگرش مثبت و یا منفی در این عرصه، آثار و پیامدهای خاص خود را خواهند داشت.
اگر سوال و شبهه، در مدار طبیعی خود، با هدف افزایش فهم و رفع جهل و ابهام صورت گیرد، اثر روشنگرانه و هدایتبخشی را به همراه خواهند داشت. به همین جهت در ذیل کلام امیر المؤمنین(ع)، از این نوع رویکرد، به عنوان یک رویّهی عالمانه توصیف شده است. اما اگر چنانچه پرداختن به شبهه، با رویکرد غیر علمی و با هدف تعنُّت، عِناد و ستیزهجوئی ابراز گردد، طبیعی است که این جدال بیحاصل، جز افزودن بر ابهامات و تشدید جهل و تاریکی، هیچ رهآورد دیگری نخواهند داشت.
ادعای تحریف قرآن، شبهه یا مغالطه؟
با توجه به آنچه اشاره گردید، ادعای تحریف قرآن، از جمله ادعاهائی است که نوعاً با نگرش مغالطهآمیز مطرح میشود. از این رو آنچه در طرح و بررسی این موضوع اهمیت دارد، لزوم نگرش علمی و اجتناب از انگیزههای جدلی غیر علمی است؛ زیرا مسأله تحریفناپذیری قرآن- همانند دیگر مباحث نظری و اعتقادی - میتواند با دو رویکرد، مورد ارزیابی قرار گیرد؛ یکی رویکرد هدفمند علمی، دوم رویکرد خصومتآمیز جدلی که در اصطلاح روایات، از این رویکرد اول به عنوان رویکرد «تفَقُّهی» نام برده و از رویکرد دوم به رویکرد «تعَنُّتی»، تعبیر نموده است.
رویکرد اول، رویکرد فقاهتی و تعلیمی است که باهدف کنکاش حقیقت، رفع ابهام و تعمیق فهم موضوع، به طرح و بررسی امکان تحریف و یا تحریفناپذیری قرآن میپردازند. همان رویهای که نوعاً در میان مفسران اسلامی و اندیشمندان علوم قرآنی دیده میشود.
بسیاری از ابهامات و شبهات بدوی، در خصوص مصونیت قرآن از تحریف، ناشی از عدم درک فرایند وحیانی بودن قرآن کریم و بیاطلاعی نسبت به خصوصیات این کتاب الهی و عوامل صیانت بخشی است که موجب جاودانگی آن شده است. این عدم آگاهی کافی، برای عدهای این استبعاد ذهنی را پدید میآورد که با توجه به اینکه پدیدههای تاریخی نوعاً در معرض تغییر و تحولاند، چگونه ممکن است قرآن با وجود عوامل و انگیزههای تحریف، از هر گونه تغییر و تحریفی به دور مانده باشد؟
اینگونه ابهام و تردید، صرفاً یک استبعاد ذهنی است که از ترکیب مغالطهآمیز مقدمات یک یا چند قضیه، پدید آمده است. لذا با تصحیح مبادی تصوری موضوع، این ذهنیت - در صورت صداقت و انصاف - تبدیل به اذعان، اعتراف و ایمان خواهند شد.
رویکرد دوم، رویکرد انکارگرایانه و عنادآمیزی است که با هدف فتنهانگیزی و تخریب اعتقادات دینی صورت میگیرد.
این رویکرد، اخیرا از سوی طیفی از افراد مغرض و یا مزدور، با اشکال پیچیدهتری در قالب مقالات انتقادی، گفتمانهای روشنفکر مأبانهی اینترنتی و ادبیات به ظاهر علمی و فریبنده، با هدف جریانسازیِ گفتمانهای ضد دینی و تخریب مبانی اعتقادی مسلمانان، سازماندهی میشود. این طیف، شامل افراد و گروههای عقدهای و دینستیزی هستند که با حمایت و هماهنگی دشمنان، در راستای اهداف ضد دینی قدرتهای استعماری، قلمفرسائی مینمایند تا زمینههای بسط تفکر سکولار و لائیک را در جوامع اسلامی، هموار سازند.
این عناصر، نوعاً دانشآموختگان و دست پروردگان مستشرقان به اصطلاح نواندیشیاند که بنمایههای فکری آنان، صرفا برآگاهیهای حسی و انکار باورهای غیبی و آموزههای دینی استوار است. عجیب اینکه این الهامات خدایان روشنفکری! چنان عدهای عناصر ضعیفالنفس را در خود فرو بردهاند که با تأسی به آموزگاران لائیک خود، حتی بدیهیترین مفاهیم معرفتی را نیز مورد تردید و انکار قرار میدهند و بازخوردِ آموختههای سکولاریستی خود را، در قالب تحلیل و نقد آموزههای دینی! برای مخاطبان خود، به عنوان کشف علمی جلوه میدهند تا جهالت و غفلت را به نام عقلانیت وانمود کنند و متاع عقل و ایمان مردم را بربایند.
