گوی بالدار(نشان شاهنشاهی هخامنشی)

d3000

عضو جدید
نشان باستانی «گوی بالدار»، برای همگان شناخته شده است. در متداول ترین گونه این نگاره، یک گوی با دو بال در طرفین و ایزد/ خدایی در میانه آن دیده می شود که گاه حلقه یا گلی را در دست، و نقش ستاره ای را بر بالای سر دارد. نگاره گوی بالدار از حدود سده نهم پیش از میلاد در سراسر سرزمین های آسیای باختری و از جمله در نیمه غربی ایرانی روایی داشته، اما هر یک از اجزای اصلیِ آن، یعنی گوی، بال و ایزد/ خدا، پیش از ترکیب نهایی آن، از زمان های دورتر کاربرد داشته است.

نقش گوی یا چنبره میانه، از خورشید الهام گرفته شده است که خاستگاه بسیاری از باورهای آیینی مردمان باستان بوده و تا امروز نیز تأثیر فراوان خود بر آیین های نیایشی را حفظ کرده است. نشان خورشید، به گونه مستقل و بدون بال در نگاره های باستانی فراوانی دیده شده است که شاخص ترین آن نگارکندهای پنج گانه لولوبیان در سرپل ذهاب است.

نقش بال و دم در پیرامون گوی، از پرنده بلندآوازه و گرامی مردمان باستان، یعنی شاهین برگرفته شده است. نقش شاهین نیز خود به تنهایی و پیش از اینکه در این ترکیب نهایی راه یابد، در آثار هنری مردمان خاورمیانه به فراوانی دیده شده است. مردمان باستان شباهت هایی میان خورشید و شاهین را احساس می کردند و آن دو را از آن یکدیگر می دانستند. از یک سو، خورشید به هنگام طلوع و غروب در افق و یا در پشت ابرها، آشکار همراه با دو بال به دیده می آید و از دیگر سو، شاهین نیز به عنوان بلندپروازترین و دورپروازترین پرندگان، نزدیکترین موجودات زمینی به خورشید دانسته می شده است. نقش خورشید و شاهین، پس از مدتی در یکدیگر ادغام می گردند و نگاره گوی بالدار را بر می سازند. در هنر مصر باستان، نگاره «هُـروس» (خدای خورشید) با سری به مانند شاهین نشان داده می شده است.

اما دیگر عضو اصلی این نشان، یعنی نگاره ایزد/ خدا نیز پیش از ترکیب نهایی، به شکل مستقل در آثار هنری مردمان شرق باستان به فراوانی بکار رفته است. در این نگاره ها، مردی نمایانیده شده است که تاج یا کلاهی ستاره آذین بر سر و یک حلقه یا گلی را در دست دارد در حالی که دست دیگر خود را به نشانه شناخته شده درود و تهنیت، تا نیمه بالا آورده است. در سراسر سرزمین هایی که این نگاره در آنها فرادست آمده است، آشکارا بر اینهمانی آن با سیاره مشتری و خدا یا خدای بزرگ تأکید شده است و می دانیم که در باورهای کهن، سیاره مشتری تجلی گاه و نماد کیهانی خداوند بوده است. این خدای بزرگ که در سیاره مشتری متجلی می شده است در میان اقوام گوناگون یکسان می بوده، اما نام های متفاوتی داشته است. ایرانیان او را با نام «اهورامزدا/ اورمزد/ هُـرمزد» می‌شناخته اند و بابلیان نام «مَـردوک/ اَمَـر اوتو» را بر آن نهاده بودند که ظاهراً با واژه اوستایی «اَمِـرِتات» و پهلوی «اَمورداد» و فارسی «مرداد» اینهمانی دارد. همچنین یونانیان او را «زئوس»، اورارتوییان «خالدی»، کاسیان «اَشوریاش- مَـزوتاش» و آشوریان او را «آشور» می نامیدند که گونه ای دیگر از نام اهورا است. نام اورمزد یا هرمزد در متون پهلوی و ادبیات فارسی به فروانی برای سیاره مشتری بکار رفته است.

