در صفحه نخست وبسايت تام رايت، اين جمله از وي نقش بسته است:
«اگر بتوانيد ساختماني را تنها با چند حرکت قلم طوري طراحي کنيد که همه بتوانند هويت ساختمان و نه الزاما ساختار آن را تشخيص دهند، گام اصلي را به سوي خلق يک معماري آيکونيک برداشتهايد.»
تام رايت را بيشتر بهواسطه ساختمانهايش ميشناسند. بهويژه هنگامي که نام برج العرب به ميان ميآيد، کمتر کسي است که تصويري از آن در ذهن نداشته باشد. وي که خود شخصا هتل هفت ستاره برج العرب را به عنوان نمادي براي آينده دوبي طراحي کرده است، دفتر اصلي گروه طراحي اتکينز را در لندن مديريت ميکند که يکي از بزرگترين و فعالترين شرکتهاي بينالمللي بهويژه در آسيا و خاورميانه است و تاکنون پروژههاي متعددي را در زمينههاي مختلف معماري، پلسازي، بنادر، سکوهاي نفتي و… در سراسر جهان طراحي و اجرا كرده است.
اين شرکت با توجه به تنوع، کيفيت، مسووليتپذيري و نوآوري در پروژههاي خود، در سال 2008 ميلادي به عنوان «معمار سال» و «جوانترين معمار خاورميانه» برگزيده شده است.
اين گفتوگو به بهانه نخستين حضور حرفهاي تام رايت در ايران صورت گرفته است که در خلال آن، برخي از تجربيات و ديدگاههاي وي در طراحي به عنوان يکي از پرکارترين معماران حاضر در ساختوسازهاي سالهاي اخير دوبي مورد پرسش قرار ميگيرد.
بخشي از اين گفتوگو بهصورت اينترنتي و بخشي نيز در تهران انجام شده است.
با نگاهي به آثار اتکينز، به نظر ميرسد که فرمهاي ايجادشده از يکديگر بسيار متمايز هستند و به عبارت ديگر هر ساختمان داراي يک شخصيت متفاوت است. چه عامل يا عواملي منجر به بروز اين کيفيت و تنوع در فرمها شده است؟ به طور کلي چه رويکردي را در معماري دنبال ميکنيد و تابع چه ديدگاهي در طراحي هستيد؟
روش ما در اتکينز بدين ترتيب است که براي هر پروژه، خصوصيات و ويژگيهاي سايت را به دقت بررسي ميکنيم و بر اساس آن و با توجه به محدوديتهاي موجود، سعي ميکنيم ساختمان را طوري طراحي کنيم که در عين حال بيشترين نمود از خواستههاي کارفرما باشد. اين روش در طراحي، راهي در جهت دستيابي به سبکهاي متنوع است که بهواسطه همکاري گروهي از معماران مختلف شرکت اتکينز که در فرآيند طراحي حضور دارند، محقق ميشود. در حقيقت هر پروژه متفاوت از پروژههاي ديگر است، ولي همه آنها داراي سطح مشخصي از کيفيت طراحي هستند.
.
برج العرب يکي از مشهورترين آثار شماست؛ در اين فرم خاص به دنبال ارائه چه کاراکتري بودهايد؟ آيا اين طرح را نقطه عطفي در مسير حرفهاي خود ميدانيد؟
برج العرب هنوز بارزترين پروژهاي است که من طراحي کردهام. گمان ميکنم بسيار سخت باشد که دوباره چنين فرصتي را در اختيار داشته باشم. نقطه قوت اصلي در اين پروژه آن بود که خواستهها و انتظارات کارفرما را پيشبيني کرديم و دقيقا ميدانستيم که وي در اين پروژه به دنبال چيست. اين پيشبيني تضميني بر موفقيت طرح بود.
.
