rejaliclinic95
عضو
عکاسی یکی از محبوبترین فعالیتهای دنیای امروز است. اگر عکاسی میکنید یا به آن علاقهمند هستید، حتماً دوست دارید بدانید چطور آثار یک عکاس مخاطبین خاص خود را جذب میکند یا حتی جهان را تحت تاثیر قرار میدهد. برای فهمیدن این موضوع با کجارو همراه شوید.
تمام عکاسان در برههای از مسیر حرفهای خود (فارغ از اینکه عکاس حرفهای باشند یا آماتور) به یک بن بست مشترک میرسند. به عنوان یک عکاس هنگامی که به حدی از مهارت فنی میرسید، با چیزی مواجه میشوید که بسیار شبیه به بحران شخصیت است. البته دقیقا نمیتوان گفت که شما به بنبست رسیدهاید، زیرا شما به همه چیز عکاسی، از ترکیببندی و مهارتهای فنی گرفته تا ویرایش عکسها، واقف هستید. در واقع به حدی رسیدهاید که نیاز به یک انقلاب و تغییر اساسی دارید. در این برهه انگار چیزی در کار شما کم است یا سر جای خودش نیست. معنی، مفهوم، ارتباط عاطفی و در یک کلام شناختن سبک کارتان همان چیزی است که در اینجا به آن نیاز دارید.
پس بیایید برای چند لحظه تمام چیزی را که درباره عکاسی میدانید از یاد ببرید و از زاویه دیگری به عکسهای خود نگاه کنید. بدون شک، رعایت ترکیببندی و نکات فنی عوامل مهمی در به وجود آوردن یک عکس خوب هستند، اما تا به حال به این فکر کردهاید که چگونه میتوان عکسی به وجود آورد که علاوه بر عوامل بالا مفهوم خوبی هم در آن نهفته باشد؟ عکسی که سبک داشته باشد و نشاندهندهی دیدگاه شما به عنوان خالق آن اثر باشد.
مفهوم دادن به عکس یعنی درک این که در پس هر عکسی چیزی فراتر از نمایش دیداری زمان، مکان و موضوع نهفته است. هنگامی که خودتان را به چالش بکشید تا طرز فکر و دیدگاه خود را در پس عکسهایتان قرار دهید و با کسی که عکس شما را تماشا میکند ارتباطی عاطفی برقرار کنید، احساس بسیار بهتری نسبت به آن عکس پیدا میکنید.
عکسهای شما دقیقاً باید دیدگاه و چشمانداز شما را از جهانی که در آن زندگی میکنید، به نمایش بگذارند. به عنوان مثال، اگر شما شش عکاس را به اتاقی یکسان دعوت کنید و از هرکدام بخواهید که تصویری منحصربهفرد ایجاد کنند، مسلماً نتیجهی کار شش عکس کاملاً متفاوت خواهد بود. مطمئن باشید به عنوان یک عکاس، همین حالا هم مفاهیم خاصی در عکسهای شما وجود دارند، مسئله این است که در حال حاضر شما به صورت ناخودآگاه دیدگاهتان را در عکسها اعمال میکنید و از میزان واقعی آن بیخبر هستید.
[h=2]مفهوم در عمل[/h]
حالا که متوجه شدید عکاسی و عکاس بودن چندان ربطی به داشتن آخرین مدلهای دوربین، لنزها و نرم افزارها و خیلی از لوازم ناشناختهی دیگر عکاسی ندارد، وقت آن فرا رسیده که به عکاس بهتری تبدیل شوید، عکاسی که هدف دارد. هنری دیوید توریو (Henry David Thoreau) میگوید:
از تمام اینها که بگذریم، شما باید شیوهی جدیدی برای عکاسی پیدا کنید، شیوهای که بتواند دیدگاه شما را نشان دهد. پیدا کردن آن هم اصلاً کار راحتی نیست و نیازمند تلاشی سخت و شبانهروزی است. اما در نهایت حسی که از آن پیدا میکنید، ارزش آن همه تلاش و سختی را خواهد داشت، به ویژه هنگامی که عکاسی حرفهی اصلی شما باشد و برای کسب درآمد زندگیتان روی آن حساب کنید.
