احکام ازدواج موقت

وضعیت
موضوع بسته شده است.

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
ً

ً

[FONT=&quot]
در ابتدا براي جلوگيري از سوء تفاهم ياد آوري ميشود اگر در نوشته جايي خطاب به شما شده است مخاطب هر شخصي با طرز فكر و بيان شماست خطاب من شخص شما نيست چون ما خصومت شخصي با كسي نداريم البته اين نكته توضيح واضحات بود.
البته همینطوره ولی مشکل اینجاست که شما یا به من یا به کسانی که طرز فکر مشابه من دارند با صلاحهایی مثل افراد دارای نفس شیطانی و گمراه و ... حمله کرده اید که به هیچ وجه زیبنده یک بحث نیست!
اعتراض من به لحن شما به دلیل دغدغه توهین به خودم نبوده بلکه به دلیل رعایت نکردن قواعد یک بحث سالم و محترمانه بوده!

1
- بحث ما راجع به صيغه است نه ارث زن ونه برده داري و...بنابراين در اينجا لازم است فقط پيرامون اين مساله بپردازيد وهر مساله توضيح و تفسير خود را داردو مجال بحث بسيارزياد است وكساني كه با مسائل فقهي آشنا هستند ميدانند كه قياس در فقه شيعه جايز نيست.بنابر اين فقط راجع به صيغه بحث كنيد كه بحث بيش از حد طولاني نشود.
بحث ما راجع به صیغه هست درسته ولی من با استفاده از بحث های مربوط به ارث و برده داری و نظایر این احکام مصداق سازی کردم و نه قیاس! مصداق سازی هم در فقه مردود نیست.
شما بین قیاس و مصداق تفاوت قایل نیستید؟
وقتی شما ادعا میکنید که هر جه در قران امده باید بی چون و چرا اجرا بشه من مصداق میارم که بسیاری از قوانینی که حتی در قران ذکر شده اند بنا به شرایط زمان قابل تجدید نظر هستند! بنابراین بحث در مورد حذف یا عدم حذف صیغه از قوانین حقوقی و شرعی جامعه کاملاً موضوعیت دارد. از طولانی شدن بحث هیچ باکی نیست. اینجا نه محدودیت زمانی داریم و نه ضرب الاجل برای اتمام درس! این قبیل بحث ها سابقه 1400 ساله دارند و سابقه چند ماهه بحث ما دوران طولانی به شمار نمیاد.

اتفاقا در اينجا بر خلاف ميل شما راجع به حكم صيغه از نظر اسلامي مد نظر ماست وما راجع به تاريخ و جغرافيا و مسائل اخلاقي و عاطفي و اجتماعي و... بحث نمي كنيم واگر هم بخواهيم راجع به صيغه در اين موضوعات بحث كنيم باز هم ارتباطي به اينكه اين مسائل بخواهد اصل حكم صيغه را زير سوال ببرد ندارد.
من در اینجا اصل حکم رو زیر سوال نبردم و باز هم تاکید میکنم که این من بودم که با استنادات مختلف نشون دادم این حکم در بدو اسلام وجود داشته! حتماً استنادات من رو که از کتب سنی و شیعه بود به خاطر میارید! در مورد اینکه بحث ما کدوم وجه از مسایل مربوط به صیغه هست اشتباه میکنید! در اینجا داریم به طور جامع و کامل به صیغه میپردازیم! ابعاد فقهی و شرعی اون بیان شده و داریم به صیغه به عنوان یک مساله در جامعه امروز و نه 1400 سال پیش نگاه میکنیم. حرف بر سر اینه که امروزه فواید صیغه بیشتره یا معایبش؟

-2باز هم مكررا عرض ميكنم احكام اسلام چه اوليه وچه ثانويه آن توسط هيچ كس قابل تغيير و تبديل نيست فقط بنا بر ضرورت ها و مصالحي آن هم توسط حاكم شرع كه آگاه به احكام شرع است و بر اساس پيش بيني هايي كه باز هم در خود فقه شده است بعضي احكام موقتا تغيير ميكند مثلا امام ره پس از كشتار حجاج در سال 66 موقتا براي حفظ جان مسلمين حج را تعطيل كرد يا مثلا ايشان بازي شطرنج را به خاطر اينكه از حالت قمار در آمده است حلال اعلام كردند ودر واقع حرمت شطرنج بعلت حرمت قمار بوده است ودر واقع كسي نميتواند قمار را حلال كند.يا حكم ارث زن از همسر كه به قول شما تغيير كرده كه ان هم ادله هاي فقهي خود را دارد . كه البته به اين احكام ثانويه نميگويند. بنا بر اين احكام هر كدام بر اساس اصول و قواعدي بيان شده وباز بر اساس همان اصول تغييير ميكنند ودر ظاهر امر اينگونه بنظر ميرسد كه حكم تغيير كرده. پس اينگونه نيست كه هيچ كسي يا عاملي باعث تغيير احكام شود!! نا آگاهي ها و سوء استفاده هايي كه از يك امر ديني ميشود نمي تواند عامل تغيير اصل يك حكم شودوسوء استفاده ها ونا آگاهي ها را بايد با كارهاي قانوني و فرهنگي اصلاح كرد. هيچ عاقلي نميگويد فلان دارو نبايد توليد شود چون بعضي افراد از آن براي خود كشي يا براي كشتن ديگران استفاده ميكنند.
[/FONT][FONT=&quot]ما رد اینجا هیچ کدوم فقیه یا حاکم شرع نیستیم که قصدمون تغییر قوانین شرعی باشه! داریم در مورد یکی از مسایلی که اتفاقاً مشکلات زیادی رو در جامعه به وجود اورده صحبت میکنیم[/FONT][FONT=&quot].
راستی جناب خرسندی شما هم اینجا با اشاره به مسایل مختلفی مثل ارث و حج و شطرنج دارید مصداق سازی میکنید ( و نه قیاس) که البته از نظر من قابل قبوله و امیدوارم که شما هم بعد از این مشکلی با مصداق سازی نداشته باشید.
حالا بپردازیم به مصداق هایی که شما ذکر کردید!
همونطور که شما ذکر کردید عمل واجب حج به دلیل برخی اقتضائات زمان از سوی حاکم شرع ممنوع اعلام شد. راستس شطرنج هرگز حالت قمار نداشته و من دلیل حرام بودن اولیه و بعد حلال شدنش رو به واقع نمیدونم.
در واقع هرگز ندیدم در هیچ جای دنیا با شطرنج برای پول بازی شود! گرچه ادعا در این مورد زیاد است ولی هرگز چنین گزارشی مبنی بر قمار بوسیله شطرنج در هیچ کجای تاریخ مشاهده نکردم! از دیدن منابع احتمالی شما در این مورد خوشحال میشم.
میرسیم به قانون ارث زنان! دوست عزیز قانون اخیر دقیقاً مصداق احکام ثانویه است! مشکلات مربوط به ارث زنان موجب به وجود امدن بی عدالتی و مسایلی برای زنان بیوه شده بود که ار با یک وکیل با تجربه صحبت کنید این مساله رو براتون روشن میکنه! به همین دلیل احکام 1400 ساله در این مورد تغییر کرد. وگرنه ادله های فقهی ثابتند و تنها شرایط زمان منجر به تعییر قوانین میشود که در این صورت به اونها احکام ثانویه میگوییم!
میرسیم به مثال دارو!
خوب جناب خرسندی این دیگر مصداق سازی نیست بلکه قیاس است و بنا به گفته شما قیاس در فقه شیعه مردود است! به عقیده من هم این قیاس هیچ ارتباط منطقی با بحث صیغه نداره! بنابراین از این بحث چشم پوشی میکنم![/FONT][FONT=&quot]

3
- توصيه معصوم ع راجع به تفسير به راي قرآن را جدي بگيريد.از قران براي توجيه افكار خود استفاده نكنيد مفسر اصلي قران معصومين س هستند ظاهرا شما اگر به ايه اي بر خورديد كه موافق عقيده شما نبود نعوذبالله انرا قبول نداريد؟
من همچین حرفی زدم؟ ایا من ایه ای از قران رو زیر سوال بردم؟ ایا من انکار کردم که صیغه در بدو سلام وجود داشته؟ ایا من تفسیر معصومین رو رد کردم؟ این رو تهمت در نظر بگیرم یا سوال بی ربط و مغرضانه؟

موارد زير را از ايات قران ذكر ميكنم كه به موضوعات مختلف بحث هاي گذشته ما مربوط ميشود:
[/FONT]
  • [FONT=&quot]ايه فمااستمطعتم را شما معني كرديد! اولا من نگفتم امر به صيغه شده ثانيا بحث ترجمه لفظي و صرف و نحو نيست منظور آيه كه مهم تر از معني لغوي است اينست كه مربوط به متعه است طبق نظر علماي شيعه و سني. منظور شمااز اينكه فقط يك آيه در اين مورد آمده اينست كه يك ايه كم است؟ به نظر شما بايد چند ايه در اين رابطه باشد تا كفايت كند؟[/FONT][FONT=&quot]!!![/FONT]
[FONT=&quot]ایه رو به کمک یک لغت نامه معنی کردم بنابراین مشکلی در معنی کردن ان نیست ( و نه تفسیر) شما فرقی بین دستور توصیه و اشاره قایل نیستید؟
به چه دلیل ادعا میکنید بحث ترجمه افظی و صرف و نحو نیست در حالی که این علوم ( ترجه و صرف و نحو) از مهمترین ابزار ها برای برای دستیابی به معنای لغوی ایات است! مگر نه اینکه این ایات و لغات و چینش انها معجزه پیامبر است پس چطور میتوان ادعا کرد بدون توجه به این قواعد باید به معنای ایات توجه کرد! ایا بدون دانستن قواعد دستیابی به معنای ایات امکان پذیر است؟

زمانی که گفتم فقط یک ایه امده انهم به صورت اشاره و نه دستور و نه توصیه دقیقاً میخواستم به این نکته اشاره کنم که همه بحث ما از بعد شرعی حول این ایه میگردد. در این ایه به عذاب جامعه یا ترک واجبات در صورت ترک صیغه اشاره نشده! به عذاب اشاره نشده و همینطور ترک صیغه گناه نیست!

انجه از واجبات و محرمات که ترک یا اصرار بر انها موجب عذاب میشود به صراحت ومکرراً در قران مورد اشاره قرار گرفته! بنابراین منع و یا حذف صیغه در جامعه با توجه به شرایط زمان و یا کنترل تمامی معضلات و مشکلات جانبی حقوقی و فرهنگی ان به هیچ عنوان بر خلاف اسلام نیست!

بنابراین چرا با چیزی که بر خلاف اسلام نیست تا این اندازه با عناد برخورد میشود؟ خداوند در قران هیچ تاکیدی بر لزوم رواج صیغه در جامعه نفرموده و هیچ مجازاتی هم برای ان در نظر نگرفته ولی شما بر عکس به دلیل اینکه من و همفکران من با رواج صیغه در جامعه امروز مخالفیم معتقدید افکار شیطانی داریم و گمراهیم ( احتمالاً در ظلمات)!
خوب شما توضیح بدید چرا ترک چیزی را که خداوند ترک انرا گناه نمیداند شما امیال شیطانی میدانید؟

[/FONT]
  • [FONT=&quot]ايه هاي 89 و90 بقره را بعنوان نمونه قرائت كنيد تا ببينيد اهل كتاب هم كافر خطاب شده اند[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]

  • [FONT=&quot]ايه [/FONT][FONT=&quot]129 نساء در مورد تعداد همسران بخوانيد در انجا اشاره شده كه هر چند عدالت را بين همسرانتان بخواهيد اجرا كنيد ولي در دوست داشتن واحساس نمي توانيد نسبت به همه يكسان باشيد ولي توصيه كرده نبايد طوري شود كه نسبت به يك زن كاملا بي توجه شويد كه نه مثل يك زن شوهر دار و نه مثل يك زن بي شوهر شود.[/FONT]

  • [FONT=&quot]ايه [/FONT][FONT=&quot]235 بقره را هم در مورد بحث خودداري در مورد زنان بخوانيد كه درمورد زنان شوهر مرده گفته باكي نيست بر شما كه با انها اميزش كنيد و فرموده خدا از درون شما اگاهي دارد كه شما ميل خود را نسبت به ايشان ابراز خواهيد كرد ولي توصيه كرده تا پايان عده صبر كنيد و قرار هاي پنهاني به قصد گناه نگذاريد و..[/FONT]
[FONT=&quot]البته اين ايات را براي استناد مطرح نكردم فقط خواستم بفرماييد يا شما از انها بي اطلاع هستيد يا نه اين ايات را هم ميدانيد ولي چون به اميال وافكار شما جور در نمي ايد انها را مطرح نكرده ايد؟[/FONT]
[FONT=&quot]
ایا شما جایی دیدید که من این ایات رو رد کردم؟
بگذارید به این ایات اشاره کنم!
ابتدا ایات 89 و 90 سوره بقره:
در این ایات کسانی که اهل کتاب هستند کافر خطاب نشده اند بلکه انهایی کافر خطاب شده اند که کتاب پیامبران را انکار کردند. در واقه در ایه 90 صریحاً ذکر شده که انها به نزول ایات به پامبران معترض بوده اند و کسانی که به نزول ایات به پیامبران معترض باشند حتماً اهل کتاب نیستند!
ایه 129 نسا:
ایه مورد علاقه من! هرگز نمیتوانید عدالت را برقرار سازید! می دانید که شرط ازدواج مجدد بر قراری عدالت است که در این ایه صریحاً امکان بر قراری عدالت نفی شده! خوب این ایه کاملاً مطابق با باورهای من است و تصور میکنم که قبلاً به طور جزی به ان اشاره داشته ام زمانی که بیان کردم در صیغه محبت واقعی ( ونه احترام) وجود ندارد. ( محبت واقعی تنها ارزانی یک همسر میشود و دیگر همسران حتماً از محبت کمتری برخوردار میشوند به همین دلیل است که عدالت بر قرار نمیشود)
ایه 235 بقره:
مگر من مخالف ازدواج زنان بیوه هستم؟ مگر زنان بیوه نمیتوانند مانند یک زن معمولی ازدواج دایم داشته باشند؟ مگر حکم و تقدیر زنان بیوه این است که تنها ازدواج موقت داشته باشند؟ در کجای ایه اشاره شده که زنان بیوه را تنها به عقد موقت خود دراورید؟ بنابراین بر خلاف ادعای شما این ایه هم مخالف میل و علاقه من نیست! بلکه برعکس با توجه به شرایط فرهنگی بدو اسلام این ایه بسیار قابل تحسین محسوب میشه!

4
- و اما در مورد حكم ثانويه صيغه : صيغه در ابتدا براي شرايط خاصي توصيه شده مثلا براي مرد همسر داري كه هيچ مانعي هم براي تلذذ با همسرش ندارد مناسب نبوده ولي پس از تحريم صيغه از طرف عمر حكم ثانويه اي براي احياء اين حكم الهي وضع شده و همگان براي صيغه كردن ترغيب و تشويق شده اند و ائمه هداة معصومين هم طبق همين اصل مبادرت به صيغه كرده اند.
خوب حالا شما اینجا ادعا میکنید که امر به صیغه کردن خود یک حکم ثانویه بوده! داره جالب میشه! به عقیده شما ممنوعیت صیغه از سوی عمر دلیل امر به صیغه از سوی ائمه بوده و این یک حکم ثانویه است. میدانید قوانین احکام ثانویه به چه صورت است؟ هنگامی که علتی رخ میدهد که معلول ان برقرای یک حکم ثانویه است در صورت رفع علت اولیه معلول ثانویه هم از درجه اعتبار ساقط است!
بگذارید تذکر بدهم که این نکته نتیجه ادعای شما بوده در صورتیکه من ادعا یا رد نمیکنم که ایا این حکم به صورت حکم ثانویه از سوی ائمه صادر شده یا نه! ولی در صورتیکه ادعای شما صحت داشته باشد با توجه به رفع برقراری ممنوعیت ازدواج موقت در زمان حاظر حکم ثانویه مذکور از درجه اعتبار ساقط است. ( در صورتیکه ادعای شما صحیح باشد)


5- در مورد رواج صيغه شما در جايي اشاره كرديد كه صيغه ديگر مورد پسند نيست ودارد منسوخ ميشود ودرجايي ديگر اشاره كرديد بخاطر اينكه تعداد زيادي به صيغه روي آورده اند همين امر باعث طلاق شده است.پس معلوم است استقبال از صيغه خوب بوده است!!!
در مورد صیغه اشاره کردم که از نظر فرهنگی مورد پسند نیست ( البته به استثنای مردان هوس بازی که از عقدهای مکرر زنان متعدد لذت میبرند) ولی ادعا نکردم که دارد منسوخ میشود! اگر صیغه در حال منسوخ شدن میبود که دیگر دلیلی برای زیر سوال بردن اون از نظر من وجود نداشت! ولی متاسفانه در حال منسوخ شدن نیست! پرونده های زیادی در مورد صیغه وجود دارد که نشان دهنده این است که این امر معضلات زیادی را در جامعه به همراه اورده . بگذریم که شما از زیاد بودن پرونده های طلاق یا سایر پرونده های در ارتباط با صیغه چنین برداشت میکنید که : " چه عالی استقبال از صیغه خوب بوده" و من برداشت میکنم که :" چه بد این همه معضل و مشکلات متعدد به خاطر صیغه؟"

از طرف دیگر دوست عزیز زیاد بودن پرونده قضایی از هر مساله ای به معنای مورد پسند بودن و تایید اون مساله نیست! اگر من به فرض اشاره میکنم که مثلاً چند هزار نفر کودک ناشی از ازدواج موقت در کشور بدون شناسنامه هستند یا فلان تعداد خانواده به دلیل ازدواج موقت مرد پاشیده شدند شما نباید به خاطر زیاد بودن ازدواج موقت کف بزنید!

[/FONT]
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]
6- واما موضوع مهم : وقتي انسان تسليم حكم خدا نباشد بالاخره بايد يا علماي اسلام را محكوم كند يا رساله هاي احكام را يا قران را يا اصلا خود دين را.اين توجيهات خوبي است براي كساني كه نميخواهند زير بار احكام نوراني اسلام بروند و ظلمت نفسانيت خود را به ان ترجيح دهند.چه فقهاي شيعه و روش استنباط ايشان مورد تاييد امام معصوم و امام معصوم با قران لازم وملزوم يكديگر و پيامبر ص و خدا مويد قران وائمه س .پس تكفير هر كدام با تكفير ديگري مرتبط است و راه گريزي وجود ندارد و اينجا قرارنيست كه ايجا در اين مورد بحث كنيم.
چرا شما عادت دارید مساله ای رو بیان کنید و بعد ذکر کنید " قرار نیست در این مورد بحث کنیم؟" چرا بحث نکنیم؟ اگر مایلید در مورد مساله این بحث نشود پس اصلاً انرا مطرح نکنید!
خوب حالا بریم سراغ همین بحث:
ایا انتقاد از مشکلات اجتماعی ناشی از ازدواج موقت به معنای عناد با خداوند است؟ از نظر من اینطور نیست! اینهمه استناد به قران در پستهای من حتماً نشاندهده خدا باوری من هست!
حالا میرسیم به محکوم کردن برخی رسالات! باور کنید برخی رسالات باید محکوم شود! به هیچ نامی اشاره نمیکنم! افرادی که اهل مطالعه در اثار اسلامی هستند خوب میدانند اشاره من به کدام دسته از رسالات است به قولی عاقلان را اشارتی کافیست!
اینجا نه قران رو انکار میکنم و نه خدا و نه پیامبر و نه ائمه و معتقدم بدون انکار این موارد میتوان در مورد تمام احکام موجود در رسالات بحث و اظهار نظر کرد و بلکه این وظیفه هر مسلمانی است!
من نمیدان شما به چه علتی با فرض کافر بودن و خداباور نبودن و اسلام ستیز بودن من و همفکرانم بحث میکنید! مگر همه تلاش بحث های من این نبوده که بیان کنم بدون زیر سوال بردن این حکم در بدو اسلام، میتوان در مورد اجرای ان در زمان حال بحث کرد!

ولي ازصحبت شما كه گفتيدمن ديگر به احكام اعتقادي ندارم مشخص ميشود كه شما قبلا هم به احكام اعتقادي نداشته ايد چون اگر قبلا با ادله شرعيه به احكام معتقد شديد بدون ادله شرعيه كه نميتوانيد از اعتقاد خود برگرديد!!! يا شايد هم تصور ميكنيد اعتقاد پيداكردن يا بي اعتقاد شدن هم يك چيز دلبخواهي است دليل خاصي نياز ندارد.
دوست عزیز قواعد بحث اینگونه ایجاب میکند که نقل قول ها با توجه به مقدمه و موخره انها ذکر شود!
جایی که من گفتم احکام را قبول ندارم با این مقدمه بود که اگر بنا بر ادعای شما احکام مربوط به ارث بری زن از اعیان ( و نه عرصه) در قران وجود نداشته باشد، احکام زیر سوال هستند!
بله حکم بدون منبع قرانی را نمیتوان قبول داشت!
خوب من شارع نیستم که بدانم این حکم ارث بری از کجای قران استخراج شده! ولی شما که محکم ادعا میکنید این مساله در قران وجود ندارد توضیح دهید این حکم از کجا امده!
این شما هستید که ادعا میکنید احکام و قران و خدا و پیامبر در ارتباط نا گسستنی با هم هستند ( بدون انکه انکار کنم) توضیح دهید چرا میگویید منبع این حکم معروف در قران نیست؟ و اگر در قران نیست پس کجاست؟

شما جسورانه با احكام و اعتقادات برخورد كرده ايد وآن را همچون يك وظيفه ميدانيد در جايي ندانسته احكام را زير سوال برده ايد در جايي به تعريف جديد از صيغه پرداخته ايد !! يعني تعريف اسلام ناقص است كه شما اترا باز تعريف كرديد؟يا از هر كسي كه مطلب هر چند جاهلانه در مورد صيغه مطرح كرده تشكر كرده ايد!! يا در جايي صيغه را با زنا همچون غافلان مقايسه كرده ايد كه مثل هم هستند!!! يا در جايي عاطفه و احساسات را علم كرده ايد كه بر سر صيغه بكوبيد در جايي ديگرنقاب مصلح اجتماعي به چهره زده ايد و دم ازطلاق و كودكان بي سرپرست حاصل از صيغه ميزنيد. يا گاهي پوشش معلم اخلاقي به تن ميكنيد دم از خود داري ميزنيد و قصه مرد مذهبي!!! كه بجاي ارضاء خداپسندانه اميال خود را عليل كرده(خود داري به روش آسان)را ميگوييد ويا صيغه را ضد اخلاق و خود فروشي ميدانيد .بنا براين وظيفه بزرگتري بر همگان حكم ميكند كه براي پاسداري از حريم دين در حد اطلاعات خود مطالب خود را بيان كنند.
خوب تهمت ها شروع شد! مثل همیشه!
احکام را در نفس زیر سوال نبرده ام! شما معنی شرایط زمان را میدانید؟ حتماً میدانید ! مصداق حج در ابتدای پست شما این را ثابت میکند!
تعریف جدید از صیغه؟ به من نشان بدهید منظور شما دقیقاً کدام بخش از حرف های من است! ظاهراً هرکس موافق نظرات شما نباشد جاهل است! به جای تهمت زدن به افراد بهتر نیست فقط پاسخ نظرات اونها رو بدهید و خود را پشت احکام و رسالات قایم نکنید؟
عاطفه و احساس رو مهمترین رکن ازدواج میدانم و بله با استناد به ایات قران در بالا معتقدم عشق دائم در صیغه وجود ندارد که اگر وجود داشت این پیوند موقت نبود!
نقاب مصلح اجتماعی! بله من باور دارم مصلح اجتماعی بودن وظیفه هر انسان مسئولی است! ولی هنوز خودم رو در اون حد نمی دونم که به همچین افتخاری رسیده باشم که اصلاح کننده معضلات جامعه باشم! ایا از نظر شما واقعیاتی مثل کودکان حاصل از صیغه و زندگی های به لحاظ عاطفی پاشیده شده اصلاً ارزش اصلاح و توجه رو ندارند؟
پوشش معلم اخلاق؟ من هنوز اونقدر گرفتار خود پسندی نشدم که همچین نقشی را برای خودم در نظر بگیرم! و اما در مورد اون داستان که در واقع داستان نبود! واقعیت بود!
خود را علیل کردن؟ تعریف شما از علیل شدن چیه؟ شرایط زیادی در زندگی وجود داره امکان برقراری رابطه زناشویی وجود نداره! ایا کنترل این امیال تحت نظر یک پزشک ( اگر علم پزشکی رو قبول دارید) علیل کردن به حساب میاد؟ برای راحتی اوقات شما عرض میکنم که این فرد امروز ضاحب دو فرزند است بنابراین نگران صدمه دیدن توانایی های اون نباشید!
اخلاق دقیقاً همون چیزیه که مردان و زنان برای ادامه زندگی زناشویی تحت شرایط خاص بهش نیاز دارند! در قران ( که حتماً قبولش دارید) توصیه شده که هنگامی که امکان ازدواج رو ندارید تقوا پیشه کنید!
این مرد هم به دلیل اینکه همسرش در یک بحران عاطفی بوده تقوا پیشه کرده و مطمئن باشید خلاف شرع و قران عمل نکرده! ازدواج مجدد ایشون میتونست منجر به فروپاشی روانی همسرش بشه! مطمئن باشید در زندگی چیزهایی مهمتر از امیال جنسی وجود داره. و این مرد اولین مرد تاریخ نبوده که سعی کرده خودش رو کنترل کنه!

میرسیم به اینکه ایا صیغه ضد اخلاق هست یا نه!
بله در بسیاری موارد هست! صیغه با طول مدت 2 ساعت یا یک شب ایا مطابق با اخلاق است؟
اگر مردی را بیابید که به ازای مبلغ معلوم به مدت 1 شب زنی را در اغوش بگیرد و شب بعد زن دیگری را و باز هم شب بعد زن دیگری را ایا این فرد را اخلاق گرا و یا با تقوا میدانید؟
زنی را که هر چند ماه یکبار خود را در برابر مقداری پول به مرد جدیدی عرضه میکند چه طور؟
اگر نظر شما این است که این افراد به دلیل عمل به امیالشان به همین صورت موقت مسلمان مسلک هستند خوب من برای شما متاسفم!
جناب خرسندی خانواده، همسر، شوهر و فرزند تعریفی دارند که خانواده صیغه ای در ان جای نمیگیرند! خانواده موقت!!!

طلاق و بی هویتی عاطفی که مهمترین معضلات این خانواده هستند اثر کاملاً نامطلوبی روی ذهن و روح کودکان این قبیل ازدواج ها میگذاره. حالا اگر شما اهمیتی به این مشکلات نمیدهید باید گفت که مایه تاسفه!

اگر مختصري ادراك باشد مشخص است كه حكم صيغه از طرف كسي وضع شده كه خود خالق انسان و نيازهاي اوست .خالق عاطفه و احساس است خود او خوبي و بدي را براي ما تعريف كرده او روزي دهنده و تربيت كننده كودكان است . وخالق وجدان و عقل بشري است .پس او اگر حكمي كرده با علم به تمامي جوانب ان است كه دانشمندان هم هيچ وقت نمي توانند همه آن جوانب را درك كنند. با اين اوصاف پس بايد گفت: شما دايه مهربان تر از مادر شده ايد .پس چيزي كه به ذهن خطور ميكند اين است كه همه اين مقابله هاي شما بيشتر شبيه يك بساط معركه گيري است ولي بايد بدانيد افرادي كه دنبال حقيقت و آگاهي هستند به دنبال معركه گير ها راه نمي افتند.
باز هم درخواست میکنم مودبانه برخورد کنید! اینجا بحث میکنیم و نه معرکه گیری!
درمورد احکام اگر لازم باشد باز هم بحث میکنیم! صیغه اگر تا این حد ضروری بود میشد واجب دین! صیغه یکی از انواع 10 گانه ازدواج بوده که قبل از اسلام رواج داشته و نه یک فرایند نوپدید!
و یکی از دو فرم ازدواج که ممنوع نشده! دقت کنید ممنوع نشده ولی واجب هم نشده! باز هم به شدت مایلم مصداق های قبلی را ذکر کنم: برده داری و ارث زنان!
ایا برده داری بر اساس فطرت بشری یک فرایند لازم و ضروری است؟ ایا میدانید از نظر تاریخی مسلمانان بزرگترین و موثرترین شبکه برده داری در شرق افریقا رو راه اندازی کردند؟ تا به حال اسم بندر زنگبار اصلی ترین بازار فروش برده رو که مسلمانان اون رو اداره میکردند شنیدید؟
مسلمانان با بومیان افریقا در حال نبرد نبودند که با اسیر گیری برده داری کنند! اونها به راحتی با برخی قبایل افریقایی برای تجارت برده و برده گیری به روش ربودن بومیان دیگر قبایل همکاری میکردند! ( منبع : کتاب تاریخ برده داری از انتشارات ققنوس چاپ 1384)
خوب ایا این شبکه غیر انسانی ( رجوع به منبع ذکر شده برای مطالعه شرایط درد ناک این افراد) نیاز طبیعی بشر بوده که در قران بهش اشاره شده؟
اگر عدم ارث بری زن از زمین بر اساس نیاز ها و فطرت بشری وضع شده با چه توجیهی حاکم شرع اون رو تغییر میده؟


افرادي كه تسليم اوامر و احكام خدا نيستند ودر زندگي راهي غير از مسير دين انتخاب ميكنند خود اسير دام هاي بزرگ تر شيطاني و نفساني هستند و خود از ان خبر ندارند.
باز هم درخواست میکنم از الفاظی مثل دامهای شیطانی و نفسانی و ... استفاده نکنید!
شما نه قاضی شرع هستید و نه در جایگاهی هستید که در مورد گمراه بودن یا نبودن دیگران نظر دهید! نه شمتا از ذهن و نطرات و باورهای من خبر دارید و نه از معیار های گمراهی و هدایت! اگر میتوانید منطقی و عقلی در این مورد بحث کنید من سراپا گوشم! و همینطور نه من را تکفیر کنید و نه همفکران من رو!
سعی کنید به جای توسل به دامهای شیطانی که ما رو اسیر اون کنید به ایرادات و شبهات پاسخ بدهید! اگر قرار بود همه پیامبران از این روش شما برای بحث و تبادل ارا استفاده کنند حتماً ادیان در روز تولد خودشون می مردند! چه خوب که روش متفکران و مصلحان اجتماعی و پیامبران اصلاً شبیه به روش شما نیست![/FONT]
 

phalagh

مدیر بازنشسته
من سعی میکنم با خواهش کارم رو پیش ببرم.
بازم خواهش میکنم خواهش میکنم آرامش و متانت رو در بحث حفظ کنید. همدیگه رو به نقد نکشید.
اگه باز هم مشاجره و نقد شخصیت رو در این تاپیک مشاهده کنم بر خلاف میلم مجبورم تاپیک رو قفل کنم.
پس خواهش میکنم....
 

khorsandi

عضو جدید
[FONT=&quot][/FONT]


[FONT=&quot]بگذارید به این ایات اشاره کنم![/FONT]
[FONT=&quot]ابتدا ایات 89 و 90 سوره بقره:[/FONT]
[FONT=&quot]در این ایات کسانی که اهل کتاب هستند کافر خطاب نشده اند بلکه انهایی کافر خطاب شده اند که کتاب پیامبران را انکار کردند. در واقه در ایه 90 صریحاً ذکر شده که انها به نزول ایات به پامبران معترض بوده اند و کسانی که به نزول ایات به پیامبران معترض باشند حتماً اهل کتاب نیستند![/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]

[/quote]

جواب جناب siminzare
موارد مطرح شده زياد است. پس بهتر است مورد به مورد پيش برويم .خوب است كه ابتدا يك مورد اساسي روشن شود .من قبلا هم به روش شما در برخورد با آيات قزآني متذكر شدم.
آيه 89 و 90 سوره بقره خيلي صريح و روشن در مورد يهود نازل شده است بهتر است شما از آيه 40 بقره كه به بني اسرائيل پرداخته مطالعه كنيدتا برسيد به آيات 89 و 90 والبته بعد از آن هم ادامه دارد . بهتر ديدم ترجمه آيات را عينا براي شما ايجا بيارم.
آيه 89 بقره : و چون كتاب آسماني قرآناز طرف خدا بسوي آنها(يهود) آمد كه كتاب آنها را تصديق ميكرد وبا آنكه پيش از آن(بعثت پيامبر و نزول قرآن) خود آنها به نزول قرآن اميد فتح و نصرت بر كفاررا داشتند چون آن پيامبر آمد واو را شناختند به او كافر شدند پس لعنت خدا بر كافران باد.
آيه 90 بقره: آنها بد معامله اي با خود كردند كه از روي حسد بر آنچه خدا فرستاده كافر شدند كه خداوند فضل خود را بر بعضي بندگان خود مخصوص مي گرداند و خشمي تازه علاوه بر خشم گذشته(تكفير عيسي ع) از جانب خدا براي خود خواستند و كافران را عذابي خوار كننده ميباشد.
حالا شما بفرمائيد از كجا چنين نتيجه گيري كرديد كه اين آيات براي اهل كتاب نيست ؟؟!!! و آن ترجمه را شما از كجاآورده ايد؟چون ديگران كه بحث را دنبال ميكنند فكر ميكنم خود با مراجعه به قرآن متوجه اين امر مهم شده اند.
لطفا توضيح دهيد.
 

hopeful

عضو جدید
به نظر من ازدواج موقت یعنی توجیه......
بد تر از این نمیشه:mad:
بی اراده ترین افراد این کار را میکنند:mad:
تازه اونم تو جامعه ما با این فرهنگ..................
تنها خوبیش زجر دادن دخترهاست:cry::cry::cry:
وااااااااااای..........
 