با توجه به اينکه بارها اظهار داشتهايد که در طراحي برج العرب دستيابي به يک اثر نمادين که به مشخصه دوبي تبديل شود موردنظر کارفرما بوده است، تا چه حد و بر چه اساس خود را در تحقق اين امر موفق ميدانيد؟
ميتوانم بگويم که من بهترين شخص براي پاسخگويي به اين سوال نيستم. بلکه ديدگاه مردمي که در خيابانها حاضر و ناظر بر ساختمانها هستند، واژه آيکونيک را در خصوص يک اثر معنا ميبخشد. بايد از آنها بپرسيد. تنها چيزي که من ميگويم اين است که اين هتل يکي از بناهايي است که بيشترين تعداد عکس از آن گرفته شده است. فکر ميکنم که اين مقدمهاي در پاسخ به سوال شماست.
.
در سالهاي اخير، دوبي بهدليل جذب حجم انبوهي از سرمايهها، به عرصهاي براي تحقق ايدههاي بلندپروازانه معماران تبديل شده است. با توجه به تجربيات خود در اين منطقه، آينده اين جريان را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ خوب يا بد؟
البته اين خوب است که معماران هر چيزي که ميخواهند بتوانند بسازند.
منظورم خوب يا بد براي معماري است، نه معمار.
منظور شما را ميفهمم. من فکر نميکنم معماران بتوانند هر چيزي که تصور ميکنند بسازند، چرا که بسياري از مسائل، از جمله مسائل مالي، قوانين يا زيرساختها همواره آنها را محدود ميکند. از سوي ديگر، کارفرمايان طرحهايي را ميپذيرند که جالب و جذاب باشد و در عين حال به دنبال نتيجه خوب و سريع هستند. بنابراين حتي بهترين و بلندپروازانهترين ايدههاي معماران هم ممکن است مورد قبول کارفرما واقع نشود. به عقيده من معماري در دوبي به طور کلي فرآيند خوبي را طي نميکند، بلکه همانند يک لباس ناهماهنگ و به هم ريخته است که ترکيبي از همه ايدهها، سبکها و تصورات متفاوت و حتي متناقض در آن نمايان است.
شايد بهخاطر اين است که آنها هيچ پيشزمينهاي براي هويتبخشي به معماري امروز خود ندارند.
بله و به همين دليل است که خواستههاي کارفرما بسيار متفاوت از چيزي است که در اروپا وجود دارد. در اروپا مجموعه عناصري وجود دارند که شما را محدود ميکنند. معمارياي که در خيابانها ميبينيد ايدههاي خاصي را به شما القا و به عبارت صريحتر حکم ميکنند و سبکهاي قديمياي وجود دارند که بهصورت يک ترکيب هماهنگ، سيماي شهري را به وجود ميآورند. اما در دوبي با وجود روند سريع پيشرفت و ساختوسازهاي گستردهاي که طي 20 سال گذشته صورت گرفته است، تصور نميکنم که مردم هم به مسائل اينچنيني توجه خاصي نشان داده باشند يا اينکه برنامهريزي مشخصي براي کنترل اين مسائل وجود داشته باشد. ميخواهم اينجا باز به برج العرب اشاره کنم که مسووليت خاصي را در اين زمينه بر دوش گرفته است، چرا که نتيجه يک نگاه متفاوت و مجرد به معماري در اين منطقه بوده است. کارفرمايان آن نيز ميخواستند که اين بنا کاملا متفاوت از ساير ساختمانها باشد؛ دقيقا همان نقشي که اپراي سيدني در هويت آن شهر ايفا ميکند. فکر ميکنم که اين نگرش ناشي از خصلت و ذهنيت عربهاست که به دنبال معماري نمايشي و تفاوتهاي شاخص هستند.
.
