حل مشکلات علمی و درخواست اطلاعات دانشجویان رشته ی مواد و متالورژی

Nimitzo

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا كه !!!!!!!!!!!!! :w00::w00:
خب زشته اينجا سوت و كور مونده ..........
:w00::w00:

خودم شروع ميكنم


:w33::w33::w33:


:w14::w14::w14::w14:

:w42::w42::w42:

:w36::w36::w36:

:w34::w34::w34:
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
برای اینکه بچه ها جریمه شن
من و nimitzo شروع یه شایعه پراکنی میکنیم
nimitzo کی این چند روز از همه تنبلی تر بوده
اول حساب اونو برسیم؟؟
 

Nimitzo

عضو جدید
کاربر ممتاز
افریت افرین
بچه ها کجان پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بچه ها رفتن گل بچينن :w00::w00:

بعدش هم باغبون گرفته اونا رو ...... :cry::cry::cry:

الان توي اتاقك باغ حبس شدن و نميتونن بيان ..... :cry::cry::cry:

بقيه هم كه با اونا نبودن رفتن سراغ نامزداشون ..... :w00::w00:
 

Nimitzo

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای اینکه بچه ها جریمه شن
من و nimitzo شروع یه شایعه پراکنی میکنیم
nimitzo کی این چند روز از همه تنبلی تر بوده
اول حساب اونو برسیم؟؟

من كه تنبل تر از شما نديدم :redface::redface:

اين روزا همه دارن تنبلي ميكنن ....... :w00::w00:


بايد يه فكر اساسي كرد ....... :w20::w20::w20::w20:
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سلام به همگي دوستان!
چه عرض كنم! فرهنگ خانم كه كم پيدان( البته بهشون جدا حق ميدم، الانم كه اينجان؛ سلام عرض شد مهندس كبير) nimitzo هم اگه پارميس نباشه اينجا ديگه قدم رنجه نمي كنند(البته پليس تالار كه هميشه هستند)! آقا رضا هم كه معلوم نيست كجاست؟ حميده خانم هم حالش خوب نيست! در مورد Thixo و rezab و ديگران هم كه ديگه صحبتي نيست! من هم كه اينجا موضوع گذاشتم ولي هيشكي جواب هم بهش ندادند و به تشكر اكتفا كردند! نمي دونم ديگه چي بگم؟:w20:
ولي بهر حال به سنت ديرينه ارج مينهم!!!
:w33::w33::w33::w33::w31::w31::w32::w32::w40::w40::w40::w42::w42:
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
سلام به همگي دوستان!
چه عرض كنم! فرهنگ خانم كه كم پيدان( البته بهشون جدا حق ميدم، الانم كه اينجان؛ سلام عرض شد مهندس كبير) nimitzo هم اگه پارميس نباشه اينجا ديگه قدم رنجه نمي كنند(البته پليس تالار كه هميشه هستند)! آقا رضا هم كه معلوم نيست كجاست؟ حميده خانم هم حالش خوب نيست! در مورد Thixo و rezab و ديگران هم كه ديگه صحبتي نيست! من هم كه اينجا موضوع گذاشتم ولي هيشكي جواب هم بهش ندادند و به تشكر اكتفا كردند! نمي دونم ديگه چي بگم؟:w20:
ولي بهر حال به سنت ديرينه ارج مينهم!!!
quote]

سلام
الان میرم که جواب بدم
دارم به پیشنهادت هم فکر میکنم تا عملی کنیمش
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
شما دختر خوبي هستيد . :w30:

فقط اون روز اون پسره نميدونم كي بود كه با هم داشتيد بيرون از دانشگاه ميرفتيد . صورتتون هم گل انداخته بود :w05::w05:
آشنا بود! فكر كردي ميتوني پشت فرهنگ خانم حرف درست كني؟ شما بگو اونجا چكار ميكردي؟:w16::lol:
 

Nimitzo

عضو جدید
کاربر ممتاز
آشنا بود! فكر كردي ميتوني پشت فرهنگ خانم حرف درست كني؟ شما بگو اونجا چكار ميكردي؟:w16::lol:

خب اين كه تابلوئه آشنا بود . دوستش بود ديگه :w16::w16::w16:

من داشتم از در دانشگاهشون رد ميشدم . كار داشتم اون طرفا ...... :w05::w05:
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
خب اين كه تابلوئه آشنا بود . دوستش بود ديگه :w16::w16::w16:

من داشتم از در دانشگاهشون رد ميشدم . كار داشتم اون طرفا ...... :w05::w05:


از در دانشگاه رد میشن مگه؟؟؟:biggrin:
از جلو در دانشگاه رد میشن
عینکتو زده بودی؟؟؟مطمئن؟؟؟
اخه من عموما تنها از دانشگاه میام بیرون.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
سلام به همگي دوستان!
چه عرض كنم! فرهنگ خانم كه كم پيدان( البته بهشون جدا حق ميدم، الانم كه اينجان؛ سلام عرض شد مهندس كبير) nimitzo هم اگه پارميس نباشه اينجا ديگه قدم رنجه نمي كنند(البته پليس تالار كه هميشه هستند)! آقا رضا هم كه معلوم نيست كجاست؟ حميده خانم هم حالش خوب نيست! در مورد Thixo و rezab و ديگران هم كه ديگه صحبتي نيست! من هم كه اينجا موضوع گذاشتم ولي هيشكي جواب هم بهش ندادند و به تشكر اكتفا كردند! نمي دونم ديگه چي بگم؟:w20:
ولي بهر حال به سنت ديرينه ارج مينهم!!!
quote]

سلام
الان میرم که جواب بدم
دارم به پیشنهادت هم فکر میکنم تا عملی کنیمش

فرهنگ خانم شما رو چشم ما جا داري! من فقط يه ذره از بچه ها دلگيرم! متن زير رو آماده كرده بودم ولي دلم نيومد بذارمش! ولي الان فكر كنم وقتشه! لطفا خوب روش فكر كنيد! ممنون