آخرین ویرایش:

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
جواب جناب siminzare
موارد مطرح شده زياد است. پس بهتر است مورد به مورد پيش برويم .خوب است كه ابتدا يك مورد اساسي روشن شود .من قبلا هم به روش شما در برخورد با آيات قزآني متذكر شدم.
آيه 89 و 90 سوره بقره خيلي صريح و روشن در مورد يهود نازل شده است بهتر است شما از آيه 40 بقره كه به بني اسرائيل پرداخته مطالعه كنيدتا برسيد به آيات 89 و 90 والبته بعد از آن هم ادامه دارد . بهتر ديدم ترجمه آيات را عينا براي شما ايجا بيارم.
آيه 89 بقره : و چون كتاب آسماني قرآناز طرف خدا بسوي آنها(يهود) آمد كه كتاب آنها را تصديق ميكرد وبا آنكه پيش از آن(بعثت پيامبر و نزول قرآن) خود آنها به نزول قرآن اميد فتح و نصرت بر كفاررا داشتند چون آن پيامبر آمد واو را شناختند به او كافر شدند پس لعنت خدا بر كافران باد.
آيه 90 بقره: آنها بد معامله اي با خود كردند كه از روي حسد بر آنچه خدا فرستاده كافر شدند كه خداوند فضل خود را بر بعضي بندگان خود مخصوص مي گرداند و خشمي تازه علاوه بر خشم گذشته(تكفير عيسي ع) از جانب خدا براي خود خواستند و كافران را عذابي خوار كننده ميباشد.
حالا شما بفرمائيد از كجا چنين نتيجه گيري كرديد كه اين آيات براي اهل كتاب نيست ؟؟!!! و آن ترجمه را شما از كجاآورده ايد؟چون ديگران كه بحث را دنبال ميكنند فكر ميكنم خود با مراجعه به قرآن متوجه اين امر مهم شده اند.
لطفا توضيح دهيد.

خوب شروع میکنیم!

اول از همه شما از اونهمه شرح و تفصیل رسیدید به یک ایه و فقط دارید در این زمینه به من جواب میدهید؟ در حالی که حجم زیاد سوالات مطرح شده رو بی پاسخ گذاشتید!

گرجه واقعاً برای من سوال بوده شما چطور مساله اهل کتاب و صیغه رو به هم ربط دادید! مساله کافر بودن و اینکه اصولاً کافر کیست رو اینجا مطرح کردید؟! ولی ایرادی نداره به این بحث هم میپردازیم!

گرچه کاملاً بیجا مطرح شده!
بحثی که شما مطرح کردید از این قرار بوده: اهل کتاب هم کافر خطاب میشوند.

ایا اهل کتاب به دلیل نفس اهل کتاب بودنشون کافر هستند؟ به دلیل عدم گرویدن به دین جدید؟

پس چرا در قران رویکرد محترمانه ای نسبت به یهودیان و مسیحیان داریم؟ چرا در روایاتمون به حفط حقوق انها توصیه میشه؟ و چرا حضور اونها در جامعه اسلامی پذیرفته میشه؟

ما در کشورمون اهل کتاب زیاد داریم و جالب توجه شما که این افراد به اسلام ایمان ندارند!

بگذارید به تعریف کفر اشاره کنیم:

"مصطفی محقق داماد در مطلبی که در مجله بخارا ( شماره 23) آمده است و متن سخنرانی اوست در نشر فرزان نکته بسيار دقيق و باريک بينانه ای در معنای کفر را شرح می دهد که ماحصل آن در يک جمله آن است که :"کافر يعنی کسی که آنچه را يافته است می پوشاند و خلاف آنچه به آن رسيده حرف می زند." و روشن تر آنکه :"خداوند به کسی کافر می گويد که به چيزی معتقد باشد و چيز ديگری بگويد.""
به نقل از وبلاگ سیبستان

و از سوی دیگر بگذارید به تفسیر معنای کفر و ایمان هم بپردازیم:

"با وجود برقراري رابطه تضاد ميان كفر و ايمان ، فهم اين دو ، چنان لازم و ملزوم يكديگرند كه درك درست هر يك از آن دو بدون ديگري امكان ندارد . به عبارت ديگر ، فهم درست ساختمان معنايي كفر و ايمان ، منوط به درك صحيح هر دوي آنهاست . در اين ميان ، مفهوم هر كدام كه روشن شود ، مفهوم ديگري نيز ، قاعدتاً مشخص خواهد شد ، بويژه در باره كفر كه دانستن مفهوم آن ، تا حدود زيادي ، لازمه دريافت صحيح بيشتر ويژگيهاي مربوط به حوزه معنايي ايمان است . راجع به تقدم بررسي معنايي كفر بر ايمان ، انديشمنداني همچون : استاد شهيد مطهري ( ره ) و آقاي ايزوتسو ، بوضوح بدان اذعان كرده اند . در اين باره ، صاحب كتاب مفاهيم اخلاقي – ديني چنين مي گويد : “ به عقيده من ، حتي مفهوم ايمان را ، بعنوان بالاترين و والاترين ارزش اخلاقي و ديني در اسلام ، از طريق تجزيه و تحليل مفهوم كفر ، يعني از جنبه منفي ايمان ، و بطور غير مستقيم بهتر مي توان روشن ساخت تا از طريق مستقيم “ ( ايزوتسو ، مفاهيم اخلاقي – ديني 239 )"

به نقل از فاتح نت

بر این اساس کافر دو ویژگی اساسی پیدا میکند:
1. صادق نیست
2. مومن نیست

1. صادق نبودن کافر قایل به دین برای مثال X به معنای صادق نبودن همین فرد به این دین است. اگر فرد به دین خود ایمان داشته باشد، و در عین حال دین دیگری را نپذیرد به معنای کفر این فرد به دین جدید نیست. آنچه منجر به انتساب کفر به کافر میشود نه عدم اعتقاد اون به مذهب بلکه عدم صداقت اون به مذهب هست.

2. متناسب با گفتار فوق اگر فردی به مذهب خودش پایبند باشه و به اون ایمان داشته باشه لزوماً مومن محسوب میشه. و کسی که مومن محسوب بشه حتماً کافر نیست. اگر فرد غیر مسلمان زیر بمباران تبلیغات اسلامی قرار بگیرد (در جامعه اسلامی) و به مذهب خودش وفادار بماند، کافر محسوب نمیشود گرچه اسلام را با وجود بینات متعدد نپذیرفته.

با توجه به دو نکته بالا میشود چنین نتیجه گیری کرد:
اهل کتاب بودن معنایی است که میتواند دو وجه اعتباری و ذاتی داشته باشد.

وجه اعتباری قایل به ادعای فرد و مشهوریت و انتساب فرد به یک مذهب به خصوص است و
وجه ذاتی قایل به ایمان فرد به آن مذهب به خصوص.

در ایات ذکر شده به افرادی اشاره شده که مدام عهد شکنی میکردند و ایات را انکار میکردند و در برابر خداوند تکبر میورزیدند.

در هیچ جای این ایات از لفظ اهل کتاب بودن استفاده نشده و صرفاً به قوم یهود اشاره شده و نه به مذهب یهود!
امیدوارم فرق این دو گروه رو بدونید!

بنابراین این اهل کتاب نبودند که کافر نامیده شدند بلکه افرادی بودند از قوم یهود که در رابطه با مذهبشون صادق و مومن نبودند ( چه قبل و چه بعد از اسلام)

اهل کتاب اشاره به یک قومیت ندارد بلکه اشاره به مومنان به یک دین دارد و مومنان یک دین ( مومن ذاتی و نه اعتباری) ایات خداوند را انکار نمیکند.

بنابراین آن کسانی که کافر خطاب شدند اهل کتاب (ذاتی و نه اعتباری) نبودند. و میرسیم به همون تعریفی که من از ایات ارائه داده بودم.

این هم از توضیح من!
اگر ابهامی هست بازهم توضیح بیشتری خواهم داد!

ولی نهایتاً من هنوز هم نفهمیدم شما چرا این بحث کفر و ایمان را با بحث صیغه به هم ربط دادید؟
 

khorsandi

عضو جدید
خوب شروع میکنیم!

اول از همه شما از اونهمه شرح و تفصیل رسیدید به یک ایه و فقط دارید در این زمینه به من جواب میدهید؟ در حالی که حجم زیاد سوالات مطرح شده رو بی پاسخ گذاشتید!

گرجه واقعاً برای من سوال بوده شما چطور مساله اهل کتاب و صیغه رو به هم ربط دادید! مساله کافر بودن و اینکه اصولاً کافر کیست رو اینجا مطرح کردید؟! ولی ایرادی نداره به این بحث هم میپردازیم!

گرچه کاملاً بیجا مطرح شده!
بحثی که شما مطرح کردید از این قرار بوده: اهل کتاب هم کافر خطاب میشوند.

ایا اهل کتاب به دلیل نفس اهل کتاب بودنشون کافر هستند؟ به دلیل عدم گرویدن به دین جدید؟

پس چرا در قران رویکرد محترمانه ای نسبت به یهودیان و مسیحیان داریم؟ چرا در روایاتمون به حفط حقوق انها توصیه میشه؟ و چرا حضور اونها در جامعه اسلامی پذیرفته میشه؟

ما در کشورمون اهل کتاب زیاد داریم و جالب توجه شما که این افراد به اسلام ایمان ندارند!

بگذارید به تعریف کفر اشاره کنیم:

"مصطفی محقق داماد در مطلبی که در مجله بخارا ( شماره 23) آمده است و متن سخنرانی اوست در نشر فرزان نکته بسيار دقيق و باريک بينانه ای در معنای کفر را شرح می دهد که ماحصل آن در يک جمله آن است که :"کافر يعنی کسی که آنچه را يافته است می پوشاند و خلاف آنچه به آن رسيده حرف می زند." و روشن تر آنکه :"خداوند به کسی کافر می گويد که به چيزی معتقد باشد و چيز ديگری بگويد.""
به نقل از وبلاگ سیبستان

و از سوی دیگر بگذارید به تفسیر معنای کفر و ایمان هم بپردازیم:

"با وجود برقراري رابطه تضاد ميان كفر و ايمان ، فهم اين دو ، چنان لازم و ملزوم يكديگرند كه درك درست هر يك از آن دو بدون ديگري امكان ندارد . به عبارت ديگر ، فهم درست ساختمان معنايي كفر و ايمان ، منوط به درك صحيح هر دوي آنهاست . در اين ميان ، مفهوم هر كدام كه روشن شود ، مفهوم ديگري نيز ، قاعدتاً مشخص خواهد شد ، بويژه در باره كفر كه دانستن مفهوم آن ، تا حدود زيادي ، لازمه دريافت صحيح بيشتر ويژگيهاي مربوط به حوزه معنايي ايمان است . راجع به تقدم بررسي معنايي كفر بر ايمان ، انديشمنداني همچون : استاد شهيد مطهري ( ره ) و آقاي ايزوتسو ، بوضوح بدان اذعان كرده اند . در اين باره ، صاحب كتاب مفاهيم اخلاقي – ديني چنين مي گويد : “ به عقيده من ، حتي مفهوم ايمان را ، بعنوان بالاترين و والاترين ارزش اخلاقي و ديني در اسلام ، از طريق تجزيه و تحليل مفهوم كفر ، يعني از جنبه منفي ايمان ، و بطور غير مستقيم بهتر مي توان روشن ساخت تا از طريق مستقيم “ ( ايزوتسو ، مفاهيم اخلاقي – ديني 239 )"

به نقل از فاتح نت

بر این اساس کافر دو ویژگی اساسی پیدا میکند:
1. صادق نیست
2. مومن نیست

1. صادق نبودن کافر قایل به دین برای مثال X به معنای صادق نبودن همین فرد به این دین است. اگر فرد به دین خود ایمان داشته باشد، و در عین حال دین دیگری را نپذیرد به معنای کفر این فرد به دین جدید نیست. آنچه منجر به انتساب کفر به کافر میشود نه عدم اعتقاد اون به مذهب بلکه عدم صداقت اون به مذهب هست.

2. متناسب با گفتار فوق اگر فردی به مذهب خودش پایبند باشه و به اون ایمان داشته باشه لزوماً مومن محسوب میشه. و کسی که مومن محسوب بشه حتماً کافر نیست. اگر فرد غیر مسلمان زیر بمباران تبلیغات اسلامی قرار بگیرد (در جامعه اسلامی) و به مذهب خودش وفادار بماند، کافر محسوب نمیشود گرچه اسلام را با وجود بینات متعدد نپذیرفته.

با توجه به دو نکته بالا میشود چنین نتیجه گیری کرد:
اهل کتاب بودن معنایی است که میتواند دو وجه اعتباری و ذاتی داشته باشد.

وجه اعتباری قایل به ادعای فرد و مشهوریت و انتساب فرد به یک مذهب به خصوص است و
وجه ذاتی قایل به ایمان فرد به آن مذهب به خصوص.

در ایات ذکر شده به افرادی اشاره شده که مدام عهد شکنی میکردند و ایات را انکار میکردند و در برابر خداوند تکبر میورزیدند.

در هیچ جای این ایات از لفظ اهل کتاب بودن استفاده نشده و صرفاً به قوم یهود اشاره شده و نه به مذهب یهود!
امیدوارم فرق این دو گروه رو بدونید!

بنابراین این اهل کتاب نبودند که کافر نامیده شدند بلکه افرادی بودند از قوم یهود که در رابطه با مذهبشون صادق و مومن نبودند ( چه قبل و چه بعد از اسلام)

اهل کتاب اشاره به یک قومیت ندارد بلکه اشاره به مومنان به یک دین دارد و مومنان یک دین ( مومن ذاتی و نه اعتباری) ایات خداوند را انکار نمیکند.

بنابراین آن کسانی که کافر خطاب شدند اهل کتاب (ذاتی و نه اعتباری) نبودند. و میرسیم به همون تعریفی که من از ایات ارائه داده بودم.

این هم از توضیح من!
اگر ابهامی هست بازهم توضیح بیشتری خواهم داد!

ولی نهایتاً من هنوز هم نفهمیدم شما چرا این بحث کفر و ایمان را با بحث صیغه به هم ربط دادید؟

جوابيه جناب siminzare
1- براي كساني بيانات ما را دنبال كرده اند روشن است كه چرا در اينجا موضوع اهل كتاب مطرح شده است و براي شما روشن تر از ديگران. دليل اصلي نوع برخورد شما نسبت به استناد به آيات در مورد صيغه بود .شما در بحث صيغه بيشتر به معني آيات پرداختيد و به تفاسير و تاويل ائمه راجع به آيه مربوط به صيغه توجه نكرديد . ولي درمورد اين آيه اصلا به معناي آيه بي توجهي كرده ويك مفهوم خيلي گنگ كه اصلا در آيه به آن اشاره نشده(كساني كه به نزول آيات الهي كافر شدند) ارائه كرديد.والان هم يك مقاله راجع به كفر و ايمان ارائه كرديدكه معلوم ميشود اصلا به معني آيات توجهي نكرديد.و همينطور هر جا كه بنظر خودتان مناسب مي آمده است آيات مربوط به ازدواج و عدالت بين همسران را با برداشت مورد پسند خود مطرح كرديد. پس ارتباط اين موضوع با صيغه روشن شد.
2- در معني آيات اگر دقت كنيد كنيد جوابهاي شما داده شده .اولا آيه دارد در مورد يهوديان معتقد و مومن صحبت ميكند چون ميگويد كه شما به خاطر ايماني كه به بعثت پيامبر اسلام داشتيد و مطمئن بوديد كه پيامبراسلام ظهور ميكند اميد نصرت و پيروزي بر كفار داشتيد پس براي پيروزي ايمان خود بر كفر (كفار نسبت به خدا) منتظر بعثت پيامبر بوديد وثانيا در ادامه آنها را باز خواست ميكند پس چه شد كه پس از بعثت كه در انتظارش بوديد و كاملا متوجه شديد كه اين همان پيامبر است ولي اين حقيقت را پوشش داديد وپنهان كرديد.پس كافر شديد.در اين آيه خيلي كاملتر از آنچه شما آورده ايد به مفهوم كفر و ايمان يهود پرداخته شده.
3- واما نكته جالب كه در بيان شماست اينست كه در عين حال كه انسان ميتواند مومن باشد و دلايل كافي هم براي اعتقاد خود دارد ولي اگر باز هم به آن عمل نكرد ولي هنوز مومن است!!! و نبايد گفت او كافر است. يعني شما صراحتا ضد اين آيه را بيان ميكنيد. يهود كه به آمدن پيامبر اسلام با دلايل روشن كاملا معتقد بودند پس چون ضد اعتقاد خود عمل كردند كافر شدند. پس لطفا بفرمائيد چطور اعتقاد به اين جمله ضد قرآني " اگر فرد غیر مسلمان زیر بمباران تبلیغات اسلامی قرار بگیرد (در جامعه اسلامی) و بهمذهب خودش وفادار بماند، کافر محسوب نمیشود گرچه اسلام را با وجود بینات متعددنپذیرفته." داريد؟
4- به جملات جالب ديگري هم اشاره داشته ايد براي جلوگيري از اطاله كلام از آنها خودداري ميشود.
لطفا توضيح بدهيد.
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
جوابيه جناب siminzare
1- براي كساني بيانات ما را دنبال كرده اند روشن است كه چرا در اينجا موضوع اهل كتاب مطرح شده است و براي شما روشن تر از ديگران. دليل اصلي نوع برخورد شما نسبت به استناد به آيات در مورد صيغه بود .شما در بحث صيغه بيشتر به معني آيات پرداختيد و به تفاسير و تاويل ائمه راجع به آيه مربوط به صيغه توجه نكرديد . ولي درمورد اين آيه اصلا به معناي آيه بي توجهي كرده ويك مفهوم خيلي گنگ كه اصلا در آيه به آن اشاره نشده(كساني كه به نزول آيات الهي كافر شدند) ارائه كرديد.والان هم يك مقاله راجع به كفر و ايمان ارائه كرديدكه معلوم ميشود اصلا به معني آيات توجهي نكرديد.و همينطور هر جا كه بنظر خودتان مناسب مي آمده است آيات مربوط به ازدواج و عدالت بين همسران را با برداشت مورد پسند خود مطرح كرديد. پس ارتباط اين موضوع با صيغه روشن شد.
2- در معني آيات اگر دقت كنيد كنيد جوابهاي شما داده شده .اولا آيه دارد در مورد يهوديان معتقد و مومن صحبت ميكند چون ميگويد كه شما به خاطر ايماني كه به بعثت پيامبر اسلام داشتيد و مطمئن بوديد كه پيامبراسلام ظهور ميكند اميد نصرت و پيروزي بر كفار داشتيد پس براي پيروزي ايمان خود بر كفر (كفار نسبت به خدا) منتظر بعثت پيامبر بوديد وثانيا در ادامه آنها را باز خواست ميكند پس چه شد كه پس از بعثت كه در انتظارش بوديد و كاملا متوجه شديد كه اين همان پيامبر است ولي اين حقيقت را پوشش داديد وپنهان كرديد.پس كافر شديد.در اين آيه خيلي كاملتر از آنچه شما آورده ايد به مفهوم كفر و ايمان يهود پرداخته شده.
3- واما نكته جالب كه در بيان شماست اينست كه در عين حال كه انسان ميتواند مومن باشد و دلايل كافي هم براي اعتقاد خود دارد ولي اگر باز هم به آن عمل نكرد ولي هنوز مومن است!!! و نبايد گفت او كافر است. يعني شما صراحتا ضد اين آيه را بيان ميكنيد. يهود كه به آمدن پيامبر اسلام با دلايل روشن كاملا معتقد بودند پس چون ضد اعتقاد خود عمل كردند كافر شدند. پس لطفا بفرمائيد چطور اعتقاد به اين جمله ضد قرآني " اگر فرد غیر مسلمان زیر بمباران تبلیغات اسلامی قرار بگیرد (در جامعه اسلامی) و بهمذهب خودش وفادار بماند، کافر محسوب نمیشود گرچه اسلام را با وجود بینات متعددنپذیرفته." داريد؟
4- به جملات جالب ديگري هم اشاره داشته ايد براي جلوگيري از اطاله كلام از آنها خودداري ميشود.
لطفا توضيح بدهيد.



خیر در واقع تا همین لحطن نفهمیده بودم که شما به چه دلیل این ایات رو در بحث مطرح کردید!

ولی الان کاملا برام روشنه: باز هم شما برای اینکه به من ثابت کنید من دارم با اعتقادات خودم در مورد صیغه اشتباه میکنم (بخوانید کفر میورزم) و دارم برخلاف قران عمل میکنم ( بنابراین کافرم).

خوب این رو میذارم به حساب روش تهاجمی شما در بحث. اولاً من وجود صیغه در اوایل اسلام رو رد نکردم که شما دارید با توجه به استنادات قرانی اون رو به من ثابت میکنید.

حرف من این بوده که صیغه چه در قران اومده باشه و چه نیامده باشه در صدر اسلام به عنوان یک سنت اسلامی وجود داشته، ولی همه اینها با هم باز هم برای مشروعیت صیغه در زمانه ما کافی نیست.

دست بر قضا به مفهوم کفر به ایات الهی صریحا در این ایه اشاره شده. چون متن ایات رو خودتون اوردید دیگه اشاره ای نمیکنم.

گفتید به معنای کفر و ایمان اشاره کردم و به معنای ایات نه!
خوب دوست عزیز شما بدون داشتن درک روشن از معنای کفر و ایمان چطور میتونید معنای کافر رو در این ایات درک کنید. وقتی در قران از لفظ کافر استفاده میشود باید تعریف و درک مبسوطی هم از این لفظ وجود داشته باشد. بنابراین ادعای شما باطله که من به معنای ایات قران توجه نکردم. در واقع من سعی کردم معنای ایات رو با استفاده از توچیه مفاهیم توسط پند نفر محقق به نام بهتر درک کنم.

میرسیم به ایات ازدواج و اونچه شما باز برداشت نادرست من از این ایات میدونید.

ایاتی رو که بد برداشت کردم دقیقاً بیان کنید. من از عین ترجمه ( که کار خودم نبوده و کار یک قران شناس بوده) استفاده کردم بنابراین مبری از برداشت شخصی بوده.


این ترجمه ایه 89 است :
و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‏هايى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مى‏دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند.) با اين همه، هنگامى كه اين كتاب، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند; لعنت خدا بر كافران باد!

خوب کجا اومده که این کتاب قرانه؟ لطفاً به متن عربی هم دقت کنید. در سراسر این بحث نافرمانی قوم یهود کجا به دین اسلام اشاره شده؟ با توجه به تعدد پیامبران قوم یهود این کتاب و این نشانه ها میتونه قائل به پیامبران متعددی باشه!

در این ایه اشاره ای به مومن بودن این افراد قوم یهود نشده ( فقط کلمه رو به من نشان بدهید. قرار است قران مبین و اشکار باشد و البته صریح) !

با این استناد شما الان همه یهودیان و مسیحیان دنیا کافر محسوب میشوند چون مسلمان نیستند. کافر هم که حکمش واضحه! مگر ممکن است فرض کنیم اقلیت های مذهبی مملکتمون کافر هستند ولی اونها رو در قانون گذاریمون (در مجلس) دخالت بدیم و به این مساله هم افتخار کنیم؟ میدانید که ازدواج موقت با زنان اهل کتاب جایز است! اگر تلقی شما اینه که اهل کتاب به دلیل ایمان نداشتن به دین اسلام کافر هستند، پس ایا ازدواج با کفار در دین ما جایزه؟

جناب خرسندی مشکل دقیقاً همونیه که خودتون اشاره کردید: من به دنبال مقاله ای در مورد مفهوم کفر و ایمان میرم و شما خودتون این مفاهیم رو خلق میکنید.

میرسیم به حرفی که من زدم و به اون اشاره کردید! دوست من کتابهای اهل کتاب (کتابهای فعلی) رو باز کنید و به من بگید کجای اون به امدن پیامبر ما اشاره شده؟

توجیه ما اینه که این کتابها تحریف شده! خوب بنابراین مسیحیان به کتابی اعتقاد دارند که در اون اشاره ای به نام پیامبر ما نشده. و همینطور یهودیان. پس در صداقت اونها خدشه ای وارد نیست.

دوست ارمنی من به این دلیل پیامبر ما رو قبول نداره که در انجیل رسمی شون نامی از پیامبر اسلام ندیده! حالا شما اگر با دلایل متقن و علمی و تاریخی بهش ثابت کردی که کتاب شما منحرف شده اونقت بیا ادعا کن که با وجود علم داشتن به امدن پیامبر ما اسلام نیاورده و کافر شده.

اقلیتهای مذهبی در کشور ما امروزه در واقع زیر بمباران تبلیغات مذهبی هستند.
در تلویزیون، در روزنامه ها، در تمامی اعیاد و مناسبتها و ...
ولی نکته اینجاست که اونها نسبت به کتاب فعلی خودشون صادقند، گرچه مسلمانان این کتاب رو تحریف شده بدونند.
این افراد به این دلیل کافر نیستند.

خوب حالا کجای جمله من ضد قرانی بود؟ اصولاً در جمله من کجای قران زیر سوال رفته بود؟ باز هم چون از یک نظر من خوشتون نیومد اون رو ضد قرانی اعلام میکنید؟
معیار شما برای قرانی یا ضد قرانی بودن یک گفته چیه؟

با استدلال شما باید همه احاد بشر به غیر از مسلمانها رو کافر دونست. و اگر همین جوری پیش بریم شما سنی ها رو هم به دلیل انکار وجود صیغه در قران کافر میدونید! مواظب باشید اینجوری دارید حلقه مومنین رو تنگ تر می کنید و حلقه کفار رو وسیع تر.

اگر کسی با شما اختلاف سلیقه داشته باشه لزوماً کافر نیست و شما هم حتماً بر حق نیستید.

به من کمی وقت بدید در حال بررسی منابع خاصی از شیعه هستم که اهل سنت با استناد به اونها صیغه رو رد میکنند اگر این ادرس دهی ها درست بود شما رو در جریان میگذارم.

و در اخر از طولانی شدن بحث نگران نباشید.
بهتره به نتیجه برسیم تا اینکه از اطناب بترسیم. همین بحث ها من رو با نظرات عمده شما اشنا کرد که خوب منجر به پربار تر شدن این قبیل بحث ها میشه.

منتظر شما هستم.
 
آخرین ویرایش:

khorsandi

عضو جدید
خیر در واقع تا همین لحطن نفهمیده بودم که شما به چه دلیل این ایات رو در بحث مطرح کردید!

ولی الان کاملا برام روشنه: باز هم شما برای اینکه به من ثابت کنید من دارم با اعتقادات خودم در مورد صیغه اشتباه میکنم (بخوانید کفر میورزم) و دارم برخلاف قران عمل میکنم ( بنابراین کافرم).

خوب این رو میذارم به حساب روش تهاجمی شما در بحث. اولاً من وجود صیغه در اوایل اسلام رو رد نکردم که شما دارید با توجه به استنادات قرانی اون رو به من ثابت میکنید.

حرف من این بوده که صیغه چه در قران اومده باشه و چه نیامده باشه در صدر اسلام به عنوان یک سنت اسلامی وجود داشته، ولی همه اینها با هم باز هم برای مشروعیت صیغه در زمانه ما کافی نیست.

دست بر قضا به مفهوم کفر به ایات الهی صریحا در این ایه اشاره شده. چون متن ایات رو خودتون اوردید دیگه اشاره ای نمیکنم.

گفتید به معنای کفر و ایمان اشاره کردم و به معنای ایات نه!
خوب دوست عزیز شما بدون داشتن درک روشن از معنای کفر و ایمان چطور میتونید معنای کافر رو در این ایات درک کنید. وقتی در قران از لفظ کافر استفاده میشود باید تعریف و درک مبسوطی هم از این لفظ وجود داشته باشد. بنابراین ادعای شما باطله که من به معنای ایات قران توجه نکردم. در واقع من سعی کردم معنای ایات رو با استفاده از توچیه مفاهیم توسط پند نفر محقق به نام بهتر درک کنم.

میرسیم به ایات ازدواج و اونچه شما باز برداشت نادرست من از این ایات میدونید.

ایاتی رو که بد برداشت کردم دقیقاً بیان کنید. من از عین ترجمه ( که کار خودم نبوده و کار یک قران شناس بوده) استفاده کردم بنابراین مبری از برداشت شخصی بوده.


این ترجمه ایه 89 است :
و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‏هايى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مى‏دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند.) با اين همه، هنگامى كه اين كتاب، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند; لعنت خدا بر كافران باد!

خوب کجا اومده که این کتاب قرانه؟ لطفاً به متن عربی هم دقت کنید. در سراسر این بحث نافرمانی قوم یهود کجا به دین اسلام اشاره شده؟ با توجه به تعدد پیامبران قوم یهود این کتاب و این نشانه ها میتونه قائل به پیامبران متعددی باشه!

در این ایه اشاره ای به مومن بودن این افراد قوم یهود نشده ( فقط کلمه رو به من نشان بدهید. قرار است قران مبین و اشکار باشد و البته صریح) !

با این استناد شما الان همه یهودیان و مسیحیان دنیا کافر محسوب میشوند چون مسلمان نیستند. کافر هم که حکمش واضحه! مگر ممکن است فرض کنیم اقلیت های مذهبی مملکتمون کافر هستند ولی اونها رو در قانون گذاریمون (در مجلس) دخالت بدیم و به این مساله هم افتخار کنیم؟ میدانید که ازدواج موقت با زنان اهل کتاب جایز است! اگر تلقی شما اینه که اهل کتاب به دلیل ایمان نداشتن به دین اسلام کافر هستند، پس ایا ازدواج با کفار در دین ما جایزه؟

جناب خرسندی مشکل دقیقاً همونیه که خودتون اشاره کردید: من به دنبال مقاله ای در مورد مفهوم کفر و ایمان میرم و شما خودتون این مفاهیم رو خلق میکنید.

میرسیم به حرفی که من زدم و به اون اشاره کردید! دوست من کتابهای اهل کتاب (کتابهای فعلی) رو باز کنید و به من بگید کجای اون به امدن پیامبر ما اشاره شده؟

توجیه ما اینه که این کتابها تحریف شده! خوب بنابراین مسیحیان به کتابی اعتقاد دارند که در اون اشاره ای به نام پیامبر ما نشده. و همینطور یهودیان. پس در صداقت اونها خدشه ای وارد نیست.

دوست ارمنی من به این دلیل پیامبر ما رو قبول نداره که در انجیل رسمی شون نامی از پیامبر اسلام ندیده! حالا شما اگر با دلایل متقن و علمی و تاریخی بهش ثابت کردی که کتاب شما منحرف شده اونقت بیا ادعا کن که با وجود علم داشتن به امدن پیامبر ما اسلام نیاورده و کافر شده.

اقلیتهای مذهبی در کشور ما امروزه در واقع زیر بمباران تبلیغات مذهبی هستند.
در تلویزیون، در روزنامه ها، در تمامی اعیاد و مناسبتها و ...
ولی نکته اینجاست که اونها نسبت به کتاب فعلی خودشون صادقند، گرچه مسلمانان این کتاب رو تحریف شده بدونند.
این افراد به این دلیل کافر نیستند.

خوب حالا کجای جمله من ضد قرانی بود؟ اصولاً در جمله من کجای قران زیر سوال رفته بود؟ باز هم چون از یک نظر من خوشتون نیومد اون رو ضد قرانی اعلام میکنید؟
معیار شما برای قرانی یا ضد قرانی بودن یک گفته چیه؟

با استدلال شما باید همه احاد بشر به غیر از مسلمانها رو کافر دونست. و اگر همین جوری پیش بریم شما سنی ها رو هم به دلیل انکار وجود صیغه در قران کافر میدونید! مواظب باشید اینجوری دارید حلقه مومنین رو تنگ تر می کنید و حلقه کفار رو وسیع تر.

اگر کسی با شما اختلاف سلیقه داشته باشه لزوماً کافر نیست و شما هم حتماً بر حق نیستید.

به من کمی وقت بدید در حال بررسی منابع خاصی از شیعه هستم که اهل سنت با استناد به اونها صیغه رو رد میکنند اگر این ادرس دهی ها درست بود شما رو در جریان میگذارم.

و در اخر از طولانی شدن بحث نگران نباشید.
بهتره به نتیجه برسیم تا اینکه از اطناب بترسیم. همین بحث ها من رو با نظرات عمده شما اشنا کرد که خوب منجر به پربار تر شدن این قبیل بحث ها میشه.

منتظر شما هستم.

1- من از روي معاني تفسيري كه البته درترجمه هاي مختلف قرآنها هم كه آنها هم با توجه به تفاسير نوشته ميشود اين مطلب كه اين كتا ب قرآن و اين پيامبر اسلام است اشاره شده. خوب شما بفرمائيد كه از كجا ميگوييد كه اين كتاب قرآن نيست؟ و اگر سندي نداريد ميخواهيد بفرمائيد بالا خره اين هم تقصير قرآنست كه آنرا مشخص نكرده؟ وانگهي اگر قرآن و پيامبر اسلام هم منظور نبود باز هم فرقي نميكرد موضوع اينست كه آيه ميگويد قبلا در صف مقابل كفار بوديد و منتظر آمدن اين پيامبر ولي وقتي آمد خودتان نسبت به آن كافر شديد و اين حقيقتي را كه شناختيد پوشانديد. گرچه بجز قرآن و انجيل كتاب ديگري بعد از تورات نازل نشده پس كتاب هاي متعدد شما غلط است كه گفتيد: "با توجه به تعدد پیامبران قوم یهود این کتاب و این نشانه ها میتونه قائل به پیامبران متعددی باشه!"
2- خوب است با دقت بيشتر جواب دهيد من راجع به مسيحيان و يهوديان معتقد كه حجت بر آنها تمام نشده اظهار نظري نكردم نسبت به بيان شما كه گفتيد: "اگر فرد غیر مسلمان زیر بمباران تبلیغات اسلامی قرار بگیرد (در جامعه اسلامی) و به مذهب خودش وفادار بماند، کافر محسوب نمیشود گرچه اسلام را با وجود بینات متعدد نپذیرفته." گفتم نخير همچين چيزي نيست كه با با وجود بينه كافي باز هم دين اسلام را قبول نكرده كافر نيست چنين كسي طبق همين آيه كافز است. البته همين توضيح را داده بودم پس بيدليل موضوع را به بيراهه سوق ندهيد.
3- ميرسيم به سوال شما:" معیار شما برای قرانی یا ضد قرانی بودن یک گفته چیه؟" معيار اينست كه برداشتتان بايدمخالف تفاسير معتبر ويا تا ويلات ائمه (س) كه در احاديث معتبر از قرآن شده مخالف نباشد.
4- وكلام آخر در باره اين بيان شما: "حرف من این بوده که صیغه چه در قران اومده باشه و چه نیامده باشه در صدر اسلام به عنوان یک سنت اسلامی وجود داشته، ولی همه اینها با هم باز هم برای مشروعیت صیغه در زمانه ما کافی نیست." اولا بيان كنيد كه در قرآن آمده يا نه ؟ بعد بفرمائيد مطابق با نظر كدام عالم و فقيه و شرع شناس صيغه در زمان ما مشروعيت ندارد. لطفا فقط به فقها و حكم شناسان استناد كنيد نه نظريه پردازان. با نظريات شخصي شما هم را در لباس مصلح اجتماعي آشنا يي داريم.
5- شما اشاره كرديد كه: "میدانید که ازدواج موقت با زنان اهل کتاب جایز است! " لطفا توضيح دهيد اين موضوع را به كجا استناد كرديد؟
6- و اما كمي فرصت خواستيد تا منابع شيعي پيدا كنيد باشه من تا آخرالزمان به شما فرصت ميدم كه همه منابع را بگرديد.ولي يه چيزي هم هست كه جوينده يابنده بود.
 

khorsandi

عضو جدید
خیر در واقع تا همین لحطن نفهمیده بودم که شما به چه دلیل این ایات رو در بحث مطرح کردید!