با اين توضيحات، امروزه نقش معماري، بهويژه معماري فضاها و کارکردهاي عمومي، در جهاني شدن شهرها تا چه اندازه است؟ آيا معماري ميتواند باعث به وجود آمدن يک هويت جهاني براي شهر شود؟
معماري انعکاس ايدهآلهاي کارفرماست. در حقيقت ساختمانهايي که در يک شهر ساخته ميشوند، هويت شهر را همانطور که ساکنان شهر ميخواهند رقم ميزند و نگاهي که مردم به عنوان مالکان و سازندگان ساختمانها به معماري دارند شهرشان را تعريف ميکند. اين به ندرت اتفاق ميافتد که يک ساختمان، يک شهر را تعريف کند.
.
در زمينه طراحي مراکز خريد، کداميک را موفقتر ميدانيد؟
بيش از هر چيز، جنبههاي فيزيکي و کارکردي اصلي هستند که موفقيت يک مرکز خريد را تضمين ميکنند. تنها کافي است که شما در طراحي خود يکسري قوانين مشخص را دنبال کنيد. نميتوانم با اطمينان يک نمونه را به عنوان نمونه موفق و مورد علاقهام نام ببرم، ولي مرکز خريد وستفيلد Shopping Center Westfield در انگلستان، نمود و وضوح خاصي در حوزه عملکردي خود دارد که به سختي ميتوان آن را ناديده گرفت.
.
امروزه مراکز خريد، علاوه بر کارکرد اصلي خود، عملکردهاي مختلف و متنوعي را در جهت پاسخگويي به نيازهاي فرد در درون خود جاي دادهاند. اما به نظر ميرسد به گونهاي مستقل از شهر عمل ميکنند و ارتباط خود را با محيط پيرامون از دست دادهاند. آيا اين موضوع را مثبت ارزيابي ميکنيد؟
ابتدا بايد به اين موضوع پرداخت که اساسا مردم چرا به مراکز خريد ميروند. در اين زمينه ميتوانم به مصداقي اشاره کنم که در آن احداث يک مرکز خريد جديد در يکي از حومههاي شهري انگلستان، موجب شد که مغازهها و واحدهاي خرد تجاري آن محدوده که به طور سنتي مراکز ارتباط جمعي بودند، رونق و حيات خود را از دست بدهند. براي مردم بسيار سادهتر و ارزانتر بود که به يک مرکز خريد بزرگ بروند و يکجا مايحتاج مورد نظر خود را خريداري نمايند تا اينکه از تعدادي مغازه کوچک و پراکنده خريد کنند. به هر حال، در ابتدا به نظر ميرسيد زندگياي که در آن منطقه جريان داشت از ميان رفته است اما به تدريج اين مغازهها جاي خود را در همان مرکز خريد يافتند و مجددا به زندگي مردم بازگشتند.
.
با توجه به ماهيت مراکز خريد، آيا کشش و جذابيت را ميتوان به عنوان يک اصل در طراحي آنها مطرح نمود؟
مسلم است که بايد اين طور باشند. شايد نفر اول و دوم خودشان به مجموعه بيايند ولي نفر سوم را بايد به آنجا کشاند. در گذشته اين جذابيت چندان مطرح نبود، چرا که در کل شهر تعداد محدودي مرکز خريد وجود داشت که مردم مجبور بودند براي رفع احتياجات خود به آنها مراجعه کنند. در آن زمان حق انتخاب محدود بود، ولي اکنون بحث رقابت مطرح است يعني بايد کاري کنيم که…
اتفاقا سوال بعدي همين است که چطور ميتوانيم در اين رقابت، مراکز خريد را جذابتر کنيم؟
به نظر من بايد به اين موضوع هم از بعد تجاري و هم از بعد معماري نگاه کرد. يعني اينکه به يک مرکز خريد به عنوان يک مجموعه توجه کنيم، نه صرفا به عنوان يک حجم ساختماني و نه چيزي شبيه به جعبه. لذا بايد علاوه بر بازيهاي معمارانه در فرم بنا، تنوعي از عملکردهاي مختلف را در آن برنامهريزي کنيم.
.