[h=2]تقلید بهترین شیوه برای شروع است[/h]
برای گام اول میتوانید تلاش کنید به شیوهی عکاس مورد علاقهی خود عکاسی کنید. با فرا گرفتن ترفندهایی که عکاس مورد علاقه شما از آنها استفاده میکند، میتوانید دیدگاه آنها را کشف کنید. این امر به شما در رسیدن به بینش خلاقانهی خودتان کمک فراوانی میکند. قرار نیست که در این راه شما دقیقاً یک عکس مشابه همان عکسی که فرد مورد مطالعهتان گرفته است، ایجاد کنید، فقط باید تلاش کنید که بفهمید او برای گرفتن آن عکس چه کارهایی انجام داده و سپس آن را از نو خلق کنید.
گام دوم شرکت در چالشهای عکاسی است. یک چالش یا تکلیف عکاسی راه مناسبی برای محک زدن جنبههای فنی و هنری شما در این امر است. بهتر است تکالیفی را که توسط عکاسان دیگر مورد قضاوت قرار میگیرند هم به این فعالیتها اضافه کنید. زیرا هنگامی که کار شما توسط عکاسان دیگر مورد بررسی قرار بگیرد نه تنها مشاورهی خوبی روی کارتان میگیرید، بلکه باعث میشود به اصطلاح پوست شما برای نقدهایی که بعداً در زندگی حرفهای با آنها روبرو میشوید، کلفتتر شود.
ممکن است شما به سبک خاصی از عکاسی، مثل عکاسی منظره یا عکاسی خیابانی تمایل داشته باشید. حال فکر کنید کسی شما را در عکاسی ماکرو، عکاسی معماری، پرتره یا هر سبک دیگری که به آن عادت ندارید، به چالش بکشد، آنگاه چه خواهید کرد؟ چنین موقعیتی شما را از حیطهای که به آن عادت دارید، بیرون میآورد و دانش شما را به عنوان یک عکاس به چالش میکشد، در عین حال میتواند ایدههایی در ذهن شما پدید آورد که بعدها در کار خودتان از آن استفاده کنید.
حال شما دارید از تمام دانش فنی خود در عکاسی بهره میبرید و در عمل از آن استفاده میکنید. انگار ناگهان این امر منطقی به نظر میرسد که لازم است برای ایجاد مفهوم در یک عکس، علاوه بر دانش فنی گسترده، تجربه فراوانی هم داشته باشید. عکاسی که تجربه کافی نداشته باشد مانند دکتری است که تازه دوره رزیدنت بودن خود را به پایان رسانده و قرار است جراح شود. شما به چنین شخصی اعتماد میکنید و اجازه میدهید شما را عمل کند یا ترجیح میدهید جراحی باتجربهتر این عمل را به دست بگیرد؟ در مورد عکاسی هم همین طور است، شما باید با پرداختن به موقعیتهای جدید و سبکهای مختلف تجارب جدید کسب کنید.
[h=1]به عنوان یک عکاس شما باید تمام نکات عکاسی را فرا بگیرید و سبکهای مختلف را امتحان کرده و فرا بگیرید. تازه پس از تمام این تمرینها و کسب تجربهها است که میبینید سبک متمایز شما کم کم خودش را نمایان میکند، چرا که با تحقیق روی کار عکاسان مطرح کم کم فهمیدهاید با کار کدام عکاسان ارتباط بیشتری برقرار میکنید.چگونه معنادار عکاسی کنیم؟[/h]
تمام عکاسان در برههای از مسیر حرفهای خود (فارغ از اینکه عکاس حرفهای باشند یا آماتور) به یک بن بست مشترک میرسند. به عنوان یک عکاس هنگامی که به حدی از مهارت فنی میرسید، با چیزی مواجه میشوید که بسیار شبیه به بحران شخصیت است. البته دقیقا نمیتوان گفت که شما به بنبست رسیدهاید، زیرا شما به همه چیز عکاسی، از ترکیببندی و مهارتهای فنی گرفته تا ویرایش عکسها، واقف هستید. در واقع به حدی رسیدهاید که نیاز به یک انقلاب و تغییر اساسی دارید. در این برهه انگار چیزی در کار شما کم است یا سر جای خودش نیست. معنی، مفهوم، ارتباط عاطفی و در یک کلام شناختن سبک کارتان همان چیزی است که در اینجا به آن نیاز دارید.
