تله گذاری خیابانی!

mehrshad53

اخراجی موقت
یکی از بر و بچ تاپیک عدالت در دانشگاه را گذاشته بود و منو یاد یه خاطره انداخت که کم بیربط نیست:surprised::

سال 76 بود تهران بودم با دو تا دخترخاله هام که تهرونی بودن و کلی خوشتیپ! ......
یه جای بد مسیر وایساده بودیم منتظر تاکسی و اصلا تاکسی نمیومد و هرچی شخصی هم رد میشد،قاطر مارا آبیاری میکرد و میرفت!
یه دفعه یه فکری به ذهنم رسید!
به دختر خاله هام گفتم شما اینجا وایسین ،من میرم توی پیاده رو و شما ماشین بگیرین .....
سه ثانیه بعد یه پیکان جوات ترمز زد .دختر خالم گفت اکباتان ،گفت بله بفرمائین....
منم با پرش سه گام 18 متری چنان جست زدم تو ماشین که یارو موند، طرف گفت کجا؟ منم از از سر آزار و مرض گفتم : اکباتان!
گفت نه خیر نمیرم اکباتان! گفتم داداش ما با همیم،دخترها هم گفتن بله ما باهمیم!:biggrin:
یارو 100 کیلومتر راه را با نفرت و انزجار و درماندگی اومد و مارو رسوند.......
خیلی خندیدیم با هم،یادش به خیر
 

AminNePo

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از بر و بچ تاپیک عدالت در دانشگاه را گذاشته بود و منو یاد یه خاطره انداخت که کم بیربط نیست:surprised::

سال 76 بود تهران بودم با دو تا دخترخاله هام که تهرونی بودن و کلی خوشتیپ! ......
یه جای بد مسیر وایساده بودیم منتظر تاکسی و اصلا تاکسی نمیومد و هرچی شخصی هم رد میشد،قاطر مارا آبیاری میکرد و میرفت!
یه دفعه یه فکری به ذهنم رسید!
به دختر خاله هام گفتم شما اینجا وایسین ،من میرم توی پیاده رو و شما ماشین بگیرین .....
سه ثانیه بعد یه پیکان جوات ترمز زد .دختر خالم گفت اکباتان ،گفت بله بفرمائین....
منم با پرش سه گام 18 متری چنان جست زدم تو ماشین که یارو موند، طرف گفت کجا؟ منم از از سر آزار و مرض گفتم : اکباتان!
گفت نه خیر نمیرم اکباتان! گفتم داداش ما با همیم،دخترها هم گفتن بله ما باهمیم!:biggrin:
یارو 100 کیلومتر راه را با نفرت و انزجار و درماندگی اومد و مارو رسوند.......
خیلی خندیدیم با هم،یادش به خیر
مهرشاد نکنه خودت بودی
راننده هم سهیل مرحوم!!!!!!!!!!!!
 

spow

اخراجی موقت
پیرمرد الان منتقلش کنم شاکی میشی اخه
اگه داستانه بزار تو تاپیکش اگه منظورت ایجاد یک بحث مفیده بهتره تجربت رو بیشتر به کارببری
ممنون.
 

mohammad 87 سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از بر و بچ تاپیک عدالت در دانشگاه را گذاشته بود و منو یاد یه خاطره انداخت که کم بیربط نیست:surprised::

سال 76 بود تهران بودم با دو تا دخترخاله هام که تهرونی بودن و کلی خوشتیپ! ......
یه جای بد مسیر وایساده بودیم منتظر تاکسی و اصلا تاکسی نمیومد و هرچی شخصی هم رد میشد،قاطر مارا آبیاری میکرد و میرفت!
یه دفعه یه فکری به ذهنم رسید!
به دختر خاله هام گفتم شما اینجا وایسین ،من میرم توی پیاده رو و شما ماشین بگیرین .....
سه ثانیه بعد یه پیکان جوات ترمز زد .دختر خالم گفت اکباتان ،گفت بله بفرمائین....
منم با پرش سه گام 18 متری چنان جست زدم تو ماشین که یارو موند، طرف گفت کجا؟ منم از از سر آزار و مرض گفتم : اکباتان!
گفت نه خیر نمیرم اکباتان! گفتم داداش ما با همیم،دخترها هم گفتن بله ما باهمیم!:biggrin:
یارو 100 کیلومتر راه را با نفرت و انزجار و درماندگی اومد و مارو رسوند.......
خیلی خندیدیم با هم،یادش به خیر
ایول ایول ....
دود از کنده بلند میشه!
 

mehrshad53

اخراجی موقت
پیرمرد الان منتقلش کنم شاکی میشی اخه
اگه داستانه بزار تو تاپیکش اگه منظورت ایجاد یک بحث مفیده بهتره تجربت رو بیشتر به کارببری
ممنون.

منتقلش کن ولی آدرسشو بده خودمم بیام!
 

spow

اخراجی موقت
منتقلش کن ولی آدرسشو بده خودمم بیام!

تالار زنگ تفریح
ولی دوپهلو هست حرفات
بهتره تکلیف منو روشن کنی؟
حرفایی توش هست که میشه اساسی روشون بحث کرد وطنزهایی که از شخص تو بعیده
اگه تو روالش باشه همینجاس وگرنه منتقلش میکنم به زنگ تفریح
ممنون.
 

mehrshad53

اخراجی موقت
تالار زنگ تفریح
ولی دوپهلو هست حرفات
بهتره تکلیف منو روشن کنی؟
حرفایی توش هست که میشه اساسی روشون بحث کرد وطنزهایی که از شخص تو بعیده
اگه تو روالش باشه همینجاس وگرنه منتقلش میکنم به زنگ تفریح
ممنون.