اين موضوع را از لحاظ فرم معمارانه چگونه ميبينيد؟
به زبان ساده بايد گفت که هر مرکز خريد نيازمند يک فاکتور هيجانانگيز است که آن را در اين رقابت متفاوت جلوه دهد. گاهي اوقات موضوع تنها به يک واحد تجاري در مجموعه يک مرکز خريد محدود ميشود. اما اين روزها در اغلب موارد جذابيت يک فرم کلي است که کمک کند تا يک مرکز خريد براي تمامي اعضاي خانواده جذاب باشد.
.
چه نوع سازماندهي فضايي و کارکردهايي در Shopping Center، Mall Shopping و Store Department متمايزکننده اين سه نوع، از يکديگر هستند؟
Center اShopping معمولا مجموعهاي از مغازهها با يک مسير پياده سرپوشيده بين آنهاست. Mall Shopping يک حجم بزرگ با مغازههاي داخل آن در سبک آمريکايي است. Store Department يک فروشگاه تحت نظر مديريت واحد است که دپارتمانهاي مختلفي براي فروش اجناس خود دارد و در حقيقت گونه اوليه و تکاملنيافته Mall Shopping است.
.
درحالحاضر در بسياري از نقاط جهان کار ميکنيد. از نظر خودتان در کدام کشورها مردم ارتباط بهتري را با آثار شما برقرار کرده اند؟
راحتتر است که بگوييم کجا کمتر فهميده ميشويم. در حقيقت آثار ما براي مردم انگلستان و چنين بسترهاي اجتماعي و فرهنگي کمتر قابل درک است. چرا که سبک ما نه آنقدر سنتي و محافظهکارانه است و نه کاملا به دنبال آخرين مد روز.در صفحه نخست وبسايت تام رايت، اين جمله از وي نقش بسته است: «اگر بتوانيد ساختماني را تنها با چند حرکت قلم طوري طراحي کنيد که همه بتوانند هويت ساختمان و نه الزاما ساختار آن را تشخيص دهند، گام اصلي را به سوي خلق يک معماري آيکونيک برداشتهايد.» تام رايت را بيشتر بهواسطه ساختمانهايش ميشناسند. بهويژه هنگامي که نام برج العرب به ميان ميآيد، کمتر کسي است که تصويري از آن در ذهن نداشته باشد. وي که خود شخصا هتل هفتستاره برج العرب را به عنوان نمادي براي آينده دوبي طراحي کرده است، دفتر اصلي گروه طراحي اتکينز را در لندن مديريت ميکند که يکي از بزرگترين و فعالترين شرکتهاي بينالمللي بهويژه در آسيا و خاورميانه است و تاکنون پروژههاي متعددي را در زمينههاي مختلف معماري، پلسازي، بنادر، سکوهاي نفتي و… در سراسر جهان طراحي و اجرا كرده است. اين شرکت با توجه به تنوع، کيفيت، مسووليتپذيري و نوآوري در پروژههاي خود، در سال 2008 ميلادي به عنوان «معمار سال» و «جوانترين معمار خاورميانه» برگزيده شده است.اين گفتوگو به بهانه نخستين حضور حرفهاي تام رايت در ايران صورت گرفته است که در خلال آن، برخي از تجربيات و ديدگاههاي وي در طراحي به عنوان يکي از پرکارترين معماران حاضر در ساختوسازهاي سالهاي اخير دوبي مورد پرسش قرار ميگيرد. بخشي از اين گفتوگو بهصورت اينترنتي و بخشي نيز در تهران انجام شده است.
کدام معمار يا اثر معماري در جهان بر سير انديشهها و جهتگيري حرفهاي شما تاثيرگذار بوده است؟
ساختمانهاي متنوع زيادي در جهان هستند که من آنها را دوست دارم، بناهايي که معماران مختلف و با ديدگاههايي مختلف آنها را طراحي کردهاند. اما بيشتر از اين ساختمانها، برخي از عناصر و جزئيات معماري آنهاست که نظر مرا به خود جلب ميکند. اين اجزا در ترکيب با جزئياتي که خود در ذهن دارم، ممکن است الهامبخش من براي طراحيهاي آينده باشد. به عقيده من، کوچکترين جزئيات يک پروژه نيز درست به اندازه ايده کلي همان پروژه داراي اهميت است.