به نام آرامش بخش دلها
با سلام به تمام دوستان نازنينم! اميدوارم خوب و خوش باشيد و به بهترين نحو از اين ماه پرفضيلت استفاده كنيد!
نمي خواستم با عنوان گله اين پست رو بذارم ولي چاره اي ندارم كه اينطور شروع كنم!
چند روز پيش چهار پست متوالي در رابطه با يك مقاله از جناب آقاي محمد مطهري و پرسش هايي از يك جوان رو گذاشتم، كه انتظار داشتم حداقل به آن اشاره اي كنيد ولي با گذشت چند روز ميبينم كه حتي پستي در رابطه با آن گذاشته نشده است( البته از آقا رضا بايد تشكر كنم كه لااقل در يك پست نظرشونو گفتند). اون مقاله و پستها رو با اين خيال گذاشته بودم كه شايد دوستان دوست داشته باشند مقداري جدي به اوضاع نگاه كنيم و راهكاري را هر چند دست نيافتني به دست بياوريم. فكر مي كردم اينجا تاپيك «گپ و گفتگوي مهندسي مواده». فكر كنم 90% افرادي كه در اين تاپيك مشترك هستند بالاي 20 سال سن دارند، بهتر نيست نظرها و پيشنهادات خودمان را در مورد زندگي كه در پيش داريم و همچنين در مورد موضوعاتي كه هر كدام از ما به دنبال پاسخي براي آن بوده ايم از جمله نبود فرهنگ درست در زمينه هاي مختلف در ايران عزيزمان و عوامل عقب افتادگي از دنياي مدرن و بازخوردهاي ناشي از درست استفاده نكردن از فرهنگ هاي وارداتي را در عرصه چالش بگذاريم. اقا Thixotrop درست مي گفتند؛ مثل اينكه اگه موضوعاتي مثل شيريني دادن و صحبت بر روي پدر و دختري يا ازدواج نباشد اين تاپيك بالكل كن فيكون ميشه! شايد من بايد ديدمو عوض كنم و به خودم بقبولانم كه اينجا در مورد اينجور موضوعات نبايد صحبت كنم و به قول آقا رضا در مورد موضوعات اساسي سكوت كنيم و همرنگ جماعت بشم تا رسوا نشم!!!
به هر حال من همواره براي اينجور بحثها اماده ام، اين را هم بگم كه اطلاعات من خيلي ناقصه و ميخوام با خرد جمعي كاملش كنم! ولي مثل اينكه بهتره حضور در اين تاپيك را محدود به همون شب نشيني ها كنم!
به اميد سربلندي ايران و ايرانيان در سرتاسر گيتي.
 

Nimitzo

عضو جدید
کاربر ممتاز
از در دانشگاه رد میشن مگه؟؟؟:biggrin:
از جلو در دانشگاه رد میشن
عینکتو زده بودی؟؟؟مطمئن؟؟؟
اخه من عموما تنها از دانشگاه میام بیرون.


من كه از در دانشگاه رد ميشم :w02:

عينكي كه نيستم . فقط عينك آفتابي ميزنم . البته اون روز هوا ابري بود . :w16::w16::w16:

البته ممكنه من اشتباه ديده باشم . ولي به هر حال اگر خبري شد ، ما رو بي اطلاع نزاريدا ....
 
آخرین ویرایش:

فرهنگ

مدیر بازنشسته
فرهنگ خانم شما رو چشم ما جا داري! من فقط يه ذره از بچه ها دلگيرم! متن زير رو آماده كرده بودم ولي دلم نيومد بذارمش! ولي الان فكر كنم وقتشه! لطفا خوب روش فكر كنيد! ممنون



به نام آرامش بخش دلها


با سلام به تمام دوستان نازنينم! اميدوارم خوب و خوش باشيد و به بهترين نحو از اين ماه پرفضيلت استفاده كنيد!


نمي خواستم با عنوان گله اين پست رو بذارم ولي چاره اي ندارم كه اينطور شروع كنم!


چند روز پيش چهار پست متوالي در رابطه با يك مقاله از جناب آقاي محمد مطهري و پرسش هايي از يك جوان رو گذاشتم، كه انتظار داشتم حداقل به آن اشاره اي كنيد ولي با گذشت چند روز ميبينم كه حتي پستي در رابطه با آن گذاشته نشده است( البته از آقا رضا بايد تشكر كنم كه لااقل در يك پست نظرشونو گفتند). اون مقاله و پستها رو با اين خيال گذاشته بودم كه شايد دوستان دوست داشته باشند مقداري جدي به اوضاع نگاه كنيم و راهكاري را هر چند دست نيافتني به دست بياوريم. فكر مي كردم اينجا تاپيك «گپ و گفتگوي مهندسي مواده». فكر كنم 90% افرادي كه در اين تاپيك مشترك هستند بالاي 20 سال سن دارند، بهتر نيست نظرها و پيشنهادات خودمان را در مورد زندگي كه در پيش داريم و همچنين در مورد موضوعاتي كه هر كدام از ما به دنبال پاسخي براي آن بوده ايم از جمله نبود فرهنگ درست در زمينه هاي مختلف در ايران عزيزمان و عوامل عقب افتادگي از دنياي مدرن و بازخوردهاي ناشي از درست استفاده نكردن از فرهنگ هاي وارداتي را در عرصه چالش بگذاريم. اقا Thixotrop درست مي گفتند؛ مثل اينكه اگه موضوعاتي مثل شيريني دادن و صحبت بر روي پدر و دختري يا ازدواج نباشد اين تاپيك بالكل كن فيكون ميشه! شايد من بايد ديدمو عوض كنم و به خودم بقبولانم كه اينجا در مورد اينجور موضوعات نبايد صحبت كنم و به قول آقا رضا در مورد موضوعات اساسي سكوت كنيم و همرنگ جماعت بشم تا رسوا نشم!!!


به هر حال من همواره براي اينجور بحثها اماده ام، اين را هم بگم كه اطلاعات من خيلي ناقصه و ميخوام با خرد جمعي كاملش كنم! ولي مثل اينكه بهتره حضور در اين تاپيك را محدود به همون شب نشيني ها كنم!


به اميد سربلندي ايران و ايرانيان در سرتاسر گيتي.


