
فيلسوفانى كه به اصول تغييرناپذير اخلاقى همچون خوبى عدالت، احسان و صداقت و وفاى بعهد و... معتقدند به دو دسته تقسيم مى شوند:
الف ـ فيلسوفان فضيلت محور: كسانيكه براى اصول اخلاقى مانند خوبى عدالت و احسان و صداقت و وفاى بعهد و... اصالت، قائلند يعنى همانطور كه حفظ بقاء و دور كردن درد و رنج و جلب لذت و منفعت انگيزه نهائى بسيارى از رفتارهاى انسان است كه حيوانات هم با همين انگيزهها رفتار مىكنند همچنين ايجاد عدالت و احسان بخاطر خوبى و مطلوبيت و دلپذيرىاش خود انگيزهاى نهائى در مقابل انگيزههاى حيوانى گذشته است گرچه در مواردى كه ميان آن انگيزههاى حياتى و حيوانى با اين انگيزههاى اخلاقى تضاد در مقام عمل واقع شود و قابل جمع نباشد بعضى از مردم، خوشى حيوانى را انتخاب مىكنند حتى اگر به ظلم و رفتار ضد اخلاقى منتهى شود ولى بعضى ديگر در چنين مواقعى، اصول اخلاق را باز انتخاب مىكند و از عدالت و احسان و ايثار دست بر نمىدارند گرچه ادامه دادن راه عدالت در موردى موجب كم شدن لذائذ حيوانى آنها شود و يا حتى براى آنها رنج و مشقت ببار آورد و يا همچون سقراط حتى اگر بمرگ آنها تمام شود.
ـ در هر حال اكثر فلاسفه اخلاق از سقراط گرفته تا بحال براى اخلاق اصالت قائل اند و همه انگيزههاى انسان را منحصر در انگيزههاى حياتى و لذائذ حيوانى نمىكنند و فضيلت را بالاترين مقام انسانى مىدانند همچون سقراط و سقراطيان مثل رواقيون و بسيارى از اباء كليسا و قبل از اينها همه انبياء و نيكوكاران بشريت و در قرون جديد نيز گروه زيادى همچون هوكر، سوارز، گروتيوس، دكارت، جان لاك، هيوم، كانت و ساير پيروان فعلى آنان و همه كسانيكه براى فضيلت ارزش اعلائى فوق ارزشهاى حيوانى قائلند و انسانهاى با فضيلت را برترين انسانها مىدانند (و انسانهاى بى فضيلت و بالاخص شرور را بدتر از حيوانات مىدانند) حال چه آنكه سرچشمه شناخت خوبى فضائل و بدى رذائل را عقل بدانند يا وجدان و يا حسّ اخلاقى و يا چيزهائى شبيه به اينها لكن در اصل فضيلت محورى و اينكه «انگيزه فضائل»، انگيزهاى اصيل اند و از انگيزههاى خود خواهى و پست حيوانى بدست نيامدهاند همه با هم مشتركاند.
ب ـ در مقابل گروه فضيلت محوران، گروهى ديگر قرار دارند كه انگيزه بشر را منحصر به انگيزههاى خودخواهى مثلاً لذتطلبى، قدرتطلبى و حفظ بقاء مىدانند.
حال خوشىطلبى خودخواهانه كه اپيكوريان بدان معتقد بودند يا فايدهگرائى كه بنتاميان در قرون جديد به آن معتقد شدند و يا قدرت محوران كه محور همه انگيزههاى بشر را منحصر در كسب قدرت مىدانند مثل هابز و... در هر حال اينان عدالت و نيكوكارى و صداقت و وفاى بعهد و... را نه ذاتا خوب مىدانند بلكه مىگويند بشرها بخاطر منافع شخصىشان اين فضائل را كه وسيله خوشىشان هستند مورد علاقه قرار مىدهند (همچنانكه اقدام مردم به خوردن دواء بخاطر نتائج مفيد آنها است كه مجبورند بخاطر رسيدن به آن نتائج، رنج كار و تلخى خوردن دواء را تحمل كنند و گرنه اگر به آن نتائج نياز شخصى نداشته باشند رنج كار كردن و تلخى خوردن دواء را هيچ تحمل نمى كنند).
