کامران رسول زاده

[RZGH]

به خاطر تو هرکاری ممکن است
از من سر بزند،
حتی ممکن است
در بند پایانی این شعر
به مغزم شلیک کنم...

 

[RZGH]

من قید زمان را زده ام
که جوان بمانی در شعرهام،
مشکلم اینجاست که
تو در قید هیچ مکانی نیستی...

 

[RZGH]

من ابر باروری هستم
که هر جای شهر یاد تو می افتم
باران می بارد...

کامران رسول زاده

 

[RZGH]

همه مرا که می بینند،
یاد تو می افتند،
یعنی این قدر شبیه من شده ای؟!
کمی به خودَت برس!...

 

[RZGH]

به حرف های مردم کاری نداشته باش...
به زیباییت ادامه بده
میان خیال های شبانه ام...

 

[RZGH]

امروز بال در آورده ام،
فکر کنم
دلت برایم تنگ شده...

 

[RZGH]

عطر تو خواص پیچیده ای دارد،
بعد از سال ها
هنوز
روی جاهای خاصی از شهر
مانده..

 

[RZGH]

کلاغ بودم اگر،
لانه ام را پر از خیال چشم هات می کردم
این براق ترین اشیاء جهان.
چه فایده؟
سیمرغ باشی و بی نصیب
از لذت کلاغ بودن...

 

[RZGH]

همین را کم داشتم!
کسی با چشم هایِ تو...
خوشت می آید
توی چشم مردم باشی؟

 

[RZGH]

رفتنت کافی نبود؟
حالا داری در شعر های دیگران پرسه می زنی؟!
شعرم را حلالت نمی کنم اگر
بین واژه های نا محرم ببینمت...

 

[naghmeirani]

گوشه ی چشمِ تو
دنج می کند فضای شعر را.
این گوشه گیریِ من
به خاطر چشم های توست...!

---------------
کامران رسول زاده

 

[RZGH]

[FONT=&quot]تو دیگر چه جور معشوقی هستی ...؟[/FONT]
[FONT=&quot]نه دستم به تو می رسد[/FONT]
[FONT=&quot]نه می توانم از شوق دیدنت[/FONT]
[FONT=&quot]بال در آورم[/FONT]..
[FONT=&quot]تو[/FONT]
[FONT=&quot]دست و بال مرا بسته ای[/FONT]...

[FONT=&quot]کامران رسول زاده[/FONT]

 

[RZGH]

[FONT=&quot]این روزها آفتاب چشمم را می زند[/FONT]
[FONT=&quot]کسی تو را به خورشید[/FONT]
[FONT=&quot]اضافه کرده[/FONT]...

[FONT=&quot]کامران رسول زاده[/FONT]

 

[RZGH]

[FONT=&quot]من این راه ها را رفته ام[/FONT]
[FONT=&quot]هیچ کدام به تو نمی رسند[/FONT]
[FONT=&quot]باید راهی برای رفتن از دنیا پیدا کنم[/FONT]...

[FONT=&quot]کامران رسول زاده[/FONT]

 

[RZGH]

[FONT=&quot]من از احتمال حضور تو در جهان[/FONT]
[FONT=&quot]زنده ام،[/FONT]
[FONT=&quot]خیال کن که واقعا باشی[/FONT]....
[FONT=&quot]بی هیچ احتمالی[/FONT]
[FONT=&quot]نخواهم مُرد[/FONT]...

[FONT=&quot]کامران رسول زاده[/FONT]

 

[RZGH]

[FONT=&quot]نصف شده ام[/FONT]
[FONT=&quot]بردار سهم خودت را[/FONT]..
[FONT=&quot]فقط دهلیزهای ذهنم را نبَر[/FONT]!
[FONT=&quot]هنوز دارم می نویسمت[/FONT]...