نه.اشتباه میکنی
من خودمو میگم اخیرا وقتی اینجا میام فقط یه سر به این تایپیک میزنم و به پستا جواب میدم.البته پستایی که کمتر به فکر کردن احتیاج داره.(خیلی وقته حتی فرصت گذاشتن مقاله هم نداشتم)پستای شما نیاز به فکر کردن عمیق داره.توقع نداشته باش که همه بیان و حرف بزنن در مورد پستات.
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
از در دانشگاه رد میشن مگه؟؟؟:biggrin:
از جلو در دانشگاه رد میشن
عینکتو زده بودی؟؟؟مطمئن؟؟؟
اخه من عموما تنها از دانشگاه میام بیرون.
فرهنگ خانم بذار من يه چيزي بگم! نترس ريا نميشه! آقا مهدي اون من بودم، من و فرهنگ خاانم داشتيم در مورد سايت حرف ميزديم! البته بخاطر اينكه منو نديده بوديد نشناختي منو!!
فرهنگ خانم ديدي منو بالاخره شناختن؟:whistle:
در ضمن فرهنگ خانم داشت ميرفت كه براي افطار خودشو آماده كنه! ميخواست يه روز با شما قرار بذاره و افطاري بده كه با اين اوصاف ديگه افطاري بي افطاري!!!!:w16::w16::w16:
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
نه.اشتباه میکنی
من خودمو میگم اخیرا وقتی اینجا میام فقط یه سر به این تایپیک میزنم و به پستا جواب میدم.البته پستایی که کمتر به فکر کردن احتیاج داره.(خیلی وقته حتی فرصت گذاشتن مقاله هم نداشتم)پستای شما نیاز به فکر کردن عمیق داره.توقع نداشته باش که همه بیان و حرف بزنن در مورد پستات.
من اصلا اصلا اصلا از شما توقع ندارم! با اين شرايطي كه شما داردي اگه اصلا سر هم نزنيد به شما حق ميدم، ولي چقدر بايد از اين حرفها بزنيم! بهتره يه ذره جدي باشيم! در ضمن من نگفتم كه در مورد تمامش حرف بزنيم! ميتونيم مثلا در مورد يه موضوع خاص از اون همه موضوعات حرف بزنيم! به نظرتون اين هم اشتباهه! :(
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
m4material;1062429 مسئولان به مردم چه آموخته‌اند؟ محمد مطهري در دي ماه 1382 چند نفر از افرادي که در زلزله کم سابقه و مرگبار بم تسليم مرگ نشدند و پيکر مجروح اما زنده آنان با فداکاري‌هاي بسيار از بم به کرمان و از کرمان به تهران رسيد، به خاطر نبود فرهنگ راه دادن به آمبولانس، در ترافيک خيابان آزادي تهران جان دادند. [COLOR=red گفت:
این کوچکترین موضوعیه که بهش اشاره کردید.[/COLOR]


عده‌اي گمان مي‌کنند که ريشه مشکلات رفتاري ما ايرانيان فقط اين است که «مي دانيم ولي عمل نمي‌کنيم»؛ مي‌دانيم آشغال ريختن در معابر يا پارتي بازي در ادارات کار نادرستي است ولي باز انجام مي‌دهيم. بله، در مواردي امر بر همين منوال است و اصلاح اين امر راهکارهاي خود را دارد که نظارت، قاطعيت و نيز آگاهسازي جامعه نسبت به عواقب ظلم به حقوق ديگران و در واقع «خودزني‌ها» ـ به تعبيري که در مقاله دهم ذکر شد ـ از جمله آنهاست. اما موارد بسيار زيادي را مي‌توان سراغ داد که عمل نمي‌کنيم چون «نمي‌دانيم»؛ انجام نمي‌دهيم چون «آموزش نديده‌ايم».
یا اینکه میدانیم اما نمیخواهیم

علاقه به «کلي گويي» در کشور ما کم نيست و گاهي چنين پنداشته مي‌شود که با تکرار پشت تکرار عبارات کلي از قبيل «با هم مهربان باشيم»، «حق يکديگر را پايمال نکنيم»، «امر به معروف و نهي از منکر کنيم» و... کمک بزرگي به اصلاح جامعه شده است. در اصلاح رفتار اجتماعي اکتفا کردن به بيان کليات و غرق شدن در عالم کلي گويي خطايي است بزرگ و در واقع متوقف ساختن آموزش در اوايل راه است. همين امر يعني روشن نساختن موارد و مصاديق کلياتي که معمولا همه مي‌دانند، يکي از عواملي است که به گمان من، رفتار اجتماعي ما را عقب نگهداشته است. توضيح مطلب را با يک مثال آغاز مي‌کنم.

کلی گویی نه!!!قشنگ حرف زدن
.

همه مي‌دانيم که بايد به کودکان احترام بگذاريم اما تا وقتي مصاديق آن به روشني و ترجيحا به نحو تصويري براي جامعه تبيين نشود نبايد تغيير محسوسي را انتظار داشت. ما در کودکي شايد چنين تجربه‌اي کرده باشيم که وقتي در يک مجلس همراه با بزرگترها به احترام يک تازه وارد بلند شده و خود را براي دست دادن با او حاضر کرده بوديم، فرد تازه وارد به دليل کوتاه بودن قد ما و کم توجهي، با ما دست نداده و بدون توجه گذشته است.
دست دادن پیش کش!!! البته خودمون همین الان چقدر توجه میکنیم؟؟



وقتي سخن از آموزش به ميان مي‌آيد اغلب به ياد آموزش دادن کودکان در مدارس و خانواده مي‌افتيم. لزوم تربيت صحيح کودکان ضرورتي است انکارناپذير، اما آيا اگر ما بزرگترها نحوه دقيق رفتار با کودک را نياموزيم و يا کودکان خلاف آن چيزي که مي‌آموزند در رفتار ما ببينند اين آموزشها ره به جايي خواهد برد؟ ما که ديگر قرار نيست به مدرسه برويم؛ پس چه کسي مي‌تواند مصاديق رفتار درست را به ما يادآوري کند؟ بله، ما به مدرسه نمي‌رويم اما به تعبيري، دوره دانشگاه ما تمام نشده است. امام (ره) با فراستي که داشت تلويزيون مطلوب را «دانشگاه» ناميد؛ آرزويي که هيچگاه چنانکه بايد تحقق نيافت.
توی فرهنگ ما ادمی که هنوز به دانشگاه وارد نشده قابلیت پذیرش اموزش داره


حتي گاهي در فرا گرفتن آداب اسلامي هم به کليات اکتفا مي‌شود. مي‌دانيم نبايد به غيبت گوش کنيم. اما در مواجهه با غيبت چه کنيم؟ مستقيما به طرف مقابل بگوييم غيبت نکن؟ سخنش را قطع کرده مطلب ديگري پيش بکشيم؟ اگر قرار است مجلس غيبت را ترک کنيم به چه نحو اين کار را انجام دهيم؟ به نحوي که ديگران بفهمند؟ با چه حالتي؟ گشاده رويي يا خشم يا به حال عادي؟ (دغدغه مسلمان فقط اين نيست که خودش را از گناه نجات دهد، بلکه تأثيرگذاري به بهترين وجه به خاطر احساس مسئوليت نسبت به ديگري نيز موضوعيت دارد).
جملات کاملا فرمالیته بیان میشن