پس بیایید برای چند لحظه تمام چیزی را که درباره عکاسی میدانید از یاد ببرید و از زاویه دیگری به عکسهای خود نگاه کنید. بدون شک، رعایت ترکیببندی و نکات فنی عوامل مهمی در به وجود آوردن یک عکس خوب هستند، اما تا به حال به این فکر کردهاید که چگونه میتوان عکسی به وجود آورد که علاوه بر عوامل بالا مفهوم خوبی هم در آن نهفته باشد؟ عکسی که سبک داشته باشد و نشاندهندهی دیدگاه شما به عنوان خالق آن اثر باشد.
مفهوم دادن به عکس یعنی درک این که در پس هر عکسی چیزی فراتر از نمایش دیداری زمان، مکان و موضوع نهفته است. هنگامی که خودتان را به چالش بکشید تا طرز فکر و دیدگاه خود را در پس عکسهایتان قرار دهید و با کسی که عکس شما را تماشا میکند ارتباطی عاطفی برقرار کنید، احساس بسیار بهتری نسبت به آن عکس پیدا میکنید.
عکسهای شما دقیقاً باید دیدگاه و چشمانداز شما را از جهانی که در آن زندگی میکنید، به نمایش بگذارند. به عنوان مثال، اگر شما شش عکاس را به اتاقی یکسان دعوت کنید و از هرکدام بخواهید که تصویری منحصربهفرد ایجاد کنند، مسلماً نتیجهی کار شش عکس کاملاً متفاوت خواهد بود. مطمئن باشید به عنوان یک عکاس، همین حالا هم مفاهیم خاصی در عکسهای شما وجود دارند، مسئله این است که در حال حاضر شما به صورت ناخودآگاه دیدگاهتان را در عکسها اعمال میکنید و از میزان واقعی آن بیخبر هستید.
[h=2]مفهوم در عمل[/h]

حالا که متوجه شدید عکاسی و عکاس بودن چندان ربطی به داشتن آخرین مدلهای دوربین، لنزها و نرم افزارها و خیلی از لوازم ناشناختهی دیگر عکاسی ندارد، وقت آن فرا رسیده که به عکاس بهتری تبدیل شوید، عکاسی که هدف دارد. هنری دیوید توریو (Henry David Thoreau) میگوید:
"مهم این نیست که به چه چیزی نگاه میکنیم، مهم آن چیزی است که میبینیم".
پس بهتر است به این فکر کنیم که چطور میخواهیم خودمان را از فلسفه طبیعت فنی عکاسی رها کنیم؟ مهارتهایی که از طریق دیدن فیلمهای آموزشی، مقالات، کلاسهای عکاسی، کارگاههای عکاسی، ویدئوهای آموزشی آنلاین و چیزهایی از این دست کسب کردهاید، همچنان در ناخودآگاه ذهن شما وجود دارند. نمیخواهم بگویم تمام این مهارتها به درد نمیخورند، برعکس، با داشتن این مهارتها است که شما میتوانید به راحتی در شرایط نوری مختلف عکاسی کنید یا حتی با استفاده از نور طرحهای مختلفی در کار خود ایجاد کنید و در یک کلام، خیلی خوب میدانید که باید با دوربین چکار کنید و این میتواند راه را برای ایجاد روش خاص خودتان در عکاسی هموارتر کند.