الف ـ فيلسوفان فضيلت محور: كسانيكه براى اصول اخلاقى مانند خوبى عدالت و احسان و صداقت و وفاى بعهد و... اصالت، قائلند يعنى همانطور كه حفظ بقاء و دور كردن درد و رنج و جلب لذت و منفعت انگيزه نهائى بسيارى از رفتارهاى انسان است كه حيوانات هم با همين انگيزهها رفتار مىكنند همچنين ايجاد عدالت و احسان بخاطر خوبى و مطلوبيت و دلپذيرىاش خود انگيزهاى نهائى در مقابل انگيزههاى حيوانى گذشته است گرچه در مواردى كه ميان آن انگيزههاى حياتى و حيوانى با اين انگيزههاى اخلاقى تضاد در مقام عمل واقع شود و قابل جمع نباشد بعضى از مردم، خوشى حيوانى را انتخاب مىكنند حتى اگر به ظلم و رفتار ضد اخلاقى منتهى شود ولى بعضى ديگر در چنين مواقعى، اصول اخلاق را باز انتخاب مىكند و از عدالت و احسان و ايثار دست بر نمىدارند گرچه ادامه دادن راه عدالت در موردى موجب كم شدن لذائذ حيوانى آنها شود و يا حتى براى آنها رنج و مشقت ببار آورد و يا همچون سقراط حتى اگر بمرگ آنها تمام شود.
ـ در هر حال اكثر فلاسفه اخلاق از سقراط گرفته تا بحال براى اخلاق اصالت قائل اند و همه انگيزههاى انسان را منحصر در انگيزههاى حياتى و لذائذ حيوانى نمىكنند و فضيلت را بالاترين مقام انسانى مىدانند همچون سقراط و سقراطيان مثل رواقيون و بسيارى از اباء كليسا و قبل از اينها همه انبياء و نيكوكاران بشريت و در قرون جديد نيز گروه زيادى همچون هوكر، سوارز، گروتيوس، دكارت، جان لاك، هيوم، كانت و ساير پيروان فعلى آنان و همه كسانيكه براى فضيلت ارزش اعلائى فوق ارزشهاى حيوانى قائلند و انسانهاى با فضيلت را برترين انسانها مىدانند (و انسانهاى بى فضيلت و بالاخص شرور را بدتر از حيوانات مىدانند) حال چه آنكه سرچشمه شناخت خوبى فضائل و بدى رذائل را عقل بدانند يا وجدان و يا حسّ اخلاقى و يا چيزهائى شبيه به اينها لكن در اصل فضيلت محورى و اينكه «انگيزه فضائل»، انگيزهاى اصيل اند و از انگيزههاى خود خواهى و پست حيوانى بدست نيامدهاند همه با هم مشتركاند.
ب ـ در مقابل گروه فضيلت محوران، گروهى ديگر قرار دارند كه انگيزه بشر را منحصر به انگيزههاى خودخواهى مثلاً لذتطلبى، قدرتطلبى و حفظ بقاء مىدانند.
حال خوشىطلبى خودخواهانه كه اپيكوريان بدان معتقد بودند يا فايدهگرائى كه بنتاميان در قرون جديد به آن معتقد شدند و يا قدرت محوران كه محور همه انگيزههاى بشر را منحصر در كسب قدرت مىدانند مثل هابز و... در هر حال اينان عدالت و نيكوكارى و صداقت و وفاى بعهد و... را نه ذاتا خوب مىدانند بلكه مىگويند بشرها بخاطر منافع شخصىشان اين فضائل را كه وسيله خوشىشان هستند مورد علاقه قرار مىدهند (همچنانكه اقدام مردم به خوردن دواء بخاطر نتائج مفيد آنها است كه مجبورند بخاطر رسيدن به آن نتائج، رنج كار و تلخى خوردن دواء را تحمل كنند و گرنه اگر به آن نتائج نياز شخصى نداشته باشند رنج كار كردن و تلخى خوردن دواء را هيچ تحمل نمى كنند).
سید محمد رضا علوی سرشکی