به همين منوال، «منشي» يعني کسي که بلد است گوشي را بردارد و به داخلي وصل کند. آيا لااقل يک جزوه آموزشي دربارۀ آداب صحبت کردن در تلفن که خود چندين حالت دارد به او داده شده است؟ گاهي به مراکز زيارتي هم که زنگ مي‌زنيم که بپرسيم حرم تا چه زماني باز است با عجله پاسخي داده بلافاصله قطع مي‌کنند. (مواردي که رانندگان تاکسي، منشي‌ها و ديگر اقشار از جهت منش اجتماعي درست عمل مي‌کنند، غالبا برآمده از شخصيت و تربيت خودشان است نه آموزشي که براي حرفه خود ديده‌اند.)
به خاطر فرهنگ جامعه ماست که یه منشی صرفا کارش جواب دادن تلفن و...
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
من اصلا اصلا اصلا از شما توقع ندارم! با اين شرايطي كه شما داردي اگه اصلا سر هم نزنيد به شما حق ميدم، ولي چقدر بايد از اين حرفها بزنيم! بهتره يه ذره جدي باشيم! در ضمن من نگفتم كه در مورد تمامش حرف بزنيم! ميتونيم مثلا در مورد يه موضوع خاص از اون همه موضوعات حرف بزنيم! به نظرتون اين هم اشتباهه! :(


من موافقم میتونیم شب نشینی ها رو به یه موضوع خاص اختصاص بدیم و در موردش صحبت کنیم.
برنامه این هفته شب نشینی با من(البته اگه کار به مهمونی و افطار نکشه)
یه چشز دیگه پستات طولانیه.تقسم شن بهتر بودن
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
خب
بیاید امشب در مورد روزه و ماه رمضان و فرهنگ خودمون حرف بزنیم و....
موافقید؟؟
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
آيا وظيفه دارم به پارک محل سري بزنم و با جواناني که در عمرشان حتي يک بار هم با يک روحاني همسخن نشده‌اند حرف بزنم؟ اگر مجال صحبتي دست داد چه بگويم و چه نگويم و از کجا آغاز کنم؟ (فرد موثقي نقل مي‌کرد که شهيد مطهري قبل از انقلاب در يکي از سفرهاي خود به اصفهان جلسه پرسش و پاسخ در يک منزل با دانشجويان و فضلا را در ساعت 11 شب زودتر از موعد به پايان برد. از شاگرد اصفهاني خود خواست او را به پارک ببرد و وقتي به ايشان گفته شد که در آنجا علنا شرب خمر مي‌کنند و رفتن يک روحاني به آنجا صلاح نيست در رفتن بيشتر مصر شد. شهيد مطهري عمدا از جلوي کساني که علنا شرب خمر مي‌کردند عبور کرده و با سعه صدر و روي خوش با آنان برخورد کرده بود. حتي خطاب «بفرما حاجاقا»ي آنها را هم با مزاحي پاسخ گفته بود).
توی دانشگاههای خودمون چند نفر هستن که میشینن پای حرفمون!!! خودت چند نفرشونو قبول داری؟؟؟!!!

اگر روحانيوني ظرافتهايي را رعايت کرده و در جذب جوانان موفق بوده‌اند ناشي از تدبير، مطالعه و شايستگي خودشان بوده است و الا در حوزه ـ از برخي تدابير پراکنده که بگذريم ـ به کسي که قرار است با لباس دين در خيابان راه برود معمولا آموزش ويژه‌اي درباره ظرايف رفتاري در مواجهه با جوان و غير جوان داده نمي‌شود و اگر هم هست من اطلاعي ندارم.

موافقم


در مورد نحوه راه رفتن، اين امر به ظاهر غير مهم، در قرآن چندين تعليم بيان شده است. موارد ديگري مانند اينکه انسانهاي متقي اگر در هنگام راه رفتن مورد متلک گويي به تعبير امروز قرار گرفتند چه سخني بگويند (فرقان/63)، اينکه هنگام ورود تازه واردي به مجلس مردم جمع تر نشسته و به او جا بدهند (مجادله/11) در قرآن بيان شده است. در روايات بي شماري به امور جزئي رفتاري پرداخته شده است. مثلا به افراد توصيه شده که وقتي دو فردي که با هم انس دارند در مجلسي کنار هم نشسته‌اند فرد سوم بدون اجازه آنها در ميان آن دو ننشيند (بحار الانوار، ج 72، ص 418).

فکر به این غصه دار میکنه ادمو.دردای ما بزرگتر از این حرفاست

غالبا آموزش جدي در کشور ما منوط به گرفتار آمدن در يک بحران است و البته فقط بحرانهاي مادي به راحتي احساس مي‌شود. ما در گذشته هم عبارات کلي از قبيل «در مصرف آب و برق صرفه جويي کنيم» مي‌شنيديم اما خوشبختانه رسانه ملي امروز دريافته است که اين کلي گويي فايده چنداني ندارد و به آموزش جزء به جزء و دقيق درباره سايه بان داشتن کولر، طول کانال کولر، چگونگي تشخيص نشت آب، مقايسه مصرف بي رويه مردم ايران با مصرف ساير کشور ها، فاصله يخچال از ديوار، نگذاشتن غذاي داغ در يخچال و... روي آورده است. برنامه‌هايي مانند «اول ايمني بعد کار» از همين روش آموزش مصداقي بهره مي‌گيرند و البته حوزه رفتار اجتماعي همچنان غريب است.

با tv به شدت مخالفم.چند تا برنامه مفید تو روز نشون میده.باور کنید برنامه عموپورنگ از خیلی از برنامه هاش مفید تره





در يک کلام، همه اتفاق داريم که بايد به قرآن برگرديم، همه باور داريم که از اصل خود دور افتاده‌ايم، همه مي‌دانيم وقت طلاست، همه مي‌دانيم بايد به کودکان شخصيت داد، همه مي‌دانيم که آنچه بر خود نمي‌پسنديم نبايد بر ديگران بپسنديم؛ مشکل ما ندانستن اين کليات نيست، مشکل ما اين است که قدم به قدم به ما نياموخته‌اند که در هر موقعيتي دقيقا چگونه بايد عمل کنيم.

