ساختن داستان زندگی
زندگی انسان مقدس است. جان انسان دارای قداست می باشد. انسان یکی از مخلوقات خداوندگار است و هر زندگی برای خود هدفی دارد و دارای سرنوشتی است.
بر عهده ما نیست که انتخابهای دیگران را قضاوت کنیم. ما میتوانیم برای آنها یک حامی باشیم و نه یک کنترل کننده و آنها با تصمیماتی می گیرند و انتخابهایی که می کنند رشد می یابند.
هر زندگی داستانی را در کتاب بزرگ زندگی رقم می زند و می نگارد ، کتابی که هرگز تمام نمی شود.
زندگی دیگران را طوری ببینید که انگار دارند فصل خود را خلق کرده و در کتاب می نویسند … زیرا حقیقتاٌ آنها مشغول به اینکار هستند و همانطور که دیگران فصل را می خوانند می توانند از آن بیاموزند و رشد کنند.
هیچ دو زندگی وجود ندارد که در یک داستان بافته شود… .هر تار و پود مسیر خودش را که در الگوی زندگی می بافد طی می کند.
این بر عهده ماست ، فرد فرد ما ، که تصمیم بگیریم چه زمانی رنگ بیشتری به رنگ تار و پود زندگیمان اضافه کنیم و آن را درخشانتر نماییم.
ما اربابان بافنده قصه خود هستیم. برخی قصه گوی بهتری هستند و می دانند که چه موقع باید تغییر کنند. بنشینید و دیگران را طوری تماشا کنید که انگار دارید کتاب قصه ای راکه روبروی شما باز شده است ، می خوانید.
و همانطور که دارید کتابی می خوانید ، پایان آن را نمی دانید ولی واقفید که نویسنده کتاب سرنوشت و موضوعات آن را انتخاب کرده است.
این طریق زندگی است. شما مسئول هدایت و کنترل دیگران نیستید.
تصور کنید انسانهایی را که دارند داستان زندگی شما را با همان علاقه ای که شما داستان آنها را مطالعه می کنید، می خوانند! آنها می دانند که نمی توانند وسط داستان بپرند و شما را از انتخابهایی که برای سرنوشتتان پیش رو دارید خبر کنند. آنها می دانند که حمایت از شما تمام آنچیزی است که می توانند انجام دهند زمانی که شما مشغول نوشتن کلمات برای داستان خود هستید.
این داستان زندگی شماست ، پس مراقب باشید چگونه انتخاب می کنید که صفحات آن را پر نمایید.
آمین.
بر عهده ما نیست که انتخابهای دیگران را قضاوت کنیم. ما میتوانیم برای آنها یک حامی باشیم و نه یک کنترل کننده و آنها با تصمیماتی می گیرند و انتخابهایی که می کنند رشد می یابند.
هر زندگی داستانی را در کتاب بزرگ زندگی رقم می زند و می نگارد ، کتابی که هرگز تمام نمی شود.
زندگی دیگران را طوری ببینید که انگار دارند فصل خود را خلق کرده و در کتاب می نویسند … زیرا حقیقتاٌ آنها مشغول به اینکار هستند و همانطور که دیگران فصل را می خوانند می توانند از آن بیاموزند و رشد کنند.
هیچ دو زندگی وجود ندارد که در یک داستان بافته شود… .هر تار و پود مسیر خودش را که در الگوی زندگی می بافد طی می کند.
این بر عهده ماست ، فرد فرد ما ، که تصمیم بگیریم چه زمانی رنگ بیشتری به رنگ تار و پود زندگیمان اضافه کنیم و آن را درخشانتر نماییم.
ما اربابان بافنده قصه خود هستیم. برخی قصه گوی بهتری هستند و می دانند که چه موقع باید تغییر کنند. بنشینید و دیگران را طوری تماشا کنید که انگار دارید کتاب قصه ای راکه روبروی شما باز شده است ، می خوانید.
و همانطور که دارید کتابی می خوانید ، پایان آن را نمی دانید ولی واقفید که نویسنده کتاب سرنوشت و موضوعات آن را انتخاب کرده است.
این طریق زندگی است. شما مسئول هدایت و کنترل دیگران نیستید.
تصور کنید انسانهایی را که دارند داستان زندگی شما را با همان علاقه ای که شما داستان آنها را مطالعه می کنید، می خوانند! آنها می دانند که نمی توانند وسط داستان بپرند و شما را از انتخابهایی که برای سرنوشتتان پیش رو دارید خبر کنند. آنها می دانند که حمایت از شما تمام آنچیزی است که می توانند انجام دهند زمانی که شما مشغول نوشتن کلمات برای داستان خود هستید.
این داستان زندگی شماست ، پس مراقب باشید چگونه انتخاب می کنید که صفحات آن را پر نمایید.
آمین.