ولی الان کاملا برام روشنه: باز هم شما برای اینکه به من ثابت کنید من دارم با اعتقادات خودم در مورد صیغه اشتباه میکنم (بخوانید کفر میورزم) و دارم برخلاف قران عمل میکنم ( بنابراین کافرم).

خوب این رو میذارم به حساب روش تهاجمی شما در بحث. اولاً من وجود صیغه در اوایل اسلام رو رد نکردم که شما دارید با توجه به استنادات قرانی اون رو به من ثابت میکنید.

حرف من این بوده که صیغه چه در قران اومده باشه و چه نیامده باشه در صدر اسلام به عنوان یک سنت اسلامی وجود داشته، ولی همه اینها با هم باز هم برای مشروعیت صیغه در زمانه ما کافی نیست.

دست بر قضا به مفهوم کفر به ایات الهی صریحا در این ایه اشاره شده. چون متن ایات رو خودتون اوردید دیگه اشاره ای نمیکنم.

گفتید به معنای کفر و ایمان اشاره کردم و به معنای ایات نه!
خوب دوست عزیز شما بدون داشتن درک روشن از معنای کفر و ایمان چطور میتونید معنای کافر رو در این ایات درک کنید. وقتی در قران از لفظ کافر استفاده میشود باید تعریف و درک مبسوطی هم از این لفظ وجود داشته باشد. بنابراین ادعای شما باطله که من به معنای ایات قران توجه نکردم. در واقع من سعی کردم معنای ایات رو با استفاده از توچیه مفاهیم توسط پند نفر محقق به نام بهتر درک کنم.

میرسیم به ایات ازدواج و اونچه شما باز برداشت نادرست من از این ایات میدونید.

ایاتی رو که بد برداشت کردم دقیقاً بیان کنید. من از عین ترجمه ( که کار خودم نبوده و کار یک قران شناس بوده) استفاده کردم بنابراین مبری از برداشت شخصی بوده.


این ترجمه ایه 89 است :
و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‏هايى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مى‏دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند.) با اين همه، هنگامى كه اين كتاب، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند; لعنت خدا بر كافران باد!

خوب کجا اومده که این کتاب قرانه؟ لطفاً به متن عربی هم دقت کنید. در سراسر این بحث نافرمانی قوم یهود کجا به دین اسلام اشاره شده؟ با توجه به تعدد پیامبران قوم یهود این کتاب و این نشانه ها میتونه قائل به پیامبران متعددی باشه!

در این ایه اشاره ای به مومن بودن این افراد قوم یهود نشده ( فقط کلمه رو به من نشان بدهید. قرار است قران مبین و اشکار باشد و البته صریح) !

با این استناد شما الان همه یهودیان و مسیحیان دنیا کافر محسوب میشوند چون مسلمان نیستند. کافر هم که حکمش واضحه! مگر ممکن است فرض کنیم اقلیت های مذهبی مملکتمون کافر هستند ولی اونها رو در قانون گذاریمون (در مجلس) دخالت بدیم و به این مساله هم افتخار کنیم؟ میدانید که ازدواج موقت با زنان اهل کتاب جایز است! اگر تلقی شما اینه که اهل کتاب به دلیل ایمان نداشتن به دین اسلام کافر هستند، پس ایا ازدواج با کفار در دین ما جایزه؟

جناب خرسندی مشکل دقیقاً همونیه که خودتون اشاره کردید: من به دنبال مقاله ای در مورد مفهوم کفر و ایمان میرم و شما خودتون این مفاهیم رو خلق میکنید.

میرسیم به حرفی که من زدم و به اون اشاره کردید! دوست من کتابهای اهل کتاب (کتابهای فعلی) رو باز کنید و به من بگید کجای اون به امدن پیامبر ما اشاره شده؟

توجیه ما اینه که این کتابها تحریف شده! خوب بنابراین مسیحیان به کتابی اعتقاد دارند که در اون اشاره ای به نام پیامبر ما نشده. و همینطور یهودیان. پس در صداقت اونها خدشه ای وارد نیست.

دوست ارمنی من به این دلیل پیامبر ما رو قبول نداره که در انجیل رسمی شون نامی از پیامبر اسلام ندیده! حالا شما اگر با دلایل متقن و علمی و تاریخی بهش ثابت کردی که کتاب شما منحرف شده اونقت بیا ادعا کن که با وجود علم داشتن به امدن پیامبر ما اسلام نیاورده و کافر شده.

اقلیتهای مذهبی در کشور ما امروزه در واقع زیر بمباران تبلیغات مذهبی هستند.
در تلویزیون، در روزنامه ها، در تمامی اعیاد و مناسبتها و ...
ولی نکته اینجاست که اونها نسبت به کتاب فعلی خودشون صادقند، گرچه مسلمانان این کتاب رو تحریف شده بدونند.
این افراد به این دلیل کافر نیستند.

خوب حالا کجای جمله من ضد قرانی بود؟ اصولاً در جمله من کجای قران زیر سوال رفته بود؟ باز هم چون از یک نظر من خوشتون نیومد اون رو ضد قرانی اعلام میکنید؟
معیار شما برای قرانی یا ضد قرانی بودن یک گفته چیه؟

با استدلال شما باید همه احاد بشر به غیر از مسلمانها رو کافر دونست. و اگر همین جوری پیش بریم شما سنی ها رو هم به دلیل انکار وجود صیغه در قران کافر میدونید! مواظب باشید اینجوری دارید حلقه مومنین رو تنگ تر می کنید و حلقه کفار رو وسیع تر.

اگر کسی با شما اختلاف سلیقه داشته باشه لزوماً کافر نیست و شما هم حتماً بر حق نیستید.

به من کمی وقت بدید در حال بررسی منابع خاصی از شیعه هستم که اهل سنت با استناد به اونها صیغه رو رد میکنند اگر این ادرس دهی ها درست بود شما رو در جریان میگذارم.

و در اخر از طولانی شدن بحث نگران نباشید.
بهتره به نتیجه برسیم تا اینکه از اطناب بترسیم. همین بحث ها من رو با نظرات عمده شما اشنا کرد که خوب منجر به پربار تر شدن این قبیل بحث ها میشه.

منتظر شما هستم.

1- من از روي معاني تفسيري كه البته درترجمه هاي مختلف قرآنها هم كه آنها هم با توجه به تفاسير نوشته ميشود اين مطلب كه اين كتا ب قرآن و اين پيامبر اسلام است اشاره شده. خوب شما بفرمائيد كه از كجا ميگوييد كه اين كتاب قرآن نيست؟ و اگر سندي نداريد ميخواهيد بفرمائيد بالا خره اين هم تقصير قرآنست كه آنرا مشخص نكرده؟ وانگهي اگر قرآن و پيامبر اسلام هم منظور نبود باز هم فرقي نميكرد موضوع اينست كه آيه ميگويد قبلا در صف مقابل كفار بوديد و منتظر آمدن اين پيامبر ولي وقتي آمد خودتان نسبت به آن كافر شديد و اين حقيقتي را كه شناختيد پوشانديد. گرچه بجز قرآن و انجيل كتاب ديگري بعد از تورات نازل نشده پس كتاب هاي متعدد شما غلط است كه گفتيد: "با توجه به تعدد پیامبران قوم یهود این کتاب و این نشانه ها میتونه قائل به پیامبران متعددی باشه!"
2- خوب است با دقت بيشتر جواب دهيد من راجع به مسيحيان و يهوديان معتقد كه حجت بر آنها تمام نشده اظهار نظري نكردم نسبت به بيان شما كه گفتيد: "اگر فرد غیر مسلمان زیر بمباران تبلیغات اسلامی قرار بگیرد (در جامعه اسلامی) و به مذهب خودش وفادار بماند، کافر محسوب نمیشود گرچه اسلام را با وجود بینات متعدد نپذیرفته." گفتم نخير همچين چيزي نيست كه با با وجود بينه كافي باز هم دين اسلام را قبول نكرده كافر نيست چنين كسي طبق همين آيه كافز است. البته همين توضيح را داده بودم پس بيدليل موضوع را به بيراهه سوق ندهيد.
3- ميرسيم به سوال شما:" معیار شما برای قرانی یا ضد قرانی بودن یک گفته چیه؟" معيار اينست كه برداشتتان بايدمخالف تفاسير معتبر ويا تا ويلات ائمه (س) كه در احاديث معتبر از قرآن شده مخالف نباشد.
4- و در باره اين بيان شما: "حرف من این بوده که صیغه چه در قران اومده باشه و چه نیامده باشه در صدر اسلام به عنوان یک سنت اسلامی وجود داشته، ولی همه اینها با هم باز هم برای مشروعیت صیغه در زمانه ما کافی نیست." اولا بيان كنيد كه در قرآن آمده يا نه ؟ بعد بفرمائيد مطابق با نظر كدام عالم و فقيه و شرع شناس صيغه در زمان ما مشروعيت ندارد. لطفا فقط به فقها و حكم شناسان استناد كنيد نه نظريه پردازان. با نظريات شخصي شما هم را در لباس مصلح اجتماعي آشنا يي داريم.
5- شما اشاره كرديد كه: "میدانید که ازدواج موقت با زنان اهل کتاب جایز است! " لطفا توضيح دهيد اين موضوع را به كجا استناد كرديد؟
6- و اما كمي فرصت خواستيد تا منابع شيعي پيدا كنيد باشه من تا آخرالزمان به شما فرصت ميدم كه همه منابع را بگرديد.ولي يه چيزي هم هست كه جوينده يابنده بود.
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- من از روي معاني تفسيري كه البته درترجمه هاي مختلف قرآنها هم كه آنها هم با توجه به تفاسير نوشته ميشود اين مطلب كه اين كتا ب قرآن و اين پيامبر اسلام است اشاره شده. خوب شما بفرمائيد كه از كجا ميگوييد كه اين كتاب قرآن نيست؟ و اگر سندي نداريد ميخواهيد بفرمائيد بالا خره اين هم تقصير قرآنست كه آنرا مشخص نكرده؟ وانگهي اگر قرآن و پيامبر اسلام هم منظور نبود باز هم فرقي نميكرد موضوع اينست كه آيه ميگويد قبلا در صف مقابل كفار بوديد و منتظر آمدن اين پيامبر ولي وقتي آمد خودتان نسبت به آن كافر شديد و اين حقيقتي را كه شناختيد پوشانديد. گرچه بجز قرآن و انجيل كتاب ديگري بعد از تورات نازل نشده پس كتاب هاي متعدد شما غلط است كه گفتيد: "با توجه به تعدد پیامبران قوم یهود این کتاب و این نشانه ها میتونه قائل بهپیامبران متعددی باشه!"

بگذارید اول یک نکته را مشخص کنیم. در برخی موارد شما اصرار دارید برای واضح شدن یک نکته به فقها و منابع شرعی استناد شود و برخی دیگر به کل این استنادات را قبول ندارید.
بهتر است یک رویه را انتخاب کنید تا من هم تکلیف خودم را بدانم.

وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِینَ

نمیدان تا چچه حدی با زبان عربی اشنا هستید ولی اگر به متن عربی ایه 89 نگاه کنیدمیبینید که برای کتاب از کلمه نکره استفاده کرده و این به این معناست که این کلمه به یک کتاب معرفه و معلوم اشاره ندارد.
از سوی دیگر به پیامبران و کتابهای اسمانی یهود اشاره کردم و شما ادعا دارید که متعدد نبوده اند. ابراهیم اسحاق یعقوب موسی داوود سلیمان و پس از اون ذکریا و یحیا و عیسی بدون شک متعدد محسوب میشوند. سایر پیامبرین نظیر یونس و یوسف و ایوب والیاس را ندیده میگیریم. این پیامبران همه از ذریه اسحاق بوده اند.
میرسیم به کتابهای این افراد.
در این بین داوود و سلیمان دارای کتاب اسمانی بوده اند و هر دو بعد از موسی مبعوث شده اند.
صحف ابراهیم نیز جزء کتابهای اسمانی است.
در این سوره در ایه 87 از کتاب موسی با لفظ الکتاب یاد شده که برخلاف کتاب در آیه 89 کاملاً به یک کتاب مشخص اشاره دارد. هم چنین در این سوره ذکر نشده که یهودیان تنها برای کتابهای پس از موسی دست به انکار پیامبران زدند. تاریخ مذهبی به روشنی نشان میدهد که یهودیان همواره با همه پیامبران از نوح گرفته تا موسی و عیسی سر درگیری داشته اند.
در واقع شما به شدت در مورد حرف من دچار کجفهمی شده اید. من ادعا نکردم که این کلمه به قران اشاره ندارد. بلکه ادعای من این بوده که این کلمه فقط به قران اشاره ندارد و بسیاری از کتب دیگر را هم شامل میشود. برای مثال یهودیان هم انجیل و هم عیسی را با وجود بشارت ظهور وی انکار کردند.



2- خوب است با دقت بيشتر جواب دهيد من راجع به مسيحيان و يهوديان معتقد كه حجت بر آنها تمام نشده اظهار نظري نكردم نسبت به بيان شما كه گفتيد: "اگر فرد غیر مسلمان زیر بمباران تبلیغات اسلامی قرار بگیرد (در جامعه اسلامی) و بهمذهب خودش وفادار بماند، کافر محسوب نمیشود گرچه اسلام را با وجود بینات متعددنپذیرفته." گفتم نخير همچين چيزي نيست كه با با وجود بينه كافي باز هم دين اسلام را قبول نكرده كافر نيست چنين كسي طبق همين آيه كافز است. البته همين توضيح را داده بودم پس بيدليل موضوع را به بيراهه سوق ندهيد.

خوب میرسیم به اینکه از نظر شما در چه زمانی حجت تمام است و در چه زمانی حجت تمام نیست. در کشور ما همه اقلیتهای مذهبی از طریق رسانه های جمعی در معرض تبلیغات گسترده اسلام و اموزش اعتقادات اصلی و احکام فرعی هستند. روزی نیست که در تلویزیون و رادیو و روزنامه های ما در مورد مسایل مذهبی بحث نشود. روزی نیست که روحانیون ما متذکر نشوند کتابهای پیش از قران دچار تحریف شده و تنها کتاب دست نخورده قران است. همواره خیانتها و جنگهای مسلمانان و یهودیان تذکر داده میشود. و مسایل و ظواهر مذهبی در جامعه پیاده میشود. اقلیت های مذهبی مطابق با قوانین اسلامی لباس میپوشند و مطابق با ماه های حرام نظیر رمضان و محرم و رجب و ... حدود اسلامی را رعایت میکنند. تعریف من از حضور دائمی و روزانه اسلام در زندگی یک عیر مسلمان همان بمباران تبلیغاتی است. با این وجود اقلیتهای ایرانی همچنان بر دین خود پابرجا هستند. ایا بینات توسط روحانیون مسلمان در رسانه ها ارائه نمیشود؟ ایا با وجود این بینات مسلمان نشدن اهل کتاب کفر است؟
به عقیده من و بنا براین طرح کلی از یک جامعه مذهبی جامعه ما مصداق جامعه اسلامی همراه با تبلیغات جامعه اسلامی است. ایا اهل کتاب باید حتماً ایمان بیاورند؟ به باور من نه!
در اینجا ذکر یک نکته دیگر هم ضروری است. گفتیم دلیل کفر گروه اشاره شده در ایات فوق انکار پیامبران با وجود ذکر نام انها در کتابهای پیش از خودشان بوده.
نگاهی به منابع رسمی اهل کتاب بیاندازید. عهد عتیق و عهد جدید. نام محمد در هیچ کجای این کتابها اورده نشده ( گرچه به باور مسلمانان این کتابها دچار تحریف شده.) بنابراین اگریک مسیحی با خواندن اناجیل به نام و بشارت ظهور پیامبر اسلام بر نخورد و به تبع ان اسلام نیاورد مشمول شرایط ایه 89 نمیشود و طبیعتاً کافر نیست. حتی اگر اسلام مکرراً برای او تبلیغ شود.


3- ميرسيم به سوال شما:" معیار شما برای قرانی یا ضد قرانی بودن یک گفته چیه؟"معيار اينست كه برداشتتان بايدمخالف تفاسير معتبر ويا تا ويلات ائمه (س) كه در احاديث معتبر از قرآن شده مخالف نباشد.

خوب انچه که من گفتم کجا در مخالفت با بیان اهل بیت و فقها بود؟ کدام فقیهی را میشناسید که بگوید اهل کتاب ساکن در سرزمینهای اسلامی که خواه و ناخواه در معرض تبلیغات مذهبی هستند اگر مسلمان نشدند کافرند؟ مگر من جز این گفتم که اهل کتاب ( برای مثال در کشور ما) گرچه هر روز دلایل حقانیت پیامبر مارا میشنوند ولی به وی به عنوان پیمبر ایمان نمی اورند کافر نیستند؟ کدام روحانی خلاف این نظر را دارد و سایر ایرانیهای غیر مسلمان را کافر میداند؟

4
- و در باره اين بيان شما: "حرف من این بوده که صیغه چه در قران اومده باشه و چه نیامده باشه در صدر اسلام بهعنوان یک سنت اسلامی وجود داشته، ولی همه اینها با هم باز هم برای مشروعیت صیغه درزمانه ما کافی نیست." اولا بيان كنيد كه در قرآن آمده يا نه ؟ بعد بفرمائيد مطابق با نظر كدام عالم و فقيه و شرع شناس صيغه در زمان ما مشروعيت ندارد. لطفا فقط به فقها و حكم شناسان استناد كنيد نه نظريه پردازان. با نظريات شخصي شما هم را در لباس مصلح اجتماعي آشنا يي داريم.

اگر منظور شما از امدن صیغه در قران همان کلمه معروف است، بله این کلمه در قران امده . ولی شما میدانید که شیعه و سنی تعاریف کاملاً متضادی از این کلمه ارائه میدهند؟ اگر شما ادعا میکنید که چون من شیعه هستم باید بی چون و چرا منطق شیعه را قبول کنم، باید بگویم که من از ان دست افرادی نیستم که بنا بر یک اظهار نظر فقهی از خودم رفع تکلیف کنم. بلکه بیشتر دوست دارم پوینده باشم. بنابراین قبول دارم که این ایه در قران امده ولی تفسیر ان لزوماً ان چیزی نیست که مورد ادعای شماست. ولی از نظر تاریخی ازدواج موقت وجود داشته و این را انکار نمیکنم.
از سوی دیگر اگر برای عدم مشروعیت صیغه در زمان حال به دنبال حکم شارع مذهب بودیم که راه اندازی این تاپیک موضوعیتی نداشت. اینجا هستیم تا در مورد یکی از فروع مذهب بحث کنیم. در واقع قبلاً هم این صخبت را داشتیم که قرار نیست در این گفتگو پشت سر سشارع و فقیه مخفی بشویم. اگر شما بحثی و نکته ای دارید که مطرح کنید میتوانید با استفاده از استدلالهای عقلی و نه نقلی به ان بپردازید. در هر صورت اسلام عقل را انکار نمیکند و همه احکام اسلام هم باید منبع عقلی داشته باشد.
در نهایت یک بار به شما یاد اور شدم که من خودم را در حد یک مصلح اجتماعی نمیدانم و نمیدانم شما به چه دلیل اصرار دارید که من یک مصلحم!!!!!!!
بحث های ما در اینجا برای روشن شدن ابعاد قضیه ای است که در بسیاری وجوه در جامعه ما تبدیل به یک معضل شده. برای این ادهعا لازم نیست من مصلح باشم. با کمی جستجو در امارهای کارشناسان اجتماعی در این حوزه با تمامی این مشکلات اشنا میشوید. بحث کردن در مورد این مسایل نباید انقدر سنگین باشد که شما را از موضع یک پوینده و محقق به موضع فردی براند که در پشت فقها پنهان میشود. اگر این حکم فقهی است سعی کنید با استفاده از دلایل عقلی لزوم اون رو اثبات کنید.

5- شما اشاره كرديد كه: "میدانید که ازدواج موقت با زنان اهل کتاب جایز است! " لطفا توضيح دهيد اين موضوع را به كجا استناد كرديد؟

این حرف شما واقعاً تجب برانگیز بود. شما که سفت و سخت طرفدار فقها هستید چرا با تمام احکام فقهی در مورد ازدواج موقت اشنایی ندارید؟ روا بودن ازدواج موقت با اهل کتاب از نظر قریب به اتفاق روحانیون نکته ایست که من در کتابهای درسی دوران دبیرستان مطاله شان کرده بودم.

به هر حال این هم منابع من:
ایت الله لنکرانی :
ازدواج دائم يا موقت با اهل كتاب (مسيحى، يهودى)چگونه است؟
ازدواج دائم مرد مسلمان با اهل كتاب بنابر احتياط واجب جايز نيست ولى ازدواج موقت جايز است مشروط بر اينكه همسر مسلمان نداشته باشد و گرنه بدون رضايت او صحيح نيست بلكه با رضايت هم بنابر احتياط واجب جايز نيست

ایت الله سیستانی :
ازدواج دائم یا موقت با اهل کتاب (مسیحی، یهودی)چگونه است؟
ازدواج دائم مرد مسلمان با اهل کتاب بنابر احتیاط واجب جایز نیست ولی ازدواج موقت جایز است .

آیت ا... حائری: ازدواج موقت با اهل کتاب بلامانع است اما ازدواج دائم دختر باید اسلام را بپذیرد بعدا ازدواج دائم شود.

این از منابع با جستجو بیشتر هم پیدا میکنید.

6- و اما كمي فرصت خواستيد تا منابع شيعي پيدا كنيد باشه من تا آخرالزمان به شما فرصت ميدم كه همه منابع را بگرديد.ولي يه چيزي هم هست كه جوينده يابنده بود.

در واقع من ادرس دهی هایی پیدا کردم که میخوام صحتشون رو بررسی کنم. ولی منابع اولیه رو در دست ندارم. باید اونهارو پیدا کنم و پیدا کردنشون به دلیل اینکه در نت وجود ندارند مشکله.

ولی حتماً پیداشون میکنم.
 

.:MONTAZER:.

عضو جدید
خب!
من یه سئوال دارم...
می دانیم که مرد مسلمان می تواند با زن اهل کتاب صیغه کند.
خب!
در اینجا سئوال پیش می آِید که آیا باکره بودن و نبودن آن زن تاثیری بر صیغه دارد؟!(با توجه به اینکه زن مسلمان باکره را بی اذن پدر نمی توان صیغه کرد)
 

khorsandi

عضو جدید
خب!
من یه سئوال دارم...
می دانیم که مرد مسلمان می تواند با زن اهل کتاب صیغه کند.
خب!
در اینجا سئوال پیش می آِید که آیا باکره بودن و نبودن آن زن تاثیری بر صیغه دارد؟!(با توجه به اینکه زن مسلمان باکره را بی اذن پدر نمی توان صیغه کرد)
با سلام
خوب شما بايد نظر مرجع تقليد خود را جويا شويد
ولي طبق نظر بعضي علما چنانچه در عرف و مذهب ايشان اذن پدر براي دختر باكره لازم است بايد كه اذن پدر گرفته شود
موفق باشيد
 

khorsandi

عضو جدید
بگذارید اول یک نکته را مشخص کنیم. در برخی موارد شما اصرار دارید برای واضح شدن یک نکته به فقها و منابع شرعی استناد شود و برخی دیگر به کل این استنادات را قبول ندارید.
بهتر است یک رویه را انتخاب کنید تا من هم تکلیف خودم را بدانم.

وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِینَ

نمیدان تا چچه حدی با زبان عربی اشنا هستید ولی اگر به متن عربی ایه 89 نگاه کنیدمیبینید که برای کتاب از کلمه نکره استفاده کرده و این به این معناست که این کلمه به یک کتاب معرفه و معلوم اشاره ندارد.
از سوی دیگر به پیامبران و کتابهای اسمانی یهود اشاره کردم و شما ادعا دارید که متعدد نبوده اند. ابراهیم اسحاق یعقوب موسی داوود سلیمان و پس از اون ذکریا و یحیا و عیسی بدون شک متعدد محسوب میشوند. سایر پیامبرین نظیر یونس و یوسف و ایوب والیاس را ندیده میگیریم. این پیامبران همه از ذریه اسحاق بوده اند.
میرسیم به کتابهای این افراد.
در این بین داوود و سلیمان دارای کتاب اسمانی بوده اند و هر دو بعد از موسی مبعوث شده اند.
صحف ابراهیم نیز جزء کتابهای اسمانی است.
در این سوره در ایه 87 از کتاب موسی با لفظ الکتاب یاد شده که برخلاف کتاب در آیه 89 کاملاً به یک کتاب مشخص اشاره دارد. هم چنین در این سوره ذکر نشده که یهودیان تنها برای کتابهای پس از موسی دست به انکار پیامبران زدند. تاریخ مذهبی به روشنی نشان میدهد که یهودیان همواره با همه پیامبران از نوح گرفته تا موسی و عیسی سر درگیری داشته اند.
در واقع شما به شدت در مورد حرف من دچار کجفهمی شده اید. من ادعا نکردم که این کلمه به قران اشاره ندارد. بلکه ادعای من این بوده که این کلمه فقط به قران اشاره ندارد و بسیاری از کتب دیگر را هم شامل میشود. برای مثال یهودیان هم انجیل و هم عیسی را با وجود بشارت ظهور وی انکار کردند.





خوب میرسیم به اینکه از نظر شما در چه زمانی حجت تمام است و در چه زمانی حجت تمام نیست. در کشور ما همه اقلیتهای مذهبی از طریق رسانه های جمعی در معرض تبلیغات گسترده اسلام و اموزش اعتقادات اصلی و احکام فرعی هستند. روزی نیست که در تلویزیون و رادیو و روزنامه های ما در مورد مسایل مذهبی بحث نشود. روزی نیست که روحانیون ما متذکر نشوند کتابهای پیش از قران دچار تحریف شده و تنها کتاب دست نخورده قران است. همواره خیانتها و جنگهای مسلمانان و یهودیان تذکر داده میشود. و مسایل و ظواهر مذهبی در جامعه پیاده میشود. اقلیت های مذهبی مطابق با قوانین اسلامی لباس میپوشند و مطابق با ماه های حرام نظیر رمضان و محرم و رجب و ... حدود اسلامی را رعایت میکنند. تعریف من از حضور دائمی و روزانه اسلام در زندگی یک عیر مسلمان همان بمباران تبلیغاتی است. با این وجود اقلیتهای ایرانی همچنان بر دین خود پابرجا هستند. ایا بینات توسط روحانیون مسلمان در رسانه ها ارائه نمیشود؟ ایا با وجود این بینات مسلمان نشدن اهل کتاب کفر است؟
به عقیده من و بنا براین طرح کلی از یک جامعه مذهبی جامعه ما مصداق جامعه اسلامی همراه با تبلیغات جامعه اسلامی است. ایا اهل کتاب باید حتماً ایمان بیاورند؟ به باور من نه!
در اینجا ذکر یک نکته دیگر هم ضروری است. گفتیم دلیل کفر گروه اشاره شده در ایات فوق انکار پیامبران با وجود ذکر نام انها در کتابهای پیش از خودشان بوده.
نگاهی به منابع رسمی اهل کتاب بیاندازید. عهد عتیق و عهد جدید. نام محمد در هیچ کجای این کتابها اورده نشده ( گرچه به باور مسلمانان این کتابها دچار تحریف شده.) بنابراین اگریک مسیحی با خواندن اناجیل به نام و بشارت ظهور پیامبر اسلام بر نخورد و به تبع ان اسلام نیاورد مشمول شرایط ایه 89 نمیشود و طبیعتاً کافر نیست. حتی اگر اسلام مکرراً برای او تبلیغ شود.




خوب انچه که من گفتم کجا در مخالفت با بیان اهل بیت و فقها بود؟ کدام فقیهی را میشناسید که بگوید اهل کتاب ساکن در سرزمینهای اسلامی که خواه و ناخواه در معرض تبلیغات مذهبی هستند اگر مسلمان نشدند کافرند؟ مگر من جز این گفتم که اهل کتاب ( برای مثال در کشور ما) گرچه هر روز دلایل حقانیت پیامبر مارا میشنوند ولی به وی به عنوان پیمبر ایمان نمی اورند کافر نیستند؟ کدام روحانی خلاف این نظر را دارد و سایر ایرانیهای غیر مسلمان را کافر میداند؟

4

اگر منظور شما از امدن صیغه در قران همان کلمه معروف است، بله این کلمه در قران امده . ولی شما میدانید که شیعه و سنی تعاریف کاملاً متضادی از این کلمه ارائه میدهند؟ اگر شما ادعا میکنید که چون من شیعه هستم باید بی چون و چرا منطق شیعه را قبول کنم، باید بگویم که من از ان دست افرادی نیستم که بنا بر یک اظهار نظر فقهی از خودم رفع تکلیف کنم. بلکه بیشتر دوست دارم پوینده باشم. بنابراین قبول دارم که این ایه در قران امده ولی تفسیر ان لزوماً ان چیزی نیست که مورد ادعای شماست. ولی از نظر تاریخی ازدواج موقت وجود داشته و این را انکار نمیکنم.
از سوی دیگر اگر برای عدم مشروعیت صیغه در زمان حال به دنبال حکم شارع مذهب بودیم که راه اندازی این تاپیک موضوعیتی نداشت. اینجا هستیم تا در مورد یکی از فروع مذهب بحث کنیم. در واقع قبلاً هم این صخبت را داشتیم که قرار نیست در این گفتگو پشت سر سشارع و فقیه مخفی بشویم. اگر شما بحثی و نکته ای دارید که مطرح کنید میتوانید با استفاده از استدلالهای عقلی و نه نقلی به ان بپردازید. در هر صورت اسلام عقل را انکار نمیکند و همه احکام اسلام هم باید منبع عقلی داشته باشد.
در نهایت یک بار به شما یاد اور شدم که من خودم را در حد یک مصلح اجتماعی نمیدانم و نمیدانم شما به چه دلیل اصرار دارید که من یک مصلحم!!!!!!!
بحث های ما در اینجا برای روشن شدن ابعاد قضیه ای است که در بسیاری وجوه در جامعه ما تبدیل به یک معضل شده. برای این ادهعا لازم نیست من مصلح باشم. با کمی جستجو در امارهای کارشناسان اجتماعی در این حوزه با تمامی این مشکلات اشنا میشوید. بحث کردن در مورد این مسایل نباید انقدر سنگین باشد که شما را از موضع یک پوینده و محقق به موضع فردی براند که در پشت فقها پنهان میشود. اگر این حکم فقهی است سعی کنید با استفاده از دلایل عقلی لزوم اون رو اثبات کنید.



این حرف شما واقعاً تجب برانگیز بود. شما که سفت و سخت طرفدار فقها هستید چرا با تمام احکام فقهی در مورد ازدواج موقت اشنایی ندارید؟ روا بودن ازدواج موقت با اهل کتاب از نظر قریب به اتفاق روحانیون نکته ایست که من در کتابهای درسی دوران دبیرستان مطاله شان کرده بودم.

به هر حال این هم منابع من:
ایت الله لنکرانی :
ازدواج دائم يا موقت با اهل كتاب (مسيحى، يهودى)چگونه است؟
ازدواج دائم مرد مسلمان با اهل كتاب بنابر احتياط واجب جايز نيست ولى ازدواج موقت جايز است مشروط بر اينكه همسر مسلمان نداشته باشد و گرنه بدون رضايت او صحيح نيست بلكه با رضايت هم بنابر احتياط واجب جايز نيست

ایت الله سیستانی :
ازدواج دائم یا موقت با اهل کتاب (مسیحی، یهودی)چگونه است؟
ازدواج دائم مرد مسلمان با اهل کتاب بنابر احتیاط واجب جایز نیست ولی ازدواج موقت جایز است .

آیت ا... حائری: ازدواج موقت با اهل کتاب بلامانع است اما ازدواج دائم دختر باید اسلام را بپذیرد بعدا ازدواج دائم شود.

این از منابع با جستجو بیشتر هم پیدا میکنید.



در واقع من ادرس دهی هایی پیدا کردم که میخوام صحتشون رو بررسی کنم. ولی منابع اولیه رو در دست ندارم. باید اونهارو پیدا کنم و پیدا کردنشون به دلیل اینکه در نت وجود ندارند مشکله.

ولی حتماً پیداشون میکنم.

1- همانطور كه قبلا خدمتتان عرض كردم به فرض آيه به قرآن هم و پيامبر اسلام برنگردد(كه فعلا به اشكال در اين زمينه نميپردازيم وشواهد تاريخي و آيات ديگر را مطرح نمي كنيم) باز هم در اصل مفهوم كه كافر بودن اين دسته از يهود را بيان كرده هيچ تفاوتي ندارد . صحبت بر سر اين بود كه طبق آيه نسيت بعضي اهل كتاب كافر هستند.
بازهم اشاره ميشود در مورد كساني از اهل كتاب كه حجت بر آنها تمام نشده مطلبي نگفتم. و كافر بودن يا نبودن ايشان موضوع صحبت نيست.

2- نام پيامبر اسلام و مژده ظهور ايشان در نسخ قديمي و اصيل ترعهدين آمده است. اگر شما بدنبال كلمه "محمد" در كتب آسماني هستيد پس در اشتباه هستيد چرا كه به نام هاي متفاوتي از ايشان نام برده شده. براي همين مژده ظهور بوده كه شواهد تاريخي حاكي از مسلمان شدن بعضي از علماي مسيحيت و يهود پس از ظهور اسلام دارد.شايد از نظر شما اين دسته از يهود و مسيحيت به دين و ملت وپيامبر خود خيانت كردند!! و اگر آنها خيانت نكردند و كار درستي كردند پس بايد كار آنها براي ساير افراد عامي و غير عالم پس از خودشان الگو باشد. شما با اين نظر موافقيد؟ پس صحبت بمباران و موشك باران ديگر مطرح نيست . لطفا اگرميتوانيد كتابي از يك عالم شناخته شده كه در آن ذكر كرده باشد كه نام پيامبر اسلام انجيل يا تورات نبوده است را شاهد بياوريد.