فقط میدانیم ولی.....
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
من نظرمو میدم اول::
تلویزییون رو دیدی؟؟
الان میان امای مشکل دار رو به تصویر میکشن که کسی کمک کنه بهشون
این فرهنگ بدیه دوست ندارم. فقط ماه رمضون؟؟
اون مادر یه سال پوستش کنده شده اما اونا میان تو چند دقیقه براش کمک جمع میکنن و افتخار میکنن به کارشون
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
m4material; غربي ها سالها تلاش مي كنند و نرم افزار تهيه مي كنند ولي ما حاضر بخريد رسمي آن نيستيم و در عوض قفل آنرا مي شكنيم و به اين كار خود افتخار هم ميكنيم. همين روش در مورد افست كتاب هاي خارجي نيز صادق است. ساعتها در صف دريافت چند پاكت شيرسوبسيدي مي ايستيم، آنهم با تفاوت قيمتي نا چيز با شير آزاد، ولي تحمل يك ثانيه دير حركت كردن راننده جلويمان را پشت چراغ راهنمايي نداريم. در رستوران براي پرداخت صورت حساب بشدت تعارف مي كنيم تا جايي كه ممكن است كار به نزاع بكشد، ولي در اولين فرصت ميهمانمان را متهم به گدا صفتي مي كنيم. غربي ها سالها تلاش مي كنند و خودرو طراحي مي كنند، ولي ما آنرا، با حذف تعدادي از تجهيزاتش،ساده ميسازيم و مي فروشيم. غربي ها به قانون احترام مي گذارند، ولي ما از قانون مي گريزيم. در غرب هنگامي كه مدارس تعطيل ميشوند دانش آموزان ناراحت مي شوند، اما در ايران دانش آموزان از شادي كيف هايشان را به هوا پرت مي كنند. غربي ها به دانشگاه مي روند تا دانش بياموزند، ما ميرويم كه مدرك بگيريم. غربي ها كارها را به شيوه علمي انجام ميدهند، ما به شيوه استاد كاري و كد خدا منشي. در ايران فارغ التحصيلان مديريت و علوم سياسي غالبا” بيكارند، اما در عوض سياستمداران و مديران كشور همه پزشك، مهندس، روحاني و يا بنحوي كارشناسان رشته هاي ديگرند. چرا آخرين روايت هاي نرم افزارها را بلا فاصله روي رايانه هايمان نصب مي كنيم ولي هر گز به دنبال استفاده از آن قابليت جديد نيستيم؟ غربي ها خدمت نظام وظيفه را امري ملي و مقدس مي دانند، ما آنرا زور گويي. در قديم عوام به خدمت نظام وظيفه مي گفتند « اجباري» اگر كسي به «ناموسمان» نگاهي چپ بيندازد مي خواهيم شكمش را پاره كنيم، اما براحتي ناموس ديگران را ورانداز ميكنيم. از غالب كردن اجناس قلابي و مواد فاسد به ديگران لذت مي بريم. چرا غالبا” تخيل را به تفكر ترجيح مي دهيم؟ چرا غالبا” به دستور پزشك تمام دارويمان را مصرف نمي كنيم و به مجردي كه « احساس» بهبودي كرديم مصرف دارو را قطع مي كنيم؟ چرا جراحان ايران برخلاف تعرفه هاي رسمي مبلغ كلاني از بيمار جداگانه دريافت مي كنند؟ تقريبا” پنجاه سال است كه تيراژ كتاب هاي غير درسي در ايران بين 2000 تا 3500باقيمانده است. راستي مگر جمعيت ايران در اين مدت ثابت بوده است؟ اكثر تعمير گاه ها و مغازه دار ها پياده رو و خيابان را محل كسب و كار خود مي دانند و مامور شهرداري هم مدام بدنبال جريمه براي « سد معبر » است. بخشي از فضاي منزل را به مبل و ميز نهار خوري اختصاص ميدهيم ولي روي زمين مي نشينيم و توي سفره غذا مي خوريم. سالها اشياء دست دوم منزل را در انبار نگه مي داريم و از آنها استفاده نمي كنيم، ولي حاضر به بخشيدن آن به افراد مستحق نيستيم. در هر شرايطي منافع شخصي را به منافع جمع ترجيح ميدهيم. يك عمر از ترس نداري گدا زندگي مي كنيم. برآيند كار دو نفر هميشه كمتر از دو است. بسياري از مردم وقتي دستگاهي را مي خرند قبل از خواندن دستور كاربري آن، آنرا روشن و با سعي و خطا سعي مي كنند طرز كار آنرا ياد بگيرند و انگار مشغول «كشف» طرز كار آن هستند!؟ با طناب مفت حاضريم خود را دار بزنيم. اگر پزشكي به ما داروي زياد ندهد يا اگر هيچ دارو ندهد، مي گوييم بي سواد است و ديگر به او مراجعه نمي كنيم. هر كجا صف است فكر مي كنيم خيرات است. فكر مي كنيم ماليات پول زور است، ولي هنگامي كه خودرو ما به چاله هاي خيابان مي افتد به دولت ناسزا مي گوييم. هنگامي كه پليس ما را جريمه مي كند او را نامرد خطاب مي كنيم، ولي رانندگان متخلف ديگر را ناسزا گفته و سراغ پليس مي گرديم. بسياري از مردم بهنگام گردشگري دوست دارند ميوه هاي روي درخت باغ هاي ديگران را بچينند، در حاليكه مقدار زيادي ميوه همراه خود دارند. چرا به بدبيني بيش از خوش بيني تمايل داريم؟ چرا حجم غذا براي غالب ايراني ها مهم تر از كيفيت آن است؟ چرا ده ها سال است كه در آشپزي ايراني تحولي پيدا نشده؟ بيشتر نواقص را مي بينيم، ولي در رفع نواقص ناتوانيم. چرا در ميهماني، ظاهر سازي جاي واقعيت را مي گيرد؟ منافع زود گذر را به منافع پايداري كه ديرتر بدست آيد ترجيح مي دهيم. در هر كاري اظهار فضل مي كنيم و از گفتن نمي دانم شرم داريم. كلمه من را بيش از ما بكار مي بريم. دايما” از حاكميت انتقاد مي كنيم، ولي فراموش مي كنيم آنها هم مثل خود ما هستند و نمي پرسيم كه اگر به جاي آنها بوديم چكار مي توانستيم بكنيم. در شهر ها خسارتي كه چاله ها و دست انداز ها به خودروها وارد ميكنند چند هزار برابر هزينه رفع آنها است ولي مدتها آنها را بحال خود رها مي كنند. دريچه نگهداري خطوط تلفن، پنجره هاي فاضلاب و امثالهم هميشه يا پائين تر و يا بالا تر از سطح اسفالت خيابان است. غالبا” مهارت را به دانش ترجيح ميدهيم. بيشتر در گذشته بسر ميبريم تا جايي كه آينده را فراموش مي كنيم. عقب افتادگيمان را بگردن كشورهاي قدرتمند و توطئه آنها مي اندازيم، ولي براي جبران آن قدمي بر نمي داريم. دايما” ديگران را نصيحت مي كنيم، ولي خودمان به آنها عمل نمي كنيم. هنگاميكه به هدفمان نمي رسيم آنرا به حساب نصيب و قسمت يا سرنوشت و بدبياري مي گذاريم ولي هرگز به تجزيه و تحليل علل آن نمي پردازيم. هميشه اخرين تصميم را در دقيقه نود مي گيريم. بروايت روزنامه همشهري مورخ 22/1/83 ايران داراي رتبه نخست تصادف در دنيا است. در ايران موتور سيكلت خودرو خانوادگي است و مي شود تا شش نفر هم سوار آن بشوند! تقريبا” تمام اختراع ها و اكتشاف هاي دنيا بدست غربي ها انجام شده است، ولي ما در آن سهمي نداريم. هنر در ايران در حدي بسيار سطحي باقي مانده و به ساحت زيبائي شناسي ارتقاع نيافته است، ولي در غرب زيبائي شناسي خود دانشي عظيم شد و در طيفي وسيع رشد كرده است. با وجود اينكه مي دانيم اغلب برندگان جوايز المپياد هاي دانش سر از خارج در مي آورند ولي كاري نمي كنيم و همچنان به برنده شدن افتخار مي كنيم. اعداد ، علم جبر، باروت و شايد خيلي چيزهاي ديگر را ما شرقي ها خلق كرديم، ولي آنها استفاده وسيعي كردند، و ما در همان ابتداي كار مانديم. كشوري با سيصد سال تاريخ قادر است كشور عراق را با پنج هزار سال تاريخ در كمتر از يكماه اشغال كند. در ايران به مجردي كه كمي برف مي آيد بلافاصله مدارس تعطيل مي گردد، حتما” در كانادا، روسيه و كشور سوئد مدارس بيشتر سال تعطيل است! گرانترين ظروف منزل را براي نمايش در ويترين مي گذاريم و هر گز از آنها استفاده نمي كنيم. ما اساسا” قادر به تئوريزاسيون پديدار ها نيستيم و طريقه كشف قانونمندي هاي طبيعت را نمي دانيم، ولي غربي ها بنياد تفكرشان بر اين اساس شكل گرفته است. چرا يك ايراني در كانادا يا آمريكا به سرعت پيشرفت مي كند، ولي هموطنان او در ايران در حال درجا زدن هستند؟ غربي ها اطلاعات متعارف خود را روي شبكه اينترت در دسترس عموم قرار مي دهند، ولي ما آنها را برداشته و از همكارمان پنهان ميكنيم. مرده هايمان را بيش از زنده ها يمان احترام مي گذاريم. تارخ ايران را عمدتا” بر اساس منابع غربي نوشته اند. مهم ترين اكتشافات باستاني ما بدست غربي ها انجام گرفته است. غربي ها ما را بهتر از خودمان مي شناسند. معماري ساختمان هايمان از داخل دل مي برند و از بيرون زهره. اگر بهترين سيستم تهويه را در محل كارمان داشته باشيم و بيرون از ساختمان هوا بشدت آلوده باشد، باز پنجره اطاق كارمان را باز ميكنيم. چرا در ايران كوزه گر با كوزه شكسته آب مي خورد؟ چرا به مراسم عزاداري بدون دعوت مي رويم، ولي براي مراسم عروسي بايد دعوتمان كنند؟ چرا در ايران اغلب خانم ها يك لباس را دو بار در مهماني تكرار شده اي نمي پوشند؟ چرا در ايران اغلب خانم ها پول خرج كردن شوهرشان را براي آنها، دليل علاقه مي دانند؟ چرا در ايران اغلب خانم ها به هنگام راه رفتن در محل هاي عمومي رفتار طبيعي ندارند و طوري وانمود مي كنند كه همه نگاه ها متوجه آنها است؟ چرا اغلب خانم ها ي ايراني اضافه وزن دارند، ولي در مهماني ها تظاهر به رژيم لاغري مي كنند؟ در غرب دختران جوان آرايش نمي كنند و آرايش خاص پير زنها است، ولي در ايران عكس اين جريان دارد. در غرب كارمندان بعد از بازنشستگي به گشت و گذار مي پردازند، ولي در ايران گوشه نشين و افسرده مي شوند. در ايران، خودروهاي چهل پنجاه سال پيش را استفاده مي كنند، ولي در غرب هر خودرو بعد از معمولا” پنج سال به قبرستان مي رود. چرا صبر مي كنيم تا وسيله مورد استفاده مان خراب شود بعد به فكر رفع نقص آن مي افتيم، در حاليكه در دستورالعمل نگهداري آن قيد شده كه بعد از گذشت زمان معيني بايد مورد بازديد قرار بگيرد؟ چرا فكر ميكنيم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه مان بيمه مي كنيم؟ چرا مي گوئيم مرغ همسايه غاز است؟ چرا انتقاد پذير نيستيم و فكر مي كنيم كسي كه عيب ما را به ما بگويد بدخواه ما است؟ چرا چشم ديدن افراد برتر از خودمان را نداريم؟ چرا عده اي جنس ارزان و با كيفيت پايين را به جنس گران و با كيفيت بالا ترجيح مي دهند؟ چرا به هنگام مديريت در سازماني زور را به درايت ترجيح مي دهيم؟ چرا پزشک هاي ما مدارك تحصيلي خود را قاب مي كنند و در مطب روي ديوار در معرض ديد عموم قرار مي دهند؟ چرا وقتي پاي استدلالمان مي لنگد با فرياد مي خواهيم طرف مقابل را قانع كنيم؟ چرا در غالب خانواده ها فرزندان بايد از والدين «حساب» ببرند، بعوض اينكه به آنها احترام بگذارند؟ چرا غالبا” در ادارات چشم ديدن كارمند جديد را نداريم؟ چرا فكر مي كنيم اگر كارمند جديد كار ما را ياد بگيرد ما از كار بيكار ميشويم؟ چرا بعوض تلاش براي ارتقاء شايستگي خودمان، سعي مي كنيم افراد شايسته را خراب كنيم؟ چرا هنگامي كه مدير يا سرپرست مي شويم فكر مي كنيم بقيه بايد از ما «حساب» ببرند؟ چرا گربه را بايد دم در حجله كشت؟ چرا غالبا” رابطه را به ضابطه ترجيح مي دهيم؟ چرا تنبيه برايمان راحت تر از تشويق است؟ چرا غيبت از ديگران برايمان كاري عادي است؟ چرا غالبا” افراد چاپلوس موقعيت بهتري در ادارات دارند؟ چرا با رشوه دادن كارها سريع تر انجام ميشود؟ در غرب تمام سوابق افراد در بانك هاي اطلاعاتي موجود است، در ايران بسياري از افراد هنوز شناسنامه ندارند. چرا اول ساختمان را مي سازيم بعد براي لوله كشي، كابل كشي و غيره صد جاي آنرا خراب مي كنيم؟ در ايران حلبي ساز كار تهويه، آهنگر كار اسكلت فلزي ، لوله كش كار تاسيسات و سيم كش كار برقي انجام مي دهد، در حالي كه صدها آموزشگاه ودانشگاه فني داريم. چرا وعده دادن و عمل نكردن عادتي عمومي شده است؟ چرا قبل از قضاوت كردن نمي انديشيم و بعد از آن خود را حتي سرزنش هم نمي كنيم؟ چرا شانس در زندگي ما اينقدر جاي مهمي دارد؟ چرا سعي مي كنيم سود بيشتر را با كم فروشي، كاهش كيفيت و تقلب بدست آوريم، بعوض ارايه كيفيت و خدمات بهتر؟ آيا شعار كسب و كار ما اين است: اصل بر نارضايتي مشتري است! در غرب ماهيگيري يك تفریح است، اما در ايران اگر محيط زيست جلويشان را نگيرد دمار از روزگار ماهي ها در مي آورند. راستي استاندارد در اين كشور چه جايگاهي دارد؟ جايش در كتابخانه ها است، توي قاب عكس ها است يا در دست كاربران است؟ چرا فروشندگان ايراني به مرغ آب مي بندند، آيا جنبه بهداشتي دارد يا سود جويي؟ آيا يك دامدار ايراني حاضر است گاوي را كه يك ميليون تومان مي ارزد و به علت بيماري جان داده معدوم نمايد و گوشت آنرا نفروشد؟ چرارفتگرهاي شهرداري از جوي آب براي انتقال زباله استفاده مي كنند؟ چرا قصاب با همان دستي كه پول مي شمارد گوشت هم خرد مي كند؟ چرا هنگامي كه در غرب بيشتر معاملات كوچك و بزرگ با كارت اعتباري انجام ميشود، در ايران اكثر معاملات نقدي است؟ چرا هميشه ماهي را با شكم پر مي فروشند در حاليكه در غرب شكم ماهي را بعد از صيد بلافاصله خالي مي كنند؟ چرا ميوه فروش ميوه هاي معيوب را لابلاي ميوه هاي سالم پنهان مي كند و از فروش آن ( گول زدن مشتري) لذت مي برد؟ چرا رفتگرهاي شهرداري علاوه بر دريافت حقوق ماهيانه از شهروندان در خواست «ماهيانه» مي كنند؟ چرا فاضلاب را براي آبياري كشاورزي استفاده مي كنيم؟ چرا هنگامي كه مي خواهيم قطعه اي را روي دستگاهي سوار كنيم و جانمي رود بلا فاصله به زور متوسل ميشويم؟ و يا دستگاهي كه كار نمي كند را با مشت و لگد به جانش مي افتيم؟ و اين در شرايطي است كه همه گونه دستورالعمل كنترل و عيب يابي وجود دارد. راستي اگر چنين رفتاري با يك هواپيماي مسافر بري بشود چه فجايعي پيش خواهد آمد! چرا شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست ميدانيم؟ در زلزله 3/6 ريشتري بم 45000 نفر جان خود را از دست دادند و هزاران نفر زخمي و بي خانمان شدند ولي در زلزله كو به ژاپن به قدرت 3/8 ريشتر تنها 5000 نفر جان باختند.[/quote گفت:
جوابی ندارم.کاملا حق با شماست
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
m4material;1062429 مسئولان به مردم چه آموخته‌اند؟ محمد مطهري در دي ماه 1382 چند نفر از افرادي که در زلزله کم سابقه و مرگبار بم تسليم مرگ نشدند و پيکر مجروح اما زنده آنان با فداکاري‌هاي بسيار از بم به کرمان و از کرمان به تهران رسيد، به خاطر نبود فرهنگ راه دادن به آمبولانس، در ترافيک خيابان آزادي تهران جان دادند. [COLOR=red گفت:
این کوچکترین موضوعیه که بهش اشاره کردید.[/color]


