۹۸٪ رای به جمهوری اسلامی؛ بزرگترین دروغ اول آوریل
خودنویس
نیک آهنگ کوثر
۹۸٪ رای به جمهوری اسلامی؛ بزرگترین دروغ اول آوریل برای ایرانیان
من هنوز نتیجه رفراندوم ۱۲ فروردین، یا همان اول آوریل را بزرگترین دروغ تاریخ میدانم! دست خودم نیست که...شاید علت عدم اعتراض مردم به نتیجه انتخابات آن سال همین بوده باشد که خیال کردند شوخی است! الان ۳۱ سال گذشته، و ما تازه داریم به این میاندیشیم که واقعا از کجا خوردهایم؟ انقلابی شده، گروهی که از آن بیشترین بهره برده، و ماجرای قلعه حیوانات هم به نحوی جذاب تکرار شده است. در «ولایت» قلعه حیوانات، خوکها حاکمند، اینجا، روحانیونی چند...البته خوک در نزد ما اندکی حرام است، و روحانیون حکومتی، کارهایی میکنند که به حرام شدن نسلها و آب و خاک منتهی شده!
سالها پیش وقتی اولین دوره کلاسهای خانه کاریکاتور را آغاز میکردیم، با بدجنسی از هنرجویان خواستم کتاب قلعه حیوانات را به تصویر بکشند. نتیجه کار عالی بود...اما نکته این بود که کلکها فهمیده بودند علت بدجنسی من چه بوده است! من این کار در سال ۱۳۷۵ کرده بودم، یعنی فضای کشور هنوز چندان باز نشده بود...
اما واقعا ۹۸٪ مردم ایران به جمهوری اسلامی بله گفته بودند؟ حتی گیجترین و بیتجربهترین دختران دم بخت میدانند که سر سفره عقد، باید بار سوم «بله» را گفت، و بله اول شگون ندارد! اما...یکهو آیتالله خمینی شد پدر ملت! ماشاالله! البته بیشتر ماشاالله را باید گفت به مادر ملت که چنین تحملی داشته!
بعضیها دوست دارند بگویند که این تغییر اجتناب ناپذیر بوده است، قبول، اما جان من ۹۸٪؟ یعنی ضریب هوشی مردم ایران اینقدر مشکل داشته؟ یعنی ۹۸٪ مردم حاضر بودند روحانی محترمی که ۵ تومان میگرفت برود بالای منبر و ۵۰۰ تومان برای پایین آمدن، نمیدانستند پایین کشیدن این جماعت از قدرت سخت خواهد بود؟ من گمان میکنم اثرات مشروبات الکلی این حکومت شاه اینقدر بوده که بعد از یکی دو ماه عرق نخوردن هم بخشی از ملت مست بودهاند، اما جان من ۹۸٪؟
به قول ظریفی، اشتباه آماری مرتبط به تعداد رای دهندگان، مربوط به این بوده که تنها ۹۸٪ طرفداران جمهوری اسلامی «بله» گفتند، نه ۹۸٪ مردم. دو درصد دیگر هم حالش را نداشتند از کنار بنده منزل به پای صندوقهای رای بروند!
به قول آیتالله خمینی که هر چه خاک اوست، بقای منتقدان و آسیب خوردگان از او باد، پدران ما نسبتا یک غلطی کردند، به ما چه! البته بنده برانداز نیستم، فقط براندازی را دوست دارم! من به عنوان روزنامهنگار «ورانداز» هستم. یعنی سیاست را «چشمچرانی» میکنم! حالا نگیرید بعدها این حرف مرا روی دیوار بنویسید، که مثلا فلانی گفت «من خود برانداز نیستم، اما براندازان را دوست دارم» بعدش زیرش بنویسید، «امام نیک آهنگ» و از این حرفها!
بعد از این همه انتخابات تقلبی که که تا حال برگزار شده، میتوانم بفهمم که خشت اول را ۳۱ سال کج گذاشتند! چطور ممکن است ملتی فهیم، با این اکثریت وحشتناک جان و مالش را بسپارد به گروهی که از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۱۱ فروردین ۵۸، فقط اعدام کرد و خون ریخت؟ مگر ۹۸٪ مردم این سرزمین عاشق خون و انتقام بود؟ یعنی فقط چند ماه لازم بود تا ملت همیشه در منزل، گیج و گول بیاید چنین رایی از جانب خود و نسلهای بعدی بدهد؟
۳۱ سال است قاعده بازی را تغییر دادهاند. ۳۱ سال است که جیک بزنی، خلاف «اسلام» است. «محارب» شدهای، و ....
میگویند دروغ هر چه بزرگتر، باور کردنش هم راحتتر...۹۸٪ به جمهوری اسلامی رای دادهاند؟ در طول این سالها، انتخابات عراق و رژیمهای متقلب سرکوبگر را بارها دیدهایم.
بدتر این است که این دروغ بزرگ را جماعت موسوم به روشنفکر دینی چنان جدی گرفتهاند که بعضیهایشان میگویند ملت جز این نظام و سیستم را نمیخواهد، پس ما باید هدایت امور را در دست بگیریم تا از پس روحانیون حکومتی برآییم...خود گویی و خود خندی...جسارتا!
این مطلب را نه به عنوان سردبیر خودنویس، که به عنوان یک وبلاگنویس عضو نوشتهام، و از خودم میخواهم که سانسورش نکنم!