نکته قابل تأمل دیگر اینکه، طرح و ترویج اینگونه شبهات و حمله به مقدسات دینی، گرچه در قالب نقد علمی، تحلیل پدیدههای تاریخی و امثال آن ارائه میگردد، اما نباید فراموش کرد که همواره در ورای این لفافهها، اهداف پنهان سیاسی تعقیب میشود. با دقت درگفتهها و دادههای فکری آنان، انگیزههای پنهان سیاسی این طیف از دینستیزان، به خوبی نمانان میگردد.
گاه در ضمن گفتهها، توصیهها و نوشتههای خود، این عُقده سیاسی را ابراز مینمایند و صریحا اعلام میکنند که: غرض اصلی آنان از چالش با دین و آموزههای دینی، تعقیب یک هدف سیاسی؛ یعنی مقابله با حکومت اسلامگرای جمهوری اسلامی و براندازی آن است.[5] معلوم میشود که دِقِّ دل اصلی آنان، تضاد سیاسی با تفکر اسلامخواهی و پدیده انقلاب اسلامی است. انقلاب و نظام مبتنی بر آموزههای اصیل قرآنی و دینی که با اقتدار، عزت و درخشش روزافزون آن در جهان، دشمنان کوردل، همه آرزوهای شیطانی خود را بر باد رفته میبینند و برای مقابله با مبانی فکری و سلوک دینی این تحول بزرگ، از هیچگونه ترفندی دریغ نمیورزند.
به همین جهت، آنان برای دستیابی به اهداف شوم سیاسی خویش، پیکار و ستیز با تفکر دینی و ارزشهای الهی را مهمترین وجهه همت خود قرار داده و هیچگاه با اندیشه دینی سرسازش نشان نمیدهند.
«وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَه لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً»[6]
آنان چنان اند که از شدت عناد، هر آيه و نشانه اى را ببينند، هرگز ايمان نمىآورند، اگر راه هدايت را ببينند، از آن تبعیت نمىکنند و اگر طريق گمراهى را بیابند، آن را پیشه ی خود قرار مى دهند!
این رویکرد تاریکاندیشانهی جریانهای ضد دینی، ناشی از تمایلات مطلقگرایانه نفسانی آنان است. همان چیزی که قرآن کریم از آن به انگیزههای هواپرستانه و فجورطلبانه، یاد نموده است.
«بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَأَمَامَهُ»[7]
بلکه آدمیان همواره میل دارند که در ارتکاب فجور و گناه، آزاد و رها باشند.
این آیه شریفه با تحلیل و کالبدشکافی طبیعت انسان، مهمترین انگیزهی گریز از محدویتها و رهائیطلبی انسان را، فجورخواهی وی ذکر میکند، به گونهای که اگر این گرایشهای فجورطلب و تمامیتخواهِ نفسانی انسان، با نیروی تعقل و تقوی، تعدیل و مهار نشود، فجورطلبیِ افسارگسیخته او، هیچگونه محدودیت و خط قرمزی را برنمیتابد.
بنا براین، در نگرش به جریان حق و باطل، انکار حقیقت، الزاماً از روی جهل به حقیقت نیست، بلکه گاهی از روی علم و آگاهی با انگیزههای نفسانی صورت میگیرد. همان گونه که فرعونیان در تقابل با معجزات و براهین قطعی حضرت موسی(ع)، این رویکرد را در پیش گرفتند.
« َفلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَه قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ وَ جَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا».[8]
فرعونیان معجزات و نشانه های الهی را بطور عیان دیدند، بازهم در حالى که قلباً به آن يقين داشتند، از روى ظلم و سرکشى انکار کردند!
از این رو، باید توجه داشت که در بسیاری از موارد، آنچه به عنوان شبهه و نقد گزارههای دینی مطرح میشود، نه از روی ابهامزدائی، بلکه باهدف حقستیزی فرعونمنشانه، ارائه میگردد تا آنچه را خود به حقانیت آن اذعان دارند، انکار نمایند.
با این توضیح، هم اکنون به طرح و بررسی یکی از مقالات ارائه شده در نفی صیانت قرآن از تحریف، میپردازیم.
مقاله «تحریف قرآن»، ادعاها و مغالطات
درمقالهای تحت عنوان «تحریف قرآن»، تلاش شده است موضوع صیانت قرآن از تحریف، مورد نقد و انکار قرار گیرد.
نویسنده این مقاله، با طرح دو ادعا، در صدد اثبات دیدگاه تحریف برآمده است. ابتدا با طرح عدم امکان اثبات وثاقت تاریخی قرآن، مدعی شده است که دلائل کافی برای اثبات وثاقت تاریخی متن قرآن، وجود ندارد. سپس با نگاه انتقادی به دلایل عدم تحریف قرآن، مدعی نارسائی دلائل اقامهشده برای تحریفناپذیری قرآن شده و به نقد آن دلائل پرداخته است.
ادامه