معلومه که پر از پتانسیله، بذار 4 تا پتانسیل شناس بیان تو ،ببین 10 جلد پست از گوشش میزنه بیرون....
بعدم کدوماش بعیده یا بعیدتره؟
اسپو جون الان تو مرحله آب بندی هستی نباید فشار بیاری به موتورت،حداقل 100 تا تاپیک باید بگذره تا آب بندی بشی!
 

spow

اخراجی موقت
معلومه که پر از پتانسیله، بذار 4 تا پتانسیل شناس بیان تو ،ببین 10 جلد پست از گوشش میزنه بیرون....
بعدم کدوماش بعیده یا بعیدتره؟
اسپو جون الان تو مرحله آب بندی هستی نباید فشار بیاری به موتورت،حداقل 100 تا تاپیک باید بگذره تا آب بندی بشی!

بیخیال مهرشاد بزار بشینیم
من خودم این کارم
اب بندی شدش اومده تو بازار
با گارانتیه ارجینال
بیخیال
ببینم چی در میاری از این بحثت تا منم بیام تو بحث;)
 

SerpentoR

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم میخوام امتحان کنم برم با مانتو روسری وایسم تاکسی بگیرم. بعد که سوار شدم ببینم یارو چه حسی بش دست میده. حال وده!!!
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از بر و بچ تاپیک عدالت در دانشگاه را گذاشته بود و منو یاد یه خاطره انداخت که کم بیربط نیست:surprised::

سال 76 بود تهران بودم با دو تا دخترخاله هام که تهرونی بودن و کلی خوشتیپ! ......
یه جای بد مسیر وایساده بودیم منتظر تاکسی و اصلا تاکسی نمیومد و هرچی شخصی هم رد میشد،قاطر مارا آبیاری میکرد و میرفت!
یه دفعه یه فکری به ذهنم رسید!
به دختر خاله هام گفتم شما اینجا وایسین ،من میرم توی پیاده رو و شما ماشین بگیرین .....
سه ثانیه بعد یه پیکان جوات ترمز زد .دختر خالم گفت اکباتان ،گفت بله بفرمائین....
منم با پرش سه گام 18 متری چنان جست زدم تو ماشین که یارو موند، طرف گفت کجا؟ منم از از سر آزار و مرض گفتم : اکباتان!
گفت نه خیر نمیرم اکباتان! گفتم داداش ما با همیم،دخترها هم گفتن بله ما باهمیم!:biggrin:
یارو 100 کیلومتر راه را با نفرت و انزجار و درماندگی اومد و مارو رسوند.......
خیلی خندیدیم با هم،یادش به خیر



:w15: خیلی روش بامزه ای بود!

ولی جدا شما چقدر غیرت داشتید قدیما ها!!! همش منتظر بودم بزنید طرف رو بیچاره کنید! :redface:
 

mehrshad53

اخراجی موقت
:w15: خیلی روش بامزه ای بود!

ولی جدا شما چقدر غیرت داشتید قدیما ها!!! همش منتظر بودم بزنید طرف رو بیچاره کنید! :redface:

داداش من،اونجوری که اون بیچاره شد،با 100 تا مشت بیچاره نمیشد!
تازه با فرض اینکه من میزدم!
این مغز اصولا بهتر از بازو کار میکنه!
 

Venus_n

عضو جدید
اخی میفهمم چه حالی داشته:w16: اخه پسر خاله خوش غیرت منم دقیقا همین کارو کرد یک ساعت منتظر تاکسی بودیم و گیرمون نیومد که تصمیم گرفتیم اون جلوتر راه بره وقتی ما تاکسی گرفتیم اونم بپره بالا ولی با یه فرق ماشین ما پیکان جوانان نبود 405 بود فکرشو بکن یهو یه پسر 2متری پرید تو ماشین کنار اون بنده خدا هم نشست :surprised:خلاصه کلی حال داد و تا مقصد ما میخندیدیم :w15: اون حرص میخورد:exclaim:
 

معمار67سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از بر و بچ تاپیک عدالت در دانشگاه را گذاشته بود و منو یاد یه خاطره انداخت که کم بیربط نیست:surprised::

سال 76 بود تهران بودم با دو تا دخترخاله هام که تهرونی بودن و کلی خوشتیپ! ......
یه جای بد مسیر وایساده بودیم منتظر تاکسی و اصلا تاکسی نمیومد و هرچی شخصی هم رد میشد،قاطر مارا آبیاری میکرد و میرفت!
یه دفعه یه فکری به ذهنم رسید!
به دختر خاله هام گفتم شما اینجا وایسین ،من میرم توی پیاده رو و شما ماشین بگیرین .....
سه ثانیه بعد یه پیکان جوات ترمز زد .دختر خالم گفت اکباتان ،گفت بله بفرمائین....
منم با پرش سه گام 18 متری چنان جست زدم تو ماشین که یارو موند، طرف گفت کجا؟ منم از از سر آزار و مرض گفتم : اکباتان!
گفت نه خیر نمیرم اکباتان! گفتم داداش ما با همیم،دخترها هم گفتن بله ما باهمیم!:biggrin:
یارو 100 کیلومتر راه را با نفرت و انزجار و درماندگی اومد و مارو رسوند.......
خیلی خندیدیم با هم،یادش به خیر

:w15::w15::w15::w15:
ای شلوغ

منم میخوام امتحان کنم برم با مانتو روسری وایسم تاکسی بگیرم. بعد که سوار شدم ببینم یارو چه حسی بش دست میده. حال وده!!!

:surprised::surprised::surprised:
نه عزیز جواب نمی ده آخه یارو فکر کنم بترسه بزنه رو گاز:D
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهرشاد تو چرا این حرفو میزنی آخه؟ تو که خودت گلوله جمالی
 

Similar threads

بالا