خودنویس
نیک آهنگ کوثر
۹۸٪ رای به جمهوری اسلامی؛ بزرگترین دروغ اول آوریل برای ایرانیان
من هنوز نتیجه رفراندوم ۱۲ فروردین، یا همان اول آوریل را بزرگترین دروغ تاریخ میدانم! دست خودم نیست که...شاید علت عدم اعتراض مردم به نتیجه انتخابات آن سال همین بوده باشد که خیال کردند شوخی است! الان ۳۱ سال گذشته، و ما تازه داریم به این میاندیشیم که واقعا از کجا خوردهایم؟ انقلابی شده، گروهی که از آن بیشترین بهره برده، و ماجرای قلعه حیوانات هم به نحوی جذاب تکرار شده است. در «ولایت» قلعه حیوانات، خوکها حاکمند، اینجا، روحانیونی چند...البته خوک در نزد ما اندکی حرام است، و روحانیون حکومتی، کارهایی میکنند که به حرام شدن نسلها و آب و خاک منتهی شده!
سالها پیش وقتی اولین دوره کلاسهای خانه کاریکاتور را آغاز میکردیم، با بدجنسی از هنرجویان خواستم کتاب قلعه حیوانات را به تصویر بکشند. نتیجه کار عالی بود...اما نکته این بود که کلکها فهمیده بودند علت بدجنسی من چه بوده است! من این کار در سال ۱۳۷۵ کرده بودم، یعنی فضای کشور هنوز چندان باز نشده بود...
اما واقعا ۹۸٪ مردم ایران به جمهوری اسلامی بله گفته بودند؟ حتی گیجترین و بیتجربهترین دختران دم بخت میدانند که سر سفره عقد، باید بار سوم «بله» را گفت، و بله اول شگون ندارد! اما...یکهو آیتالله خمینی شد پدر ملت! ماشاالله! البته بیشتر ماشاالله را باید گفت به مادر ملت که چنین تحملی داشته!
بعضیها دوست دارند بگویند که این تغییر اجتناب ناپذیر بوده است، قبول، اما جان من ۹۸٪؟ یعنی ضریب هوشی مردم ایران اینقدر مشکل داشته؟ یعنی ۹۸٪ مردم حاضر بودند روحانی محترمی که ۵ تومان میگرفت برود بالای منبر و ۵۰۰ تومان برای پایین آمدن، نمیدانستند پایین کشیدن این جماعت از قدرت سخت خواهد بود؟ من گمان میکنم اثرات مشروبات الکلی این حکومت شاه اینقدر بوده که بعد از یکی دو ماه عرق نخوردن هم بخشی از ملت مست بودهاند، اما جان من ۹۸٪؟
به قول ظریفی، اشتباه آماری مرتبط به تعداد رای دهندگان، مربوط به این بوده که تنها ۹۸٪ طرفداران جمهوری اسلامی «بله» گفتند، نه ۹۸٪ مردم. دو درصد دیگر هم حالش را نداشتند از کنار بنده منزل به پای صندوقهای رای بروند!
به قول آیتالله خمینی که هر چه خاک اوست، بقای منتقدان و آسیب خوردگان از او باد، پدران ما نسبتا یک غلطی کردند، به ما چه! البته بنده برانداز نیستم، فقط براندازی را دوست دارم! من به عنوان روزنامهنگار «ورانداز» هستم. یعنی سیاست را «چشمچرانی» میکنم! حالا نگیرید بعدها این حرف مرا روی دیوار بنویسید، که مثلا فلانی گفت «من خود برانداز نیستم، اما براندازان را دوست دارم» بعدش زیرش بنویسید، «امام نیک آهنگ» و از این حرفها!
بعد از این همه انتخابات تقلبی که که تا حال برگزار شده، میتوانم بفهمم که خشت اول را ۳۱ سال کج گذاشتند! چطور ممکن است ملتی فهیم، با این اکثریت وحشتناک جان و مالش را بسپارد به گروهی که از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۱۱ فروردین ۵۸، فقط اعدام کرد و خون ریخت؟ مگر ۹۸٪ مردم این سرزمین عاشق خون و انتقام بود؟ یعنی فقط چند ماه لازم بود تا ملت همیشه در منزل، گیج و گول بیاید چنین رایی از جانب خود و نسلهای بعدی بدهد؟
۳۱ سال است قاعده بازی را تغییر دادهاند. ۳۱ سال است که جیک بزنی، خلاف «اسلام» است. «محارب» شدهای، و ....
میگویند دروغ هر چه بزرگتر، باور کردنش هم راحتتر...۹۸٪ به جمهوری اسلامی رای دادهاند؟ در طول این سالها، انتخابات عراق و رژیمهای متقلب سرکوبگر را بارها دیدهایم.
بدتر این است که این دروغ بزرگ را جماعت موسوم به روشنفکر دینی چنان جدی گرفتهاند که بعضیهایشان میگویند ملت جز این نظام و سیستم را نمیخواهد، پس ما باید هدایت امور را در دست بگیریم تا از پس روحانیون حکومتی برآییم...خود گویی و خود خندی...جسارتا!
این مطلب را نه به عنوان سردبیر خودنویس، که به عنوان یک وبلاگنویس عضو نوشتهام، و از خودم میخواهم که سانسورش نکنم!