3- چه خوب است كه انسان دنباله روي از نظر علما ي راستين و با عدالت مثل علماي بزرگ شيعه داشته باشد و آنقدر مغرور نباشد كه هر مساله اي را خود بخواهد بدون داشتن علم و صلاحيت كافي، كشف و اختراع كند!! و سپس نام عقل گرايي هم به آن بدهد.بايد بدانيد كه يكي از حوزه هايي كه عقل كاربرد محدود دارد حوزه احكام الهي است.قبلا هم اشاره شده كه حكم دادن فقط به خداوند بر ميگردد عالم شيعه با عقل حكم نميكند فقط با علم فقه احكام را استنباط ميكند. شما فرق بين خود حكم را با استنباط احكام را ميدانيد؟ خدا را شكر كه حال كه توفيق داشتن علم احكام را نداريم شعور پيروي از كسي كه برخوردار از اين علم است را داريم. وبنظر من پنهان شدن در زير سايه علم در مقابل آتش سوزان جهل عين عقل است.و شما هم كوشش كنيد كساني را كه از علما در استنباط احكام پيروي ميكنند را بدون فكر و عقل ندانيد كه انوقتنا خودآگاه خود را برتر از ميليونها شيعه تصور كرده ايد كه از جهل و تكبر ناشي ميشود كه از صفات شيطاني است.كه البته انشاءالله شما اينگونه نيستيد.
4- شما كه به فكر و عقل خود آنقدر اصالت قائليد كه ميفرمائيد راجع به هر چيزي خود بايد درك كنيد و به آن برسيد خوب پس از نظر شما كار شيطان هم بايد خوب باشد وقتي خداوند به فزشتگان گفت در برابر انسان سجده كنيد او هم بنظر خودش اين حكم ،حكم غلطي بوده و براي همين سجده نكرد! و احتمالا ازنظر شما رفتار فرشتگان خيلي جاهلانه بوده كه بدون چون و چرا وبدون اين كه كاملا درك كنند اطاعت كردند!!

5- خيلي جالب است ! پس قرار است كه در اين تاپيك مشروعيت را از صيغه بگيربد و آنرا تحريم كنيد.صيغه و ساير احكام مشروعيت خود را از خداوند گرفته،عالمان و دانشمندان وشاهان و يا ثروتمندان را قدرت بر سلب مشروعيت آن نيست .مثل اينكه يكي بگويد تاپيكي راه انداخته ايم وميخواهيم جلوي نور و حرارت دهي خورشيد را بگيريم!!! البته اين كارها از يك شخص محقق و پوينده وكسي كه خود را پشت سر علما پنهان نميكند، بعيد نيست. صحبت سازنده در مورد صيغه زيادميتوان مطرح كرد و فكر ميكنم شما در مورد اين تاپيك دچار انحراف شده ايد حكم از قبل و براي هميشه مشخص شده است پس نظريه دادن راجع به اصل حكم و اينكه الان مشروعيت دارد يا نه ،خود يك عمل نامشروع است.
6- بنده كجا گفتم كه نمي دانم اهل كتاب را ميشود صيغه كرد ؟ من گفتم شما به كجا استناد كرديد كه خوب متوجه شدم به نظر فقها و علماي احكام.سوال بنده اينست كه شما كه گفتيد اعتقادي به احكام و رساله هاي احكام نداريد ظاهرا اينجا منافع حكم ميكند كه قبول داشته باشيد. لطفا در اين مورد كه چطور چيزي را كه قبول نداريد به آن استناد كرديد ،هم توضيح دهيد.والبته سوال مشابهي هم دارم و اينكه در بعضي موارد بعضي افراد بدون اطلاع يا مغرضانه مطلبي در اين تاپيك مطرح كردند مثلا كسي عنوان كرده كه" من نميدانم اين صيغه را از كجاي اسلام در آورده اند" و شما كه خود ادعا ميكنيد در اسلام وجود داشته از اين شخص تشكر كرديد!!! اين تشكر شما در تناقض با علم شما نيست؟
و من الله التوفيق
 

.:پدرام:.

عضو جدید
چرا اینقدر جار و جنجال...

چرا اینقدر جار و جنجال...

سلام به دوستان:smile:
بحث ازدواج موقت به اعتقاد من بايد از جنبه هاي گوناگوني مورد بررسي قرار بدهيم.
صد البته که هر موضوعي موافقان ومخالفان خاص خود را دارد و اين خود منجر به تحقيق بيشتر و موشکافي موضوع مي شود و بسيار مفيد است.
من نظراتم را به زعم خود بيان مي کنم و صد البته کارشناس اين مسئله نيستم و نمي توانم از تمامي جهات به آن بپردازم و از دوستان پياپيش عذرخواهي مي نمايم...
معتقدم که بهتر است هميشه دو نيمه پر و خالي ليوان را با هم بررسي کرد!!!
من به شخصه با ازدواج موقت مخالف نيستم و معتقدم بايد به علل و عوامل آن بپردازيم و نبايد آنرا دستمايه اي براي هوسراني بپنداريم چرا که انسان عاقل و فهيم سعي در يافتن بهترين گزينه ها دارد تا مشکلاتش را برطرف کند نه اينکه به آن دامن زند و به قول مثلي که مي گويد : (( چرا عاقل کند کاري که باز آورد پشيماني... ))
عزيزاني بصورت پراکنده به برخي از اين موارد اشاره داشته اند و متأسفانه بحث بسيار پيچيده و افسار گسيخته شده ....
در يکي از پستها (پست 37) از حضرت آيت الله صانعي استفتائي بيان شده که ايشان عنوان مي کنند در شرايط اضطرار اقدام به اين عمل شود...(بهتر است مروری مجدد به اين پست شود.)
من فکر مي کنم اگر به وضعيت فيزيولوژيکي مردان توجه شود و مشکلاتي که ما مردان با آنها درگير هستيم به صراحت بيان شود و همينطور وضعيت فيزيولوژي زنان و اينکه آنان با چه مشکلاتي رو به رو هستند قسمتي از بحث پاسخ داده خواهد شد.
از طرفي همگان بخوبي مي دانند افراط و تفريط در اميال و غرايض انسان را به قهقرا مي کشاند...
وقتي زيگموند فرويد با نظريه آزادي ارتباط جنسي در دنيا مطرح شد و علل بسياري از معضلات روحي و رواني و اجتماعي را عقده هاي جنسي بيان کرد طرفداران بسياري گرد او جمع شدند و به تبليغ آرا و نظريات فرويد برآمدند اما بعد از گذشت مدت کوتاهي وقتي آسيب هاي ناشي از آزادي روابط جنسي نمود عيني يافت عده اي از مبلغين به مخالفت با آن پرداختند و بعد از گذشت مدتي ديگر نظريات فرويد در اين باب مردود اعلام شد...
پس چاره چيست؟
دوستان در پستهاي گوناگون با اشاره به آياتي از کلام الله مجيد چند نکته را يادآوري نمودند که در اينجا هم يکي از آنها را خاطر نشان مي سازم:
تا زماني که امکان ازدواج براي انسان ميسر نباشد تقوي پيشه سازد و با صبوري و نماز خواندن خود را کنترل نمايد...
من مفسر نيستم اما احساس مي کنم منظور در اينجا ازدواج دائم منظور است. چرا که بحث از ممکن بودن عمل ازدواج است يعني شرايط جسمي، روحي، مالي و ...
حال موضوع اينست که افرادي در هر جامعه اي وجود دارند که بدلايلي قادر به ازدواج دائم هرگز نيستند تکليف آنان چيست؟
آيا بايد تا آخر عمرشان مجرد باقي بمانند؟!
مگر آنان انسان نيستند و احساس ندارند ، آنان چه گناهي کردند که بدلايلي نمي توانند ازدواج دائمي داشته باشند...
مثلا کسي که در اثر حادثه اي دچار آسيب شده و توانايي اداره ي يک زندگي را ندارد، يا کسي که بخاطر پيش آمدهايي قادر نيست نيازهاي جنسي شريک زندگي خود را برآورده سازد آنوقت تکليف شريک زندگي اش چه مي شود؟
از اين دست مثال ها زياد است و مجالي به پرداختن به آنها نيازي نيست.
پس اگر کسي توان ازدواج دائمي نداشته باشد به اعتقاد شما چکار بايد بکند؟ خواهش مي کنم به عقل خود رجوع کنيد و نمونه اي از افرادي مذکور را در پيش خود مجسم کنيد و شرايط را بسنجيد؛ خواهش مي کنم آيه و حديث و روايت براي من بيان نکنيد....
من وقتي به اين مسايل بر مي خورم احساس مي کنم ازدواج موقت براي اين دسته افراد نياز است و نسخه گرفتار نشدن آنان به معصيت و معذب نبودن است...
از ديگر موارد اينکه دانشمندان و روان شناسان چه پسران و چه دختران سالم و بي نقص را به شدت از ازدواج موقت منع کرده اند؛ همانطور که خواهر عزيزمان siminzare در پستهاي گوناگوني ازدواج موقت را خطري براي مسائل عاطفي انسانها بيان فرموده اند؛ بنده در اين خصوص موافقم اما حرفهايي هم هست که فکر مي کنم لازم به بيان هست:
همانطور که عرض کردم ازدواج موقت براي پسر و دختر نه تنها مفيد نيست بلکه آثار زيانبار بسياري به همراه دارد که از جمله کاهش عواطف به جنس مخالف، تنوع گرايي و زيربار نرفتن به تعهدات خود بعنوان شريک زندگي از آن جمله است...
پس همين جا عرض مي کنم ازدواج موقت براي پسر و دختر سالم و عاقل ( که هرگز تجربه ازدواج نداشته اند.) کاري عبث و ناسنجيده است و جز بدبختي و گرفتاري فايده اي ندارد...
((همانطور که مي دانيد جاري شدن عقد ايجاد محرميت مي نمايد چه اين عقد به اندازه ساعتي و يا مدتي طولاني باشد و منظور از ازدواج اين مسئله را هم شامل مي شود .))
حال بحث سر اينست آيا فردي که زماني متأهل بوده و ديگر متأهل نيست ازدواج موقت کند يا خير؟
من معتقدم بايد شرايط را بررسي نمود ، يک وقت شخص در موقعيتي قرار دارد که امکان ازدواج دائم براي او وجود دارد و اين شخص اگر ازدواج موقت نمايد به اعتقاد من بايد به يک روانپزشک مراجعه کند...
اما اگر امکان ازدواج دائم براي او وجود نداشته باشد و براي رفع مشکلات روحي و جسمي خود نياز به شريک داشته باشد بهتر است ازدواج موقت اما با چشمي باز داشته باشد و همانطور که دوست عزيزمان siminzare در انتهاي پست 49 تاپيک به آن اشاره کرده اند بايد مردان و زنان وقوع ازدواج موقت خود را بطور رسمي ثبت نمايند مگر در شرايطي که امکان آن نباشد (مثلا منطقه جنگي است و دسترسي به دفترخانه رسمي جهت ثبت و ضبط عقد به آساني امکان پذير نباشد و نيز وجود شاهدان عيني...).
من هم با عقد موقت بصورت ثبت محضري نکردن (جز موارد استثنا) براي ايندسته از افراد مخالفم و نوعي هوسراني تلقي مي کنم ، هر چند که عده اي از زنان و مردان هدفشان از ازدواج موقت تنها پرداختن به هوسراني است و موضاعاتي نظير احساسات و عواطف برايشان مهم نيست...
البته ناگفته نماند عده اي بيان مي کنند خوب اگر هدف هوسراني است پس چرا عقد موقت کردن؟ ، چرا از طريق ز*ن*ا خواسته هاي خود را اجابت نکنند...؟ ؛ همانطور که دوستان به مسئله ز*ن*ا در پستهاي گذشته اشاره کرده اند آثار و لطماتي دارد که به مرور زمان رخ مي نمايد و نيز چشم برزخي مي خواهد تا وضعيت و آثار واقعي و نتيجه عمل انسانهاي غافل از خدا که مرتکب چنين عمل وقيحي مي شوند بوضوح ديده شود چه اينکه عقلا و انديشمندان منصف هر فرهنگ و دين و سرزميني به وقحاحت و زشتي آن اشاره نموده اند...

من خود مهندس هستم و در صنعت هم ديده ام که هميشه سعي بر اينست که چنانچه شرايط اضطراري پيش آمد راهي براي کنترل و هدايت خطر وجود داشته باشد و يا اينکه در صورت خراب شدن قسمت کوچکي از سيستم ، کل سيستم براي تعمير و يا تعويض و ... از کار نيفتد و همچنان بکار خود ادامه دهد...
اين مثال را بيان کردم به جهت اينکه ازدواج موقت هم تنها وسيله اي است که انسان عاقل و فهيم (که توان ازدواج دائم ندارد و يا بخاطر عدم دسترسي به زن خود دچار اضطرار عقلي شده ) و در پيشگيري از گناه نياز به ازدواج دارد...
دوست خوبمان siminzare مثالي از مردي را آوردند که ... ، من فکر مي کنم ايشان کاري سنجيده و عقلايي کردند با آنکه شايد توان ازدواج موقت را هم داشتند و از اين دست افراد کم هم نيستند اما بخوبي به حرمت و قداست ازدواج دائم آگاهند و جهت ارج نهادن به زحمات شريک زندگي اشان حاضرند خود سختي ها را تحمل کنند...
من هم نمونه اي از اين افراد سراغ دارم که مردي ايراني ساکن در ينگه دنيا با آنکه همسرش دچار فلج شده و قادر به انجام وظايف زناشويي اش نيست و حتي از شوهر خود خواسته ازدواج ديگري بکند اما آن مرد بخاطر زحماتي که همسرش در طي زندگي مشترکشان متحمل شده خود را مديون همسرش مي داند و حاضر نيست ازدواج ديگري داشته باشد... ، اما هر کسي را توان اين جانفشاني ها نيست به اين نکته هم توجه فرماييد...، همه انسانها که عين هم آفريده نشده اند، همانطور که مي دانيد انسان موجودي مجرد نيست که از بدو خلقتش تکليفش روشن باشد ، انسان موجودي بين خير و شر است که بايد به کمک عقل و وحي خود را از گرداب شريت به اوج خيريت برساند همانطور که در قرآن و ساير کتب به انحاء گوناگون بيان شده است... لذا براي همه انسانها نمي توان يک نسخه از پيش تنظيم شده آنگونه که براي فرشتگان موجود است تنظيم کرد...
يه مثال بامزه بزنم گمون خوبه، کودکان با شنيدن نام دکتر به ياد آمپول و سرنگ و ... مي افتند و تا بيمار مي شوند به شدت با مراجعه به دکتر جهت درمان مخالفت مي کنند در حاليکه امروزه براي درمان يک بيمار راه هاي زيادي ممکن است باشد که الزاما نيازي به استفاده از آمپول وسرنگ و ... نباشد اما پروسه درماني ممکن است بدين نحو طولاني تر شود ولي اگر شخص به پزشک مراجعه نکند و اقدام به خوددرماني کند حتما به زيان خود عمل کرده و زماني فرا مي رسد که ديگر کاري از هيچ پزشکي ساخته نيست... (خر بيار و باقالي بار کن...)
علي اي حال ازدواج موقت چه خوب و چه بد ، بهتر از اينست که انسانها به عمل شنيع ز*ن*ا گرفتار شوند و يا خودارضايي و يا همجنس بازي نمايند...
در انتها يادآور مي شوم بايد به هر چيزي بصورت کامل نگاه کرد و شرايط و علل آن را بخوبي واکاوي نمود نه اينکه از ابتدا در موافقت و يا مخالفت با آن يک تنه به قاضي رفت...
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- همانطور كه قبلا خدمتتان عرض كردم به فرض آيه به قرآن هم و پيامبر اسلام برنگردد(كه فعلا به اشكال در اين زمينه نميپردازيم وشواهد تاريخي و آيات ديگر را مطرح نمي كنيم) باز هم در اصل مفهوم كه كافر بودن اين دسته از يهود را بيان كرده هيچ تفاوتي ندارد . صحبت بر سر اين بود كه طبق آيه نسيت بعضي اهل كتاب كافر هستند.
بازهم اشاره ميشود در مورد كساني از اهل كتاب كه حجت بر آنها تمام نشده مطلبي نگفتم. و كافر بودن يا نبودن ايشان موضوع صحبت نيست.
بگذارید اشاره ای کوتاه به بحث های قبل در این زمینه بکنم.
وقتی از شما پرسیدم چرا این بحث را مطرح کردید جواب دادید برای اینکه میخواهید این طور نشان دهید که اگر من برخی احکام قرانی رو قبول ندارم نشانه ای است از کفر من! بعد که من بحث را به صورت تعریف مفهوم کفر باز کردم مطلب را به این صورت بیان کردید که قران یهودیان را کافر دونسته که از پیامبر اطاعت نکردند و به او ایمان نیاوردند. حالا اینجور بیان میکنید که خوب شاید!! این اشاره به قران نباشد ولی به هر حال برخی از اهل کتاب کافر هستند. ( که اون هم جای بحث داره)
حالا من که اهل کتاب نیستم! کتاب رو هم انکار نمی کنم! پس ایا باز هم به نظر شما من کافر هستم؟
از طرف دیگه میگویید حجت بر عده ای از اهل کتاب تمام نشده! خوب شما این رو چطور تعریف میکنید؟ در چه صورتی حجت بر انها تمام میشود؟ دوست ارمنی من که با صراحت میگوید ما پیامبر اسلام رو قبول نداریم اونهم در حالی که در یک کشور مسلمان و تحت تعلیم و تربیت و اموزش اسلامی زندگی میکند ایا به نظر شما کافر است؟
اقلیت های مذهبی ما اگر پیامبر ما را قبول داشتند که خوب مسلمان میشدند. حجت در چه صورتی بر انها تمام میشود؟ مگر نه اینکه علمای اسلام معتقدند در صورتی که فرد با تمام بینات روبه رو گردد حجت بر او تمام میشود؟ مگر اقلیتهای مذهبی ایرانی با همه بینات مواجه نیستند؟ البته به مدد تبلیغات شبانه روزی رسانه های جمعی؟
باز هم به نظر شما حجت تمام نشده؟

2- نام پيامبر اسلام و مژده ظهور ايشان در نسخ قديمي و اصيل ترعهدين آمده است. اگر شما بدنبال كلمه "محمد" در كتب آسماني هستيد پس در اشتباه هستيد چرا كه به نام هاي متفاوتي از ايشان نام برده شده. براي همين مژده ظهور بوده كه شواهد تاريخي حاكي از مسلمان شدن بعضي از علماي مسيحيت و يهود پس از ظهور اسلام دارد.شايد از نظر شما اين دسته از يهود و مسيحيت به دين و ملت وپيامبر خود خيانت كردند!! و اگر آنها خيانت نكردند و كار درستي كردند پس بايد كار آنها براي ساير افراد عامي و غير عالم پس از خودشان الگو باشد. شما با اين نظر موافقيد؟ پس صحبت بمباران و موشك باران ديگر مطرح نيست . لطفا اگرميتوانيد كتابي از يك عالم شناخته شده كه در آن ذكر كرده باشد كه نام پيامبر اسلام انجيل يا تورات نبوده است را شاهد بياوريد.
برای بحث وجود نام پیامبر در کتابهای مقدس دیگر مذاهب جای بحث زیاد است. در مورد تورات دو نسخه مشابه و یکسان قدیمی نداریم . در واقع در قدیمی ترین نسخه های موجود تورات هم هماهنگی به چشم نمیخورد پس نام پیامبر شاید در یک نسخه امده باشد و شاید در یک نسخه نیامده باشد.
در کتابهای مسیحیان هم در چهار انجیل رسمی هیچ نامی که حتی به پیامبر اسلام اشاره کند نیامده! مگر در کتاب انجیا برنابا که مسیحیان اون رو قبول ندارند و ساخته و پرداخته مسلمانان میدانندش!
من کجا ادعا کردم که باید در کتاب های مذاهب دیگر به نام محمد اشاره شده باشد؟ اتفاقاً در همین کتاب برنابا به پیامبر اسلام با نام مسیا اشاره شده و گفته میشه که در تورات به نام احمد اشاره شده . ولی این اشاره ها در نسخه های غیر رسمی کتابهای مذهبی بوده!
انجیل برنابا پیش از ولادت پیامبر اسلام از سوی واتیکان تحریم شد و هرگز نسخه واحدی از تورات وجود نداشته. از سوی دیگر عدم نفوذ واتیکان و شوراهای یهودی در منطقه ای مانند عربستان باعث شده که نسخه های تحریم شده در این مناطق در دسترس باشد. بله در این اماکن نام پیامبر اسلام به صورتهای مختلف در کتابها امده بود ولی بازهم به دلیل انکه این کتابا در درجه اول در اختیار توده مردم نبوده و صرفاً در اختیار روحانیون مردم بوده عوام از این مباحث بی اطلاع بودند. از طرف دیگر میدانیم که سابقه مسلمان شدن اهل کتاب در اون دوران زیاد بوده. ولی نکته اینجاست تنها افرادی شجاعت تغییر مذهب رو داشتند ( کاملاً در صدر اسلام) که به این متون دسترسی داشتند و یا به این مباحث اشنایی داشتند.

اگر من گفتم نام پیامبر اسلام در کتابهای مذهبی نیامده اشاره ام دقیقاً به کتابهای رسمی در زمان حاضر بوده! و مدرکم هم خود این کتابها هستند. امروزه یک مسیحی یا یک یهودی با جستجو کردن تمامی کتاب های رسمی مذهب خود هیچ اثری از پیش بینی ظهور یک پیامبر جدید نمی یابد.

از یک رفتار شما خیلی تعجب میکنم! به راحتی عقایدی را برای من میتراشید که هرگز بیان نکرده ام! کجا گفتم افرادی که تعییر مذهب داده اند به دین و ملت و پیامبر خود خیانت کرده اند؟
از سوی دیگر اگر قرار است رفتار مسیحیان و یهودیان مسلمان شده برای همه عوام الگو باشد باید رفتار مسیحیان و یهودیان مسلمان نشده هم برای عوام الگو باشد. اینجا عوام به این دلیل عوام هستند که دنباله رو یک گروه خواص میشوند! گاهی بدون داشتن شناخت کافی!
از طرف دیگر این تئوری که عوام باید از دیگر همکیشان مسلمان شده خود تبعیت میکردند این باور را توسعه میدهد که الگو برداری بدون داشتن درک و شناخت از یک عمل ، کاملاً پسندیده و توصیه شده است.

اتفاقاً بحث بمباران اطلاعاتی و یا همان تبلیغات علی رغم بازی با کلمات غیر منصفانه شما همیشه در توسعه ادیان نقش مهمی رو بازی میکرده!
گسترش مسیحیت تحت تاثسر مبلغان مذهبی فراوان و فعال مسیحی رخ داده ( بمباران اطلاعاتی) و گسترش اسلام هم مدیون ورود اسلام به قاره ها توسط همین تبلیغات بوده!
مذاهب همیشه با تبلیغات توسعه داده شدند و با تبلیغات خودشون رو حفظ کردند. پس بحث بمباران اطلاعاتی هرگز منتفی نمیشود.


3
- چه خوب است كه انسان دنباله روي از نظر علما ي راستين و با عدالت مثل علماي بزرگ شيعه داشته باشد و آنقدر مغرور نباشد كه هر مساله اي را خود بخواهد بدون داشتن علم و صلاحيت كافي، كشف و اختراع كند!! و سپس نام عقل گرايي هم به آن بدهد.بايد بدانيد كه يكي از حوزه هايي كه عقل كاربرد محدود دارد حوزه احكام الهي است.قبلا هم اشاره شده كه حكم دادن فقط به خداوند بر ميگردد عالم شيعه با عقل حكم نميكند فقط با علم فقه احكام را استنباط ميكند. شما فرق بين خود حكم را با استنباط احكام را ميدانيد؟ خدا را شكر كه حال كه توفيق داشتن علم احكام را نداريم شعور پيروي از كسي كه برخوردار از اين علم است را داريم. وبنظر من پنهان شدن در زير سايه علم در مقابل آتش سوزان جهل عين عقل است.و شما هم كوشش كنيد كساني را كه از علما در استنباط احكام پيروي ميكنند را بدون فكر و عقل ندانيد كه انوقتنا خودآگاه خود را برتر از ميليونها شيعه تصور كرده ايد كه از جهل و تكبر ناشي ميشود كه از صفات شيطاني است.كه البته انشاءالله شما اينگونه نيستيد.
یک بار به دلیل مطرح شدن یک بحث دیگر در همین باشگاه کار به مباحثه در مورد اصالت عقل رسید. اول از همه قبول مذهب و ایمان اوردن همه و همه بر پایه استناد و مباحثات عقلی است. هیچ عالم مذهبی را پیدا نمیکنید که مجموعه ای از استنادات و تئوری های کاملاً عقل گرایانه در مورد اثبات حقانیت مذهب در استین نداشته باشد. پس نفس ایمان اوردن کاملاً بر پاشنه عقل می چرخد.
در درجه دوم بارها و بار ها و بارها در قران به اندیشیدن تعقل کردن فکرکردن و خرد ناب اشاره شده و انانکه می اندیشند از مرتبه بالایی برخوردار هستند.
در درجه سوم بیایید به روایات اسلامی نگاه کنیم که در انها اندیشیدن رو به مراتب ارزشمند تر از حتی عبادت بر شمردند.
پس اگر شما میفرمایید که نداشتن عقل و نیاندیشیدن در احکام عین توفیق الهی است کاملاً بحث دیگری است. چطور ممکن است فرد با تعقل ایمان بیاورد و پس از ایمان اوردن از او بخواهند این اتش عقل و خرد را خاموش کن و از این به بعد فقط پیرو باش! در خود کتاب که هرگز همچین اشاره ای نشده البته شاید شما فقهایی رو بشناسی که همچین توصیه ای به شما کردند!
من هرگز خود را دانا تر همه شیعیان تصور نکردم! این هم از ان دست ادعا هایی است که شما برای من میتراشید!
جناب خرسندی علم و عقل دو حوزه کاملاً متفاوت اما مرتبط هستند. شیعیان اگر در وحله اول مسلمان باشند به دفعات به اندیشیدن دعوت شده اند! در خود قران!!

از سوی دیگر مگر عالم شیعه چگونه استنباط میکند؟ میدانید که یکی از ابزارهای عالم شیعه عقل است؟ اگر من در تمامی احکام تعقل میکنم مگر کاری غیر از توصیه قران انجام میدهم؟ و از طرف دیگر مگر جوابی بدتر از " همینه که هست " برای سوالات مذهبی وجود دارد؟
چه خوب است که انسان خود به تمامی اعمال خود بیاندیشد و نه اینکه مسئولیت تمامی باورهای خودش رو به دوش فقها و علما بیاندازد!

اینجوری بگم براتون : اگه اون دنیا ازتون در مورد فلان عقیده پرسیدند و گفتی مرجع تقلیدم گفت اینجوری، بهت میگن بعداً از اونم میپرسیم ولی الان داریم از تو میپرسیم ! مگه خودت عقل نداشتی!

قران رو بخونید ببینید نظرش در مورد کسانی که به تعبیر قران نمیدونستند و از جاهلان بودند چیه! قران رو بیشتر قبول دارید یا نظر فقهای شیعه رو؟ گرچه من هیچ فقیهی رو ندیدم که بگه هیچ فکر نکنید و فقط از علما پیروی کنید همین برای مسلمانی کافیه!


4- شما كه به فكر و عقل خود آنقدر اصالت قائليد كه ميفرمائيد راجع به هر چيزي خود بايد درك كنيد و به آن برسيد خوب پس از نظر شما كار شيطان هم بايد خوب باشد وقتي خداوند به فزشتگان گفت در برابر انسان سجده كنيد او هم بنظر خودش اين حكم ،حكم غلطي بوده و براي همين سجده نكرد! و احتمالا ازنظر شما رفتار فرشتگان خيلي جاهلانه بوده كه بدون چون و چرا وبدون اين كه كاملا درك كنند اطاعت كردند!!
خیلی دوست دارم بدونم شما چطور اندیشیدن رو به عمل شیطانی وصله زدید! تعقل که یک عمل کاملاً پسندیده و توصیه شده در قران است چه ربطی داره به یک عمل شیطانی!
مگر اینکه نظر شما این باشه: خداوندا مارا از کسانی قرار بده که هرگز نمی اندیشند، زیرا شیطان می اندیشد!!!

بگذارید یک درخواست از شما بکنم! از طرف خودتون برای من عقیده نتراشید! من کجا گفتم افرین به شیطان که فلان کار رو کرده؟

به این تکه از حرفتون بیشتر نمیپردازم مگر اینکه اصرار داشته باشید من دقیقاً همچین نظری دارم!


5- خيلي جالب است ! پس قرار است كه در اين تاپيك مشروعيت را از صيغه بگيربد و آنرا تحريم كنيد.صيغه و ساير احكام مشروعيت خود را از خداوند گرفته،عالمان و دانشمندان وشاهان و يا ثروتمندان را قدرت بر سلب مشروعيت آن نيست .مثل اينكه يكي بگويد تاپيكي راه انداخته ايم وميخواهيم جلوي نور و حرارت دهي خورشيد را بگيريم!!! البته اين كارها از يك شخص محقق و پوينده وكسي كه خود را پشت سر علما پنهان نميكند، بعيد نيست. صحبت سازنده در مورد صيغه زيادميتوان مطرح كرد و فكر ميكنم شما در مورد اين تاپيك دچار انحراف شده ايد حكم از قبل و براي هميشه مشخص شده است پس نظريه دادن راجع به اصل حكم و اينكه الان مشروعيت دارد يا نه ،خود يك عمل نامشروع است.
میرسیم به بحث اینکه ایا باید صیغه را با خورشید مقایسه کنیم یا نه! قیاس شما کاملاً اشتباهه! در پستهای قبل مطالبی مطرح شد که شما الان اونها رو کاملاً فراموش کردید و حرفی ازشون نمیزنید!

مگر در قران برده داری به عنوان یک نظام اجتماعی تایید ضمنی نشده؟ خوب این به این معنی است که چون در قران برده داری وجود داشته ما باید برای احیای ان نظام تلاش کنیم چون یک نظام تایید شده از نظر قران بوده؟ ببینید مقایسه باید بین دو موضوع از یک جنس باشد!
مثلاً صیغه یک شکل ازدواج پیش از اسلام بوده که اسلام اون رو تایید ضمنی کرده ( تایید ضمنی چون قبلاً اشاره کردم تقوا پیشه کردن خیلی بیشتر توصیه شده)
برده داری هم نظام اجتماعی قبل از اسلام بوده که تایید ضمنی شده! ولی الان این نظام کاملاً مورد تقبیح تمامی کشورهای جهان قرار داره! بگذریم که هنوز این نظام غیر انسانی در بسیاری از نقاط دنیا ( مسلمان و غیر مسلمان) فعاله!

مثال دیگری هم مطرح کردم! طبق احکام همون فقهایی که شما معتقدید باید چشم و گوش بسته ازشون اطاعت کرد، زن فقط از اعیانی ارث میبرد!
ولی چند وقت پیش طبق مصوبه مجلس ( که به دلیل نظارت شورای نگه بان که در اسلامی بودن قوانینش نیست) زن از عرصه و اعیانی همزمان ارث میبرد!
به نظر شما این دو دستگاه یک عمل غیر مشروع انجام داده اند ! چون در هر حال انها هم به این صورت مشروعیت حکمی را که 1400 سال اجرا میشده زیر سوال برده اند.

از طرف دیگر مگر این نظر علما نیست که احکام بای با نیاز های روز متناسب باشند و عبارت مشهوری هم دارند "باب اجتهاد در فقه شیعه باز است"

مگر کم شنیدید از اصلاحاتی که در قانون دیه انجام شده؟
خوب به نظر شما همه احکام برای همیشه اعلام شده اند؟ علما با شما هم عقیده نیستند!
احکام باید به روز باشند و پاسخگوی نیازهای روز!


6- بنده كجا گفتم كه نمي دانم اهل كتاب را ميشود صيغه كرد ؟ من گفتم شما به كجا استناد كرديد كه خوب متوجه شدم به نظر فقها و علماي احكام.سوال بنده اينست كه شما كه گفتيد اعتقادي به احكام و رساله هاي احكام نداريد ظاهرا اينجا منافع حكم ميكند كه قبول داشته باشيد. لطفا در اين مورد كه چطور چيزي را كه قبول نداريد به آن استناد كرديد ،هم توضيح دهيد.والبته سوال مشابهي هم دارم و اينكه در بعضي موارد بعضي افراد بدون اطلاع يا مغرضانه مطلبي در اين تاپيك مطرح كردند مثلا كسي عنوان كرده كه" من نميدانم اين صيغه را از كجاي اسلام در آورده اند" و شما كه خود ادعا ميكنيد در اسلام وجود داشته از اين شخص تشكر كرديد!!! اين تشكر شما در تناقض با علم شما نيست؟
و من الله التوفيق
اولاً کاملاً واضح بود که من از خودم حکم درست نمیکنم!
دوماً اشاره من به یک حکم و صورت فقهی اون با بحث قبول داشتن و نداشتن اون دو مبحث کاملاً متفاوت هستند!
من با قوانین برده داری اشنا هستم ولی این قوانین رو قبول ندارم! شما با قوانین مثلاً اهل تسنن اشنا هستید ( شاید) ولی لزوماً سنی نیستید!

اگر من میگویم ازدواج موقت با اهل کتاب جایز است نقل حکم است و نه تایید ازدواج موقت!
من به این مطلب استناد کردم از ان جهت که گفته شما در مورد کافر بودن اهل کتاب رو رد کنم!

طبیعتاً اگر به عقاید خودم استناد میکردم شما قبول نمیکردید پس باید به عقاید شما استناد می کردم. این هم یک نکته خیلی مهم در زمینه مباحثه است. از اصولی استفاده کن طرفت انها را قبول داشته باشد!

در مباحثه مباحثه گر باید به اصول و باورهای طرف مقابل اشنایی داشته باشد.

راستی مگر شما قبول ندارید که مناظره گران مسلمان و ائمه با اهل کتاب با استفاده از نظرات خودشون مباحثه میکردند بدون اونکه اونها رو قبول داشته باشند!


در انتها ! بحث من درست بودن یا نبودن صیغه در زمان های گذشته نیست بلکه مطابقت اون با شرایط زمانی حال است!
طبق مثالهای بالا این بحث نامشروع حرام و یا ممنوع نیست!
شما بیا ثابت کن که صیغه مناسب با شرایط زمانی حال است! البته با استفاده از عقل! میدونید که عقل در قران محترم شمرده شده!

