همین الان داری به چی فکر میکنی؟

[Tik TAAk]

قبلنا ی دو سه تا کاربر بودن اینجا تو هر پروفایلی می رفتن شماره موبایل می نوشتن یاد ذکر خیرشون افتادم یهویی

 

[ALIREZA.F.1988]

به اینکه اگه خام مهندس همه بچه های باشگاه (همین چندنفری که فعالیم) را دعوت کنه ، اونوقت بچه ها میبننن که چقدر باکلاس و منظم و مرتب هستش

 

[eterno]

به اینکه اگه خام مهندس همه بچه های باشگاه (همین چندنفری که فعالیم) را دعوت کنه ، اونوقت بچه ها میبننن که چقدر باکلاس و منظم و مرتب هستش

به اینکه دیگه از سنم گذشته که با این حرفها گول بخورم

 

[آیدا..]

به خوابی که دیدم

 

[eterno]

به خوابی که دیدم

به اینکه منم دیشبم خوابهای عجیبی دیدم که از صبح فکرم درگیرشه

 

[ALIREZA.F.1988]

به اینکه هفته پیش چقدر دنبال خانم مهندس گشتم؟
از خیابون فروردین تا شهریور مرکزی و بعدش از فروردین تا شهریور شرقی را پیاده رفتم اما نبود
بعدش رفتم رستوران مرغ ، اونجا هم گفتند نمیشناسیم
بعد رفتم کافه رستوران فیوره و رستوران عمارت ، اونا هم نمیشناختن
بعد رفتم فروشگاه زنانه شهر قشنگ ، گفتم اینجا دیگه حتما سر زده ، اما گفتن نمیشناسیم
فکر کنم همشون ازخانم مهندس حساب میبرن و بخاطر همین گفتن نمیشناسیم

 

[eterno]

به اینکه هفته پیش چقدر دنبال خانم مهندس گشتم؟
از خیابون فروردین تا شهریور مرکزی و بعدش از فروردین تا شهریور شرقی را پیاده رفتم اما نبود
بعدش رفتم رستوران مرغ ، اونجا هم گفتند نمیشناسیم
بعد رفتم کافه رستوران فیوره و رستوران عمارت ، اونا هم نمیشناختن
بعد رفتم فروشگاه زنانه شهر قشنگ ، گفتم اینجا دیگه حتما سر زده ، اما گفتن نمیشناسیم
فکر کنم همشون ازخانم مهندس حساب میبرن و بخاطر همین گفتن نمیشناسیم

به اینکه:
چه همه جا رو هم گشتی، خیلی هم نزدیک شده بودی

 

[eterno]

به اینکه امروز یه خانومی برای ماشین شارژی پسرم بهم زنگ زد. میگفت این ماشین رو برای کادوی تولد یه پسری که پدر و مادر نداره و توی بهزیستی زندگی میکنه میخوام.فردا تولد پسره ست. امروز غروب میخواد بیاد ماشین رو ببره.
ضمن اینکه داشتم فکر میکردم برای تولد این بچه همچین هزینه ی سنگینی داره میکنه، داشتم به این فکر میکردم که منم یه کمکی بکنم. چندتا از عروسک های پسرم رو بدم که ببره براشون، اتفاقا خودم خیلی وقته قصدش رو دارم ولی نتونستم برنامه ریزی کنم برای انجام دادنش. یادم باشه آدرس بهزیستی رو هم ازش بگیرم.

 

[Tik TAAk]

به اینکه امروز یه خانومی برای ماشین شارژی پسرم بهم زنگ زد. میگفت این ماشین رو برای کادوی تولد یه پسری که پدر و مادر نداره و توی بهزیستی زندگی میکنه میخوام.فردا تولد پسره ست. امروز غروب میخواد بیاد ماشین رو ببره.
ضمن اینکه داشتم فکر میکردم برای تولد این بچه همچین هزینه ی سنگینی داره میکنه، داشتم به این فکر میکردم که منم یه کمکی بکنم. چندتا از عروسک های پسرم رو بدم که ببره براشون، اتفاقا خودم خیلی وقته قصدش رو دارم ولی نتونستم برنامه ریزی کنم برای انجام دادنش. یادم باشه آدرس بهزیستی رو هم ازش بگیرم.

آدم اگر امکانش رو داشته باشه قشنگه ازین کارها بکنه

اگر ی روزی به رفاه مالی برسم سر پرستی بچه ای رو به عهده میگیرم یا یه موسسه خیریه درست می کنم

 

[plant_biology]

به دانش آموزانم که فردا کنکور دارن و دو هفته است هر شب بهم زنگ میزنن و از استرس گریه می کنن،گاهی فکر می کنم چرا باید کنکور اینقدر برای ما غول باشه و اینقدر به روح و روانمون آسیب بزنه!

 

[yas87]

آدم اگر امکانش رو داشته باشه قشنگه ازین کارها بکنه

اگر ی روزی به رفاه مالی برسم سر پرستی بچه ای رو به عهده میگیرم یا یه موسسه خیریه درست می کنم

بیا سرپرستی منو به عهده بگیر به شرطی ک علاوه بر پول ، قدرت هم داشته باشی !
من خانواده اصلیم رو دیگه به عنوان حامی و ... ندارم .. دیگران و ... هی هم منو تهدید میکنن ک میندازیمت تیمارستان یا بیمارستان یا زندان ... :|

 

[Tik TAAk]

به دانش آموزانم که فردا کنکور دارن و دو هفته است هر شب بهم زنگ میزنن و از استرس گریه می کنن،گاهی فکر می کنم چرا باید کنکور اینقدر برای ما غول باشه و اینقدر به روح و روانمون آسیب بزنه!

اگه ناراحت نمیشین یه خاطره از کنکور بگیم؟

 

[plant_biology]

اگه ناراحت نمیشین یه خاطره از کنکور بگیم؟

نه خواهش می کنم، بفرمایید،فقط امیدوارم دیگه این دفعه مراقب جلسه کنکورتون رو نزده باشین

 

[Tik TAAk]

نه خواهش می کنم، بفرمایید،فقط امیدوارم دیگه این دفعه مراقب جلسه کنکورتون رو نزده باشین

نه ی جور دیگه از خجالتش در اومدم :ی
البته چندین مرحله کنکور دادم شاید بالای ۵-۶ بار رشته های مختلف شرکت کردم هر کدوم یه داستان جدا داره
ولی یک بار که دبیرستان بودم از طرف مدرسه ثبت نام کردیم برای آزمون آمادگی کنکور
اول سال بود و من اصن چیزی نخونده بودم خلاصه نشستیم سر جلسه مراقب آبنبات اورده بود هرکی یکی بر میداشت من دو مشت برداشتم اون بنده خدا روش نمیشد بگه چرا بردی گفتم استرس میگیرم اینا ضد استرسه منم ک از سر اجبار برده بودن امتحان حوصله م نمی کشید حتی سوالات رو بخونم . گفتم کی میدونه برگه ی جواب ها رو اوردم با مداد فقط پر میکردم سوالات رو نخوندم خلاصه تموم شد و چندین هفته گذشت
نتایج که اومد فقط دیدم پلاکارد زدن تو حیاط نوشتن جناب (تیک تاک ) کسب مقام دوم استانی آزمون فلان را به شما تبریک می گوییم.
ریاضی ۹۷٪ فیزیک ۸۸٪ و... خلاصه اینکه منم به روی خودم نیاوردم گفتم درس خوندم زحمت کشیدم سه ماه شهریه مدرسه رو مدیر از جیب خودش داد گفت ما باید از زحماتت قدر دانی کنیم