برگرفته از همشهری معماری ، پدرام صميمي فر ( وب سایت فارسی کد )
«اگر بتوانيد ساختماني را تنها با چند حرکت قلم طوري طراحي کنيد که همه بتوانند هويت ساختمان و نه الزاما ساختار آن را تشخيص دهند، گام اصلي را به سوي خلق يک معماري آيکونيک برداشتهايد.»

اين شرکت با توجه به تنوع، کيفيت، مسووليتپذيري و نوآوري در پروژههاي خود، در سال 2008 ميلادي به عنوان «معمار سال» و «جوانترين معمار خاورميانه» برگزيده شده است.
اين گفتوگو به بهانه نخستين حضور حرفهاي تام رايت در ايران صورت گرفته است که در خلال آن، برخي از تجربيات و ديدگاههاي وي در طراحي به عنوان يکي از پرکارترين معماران حاضر در ساختوسازهاي سالهاي اخير دوبي مورد پرسش قرار ميگيرد.
بخشي از اين گفتوگو بهصورت اينترنتي و بخشي نيز در تهران انجام شده است.
با نگاهي به آثار اتکينز، به نظر ميرسد که فرمهاي ايجادشده از يکديگر بسيار متمايز هستند و به عبارت ديگر هر ساختمان داراي يک شخصيت متفاوت است. چه عامل يا عواملي منجر به بروز اين کيفيت و تنوع در فرمها شده است؟ به طور کلي چه رويکردي را در معماري دنبال ميکنيد و تابع چه ديدگاهي در طراحي هستيد؟
روش ما در اتکينز بدين ترتيب است که براي هر پروژه، خصوصيات و ويژگيهاي سايت را به دقت بررسي ميکنيم و بر اساس آن و با توجه به محدوديتهاي موجود، سعي ميکنيم ساختمان را طوري طراحي کنيم که در عين حال بيشترين نمود از خواستههاي کارفرما باشد. اين روش در طراحي، راهي در جهت دستيابي به سبکهاي متنوع است که بهواسطه همکاري گروهي از معماران مختلف شرکت اتکينز که در فرآيند طراحي حضور دارند، محقق ميشود. در حقيقت هر پروژه متفاوت از پروژههاي ديگر است، ولي همه آنها داراي سطح مشخصي از کيفيت طراحي هستند.
.
برج العرب يکي از مشهورترين آثار شماست؛ در اين فرم خاص به دنبال ارائه چه کاراکتري بودهايد؟ آيا اين طرح را نقطه عطفي در مسير حرفهاي خود ميدانيد؟
برج العرب هنوز بارزترين پروژهاي است که من طراحي کردهام. گمان ميکنم بسيار سخت باشد که دوباره چنين فرصتي را در اختيار داشته باشم. نقطه قوت اصلي در اين پروژه آن بود که خواستهها و انتظارات کارفرما را پيشبيني کرديم و دقيقا ميدانستيم که وي در اين پروژه به دنبال چيست. اين پيشبيني تضميني بر موفقيت طرح بود.
.
با توجه به اينکه بارها اظهار داشتهايد که در طراحي برج العرب دستيابي به يک اثر نمادين که به مشخصه دوبي تبديل شود موردنظر کارفرما بوده است، تا چه حد و بر چه اساس خود را در تحقق اين امر موفق ميدانيد؟
ميتوانم بگويم که من بهترين شخص براي پاسخگويي به اين سوال نيستم. بلکه ديدگاه مردمي که در خيابانها حاضر و ناظر بر ساختمانها هستند، واژه آيکونيک را در خصوص يک اثر معنا ميبخشد. بايد از آنها بپرسيد. تنها چيزي که من ميگويم اين است که اين هتل يکي از بناهايي است که بيشترين تعداد عکس از آن گرفته شده است. فکر ميکنم که اين مقدمهاي در پاسخ به سوال شماست.