میرسیم به بحث تشکر کردن من از یک کاربر! دوست عزیز تشکر کردن من از یک کاربر نشانه تایید حرفهاش نیست! اگر دقت کرده باشید میبینید که من خودم منابع تسنن رو برای حرفم ارائه کردم بنابراین نظر اون کاربر رو قبول نداشتم و فقط از یک دکمه تشکر برای شرکت ایشون در بحث استفاده کردم!

شما شکایتی داری ؟ از این گذشته تشکر من از یک کاربر چه ربطی داره به علم من از اون پست؟ اینجا داری سفسطه میکنی!
 
آخرین ویرایش:

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
ً

ً

سلام به دوستان:smile:
.

.
.
در يکي از پستها (پست 37) از حضرت آيت الله صانعي استفتائي بيان شده که ايشان عنوان مي کنند در شرايط اضطرار اقدام به اين عمل شود...(بهتر است مروری مجدد به اين پست شود.)
من فکر مي کنم اگر به وضعيت فيزيولوژيکي مردان توجه شود و مشکلاتي که ما مردان با آنها درگير هستيم به صراحت بيان شود و همينطور وضعيت فيزيولوژي زنان و اينکه آنان با چه مشکلاتي رو به رو هستند قسمتي از بحث پاسخ داده خواهد شد.
از طرفي همگان بخوبي مي دانند افراط و تفريط در اميال و غرايض انسان را به قهقرا مي کشاند...
وقتي زيگموند فرويد با نظريه آزادي ارتباط جنسي در دنيا مطرح شد و علل بسياري از معضلات روحي و رواني و اجتماعي را عقده هاي جنسي بيان کرد طرفداران بسياري گرد او جمع شدند و به تبليغ آرا و نظريات فرويد برآمدند اما بعد از گذشت مدت کوتاهي وقتي آسيب هاي ناشي از آزادي روابط جنسي نمود عيني يافت عده اي از مبلغين به مخالفت با آن پرداختند و بعد از گذشت مدتي ديگر نظريات فرويد در اين باب مردود اعلام شد...
پس چاره چيست؟
.
.
.
مثلا کسي که در اثر حادثه اي دچار آسيب شده و توانايي اداره ي يک زندگي را ندارد، يا کسي که بخاطر پيش آمدهايي قادر نيست نيازهاي جنسي شريک زندگي خود را برآورده سازد آنوقت تکليف شريک زندگي اش چه مي شود؟
از اين دست مثال ها زياد است و مجالي به پرداختن به آنها نيازي نيست.

اولاً سلام دوست عزیز و ممنون از اینکه به این تاپیک اومدید! و بسیار ممنون از اینکه بحث رو ارام و بدون هیجان شروع کردید!
به دلیل طولا نی شدن پست و ایراد سیستم قسمتهایی از پست شما را پاک کردم که دوستان میتونند از پست اصلی اون رو بخونند.
بگذارید اول به مثال شما بپردازم! فردی که نمیتونه نیاز های جنسی همسر خودش رو پاسخ بده !
اولاً منظورتون کدوم همسره! مرد یا زن؟ اگر مردی نتونه نیازهای جنسی همسرش رو پاسخ بده حتماً نمیتونه نیازهای جنسی همسر موقتش رو هم پاسخ بده! پس این وسط این بحث پیش میاد که هر دو همسر قربانی میشوند! از این گذشته اکثر ( و نه همه ) این مشکلات راه حل پزشکی دارند!
اگر منظورتون زنی است که توانایی برطرف کردن نیازهای جنسی شوهرش رو نداره، دو راه حل وجود داره همون مدارا کردن و یا اگر به نظر شما این راه مناسب نیست، طلاق و ازدواج مجدد!

ضربه عاطفی که زن به دلیل ازدواج مجدد همسرش میخوره اونقدر زیاد هست که صربه عاطفی طلاق هرگز به گرد پاش نمیرسه! این رو با توجه به مسایل روز دادگاه های خانواده عرض میکنم!
خانواده ای که به دلیل ازدواج مجدد مرد متلاشی میشود ( از نظر عاطفی یا حقوقی) هرگز انسجام خود را به دست نمی اورد! مردی که به دلیل بر طرف کردن نیاز جنسی خود فرزندان و همسر خود را دچار بحران عاطفی میکند هرگز از سوی انها بخشیده نمیشود!

از طرف دیگر همه ما حتماً در اطراف خودمون مردانی رو دیدیم که با وجود بیماری همسرشون و یا دوری از اونها در مدت زمانهای طولانی، هرگز به طرف این قبیل اقدامات نمیروند! حداقل من این قبیل افراد رو زیاد دیدم!

از طرف دیگر اگر بحث نیاز جنسی مطرح باشه باید بگیم مردانی که به دلیل نوع کار از خانواده دور هستند هم خودشون حق ازدواج موقت رو دارند و هم همسرشون حق طلاق! چون این زنان هم نیاز جنسی دارند! ولی ایا همه روابط خانوادگی و عاطفی باید حول این نیاز جنسی بگردند؟

از سوی دیگر این دلایل خود به طور ضمنی این نکته رو تایید میکنه که ازدواج موقت فقط یک جنبه جنسی داره! مرد به دلیل نیاز جنسی به طرف ازدواج موقت میره و اصلاً بحث رابطه عاطفی با همسر موقت مطرح نیست! اگر همچین رابطه عاطفی مطرح بود شکل ازدواج دائم بود چون نفس رابطه عاطفی موقت نیست! نمیتونیم بگیم دو نفر برای یک ساعت با هم رابطه عاطفی دارند!



پس اگر کسي توان ازدواج دائمي نداشته باشد به اعتقاد شما چکار بايد بکند؟ خواهش مي کنم به عقل خود رجوع کنيد و نمونه اي از افرادي مذکور را در پيش خود مجسم کنيد و شرايط را بسنجيد؛ خواهش مي کنم آيه و حديث و روايت براي من بيان نکنيد....
من وقتي به اين مسايل بر مي خورم احساس مي کنم ازدواج موقت براي اين دسته افراد نياز است و نسخه گرفتار نشدن آنان به معصيت و معذب نبودن است...
توان ازدواج دائم رو نداشتن یعنی چه؟ این چه تعریفی از توان ازدواجه که شکل دائم رو شامل نمیشه ولی شکل موقت رو شامل میشه! منظور شما توانایی مالی است یا فیزیکی؟

در مورد توانایی مالی در ازدواج موقت مهریه ای وجود داره که باید فوراً پرداخت بشه! با توجه به عدم امنیت اقتصادی زن در این شکل ازدواج که از همسرش نه نفقه میگیرد و نه حق ارث دارد ( حتی در دوران اردواج) مبلغ این مهریه معمولاً شکلی است که طبقات توانمند از عهده اون بر میایند! یک فرد با درامد معمولی هرگز به این شکل از ازدواج دست نمیزند که تازه در صورت بچه دار شدن موظف به پرداخت هزینه های فرزند خودش هم باشد!

اگر منظور شما توانایی فیزیکی است، فردی که توانایی فیزیکی در رابطه دائم را نداشته باشد به همان صورت این توانایی را در رابطه موقت نیز ندارد! این فرد در صورتیکه از نظر پزشکی نتواند مشکل خود را حل کند مطمئن باشید با هزار بار ازدواج موقت هم نیازهایش برطرف نمیشود دقیقاً به این دلیل که مشکل این فرد کاملاً در مورد خودش است و نه توانایی همسر و یا همسرانش!

بنابراین اول تعریف کنید عدم امکان ازدواج دائم یعنی چه؟

راستی طبق این نظر شما اگر فردی همسر دائم داشته باشد و مشکلش فقط شهوت زیاد باشد مجوز ازدواج موقت را دارد؟



از ديگر موارد اينکه دانشمندان و روان شناسان چه پسران و چه دختران سالم و بي نقص را به شدت از ازدواج موقت منع کرده اند؛ همانطور که خواهر عزيزمان siminzare در پستهاي گوناگوني ازدواج موقت را خطري براي مسائل عاطفي انسانها بيان فرموده اند؛ بنده در اين خصوص موافقم اما حرفهايي هم هست که فکر مي کنم لازم به بيان هست:
همانطور که عرض کردم ازدواج موقت براي پسر و دختر نه تنها مفيد نيست بلکه آثار زيانبار بسياري به همراه دارد که از جمله کاهش عواطف به جنس مخالف، تنوع گرايي و زيربار نرفتن به تعهدات خود بعنوان شريک زندگي از آن جمله است...
پس همين جا عرض مي کنم ازدواج موقت براي پسر و دختر سالم و عاقل ( که هرگز تجربه ازدواج نداشته اند.) کاري عبث و ناسنجيده است و جز بدبختي و گرفتاري فايده اي ندارد...
((همانطور که مي دانيد جاري شدن عقد ايجاد محرميت مي نمايد چه اين عقد به اندازه ساعتي و يا مدتي طولاني باشد و منظور از ازدواج اين مسئله را هم شامل مي شود .))
این دقیقاً نکته ایه که هر وقت مطرح میکنم میشنوم که لازم نیست من مصلح اجتماعی باشم! البته نه از طرف شما بلکه از طرف برخی دوستانی که بی اعتقادی به ازدواج موقت رو عین کفر میدونند!


حال بحث سر اينست آيا فردي که زماني متأهل بوده و ديگر متأهل نيست ازدواج موقت کند يا خير؟
من معتقدم بايد شرايط را بررسي نمود ، يک وقت شخص در موقعيتي قرار دارد که امکان ازدواج دائم براي او وجود دارد و اين شخص اگر ازدواج موقت نمايد به اعتقاد من بايد به يک روانپزشک مراجعه کند...
اما اگر امکان ازدواج دائم براي او وجود نداشته باشد و براي رفع مشکلات روحي و جسمي خود نياز به شريک داشته باشد بهتر است ازدواج موقت اما با چشمي باز داشته باشد و همانطور که دوست عزيزمان siminzare در انتهاي پست 49 تاپيک به آن اشاره کرده اند بايد مردان و زنان وقوع ازدواج موقت خود را بطور رسمي ثبت نمايند مگر در شرايطي که امکان آن نباشد (مثلا منطقه جنگي است و دسترسي به دفترخانه رسمي جهت ثبت و ضبط عقد به آساني امکان پذير نباشد و نيز وجود شاهدان عيني...).
من هم با عقد موقت بصورت ثبت محضري نکردن (جز موارد استثنا) براي ايندسته از افراد مخالفم و نوعي هوسراني تلقي مي کنم ، هر چند که عده اي از زنان و مردان هدفشان از ازدواج موقت تنها پرداختن به هوسراني است و موضاعاتي نظير احساسات و عواطف برايشان مهم نيست...
باز هم همان بحث مطرح میشود که عدم امکان ازدواج دائم باید دقیقاً شرح داده شود.


البته ناگفته نماند عده اي بيان مي کنند خوب اگر هدف هوسراني است پس چرا عقد موقت کردن؟ ، چرا از طريق ز*ن*ا خواسته هاي خود را اجابت نکنند...؟ ؛ همانطور که دوستان به مسئله ز*ن*ا در پستهاي گذشته اشاره کرده اند آثار و لطماتي دارد که به مرور زمان رخ مي نمايد و نيز چشم برزخي مي خواهد تا وضعيت و آثار واقعي و نتيجه عمل انسانهاي غافل از خدا که مرتکب چنين عمل وقيحي مي شوند بوضوح ديده شود چه اينکه عقلا و انديشمندان منصف هر فرهنگ و دين و سرزميني به وقحاحت و زشتي آن اشاره نموده اند...

میرسیم به این نکته که این افراد چرا ز*ن*ا رو انتخاب نکردند؟ خوب از نظر شما ازدواج موقت یک ساعته چه تفاوتی با این عمل دارد؟

در مورد زمان های بلند تر باید بحث رو از نظر روانی مطرح کرد! فلان مردی که ازدواج موقت مثلاً 1 ساله انجام میده، گرچه گرفتار تنوع طلبی جنسی هست ولی از سر عادت مقید بر احکام هم هست! حتماً دیدید افرادی که از سر عادت نماز میخونند و یا اعمال مذهبی رو انجام میدهند! برای این افراد ز*ن*ا گناه هست ولی اصلاً مهم نیست که ازدواج موقت معضل اجتماعی است! خودشون رو برای فرزند احتمالی ازدواج موقت اماده نمیکنند چون اگر اصولاً قایل به همچین مسئولیتی بودند به دنبال ازدواج دائم میرفتند!


حتماً شنیدید این قبیل افراد توجیهشون برای عملشون اینه که میگن " خلاف شرع که نکردم!"

ولی نمیگن این شرع به شما نگفته همسر و فرزندانت رو نرنجون؟ این شرع به شما نگفته نا رضایتی همسر و ناراحتی فرزندان ارزش هیج لذتی رو نداره؟ این مساله حتی در مورد همسران دوم و سوم و چهارم دائم هم وجود داره!


من خود مهندس هستم و در صنعت هم ديده ام که هميشه سعي بر اينست که چنانچه شرايط اضطراري پيش آمد راهي براي کنترل و هدايت خطر وجود داشته باشد و يا اينکه در صورت خراب شدن قسمت کوچکي از سيستم ، کل سيستم براي تعمير و يا تعويض و ... از کار نيفتد و همچنان بکار خود ادامه دهد...
اين مثال را بيان کردم به جهت اينکه ازدواج موقت هم تنها وسيله اي است که انسان عاقل و فهيم (که توان ازدواج دائم ندارد و يا بخاطر عدم دسترسي به زن خود دچار اضطرار عقلي شده ) و در پيشگيري از گناه نياز به ازدواج دارد...
بحث توان ازدواج دائم رو دیگر مطرح نمیکنم. ولی دوست عزیز اشاره کردید مردی که از همسر خود دور است و در اضطرار نیاز جنسی است باید چه کار کند؟

من سه سوال میپرسم:
1. اگر به ازدواج موقت هم دسترسی نداشته باشد باید چه کار کند؟
2. همسر این مرد اگر دچار همان نیاز شد باید چه کار کند؟
3. مردی که به دلیل مشکلات فیزیکی توان برقراری ارتباط جنسی را ندارد باید چه کار کند؟


قبول دارید که از نظر فیزیولوژیکی تفاوتی بین نیازهای جنسی مرد و زن نیست!؟ تنها تفاوت اینجاست که زنان ما از نظر فکری و عاطفی به گونه ای تربیت میشوند که این نیاز رو از بعد روانی در خود سرکوب کنند ولی مردان تشویق میشوند که این نیاز را در خود ارضا کنند!




دوست خوبمان siminzare مثالي از مردي را آوردند که ... ، من فکر مي کنم ايشان کاري سنجيده و عقلايي کردند با آنکه شايد توان ازدواج موقت را هم داشتند و از اين دست افراد کم هم نيستند اما بخوبي به حرمت و قداست ازدواج دائم آگاهند و جهت ارج نهادن به زحمات شريک زندگي اشان حاضرند خود سختي ها را تحمل کنند...
من هم نمونه اي از اين افراد سراغ دارم که مردي ايراني ساکن در ينگه دنيا با آنکه همسرش دچار فلج شده و قادر به انجام وظايف زناشويي اش نيست و حتي از شوهر خود خواسته ازدواج ديگري بکند اما آن مرد بخاطر زحماتي که همسرش در طي زندگي مشترکشان متحمل شده خود را مديون همسرش مي داند و حاضر نيست ازدواج ديگري داشته باشد... ، اما هر کسي را توان اين جانفشاني ها نيست به اين نکته هم توجه فرماييد...، همه انسانها که عين هم آفريده نشده اند، همانطور که مي دانيد انسان موجودي مجرد نيست که از بدو خلقتش تکليفش روشن باشد ، انسان موجودي بين خير و شر است که بايد به کمک عقل و وحي خود را از گرداب شريت به اوج خيريت برساند همانطور که در قرآن و ساير کتب به انحاء گوناگون بيان شده است... لذا براي همه انسانها نمي توان يک نسخه از پيش تنظيم شده آنگونه که براي فرشتگان موجود است تنظيم کرد...
بله هر کس توان این جانفشانی ها را ندارد و ازدواج مجدد ( دائم یا موقت) هم ابزار و بهانه خوبی به ای افراد داده تا به ضربه عاطفی که به همسر خودشون میزنند وجهه شرعی بدهند!

ایا واقعاً شرع این ضربه روانی رو تایید میکند؟ و یا برخی دوستان به شدت متشرع فکر میکنند ایراد از فرهنگ زن است که ضربه عاطفی میخورد؟



يه مثال بامزه بزنم گمون خوبه، کودکان با شنيدن نام دکتر به ياد آمپول و سرنگ و ... مي افتند و تا بيمار مي شوند به شدت با مراجعه به دکتر جهت درمان مخالفت مي کنند در حاليکه امروزه براي درمان يک بيمار راه هاي زيادي ممکن است باشد که الزاما نيازي به استفاده از آمپول وسرنگ و ... نباشد اما پروسه درماني ممکن است بدين نحو طولاني تر شود ولي اگر شخص به پزشک مراجعه نکند و اقدام به خوددرماني کند حتما به زيان خود عمل کرده و زماني فرا مي رسد که ديگر کاري از هيچ پزشکي ساخته نيست... (خر بيار و باقالي بار کن...)
علي اي حال ازدواج موقت چه خوب و چه بد ، بهتر از اينست که انسانها به عمل شنيع ز*ن*ا گرفتار شوند و يا خودارضايي و يا همجنس بازي نمايند...
متاسفانه قیاس شما رو قبول ندارم! ازدواج موقت درمان نیست بلکه خودش نوعی بیماری است. این فقط نظر من نیست . بلکه نظر افرادیه که در این زمینه تخصصی دارند مثل حقوقدانان و یا جامعه شناسان!

من قبلاً به معضلاتی مانند انبوه فرزندان فاقد شناسنامه حاصل از ازدواج موقت اشاره کردم!
به انبوه پرونده های طلاق! به معضلات عاطفی به متلاشی شدن خانواده ها و ...!
خوب این روش با این عواقب درمان نیست بلکه ضد درمان است! برای درمان درد اگر به مخدر روی بیاری گرچه درد رو موقتاً تسکین میده ولی عواقبش بسیار درد ناک تر از خود درده!

در مورد فردی مجردی که میل به تسکین میل جنسی خودش داره بهترین راه ازدواج دائم هست با فردی که از نظر عاطفی هم بتونه اون رو حمایت کنه! همپین فردی برای حل مشکلات خودش نباید فقط به بعد جنسی قضیه نگاه کنه! شهوت جنسی رو میشه با هزاران روش حل کرد ولی نیاز و خلاً عاطفی رو نمیشه با قرص و دارو و کنترل نفس پر کرد!

ازدواج فقط بعد جنسی ندارد بلکه حتماً بعد عاطفی هم باید داشته باشد در حالی که فرم موقت صیغه و بده بستان مالی در عوض رابطه جنسی، این رابطه عاطفی رو نفی میکند!



در انتها يادآور مي شوم بايد به هر چيزي بصورت کامل نگاه کرد و شرايط و علل آن را بخوبي واکاوي نمود نه اينکه از ابتدا در موافقت و يا مخالفت با آن يک تنه به قاضي رفت...
در رابطه با ازدواج موقت تحقیق و واکاوی زیاد انجام شده و من هم مدتهاست در این زمینه مطالعه میکنم.
به ویژه در حوزه اسیبهای اجتماعی ازدواج موقت که خوب کم هم نیست! منتظر نظرات بیشتر شما هستم.
و امیدوارم بحث خوب و قویتری با هم داشته باشیم.
 

.:پدرام:.

عضو جدید
[FONT=&quot]با سلام خدمت [/FONT]siminzare[FONT=&quot] و سایر دوستان[/FONT] :smile:
[FONT=&quot]در خصوص اشکالاتی که بیان فرمودید در پاره ای موارد کاملا حق باشماست ، بنده هم نظراتی مطرح نمودم که برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی ناشی از این پدیده باشد همانطور که در تأیید بیانات شما در خصوص ثبت محضری ازدواج موقت.[/FONT]
[FONT=&quot]سعی می کنم با توجه به اشکالاتی که بیان فرموده اید آنچه از ذهن ناقص من می تراود پاسخگو باشم... [/FONT]
[FONT=&quot]در خصوص اینکه اگر مردی مشکل در برطرف کردن خواسته های جنسسی زن خود داشته باشد پس قاعدتا بهمین دلیل هم نباید ازدواج کند... در چنین شرایطی 2 حالت وجود دارد یا اینکه مرد از لحاظ عاطفی دچار سرخوردگی جنسی می شود (افسردگی جنسی) که بالطبع هرگز بدنبال شریک جدیدی نخواهد رفت و یا اینکه مرد بدون اینکه بخواهد از طریق معالجه پزشکی و به اعتقاد بنده از روی خودخواهی که نمی تواند زن خود ارضاء نماید در پی شریکی دیگر می رود و بعضا به سراغ ز*ن*ا می رود... که خوب این مسئله در خصوص زنانی که مشکل دارند هم کاملا صادق است...[/FONT]
[FONT=&quot]مواردی اتفاق افتاده که زنان شوهردار اقدام به ازدواج موقت نموده اند بی آنکه مردان متوجه باشند.(همانطور که می دانید همینکه زن بگوید شوهر ندارم برای وقوع عقد موقت کافیست.)[/FONT]
[FONT=&quot]از طرفی بعضی از مردان و زنان تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند که مشکلات سیستم تناسلی خود را با پزشکان مطرح کنند و نوعی غرور کاذب و یا احساس شرم کاذب باعث می شود که ناخواسته به زندگی خود آسیب بزنند... ؛ اما از این بین هم عدهای هستند که در ارضای نیازهای جنسی خود به هر راهی متوسل می شوند...[/FONT]
[FONT=&quot]مسئله آسیب های عاطفی که یک زن در مواجهه با یک رقیب عاطفی بدان دچار می شود بنده آنگونه که شما مدنظرتون هست را قبول ندارم اما منکر این مسئله هم نیستم که در ادامه عرض می نمایم...[/FONT]
[FONT=&quot]حال من از شما سوالی می پرسم ، آیا مرد و یا زنی که ز*ن*ا و یا خودارضایی و یا همجنس بازی می کند به شریک زندگی اش هم می گوید که من اهل ... هستم یا به نوعی از افشای آن جلوگیری می کند؟[/FONT]
[FONT=&quot]اگر هردو طرف وضعیت مناسبی در این خصوص نداشته باشند بی پروا به یکدیگر می گویند و حتی در بعضی موارد اقدام به رقابت با هم می کنند...[/FONT]
[FONT=&quot]پس بحث احساسات عاطفی کن لم یکن در اینحالت می شود.[/FONT]
[FONT=&quot]در پست قبلی بنده به مسئله فیزیولوژیکی زن و مرد اشاره کردم ، در اینجا کمی بحث را بازتر می کنم ، مردان بخاطر ساختار دستگاه تناسلی اشان و نیز هورمون های جنسی مردانه بطور طبیعی با اندک هیجانی دچار برانگیختگی احساسات شهوانی می شوند ولی در زنان بخاطر نوع ساختار دستگاه تناسلی اشان و نوع هورمون های جنسی اشان مدت زمانی که نیاز است دچار برانگیختگی احساسات شهوانی شوند طولانی تر است و در عین حال مدت زمانی که مرد می تواند از لذت جنسی بهره مند باشد بسیار کوتاهتر از یک زن است و همینطور لذتی که زن از ارتباط جنسی سالم بهره می برد چند برابر یک مرد است... ؛ غرض از بیان این مطلب ( البته برای افراد سالم است ) اینست که طبق پست قبلی ام و با توجه به پست 37ام مردان ناخواسته میل به مراتب بیشتری به انجام رابطه جنسی دارند ( و البته این نکته را هم بیان کنم که طبق قوانین اسلام وظیفه یک زن در زندگی مشترک در وهله اول تأمین نیازهای جنسی همسر خود است و باقی مسایل از نظر اهمیت در جایگاه های بعدی قرار می گیرد و حتی در دادگاه های خانواده مردان حقی بنام حق تمکین برایشان وجود دارد...) و اگر بدلایل گوناگون دچار اضطرار نباشند لزومی به ارتباط جنسی با غیر همسر اصلی خود (در صورت داشتن) ندارند... از طرفی اگر مردی به اضطرار مبادرت به ازدواج موقت نماید با توجه به مشکلات عاطفی که صد البته می تواند دامنگیر همسر(در صورت داشتن) و ... شود باید از بیان آن خودداری نماید ؛ در پاره ای موارد هم که زن قادر به تمکین شوهر خود نیست و یا به جهت عدم باردار شدن، مشاهده شده که زن حتی علیرغم میل باطنی خود اقدام به همسریابی برای شوهر خود نموده است... [/FONT]
[FONT=&quot]ازدواج موقت بالذات در وهله اول جهت ارضای میل جنسی است و نه کمبود احساسات و عواطف (ولی موارد عاطفی هم دارد که بعدا ذکر می نمایم) به استثنای ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب... ، در پاره ای موارد هم که زن از اخلاق و کردار مناسبی برخوردار نبوده و یا در طول چند سال از احساسات و عواطفش در مقابل همسرش به گونه ای کاسته شده که به اصطلاح همدیگر را فقط دارند تحمل می کنند و یا اینکه زن ناشزه قلمداد شود ( با تأیید دادگاه ) مرد می تواند اقدام به ازدواج مجدد نماید.(البته من احساس می کنم در این حالت اگر مرد ازدواج موقت نماید بهتر باشد به لحاظ اینکه اولا در ازدواج موقت اجازه همسر مرد لازم نیست و دوما طلاق در ازدواج موقت سهل است... شاید همسر اصلی مرد با وقوع عقد موقت در رفتار خود تجدید نظر نماید و متمایل به زندگی شود...) [/FONT]
[FONT=&quot]بحثی را نیز در پست قبلی مطرح نمودم با مضمون اینکه عده ای قادر به ازدواج دائمی نیستند ، برای مثال نوجوانی که در ابتدای سن بلوغ گرفتار نوعی سرطان شده است و چندان از عمرش باقی نمانده... ؛ خود را به جای چنین افرادی بگذارید... آیا انصاف است این افراد پیش از مرگشان از بالاترین لذت جسمی (لذت جنسی) محروم بمانند؟!!! ، مسلما کمتر کسی حاضر است با چنین افرادی ازدواج دائم داشته باشد... پس یکی از مصادیق اضطرار در این نوع حالات بروز می نماید...[/FONT]
[FONT=&quot]در پاسخ به این سوال که :[/FONT]
[FONT=&quot]راستی طبق این نظر شما اگر فردی همسر دائم داشته باشد و مشکلش فقط شهوت زیاد باشد مجوز ازدواج موقت را دارد؟[/FONT]
[FONT=&quot]بنده معتقدم این شخص باید به پزشک مراجعه نماید تا با کمک دارو شهوتش را کنترل کند چراکه شهوت بسیار در وهله اول فرد را همچون غده سرطانی قربانی خواهد کرد...[/FONT]
[FONT=&quot]در پستهای بسیاری از شما دیده ام که می خواهید بین ز*ن*ا و ازدواج موقت (فرضا از نوع یک ساعته) یک ارتباط منطقی برقرار کنید و ازدواج موقت را همسطح و همتراز ز*ن*ا از لحاظ ارضای نیازهای جنسی قلمداد کنید...[/FONT]
[FONT=&quot]به ظاهر حق با شماست اما در وهله اول من شما را به پست قبلی ام ارجاع می دهم و نیز همین طور به عاقبت ظاهری افرادی که روابط نامشروع دارند و ... جالب است که بسیاری از زنان ازدواج موقت را معضل اجتماعی قلمداد می کنند در حالیکه ارتباط با نامحرمان ، طرز آرایش ها ، طرز پوشش ها و ... را معضل نمی دانند و آنها را به نوعی حق خود می پندارند.[/FONT]
[FONT=&quot]برای مثال زنان و دختران بسیاری حاضر نیستند پوشش خود را آنگونه که در قرآن ذکر شده رعایت نمایند و با چادر که پوشش ملی یک زن ایرانی است (نه پوشش رسمی یک زن مسلمان) به مخالفت برمی خیزند و ... و به انحاء مختلف قصد جلوه نمایی دارند و با این رفتار خواسته و یا ناخواسته خود سعی در جلب نظر مردان دارند... چرا جلب نظر زنان تنها برای شوهرانشان نباشد ... و خود می دانید که یکی از گناهانی که مردان به آن مبتلا هستند گناه چشم چرانی است و همیشه مردان مریض بدنبال تازه ها و ... هستند. [/FONT]
[FONT=&quot]زنان انتظار دارند که همسرانشان فقط به آنها نگاه کنند و بدنبال زنان دیگری نباشند البته این بسیار خوب است اما وقتی زنان خود به اعتقادات خود عمل نمی کنند چه حقی دارند که بخواهند مردانشان هم به خواسته آنان توجه نمایند؟ [/FONT]
[FONT=&quot]زنان تا پیش از مراسم جشن عروسی خود را برای همسرانشان با بهترین آرایش ها می آرایند تا دلبری کنند در حالیکه بندرت پیش می آید در طول زندگی مشترک چنین کاری بکنند اما اگر زنی بخواهد به خیابان پا بگذارد باید حتما خود را آرایش کند، اگر به فلان مهمانی و یا مجلس و یا جشنی بخواهد برود باید فلان لباس با فلان آرایش را داشته باشد... اما وقتی همسر این زن از او می خواهد خودش را آرایش کند و یا ... چندان به این مسئله توجهی نمی کند... و با اینگونه رفتارها احساسات و عواطف مردان خود را به بازی می گیرند...[/FONT]
[FONT=&quot]تمام این جزئیاتی که از لحاظ زنان حتی به حساب نمی آید برای مردان آسیب های روحی و روانی را بوجود می آورد که متمایل به زنان دیگر شده و خواهان داشتن ارتباط با آنان می شود و بعضا شاهد ارتباطات نامشروع هستیم ...[/FONT]
[FONT=&quot]بالطبع اگر مردی هم خواسته های منطقی و عرفی همسر خود را مراعات ننماید باعث سرخوردگی و شکست احساسات و عواطف خواهد شد و باعث ایجاد روابط نامشروع ان زن با مردان دیگر می شود...[/FONT]
[FONT=&quot]خداوند حکیم زنان را بالذات با حیا آفریده و به نقل از معصومی حیای زن هفت پرده دارد که اگر تمام آن پرده ها از زن گرفته شود به سوی فسق و فجور کشیده می شود...[/FONT]
[FONT=&quot]در عین حال مردان از حیای بسیار کمتری نسبت به زنان برخوردارند و این از حکمت های خلقت جنس نر است...[/FONT]
[FONT=&quot]من معتقدم که شما باید به این نکته هم توجه کنید که چرا بعضی از مردان متأهل گرایش به زنان دیگر پیدا می کنند ...، من فکر می کنم وقتی مردی از سوی زن خود آنگونه که انتظار محبت دارد مورد مهرورزی قرار نمی گیرد سعی در رفع خلاء عاطفی می نماید و حتی برای ساعتی هم که شده و حتی برای صرف یک چای با زنی که این مشکل او را برطرف سازد حاضر است وقت خود را بگذراند و از طرفی وقتی شرایط مهیا باشد ارضای جنسی و... هم درتکمیل این ارتباط و رفع خلاءهای موجود برای آن مرد و زن بسیار جذابتر خواهد بود...[/FONT]
[FONT=&quot]شما دائم بیان فرموده اید که چرا به وضعیت عاطفی همسر و فرزندان مردی که ازدواج موقت نموده دوستان توجهی ندارند.... (البته بنده در این مورد با شما موافقم و نمونه هایش را به عینه هم دیده ام) ، من به شما می خواهم بگویم چرا ، واقعا چرا مردی که متأهل است و همسر دارد و دچار اضطرار نمی باشد اقدام به ازدواج موقت می نماید؟؟؟[/FONT]
[FONT=&quot]برای چنین مردانی بنده معتقدم باید این مثل را مدنظر داشته باشیم که (( پیشگیری بهتر از درمان است...)) ، وقتی زنی به وظایف خود آنگونه که باید و شاید عمل نمی کند و با همسر خود رفاقت کاملی ندارد نمی تواند انتظار داشته باشد همسرش هم متعهد به زندگی مشترک باشد...[/FONT]
[FONT=&quot]معتقدم ازدواج موقت راهکاری است جهت برون رفت از معضلاتی همچون ز*ن*ا ، خود ارضایی و همجنس گرایی که اشاراتی به رخداد چنین حوادثی منجر می شود اما باید بصورت منطقی و با لحاظ شرایط محقق شود و آسیب های اجتماعی آن هم بخوبی بررسی شود.[/FONT]
[FONT=&quot]متأسفانه دیدگاه به شدت منفی که در خصوص ازدواج موقت در میان زنان ما وجود دارد جامعه را به سوی چنین اعمال شنیعی (ز*ن*ا ، خود ارضایی و همجنس گرایی) سوق داده و مستحضر هستید که چه عواقب هولناکی در اینگونه مسایل برای آدمی وجود دارد... [/FONT]
[FONT=&quot]زنان می گویند ازدواج موقت تنها به نفع مردان است و زن همانند برده ای در اختیار مرد است در حالیکه این مسئله با تعاریف موجود در ازدواج دائم مصداق پیدا می کند؛ در حالیکه در ازدواج موقت زن می تواند شرط کند که همبستری وجود نداشته باشد پس صرف ارضای میل جنسی را هم می توان منتفی دانست... [/FONT]
[FONT=&quot]من شما را به قوانین و احکام موجود و تفاوت های موجود در بین عقود دائم و موقت ارجاع می دهم ، مرور آنها شاید خالی از لطف نباشد...[/FONT]
[FONT=&quot]یکی از اشکالاتی که زنان در عقد موقت مطرح می کنند عدم ارث بردن از همسر موقت هستند که معتقدم با بررسی قوانین موجود بین عقود دائم و موقت و تفاوتهای حاکم به علت آن پی ببرید....[/FONT]
[FONT=&quot]حال سوالی مطرح می کنم و از شما دوستان می خواهم جواب آن را بدهید...[/FONT]
[FONT=&quot]چرا سهم الارث زن نصف مرد است؟ (به قول عوام مرد 2 تا می برد و زن یکی؟)[/FONT]:)
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]
با سلام خدمت siminzare و سایر دوستان file:///C:/DOCUME%7E1/Simin/LOCALS%7E1/Temp/msohtmlclip1/02/clip_image001.gif
در خصوص اشکالاتی که بیان فرمودید در پاره ای موارد کاملا حق باشماست ، بنده هم نظراتی مطرح نمودم که برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی ناشی از این پدیده باشد همانطور که در تأیید بیانات شما در خصوص ثبت محضری ازدواج موقت.
سعی می کنم با توجه به اشکالاتی که بیان فرموده اید آنچه از ذهن ناقص من می تراود پاسخگو باشم...
در خصوص اینکه اگر مردی مشکل در برطرف کردن خواسته های جنسسی زن خود داشته باشد پس قاعدتا بهمین دلیل هم نباید ازدواج کند... در چنین شرایطی 2 حالت وجود دارد یا اینکه مرد از لحاظ عاطفی دچار سرخوردگی جنسی می شود (افسردگی جنسی) که بالطبع هرگز بدنبال شریک جدیدی نخواهد رفت و یا اینکه مرد بدون اینکه بخواهد از طریق معالجه پزشکی و به اعتقاد بنده از روی خودخواهی که نمی تواند زن خود ارضاء نماید در پی شریکی دیگر می رود و بعضا به سراغ ز*ن*ا می رود... که خوب این مسئله در خصوص زنانی که مشکل دارند هم کاملا صادق است...
مواردی اتفاق افتاده که زنان شوهردار اقدام به ازدواج موقت نموده اند بی آنکه مردان متوجه باشند.(همانطور که می دانید همینکه زن بگوید شوهر ندارم برای وقوع عقد موقت کافیست.)
از طرفی بعضی از مردان و زنان تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند که مشکلات سیستم تناسلی خود را با پزشکان مطرح کنند و نوعی غرور کاذب و یا احساس شرم کاذب باعث می شود که ناخواسته به زندگی خود آسیب بزنند... ؛ اما از این بین هم عدهای هستند که در ارضای نیازهای جنسی خود به هر راهی متوسل می شوند...
سلام
ببینید دوست عزیز من از این متن فقط شرایطی را برداشت میکنم که مرد یا زن طی ان دست به خیانت میزند! ( برای مرد ازدواج مجدد) ولی منطقی در اون نمیبینم!