از تمام اینها که بگذریم، شما باید شیوهی جدیدی برای عکاسی پیدا کنید، شیوهای که بتواند دیدگاه شما را نشان دهد. پیدا کردن آن هم اصلاً کار راحتی نیست و نیازمند تلاشی سخت و شبانهروزی است. اما در نهایت حسی که از آن پیدا میکنید، ارزش آن همه تلاش و سختی را خواهد داشت، به ویژه هنگامی که عکاسی حرفهی اصلی شما باشد و برای کسب درآمد زندگیتان روی آن حساب کنید.
[h=2]تقلید بهترین شیوه برای شروع است[/h]

برای گام اول میتوانید تلاش کنید به شیوهی عکاس مورد علاقهی خود عکاسی کنید. با فرا گرفتن ترفندهایی که عکاس مورد علاقه شما از آنها استفاده میکند، میتوانید دیدگاه آنها را کشف کنید. این امر به شما در رسیدن به بینش خلاقانهی خودتان کمک فراوانی میکند. قرار نیست که در این راه شما دقیقاً یک عکس مشابه همان عکسی که فرد مورد مطالعهتان گرفته است، ایجاد کنید، فقط باید تلاش کنید که بفهمید او برای گرفتن آن عکس چه کارهایی انجام داده و سپس آن را از نو خلق کنید.
گام دوم شرکت در چالشهای عکاسی است. یک چالش یا تکلیف عکاسی راه مناسبی برای محک زدن جنبههای فنی و هنری شما در این امر است. بهتر است تکالیفی را که توسط عکاسان دیگر مورد قضاوت قرار میگیرند هم به این فعالیتها اضافه کنید. زیرا هنگامی که کار شما توسط عکاسان دیگر مورد بررسی قرار بگیرد نه تنها مشاورهی خوبی روی کارتان میگیرید، بلکه باعث میشود به اصطلاح پوست شما برای نقدهایی که بعداً در زندگی حرفهای با آنها روبرو میشوید، کلفتتر شود.
ممکن است شما به سبک خاصی از عکاسی، مثل عکاسی منظره یا عکاسی خیابانی تمایل داشته باشید. حال فکر کنید کسی شما را در عکاسی ماکرو، عکاسی معماری، پرتره یا هر سبک دیگری که به آن عادت ندارید، به چالش بکشد، آنگاه چه خواهید کرد؟ چنین موقعیتی شما را از حیطهای که به آن عادت دارید، بیرون میآورد و دانش شما را به عنوان یک عکاس به چالش میکشد، در عین حال میتواند ایدههایی در ذهن شما پدید آورد که بعدها در کار خودتان از آن استفاده کنید.

حال شما دارید از تمام دانش فنی خود در عکاسی بهره میبرید و در عمل از آن استفاده میکنید. انگار ناگهان این امر منطقی به نظر میرسد که لازم است برای ایجاد مفهوم در یک عکس، علاوه بر دانش فنی گسترده، تجربه فراوانی هم داشته باشید. عکاسی که تجربه کافی نداشته باشد مانند دکتری است که تازه دوره رزیدنت بودن خود را به پایان رسانده و قرار است جراح شود. شما به چنین شخصی اعتماد میکنید و اجازه میدهید شما را عمل کند یا ترجیح میدهید جراحی باتجربهتر این عمل را به دست بگیرد؟ در مورد عکاسی هم همین طور است، شما باید با پرداختن به موقعیتهای جدید و سبکهای مختلف تجارب جدید کسب کنید.
[h=1]به عنوان یک عکاس شما باید تمام نکات عکاسی را فرا بگیرید و سبکهای مختلف را امتحان کرده و فرا بگیرید. تازه پس از تمام این تمرینها و کسب تجربهها است که میبینید سبک متمایز شما کم کم خودش را نمایان میکند، چرا که با تحقیق روی کار عکاسان مطرح کم کم فهمیدهاید با کار کدام عکاسان ارتباط بیشتری برقرار میکنید.چگونه معنادار عکاسی کنیم؟[/h]