.
در سالهاي اخير، دوبي بهدليل جذب حجم انبوهي از سرمايهها، به عرصهاي براي تحقق ايدههاي بلندپروازانه معماران تبديل شده است. با توجه به تجربيات خود در اين منطقه، آينده اين جريان را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ خوب يا بد؟
البته اين خوب است که معماران هر چيزي که ميخواهند بتوانند بسازند.
منظورم خوب يا بد براي معماري است، نه معمار.
منظور شما را ميفهمم. من فکر نميکنم معماران بتوانند هر چيزي که تصور ميکنند بسازند، چرا که بسياري از مسائل، از جمله مسائل مالي، قوانين يا زيرساختها همواره آنها را محدود ميکند. از سوي ديگر، کارفرمايان طرحهايي را ميپذيرند که جالب و جذاب باشد و در عين حال به دنبال نتيجه خوب و سريع هستند. بنابراين حتي بهترين و بلندپروازانهترين ايدههاي معماران هم ممکن است مورد قبول کارفرما واقع نشود. به عقيده من معماري در دوبي به طور کلي فرآيند خوبي را طي نميکند، بلکه همانند يک لباس ناهماهنگ و به هم ريخته است که ترکيبي از همه ايدهها، سبکها و تصورات متفاوت و حتي متناقض در آن نمايان است.
شايد بهخاطر اين است که آنها هيچ پيشزمينهاي براي هويتبخشي به معماري امروز خود ندارند.
بله و به همين دليل است که خواستههاي کارفرما بسيار متفاوت از چيزي است که در اروپا وجود دارد. در اروپا مجموعه عناصري وجود دارند که شما را محدود ميکنند. معمارياي که در خيابانها ميبينيد ايدههاي خاصي را به شما القا و به عبارت صريحتر حکم ميکنند و سبکهاي قديمياي وجود دارند که بهصورت يک ترکيب هماهنگ، سيماي شهري را به وجود ميآورند. اما در دوبي با وجود روند سريع پيشرفت و ساختوسازهاي گستردهاي که طي 20 سال گذشته صورت گرفته است، تصور نميکنم که مردم هم به مسائل اينچنيني توجه خاصي نشان داده باشند يا اينکه برنامهريزي مشخصي براي کنترل اين مسائل وجود داشته باشد. ميخواهم اينجا باز به برج العرب اشاره کنم که مسووليت خاصي را در اين زمينه بر دوش گرفته است، چرا که نتيجه يک نگاه متفاوت و مجرد به معماري در اين منطقه بوده است. کارفرمايان آن نيز ميخواستند که اين بنا کاملا متفاوت از ساير ساختمانها باشد؛ دقيقا همان نقشي که اپراي سيدني در هويت آن شهر ايفا ميکند. فکر ميکنم که اين نگرش ناشي از خصلت و ذهنيت عربهاست که به دنبال معماري نمايشي و تفاوتهاي شاخص هستند.
.
با اين توضيحات، امروزه نقش معماري، بهويژه معماري فضاها و کارکردهاي عمومي، در جهاني شدن شهرها تا چه اندازه است؟ آيا معماري ميتواند باعث به وجود آمدن يک هويت جهاني براي شهر شود؟
معماري انعکاس ايدهآلهاي کارفرماست. در حقيقت ساختمانهايي که در يک شهر ساخته ميشوند، هويت شهر را همانطور که ساکنان شهر ميخواهند رقم ميزند و نگاهي که مردم به عنوان مالکان و سازندگان ساختمانها به معماري دارند شهرشان را تعريف ميکند. اين به ندرت اتفاق ميافتد که يک ساختمان، يک شهر را تعريف کند.