عده‌اي گمان مي‌کنند که ريشه مشکلات رفتاري ما ايرانيان فقط اين است که «مي دانيم ولي عمل نمي‌کنيم»؛ مي‌دانيم آشغال ريختن در معابر يا پارتي بازي در ادارات کار نادرستي است ولي باز انجام مي‌دهيم. بله، در مواردي امر بر همين منوال است و اصلاح اين امر راهکارهاي خود را دارد که نظارت، قاطعيت و نيز آگاهسازي جامعه نسبت به عواقب ظلم به حقوق ديگران و در واقع «خودزني‌ها» ـ به تعبيري که در مقاله دهم ذکر شد ـ از جمله آنهاست. اما موارد بسيار زيادي را مي‌توان سراغ داد که عمل نمي‌کنيم چون «نمي‌دانيم»؛ انجام نمي‌دهيم چون «آموزش نديده‌ايم».
یا اینکه میدانیم اما نمیخواهیم

علاقه به «کلي گويي» در کشور ما کم نيست و گاهي چنين پنداشته مي‌شود که با تکرار پشت تکرار عبارات کلي از قبيل «با هم مهربان باشيم»، «حق يکديگر را پايمال نکنيم»، «امر به معروف و نهي از منکر کنيم» و... کمک بزرگي به اصلاح جامعه شده است. در اصلاح رفتار اجتماعي اکتفا کردن به بيان کليات و غرق شدن در عالم کلي گويي خطايي است بزرگ و در واقع متوقف ساختن آموزش در اوايل راه است. همين امر يعني روشن نساختن موارد و مصاديق کلياتي که معمولا همه مي‌دانند، يکي از عواملي است که به گمان من، رفتار اجتماعي ما را عقب نگهداشته است. توضيح مطلب را با يک مثال آغاز مي‌کنم.