برای مثال به مردی اشاره کردید که از روی خودخواهی به دنبال شریکی دیگری میرود! خوب ایا این برای تایید لزوم وجود ازدواج موقت بود؟

ببخشید ولی من باید اعتراف کنم دقیقاً متوجه منظور شما از این قسمت نشدم!

بله متاسفانه فرهنگ غاطی وجود دارد که زنان و مردان مشکلات جنسی خودشون رو به ندرت با پزشک مطرح میکنند و این نکته مایه اصلی بخش زیادی از مشکلات خانوادگی در ایران است.

برداشت من به این صورته که شما ازدواج مجدد ( دائم و وقت ) را در این شرایط ( دقیقاً شرایط بالا) تایید نمیکنید! درسته؟

[/FONT]
[FONT=&quot]مسئله آسیب های عاطفی که یک زن در مواجهه با یک رقیب عاطفی بدان دچار می شود بنده آنگونه که شما مدنظرتون هست را قبول ندارم اما منکر این مسئله هم نیستم که در ادامه عرض می نمایم[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT]
[FONT=&quot]

شما فک میکنید مد نظر من چه چیزی هست؟
احساس مورد خیانت واقع شدن بدترین ضربه عاطفی را به زنان وارد میکند. زنی که عاطفه احساسات روح و روان خودش رو با همسرش قسمت میکنه و در عوض میبینه که مرد به دلیل شهوت جنسی به دنبال رابطه جدیدی میره بزرگترین ضربه عاطفی رو به زن میزنه!

از زنان اطراف خودتون در این مورد بپرسید! از ازدواج مجدد همسرشون چه برداشتی میکنند!

و از شما به عنوان یک فرزند سوال میکنم! اگر بفهمید پدر، خانواده دومی هم دارند ( با عرض معذرت شمای نوعی) چه برخوردی میکنید؟ نصف مال من نصف مال تو؟؟!!


[/FONT]
[FONT=&quot]حال من از شما سوالی می پرسم ، آیا مرد و یا زنی که ز*ن*ا و یا خودارضایی و یا همجنس بازی می کند به شریک زندگی اش هم می گوید که من اهل ... هستم یا به نوعی از افشای آن جلوگیری می کند؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]

رابطه این سوال شما رو با بحث ازدواج مجدد درک نمیکنم! من هر نوع خیانت در ازدواج رو قبول ندارم! این از بحث زنا! و طبیعتاً پنهان کردن این رابطه چیزی ار قبح اون کم نمیکنه!
خود ارضایی رو نوعی بیماری میدونم که فرد به دلیل عدم ارضا انجام میده! این فرد بیشتر یک بیمار هست تا یک گناه کار! در مورد خود ار ضایی و اون مورد دیگر رابطه اون رو با ازدواج موقت نمیفهمم؟؟!!

منظورتون غیر اخلاقی بودن این اعمال در عین همسر داشتنه؟ بله طبیعتاً من به عنوان یم فرد با افکار و عقاید خودم میتونم فقط یک نظر در این مورد داشته باشم که اونهم غیر اخلاقی بودن این رفتاره!

از این جواب میخواهید به کجا برسید؟

[/FONT]
[FONT=&quot]اگر هردو طرف وضعیت مناسبی در این خصوص نداشته باشند بی پروا به یکدیگر می گویند و حتی در بعضی موارد اقدام به رقابت با هم می کنند[/FONT][FONT=&quot]...
پس بحث احساسات عاطفی کن لم یکن در اینحالت می شود.
[/FONT]
[FONT=&quot]

خوب فرض کنیم که اینطور باشد! باز هم اصلاً درک نمیکنم منظور شما از بیان این حالت خاص چیست؟ رفتار هر دو طرف حتماً غیر اخلاقی است.

و در مورد احساسات عاطفی! در این شرایط به عقیده من احساساتی بین دو فرد وجود ندارد که بخواهد ضربه بخورد و یا نه!

دوست من بحث احساسات ضربه خورده را در شرایط خیانت یک طرفه مطرح کردم!

بله زن و مردی که هر دو به هم خیانت میکنند چیزی به عنوان رابطه زناشویی بین خود باقی نگذاشته اند که بخواهیم از ضربه به ان صحبت کنیم!

دوست عزیز بحث در مورد لزوم وجود ازدواج موقت بود و این که شما اون رو در شرایط خاص برای مرد لازم دونستید!

قرار بود اون شرایط خاص رو مطرح کنید و بیان کنید چرا ازدواج موقت ضروری است!

در پست قبلی بنده به مسئله فیزیولوژیکی زن و مرد اشاره کردم ، در اینجا کمی بحث را بازتر می کنم ، مردان بخاطر ساختار دستگاه تناسلی اشان و نیز هورمون های جنسی مردانه بطور طبیعی با اندک هیجانی دچار برانگیختگی احساسات شهوانی می شوند ولی در زنان بخاطر نوع ساختار دستگاه تناسلی اشان و نوع هورمون های جنسی اشان مدت زمانی که نیاز است دچار برانگیختگی احساسات شهوانی شوند طولانی تر است و در عین حال مدت زمانی که مرد می تواند از لذت جنسی بهره مند باشد بسیار کوتاهتر از یک زن است و همینطور لذتی که زن از ارتباط جنسی سالم بهره می برد چند برابر یک مرد است... ؛ غرض از بیان این مطلب ( البته برای افراد سالم است ) اینست که طبق پست قبلی ام و با توجه به پست 37ام مردان ناخواسته میل به مراتب بیشتری به انجام رابطه جنسی دارند ( و البته این نکته را هم بیان کنم که طبق قوانین اسلام وظیفه یک زن در زندگی مشترک در وهله اول تأمین نیازهای جنسی همسر خود است و باقی مسایل از نظر اهمیت در جایگاه های بعدی قرار می گیرد و حتی در دادگاه های خانواده مردان حقی بنام حق تمکین برایشان وجود دارد...) و اگر بدلایل گوناگون دچار اضطرار نباشند لزومی به ارتباط جنسی با غیر همسر اصلی خود (در صورت داشتن) ندارند... از طرفی اگر مردی به اضطرار مبادرت به ازدواج موقت نماید با توجه به مشکلات عاطفی که صد البته می تواند دامنگیر همسر(در صورت داشتن) و ... شود باید از بیان آن خودداری نماید ؛ در پاره ای موارد هم که زن قادر به تمکین شوهر خود نیست و یا به جهت عدم باردار شدن، مشاهده شده که زن حتی علیرغم میل باطنی خود اقدام به همسریابی برای شوهر خود نموده است...
بله کیفیت و نوع رابطه جنسی برای زنان و مردان متفاوت است ولی کاملاً پوشاننده هم است.
بله !
تعریف تمکین در اسلام همان چیزی است که شما ذکر کردید و در رابطه سالم زناشویی این رابطه به صورت یک میل دوسویه مطرح میشود که برای هیچ یک ضرری نداشته باشد.
زن تا زمانی ملزم به تمکین است که برای او ضرر نداشته باشد.
البته فرض کنید که زن به دلایل عاطفی و یا هر دلیل دیگر ( به جز دلایلی نظیر ضرر جسمی) از همسر خود اطاعت نکند در این صورت وی صرفاً حق نفقه را از دست میدهد!

این مساله جای بحث دارد و به غیر از جنبه های حقوقی و فقهی جنبه های اجتماعی و روانی هم دارد که اگر شما مایل بودید به ان خواهیم پرداخت.

فرمودید "از طرفی اگر مردی به اضطرار مبادرت به ازدواج موقت نماید" منظور از این اضطرار چیست؟ ان شرایط حاد و فوق طبیعی که مرد در آن هیچ گریز دیگری جز خیانت به خانواده خود را ندارد چیست؟ بحران شهوت؟

در ثانی ! بیان کردید که مرد باید از بیان ازدواج مجدد خود خود داری کند! این حکم فقه است یا قانون؟
اگر مرد از همسر موقت خود دارای فرزند شد انوقت چه؟ البته نیازی به تذکار نیست که مردان اصولاً حتی برای فرار از بیان حقیقت به همسر دائم خود رزند خود از همسر موقتشان را انکار میکنند و به همین دلیل است که تعداد زیاد کودکان بی شناسنامه ناشی از ازدواج موقت در ایران تبدیل به یک معضل اجتماعی شده است.

اما بانوانی که برای همسر خود به دنبال همسر جدید میگردند! خوب دوست عزی لابد انتظار ندارید برای این زنان کف بزنیم!

دوست من اگر زنی در زندگی خود با همسرش دچار مشکلات عاطفی و یا جنسی شد یک راه حل مناسب وجود دارد و ان هم طلاق است.
هیچ لزومی ندارد زنی خود را درگیر و متعهد زندگی مردی بکند که برای مشکلات وی ارزشی قایل نیست! اگر زن توان بارداری ندارد میتوان دو راه حل ارائه کرد:
1. فرزند خواندگی ( قبول سرپرستی یک کودک بی سرپرست)
2. طلاق ( ازاد کردن همسری که داشتن فرزند با نسب صحیح بیولوژیکی را به حفظ رابطه با همسرش ترجیح میدهد)

زن کالای اطفای میل جنسی نیست که با مهریه خریداری شود و با نفقه ملزم به اطاعت! دو همسر باید پشتیبان عاطفی و روانی برای یکدیگر باشند و طبیعتاً نه فقط در شرایط خوشی و سلامتی بلکه بیشتر در زمان بیماری و ناتوانی!

پاسخ زنی که در تمامی لحظات سخت زندگی همسرش همراه وی بوده حتماً ازدواج مجدد به دلیل اطفای عطش جنسی نیست.


[/FONT] [FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ازدواج موقت بالذات در وهله اول جهت ارضای میل جنسی است و نه کمبود احساسات و عواطف (ولی موارد عاطفی هم دارد که بعدا ذکر می نمایم) به استثنای ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب... ، در پاره ای موارد هم که زن از اخلاق و کردار مناسبی برخوردار نبوده و یا در طول چند سال از احساسات و عواطفش در مقابل همسرش به گونه ای کاسته شده که به اصطلاح همدیگر را فقط دارند تحمل می کنند و یا اینکه زن ناشزه قلمداد شود ( با تأیید دادگاه ) مرد می تواند اقدام به ازدواج مجدد نماید.(البته من احساس می کنم در این حالت اگر مرد ازدواج موقت نماید بهتر باشد به لحاظ اینکه اولا در ازدواج موقت اجازه همسر مرد لازم نیست و دوما طلاق در ازدواج موقت سهل است... شاید همسر اصلی مرد با وقوع عقد موقت در رفتار خود تجدید نظر نماید و متمایل به زندگی شود[/FONT][FONT=&quot]...)[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]اگر ازدواج موقت در برخی شرایط برای اطفای میل جنسی در مقابل پرداخت پول است پس لطفاً توضیح دهید فرق ان با ز*ن*ا چیست؟[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]اگر مردی برای اطفای نیاز جنسی خود در ازای مبلغی پول که نقداً پرداخت میشود برای 1 ساعت بدن زنی را بخرد و در اختیار بگیرد شما بگویید فرق این رابطه با ز*ن*ا چیست؟ [/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]اگر زنی پس از چند سال نسبت به همسر خود بی میل شد ایا باید تنبیه شود؟ در این حال بر خلاف شما من معتقدم زن و شوهر باید طلاق بگیرند! زنی که همسرش را تحمل میکند حق دارد به یک رابطه تحمیلی پایان دهد[/FONT][FONT=&quot]!

فرمودید شاید زن تنبیه شود و متمایل به زندگی شود! دوست من یک زن به نظر شما چه جایگاهی در خانه دارد! فردی که اولین و مهمترین وظیفه اش اطفای نیازهای جنسی همسرش است و اگر کوتاهی کرد باید تنبیه شود؟
تعریف این چنین موجودی از نظر من با یک کارگر جنسی یکسان است! ن موجودی عاقل و صاخب اختیار است که اگر نسبت به زندگی بی میل شد باید حق اتمام این رابطه را داشته باشد!
از سوی دیگر اگر مردی نسبت به زندگی بی میل شد چه باید کرد؟ من باز هم می گویم طلاق ولی پاسخ شما ازدواج مجدد زن نمیتواند باشد.

[/FONT]
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بحثی را نیز در پست قبلی مطرح نمودم با مضمون اینکه عده ای قادر به ازدواج دائمی نیستند ، برای مثال نوجوانی که در ابتدای سن بلوغ گرفتار نوعی سرطان شده است و چندان از عمرش باقی نمانده... ؛ خود را به جای چنین افرادی بگذارید... آیا انصاف است این افراد پیش از مرگشان از بالاترین لذت جسمی (لذت جنسی) محروم بمانند؟[/FONT][FONT=&quot]!!! ، مسلما کمتر کسی حاضر است با چنین افرادی ازدواج دائم داشته باشد... پس یکی از مصادیق اضطرار در این نوع حالات بروز می نماید...
[/FONT]
[FONT=&quot]این دلیل بدترین دلیلی بود که من به عمرم شنیده ام! خوب باید چه بکنیم ؟ به دنبال زنی بگردیم ( دختر را پدرش اجازه نمیدهد به عقد یک جوان دم مرگ دراید) که برای مدتی به یک جوان دم مرگ سرویس جنسی بدهد و بعد هم که جوان مرد یک پولی بگیرد و برود دنبال جوان محتضر بعدی[/FONT]!
[FONT=&quot]دوست خوب وقتی چنین دلایلی برای ازدواج مجدد می اورید باید به فکر طرف دوم قضیه هم باشید[/FONT].
[FONT=&quot]زنی که قرار است طرف دوم این رابطه باشد! زنی که به قول شما طبیعتاً طرفدار روابط متعدد نیست! زنی که به قول شما ذاتاً ماخوذ به حیا است و من تک همسری را هم به ان اضافه میکنم[/FONT]!
[FONT=&quot]درک نمیکنم شما زنان را چه موجوداتی تعریف میکنید که وظیفه اول و اخر انها را ارائه سرویس جنسی به مرد میدانید[/FONT]!
[FONT=&quot]خوب فرض این پسر بچه محتضر به اوج بالاترین لذت افریده شده رسید و بعد هم به رحمت خدا رفت! اگر فرزندی از این رابطه زاده شد مسئولیت این کودک با کیست؟[/FONT]

[FONT=&quot]افراد زیادی به زنان در ازدواج موقت به چشم ابزار جنسی (و نه انسان[/FONT]) [FONT=&quot]مینگرند! و به فرزندان این ازدواج به چشم موجودات مزاحم ناخواسته ارث بر که باید حتماً انکارشان کرد تا پایشان به زندگی خانوادگی اصلی باز نشود[/FONT]!
[FONT=&quot]فرزند صیغه با بیمهری مطلق از سوی پدر رشد میکند و حتماً چنین موجودی فردی سالم از نظر روانی نخواهد بود! این کودکان به دلیل نداشتن شناسنامه فاقد حقوق شهروندی هستند و رسماً موجودیت حقوقی ندارند! از بیمه و تحصیلات برخوردار نیستند و البته همه اینها در برابر لذت زود گذر پدر ثروتمند و یا محتضر اهمیتی ندارد[/FONT].


[FONT=&quot]در پاسخ به این سوال که[/FONT][FONT=&quot] :
راستی طبق این نظر شما اگر فردی همسر دائم داشته باشد و مشکلش فقط شهوت زیاد باشد مجوز ازدواج موقت را دارد؟
بنده معتقدم این شخص باید به پزشک مراجعه نماید تا با کمک دارو شهوتش را کنترل کند چراکه شهوت بسیار در وهله اول فرد را همچون غده سرطانی قربانی خواهد کرد...
در پستهای بسیاری از شما دیده ام که می خواهید بین ز*ن*ا و ازدواج موقت (فرضا از نوع یک ساعته) یک ارتباط منطقی برقرار کنید و ازدواج موقت را همسطح و همتراز ز*ن*ا از لحاظ ارضای نیازهای جنسی قلمداد کنید...
به ظاهر حق با شماست اما در وهله اول من شما را به پست قبلی ام ارجاع می دهم و نیز همین طور به عاقبت ظاهری افرادی که روابط نامشروع دارند و ... جالب است که بسیاری از زنان ازدواج موقت را معضل اجتماعی قلمداد می کنند در حالیکه ارتباط با نامحرمان ، طرز آرایش ها ، طرز پوشش ها و ... را معضل نمی دانند و آنها را به نوعی حق خود می پندارند.
[/FONT]
[FONT=&quot]میدانید که ازدواج موقت یکساعته کاملاً شرعی است! بنابراین این مقایسه بیراه نیست[/FONT].

[FONT=&quot]در چند پاراگراف بالاتر شما اظهار کردید[/FONT] :"[FONT=&quot]ازدواج موقت بالذات در وهله اول جهت ارضای میل جنسی است و نه کمبود احساسات و عواطف[/FONT][FONT=&quot]..."[/FONT] [FONT=&quot]البته با ذکر برخی استثنا ها[/FONT]!

[FONT=&quot]خوب بیایید صرف نظر از ان استثناها به همان مواردی بپردازیم که از نظر شما در وهله اول جهت ارضای میل جنسی است! ابته منتظر شنیدن وهله های بعدی هم هستم[/FONT]!

[FONT=&quot]خوب مگر عمل ز*ن*ا در جهت ارضای همین میل نیست؟ مگر در هر دو رابطه پول رد و بدل نمیشود؟ مگر نه اینکه اگر زن ادعا کند عده ندارد و مجرد است کافی است؟ مگر نه اینکه حتی اگر صیغه به زبان فارسی جاری شود کافی است؟ مگر نه اینکه در صیغه باید زمان و مبلغ بیان شود و در ز*ن*ا هم همینطور؟[/FONT]
[FONT=&quot]خوب حالا تفاوت ها ( از بعد تاثیرات اجتماعی) با شما[/FONT]!

[FONT=&quot]از سوی دیگر دوست عزیز فقط زنان صیغه را معضل اجتماعی نمیدانند! و بسیارند مردانی که این رابطه را یک فاجعه اجتماعی میدانند[/FONT].
[FONT=&quot]در ثانی رابطه با نامحرم از نظر شما چیست؟ همان روابط معمول اجتماعی صحبت با جنس مخالف که در انظار عمومی و در شهر و دانشکاه و محل کار و ... رخ میدهد؟ این گناه است؟ طرز ارایش و پوشش؟ چه ارایش و چه پوششی؟ ایا باز هم همه زنان در تحریک مردان مقصرند چون مطابق میل مردان لباس نمیپوشند؟ تصور میکنم این مساله بحث را بی راهه میکشاند گرچه از نظر من بسیار بحث جالبی است[/FONT].
[FONT=&quot]زنان باید ابزار اطفای نیاز های جنسی باشند و این معضل نیست بلکه معضل این است که موی یک زن شاید مردی را تحریک کند[/FONT]!

[FONT=&quot]از نظر برخی زنان تنها دو کارکرد دارند! تحریک مردان و ارضای مردان! و بیچاره مردان که فقط در وجود این میل تعریف میشوند[/FONT]!


[FONT=&quot]برای مثال زنان و دختران بسیاری حاضر نیستند پوشش خود را آنگونه که در قرآن ذکر شده رعایت نمایند و با چادر که پوشش ملی یک زن ایرانی است (نه پوشش رسمی یک زن مسلمان) به مخالفت برمی خیزند و [/FONT][FONT=&quot]... و به انحاء مختلف قصد جلوه نمایی دارند و با این رفتار خواسته و یا ناخواسته خود سعی در جلب نظر مردان دارند... چرا جلب نظر زنان تنها برای شوهرانشان نباشد ... و خود می دانید که یکی از گناهانی که مردان به آن مبتلا هستند گناه چشم چرانی است و همیشه مردان مریض بدنبال تازه ها و ... هستند.
[/FONT]
[FONT=&quot]باز هم رابطه این بحث را با بحث ازدواج موقت درک نمیکنم[/FONT]!
[FONT=&quot]در مورد حجاب جای بحث زیاد است. و همینطور در مورد فلسفه حجاب و دلیل نزول ایه حجاب و پوشش ملی زن ایرانی[/FONT]!
[FONT=&quot]همین بس که پوشش چادر صرفاً پوشش ویژه اشراف ایرانی بوده و نه همه زنان ایرانی ! ان هم به دلیل همان تفکر باستانی مردان که زنان و ظاهرشان باید منحصراً در اختیار یک مرد باشد! مردانی که جسم را معامله میکنند و کالای خریداری شده را باید با چادر بپوشانند[/FONT]!

[FONT=&quot]البته باید قبول کنید گناه چشم چرانی مردان بر گردن زنان نیست! در این صورت باید گفت مرد اجنبی که با دیدن چند تار مو و ساق برهنه دست تحریک نمیشود بسیار چشم پاک تر از مرد مسلمان است! نیست؟[/FONT]


[FONT=&quot]زنان انتظار دارند که همسرانشان فقط به آنها نگاه کنند و بدنبال زنان دیگری نباشند البته این بسیار خوب است اما وقتی زنان خود به اعتقادات خود عمل نمی کنند چه حقی دارند که بخواهند مردانشان هم به خواسته آنان توجه نمایند؟ [/FONT][FONT=&quot]
زنان تا پیش از مراسم جشن عروسی خود را برای همسرانشان با بهترین آرایش ها می آرایند تا دلبری کنند در حالیکه بندرت پیش می آید در طول زندگی مشترک چنین کاری بکنند اما اگر زنی بخواهد به خیابان پا بگذارد باید حتما خود را آرایش کند، اگر به فلان مهمانی و یا مجلس و یا جشنی بخواهد برود باید فلان لباس با فلان آرایش را داشته باشد... اما وقتی همسر این زن از او می خواهد خودش را آرایش کند و یا ... چندان به این مسئله توجهی نمی کند... و با اینگونه رفتارها احساسات و عواطف مردان خود را به بازی می گیرند...
[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی زنان به اعتفادات خود عمل نمیکنند یا به اعتقادات همسرشان؟[/FONT]
[FONT=&quot]ببینید دوست عزیز اگر شما تصور میکنید مرد با ازدواج عروسکی میخرد که باید فقط خود را برای او بیاراید سخت در اشتباهید[/FONT]!

[FONT=&quot]تصور میکنم بحث در این پست به هر چیزی کشیده شد جز اصل موضوع که بحث ازدواج موقت بود[/FONT]!
[FONT=&quot]شما میگویید اگر مردی از طرز ارایش و پوشش و رفتار همسرش در قبال خود راضی نبود باید حق داشته باشد ازدواج موقت کند؟ خوب این همسر در ازدواج موقت کیست؟ زنی که هر چند وقت یکبار به اغوش مرد جدیدی می افتد ؟ زنی که پیشه اش ازدواج موقت کردن است؟ یا نه زنی را میپسندید که اولین بار است ازدواج میکند؟[/FONT]

[FONT=&quot]ایا شما چنین زنی را بر همسر خودتان ترجیح میدهید؟ پس یک پیشنهاد! همسر خود را طلاق دهید! یک زن بی مبالات که مطابق میل شما رفتار نمیکند چه سودی دارد؟ [/FONT]
[FONT=&quot]اگر نیازی داشتید یک زن صیغه کنید! مسئولیت هم ندارد! ( باز هم شمای نوعی[/FONT])


[FONT=&quot]تمام این جزئیاتی که از لحاظ زنان حتی به حساب نمی آید برای مردان آسیب های روحی و روانی را بوجود می آورد که متمایل به زنان دیگر شده و خواهان داشتن ارتباط با آنان می شود و بعضا شاهد ارتباطات نامشروع هستیم[/FONT][FONT=&quot] ...
بالطبع اگر مردی هم خواسته های منطقی و عرفی همسر خود را مراعات ننماید باعث سرخوردگی و شکست احساسات و عواطف خواهد شد و باعث ایجاد روابط نامشروع ان زن با مردان دیگر می شود...
خداوند حکیم زنان را بالذات با حیا آفریده و به نقل از معصومی حیای زن هفت پرده دارد که اگر تمام آن پرده ها از زن گرفته شود به سوی فسق و فجور کشیده می شود...
در عین حال مردان از حیای بسیار کمتری نسبت به زنان برخوردارند و این از حکمت های خلقت جنس نر است...
[/FONT]
[FONT=&quot]دوست عزیز مردان معمولاً با زنان مناسب با افکار و معتقدات خود ازدواج می کنند! مردی که به شدت مقید به اصول مذهبی است با زنی ازدواج میکند که حتماً پوشش چادر دارد[/FONT]!

[FONT=&quot]و مردی که مقید نیست حتماً مشکلی با پوشش همسر خود ندارد[/FONT]!
[FONT=&quot]در مورد بحث حیای زنان در واقع قبول ندارم این حیا برای مردان و رنان ذاتی باشد بلکه بیشتر مبنای تربیتی دارد[/FONT]!


[FONT=&quot]من معتقدم که شما باید به این نکته هم توجه کنید که چرا بعضی از مردان متأهل گرایش به زنان دیگر پیدا می کنند ...، من فکر می کنم وقتی مردی از سوی زن خود آنگونه که انتظار محبت دارد مورد مهرورزی قرار نمی گیرد سعی در رفع خلاء عاطفی می نماید و حتی برای ساعتی هم که شده و حتی برای صرف یک چای با زنی که این مشکل او را برطرف سازد حاضر است وقت خود را بگذراند و از طرفی وقتی شرایط مهیا باشد ارضای جنسی و... هم درتکمیل این ارتباط و رفع خلاءهای موجود برای آن مرد و زن بسیار جذابتر خواهد بود[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT]
[FONT=&quot]خوب راه حل این مشکلات خانوادگی و عاطفی خیانت نیست بلکه راه های دیگری دارد[/FONT]!
1. [FONT=&quot]گفتگوی دو همسر[/FONT]
2. [FONT=&quot]مشاوره[/FONT]
3. [FONT=&quot]درمان روانی[/FONT]
4. [FONT=&quot]طلاق[/FONT]


[FONT=&quot]شما دائم بیان فرموده اید که چرا به وضعیت عاطفی همسر و فرزندان مردی که ازدواج موقت نموده دوستان توجهی ندارند[/FONT][FONT=&quot].... (البته بنده در این مورد با شما موافقم و نمونه هایش را به عینه هم دیده ام) ، من به شما می خواهم بگویم چرا ، واقعا چرا مردی که متأهل است و همسر دارد و دچار اضطرار نمی باشد اقدام به ازدواج موقت می نماید؟؟؟
برای چنین مردانی بنده معتقدم باید این مثل را مدنظر داشته باشیم که (( پیشگیری بهتر از درمان است...)) ، وقتی زنی به وظایف خود آنگونه که باید و شاید عمل نمی کند و با همسر خود رفاقت کاملی ندارد نمی تواند انتظار داشته باشد همسرش هم متعهد به زندگی مشترک باشد...
[/FONT]
[FONT=&quot]بیچاره زن که باید جواب تمام اشتباهات همسرش را بدهد[/FONT]!
[FONT=&quot]اگر زن و مردی با هم رفاقت کامل ندارند، باید معادل همه این حقوق را برای زن نیز قایل شد ولی از انجا که شخصاً معتقدم این رفتار عین بی اخلاقی است میرسی به راه حل های زیر[/FONT]:

. [FONT=&quot]گفتگوی دو همسر[/FONT]
2. [FONT=&quot]مشاوره[/FONT]
3. [FONT=&quot]درمان روانی[/FONT]
4. [FONT=&quot]طلاق[/FONT]

[FONT=&quot]راستی به این صورت باید به ازای هر مرد حداقل دو زن در نظر بگیریم که هر دو موظفند مشکلات او را حل کنند! این نشد اون یکی[/FONT]!

[FONT=&quot]فکر نمیکنید از نظر اماری زن کم میاوریم؟[/FONT]


[FONT=&quot]معتقدم ازدواج موقت راهکاری است جهت برون رفت از معضلاتی همچون ز*ن*ا ، خود ارضایی و همجنس گرایی که اشاراتی به رخداد چنین حوادثی منجر می شود اما باید بصورت منطقی و با لحاظ شرایط محقق شود و آسیب های اجتماعی آن هم بخوبی بررسی شود[/FONT][FONT=&quot].
متأسفانه دیدگاه به شدت منفی که در خصوص ازدواج موقت در میان زنان ما وجود دارد جامعه را به سوی چنین اعمال شنیعی (ز*ن*ا ، خود ارضایی و همجنس گرایی) سوق داده و مستحضر هستید که چه عواقب هولناکی در اینگونه مسایل برای آدمی وجود دارد...
[/FONT]
[FONT=&quot]همه این کار کرد ها را به طور اصولی برای ازدواج قبول ندارم ولی اگر ازدواج موقت این کارکردها را داشته باشد حتماً ازدواج دائم هم همین کار کردها را دارد[/FONT]!

[FONT=&quot]زنان می گویند ازدواج موقت تنها به نفع مردان است و زن همانند برده ای در اختیار مرد است در حالیکه این مسئله با تعاریف موجود در ازدواج دائم مصداق پیدا می کند؛ در حالیکه در ازدواج موقت زن می تواند شرط کند که همبستری وجود نداشته باشد پس صرف ارضای میل جنسی را هم می توان منتفی دانست[/FONT][FONT=&quot]...
[/FONT]
[FONT=&quot]ایا شما همبستری را عین بردگی میدانید؟[/FONT]
[FONT=&quot]اگر در ازدواج موقت همبستری نباشد، پس ایا شکل این رابطه از یک رابطه معمول اجتماعی فراتر میرود؟[/FONT]
[FONT=&quot]ایا در چنین رابطه ای رد و بدل پول صرفاً برای صرف چای در کنار هم است؟ [/FONT]
[FONT=&quot]با این شکل رابطه همه توجیهات ذکر شده در فوق بی اساس و پوچ نمیشود؟[/FONT]
[FONT=&quot]چه لزومی دارد نام این رابطه ازدواج باشد؟ رابطه خالی از همبستری برای چند ساعت یا چند روز و یا چند سال چه توجیهی دارد؟ مرد و زنا نیازمند چه چیزی هستند و در این رابطه چه چیزی به دست می اورند؟[/FONT]


[FONT=&quot]من شما را به قوانین و احکام موجود و تفاوت های موجود در بین عقود دائم و موقت ارجاع می دهم ، مرور آنها شاید خالی از لطف نباشد[/FONT][FONT=&quot]...
یکی از اشکالاتی که زنان در عقد موقت مطرح می کنند عدم ارث بردن از همسر موقت هستند که معتقدم با بررسی قوانین موجود بین عقود دائم و موقت و تفاوتهای حاکم به علت آن پی ببرید....
حال سوالی مطرح می کنم و از شما دوستان می خواهم جواب آن را بدهید...
چرا سهم الارث زن نصف مرد است؟ (به قول عوام مرد 2 تا می برد و زن یکی؟)file:///C:/DOCUME%7E1/Simin/LOCALS%7E1/Temp/msohtmlclip1/05/clip_image001.gif
[/FONT]
[FONT=&quot]در مورد این تفاوت ها مطالعه زیادی داشته ام ولی منظور؟[/FONT]

[FONT=&quot]دوست محترم، من به عدم ارث بری در این رابطه اشاره نمیکنم من به نفس این رابطه اشاره میکنم[/FONT]!

[FONT=&quot]و جواب سول فقهی اخر شما[/FONT]:

[FONT=&quot]جواب متشرعین: چون زن وظیفه پرداخت نفقه ندارد و ارث فقط به خودش تعلق دارد ولی مرد باید نفقه بدهد و ارث فقط به خودش تعلق ندارد[/FONT]!

[FONT=&quot]ایراد پاسخ متشرعین: پس تکلیف زنانی که سرپرست خانوار هستند و یا همپای همسر خود برای تامین خانواده تلاش میکنند چیست؟ میگویید همچین وظیفه ای ندارند! ولی اگر زن تحت شرایط اضطرار اقتصادی در خانواده مجبور باشد درامد داشته باشد و این درامد را در خانواده هزینه کند، چنانچه در شرایط اقتصادی امروز بسیاری از زنان چنین میکنند ( از روی میل یا اجبار اقتصادی) تکلیف چیست؟[/FONT]
[FONT=&quot]ایا در این صورت زن نباید حقی برابر با مرد داشته باشد؟[/FONT]
[FONT=&quot]اگر زنی بدون وجود مرد در خانواده مجبور به اداره خانواده باشد و تمام مسئولیت مالی خانواده بر دوش او باشد و در برابر مردی هرگز ازدواج نکند و مسئولیتی جز مسئولیت خود بر دوش نداشته باشد انوقت چه؟[/FONT]
[FONT=&quot]انوقت پای این توجیه نمی لنگد؟[/FONT]
 

ozra.m

عضو جدید
از حیرت دهنم باز موند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در یک کلمه افتضاح
یعنی الان این گناه محسوب نمشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

khorsandi

عضو جدید
بگذارید اشاره ای کوتاه به بحث های قبل در این زمینه بکنم.
وقتی از شما پرسیدم چرا این بحث را مطرح کردید جواب دادید برای اینکه میخواهید این طور نشان دهید که اگر من برخی احکام قرانی رو قبول ندارم نشانه ای است از کفر من! بعد که .....