.
در زمينه طراحي مراکز خريد، کداميک را موفقتر ميدانيد؟
بيش از هر چيز، جنبههاي فيزيکي و کارکردي اصلي هستند که موفقيت يک مرکز خريد را تضمين ميکنند. تنها کافي است که شما در طراحي خود يکسري قوانين مشخص را دنبال کنيد. نميتوانم با اطمينان يک نمونه را به عنوان نمونه موفق و مورد علاقهام نام ببرم، ولي مرکز خريد وستفيلد Shopping Center Westfield در انگلستان، نمود و وضوح خاصي در حوزه عملکردي خود دارد که به سختي ميتوان آن را ناديده گرفت.
.
امروزه مراکز خريد، علاوه بر کارکرد اصلي خود، عملکردهاي مختلف و متنوعي را در جهت پاسخگويي به نيازهاي فرد در درون خود جاي دادهاند. اما به نظر ميرسد به گونهاي مستقل از شهر عمل ميکنند و ارتباط خود را با محيط پيرامون از دست دادهاند. آيا اين موضوع را مثبت ارزيابي ميکنيد؟
ابتدا بايد به اين موضوع پرداخت که اساسا مردم چرا به مراکز خريد ميروند. در اين زمينه ميتوانم به مصداقي اشاره کنم که در آن احداث يک مرکز خريد جديد در يکي از حومههاي شهري انگلستان، موجب شد که مغازهها و واحدهاي خرد تجاري آن محدوده که به طور سنتي مراکز ارتباط جمعي بودند، رونق و حيات خود را از دست بدهند. براي مردم بسيار سادهتر و ارزانتر بود که به يک مرکز خريد بزرگ بروند و يکجا مايحتاج مورد نظر خود را خريداري نمايند تا اينکه از تعدادي مغازه کوچک و پراکنده خريد کنند. به هر حال، در ابتدا به نظر ميرسيد زندگياي که در آن منطقه جريان داشت از ميان رفته است اما به تدريج اين مغازهها جاي خود را در همان مرکز خريد يافتند و مجددا به زندگي مردم بازگشتند.
.
با توجه به ماهيت مراکز خريد، آيا کشش و جذابيت را ميتوان به عنوان يک اصل در طراحي آنها مطرح نمود؟
مسلم است که بايد اين طور باشند. شايد نفر اول و دوم خودشان به مجموعه بيايند ولي نفر سوم را بايد به آنجا کشاند. در گذشته اين جذابيت چندان مطرح نبود، چرا که در کل شهر تعداد محدودي مرکز خريد وجود داشت که مردم مجبور بودند براي رفع احتياجات خود به آنها مراجعه کنند. در آن زمان حق انتخاب محدود بود، ولي اکنون بحث رقابت مطرح است يعني بايد کاري کنيم که…
اتفاقا سوال بعدي همين است که چطور ميتوانيم در اين رقابت، مراکز خريد را جذابتر کنيم؟
به نظر من بايد به اين موضوع هم از بعد تجاري و هم از بعد معماري نگاه کرد. يعني اينکه به يک مرکز خريد به عنوان يک مجموعه توجه کنيم، نه صرفا به عنوان يک حجم ساختماني و نه چيزي شبيه به جعبه. لذا بايد علاوه بر بازيهاي معمارانه در فرم بنا، تنوعي از عملکردهاي مختلف را در آن برنامهريزي کنيم.
.
اين موضوع را از لحاظ فرم معمارانه چگونه ميبينيد؟
به زبان ساده بايد گفت که هر مرکز خريد نيازمند يک فاکتور هيجانانگيز است که آن را در اين رقابت متفاوت جلوه دهد. گاهي اوقات موضوع تنها به يک واحد تجاري در مجموعه يک مرکز خريد محدود ميشود. اما اين روزها در اغلب موارد جذابيت يک فرم کلي است که کمک کند تا يک مرکز خريد براي تمامي اعضاي خانواده جذاب باشد.
