گفتگوهای تنهایی

[رجایی اشکان]

تو زندگی اتفاق هایی پیش میاد..
که عمرشون فقط چند ثانیه است
اما
آثارشون تا سال ها و گاهی تا آخر عمر
گریبانت را چنان میگیرند!
که آرزوهات تبدیل به رویا و رویاهاتو تبدیل به
بغض میکنند ، بغضی کشنده

 

[رجایی اشکان]

سر خاک من...

اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برای خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!!
حیف که اون موقع خودم نیستم...!!

 

[بهار00]

این نیز بگذرد...
اما به قیمت نابودی ام...

 

[AvA-6586]

به سلامتی پدربزرگـا که یه بار هم خوجگل و جیگر و عسیسم نگفتن . . .
ولی با زنشون ۵۰ سال عاشقانه زندگـــی کردن . . . !

 

[AvA-6586]

[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]این شبها چقدر دلم میخواهد کسی آرام بهم بگوید[/FONT]
​

[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بمیری ایشالله
و من فریاد بزنم الهی آمین[/FONT]
​

 

[AvA-6586]

[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دیگه حتی وقتی کسی میگه “میرم تا سر کوچه و برمیگردم” باور نمیکنم که برمیگرده ..[/FONT]

 

[...Kh-]

بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده ...

 

[رجایی اشکان]

من در اين كلبه ي تنهايي كه در خاطرات خويش زندگي مي كنم،

سرگردان به راه خود ادامه مي دهم كه آن راه سرانجامش مرگي سوزناك خواهد بود.

مرگي كه كسي در اين دنياي گذرا نه خواهد ديد و نه خوهد توانست براي مثل آن مثالي بياورد.

 

[رجایی اشکان]

وقتی رفت ....

گفت تورو هم میبرم

با خوشحالی گفتم : کجا ؟؟

گفت : از یادم ...!!!!!

 

[aynaz.m]

هنوز!درهمين نزديكي ما!
مردى گوسفند می کشد و خونش را به ماشين چند صد ميليونى اش ميمالد !
پسری پشت ماشینش می نویسد: بیمه قمر بنی هاشم; يا مي نويسد يا جد فلاني اما مثل یابو میراند!
هنوز برای ازدواج استخاره می کنند نه تحقیق!
هنوز توی چاه پول می ریزند و نامه عربی پست می کنند!
هنوز مردم چشم ديدن بوسه عشق را ندارند درحاليكه براي ديدن صحنه اعدام باشوق حاضر مي شوند!
هنوز قبل از پدر شدن حتي يك كتاب تربيت كودك پارسی نمي خوانند اما هرشب در مسجد کلمات عربی که معنی آنها را نمیداند در قالب دعا بارها تکرار میکند!
درحاليكه تنها نان آور همسايه، بعلت بيماري و بي پولي درحال مرگ است ، فرسنگها مسير را جهت زيارت خدايي ميروند كه خودش گفته از رگ گردنتان به شما نزديكترم…
هنوز بر آزادگی امام حسین اشک میریزند اما حاضر نیستند یکروز آزاده زندگی کنند
زبانشان پر است از جملات زیبا اما عملشان سرشار از زشتی و ناپاکی است!
آری این است بلای تعصب کور کورانه جاهلی! بلای خانمانسوز ایران
بیاد دیالوگی ماندگار از سریال امام‌علی(ع) افتادم
معاویه:
قوی‌تر از ذوالفقار علی سراغ داری؟
عمروعاص:
آری، جهل مردم!​

 

[naghmeirani]

​

تنهائی می بارد
و چیزی درین هوا کم ست
چیزی شبیه تو

 

[aynaz.m]

من تنها میایم میسرایم و میروم
تنها شاید روزی نامم را یادت بیاد اما ان روز من زیر خروارها خاک جا گرفته ام

 

[naghmeirani]

​

خیال من
میز دو نفره ای ست
که جایت
همیشه رو به رویم خالی ست
و من همیشه فنچانم را
لبالبِ چشمانت
در صدای بارانی نوشیده ام
که می گوید
تو نمی آئی
و من
با چشم های دستِ خالی
خودم را ترک می کنم

 

[aynaz.m]

اینجا نبودنت را دیوارها نشان میدهند
اما تو حضور داری و کنارم چای مینوشی

 

[aynaz.m]

ﺑﺮﺯﺥ ﯾﻌﻨﯽﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﻮﯼ
ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯼ
ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺘﻮﺍﻧﯽ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ
ﻗﻠﺒﺖ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻋﺎﺩﺕ
ﻧﻮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﺍﺯﺩ
ﻭﻟﯽ ﺣﺴﯽ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﮔﻬﺎﯾﺖ
ﺟﺎﺭﯼ ﻧﺸﻮﺩ
ﺑﺮﺯﺥ ﯾﻌﻨﯽ
ﻧﻮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺑﺸﻨﻮﯼ
ﻭﻟﯽ ﺩﻟﺖ ﺗﮑﺎﻥ ﻧﺨﻮﺭﺩ
ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻭﻟﯽ ﺍﻭ
ﻣﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺮﺯﺥ ﯾﻌﻨﯽ
ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﺷﯽ
ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺎﯼ ﻫﻤﺮﺍﻫﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﺪﻟﯽ ﺑﺎﺷﯽ ​

 

[aynaz.m]