کلی گویی نه!!!قشنگ حرف زدن
.

همه مي‌دانيم که بايد به کودکان احترام بگذاريم اما تا وقتي مصاديق آن به روشني و ترجيحا به نحو تصويري براي جامعه تبيين نشود نبايد تغيير محسوسي را انتظار داشت. ما در کودکي شايد چنين تجربه‌اي کرده باشيم که وقتي در يک مجلس همراه با بزرگترها به احترام يک تازه وارد بلند شده و خود را براي دست دادن با او حاضر کرده بوديم، فرد تازه وارد به دليل کوتاه بودن قد ما و کم توجهي، با ما دست نداده و بدون توجه گذشته است.
دست دادن پیش کش!!! البته خودمون همین الان چقدر توجه میکنیم؟؟



وقتي سخن از آموزش به ميان مي‌آيد اغلب به ياد آموزش دادن کودکان در مدارس و خانواده مي‌افتيم. لزوم تربيت صحيح کودکان ضرورتي است انکارناپذير، اما آيا اگر ما بزرگترها نحوه دقيق رفتار با کودک را نياموزيم و يا کودکان خلاف آن چيزي که مي‌آموزند در رفتار ما ببينند اين آموزشها ره به جايي خواهد برد؟ ما که ديگر قرار نيست به مدرسه برويم؛ پس چه کسي مي‌تواند مصاديق رفتار درست را به ما يادآوري کند؟ بله، ما به مدرسه نمي‌رويم اما به تعبيري، دوره دانشگاه ما تمام نشده است. امام (ره) با فراستي که داشت تلويزيون مطلوب را «دانشگاه» ناميد؛ آرزويي که هيچگاه چنانکه بايد تحقق نيافت.
توی فرهنگ ما ادمی که هنوز به دانشگاه وارد نشده قابلیت پذیرش اموزش داره


حتي گاهي در فرا گرفتن آداب اسلامي هم به کليات اکتفا مي‌شود. مي‌دانيم نبايد به غيبت گوش کنيم. اما در مواجهه با غيبت چه کنيم؟ مستقيما به طرف مقابل بگوييم غيبت نکن؟ سخنش را قطع کرده مطلب ديگري پيش بکشيم؟ اگر قرار است مجلس غيبت را ترک کنيم به چه نحو اين کار را انجام دهيم؟ به نحوي که ديگران بفهمند؟ با چه حالتي؟ گشاده رويي يا خشم يا به حال عادي؟ (دغدغه مسلمان فقط اين نيست که خودش را از گناه نجات دهد، بلکه تأثيرگذاري به بهترين وجه به خاطر احساس مسئوليت نسبت به ديگري نيز موضوعيت دارد).
جملات کاملا فرمالیته بیان میشن


به همين منوال، «منشي» يعني کسي که بلد است گوشي را بردارد و به داخلي وصل کند. آيا لااقل يک جزوه آموزشي دربارۀ آداب صحبت کردن در تلفن که خود چندين حالت دارد به او داده شده است؟ گاهي به مراکز زيارتي هم که زنگ مي‌زنيم که بپرسيم حرم تا چه زماني باز است با عجله پاسخي داده بلافاصله قطع مي‌کنند. (مواردي که رانندگان تاکسي، منشي‌ها و ديگر اقشار از جهت منش اجتماعي درست عمل مي‌کنند، غالبا برآمده از شخصيت و تربيت خودشان است نه آموزشي که براي حرفه خود ديده‌اند.)
به خاطر فرهنگ جامعه ماست که یه منشی صرفا کارش جواب دادن تلفن و...
با خودم ميگفتم اولين كسي كه جواب ميده شماييد كه درست از آب دراومد! البته از تنها كسي كه انتظار نداشتم جواب بده، شما بوديد! امروز خيلي اينجا بودم الان هم اتفاقي به اينجا سر زدم ، داشتم بليط براي يه بنده خدا رزرو ميكردم! فردا ميام و كلا بحث رو يه جهت ميدم! راستي ببخشيد كه دير جواب ميدم، واقعا سرعت نتم افتضاحه!!!:(
فرهنگ خانم خيلي خيلي ممنون كه جواب داديد و شروع كننده بحث شديد!!!!
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
من نظرمو میدم اول::
تلویزییون رو دیدی؟؟
الان میان امای مشکل دار رو به تصویر میکشن که کسی کمک کنه بهشون
این فرهنگ بدیه دوست ندارم. فقط ماه رمضون؟؟
اون مادر یه سال پوستش کنده شده اما اونا میان تو چند دقیقه براش کمک جمع میکنن و افتخار میکنن به کارشون
موافقم:w16:
در مورد تلويزيون كه حرف نزنيد، اعتماد من بهش زير صفر كلوينه!!!!:razz:
 

فرهنگ

مدیر بازنشسته
خب tv مرخصی!!!
از ادما بگیم تو ماه رمضون!!!!
به جای فعالیت ادامه دادن.به خواب میرن.
از نظر رفتاری چند نفر تغییر میکنن؟؟؟اگه هم تغییری هست در حد همین 30 روزه نه بیشتر!!!
سفره های انچنانی جهت کم کردن روی همدیگه
 

Nimitzo

عضو جدید
کاربر ممتاز
به به . بحث روزه و ماه رمضون هست . :w30:

ماه رمضون آدم رو ياد چيزاي خوب مي اندازه .......
:w16::w16::w16:

زولبيا و باميه ، سريال هاي طنز (‌ كه امسال زياد خبري نيست ) ، بخور بخور و ....... :w18::w18:
 
بالا