[FONT=&quot]کامران رسول زاده[/FONT]

 

[RZGH]

[FONT=&quot]سرت را بدزد[/FONT]
[FONT=&quot]این جا[/FONT]
[FONT=&quot]در تیر رسِ مستقیم است،[/FONT]
[FONT=&quot]می ترسم نگاهِ کسی[/FONT]
[FONT=&quot]کاری تر از بختِ من باشد[/FONT]...

[FONT=&quot]کامران رسول زاده[/FONT]

 

[RZGH]

[FONT=&quot]آن قدر می نویسمت[/FONT]
[FONT=&quot]که عاقبت[/FONT]
[FONT=&quot]به دست کسی که لایق توست[/FONT]
[FONT=&quot]برسی[/FONT]...

[FONT=&quot]کامران رسول زاده[/FONT]

 

[RZGH]

[FONT=&quot]به پای هم پیر نشدیم[/FONT]...
[FONT=&quot]تو هنوز مثل روز رفتنت،[/FONT]
[FONT=&quot]و من[/FONT]...
[FONT=&quot]حالا دیگر[/FONT]
[FONT=&quot]می توانی[/FONT]
[FONT=&quot]دخترم باشی[/FONT]...

[FONT=&quot]کامران رسول زاده[/FONT]

 

[RZGH]

[FONT=&quot]وول می خوری در من[/FONT]
[FONT=&quot]شبیه واژه ی متورمی که سال هاست[/FONT]
[FONT=&quot]متولد نمی شوی،[/FONT]
[FONT=&quot]به دنیا بیا[/FONT]!
[FONT=&quot]واژه ای شبیه درد[/FONT]
[FONT=&quot]دارد در من می پیچد[/FONT]...

[FONT=&quot]کامران رسول زاده[/FONT]

 

[naghmeirani]

تو عطر کدام خوشبو ترین گل جهانی؟
که هر کجا که می نویسمت،
شکوفه می دهی؟

-------------
کامران رسول زاده

 

[naghmeirani]

کی دست از سرم بر می داری؟
می پرسم که بدانم
کی می میرم...!

 

[naghmeirani]

تمام این شهر یک طرف،
تو یک طرف...
خیالت راحت باشد،
من
طرفِ تو را
به مردم این شهر نمی دهم...!

 

[همراهی]

پاییز پنجره ای ست که از اتاق من به هوای تو باز می شود

​

---

کجای آسمان ببینمت؟من از جستجوی زمین خسته ام !

​

 

[همراهی]

کمی به من برس!​

​

​

من از رسیدن به تو​

​

​

​

حالم خوب می شود

​

​

​

​

---

همین چند روز پیش​

​

​

فکر می کردم​

​

​

می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم​

​

​

از همین چند روز پیش​

​

​

هیچ کس، شبیه تو نیست

​

​

​

---

 

[naight]

بعضی جنگ ها تمام نمی شوند
حتی وقتی مرده باشی
مثل یک سرباز مرده
که آخرین نامه اش به دست معشوقش نرسیده
عاشق توام
روی مزارم
کمی آغوش بریز
که تمام شود این نبرد
که تمام شود این درد.

"کامران رسول زاده"

 

[naghmeirani]

پَرم به پرت بگیرد ای کاش

که تو در من

این همه پرنده ای...

 

[naghmeirani]

از من خبر بگير!

كارى ندارد

كافي ست صبح ها

دلت برايم تنگ شود

و بى اختيار

به نقطه اى خيره شوى

و به اين فكر كنى

كه چقدر بى خبرى از من...

 

[naghmeirani]

تو ديگر چه جور
معشوقی هستی ..؟!
نه دستم به تو می رسد
نه می توانم
از شوق ديدنت
بال در آورم؛
تو
دست و بال مرا بسته‏ ای ...


#کامران_رسول_زاده

 

[naghmeirani]

عقلِ حالا را داشتم
عاشقت نمى شدم
برايت مى مُردم ...


#کامران_رسول‌زاده