به نام خدا
جوابيه جناب siminzare
چون حجم نوشته ها زیاد شده فقط ابتدای نوشته شما آمده بقیه حذف شد.
1- توصيه ميكنم صفحات قبل را مطالعه فرمائيد تا روند كار را از دست ندهيد اين آيه مثالي بود ازدهها آيه از اينكه خداوند اهل كتاب را كافر قلمداد كرده و اين آيه براي اين مطرح شده بود كه قبلا مثل اين نوشته آخر به اشتباه قرآن را تاييد كننده برده داري فرض كرديد- در واقع با توجه به ايات قران و رفتار ائمه معصوم كه منطبق بر قران است شايد بتوان گفت قران با برده داري مخالفت ضمني كرده- وسپس اين نتيجه اشتباهي را گرفتيد چون برده داري جزو احكام اسلامي است و الان منسوخ شده پس صيغه هم الان ميتواند منسوخ شود در صورتي كه ازدواج جزو توصيه هاي اكيد ودر بعضي مواقع واجب است (صرف نظر از موقت يا دائم) و جالب تر اينكه نام مصداق هم براي فرضيات غلط و نتيجه گيري هاي غلط خودتان گذاشته ايد. و به آيه اي كه به كنيز گرفتن در جنگ كفار با مسلمانان به قران اشكال گرفتيد!!! كه چرا انسان آزاد بايد به بردگي گرفته شود كه ان هم پاسخ داده شد ايشان جزو كفاربوده و آن برده گيري كاملا مناسب حال ايشان و هم به نفع مسلمين بوده واينطور نبوده كه يك انسان آزاد و بي آزار به بردگي گرفته شود!! ودر واقع پس از بردگي با تعاليم وفرهنگ اسلام رشد يافته ميشدند و شايستگي ازادي را پيدا ميكردند . غير از اين مورد تماما قران و ائمه معصومين تشويق به آزاد كردن بردگان كرده اند تا اين موضوع ريشه دار تاريخي و اجتماعي منسوخ گردد وباز اشكال شما در اين آيه بود كه اهل كتاب را نمي توان كافر دانست كه جواب شما در اين مورد داده شد تلاش شما بر اين بود كه بر خلاف آيات قراني بعضي اهل كتاب را كه مخالف پيامبر اسلام بوده اند و ايشان را تكفير كردند را كافر ندانيد! توصيه ميشود نتيجه گيري هاي خود را روي فرضيات غلط استوار نكنيد كه اگر هزار صفحه هم شرح مبسوط بدهيد همه به خاطر فرض اوليه غلط بي ارزش است.

2- در مورد كافر بودن مسيحيان در جامعه حاضراز جمله دوست شما. كساني كه دلايل كافي براي پيامبري پيامبر عظيم الشان اسلام دارند ولي باز هم دست از عقايد خود بر نميدارند كافر هستند همچنين مسيحياني كه طبق آيه قرآن مسيح را خدا ميدانند كافر هستند وباز طبق آيه قرآن مسيحياني كه معتقدند عيسي پسر خداست و به تثليث معتقدند باز مشرك و كافر هستند. حال اگر شما معتقديد كه حجت براي ايشان تمام شده كه خوب چه بهتر.تكليف دوست شما هم پس معلوم است.يا چنانچه جزو كساني است كه مسيح را پسر خدا ميداند قطعا ايشان مشرك وكافر است. البته حجت عقلي هم وجود دارد مشخص است كه خداوند با پيامبران اولوالعزم كه صاحب شريعت جهاني هستند نخواسته بين اقوام و ملل تفرقه ايجاد كند وهر گروهي ديني مجزا داشته باشد بخصوص در يك قوم بني اسرائيل كه خدا دو پيامبر صاحب شريعت(موسي وعيسي)را بفرستد اگر خداوند شريعت موسي را بر يهود فرستاده پس چه دليلي وجود دارد كه عيسي را هم براي بني اسرائيل مبعوث كند پس معلوم است كه پيروان موسي بعد از عيسي بايد به عيسي بگروند نه اينكه به جنگ عيسي بروند .بلكه كاملا عقلاني است كه اين رسم هر پيامبري باشد كه مژده پيامبر بعدي و البته همه مژده پيامبر آخرالزمان را بدهند كه پيروان خود را آگاه كرده كه دچار تفرقه نشوند و موحدين داراي يك دين باشند.بنابراين عقلا در انجيلي كه نام پيامبر در ان نيامده بايد شك كرد. پس شما انتظار داشتيد كه علماي مغرض يهود و مسيح بيايند و انجيل اصيلي كه نام پيامبر در ان امده را تاييد كنند. به نظر شما بعضي علماي يهود و مسيحي كه به اسلام چه در صدر اسلام و بعد از آن به اسلام ايمان اوردند نبايد روششان براي عوام الگو باشد ؟ چون عوام ممكن است تحت تاثير احساسات عمل كنند ولي علما از روي جهل از چيزي پيروي نميكنند. پس شما با دلايل عقلي هم ميتوانيد به دوست خود كمك كنيد.
ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و انه في الاخرة لمن الخاسرين
هر كس غير از اسلام ديني اختيار كند از او پذيرفته نميشود ودر آخرت از زيانكاران است (آل عمران-84)

3- شما بايد بدانيد علم خيلي ارزش و فضيلت دارد وقتي كه ميگويم انسان بايد از عالم پيروي كند بواسطه علم اوست و چون فرد جاهل علم ندارد نميتواند براحتي راه صواب را پيدا كند والبته اين كه گفتم شامل درك شخص از توحيد و خدا شناسي نميشود و هر شخص بايد به اندازه توان فكري خود در راه شناخت جهان هستي و خالق آن فكر و انديشه كند.ولي مسائل دين و احكام دين چيزي نيست كه افراد با فكر خود بخواهند آنرا بسازند .بخصوص اگر در مورد جهان آخرت اخبار و اطلاعات از ناحيه وحي به بشر نميرسيد شايد بشر اصلا وجود مساله اي به نام آخرت هم به ذهنش نميرسيد تا چه رسد به كيفيت و چگونگي آن. در مورد مسائل دنيا هم همينطور است چون شناخت انسان از خودش ناقص است نمي تواند مسائل كاملي هم براي اداره امور زندگي كه در ضمن آخرت او را هم تضمين كند به خودي خود طراحي كند البته در بسياري از قوانين اجتماعي ميتواند براي نظم امور قرارداد هايي بنويسد كه در واقع قانون قطعي و هميشگي نيست و اين قرارداد هاي بشري ممكن است در طول زمان بكلي تغيير كند .كه اين تغييرات همان چيزهايي است كه شما اصرار داريد به قوانين و احكام ديني هم بچسبانيد كه باز هم دچار مغالطه و مقايسه اشتباه ميشويد. قبلا هم توضيح داده شد كه احكام دين اصول ثابتي دارند و احكام ديگر از آنها نشات ميگيرند يعني احكام دست اول داريم و احكام دست دوم وسوم.(كه به آنها احكام ثانويه نميگويند. احكام ثانويه احكامي است كه جايگزين حكم اصلي در مواقع خاصي ميشود. مثلا وقتي آب نيست حكم ثانويه وضو تيمم كردن است.) و فقط فقيه است آنهم بواسطه علم فقه كه حق دارد در هر زمان حكم خداوند را استخراج و استنباط كند و البته در اين موضوع از فكر خود استفاده ميكند نه اينكه بي خبر از علم احكام از خود نظريه بدهد .اين تغييرات در احكام چيزي مغاير با احكام خدا نيست چون در خود دين پيش بيني شده كه پويايي خود را حفظ كند.پس فقيه از خود حكمي خلق و ايجاد نميكند.(در مورد صيغه هم اگر نياز به حكم خاص و ضروري باشد هيچ جاي نگراني نداشته باشيد مراجع هوشيار و آگاه به زمان حكم خدا را اعلام ميكنند پس بدانيد كه نياز به حكم جديدي نبوده است) خداوند در قرآن دستور به پيروي از احكام را داده و براي اظهار نظر ما احكام را بيان نفرموده. حكم و احكام يعني يك دستور از پيش تعيين شده كه بايستي اجرا گردد. حال اگر كسي خواست پس از عمل كردن در مورد آن فكر هم كند خوب مسلما بي فايده نيست. ولي اين نيست كه شخص بگويد من خود بايد به آن برسم .
پس كسي علم استنباط احكام ندارد راجع به حكم جديد در مورد يك حكم مثلا صيغه حق نظر ندارد تا چه رسد به اينكه راجع به بودن يا نبودن اصل حكم سخن بگويد.

4- صيغه چون حكم خداست تا ابد جاري است و تا كنون هيچ مرجع شيعي راجع به آن حكم جديدي نياورده بجز استنباط هايي كه در حوزه فقاهت در مورد شرايط و كيفيت آن ممكن است تفاوت هايي جزئي باشد .(كاري به قيل و قال هاي جاهلانه و از روي هوا هوس نداريم كه بقول شما تاريخچه طولاني دارد و ما هم قرار نيست دنبال قيل و قال ها راه بيفتيم) پس كسي نياز نيست كه الان وجود صيغه را ثابت كند .بنابراين سوال شما از نظر منطقي غلط است و وارونه به موضوع نگاه كرده ايد.

5- كاملا مشخص است كه من ازمحدوديت عقل در حوزه احكام صحبت كردم و به نظر من بهتر است منظور اصلي گوينده را در ضمن نوشته هاي طولاني خود گم نكنيد و سپس مسائل بي ارتباط را به هم ربط دهيد تا اينكه مخالف خود را محكوم كنيد -كه معمولا متاسفانه زياد از اين روش استفاده كرده ايد- اين روشها غلط است . كاملا مشخص است كه در موضوع ايمان و توحيد بايد فكر كرد و انديشيد و تقليد كور كورانه در ان زمينه غلط است.و اتفاقا اين موضوع خيلي عقلي است كه وقتي يك شخص مافوق بشر كه خالق بشر است و از همه نياز هاي او باخبر است و حكم و دستوري ميدهد حتي انسان اگر دليل انرا نفهميد انرا اطاعت كند چون كار درستي كرده و بر عكس بسيار جاهلانه است كه با وجود اين شرايط شخصي بگويد من خودم بايد بسنجم كه درست است يا غلط اگر بنظرم درست بود اطاعت ميكنم. و مثال شيطان در اين مورد كاملا بجا بود به فرشتگان امر شد انسان را سجده كنيد همه فرشتگان اطاعت كردند با اينكه نميدانستند وبه خدا هم در مورد خلقت اين انسان با اين شرايط و ويژگي هايي كه داشت معترض بودند ولي شيطان انسان را شايسته سجده ندانست و دچار تكبر شد و سجده نكرد و باعث شد كه از درگاه الهي رانده شود.پس ميبينيم كه اطاعت بي چون چرا در پيشگاه الهي لازمه بندگي است. واين نوع اطاعت خود امري كاملا عقلاني است.

6 - در مورد صيغه اهل كتاب شما باز هم دچار اشتباه قياس شده ايد به اين صورت كه جون باكفار غير اهل كتاب نميتوان صيغه كرد ولي با اهل كتاب ميتوان صيغه كرد پس ايشان كافر نيستند.!!!اولا كه قياس در فقه شيعه نداريم ثانيا شما آيات زياد در مورد كفر اهل كتاب و همچنين نظر مراجع شيعه را ناديده گرفته ايد يعني چيزي كه اثبات شده است را شما با يك قياس كه خود عمل مردودي هست ميخواهيد نفي كنيد!!!

7- ميرسيم به مبحث تشكرات شما از هجويات ارائه شده راجع به صيغه كه بنظر من همه استدلال هاي بقول خودتان عقلي شما را زير سوال ميبرد كه عنوان كرديد خواستيد بخاطرشركت آن فرد درتاپيك يك تشكر كنيد و فقط يك دكمه را فشار داديد . شخصي كه دو شهر ژاپن را توسط بمب اتم با خاك يكسان كرد او هم فقط يك دكمه را فشار داد شايد به او هم ترفيع درجه اي داده بودند و فقط مي خواست تشكري از فرمانده خود كرده باشد!!

و من الله التوفيق
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نام خدا
جوابيه جناب siminzare
چون حجم نوشته ها زیاد شده فقط ابتدای نوشته شما آمده بقیه حذف شد.
1- توصيه ميكنم صفحات قبل را مطالعه فرمائيد تا روند كار را از دست ندهيد اين آيه مثالي بود ازدهها آيه از اينكه خداوند اهل كتاب را كافر قلمداد كرده و اين آيه براي اين مطرح شده بود كه قبلا مثل اين نوشته آخر به اشتباه قرآن را تاييد كننده برده داري فرض كرديد- در واقع با توجه به ايات قران و رفتار ائمه معصوم كه منطبق بر قران است شايد بتوان گفت قران با برده داري مخالفت ضمني كرده- وسپس اين نتيجه اشتباهي را گرفتيد چون برده داري جزو احكام اسلامي است و الان منسوخ شده پس صيغه هم الان ميتواند منسوخ شود در صورتي كه ازدواج جزو توصيه هاي اكيد ودر بعضي مواقع واجب است (صرف نظر از موقت يا دائم) و جالب تر اينكه نام مصداق هم براي فرضيات غلط و نتيجه گيري هاي غلط خودتان گذاشته ايد. و به آيه اي كه به كنيز گرفتن در جنگ كفار با مسلمانان به قران اشكال گرفتيد!!! كه چرا انسان آزاد بايد به بردگي گرفته شود كه ان هم پاسخ داده شد ايشان جزو كفاربوده و آن برده گيري كاملا مناسب حال ايشان و هم به نفع مسلمين بوده واينطور نبوده كه يك انسان آزاد و بي آزار به بردگي گرفته شود!! ودر واقع پس از بردگي با تعاليم وفرهنگ اسلام رشد يافته ميشدند و شايستگي ازادي را پيدا ميكردند . غير از اين مورد تماما قران و ائمه معصومين تشويق به آزاد كردن بردگان كرده اند تا اين موضوع ريشه دار تاريخي و اجتماعي منسوخ گردد وباز اشكال شما در اين آيه بود كه اهل كتاب را نمي توان كافر دانست كه جواب شما در اين مورد داده شد تلاش شما بر اين بود كه بر خلاف آيات قراني بعضي اهل كتاب را كه مخالف پيامبر اسلام بوده اند و ايشان را تكفير كردند را كافر ندانيد! توصيه ميشود نتيجه گيري هاي خود را روي فرضيات غلط استوار نكنيد كه اگر هزار صفحه هم شرح مبسوط بدهيد همه به خاطر فرض اوليه غلط بي ارزش است.


جواب شما رو اینبار خلاصه میدهم چون در گیر تاپیک انتخابات هستم.
اولاً شما این بحث را مطرح کردید تا به من نشان دهید که اگر با قران مخالفت کنم جزء کفار هستم. و در مورد اهل کتاب هم همین اشاره رو داشتید که چون مسلمان نشده اند در خالی که در کتابهایشان نام پیامبر امده پس کافر هستند! به همین دلیل به تعریفی که من از کفر ارائه دادم اعتراض کردید.
در ثانی بحث برده داری رو هرگز به این صورتی که شما مطرح کردید مطرح نکردم!
ادعا کردم برده داری نظامی بوده که به دلایلی اسلام اون رو تایید کرده! من دلایل اسلام و اینکه چرا در اون مقطع امکان مخالفت با این پدیده زشت اجتماعی وجود نداشته رو قبول دارم!

در مورد صیغه همین نظر را دارم در قران هرگز نیامده صیغه کنید صیغه کنید! بلکه حرف این اگر متعه کردید یا ( استمتاع جستید)! این یعنی تایید ضمنی و نه توصیه! فرق این دو نکته کاملاً روشنه!
اشاره کردید انسان ازاد و بی ازار به بردگی گرفته نشده! ایا زنان و کودکانی که در جریان جنگ اسیر میشدند محارب بودند؟
ایا افرادی که مسلمان نبودن مسیحی و یهودی و زرتشتی(کافر نیستند) و به بردگی گرفته میشدند به صرف خیر و صلاح حرکت میکردند؟
به گواهی تاریخ بزرگترین شبکه برده داری خاور میانه طی قرون 8 تا 16 میلادی معادل با تقریباً 1 تا 9 هجری را مسلمانان در زنگبار ! (بندری در افریقا و خارج از قلمرو اسلام)تشکیل دادند! کلمه زنگی از همین جا وارد فرهنگ ما شده! برخی امار به انتقال 18 میلیون برده سیاهپوست طی این 8 قرن اشاره میکنند.
نمیخوام با این امار اسلام رو محکوم کنم چون این عین بی انصافیه ولی افراد مسلمان نما رو محکوم میکنم که با استناد به برخی ایات در قران این بی عدالتی رو در حق انسانها انجام میدادند! شما به چه دلیلی میگویید به دلیل کافر بودن اسرا اسارت انها به صلاحشان بوده! انسان ازاده دوست من بردگی رو دوست نداره نه برای خودش و نه برای یک همنوع! لابد با استنادات شما اکنون هم باید در صورت جنگ برده داری راه بیاندازیم چون به خیر و صلاح است.

و بردگان اگر ایمان اوردند صلاحیت ازادی پیدا میکنند!
ایا فقط مسلمانان صلاحیت ازادی دارند؟
یک زنگی ایا حق ازاد زیستن رو ندارد؟


پاسخ بحث کفر را هم باز هم بر سر اعتقادات خودم هستم. انکار اگر در صورت دانایی باشد بله کفر است و اگر در صورت جهل باشد خیر کفر نیست. این همان تعریف کفر بود که شما به من اعتراض کردید که لازم نیست به این تعاریف رجوع کنیم!



2- در مورد كافر بودن مسيحيان در جامعه حاضراز جمله دوست شما. كساني كه دلايل كافي براي پيامبري پيامبر عظيم الشان اسلام دارند ولي باز هم دست از عقايد خود بر نميدارند كافر هستند همچنين مسيحياني كه طبق آيه قرآن مسيح را خدا ميدانند كافر هستند وباز طبق آيه قرآن مسيحياني كه معتقدند عيسي پسر خداست و به تثليث معتقدند باز مشرك و كافر هستند. حال اگر شما معتقديد كه حجت براي ايشان تمام شده كه خوب چه بهتر.تكليف دوست شما هم پس معلوم است.يا چنانچه جزو كساني است كه مسيح را پسر خدا ميداند قطعا ايشان مشرك وكافر است. البته حجت عقلي هم وجود دارد مشخص است كه خداوند با پيامبران اولوالعزم كه صاحب شريعت جهاني هستند نخواسته بين اقوام و ملل تفرقه ايجاد كند وهر گروهي ديني مجزا داشته باشد بخصوص در يك قوم بني اسرائيل كه خدا دو پيامبر صاحب شريعت(موسي وعيسي)را بفرستد اگر خداوند شريعت موسي را بر يهود فرستاده پس چه دليلي وجود دارد كه عيسي را هم براي بني اسرائيل مبعوث كند پس معلوم است كه پيروان موسي بعد از عيسي بايد به عيسي بگروند نه اينكه به جنگ عيسي بروند .بلكه كاملا عقلاني است كه اين رسم هر پيامبري باشد كه مژده پيامبر بعدي و البته همه مژده پيامبر آخرالزمان را بدهند كه پيروان خود را آگاه كرده كه دچار تفرقه نشوند و موحدين داراي يك دين باشند.بنابراين عقلا در انجيلي كه نام پيامبر در ان نيامده بايد شك كرد. پس شما انتظار داشتيد كه علماي مغرض يهود و مسيح بيايند و انجيل اصيلي كه نام پيامبر در ان امده را تاييد كنند. به نظر شما بعضي علماي يهود و مسيحي كه به اسلام چه در صدر اسلام و بعد از آن به اسلام ايمان اوردند نبايد روششان براي عوام الگو باشد ؟ چون عوام ممكن است تحت تاثير احساسات عمل كنند ولي علما از روي جهل از چيزي پيروي نميكنند. پس شما با دلايل عقلي هم ميتوانيد به دوست خود كمك كنيد.
ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و انه في الاخرة لمن الخاسرين
هر كس غير از اسلام ديني اختيار كند از او پذيرفته نميشود ودر آخرت از زيانكاران است (آل عمران-84)


باز رسیدیم به تعریف کفر! بله هر انکاری در عین دانایی عین بی اخلاقی و خیانت است و اگر در حوزه مذهب باشد به کفر تعبیر میشود!
میرسیم به دوست من و مسیحیان! به طور کلی دچار بدفهمی شده اید! در معرض تبلیغات بودن و تحت تاثیر تبلیغات قرار داشتن دو بحث کاملاً مجزا است!
مسیحیانی نظیر دوست من افکار شما رو میبینند که میگویید اسارت کفار ( درحالی که معتقدید اهل کتاب که ایمان نیاورده اند کافرند) جایز است و به این دلیل از این اسلام گریزان میشوند! سوالات و شبهات ذهن خودشون رو میبینند! میبینند که هر روز به اونها میگوییم دین شما ناقص است و کتاب شما منحرف شده! میبینند که برخی افراد تندرو قایل به نجس بودن انها هستند! اجبار در پوشش رو میبینند! ممنوعیت استفاده از مشروبات جایز مذهب خودشون رو میبینند! محدودیت هایی رو میبینند که حرفی ازشون نمیزنم ولی زیاد شنیدم! (به برکت همین دوست مسیحی) حالا شما انتظار دارید کسانی که تا این اندازه مورد ستم روانی قرار میگیرند به مذهب ما ایمان بیاورند؟ ایمان اگر با پوست و خون امیخته شده باشد حتماً با تبلیعات هر روزه زایل نمیشود! دوست من معتقد است به شدت مذهب خودش رو قبول داره! پس طبق تعریف بالا کافر نیست!
به بحث تثلیث اشاره کردید! خوب این همون ایمانه ! تثلیث شاید برای شما شرک باشه ولی نه برای همه مسیحیان! برای اونها این چراغ هدایته! داستان موسی و شبان رو شنیدید؟ تجسد خداوند هم در این داستان به ایمان تعبیر شده!

چرا باید در انجیلی که نام پیامبر در ان نیامده شک کرد؟ مگر شما به قرانی که نان موعود در ان نیامده شک دارید؟ استدلال شما از پایه غلط است! یک مسیخی باید از کجا بداند که چه چیزی باید در انجیل باشد و چه چیزی نباید باشد! لطفاً به استدلالهای خودتون بیشتر فکر کنید!
به علمای مغرض اشاره کردید! گناه مردم این میان چیست! مگر من از این علما دفاع کردم؟ من از مردمی دفاع کردم که به مذهب خودشون ایمان دارند حتی اگر اون مذهب شانه کردن سر خداوند و روفتن جای خواب او باشد! ( داستان موسی و شبان)

به علمای ایمان اورده اشاره کردید! خوب دوست من دو الگو برای این مردم وجود دارد برخی به دنبال این میروند و برخی به دنبال آن! مگر خود شما از مسلمانان مسیحی شده الگو بردای میکنید که این انتظار را از همه مسیحیان دارید!
میدانید که همه علمای ادیان مسلمان نشدند و فقط گروه اندکی در مقابل گروه بزرگ تری که به مذهب خودشون باقی موندند ایمان اوردند! میدونید هنوز اعراب مسیحی داریم که همیشه در قلمرو مسلمانان زندگی کردند؟


3- شما بايد بدانيد علم خيلي ارزش و فضيلت دارد وقتي كه ميگويم انسان بايد از عالم پيروي كند بواسطه علم اوست و چون فرد جاهل علم ندارد نميتواند براحتي راه صواب را پيدا كند والبته اين كه گفتم شامل درك شخص از توحيد و خدا شناسي نميشود و هر شخص بايد به اندازه توان فكري خود در راه شناخت جهان هستي و خالق آن فكر و انديشه كند.ولي مسائل دين و احكام دين چيزي نيست كه افراد با فكر خود بخواهند آنرا بسازند .بخصوص اگر در مورد جهان آخرت اخبار و اطلاعات از ناحيه وحي به بشر نميرسيد شايد بشر اصلا وجود مساله اي به نام آخرت هم به ذهنش نميرسيد تا چه رسد به كيفيت و چگونگي آن. در مورد مسائل دنيا هم همينطور است چون شناخت انسان از خودش ناقص است نمي تواند مسائل كاملي هم براي اداره امور زندگي كه در ضمن آخرت او را هم تضمين كند به خودي خود طراحي كند البته در بسياري از قوانين اجتماعي ميتواند براي نظم امور قرارداد هايي بنويسد كه در واقع قانون قطعي و هميشگي نيست و اين قرارداد هاي بشري ممكن است در طول زمان بكلي تغيير كند .كه اين تغييرات همان چيزهايي است كه شما اصرار داريد به قوانين و احكام ديني هم بچسبانيد كه باز هم دچار مغالطه و مقايسه اشتباه ميشويد. قبلا هم توضيح داده شد كه احكام دين اصول ثابتي دارند و احكام ديگر از آنها نشات ميگيرند يعني احكام دست اول داريم و احكام دست دوم وسوم.(كه به آنها احكام ثانويه نميگويند. احكام ثانويه احكامي است كه جايگزين حكم اصلي در مواقع خاصي ميشود. مثلا وقتي آب نيست حكم ثانويه وضو تيمم كردن است.) و فقط فقيه است آنهم بواسطه علم فقه كه حق دارد در هر زمان حكم خداوند را استخراج و استنباط كند و البته در اين موضوع از فكر خود استفاده ميكند نه اينكه بي خبر از علم احكام از خود نظريه بدهد .اين تغييرات در احكام چيزي مغاير با احكام خدا نيست چون در خود دين پيش بيني شده كه پويايي خود را حفظ كند.پس فقيه از خود حكمي خلق و ايجاد نميكند.(در مورد صيغه هم اگر نياز به حكم خاص و ضروري باشد هيچ جاي نگراني نداشته باشيد مراجع هوشيار و آگاه به زمان حكم خدا را اعلام ميكنند پس بدانيد كه نياز به حكم جديدي نبوده است) خداوند در قرآن دستور به پيروي از احكام را داده و براي اظهار نظر ما احكام را بيان نفرموده. حكم و احكام يعني يك دستور از پيش تعيين شده كه بايستي اجرا گردد. حال اگر كسي خواست پس از عمل كردن در مورد آن فكر هم كند خوب مسلما بي فايده نيست. ولي اين نيست كه شخص بگويد من خود بايد به آن برسم .
پس كسي علم استنباط احكام ندارد راجع به حكم جديد در مورد يك حكم مثلا صيغه حق نظر ندارد تا چه رسد به اينكه راجع به بودن يا نبودن اصل حكم سخن بگويد.

این قسمت جای خوشحالی دارد! اولاً شما تعقل و تفکر رو قبول دارید! خوب نکته اینجاست که برای پیدا کردن اون مرجع معتمد دینی مگر به تعقل نیازی نیست؟ مگر میشود کسی رو که میخواهید مرجع دینی و عقیدتی شما باشد بدون شناخت و با چشم بسته انتخاب کنید؟
برای شناختن کسی که بهترین هدایت و برنامه رو در زندگی داره مگر به تعقل نیاز ندارید؟ مگر برای شناخت این افراد نباید افکار این افراد رو بشناسید؟
اولاً این نکته رو بگم که ادیان هرگز اساس قالبهای اجتماعی رو نقض نکردند! مثلاً در اسلام برده داری از جایی مطرح شده که در جامعه عرب این پدیده حضور داشت! همین صیغه جزء اشکال دهگانه ازدواج اعراب بود! ادیان موسس نبودند بلکه مصلح بودند!
تعریف و مثالتون از احکام ثانویه اشتباه بود! حکم ثانویه شامل مساله ای مثل تیمم نمیشه!
این حرف رو کی زده؟ حکمی ثانویه حکمیه که تابع زمان است! باز هم مساله ارث زنان رو مثال میزنم و اینکه حتماً برید بحثهای فقهی رو که در اون زمان پیش اومد رو بررسی کنید!
برخلاف احکام شکل ارثبری زنان عوض شده!

و در مورد حکم شرعی!
به شما گفته بودم من حاکم شرع نیستم! بحث ما در اینجا بررسی حکمی بود که تاثیرات نامطلوبی در جامعه ما داره! میتونستیم در مورد هر حکمی اینجا بحث کنیم!
ارث دیه حقوق ازدواج نفقه مهریه ولایت کودک و .....!
فرایند اجتماعی مطرح شد ( طبق گفته خود شما مذهب وجه اجتماعی هم داره) که معضلاتی رو به دنبال خودش داره! 1000 سال پیش این نوع ازدواج برای حل برخی مشکلات اجتماعی مطرح شد که جای بحث داره! مثل سرپرستی زنان بیوه! امروزه نهاد های دیگه ای این وظایف رو به عهده گرفته اند! این زنان میتوانند کار کنند و از نظر اقتصادی بی نیاز باشند.

1000 سال پیش این شکل ازدواج کارکردی داشت که امروزه ندارد! در عوض مضراتی دارد که 1000 سال پیش نداشت. ما اینجا بحث میکنیم که سود این فرایند بیشتره یا زیانهاش؟
بدون اینکه کافر شویم!

فکر کنم به عنوان یک عضو جامعه این حرکت نهایت مسئولیت پذیریه!

 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
4- [FONT=&quot]صيغه چون حكم خداست تا ابد جاري است و تا كنون هيچ مرجع شيعي راجع به آن حكم جديدي نياورده بجز استنباط هايي كه در حوزه فقاهت در مورد شرايط و كيفيت آن ممكن است تفاوت هايي جزئي باشد .(كاري به قيل و قال هاي جاهلانه و از روي هوا هوس نداريم كه بقول شما تاريخچه طولاني دارد و ما هم قرار نيست دنبال قيل و قال ها راه بيفتيم) پس كسي نياز نيست كه الان وجود صيغه را ثابت كند .بنابراين سوال شما از نظر منطقي غلط است و وارونه به موضوع نگاه كرده ايد[/FONT].
[FONT=&quot]میرسیم به اینکه تعریف شما از حکم خدا چیه؟ ایا صیغه پدیده ای بوده که در جامعه عربستان وجود نداشته و سپس جاری شده؟ ایا هر مردی باید حداقل یکبار صیغه کند و هر زنی باید حتماً یک بار صیغه شود؟ ایا صیغه جزء واجبات است؟[/FONT]

[FONT=&quot]اگر جواب شما به همه سوالات بالا مثبت باشد دوست من از بی اطلاعی شما متاسفم! و اگر نه پس صیغه حکم خدا نیست! همانطور که ارث و برده داری و[/FONT] ....

[FONT=&quot]الان به دنبال این نیستیم که وجود صیغه رو اثبات کنیم! صیغه وجود داره[/FONT] ! [FONT=&quot]ان چیز که عیان است چه حاجت به بیان است! بحث الان اینه که ایا این فرایند موجب اصلاح جامعه است یا در جامعه مشکل افرین است! ( احتمالاً باز هم همه کودکان بی شناسنامه و بی هویت برای شما اهمیتی ندارند که نگران سرنوشت انها باشیم[/FONT])


5- [FONT=&quot]كاملا مشخص است كه من ازمحدوديت عقل در حوزه احكام صحبت كردم و به نظر من بهتر است منظور اصلي گوينده را در ضمن نوشته هاي طولاني خود گم نكنيد و سپس مسائل بي ارتباط را به هم ربط دهيد تا اينكه مخالف خود را محكوم كنيد -كه معمولا متاسفانه زياد از اين روش استفاده كرده ايد- اين روشها غلط است . كاملا مشخص است كه در موضوع ايمان و توحيد بايد فكر كرد و انديشيد و تقليد كور كورانه در ان زمينه غلط است.و اتفاقا اين موضوع خيلي عقلي است كه وقتي يك شخص مافوق بشر كه خالق بشر است و از همه نياز هاي او باخبر است و حكم و دستوري ميدهد حتي انسان اگر دليل انرا نفهميد انرا اطاعت كند چون كار درستي كرده و بر عكس بسيار جاهلانه است كه با وجود اين شرايط شخصي بگويد من خودم بايد بسنجم كه درست است يا غلط اگر بنظرم درست بود اطاعت ميكنم. و مثال شيطان در اين مورد كاملا بجا بود به فرشتگان امر شد انسان را سجده كنيد همه فرشتگان اطاعت كردند با اينكه نميدانستند وبه خدا هم در مورد خلقت اين انسان با اين شرايط و ويژگي هايي كه داشت معترض بودند ولي شيطان انسان را شايسته سجده ندانست و دچار تكبر شد و سجده نكرد و باعث شد كه از درگاه الهي رانده شود.پس ميبينيم كه اطاعت بي چون چرا در پيشگاه الهي لازمه بندگي است. واين نوع اطاعت خود امري كاملا عقلاني است[/FONT].
[FONT=&quot]دوست من این همان توصیه خالق ما فوق بشر است که بیاندیشید و بیاندیشید و بیاندیشید[/FONT]!
[FONT=&quot]در حکم خدا هم بیاندیشید! در کتاب خدا هم بیاندیشید! دیگر بنده خدا ( گیرم فقیه هم باشد) که سهل است[/FONT]!
[FONT=&quot]اونکه پیامبرش بود هرگز نگفت در دین چرا جویی نکنید! ببینید انچه که در دین نهی شده از چرا جویی فقط چیستی خداوند است و نه چیز دیگری[/FONT]!

[FONT=&quot]به روش مبتحثه من ایراد گرفته اید! یاد بگیرید که در برابر همه جملاتی که در مباحثه میگویید مسئول هستید! وقتی که میگویید انسان به دلیل عقل ناقص اش نباید اندیشه کند (گیرم در احکام) یعنی متن قران را یا نخوانده اید و یا از یاد برده اید! به جای تکیه به نقل به عقل تکیه کنید! انچه که فلان کتاب و فلان روحانی و یا فقیه نقل کرده تنها زمانی ارزش دارد که شما با تعقل انرا تایید کیند و درک کنید و نه اینکه با توجه به نام و عنوان و مقام نویسنده اون رو قبول کنید! زمانی که پیامبر گفت کلام من کلام خداست تنها زمانی یارانش بهش ایمان اوردند که شنیدند اندیشیدند و سپس قبول کردند[/FONT]!