.
چه نوع سازماندهي فضايي و کارکردهايي در Shopping Center، Mall Shopping و Store Department متمايزکننده اين سه نوع، از يکديگر هستند؟
Center اShopping معمولا مجموعهاي از مغازهها با يک مسير پياده سرپوشيده بين آنهاست. Mall Shopping يک حجم بزرگ با مغازههاي داخل آن در سبک آمريکايي است. Store Department يک فروشگاه تحت نظر مديريت واحد است که دپارتمانهاي مختلفي براي فروش اجناس خود دارد و در حقيقت گونه اوليه و تکاملنيافته Mall Shopping است.
.
درحالحاضر در بسياري از نقاط جهان کار ميکنيد. از نظر خودتان در کدام کشورها مردم ارتباط بهتري را با آثار شما برقرار کرده اند؟
راحتتر است که بگوييم کجا کمتر فهميده ميشويم. در حقيقت آثار ما براي مردم انگلستان و چنين بسترهاي اجتماعي و فرهنگي کمتر قابل درک است. چرا که سبک ما نه آنقدر سنتي و محافظهکارانه است و نه کاملا به دنبال آخرين مد روز.در صفحه نخست وبسايت تام رايت، اين جمله از وي نقش بسته است: «اگر بتوانيد ساختماني را تنها با چند حرکت قلم طوري طراحي کنيد که همه بتوانند هويت ساختمان و نه الزاما ساختار آن را تشخيص دهند، گام اصلي را به سوي خلق يک معماري آيکونيک برداشتهايد.» تام رايت را بيشتر بهواسطه ساختمانهايش ميشناسند. بهويژه هنگامي که نام برج العرب به ميان ميآيد، کمتر کسي است که تصويري از آن در ذهن نداشته باشد. وي که خود شخصا هتل هفتستاره برج العرب را به عنوان نمادي براي آينده دوبي طراحي کرده است، دفتر اصلي گروه طراحي اتکينز را در لندن مديريت ميکند که يکي از بزرگترين و فعالترين شرکتهاي بينالمللي بهويژه در آسيا و خاورميانه است و تاکنون پروژههاي متعددي را در زمينههاي مختلف معماري، پلسازي، بنادر، سکوهاي نفتي و… در سراسر جهان طراحي و اجرا كرده است. اين شرکت با توجه به تنوع، کيفيت، مسووليتپذيري و نوآوري در پروژههاي خود، در سال 2008 ميلادي به عنوان «معمار سال» و «جوانترين معمار خاورميانه» برگزيده شده است.اين گفتوگو به بهانه نخستين حضور حرفهاي تام رايت در ايران صورت گرفته است که در خلال آن، برخي از تجربيات و ديدگاههاي وي در طراحي به عنوان يکي از پرکارترين معماران حاضر در ساختوسازهاي سالهاي اخير دوبي مورد پرسش قرار ميگيرد. بخشي از اين گفتوگو بهصورت اينترنتي و بخشي نيز در تهران انجام شده است.
کدام معمار يا اثر معماري در جهان بر سير انديشهها و جهتگيري حرفهاي شما تاثيرگذار بوده است؟
ساختمانهاي متنوع زيادي در جهان هستند که من آنها را دوست دارم، بناهايي که معماران مختلف و با ديدگاههايي مختلف آنها را طراحي کردهاند. اما بيشتر از اين ساختمانها، برخي از عناصر و جزئيات معماري آنهاست که نظر مرا به خود جلب ميکند. اين اجزا در ترکيب با جزئياتي که خود در ذهن دارم، ممکن است الهامبخش من براي طراحيهاي آينده باشد. به عقيده من، کوچکترين جزئيات يک پروژه نيز درست به اندازه ايده کلي همان پروژه داراي اهميت است.
برگرفته از همشهری معماری ، پدرام صميمي فر ( وب سایت فارسی کد )