ﺗﺎﺯﮔﯽ ﻫﺎ ، ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ !ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ...
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻻﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ ؛ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﮐﻮﺭ ﻭ ﮐﺮ !
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ...
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ؟ ﺩﯾﺮ ، ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ ...
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ !
ﭼﻪ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ؟
ﻣﻦ ﺩﺭ ﻻﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮﻡ ... ﺁﻥ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺩﻏﺪﻏﻪ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ .
ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ ؛ ﻧﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ، ﻧﻪ ﻗﻬﺮ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ !
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ، ﻗﯿﺪ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻋﺎﺷﻘﯿﺸﺎﻥ ، ﺑﺮﻋﮑﺲ ﺷﻨﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ...
ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺥ ﺯﺍﺩ​

 

[naghmeirani]

​

دیوار های شعر من
پوشیده از
عکس های یک نفره ست
که خیال من با تو می گیرد

 

[AvA-6586]

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺭﻧﺠﺎﻧﯿﻢ ﻣﺜﻞ
​

ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯿﻤﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ​

ﺩﻟﺴﻮﺯﺍﻧﻪ ﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ​

ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺑﺮ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻮﺑﯿﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﯽ
​

ﻓﻬﻤﯿﻢ ﮐﻪ خیلی دیر ﺷﺪﻩ !
​

 

[AvA-6586]

اونائی که ما عاشقشون هستیم هیچ وقت از ما دور نمیشوند
​

هر روز کنار ما راه میروند اما دیده نمیشوند … شنیده نمیشوند​

و هنوز نزدیک و هنوز عاشق … هنوز دلتنگ و خیلی عزیز . .
​

 

[m@hboubeh]

خوب ميدانم كه يك روز.....

يكي از همان روزهايي كه خيلي هم دور است..!.

مجبورم ببوسم و بگذارم كنار......

تمام چيزهايي را كه نداشتيم

دستهايت را،

عاشقي ات را....

همه را!.....

زندگي به من آموخت عادت احمقانه ايست..

چسبيدن به چيزهايي كه مال تو نيستند...

امروز همون روز بود که مجبور شدم بذارمت کنار

و دوباره من تنها شدم تنهای تنها.....اونروز خیلی نزدیک بود

 

[m@hboubeh]

یهو دلم خواست بهت بگم

هیچی نیست که جای خنده هاتو برام بگیره...

هیچی نیست که مثل تو خوشحالم کنه....

هیچی نیست که مثل تو بهم آرامش بده...

هیچی نیست که شب و روزمو مثل تو برام شیرین کنه...

هیچی نیست هیچی

حتی خودت!!

 

[AvA-6586]

هیچ کسی درک نکرد ..

که من زندگی ام را گم کرده ام

لابه لای ته ریش مردانه ات..

که عجیب دلم را می لرزاند..

 

[رجایی اشکان]

آخـــرین فـــردی کـــه

درســـت قبـــل از خـــواب

در مـــوردش فکـــر می کنـــید

کســـی اســـت کـــه

"قـــلـــب" شما به او تـعلـــق دارد

 

[رجایی اشکان]

گاهی فقط بوی یک عطر

خوندن آخرین اسش

یه تشابه اسمی

برای چند لحظه

باعث میشه دقیقا احساس کنی....

که قلبت از جاش کنده میشه...!!!!!!

 

[ros.]

بعضی وقتا...
ﺗَﻪ ﺍُﺗُﻮﺑﻮﺱ...
اون ﺻَﻨﺪَﻟﯽ ﺁﺧَﺮ
ﮐِﻨﺎﺭِ ﺷﯿﺸﻪ
ﺑِﻬﺘَﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼِ ﺩُﻧﯿﺎﺳﺖ
ﺑَﺮﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﻣُﭽﺎﻟﻪ ﺷَﻮﯼ ﺩَﺭ ﺧُﻮﺩَﺕ
ﺳَﺮَﺕ ﺭﺍ ﺑِﭽَﺴﺒﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ
ﺯُﻝ ﺑِﺰَﻧﯽ ﺑﻪ ﯾِﮏ ﺟﺎﯼِ ﺩﻭﺭ
ﻭ ﻓِﮑﺮ ﮐُﻨﯽ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ،
به کَسی که فَقَط بااوشادی وَ
باتنها کَسی که شادنیست خُودِ توی-ی
به اینکه اَگَْْر نباشی نه دِلی بَرایَت تنگ میشود.
نه چشمی منتظرِدیدارت است. ←و نه کسی توروبه یاد دارد →
ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﮐﻪ ﺁﺯﺍﺭَﺕ ﻣﯿﺪَﻫَﺪ ...

 

[رجایی اشکان]

نوشته هایـــم مخاطب خـــــاص ندارنـــد؛
مخـــاطب نوشته هایم،
به سادگی یک لبخند رهایم کرده استـ.....

 

[AvA-6586]

تو رفته‌ای
و من از تنهایی
ککَم هم نمی‌گزد دیگر!
حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی!

 

[AvA-6586]

گفت دوستت دارم.........

گفتم دوستت ندارم...........

این دروغ به اون دروغ در
​

 

[AvA-6586]

[FONT=courier new,courier,monospace]من یک دخترم...[/FONT] [FONT=courier new,courier,monospace]مرا پریشانی موهــــــآیت نـــــه ![/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]مرا تـــه ریـــش خستـــه ات دیوانـــه میكند...[/FONT]

 

[بهار00]

دنیای من…
“مجازیش” هم
غمگین بود!