[FONT=&quot]اگر کتابی دیدید با نام فلان استاد و بهمان دانشمند به مطالبش قسم نخورید [/FONT]! [FONT=&quot]اول باید خود شما به درستی اون مطالب ایمان بیاورید! پذیرفتن و ایمان اوردن دو بحث مجزاست[/FONT]!

[FONT=&quot]شما پیروی از فقها را پذیرفته اید ولی به حدی ناشیانه از نظر خودتون دفاع میکنید که من به این ایمان شما به این مسئله شک دارم! شما تفسیر علما از قران مبنی بر اعتماد به فقه را قبول میکنید بدون اینکه در اون قران ببینید چندین بار به همین تفحص در قران اشاره شده! و نه فقط به فقها بلکه به همه مخاطبان اشاره شده تفکر کنید! این تفکر مخصوص علما نیست مال شما هم هست[/FONT]!


6 - [FONT=&quot]در مورد صيغه اهل كتاب شما باز هم دچار اشتباه قياس شده ايد به اين صورت كه جون باكفار غير اهل كتاب نميتوان صيغه كرد ولي با اهل كتاب ميتوان صيغه كرد پس ايشان كافر نيستند.!!!اولا كه قياس در فقه شيعه نداريم ثانيا شما آيات زياد در مورد كفر اهل كتاب و همچنين نظر مراجع شيعه را ناديده گرفته ايد يعني چيزي كه اثبات شده است را شما با يك قياس كه خود عمل مردودي هست ميخواهيد نفي كنيد[/FONT]!!!
[FONT=&quot]باز برگشتیم سر مبحث کفر؟ دوست من ایا از نظر شما ازدواج با کفار جایز است؟ به من میگویید قیاس در فقه شیعه جایز نیست بگذریم که چند با خود شما دست به قیاس زده اید! و اینکه مطلبی که من گفتم قیاس نبوده! یک نتیجه گیری از یک تسلسل بوده! چیزی شبیه بحث مجموعه و زیر مجموعه[/FONT]!

[FONT=&quot]الف. ازدواج با کفار جایز نیست ( موقت و دایم[/FONT])
[FONT=&quot]ب. ازدواج موقت با اهل کتاب جایز است[/FONT].
[FONT=&quot]نتیجه: اهل کتاب زیر مجموعه کفار نیستند[/FONT]!

[FONT=&quot]در مورد نظر علما در مورد کفر که این من بودم که اولین بار تعریف کفر رو ارائه دادم و زیاد هم بحث کردیم! هیچ مرجع شیعه رو ندیدم که بگوید اهل کتاب کافرند! ظاهراً ما به نقطه اول برگشتیم! دوباره از نظر شما اهل کتاب کافرند و این وسط هم از مرجعیت مایه میگذارید! خیر مرجعیت همچین نظری ندارند[/FONT]!




7- [FONT=&quot]ميرسيم به مبحث تشكرات شما از هجويات ارائه شده راجع به صيغه كه بنظر من همه استدلال هاي بقول خودتان عقلي شما را زير سوال ميبرد كه عنوان كرديد خواستيد بخاطرشركت آن فرد درتاپيك يك تشكر كنيد و فقط يك دكمه را فشار داديد . شخصي كه دو شهر ژاپن را توسط بمب اتم با خاك يكسان كرد او هم فقط يك دكمه را فشار داد شايد به او هم ترفيع درجه اي داده بودند و فقط مي خواست تشكري از فرمانده خود كرده باشد[/FONT]!!

[FONT=&quot]و من الله التوفيق[/FONT]
[FONT=&quot]و باز هم سفسطه! یک نفر بحثی رو مطرح کرد و جوابش رو هم خود من دادم که ظاهراً دوست ندارید به این نکته اشاره کنید[/FONT]!

[FONT=&quot]بعد بحث تشکر کردن من رو از ایشون به انفجار هیروشیما ربط میدهید لابد من هم همون خلبان هستم! یک لطفی بکنید ! در چهارچوب قوانین این باشگاه من ملزم به پاسخگویی در مورد اینکه چرا به فلان کس امتیاز داده ام نیستم! تا اینجا هم احترام مباحثه مون رو نگه داشتم که جواب میدهم. بنابراین به جای اینکه به دنبال این باشد که من از چه کسی تشکر میکنم به همین بحث بیشتر بپردازید[/FONT]!

[FONT=&quot]من نه بدهکار شما هستم و نه بدهکار ان فرد! ایشون بحثی رو مطرح کردند که فقط من جوابشون رو دادم! ارائه منابعی برای اینکه ثابت کنم همون پست مورد بحث شما اشتباه بوده و اینکه صیغه در اسلام وجود داشته[/FONT]!

[FONT=&quot]ما چندین ماهه که داریم با هم بحث میکنیم ( به رغم توهین های اولیه شما که الان خوشبختانه دیگه انجام نمیشه) و شما باید فهمیده باشید موضع من در مورد سابقه تاریخی صیغه در اسلام چی بوده[/FONT]!

[FONT=&quot]نگران نباشید! من از ایشون به خاطر ویرانی هیروشیما و یا مباحثه با شما ترفیع نمیگیرم! و اخطار میکنم ( و اینبار جداً از دست شما عصبانی هستم[/FONT]) [FONT=&quot]دیگه این بحث رو پیش نکشید! من به حریم خصوصی شما احترام میذارم! نه پی گیری میکنم به کی امتیاز میدهید و یا از کی امتیاز میگیرید و نه هیچ تفحص دیگه ای انجام میدهم و انتظار دارم که شما هم این موارد رو رعایت کنید[/FONT].

[FONT=&quot]بحث ما هم در مورد صیغه هست! بحث رو به کفر و اهل کتاب کشوندید حرفی نزدم و ادامه دادم. من رو کافر دونستید بی احترامیتون رو ندیده گرفتم! از این جا به بعد هم فقط هر پستی راجع به بحث جاری بدهید جوابگو هستم و نه در مورد دلایل امتیاز دادنم به افراد! و شما هم دوست مسلمان من به احترام کتابی که قبولش دارید توی مسایل من تجسس نکنید[/FONT]!
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنچه كه برتر از گفتار و نوشتار بزرگان اهل دين است اينستكه
-بعضي خانمها دوست دارند كه مثل كنيز مورد خريد و فروش قرار گيرند
-بعضي خاتمها دوست دارند كه صيغه بشوند و به خيال خودشان شرعي خلاف كنند
-بعضي خانمها دوست دارند كه نرخشون در عقد دائم از همسايه هاي بغلي بيشتر باشه
-بعضي آقايو ن هم دوست دارند زن و يا زنان صيغه اي داشته باشند
پس بجاي اينهمه جدل ببينيد كي دوست داره صيغه بشه و كي دوست داره زن صيغه اي داشته باشه اينجوري زودتر به هدف مي رسيد.
 

khorsandi

عضو جدید
جوابیه جناب siminzare

در مورد بكار گيري عقل وحوزه ان توضيحات داده شدو تكرار نميشود.
خوب من طي صحبت هاي قبل به اين نتيجه رسيدم كه شما بيش از اندازه به گمان و ظن خود (و البته بقول خودتان تفكر) اهميت قائل هستيد. براي همين كه اگر جايي از قران را بپسنديد انرا وسيله اثبات نظر خود قرار ميدهيد و اگر به گمان خود به چيزي قائل باشيد نه قران را قبول داريد نه احكام راو نه علماي احكام را.(مثل كفر اهل كتاب يا همين مساله تثليث) بنابر اين براي شما همه چيز آزاد و هر بياني جايزاست.شما ميتوانيد اهل كتاب را حتي بهتر از مسلمانان تلقي كنيد. براي شما جايز است كه اصلا صيغه را قبول نداشته باشيد يا حتي زنا را بهتر از صيغه بدانيد. براي شما جايز است كه هر حكمي را در هر زمان كه فكر كرديد خوب است اجرا كنيد و هر زمان كه فكر كرديد بد است ديگر اجرا نكنيد ويا هر وقت خواستيد به چيزي عمل كنيد كه در دين جايز نيست حكمي اضافه كنيد وحكم قبل را باطل اعلام كنيد البته روش شما اين نيست كه مستقيم اين حكم جديد را اعلام كنيد بلكه كلي مسائل اجتماعي را مطرح مي كنيد كه همگي گواه براي حكم جديد شما باشد كه حال نمي دانم بيشتر براي توجيه خود به اين روش مي پردازيد يا اينكه براي توجيه ديگران؟؟؟!!! .تا الان اين صحبت ها براي اين بود كه اصل ايده و تفكر شما مشخص شود كه وقتي از صيغه بد گويي ميكنيد مساله از كجا اب ميخورد و بيدليل با پيش كشيدن مسائل و معضلات اجتماعي كه ارتباطي به اصل حكم صيغه ندارد دلايل خود را موجه جلوه ندهيد. والا عقل سليم (نه خيالات و گمان ها) به انسان ميگويد كه اگر كساني از احكام خدا سوء استفاده اي ميكنند و معضلاتي را با عمل بدشان ايجاد ميكنند چه ارتباطي به خود صيغه دارد كه منشاء بسياري اثار مثبت ميتواند باشد.




سوال : آیا هر مطلبی که در قرآن است جزو ضروریات دین است؟ و اگر کسی مثلا ادعا کرد که حکم «تعدد زوجات» امروزه قابل اجرا نیست منکر ضروری و کافر شده ؟
پاسخ نویسنده المیزان : بله ، اين رد قرآن و ارتداد است كه كسى بگويد: حكم در يك زمان قابل اجرا است و در زمانهاى ديگر خير، زيرا خداوند متعال درباره قرآن مى فرمايد: لاياءتيه الباطل من بين يديه و لا من خلقه ، تنزيل من حكيم حميد. (فضلت : 42)
نه از پيش روى و نه از پشت سر آن ، باطل به سويش نمى آيد، و از حكيمى ستوده نازل شده است .
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه احكام قرآن كريم قابل تغيير و يا اينكه حكمى از آن برداشته شود و حكم ديگرى جايگزين او گردد، نيست.

___________________________
لازم بذکر است که مطلب فوق در کتاب پرسش و پاسخهای علامه طباطبایی ص 275 موجود است و با این حساب و از دید ایشون منکرين متعه برای زمان ما بدلیل اینکه متعه صراحتا در قرآن ذکر شده (24 نساء) کافر حساب میشن.
 

khorsandi

عضو جدید
جواب جناب siminzare


در مورد بكار گيري عقل وحوزه ان توضيحات داده شدو تكرار نميشود.
خوب من طي صحبت هاي قبل به اين نتيجه رسيدم كه شما بيش از اندازه به گمان و ظن خود (و البته بقول خودتان تفكر) اهميت قائل هستيد. براي همين كه اگر جايي از قران را بپسنديد انرا وسيله اثبات نظر خود قرار ميدهيد و اگر به گمان خود به چيزي قائل باشيد نه قران را قبول داريد نه احكام راو نه علماي احكام را.(مثل كفر اهل كتاب يا همين مساله تثليث) بنابر اين براي شما همه چيز آزاد و هر بياني جايزاست.شما ميتوانيد اهل كتاب را حتي بهتر از مسلمانان تلقي كنيد. براي شما جايز است كه اصلا صيغه را قبول نداشته باشيد يا حتي زنا را بهتر از صيغه بدانيد. براي شما جايز است كه هر حكمي را در هر زمان كه فكر كرديد خوب است اجرا كنيد و هر زمان كه فكر كرديد بد است ديگر اجرا نكنيد ويا هر وقت خواستيد به چيزي عمل كنيد كه در دين جايز نيست حكمي اضافه كنيد وحكم قبل را باطل اعلام كنيد البته روش شما اين نيست كه مستقيم اين حكم جديد را اعلام كنيد بلكه كلي مسائل اجتماعي را مطرح مي كنيد كه همگي گواه براي حكم جديد شما باشد كه حال نمي دانم بيشتر براي توجيه خود به اين روش مي پردازيد يا اينكه براي توجيه ديگران؟؟؟!!! .تا الان اين صحبت ها براي اين بود كه اصل ايده و تفكر شما مشخص شود كه وقتي از صيغه بد گويي ميكنيد مساله از كجا اب ميخورد و بيدليل با پيش كشيدن مسائل و معضلات اجتماعي كه ارتباطي به اصل حكم صيغه ندارد دلايل خود را موجه جلوه ندهيد. والا عقل سليم (نه خيالات و گمان ها) به انسان ميگويد كه اگر كساني از احكام خدا سوء استفاده اي ميكنند و معضلاتي را با عمل بدشان ايجاد ميكنند چه ارتباطي به خود صيغه دارد كه منشاء بسياري اثار مثبت ميتواند باشد.


سوال : آیا هر مطلبی که در قرآن است جزو ضروریات دین است؟ و اگر کسی مثلا ادعا کرد که حکم «تعدد زوجات» امروزه قابل اجرا نیست منکر ضروری و کافر شده ؟
پاسخ نویسنده المیزان : بله ، اين رد قرآن و ارتداد است كه كسى بگويد: حكم در يك زمان قابل اجرا است و در زمانهاى ديگر خير، زيرا خداوند متعال درباره قرآن مى فرمايد: لاياءتيه الباطل من بين يديه و لا من خلقه ، تنزيل من حكيم حميد. (فضلت : 42)
نه از پيش روى و نه از پشت سر آن ، باطل به سويش نمى آيد، و از حكيمى ستوده نازل شده است .
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه احكام قرآن كريم قابل تغيير و يا اينكه حكمى از آن برداشته شود و حكم ديگرى جايگزين او گردد، نيست.

___________________________
لازم بذکر است که مطلب فوق در کتاب پرسش و پاسخهای علامه طباطبایی ص 275 موجود است و با این حساب و از دید ایشون منکرين متعه برای زمان ما بدلیل اینکه متعه صراحتا در قرآن ذکر شده (24 نساء) کافر حساب میشن.
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
جواب جناب siminzare


در مورد بكار گيري عقل وحوزه ان توضيحات داده شدو تكرار نميشود.
خوب من طي صحبت هاي قبل به اين نتيجه رسيدم كه شما بيش از اندازه به گمان و ظن خود (و البته بقول خودتان تفكر) اهميت قائل هستيد. براي همين كه اگر جايي از قران را بپسنديد انرا وسيله اثبات نظر خود قرار ميدهيد و اگر به گمان خود به چيزي قائل باشيد نه قران را قبول داريد نه احكام راو نه علماي احكام را.(مثل كفر اهل كتاب يا همين مساله تثليث) بنابر اين براي شما همه چيز آزاد و هر بياني جايزاست.شما ميتوانيد اهل كتاب را حتي بهتر از مسلمانان تلقي كنيد. براي شما جايز است كه اصلا صيغه را قبول نداشته باشيد يا حتي زنا را بهتر از صيغه بدانيد. براي شما جايز است كه هر حكمي را در هر زمان كه فكر كرديد خوب است اجرا كنيد و هر زمان كه فكر كرديد بد است ديگر اجرا نكنيد ويا هر وقت خواستيد به چيزي عمل كنيد كه در دين جايز نيست حكمي اضافه كنيد وحكم قبل را باطل اعلام كنيد البته روش شما اين نيست كه مستقيم اين حكم جديد را اعلام كنيد بلكه كلي مسائل اجتماعي را مطرح مي كنيد كه همگي گواه براي حكم جديد شما باشد كه حال نمي دانم بيشتر براي توجيه خود به اين روش مي پردازيد يا اينكه براي توجيه ديگران؟؟؟!!! .تا الان اين صحبت ها براي اين بود كه اصل ايده و تفكر شما مشخص شود كه وقتي از صيغه بد گويي ميكنيد مساله از كجا اب ميخورد و بيدليل با پيش كشيدن مسائل و معضلات اجتماعي كه ارتباطي به اصل حكم صيغه ندارد دلايل خود را موجه جلوه ندهيد. والا عقل سليم (نه خيالات و گمان ها) به انسان ميگويد كه اگر كساني از احكام خدا سوء استفاده اي ميكنند و معضلاتي را با عمل بدشان ايجاد ميكنند چه ارتباطي به خود صيغه دارد كه منشاء بسياري اثار مثبت ميتواند باشد.


سوال : آیا هر مطلبی که در قرآن است جزو ضروریات دین است؟ و اگر کسی مثلا ادعا کرد که حکم «تعدد زوجات» امروزه قابل اجرا نیست منکر ضروری و کافر شده ؟
پاسخ نویسنده المیزان : بله ، اين رد قرآن و ارتداد است كه كسى بگويد: حكم در يك زمان قابل اجرا است و در زمانهاى ديگر خير، زيرا خداوند متعال درباره قرآن مى فرمايد: لاياءتيه الباطل من بين يديه و لا من خلقه ، تنزيل من حكيم حميد. (فضلت : 42)
نه از پيش روى و نه از پشت سر آن ، باطل به سويش نمى آيد، و از حكيمى ستوده نازل شده است .
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه احكام قرآن كريم قابل تغيير و يا اينكه حكمى از آن برداشته شود و حكم ديگرى جايگزين او گردد، نيست.

___________________________
لازم بذکر است که مطلب فوق در کتاب پرسش و پاسخهای علامه طباطبایی ص 275 موجود است و با این حساب و از دید ایشون منکرين متعه برای زمان ما بدلیل اینکه متعه صراحتا در قرآن ذکر شده (24 نساء) کافر حساب میشن.



در مورد شما تکلیف کاملا روشن است! تهمت زنی، سفسطه و توهین را کجا یاد گرفته اید من مانده ام حیران!

توضیحات شما در باب عقل رو خواندم! در واقع نقش این هدیه و ودیعه خداوندی در زندگی شما چیزی است در حدود صفر! اگر اشتباه نکنم فرموده بودید ترجیح میدهید عاقل نباشید و چشم و گوش بسته بچسبید به فتاوی مرجع تقلیدتون! فرموده بودید مفتخرید که فکر نمیکنید و فقط مقلد خوبی هستید!

قران رو بدون اندیشه هرگز مورد استناد قرار ندادم و نخواهم داد ! بر خلاف شما! به شما گفتم در همین قران باز ها به تعقل و تفکر و لب (خرد ناب) اشاره شده! شاید مرجع شما صلاح ندانسته ارزش تعقل رو برای شما توضیح بده!

میرسیم به کفر اهل کتاب! بله زیاد بحث کردیم! به نظر شما همه اهل کتاب کافرند و نظر شما اصلاً محترم نیست چون به دیگران احترام نمیگذارید! بگذریم که همین علما و ائمه و پیامبران احترام زیادی برای اهل کتاب قائل بودند ( تامین همه اهل کتاب در ممالک اسلامی) !

این همه هموطن اقلیت از نظر شما کافر هستند! و به گمانم اگر شما نگاهی دقیقتر به متون مذهبی مسیحیان بیاندازید میفهمید که تثلیث هرگز سه تن خواندن خدا نیست! بگذریم از این بحث های مذهبی فلسفی ! چون شما عقل رو قبول ندارید طرح این مباحث برای شما بی معنی است.

از کجای حرفهای من به میل خودتان برداشت کردید اهل کتاب رو به مسلمانان برتری دارم یا زنا رو بر صیغه؟ البته با توجه به نفی عقل از سوی شما درک این برداشت زیاد سخت نیست ولی توهین شما در مورد اینکه من زنا رو به صیغه ترجیح میدم قابل قبول نیست! در تمام بحث هایم سعی کردم نشان بدهم به صیغه به دلیل عدم وجود رابطه عاطفی و اخلاقی اعتراض دارم و به زنا هم به همون دلیل!


باز هم فرمودید من حکم صادر میکنم و یا اجرا میکنم! خیر این شغل شریف ارزانی همان مراجع! من هرگز نه حکم صادر کردم و نه ادعای ان را دارم! شما ظاهراً نمی توانید حرفی رو که یکبار زده ام به خاطر بسپرید! قبلاً هم به شما گفته ام من حاکم شرع نیستم. من مصلح اجتماعی نیستم! توهین نکنید!

اینکه دلیل مخالفت من با صیغه چیست رو بارها بیان کردم ! اگر شما تصمیمی دارید دلیل جدیدی از طرف من برای من بتراشید بحثی است که با توجه به سابقه شما بعید نیست! تهمت توهین و ادعا تراشی از شما زیاد دیده ام!


اگر کسانی از حکم خدا سوء استفاده میکنند، یعنی مسیر سوء استفاده باز است! پس باید این مسیر سوء استفاده رو بست! مثل حکم سنگسار که بنا بر فتاوی بسیاری از علما از لزوم اجرا خارج شده! اکنون همه سران نظام ادعا میکنند در ایران سنگسار اجرا نمیشود!
این حواله اول برای امکان اعمال تغییر در احکام خداوند!
نمونه های دیگر رو هم قبلاً ذکر کردم! جریان ارث زنان و دیه! لابد علمایی رو که این فتاوی رو برخلاف قران تغییر دادند قبول ندارید!
حیف شد! این قوانین هم اکنون در کشور در حال اجراست! برای درک بهتر شما باز هم عرض میکنم! بر اساس فتوای تعداد زیادی از علما قانونی بر خلاف نص صریح قران تصویب و در کشور در حال اجراست!
حالا باز هم بگو عقل هیچ کاره است و قران رو باید دربست قبول داشت!

در مورد استفساء مورد نظر شما! المیزان کتابی است قوی و البته کهن در زمینه حقوق و حدود شرع در اسلام!
به همین دلیل عامل زمان که از نکات بسیار مهم در صدور فتاوا به شما می اید در ان تاثیری نداشته!
پیشنهاد: در مورد حقوق زنان سری بزنید به وبگاه ایت الله صانعی! فتوا رو که قبول دارید؟
اشاره من به مورد خاص صیغه نیست بلکه به مجموعه ای از احکام موجود در قرانه که بنا بر فتاوی ایشون محدود شده و یا تغییر پیدا کرده!

در پایان!
در این باشگاه در بحث های زیادی شرکت کردم! زیاد مطلب نوشتم و زیاد هم جواب گرفتم ولی در هیچ یک از این تاپیک ها و از سوی هیچ یک از اعضا به اندازه ای که از شما توهین شنیدم ، بی حرمتی ندیدم! اخلاق تند و رویه ناپسندی در بحث دارید! به راحتی توهین میکنید تهمت میزنید و به اخطارها هم توجهی ندارید! حرفهای من رو برعکس میکنید و بر اساس اونها قضاوت میکنید!

اگر همه تلاش من بر اساس تاکید بر اخلاق در روابط جنسی بوده شما من رو به جانبداری از زنا محکوم میکنید!
من رو کافر و طرفدار شیطان میدونید! اعتراضات من در مورد این توهین ها هیچ ارزشی در نظر شما نداره و همچنان همین کار رو تکرار میکنید!

تا زمانی که عذر خواهی نکنید و تا زمانی که حرف جدیدی برای زدن نداشته باشید و تا زمانی که به توهین ها و تهمت های خودتون ادامه بدید لزومی نمیبینم به بحث با شما ادامه بدم! ادامه مکالمه و مباحثه با شما رو توهین به خودم میدونم! صبر و ادب رو باید در برابر کسی نشان داد که قدر میداند!
 

khorsandi

عضو جدید
در مورد شما تکلیف کاملا روشن است! تهمت زنی، سفسطه و توهین را کجا یاد گرفته اید من مانده ام حیران!

توضیحات شما در باب عقل رو خواندم! در واقع نقش این هدیه و ودیعه خداوندی در زندگی شما چیزی است در حدود صفر! اگر اشتباه نکنم فرموده بودید ترجیح میدهید عاقل نباشید و چشم و گوش بسته بچسبید به فتاوی مرجع تقلیدتون! فرموده بودید مفتخرید که فکر نمیکنید و فقط مقلد خوبی هستید!

قران رو بدون اندیشه هرگز مورد استناد قرار ندادم و نخواهم داد ! بر خلاف شما! به شما گفتم در همین قران باز ها به تعقل و تفکر و لب (خرد ناب) اشاره شده! شاید مرجع شما صلاح ندانسته ارزش تعقل رو برای شما توضیح بده!

میرسیم به کفر اهل کتاب! بله زیاد بحث کردیم! به نظر شما همه اهل کتاب کافرند و نظر شما اصلاً محترم نیست چون به دیگران احترام نمیگذارید! بگذریم که همین علما و ائمه و پیامبران احترام زیادی برای اهل کتاب قائل بودند ( تامین همه اهل کتاب در ممالک اسلامی) !

این همه هموطن اقلیت از نظر شما کافر هستند! و به گمانم اگر شما نگاهی دقیقتر به متون مذهبی مسیحیان بیاندازید میفهمید که تثلیث هرگز سه تن خواندن خدا نیست! بگذریم از این بحث های مذهبی فلسفی ! چون شما عقل رو قبول ندارید طرح این مباحث برای شما بی معنی است.

از کجای حرفهای من به میل خودتان برداشت کردید اهل کتاب رو به مسلمانان برتری دارم یا زنا رو بر صیغه؟ البته با توجه به نفی عقل از سوی شما درک این برداشت زیاد سخت نیست ولی توهین شما در مورد اینکه من زنا رو به صیغه ترجیح میدم قابل قبول نیست! در تمام بحث هایم سعی کردم نشان بدهم به صیغه به دلیل عدم وجود رابطه عاطفی و اخلاقی اعتراض دارم و به زنا هم به همون دلیل!


باز هم فرمودید من حکم صادر میکنم و یا اجرا میکنم! خیر این شغل شریف ارزانی همان مراجع! من هرگز نه حکم صادر کردم و نه ادعای ان را دارم! شما ظاهراً نمی توانید حرفی رو که یکبار زده ام به خاطر بسپرید! قبلاً هم به شما گفته ام من حاکم شرع نیستم. من مصلح اجتماعی نیستم! توهین نکنید!

اینکه دلیل مخالفت من با صیغه چیست رو بارها بیان کردم ! اگر شما تصمیمی دارید دلیل جدیدی از طرف من برای من بتراشید بحثی است که با توجه به سابقه شما بعید نیست! تهمت توهین و ادعا تراشی از شما زیاد دیده ام!


اگر کسانی از حکم خدا سوء استفاده میکنند، یعنی مسیر سوء استفاده باز است! پس باید این مسیر سوء استفاده رو بست! مثل حکم سنگسار که بنا بر فتاوی بسیاری از علما از لزوم اجرا خارج شده! اکنون همه سران نظام ادعا میکنند در ایران سنگسار اجرا نمیشود!
این حواله اول برای امکان اعمال تغییر در احکام خداوند!
نمونه های دیگر رو هم قبلاً ذکر کردم! جریان ارث زنان و دیه! لابد علمایی رو که این فتاوی رو برخلاف قران تغییر دادند قبول ندارید!
حیف شد! این قوانین هم اکنون در کشور در حال اجراست! برای درک بهتر شما باز هم عرض میکنم! بر اساس فتوای تعداد زیادی از علما قانونی بر خلاف نص صریح قران تصویب و در کشور در حال اجراست!
حالا باز هم بگو عقل هیچ کاره است و قران رو باید دربست قبول داشت!

در مورد استفساء مورد نظر شما! المیزان کتابی است قوی و البته کهن در زمینه حقوق و حدود شرع در اسلام!
به همین دلیل عامل زمان که از نکات بسیار مهم در صدور فتاوا به شما می اید در ان تاثیری نداشته!
پیشنهاد: در مورد حقوق زنان سری بزنید به وبگاه ایت الله صانعی! فتوا رو که قبول دارید؟
اشاره من به مورد خاص صیغه نیست بلکه به مجموعه ای از احکام موجود در قرانه که بنا بر فتاوی ایشون محدود شده و یا تغییر پیدا کرده!

در پایان!
در این باشگاه در بحث های زیادی شرکت کردم! زیاد مطلب نوشتم و زیاد هم جواب گرفتم ولی در هیچ یک از این تاپیک ها و از سوی هیچ یک از اعضا به اندازه ای که از شما توهین شنیدم ، بی حرمتی ندیدم! اخلاق تند و رویه ناپسندی در بحث دارید! به راحتی توهین میکنید تهمت میزنید و به اخطارها هم توجهی ندارید! حرفهای من رو برعکس میکنید و بر اساس اونها قضاوت میکنید!

اگر همه تلاش من بر اساس تاکید بر اخلاق در روابط جنسی بوده شما من رو به جانبداری از زنا محکوم میکنید!
من رو کافر و طرفدار شیطان میدونید! اعتراضات من در مورد این توهین ها هیچ ارزشی در نظر شما نداره و همچنان همین کار رو تکرار میکنید!

تا زمانی که عذر خواهی نکنید و تا زمانی که حرف جدیدی برای زدن نداشته باشید و تا زمانی که به توهین ها و تهمت های خودتون ادامه بدید لزومی نمیبینم به بحث با شما ادامه بدم! ادامه مکالمه و مباحثه با شما رو توهین به خودم میدونم! صبر و ادب رو باید در برابر کسی نشان داد که قدر میداند!
ببخشید این روش شماست که حرفها را تغییر میدهید و به نفع خود برمیگردانید.وسپس به بهانه تهمت خوردن مظلوم نمایی میکنید که حرف خود را درست جلوه دهید بقول خودتان حرف تازه ای اگر دارید بزنید من گفتم شما که عقل ناقص خود در همه چیز حاکم میکنید ویا هر کسی که چنین کاری کند از چنین شخصی بعید نیست هر نظر سبک و بی مغزی بدهد گرچه مخالف قران باشد گرچه مخالف علمای بزرگ باشد گرچه مخالف احادیث معتبر باشد ولی بدانید که: الحکم الا لله
تا شما در حد علمای بزرگ قرار نگرفته اید حق ندارید راجع به فتاوی ایشان که چرا اینجا اینطور نظر دادند آنجا انطور. چرا قبلا چنین بوده و حالا چنان، نظری بدهید!!!
در مورد عقل و حدود ان توضیحات کامل تری برایتان دادم که میتوانید به جای تهمت زدن به ان رجوع کنید برایتان مفید خواهد بود.
قران را مستمسک خیال پردازی های خود نکنید کجای قران حکم داده است بعد از شما خواسته است که نسبت به ان فکر کنید و نظر بدهید ومثلا گفته اگر با عقل شما جور در امد انرا انجام دهید؟ یعنی ان چیزی که شما میخواهید. لازم به یاد اوری که قران اینگونه نیست که در صلاحیت ما باشد که بتوانیم همه ایات را مستقیما استفاده کنیم بعضی ایات قران فقط در حد خواص میباشد. اندیشه من و شما کجا و بعضی ایات قران کجا.
قبلا خدمتان گفته ام این شما هستید که با این بی اطلاعی نسبت به احکام و دین خود را در حدی میبینید که به تعداد بیشمار شیعه وعقیده شیعیان تهمت بزنید. و به جایگاه تقلید در شیعه که امری کاملا عقلانی است اهانت کنید که گفته شد پیروی از عالم حقیقی در حقیقت پیروی از علم وعقل است.
 

siminzare

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشید این روش شماست که حرفها را تغییر میدهید و به نفع خود برمیگردانید.وسپس به بهانه تهمت خوردن مظلوم نمایی میکنید که حرف خود را درست جلوه دهید بقول خودتان حرف تازه ای اگر دارید بزنید من گفتم شما که عقل ناقص خود در همه چیز حاکم میکنید ویا هر کسی که چنین کاری کند از چنین شخصی بعید نیست هر نظر سبک و بی مغزی بدهد گرچه مخالف قران باشد گرچه مخالف علمای بزرگ باشد گرچه مخالف احادیث معتبر باشد ولی بدانید که: الحکم الا لله
تا شما در حد علمای بزرگ قرار نگرفته اید حق ندارید راجع به فتاوی ایشان که چرا اینجا اینطور نظر دادند آنجا انطور. چرا قبلا چنین بوده و حالا چنان، نظری بدهید!!!
در مورد عقل و حدود ان توضیحات کامل تری برایتان دادم که میتوانید به جای تهمت زدن به ان رجوع کنید برایتان مفید خواهد بود.
قران را مستمسک خیال پردازی های خود نکنید کجای قران حکم داده است بعد از شما خواسته است که نسبت به ان فکر کنید و نظر بدهید ومثلا گفته اگر با عقل شما جور در امد انرا انجام دهید؟ یعنی ان چیزی که شما میخواهید. لازم به یاد اوری که قران اینگونه نیست که در صلاحیت ما باشد که بتوانیم همه ایات را مستقیما استفاده کنیم بعضی ایات قران فقط در حد خواص میباشد. اندیشه من و شما کجا و بعضی ایات قران کجا.
قبلا خدمتان گفته ام این شما هستید که با این بی اطلاعی نسبت به احکام و دین خود را در حدی میبینید که به تعداد بیشمار شیعه وعقیده شیعیان تهمت بزنید. و به جایگاه تقلید در شیعه که امری کاملا عقلانی است اهانت کنید که گفته شد پیروی از عالم حقیقی در حقیقت پیروی از علم وعقل است.


فقط پاسخ!

من چه تهمتی به عقاید شیعیان زدم؟

من مگر برای تغییر احکام قران به احکام ثانویه اشاره نکردم؟ مگر این احکام بر مبنای عقل تنظیم نشده؟ مگر در قران بارها ذکر نشده در این کتاب نشانه هایی است برای انانکه میاندیشند!؟

به جایگاه کدام عالم اهانت کردم؟ چه تهمتی به فقها زدم؟
مگر خلاف است که میگویم تقلید چشم و گوش بسته کار اشتباهی است ؟

در مورد عقل توضیح دادید؟ بله ولی توضیحات شما پر از اشکال است و اشکالات انرا برای شما گفتم!

کجا به فتاوای مراجع ایراد گرفتم؟ من که با اشاره به همین فتاوا سعی میکنم به شما بگویم حتی تغییر در احکام قران نیز ممکن است! ( ارث و دیه)

فرمودید عقل ناقص! علم من هرگز ادعا نکردم کامل است! بله میتواند ناقص باشد ولی عقل من کامل است و ایرادی ندارد ! در مورد عقل خودتان مختارید! باز هم اختار میکنم توهین نکنید!

بحث رو از متعه به کفر و الحاد کشاندید!

شما به جای استدلال و بحث مدام پشت دامان توهین و افترا پنهان میشوید!


توهین توهین توهین! و باز هم افترا! فقط جواب چند سوال بالا را بدهید و بگویید من در چه پستی به شیعیان و علما توهین کردم و یا افترا زدم!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا