هويت فرهنگي در معماري

nino

مدیر بازنشسته
معماري و هويت فرهنگي
---------------------------------------------------------------------------------------------------


شايد به ندرت بتوان هنري يافت كه به اندازه معماري با زندگي مردم پيوند داشته باشد . عوامل و پديده هاي مختلفي وجود دارند كه در شكل دهي فضاهاي معماري نقش دارد . فرهنگ يكي از عوامل مهم در چگونگي شكل گيري فضاهاي معماري به شمار مي آيد . گاهي برخي فرهنگ را حتي مهمتر از اقليم عامل درجه اول برمي شمارند.
فرهنگ را در يك تعريف بسيار كلي مي توان مجموعه اي از اعتقادات ، باورها ، سنت ها و الگوهاي رفتاري و نيز دانش ، اطلاعات و ادبيات مكتوب و شفاهي يك جامعه دانست و آن را از تمدن كه در اين تعريف مجموعه اي از دستاوردهاي جامعه است متفاوت است . هر جامعه اي داراي فرهنگ خاص خود است كه شالوده معماري آن جامعه را پايه گذاري مي كند و معماري آن جامعه تصويرعيني آن فرهنگ مي باشد . در حقيقت معماري وسيله واقعي سنجش فرهنگ يك ملت بوده و هست . فرهنگ هر جامعه پاسخگوي چگونگي شكل گيري فضاهاست .
حضور فرهنگ در فضاهاي معماري و شهري از راه هاي گوناگون صورت مي گيرد كه براي نمونه مي توان به حضور آن به شكل عناصر ، نقش ها ، تزئينات ، تركيب هاي حجمي يا تركيب هايي خاص در پلان اشاره كرد . هر بنايي به عنوان جزئي از فرهنگ معماري وظيفه عينيت بخشيدن يك انديشه ذهني را از طريق فرم ظاهري خود را دارد كه نمودي است براي سنجش فرهنگ . البته نقش فرهنگ در شكل گيري تمام فضاهاي معماري يكسان نبوده بلكه در سازمان يابي فضاهاي فرهنگي ، آييني و عمومي بيشتر بوده است . اغلب سعي ميشود به اين بهانه كه بنايي براي عملكرد خاصي ساخته مي شود از زير بار اين مسئوليت شانه خالي كنند و فراموش مي كنند كه هر ساختماني يك شاهد فرهنگي است .
تجلي فرهنگ در فضا ، نشانه هايي داراي معنا و محتوايي خاص است . اين نشانه ها گاه تك معنايي و گاه چند معنايي است و همچنين مي تواند صريح و آشكارباشد يا تلويحي و نيمه آشكار . البته نشانه هاي آشكار قابل مشاهده و درك براي افراد غير حرفه اي و عمومي باشد مانند گنبد ، منار و ايوان و... .
مجموعه از نشانه ها نمايانگر هويت يك فضاست كه وجه مشخصه يك فضا از لحاظ زمينه هاي فرهنگي و كاركردي و سرزمين است . فضا به معناي عام ، واقعيتي است داراي ويژگي هاي هويتي مشخص و معين . نتيجه برداشت هاي آدمي از فضا از تجربه هاي ذهني ، شخصي ، فرهنگي و اجتماعي او تاثيرپذير است . لذا يك فضاي معماري در مفهوم كلي نشان دهنده خصوصيات اصلي فرهنگي و سرزميني آن است . نوع و كاركرد بنا نيز موثر است . در بعضي بناهاي فرهنگي و آييني غالبا به صورت صريح يا تلويحي هويت و سنت بازتاب مي يابد در حالي كه در برخي ديگر اين امر ناديده گرفته مي شود. سرزمين ما در تاريخ چند هزار ساله خود شاهد تحولاتي در عناصر معماري چون حياط مركزي ، گنبد و قوس و الگوهاي طراحي مانند طرح چهار ايواني متناسب با گذر زمان بوده است . اما متاسفانه در دوره معاصر كمتر شاهد آثاري هستيم كه بتوان آن را نشات يافته از مبادي معماري ملي دانست .
تحولاتي كه از آغاز قرن حاضر شروع شد ، موجب گسيخته شدن رشته هاي استوار بين برخي از مظاهر و جلوه هاي زندگي با فرنگ جامعه شد و در نتيجه روندي از مظاهر تمدن و فرهنگ غرب اقتباس شده بود و روز به روز گسترده تر مي شد . معماري سنتي نيز از حركت باز ايستاد و پيش از آنكه فرصت و امكان انطباق با تكنولوژي و شرايط جديد را بيابد ف مورد بي توجهي قرار گرفت .
به علت ضعف در زمينه مباني نظري معماري موجب شد تا تلاش انجام شده از سوي هنرمندان و پژوهشگران هنوز به نتيجه ي مطلوب نرسد . معماران معاصراز( جمله هادي ميرميران) در تلاش ايجاد پيوند بين گذشته و حال ، نظرياتي را ارائه داده اند . آنها معتقدند براي دستيابي به هدف پيوند معماري گذشته و حال و ايجاد تداوم و استمرار بين اين دو معماري مي بايست به گذشته معماري توجهي عميق داشت . توجه عميق به فهم روح كلي ، فهم اصول و مباني آن و به كارگيري اين اصول به خصوص در جهت تداوم و تكامل معماري گذشته و حال است .
البته بايد توجه داشت كه انعكاس آينه وار و تقليد صرف آثار گذشته معماري بدون توجه به ريشه ها و كاربردهاي خصوصيات فضايي و كالبد آن امري بي ثمر و حتي گاهي مخرب خواهد بود . به همين جهت انتظار مي رود با توجه به فرهنگ غني و هويت معماري ايران ، متخصصين دوره معاصر در بازيابي ويژگي هاي معماري ، تاريخي و سنتي خود اهتمام به عمل آورند.


منابع:
- زيبا شناختي در معماري/ مولف يورگ گروتر ؛ ترجمه جهانشاه پاكزاد ؛ عبدالرضا همايون . _ تهران ، دانشگاه شهيد بهشتي ، مركز چاپ و انتشارات ،1383
-فلسفه و معماري / موسي ديباج ، حسين سلطانزاده ، _ تهران ، دفتر پژوهش هاي فرهنگي ، 1377
– سيري در مباني نظري معماري / غلامحسين معماريان ،_ تهران : سروش دانش ، 1384
–مجله معماري و فرهنگ / شماره 25
– ريشه ها و گرايش هاي نظري معماري / تاليف محمد منصور فلامكي ،‌- تهران :‌فضا ،1381
- معماري ايران (دوره اسلامي) ؛ گردآورنده محمد يوسف كياني ._ تهران ؛سمت ، 1379



لطفا نظرات خودتون را در مورد اين مقاله ارسال كنيد .:)


 

پیوست ها

  • c06-06.jpg
    c06-06.jpg
    46 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • c06-10.jpg
    c06-10.jpg
    45.3 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:

maxer

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مرسی ...مطب خوب و مفیدی بود

من فکر میکنم که معماری بخش بزرگی برای ترویج فرهنگ بین مردم هستش...
مردم اون چیزی رو که میبینن الگوی خودشون قرار میدن...
پس با معماری خوب و درست میشه فرهنگ مردم رو به حد اعلا برسونیم.
 
  • Like
واکنش ها: nino

nino

مدیر بازنشسته
مرسی ...مطب خوب و مفیدی بود

من فکر میکنم که معماری بخش بزرگی برای ترویج فرهنگ بین مردم هستش...
مردم اون چیزی رو که میبینن الگوی خودشون قرار میدن...
پس با معماری خوب و درست میشه فرهنگ مردم رو به حد اعلا برسونیم.


بهرام عزيز ، ممنونم از اينكه نظرتو گفتي .;)
اميدوارم كه مفيد بوده باشه.:)
 

AMIR-ES

عضو جدید
خب ، به نظر من هم مقاله مفید و جالبی است.
آن دو عکس هم که مربوط به طرح فرهنگستانهای ایران توسط آقای میرمیران است که از طرح یخچالهای سنتی دز آن الگو گرفته است.

در ضمن تکمیل مطلب راجع به گسیختگی معماری حاضر در کشور نه تنها بهره گیری از مظاهر فرهنگی و معماری غربی ، بلکه شتابزدگی و عقب افتادن تکنولوژیکی ایران و در نتیجه فرهنگ آن مسبب تشدید این موضوع است.
مثلا ما در 40 سال گذشته در شهر کوچکی مثل کاشان یک مینی بوس ، یک جیپ و یک موتور و چندین دوچرخه داشتیم ، اما در عر ض این مدت صدها اتوبوس و مینی بوس و هزاران ماشین و موتور و ... در سطح شهر جاری شده اند ،
اما چه فرصت معماری برای طراحی شهری اینها وجود داشت؟
چه فرهنگی برای استفاده از اینها؟
اصلا اینها از کجا وارد شده اند؟

به نظر من یکی از اساسی ترین مشکلات عدم وجود فرهنگ سازی در وسایل و مواد و تکنولوژی وارداتی است.
مثلا قیر داریم ، اما چرا در یک ساختمان باید از لوله های ناودان آن به کف معبر عمومی نشت کرده باشد؟
کولر اسپلیت داریم ، اما چرا موتور اصلی آن رو به منظر معبر عمومی است؟ در حالیکه در داخل ساختمان یکی روی مبل لم داده و با کنترل آن را کم و زیاد می کند، گرمای آن باید در فضای شهری تزریق شود؟
تلفن داریم ، موبایل داریم ، وسیله نقلیه داریم ، و .... اما فرهنگ استفاده صحیح از آنرا چند درصد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حال سیستم آموزشی کشور ، تعهد معماران و مهندسان و مسولان ، کمبود بودجه و تجهیزات و امکانات ، کمبود آجر و سیمان و آهن و نوسانات آن و ..... طلبتان
واقعا اگر معماری معاصر ماغیر از این بود جای بسی تعجب داشت.......
حالا به نظر شما وظیفه ما چیست ؟ چه کنیم تا مثل بقیه نباشیم ؟ چه کمکی به خود و دیگران می توان کرد؟ .....
 

nino

مدیر بازنشسته
خب ، به نظر من هم مقاله مفید و جالبی است.
آن دو عکس هم که مربوط به طرح فرهنگستانهای ایران توسط آقای میرمیران است که از طرح یخچالهای سنتی دز آن الگو گرفته است.
.....

دوست عزيز ممنونم ، و كاملا با شما موافق هستم كه در جامعه ما از تكنولو‍‍ژي استفاده مي شود ولي بي آنكه فرهنگ مصرف آن وجود داشته باشد ، اما در زمينه ي معماري كه اين همه نابه ساماني وجود دارد ناشي از عدم وجود مباني نظري قوي و عدم درك دست اندر كاران ساخت و ساز از فرهنگ غني و ارزشمند خود است و متاسفانه هر گاه صحبت از فرهنگ مي شود اكثرا به ياد طاق و قوس مي افتند و تصور مي كنند كه بايد از ان ها استفاده كرد تا معماري فرهنگي كرده باشيم ، اما چرا به ياد مفاهيم و مباني و تفكرات و اعتقادات و حتي تكنولوژي ساخت كه در زمان خود پيشترفته بوده است ، نمي افتيم :que:
 

AMIR-ES

عضو جدید
دوست عزيز ممنونم ، و كاملا با شما موافق هستم كه در جامعه ما از تكنولو‍‍ژي استفاده مي شود ولي بي آنكه فرهنگ مصرف آن وجود داشته باشد ، اما در زمينه ي معماري كه اين همه نابه ساماني وجود دارد ناشي از عدم وجود مباني نظري قوي و عدم درك دست اندر كاران ساخت و ساز از فرهنگ غني و ارزشمند خود است و متاسفانه هر گاه صحبت از فرهنگ مي شود اكثرا به ياد طاق و قوس مي افتند و تصور مي كنند كه بايد از ان ها استفاده كرد تا معماري فرهنگي كرده باشيم ، اما چرا به ياد مفاهيم و مباني و تفكرات و اعتقادات و حتي تكنولوژي ساخت كه در زمان خود پيشترفته بوده است ، نمي افتيم :que:
کاملا با صحبت شما موافقم ، مثلا تا صحبت از معماری سنتی می شود به یاد طاق و قوس و گنبد و بادگیر می افتیم و همه سعی می کنند این الگوها را در طراحی های خود وارد کنند ، از طرف دیگر مدرنیسم ها بکل جدای از گذشته طراحی خود را بدون اساس و پشتوانه و مبانی نظری درستی صرفا بر مبنای سلیقه آنی خود انجام می دهند و پشتوانه 7000 ساله معماری ما را عملا به فراموشی می سپارند ؛
مثلا من به شخصه طرفدار شکل بادگیر در طراحی نیستم ، زیرا یک زمانی به کار می آمده است ، ولی به آن طرز تفکری که باد سرکش و سوزان کویری را خنثی کرده و آنرا تبدیل به نسیم خنک و تهویه مناسب می کند احترام گذاشته و ارزش قائلم .
حال به نظر شما چگونه می توان به مبانی نظری قوی و مناسبی رسید ؟
 

nino

مدیر بازنشسته
کاملا با صحبت شما موافقم ، مثلا تا صحبت از معماری سنتی می شود به یاد طاق و قوس و گنبد و بادگیر می افتیم و همه سعی می کنند این الگوها را در طراحی های خود وارد کنند ، از طرف دیگر مدرنیسم ها بکل جدای از گذشته طراحی خود را بدون اساس و پشتوانه و مبانی نظری درستی صرفا بر مبنای سلیقه آنی خود انجام می دهند و پشتوانه 7000 ساله معماری ما را عملا به فراموشی می سپارند ؛
مثلا من به شخصه طرفدار شکل بادگیر در طراحی نیستم ، زیرا یک زمانی به کار می آمده است ، ولی به آن طرز تفکری که باد سرکش و سوزان کویری را خنثی کرده و آنرا تبدیل به نسیم خنک و تهویه مناسب می کند احترام گذاشته و ارزش قائلم .
حال به نظر شما چگونه می توان به مبانی نظری قوی و مناسبی رسید ؟
دوست عزيز واقعا به سئوال خوبي اشاره كردي كه تمام معماران و ما كه در حال حاضر دانشجو هستيم بايد از خود بپرسيم كه چگونه ؟
شايد اين فقدان ، ميراثي از گذشته ي نه چندان دور باشد كه به ما رسيده است و ما ميراث بسيار دور را رها كرده ايم و تنها به جرم قدمت انها را محكوم به فراموشي مي كنيم ، چرا خود را محكوم نسازيم كه قادر به درك آنها نيستيم ؟
از ارزش انها كاسته نمي شود و ما خود را جاهلانه از انها محروم مي سازيم .
شايد بتوان با ارزش نهادن و تغيير زاويه ديدمان و نگاهي عميق تر و نه صرفا صوري ، به پيام دروني انها دست يافت ، چرا كه همواره در معرفي و شناخت انها به عوامل صوري پرداخته ايم و با پرداختن به تاريخ و سبك و دوره و مصالح و زيبايي شناسي و... از سفر به اعماق انها براي درك بينش و مباني فكري معماران انها و قصد انها از نهادن اين عناصر و شيوه كاربرد عناصر و مصالح و هزاران سئوالي كه از باطن بنا نيرون مي آيد ، بازمانده ايم ، در صورتي كه بايد ريشه هاي فكري انها را اگاهانه و با شناخت دنبال كنيم و با اموخته هاي نوين خود دراميزيم ، كاري كه اكثرا از انجام ان ابا داريم .
البته اين گونه برخورد تنها شامل معماري گذشته ما نشده است بلكه متاسفانه بدون اگاهي كافي از مباني فكري مكاتب معاصر به معماري صوري پرداخته ايم و مدعي معماري مدرن ، پست مدرن ، فولدينگ ، ديكانستراكشن و ... هستيم در صورتي كه تنها در مواردي معدود و انگشت شمار توانسته ايم معماري حقيقي از انها ارائه دهيم و همچنان اين غفلت گريبان گير معماري و معماران ما خواهد بود . :warn:
 

بچه معمار

عضو جدید
واكاوي ريشه هاي معماري امروز ايران؛ مدرنيته و اليناسيون معماري ملي و منطقه اي در ايران


نويسنده: مجتبي اماني مهر

معماري مدرن از سال هاي 1935 به اين طرف همانند زلزله اي قوي و زيروروكننده، در تهران و در ساير شهرهاي ايران، معماري سنتي و بوم آورد ما را تكان داده و زيرورو كرده است.


اين زلزله دير يا زود مي آمد. قبل از آن در مهد <مدرنيسم> يعني اروپا، اين زلزله، معماري آن سامان را كاملادگرگون كرده و با قوت و شدت در حال رشد و تكامل بود. اروپا با <مدرنيته> معماري و شهرسازي خود را رقم مي زد.


البته اروپا خود موجد اين مكتب بود و طبعا خود نيز مي دانست كه با آن چه كند. مي دانست كه گذشته خود را چگونه به آن وصل و آينده خود را چگونه با آن تداوم بخشد و بعد هم چگونه <پست مدرنيسم> را از آن بزاياند.


تاثيري كه <مدرنيته> در معماري كشور ما به جاي گذاشت، اما، بسيار با تاثيري كه در اروپا از خود گذاشت متفاوت است.


معماري مدرن با پيدايش <آهن> و <بتن> و به پشتيباني صنايع <حرارتي و برودتي> مطرح شد و بينش جديد خود را تبيين كرد. بينشي كه معماري نويني را رقم زده و زندگي جديدي را سامان مي داد. <فرانك لويدرايت> آن را در آمريكا شروع كرد. <كوربوزيه> فلسفه فيزيكي آن را بافت. مدرسه <باءهاوس> حوزه علميه آن گرديد و <ميس وان دو روهه> از نمونه هاي اعلاي آن شد. اين تحول در اروپا و آمريكا در جريان يك سير تكاملي بود.


<مدرنيسم> در مهد خود محبوس نماند، به همراه اروپاييان و معماران تحصيلكرده اروپا به ايران نيز وارد آمد. همان طور كه به بسياري كشورهاي مستعمره، از دارالسلام در تانزانيا گرفته تا دهلي و بمبئي در هند وارد آمد. نقد و تحليل ها چنين مي نمايد كه <مدرنيسم> در ايران هرگز همسنگ و هم ارز عملكرد آن در اروپا نشد.


معماري مدرن در اروپا با اتكا به يك سلسله ويژگي هاي منطقي خودي استوار گرديد و هويتي اگرچه نوين ولي باز <خودي>، آگاهانه و هوشمندانه به وجود آورد. در ايران اما غالبا بدون اتكا به ويژگي هايي كه اركان يك معماري اصيل و درست را تشكيل مي دهد، شكل گرفت. بنابراين بوم آورد نشد. اقليم ها و استعدادها و شرايط آب و هوايي بسيار متنوع در ايران را كه حرف دوم را در تبيين يك معماري اصيل و بوم آورد مي زند، به هيچ انگاشت! به مصالح بومي كه حرف اول را مي زند اعتنايي نكرد.


آهن و بتن و دستگاه هاي حرارتي و برودتي همان طور كه در اروپا، با آن آب و هوا و شرايط، به هم بافته شد، در تهران هم به تقليد از اروپا و در ساير شهرهاي ايران نيز به تقليد از تهران به هم بافته شد، بدون هيچ نوع تفاوتي، در حالي كه اقليم تهران با شهرهاي اروپايي و اقليم شهرهاي گوناگون ايران عموما با شرايط آب و هواي تهران و كلابا امكانات و استعدادهاي يكديگر كاملامتفاوت بودند. بنابراين تهران و بعد شهرهاي ما، هويت هاي سنتي قبلي خود را كه دستاورد عوامل مثثر چهارگانه معماري يعني:1- شرايط اقليمي، 2- مصالح بومي، 3- فناوري بومي و 4- آداب و سنن بومي آن ديارها بود، باختند و با سرعتي چهارنعل سعي كردند تا همسان و هم شكل تقليدي اروپا گردند! براي اين همسان شدگي و مآلاهويت باختگي، تاوان سنگيني نيز از آن زمان ها و هنوز هم مي پردازند.


لازم است سطحي و بسيار گذرا به نمونه هاي عملكرد <معماري مدرن> در ايران و يا معماري ايران در دوران مدرنيسم اشاره كرده تا حدود مطلبي كه گفته شد، روشن شود.


نخستين كارهاي معماران اروپايي در ايران


1- در تهران - ساخته هاي دولتي كه از سال 1316 در تهران شروع شد؛ مانند ساختمان هاي وزارت دادگستري، وزارت دارايي، ايستگاه راه آهن، ساختمان هاي دانشگاه تهران، بعدها وزارت سابق آباداني و مسكن و مجلس سنا و از اين قبيل.


اين تيپ كارها عموما تيپ كارهاي مدرن اروپاييان است. همان الگوهايي كه مدرسه <باءهاوس> آن را اشاعه مي داد. اگرچه گاه از عناصر تزييني و نمادين ايراني پيش از اسلام در اين بناها بهره گرفته شده است وليكن اساسا بناهايي مدرن و غربي هستند. مصالح اين بناها، فناوري آنها و حتي فناوران آنها تماما از خارج وارد شدند. اين بناها هنوز هم سرپا هستند و قابل مشاهده اند. اين نوع ساخت و ساز حتي با نيت ريشه كن كردن معماري به سامان گذشته اين شهر جلو آمد.


ساختمان بلديه (شهرداري) تهران، در ميدان توپخانه كه خود سمبلي از معماري اصيل منطقه گرم و خشكي مثل تهران بود از بيخ بركنده شد. گوشه جنوب شرقي ميدان حسن آباد تخريب و به جاي آن ساختمان <بانك ملي!> موجود ساخته شد!! شرمندگي سختي كه بعدها از اين تخريب هاي حيرت آور به وجود آمد، اجازه نداد هنوز هم كه هنوز است، جاي بناي <بلديه> تخريب شده، بناي ديگري سربر آورد. جاي آن هم اكنون در اشغال ايستگاه هاي اتوبوس توپخانه <ميدان امام فعلي> است!! در اين ميان بناي <موزه ايران باستان> با طاق آهنگ كسرايي و مصالح آجري ايراني، بسيار استثنا است.


البته چند سال بعد بناي <موزه نوين ايران باستان> درست در كنار و دوش به دوش <موزه ايران باستان> با ويژگي هاي يك معماري كاملامدرن اروپايي اجازه نداد كه توسعه هاي بناي موزه نيز با همان هويت انجام شود.


تماشاي اين دو بنا، يكي با تعهد به فرهنگ و استعداد و شرايط منطقه و با هويتي نوين ولي خودي و ديگري با تعهد به فرهنگ معماري <باءهاوس> جاي بسيار آموختن ها دارد.


2- در شهرستان ها- ساخت و سازهاي جالب توجه انگليسي ها در آبادان؛ نفت پالايشگاه آبادان و صادرات آن، عامل نوسازي هايي در اين شهر براي اسكان كاركنان وكارشناسان بريتيش پتروليوم و نيز اسكان معدود كارشناسان و كاركنان ايراني گرديد. محلات <بريم> و <بوارده> بدين منظور شكل گرفت. سينما تاج ساخته شد. اين ساخت وساز ها شايد از معدود كارهاي مدرنيسم در ايران است كه بسيار هوشمندانه و باتوجه به اركان مهم معماري در اين گوشه از سرزمين ما به وجود آمد.


عنايت كامل به شرايط آب و هوايي و اقليمي منطقه گرم، عنايت كامل به مصالح بومي(آجر) و تكنولوژي بومي (آجركاري) در اين ساخت وسازها، از آن، معماري مدرن ولي باهويت خودي و منطقه اي ساخته است. به هرحال، اين ساخت و سازها از الگوهاي موفق عملكرد مدرنيسم در آن گوشه از سرزمين ماست، آن هم نه به دست معماران خودي، بلكه به دست معماران اروپايي! و نشان مي دهد كه چگونه مي شود در اقليمي خشك چون اقليم خوزستان مدرن شد وليكن هويت بومي و منطقه اي خود را حفظ كرد و بلكه آن را تعالي و تكامل بخشيد.


ساخت وساز هاي ميدان شهرداري رشت؛ ميدان شهرداري رشت با بناهاي شهرداري، هتل ايران، پست وتلگراف و هتل ساوي در گرداگرد آن، محصول آغازين دوره مدرنيسم در اين شهر است. البته با سبك نئوكلاسيك! به جز هتل متروك ساوي بقيه بناها هنوز سرپا و در دست بهره برداري هستند. در اين ساختمان ها، هيچ نشانه اي از ويژگي هاي اقليمي منطقه اي مثل گيلان ديده نمي شود، به جز سقف هاي شيبدار.


نمونه هاي زيادي از معماري سنتي و با هويت گيلاني ديگر به جاي نمانده است. ولي اگر بود و اگر هم نمونه اي يافت شود، نشان مي دهد كه هيچ نوع قرابتي بين آن معماري و اين معماري وجود ندارد. معماري سنتي گيلان هرچه بود براي خود هويتي داشت و به جاي حفظ و تعالي و تكامل بخشي به آن هويت خودي، به كلي تخريب شد.


در ساير شهرها؛ ساختمان هاي شهرداري اصفهان و تبريز (به عنوان نمونه) از ساخته هاي دوران مدرن هستند. اگرچه سبك ساختمان شهرداري تبريز هم نئوكلاسيك اروپايي است. هردو بنا اروپايي هستند. نه آن اصفهاني و نه اين تبريزي است. اصفهان مكتب معماري خود را دارد. يك قلم از آن مكتب پرآوازه در تمام قد و قواره اين بناها وجود ندارد. معماري شهرداري تبريز انگار از لنينگراد آمده و معماري شهرداري اصفهان همان الگوهاي مورد اشاعه <باء هاوس> است. البته مكتب اصفهان آنقدر قوي و فربه و حواس ها نيز جمع بود كه اجازه توسعه به اين نوع معماري با هويت اروپايي ندهد. زود خود را جمع و جوركرد و هويت جديد خود را از دل هويت گذشته خود زايانيد و تاحدودي توانست با حفظ هويت ولو درحد پوسته خود، مدرن شود. اتفاقي كه نتوانست در بسياري از شهرهاي ديگر ما رخ دهد.


ساخت وسازهاي مردمي و بخش خصوصي


تيپ ساخت وسازهاي مدرن دولتي دقيقا الگوي شروع ساخت و ساز هاي اعيان و اشراف تهران شد. همانطور كه پوشش ظاهري اعيان و فرنگ ديده ها از قبا و لباده و كلاه قاجاري به كت وشلوار و كراوات تغيير يافت كه هيچ قرابتي در اين دو نوع پوشش وجود ندارد، الگوهاي سنتي معماري نيز كاملابه لباس معماري مدرن اروپايي ها درآمد.


مصالح گوناگون و رنگارنگ تماما وارد شد و به آزادي كامل در خدمت ساخت وساز هاي مدرن قرارگرفت و النهايه خيابان تخت جمشيد هفت جوش و با سيماي 40 تكه از دل آن بيرون آمد. خشك و بي روح و دل شكن. نمونه كامل از فاجعه دوران مدرنيسم در تهران. نمونه اي كه مي تواند موجب شرمندگي و مظلوميت <مدرنيسم> در اين خطه باشد.


معماري درتهران از اروپاي مدرن الگو برداشت، ولي هرگز اروپايي نشد. راه رفتن عادي خود را نيز از ياد برد و هيچ هويت بارز ومشخصي به خود نگرفت. نه خودي و نه غير خودي شد. هويت <همه جايي> و <هيچ كجايي> شايد بهترين تعريف دستاورد معماري دوران مدرنيسم در تهران شده و شايد عده اي بگويند: خوب، اين هم خودش هويتي است! از طرف ديگر، تهران در مقياسي كوچكتر درشهرهاي ايران نيز تكرارشد. البته الگوشدن اروپا براي تهران شايد به اندازه الگوشدن تهران براي سايرشهرهاي با اقليم هاي متفاوت و مساله دار درسرزمين ايران مصيبت بار نبود. تهران با شرايط آب و هوايي خاص و الگوهاي خاص، الگوي شهرهايي گرديد كه همه آن ويژگي ها در آن شهر ها بكلي متفاوت بود.


ساخت و سازهاي مردم در روستاها


به جرات مي توان گفت كه باگذشت چندين دهه از آغاز مدرنيسم در اروپا و بعد هم در تهران وساير شهرهاي ايران هنوز هم پاي آن به اكثر روستاهاي ايران نرسيده است. اغلب روستاهاي ما در حال وهواي قرون وسطايي خود به سر مي برند. ساخت وسازها در روستاهاي با اقاليم و استعداد هاي متفاوت ايران، تقريبا با همان سبك و سياق سنتي ديرين خود آن مناطق انجام مي گيرد و اين درحالي است كه در تهران نوعي پست مدرنيسم تقليدي شماتيك، آنهم فقط درپوسته، دارد تجربه مي شود! معدودي از روستاهاي اطراف شهرهاي بزرگ از مصالح مدرن مانند آهن و سيمان بهره گرفته اند و طبعا با فرهنگ ضعيف و مديريت فرهنگي ضعيفتر موجود، هيچ نوع خلاقيت و هويت پروري در آنها مشاهد نمي شود.


زلزله هاي به وقوع پيوسته در روستاهاي ايران، هميشه موجب تغيير و تحول و تجديد ساخت و بافت ها بوده و هست. قبل از انقلاب، در نوسازي هاي بعد از زلزله در روستاها، سعي و تلاش خاصي براي رعايت پاره اي مسائل معمارانه بعمل مي آمد. اگرچه چندان هم موفق نبودند، ولي به هرحال نشانه اي از توجه به عملكرد مدرنيسم در حيطه فرهنگ روستا بود. ليكن در نوسازي هاي بعد از انقلاب در روستاهاي زلزله زده، ديگر زحمت چنين توجه هايي نيز تحمل نشد.


مقداري مصالح مدرن (آهن وسيمان) به روستاهاي زلزله زده داده شد، تا به دست روستاييان كاملاناآشنا با فناوري اين نوع مصالح، هرطور كه مي فهمند و تاجايي كه مي توانند تقليد كرده و معماري مدرن را در نوسازي روستا رقم زنند و چه اسفناك رقم زده شده است و هنوز هم روستاهاي نوسازي شده بعد از زلزله رودبار و گيلان مصداق بارز اين تاسف هستند.


<زگالي>هاي ظريف و خوش ساخت و بومي منطقه، سقف هاي <گالي پوش> بسيار ارزنده، با نيت <مدرن> شدن نوسازي ها، به باد فنا داده شد. آهن و بتن و بلوك سيماني با تكنيك هاي ضعيف و اجراهاي غلط و كاملابي هويت، جاي آنها را گرفت تا در زلزله اي ديگر چه كشتار وسيعتري در اين روستاها راه بيفتد. روستاهايي كه دستشان به مصالح مدرن رسيده است، در حال پيوستن به بي هويتي عام به امامت شهرهاي بزرگ اطراف خود هستند.


البته بحث برسر حفظ هويت به قيمت درجازدگي و عقب ماندگي به همراه سنت هاي ديرين معماري و تقابل و ضديت با <مدرنيسم> و يا حتي<پست مدرنيسم> نيست. چنين چيزي امكان ندارد. رشد وتوسعه اگر به صورت تصنعي انسداد نيافته باشد، اجتناب ناپذير است. انسان از نظر مدنيت روز به روز رشد و تكامل و قوي تر شده و علوم و فنون روزبه روز گسترده مي شود و انسان به منظور حل وفصل مسائل و مشكلات خود، نيازمند معرفت هاي توسعه يافته است. علوم و فنون و معرفت ها در شكل و شيوه و اشكال زندگي او موثرند. به همين ترتيب در بافت فيزيكي محيط زيست او و نيز معماري او. اما بحث بر سر اين است كه مدرنيسم و پست مدرنيسم مي بايستي در جهت <تكامل> منطقي سنت هاي گذشته باشد و نه در جهت <تقاطع> و حذف و تخريب آن.


آيين هاي معماري سنتي ما در هرگوشه و كنار اين سرزمين پهناور براساس يك سري اسباب و علل منطقي و عقلاني استوار بوده، به طوري كه معماري ها درشرايط موجود، كاملا<خردمندانه> بوده اند و مي دانيم <خردپذيري> از عمده بنيان هاي قوي و قابل دفاع دكترين معماري مدرن بوده است. بنابراين رويكرد به معماري مدرن نبايستي به اضمحلال و تخريب تمامي آيين هاي خرد بنيان معماري سنتي مي انجاميده يا بينجامد. شكي نيست كه بخش هايي از كالبد معماري سنتي ما با رشد وتوسعه علوم و فنون و دستاوردهاي صنعتي تغيير مي كرد و قوي تر و كامل تر مي شد. بخش هاي پست و عقب افتاده آن هم مضمحل مي شد. ولي هيچ دليل موجهي براي تخريب و بي اعتنايي به همه ارزش هاي آن كه هيچ تضادي با مدرنيته نداشته، وجود نداشته است.


جادارد سوال كنيم، به چه دليل مدرنيسم در معماري بايستي بدون توجه به <شرايط اقليمي> و <امكانات و استعدادهاي بومي> كه از جنبه هاي خردمندانه معماري ما بود، جلو مي آمد؟ نه تنها مدرنيسم نبايستي بدون توجه به اين عوامل جلو مي آمد، بلكه پست مدرنيسم بعد از اين و نيز <پساپست مدرنيسم> بعد از آن در معماري نيز نبايستي بدون توجه به اين عوامل جلو بيايد.


جوهر <خرد> از جمله اركان معماري مدرن درغرب بود. وليكن مدرنيته در بسياري كشورهاي رو به توسعه و يا به اصطلاح جهان سومي اغلب خالي از جوهر خرد پيش رفت و اليناسيون فرهنگ معماري به وقوع پيوست و بدتر اينكه، در حالي كه معماري بسياري از كشورهاي درحال توسعه مانند آمريكاي لاتيني ها، مصري ها، هندي ها مباحث هويت مداري را در معماري نوين ملي و منطقه اي خود تجربه مي كنند و حرف هاي زيادي براي گفتن دارند، معماري كنوني ما اما از اين مباحث بسيار دور است.
 

ahmad88

عضو جدید
سلام .به نظر من هم مقوله فرهنك خيلي مهم.و در ايران ما كم بهش بها دادن.و اين يكي از مشكلات مهم معماري ماست.
:gol::gol:
:gol:
 

farnaz.g

عضو جدید
هویت چیه؟هویت معماری چطور یا چه معماریی با هویته؟

هویت چیه؟هویت معماری چطور یا چه معماریی با هویته؟

سلام بچه ها!!!:smile:
اگه دوست داشتین بیاین و بگین تعریفتون از هویت و معماری با هویت چیه!؟؟:eek:
فکر کنم تو جامعه ی امروز ما این مساله خیلی مهم باشه!
راستش یکی دو هفته ای بحث ما سر کلاس طرح همین بود!!:)
بسم الله..!!شما شروع کنین تا منم بگم....!!!;)
 

nino

مدیر بازنشسته
سلام بچه ها!!!:smile:
اگه دوست داشتین بیاین و بگین تعریفتون از هویت و معماری با هویت چیه!؟؟:eek:
فکر کنم تو جامعه ی امروز ما این مساله خیلی مهم باشه!
راستش یکی دو هفته ای بحث ما سر کلاس طرح همین بود!!:)
بسم الله..!!شما شروع کنین تا منم بگم....!!!;)

ok . این بحث دوست دارم . ادامه بدیم . منم نظرمو میگم . اول یکم مطالعه میکنم بعد نظر خودمو میگم ;)
 
سلام بچه ها!!!:smile:
اگه دوست داشتین بیاین و بگین تعریفتون از هویت و معماری با هویت چیه!؟؟:eek:
فکر کنم تو جامعه ی امروز ما این مساله خیلی مهم باشه!
راستش یکی دو هفته ای بحث ما سر کلاس طرح همین بود!!:)
بسم الله..!!شما شروع کنین تا منم بگم....!!!;)

سلام متاسفانه در دانشگاهای ما اصلا ار دانشجو نمیخوان که موضوع هاشون رو از لحاظ مفهوم
تحلیل کنن
اصلا برای چی معماری میکنیم.
انسان که اصل مطلب است فراموش شده و فرم های عجیب برای به اصطلاح زیبای و ....
که فقط تقلید های بی خود و بی هدف است مد شده دانشجوی ترم 1 دنبال دیکانس و ....
است .
معماری دارای هویت است که کاملا در خدمت کاربر باشه . مثلا
هویت هر انسان میتونه حتی اثر انگشتش باشه
شادوموفق باشی
 
بالا