نگاره گوی بالدار را گاه عضو دیگری نیز همراهی می کند که همانا نقش ستاره ای هشت پر است. ستاره هشت پر از دیرباز در آثار هنری شرق، سیاره «آناهید/ ناهید/ زهره» و ایزدبانوی منسوب به آنرا افاده می کرده است که برای نخستین بار توسط اقوام «کاسی» از ایران به میاندورود/ بین النهرین برده شد. بجز این در مواردی معدود، در نگاره گوی بالدار نمادهای دیگری نیز بکار رفته است که از آن میان می توان به نقش چلیپا یا صلیب شکسته، نماد برگرفته از ستاره قطبی و صورت های فلکی پیراقطبی و نشان دیرینه آیین میترا، اشاره کرد.

به نظر می آید که ترکیب تمامی نشان های نیایشی در شرق باستان و فراهم دیدن نگاره ای که حامل نشان های ویژه بسیاری از اقوام و ادیان در آن زمان بوده، کوششی برای همبستگی و یگانگی مردمان بوده است. به ویژه که در بسیاری از نسخه های این نگاره، گل یا حلقه پیمانی نیز در دست اهورامزدا دیده می شود.

نگاره گوی بالدار در دوران هخامنشیان به نهایی ترین شکل خود دست می یابد که در سنگ نگاره داریوش بزرگ در بیستون و نیز در سنگ نگاره های تخت جمشید به فراوانی دیده شده و عملاً به عنوان نشان ویژه و ملی و فراگیر هخامنشیان به کار بسته می شود. اما پس از عصر هخامنشی، استفاده از این نشان برای همیشه و در همه سرزمین ها فراموش می شود و در واقع نگاره گوی بالدار نیمه تمام بر آرامگاه صخره ای داریوش سوم در نزدیکی تخت جمشید، آخرین نمونه این نشان و نماد دیرینه باستانی است.

در اینجا توضیح یک نکته نیز ضروری به نظر می آید که در سالیان اخیر، گاه از این نگاره با نام «فروهر» و نشان دینی زرتشتیان یاد می شود و برای رمزگشایی اجزای آن، سخنان نادرست فراوانی بازگو می شود. از آنجا که هیچ نشانه ای از کاربرد این نگاره در عصر ساسانی (زمان رسمیت و گسترش آن دین) تا به دوران معاصر به دست نیامده است؛ آشکارا دانسته می شود که نگاره گوی بالدار ارتباطی با دین زرتشتی نداشته است. همچنین می دانیم که علیرغم کاربرد فراوان این نگاره در آثار هخامنشی، حتی برای یکبار هم نام فروهر یا مفهوم آن، در هیچیک از کتیبه های هخامنشی و حتی در «گاتها»ی زرتشت دیده نشده است. توصیف و تفسیرهایی که امروزه در باره این نگاره و با نام «فروهر» گفته می شود، تنها ناشی از ذوق و قریحه و تخیلات بوده و آنچنان از اسناد و مدارک و روش های پژوهشی بدور است که نیازی به تحلیل آن نیست. امید می رود که گویندگان چنین سخنانی، همراه با ادعاهای خود، به بازگویی اسناد و منابع نیز بپردازند چرا که تکرار فراوان سخنان ذوقی و دلبخواهی، چیزی جز تحریف و واژگونه نمایی در تاریخ و فرهنگ یک کشور کهنسال نیست.
 

javidboss

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمامه تالارها تالاره مسخره کردن نمیباشد عزیز. ;)
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمامه تالارها تالاره مسخره کردن نمیباشد عزیز. ;)

دوست عزيز مسخره در كار نبود
توجه داشته باشي در خواست خلاصه ي مطالب رو كردم
بايد توجه داشته باشي گاهي وقتا وقت محدوده
و ميشه از كساني كه اين تاپيك رو خوندن يا زننده ي تاپيك خواهش كرد اگه تونستن خلاصه اي از اون براي بقيه اي مثل من هم بگن

موفق باشي :gol:
 

Similar threads

بالا